گرداندن سر مطهر فخرکاینات حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کوفه

 

پس از جسارت ابن زیاد (لعنه الله علیه) به سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مجلسی که ترتیب داده بود و توهین به خاندان رسالت و حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در مسجد، دستور داد که سر مطهر فخر کائنات حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) را در کوفه بگردانند.

این عمل شنیع ابن زیاد ملعون در اکثر قریب به اتفاق کتب تاریخی و مقاتل از جمله أنساب ‏الأشراف، تاريخ ‏الطبري، تاريخ ‏اليعقوبى، الكامل، تذكرة الخواص، البداية و النهاية، بحار الأنوار، اللهوف على قتلى الطفوف، منتهى الآمال، إعلام الورى، وقعة الطف، معالی السبطین، وسیله الدارین و دیگر منابع نقل شده است.(1)

در تاریخ طبری درباره گرداندن سر مطهر سبط پیامبر اسلام حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کوفه و آویختن سر مطهر (علیه السّلام) در کوفه آمده است:

«قال ابو مخنف: ثم ان عبيد الله بن زياد نصب راس الحسين بالكوفه فجعل يدار به في الكوفه ثم دعا زحر بن قيس فسرح معه برأس الحسين و رووس اصحابه الى يزيد بن معاويه و كان مع زحر ابوبرده بن عوف الأزدي و طارق بن ابى ظبيان الأزدي فخرجوا حتى قدموا بها الشام على يزيد بن معاويه.»(2)

«ابو مخنف گويد: آنگاه عبيد الله بن زياد سر حسين (علیه السّلام) را در كوفه بياويخت و چنان شد كه آن را در كوفه مى‏گردانيدند. پس از آن زحر بن قيس را پيش خواند و سر حسين (علیه السّلام)  را با سرهاى يارانش همراه وى براى يزيد بن معاويه فرستاد. ابو بردة بن عوف و طارق بن ابى ظبيان، هردوان ازدى، نيز همراه زحر بودند كه سرها را در شام پيش يزيد ابن معاويه رسانيدند.»(3)

 

طبرسی در اعلام الوری ذکر کرده است که روز بعد از ورود اهل بیت (علیهم السّلام) به کوفه ابن زیاد (لعنه الله علیه) دستور داد، سر مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) را در كوچه هاى كوفه و در بین قبائل گرداندند:

«و لما أصبح ابن زياد لعنه اللّه بعث برأس الحسين عليه السلام فدير به في سكك الكوفة و قبائلها.» (4)

روز بعد از ورود اهل بيت (عليهم السّلام) به كوفه ابن زياد امر كرد تا سر مبارك حضرت سيد الشهداء (عليه السّلام) را در كوچه هاى كوفه و ميان قبائل گردانند.(5)

سخن گفتن سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) در مکانهای مختلف

طبق نقل مقاتل و کتب تاریخی سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مکانهای مختلفی سخن گفته اند تا حقانیت ایشان و خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) و مقام و درجه امام مشخص گردد.

در مقاتل مختلف درباره سخن گفتن سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) گزارشهایی نقل شده است که در این مجال به ذکر برخی از نقل قولها می پردازیم.

اکثر قریب به اتفاق مقاتل نقل کرده اند که سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کوفه آیه نهم سوره مبارکه کهف «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» را تلاوت فرمودند.(6)

در بحار الأنوار از زید بن ارقم نقل شده است که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) آیه نهم سوره مبارکه کهف را از فراز نیزه قرائت می نمودند:

«ثُمَّ قَالَ الْمُفِيدُ وَ لَمَّا أَصْبَحَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ (ع) فَدِيرَ بِهِ فِي سِكَكِ الْكُوفَةِ وَ قَبَائِلِهَا فَرُوِيَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِي غُرْفَةٍ لِي فَلَمَّا حَاذَانِي سَمِعْتُهُ يَقْرَأُ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» فَقَفَّ وَ اللَّهِ شِعْرِي عَلَيَّ وَ نَادَيْتُ رَأْسُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ.»(7)

«شيخ مفيد مي نويسد: هنگامى كه صبح شد ابن زياد (لعنه الله علیه) دستور داد، سر مبارك امام حسين (عليه السّلام) را در ميان كوچه ‏هاى كوفه و قبائل آن گردانيدند. از زيد بن ارقم نقل شده است كه گفت: سر حضرت امام حسين (عليه السّلام) بر فراز نيزه بود و من در ميان اطاق خودم بودم هنگامى كه آن سر مبارك محاذى من آمد اين آيه شريفه را خواند:

«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً يعنى آيا اين طور حساب مي كنى داستان اصحاب كهف و رقيم كه از علائم قدرت ما است تعجب آور است.»

به خدا قسم كه موى بدنم راست شد و گفتم: يا بن رسول اللَّه، به خدا قسم كه داستان سر مبارك تو اعجاب برانگیزتر است.»(8)

 

در وسیله الدارین و معالی السبطین نیز با ذکر این معجزه سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) نقل شده است پس از گردانیدن سر مطهر حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در کوفه به درب قصر بازگرداندند:

«قال زید بن ارقم أنه مر علی به و هو علی رمح و أنا فی غرفة لي فلما حاذ سمعته یقرأ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً: آيا پنداشته ‏اى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه‏ هاى شگفت ‏انگيز ما بوده‏اند.» فقف و الله شعری و نادیت رأسک والله یا بن رسول الله و امرک اعجب و اعجب. فلما فرغ القوم من التطواف به فی الکوفه ردوه الی باب القصر.‏» (9)

«زید بن ارقم گفت: سر مطهر امام حسین (علیه السّلام) در حالی که بر نیزه بود و من در اتاقم بودم از کنار من گذشت چون روی برگرداند، شنیدم که می خواند: « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً: آيا پنداشته ‏اى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه‏ هاى شگفت ‏انگيز ما بوده‏اند.» به خدا قسم كه موى بدنم راست شد و گفتم: يا بن رسول اللَّه، به خدا قسم كه داستان سر مبارك تو اعجاب برانگیزتر است.»

 

البته در الخرائج و الجرائح و به نقل از آن در بحارالأنوار از منهال بن عمرو نقل شده است که سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) در دمشق نیز به صورت فصیح سوره مبارکه کهف را تلاوت می نمودند:

«عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ‏ أَنَا وَ اللَّهِ رَأَيْتُ رَأْسَ الْحُسَيْنِ (ع) حِينَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَجُلٌ يَقْرَأُ الْكَهْفَ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَهُ‏ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» فَأَنْطَقَ اللَّهُ الرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي.‏(10)

«از منهال بن عمرو روايت مي كند كه گفت: به خدا قسم من در دمشق بودم كه ديدم سر حضرت امام حسين (علیه السّلام) را مي بردند. مردى جلوی سر مقدس آن بزرگوار بود كه سوره مباركه كهف را قرائت مي كرد تا رسيد به سر اين آيه كه مي فرمايد:

 «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً: آيا گمان كردى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه‏ هاى شگفت ‏انگيز ما بودند؟»

خداى توانا سر مطهر (علیه السّلام) را به نحوى به سخن درآورد كه به زبان فصيح فرمودند: عجیبتر از جريان اصحاب كهف شهيد كردن من و بردن من است.»(11)

از آیات دیگری که سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) بر سر نیزه تلاوت فرمودند آیه 227 سوره مبارکه شعراء «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏» می باشد که در برخی از مقاتل و کتب تفسیری از جمله مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، تفسير نور الثقلين، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تفسير نور الثقلين، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن ذکر شده است.(12)

در مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم و مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام) نقل شده است که وقتی سر مطهر حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) را بر درخت آويخته بودند و مردم برای دیدن سر مبارک اجتماع کرده بودند سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) آیه 227 سوره مبارکه شعراء را تلاوت می فرمایند.

«و صلب على شجرة فاجتمع الناس حولها ينظرون إلى النور الساطع فأخذ يقرأ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏.»(13)

 

از آیات دیگری که سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) بر سر نیزه تلاوت فرمودند آیه 137 سوره مبارکه بقره «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» می باشد که در برخی از منابع از جمله مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، وسیله الدارین، معالی السبطین و تفسير نور الثقلين ذکر شده است. در مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم آمده است که سلمة بن كهيل شاهد این ماجرا بوده است و خویش نقل نموده است:

«و سمع سلمة بن كهيل الرأس يقرأ و هو على القناة فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏.»(14)

                                                                                            

مقرم در مقتل الحسین (علیه السّلام) در باب سخن گفتن سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) بر نیزه نقلهای ذکر نموده است که در این مجال به ذکر آن می پردازیم:

«قال زيد بن أرقم: كنت في غرفة لي فمروا علي بالرأس و هو يقرأ: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» فوقف شعري و قلت: واللّه ‏يا ابن رسول اللّه رأسك أعجب و أعجب‏.

و لما نصب الرأس الأقدس في موضع الصيارفة و هناك لغط المارة و ضوضاء المتعاملين، فأراد سيد الشهداء توجيه النفوس نحوه ليسمعوا بليغ عظاته فتنحنح الرأس تنحنحا عاليا فاتجهت إليه الناس و اعترتهم الدهشة حيث لم يسمعوا رأسا مقطوعا يتنحنح قبل يوم الحسين (عليه السّلام) فعندها قرأ سورة الكهف إلى قوله تعالى: «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً‏ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلالًا» و صلب على شجرة فاجتمع الناس حولها ينظرون إلى النور الساطع فأخذ يقرأ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»

و يحدث ابن وكيدة أنه سمع الرأس يقرأ سورة الكهف فشك في أنه صوته أو غيره فترك عليه السّلام القراءة و التفت إليه يخاطبه: يا ابن وكيدة أما علمت أنا معشر الأئمة أحياء عند ربهم يرزقون؟ فعزم على أن يسرق الرأس و يدفنه. و إذا الخطاب من الرأس الأزهر: يا ابن وكيدة ليس إلى ذلك من سبيل إن‏ سفكهم دمي أعظم عند اللّه من تسييري على الرمح فذرهم فسوف يعلمون إذ الأغلال في أعناقهم و السلاسل يسحبون.

قال المنهال بن عمرو: رأيت رأس الحسين بدمشق على رمح و أمامه رجل يقرأ سورة الكهف حتى إذا بلغ إلى قوله تعالى: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً.»

نطق الرأس بلسان فصيح: أعجب من أصحاب الكهف قتلي و حملي‏.

و لما أمر يزيد بقتل رسول ملك الروم حيث أنكر عليه فعلته نطق الرأس بصوت رفيع: «لا حول و لا قوة إلا باللّه» (15)

«زيد بن أرقم مى‏گويد: من در اطاق خود نشسته بودم، سر حضرت (علیه السّلام) را از جلوى من عبور دادند در حالى كه قرآن قرائت مى‏كرد: «أم حسبت أنّ اصحاب الكهف و الرّقيم كانوا من آياتنا عجبا: آيا گمان مى‏كنى كه اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند. زيد ‏گويد: تن من لرزيد و گفتم: اى فرزند رسول خدا، به خدا قسم ماجرای سر تو عجيبتر و عجیبتر است.

هنگامى كه سر مقدّس را در جايگاهى از بازار قرار دادند كه آنجا ازدحام جمعيّت و سر و صداى اشخاص بود، حضرت سيّدالشهداء (عليه السّلام) برای جلب نظر همگان با صداى بلند سرفه کردند، مردم متوجّه سر ‏شدند و وحشتزده نگاه مى ‏كردند، چون پيش از آن روز نشنيده بودند كه يك سر بريده سرفه كند، در اين هنگام سوره كهف را قرائت فرمودند تا اين آيه‏ «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً‏ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلالًا: اينان جوانمردانى بودند كه به پروردگار خود ايمان آوردند و ما بر هدايت آنها افزوديم و مگر گمراهى ظالمان نمى‏افزائيم.» سر را بر درخت آويزان کردند، مردم اجتماع نمودند و به نور آن نظاره کردند، ناگاه قرائت سر مطهر (علیه السّلام) فرمودند: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ‏ يَنْقَلِبُونَ: زود است كه ظالمين بدانند به چه جايگاهى بازمى‏گردند.»

ابن وكيدة مى‏گويد: « شنيدم كه سر مقدّس سوره كهف را قرائت مى‏كرد، شك كردم كه آيا صدا از اوست يا از ديگرى. امام (عليه السّلام) قرائت را قطع كردند، به من متوجّه شدند و فرمودند: اى پسر وكيدة آيا نمى ‏دانى كه ما ائمّه زنده هستيم و نزد خداوند روزى مى‏ خوريم؟ مى ‏گويد: تصميم گرفتم سر را بدزدم و دفن كنم. در اين هنگام سر نورانى به من خطاب كرد: اى پسر وكيدة نمى ‏توانى چنين كارى كنى، ريختن خون من نزد خداوند بزرگتر است از اينكه مرا روى نيزه به هر طرف ببرند. رهايشان كن، هنگامى كه غلها در گردنهاى آنها باشد و با زنجيرها كشانده شوند خواهند دانست.

منهال بن عمرو مى‏گويد: در دمشق سر حسين (علیه السّلام) را بر روى نيزه ديدم و جلوى او مردى سوره كهف را مى ‏خواند، تا آنكه به اين آيه رسيد: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» سر مقدّس با زبان فصيح فرمود: عجيبتر از اصحاب كهف كشتن من و حمل كردن سر من است. هنگامى كه يزيد امر كرد كه فرستاده پادشاه روم را به قتل برسانند به خاطر اينكه به او اعتراض كرده بود، سر مقدس با صداى بلند فرمودند: «لا حول و لا قوة الّا باللّه».(16)

 

در مناقب ابن شهر آشوب نیز به قرآن خواندن سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) و لاحول گفتن سر مطهر (علیه السّلام) چنین اشاره شده است:

«رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ عَنِ الشَّعْبِيِ‏ أَنَّهُ صُلِبَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بِالصَّيَارِفِ فِي الْكُوفَةِ فَتَنَحْنَحَ الرَّأْسُ وَ قَرَأَ سُورَةَ الْكَهْفِ إِلَى قَوْلِهِ‏ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً‏ فَلَمْ يَزِدْهُمُ ذَلِكَ إِلَّا ضَلَالًا وَ فِي أَثَرٍ أَنَّهُمْ لَمَّا صَلَبُوا رَأْسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنْهُ‏ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏ وَ سُمِعَ أَيْضاً صَوْتُهُ بِدِمَشْقَ يَقُولُ‏ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ وَ سُمِعَ أَيْضاً يَقْرَأُ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً فَقَالَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ أَمْرُكَ أَعْجَبُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.»(17)

از ابومخنف از شعبی روایت شده است هنگامی که سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را در بازارکوفه آویختند سر مطهر با صداى بلند سرفه کردند و سوره کهف را تا این آیه قرائت نمودند «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً‏ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلالًا: اينان جوانمردانى بودند كه به پروردگار خود ايمان آوردند و ما بر هدايت آنها افزوديم و مگر گمراهى ظالمان نمى‏افزائيم.» و پس از آن هنگامی که سر مطهر (علیه السّلام) را به درخت آویزان نمودند از سر مطهر اباعبدالله (علیه السّلام) شنیدند که فرمودند: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ‏ يَنْقَلِبُونَ: زود است كه ظالمين بدانند به چه جايگاهى بازمى‏گردند.» و همچنین شنیده شد که سر مبارک (علیه السّلام) آیه « أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً: آيا اين طور حساب مي كنى داستان اصحاب كهف و رقيم كه از علائم قدرت ما است تعجب آور است.» را قرائت نمود و زید بن ارقم گفت يا بن رسول اللَّه، به خدا قسم كه داستان سر مبارك تو اعجاب برانگیزتر است.

 

در تفسیر نورالثقلین و تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب نیز اشاره شده است که سر مطهر (علیه السّلام) آیاتی از سوره مبارکه کهف؛ «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» و «أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» را قرائت نموده اند.(18)

 

اهانت به سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) در حال سخن گفتن

در مقتل مقرم و برخی منابع دیگر نقل شده است هلال بن معاويه نقل می کند، هنگامی که سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) نیزه دار حامل سر را به زبان فصیح نفرین نمودند آن ملحد لجوج عنود بر سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) جسارت نمود و تازیانه زد تا آنکه سر مطهر (علیه السّلام) سکوت نمودند:

« قال هلال بن معاوية: رأيت رجلا يحمل رأس الحسين عليه السّلام و الرأس يخاطبه فرقّت بين رأسي و بدني فرق اللّه بين لحمك و عظمك و جعلك آية و نكالا للعالمين فرفع السوط و أخذ يضرب الرأس حتى سكت‏.»(19)

هلال بن معاويه مى‏گويد: مردى را ديدم كه حامل سر حسين (عليه السّلام) بود، سر مطهر (علیه السّلام) به او خطاب كردند: ميان سر و بدن من جدایى انداختى، خداوند ميان گوشت و استخوانت جدایى اندازد و تو را نشانه ‏اى براى جهانيان قرار دهد. او تازيانه را بلند كرد و بر سر مطهر (علیه السّلام) زد تا آنكه ساكت شدند.»(20)

 

پی نوشتها

(1)أنساب ‏الأشراف، جلد ‏3، صفحه 212 – تاريخ ‏الطبري، جلد ‏5، صفحه 459 – تاريخ ‏اليعقوبى، جلد‏2، صفحه 245- الكامل، جلد ‏4، صفحه 83 - تذكرة الخواص، صفحه 233 - البداية و النهاية، جلد‏8، صفحه 191 - بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 119- اللهوف على قتلى الطفوف، صفحه 163- منتهى الآمال، جلد ‏2، صفحه 952 - إعلام الورى، جلد ‏1، صفحه 473 - وقعة الطف، صفحه 264 - معالی السبطین، صفحه 533 - وسیله الدارین، صفحه 367 – 366

(2) تاريخ ‏الطبري، جلد ‏5، صفحه 459

(3) ترجمه تاريخ ‏الطبري، جلد ‏7، صفحه 3070

(4)إعلام الورى، جلد ‏1، صفحه 473

(5) ترجمه إعلام الورى، صفحه 353

(6)إعلام الورى، جلد ‏1، صفحه 473 - زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 226 - زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 158 - بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 121 - مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 349 - منتهى الآمال، جلد ‏2، صفحه 952 - بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 121 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد ‏4، صفحه 61 - معالی السبطین، صفحه 534 – 533 - وسیله الدارین، صفحه 367 – 366

 (7) بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 121- وسیله الدارین، صفحه 366– إعلام الورى، جلد ‏1، صفحه 473 - ‏ منتهى الآمال، جلد ‏1، صفحه 739 – 738

(8) زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 158

(9)وسیله الدارین، صفحه 367 – 366 - معالی السبطین، صفحه 534 – 533 - إعلام الورى، جلد ‏1، صفحه 473

‏(10)الخرائج و الجرائح، جلد ‏2، صفحه 577

(11) زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه227 – 226

(12) مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 350 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد ‏4، صفحه61 - تفسير نور الثقلين، جلد ‏4، صفحه 74 - تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، جلد‏9، صفحه527 - الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، جلد ‏18، صفحه 23

‏(13) مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 350 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه61

(14) مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 350 - معالی السبطین، صفحه 534 – وسیله الدارین، صفحه 367 – تفسير نور الثقلين، جلد‏4، صفحه 74

(15) مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 351 – 349

(16) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 235 – 234

(17)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه 61

(18)تفسير نور الثقلين، جلد‏3، صفحه243 - تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، جلد‏8، صفحه 36

(19) مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 350

(20) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 235

منابع

- إعلام الورى بأعلام الهدى، ‏ فضل بن حسن طبرسى، قم، ‏‏آل البيت، ‏1417 ق‏.

- انساب الأشراف، البلاذرى، تحقيق محمد باقر المحمودي، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1977/1397

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، بيروت، دار الفكر،1407 ق./ 1986

- تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی‌ یعقوب (ابن ‌واضح یعقوبی)، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، جلد دوم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1343

- تاريخ الطبرى (تاريخ الأمم و الملوك)، محمد بن جرير طبرى، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دارالتراث، 1387/1967

- تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة، یوسف‌ بن‌ قزاوغلی‌ ابن‌جوزی‌، ۲ جلد، محقق: حسین تقی‌ زاده، قم، المجمع العالمي لاهل البيت عليهم السلام، مرکز الطباعة و النشر، ۱۴۲۶ ق.

- ترجمه تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى، مترجم: ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375

- ترجمه مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه: قربانعلی مختومی، قم، نوید اسلام، 1381

- تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب‏، محمد بن محمدرضا قمى مشهدى، تهران، ‏ وزارت ارشاد اسلامى، ‏1368

- تفسير نور الثقلين،‏ عبد على بن جمعه‏ عروسى حويزى، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى‏، قم‏، انتشارات اسماعيليان، 1415 ق.‏

- الخرائج و الجرائح، سعيد بن هبة الله قطب الدين راوندى، قم، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، چاپ اول، 1409 ق.

- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى) ، فضل بن حسن طبرسى، مترجم عزيز الله عطاردى، تهران‏، اسلامية، 1390 ق‏.

- زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى‏ مجلسى، مترجم: محمد جواد نجفى، تهران‏، اسلاميه،1364

- الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، محمد صادقى تهرانى، قم‏، انتشارات فرهنگ اسلامى‏، 1365 ش‏.

- الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965

- اللهوف على قتلى الطفوف، على بن موسى‏ ابن طاووس،ترجمه احمد فهرى زنجانى، تهران‏، جهان‏، چاپ: اول‏، 1348 ش‏.

- معالی السبطین مقتل جامع امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام)، محمدمهدی مازندرانی، قم، صبح صادق، 1425

- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4 جلد، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (عربي)، حاج شيخ عباس قمى، ‏ قم، جامعه مدرسين (موسسه النشر الاسلامى)، 1422 ق.

- وسیله الدارین فی انصار الحسین، سید ابراهیم الموسوی الزنجانی، بیروت، اعلمی، 1402ق. /1982

- وقعة الطفّ، لوط بن يحيى ابو مخنف كوفى، 1جلد، قم، جامعه مدرسين، چاپ: سوم، 1417 ق.

 

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه