انسان کامل و خلیفه اللهی مقام اختصاصی ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)(26)

اهل بیت عصمت (صلوات الله علیهم) همرتبه قرآن

 

همانطور که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در حدیث ثقلین تأکید فرموده اند؛ دو چیز گرانبهای پس از ایشان قرآن کریم و عترت طاهره ایشان (صلوات الله علیهم) است که از هم جدایی ناپذیرند و هرگز تا قیامت از هم جدا نشوند. به جز حدیث ثقلین در احادیث بسیاری از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) نقل شده است که اهل بیت عصمت (صلوات الله علیهم) مثانی و هم رتبه و هم شأن با قرآن کریم هستند و حتی بر قرآن برتری دارند زیرا مفسران به حق قرآن تنها ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) هستند که تفسیر و تأویل همه آیات قرآن را به راستی و درستی می دانند و هیچ کس را یارای این ادعا نیست که تفسیر یا تأویل حقیقی قرآن را می داند.

حدیث ثقلین بیان روشنی در همرتبه بودن خاندان عصمت (صلوات الله علیها) و کتاب

حدیث ثقلین از احادیث متواتری است که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در شأن و منزلت خاندان عصمت (صلوات الله علیها) و کتاب قرآن فرموده است و دقیقا این حدیث منزلت خاندان عصمت و کتاب قرآن را دوشادوش و در رتبه هم قرار می دهد و تأکید می نماید این دو از هم جداشدنی نیستند تا روز قیامت که در کنار حوض کوثر بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شوند.

در این مجال به ذکر چند حدیث در این باره می پردازیم:

حضرت امام باقر (علیه السّلام) از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این باره چنین نقل فرموده اند:

«حدثنا علي بن محمد عن القاسم بن محمد عن سليمان بن داود عن يحيى بن أديم عن شريك عن جابر قال قال أبو جعفر (ع):‏ دعا رسول الله أصحابه بمنى فقال يا أيها الناس إني تارك فيكم الثقلين أما إن تمسكتم بهما لن تضلوا كتاب الله و عترتي أهل بيتي فإنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض ثم قال يا أيها الناس إني تارك فيكم حرمات الله- كتاب الله و عترتي و الكعبة البيت الحرام ثم قال أبو جعفر (ع) أما كتاب‏ الله فحرفوا و أما الكعبة فهدموا و أما العترة فقتلوا و كل ودائع الله فقد تبروا.»(1)

« جابر گوید حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مردم خود را در منا فراخواندند و فرمودند: مردم، من میان شما دو چیز گرانبها می گذارم که تا وقتی به آن دو تمسک جوئید گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترت و کعبه که بیت الحرام است.

آنگاه حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: کتاب خدا را تغییر دادند و کعبه را منهدم کردند و عترت را کشتند و تمام ودایع خدا را درهم شکسته و از بین برده اند.» (2)

 

در امالی صدوق نیز این حدیث از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده است:

«حدثنا الحسن بن علي بن شعيب الجوهري رضوان الله عليه قال حدثنا عيسى بن محمد العلوي قال حدثنا أبو عمرو أحمد بن أبي حازم الغفاري قال حدثنا عبيد الله بن موسى عن شريك عن الركين بن الربيع عن القاسم بن حسان عن زيد بن ثابت قال قال رسول الله (ص):‏ إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله عز و جل و عترتي أهل بيتي ألا و هما الخليفتان من بعدي و لن يفترقا حتى يردا علي الحوض.» (3)

« زيد بن ثابت گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود من در ميان شما ثقلين را به جا مي گذارم كه كتاب خداى عز و جل و خاندانم باشند. هلا، آن هر دو خليفه بعد از من هستند و از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من درآيند.» (4)

حضرت امام صادق (علیه السّلام) حدیث ثقلین را از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می نمایند و یادآور می شوند که منظور از اهل بیت وجود مبارک ایشان نیز می باشد:

«حدثنا محمد بن الحسين عن جعفر بن بشير عن ذريح بن يزيد عن أبي عبد الله (ع) قال قال رسول الله (ص):‏ إني قد تركت فيكم الثقلين كتاب الله و أهل بيتي فنحن أهل بيته.» (5)

«ذریح بن یزید گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم؛ کتاب خدا و اهل بیتم و حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: ما اهل بیت پیامبر هستیم.» (6)

 

حدیث ثقلین در کتاب كشف الغمة في معرفة الأئمة از حضرت امام صادق (علیه السّلام) به نقل از پدران گرامیشان این چنین نقل شده است:

« و عن الصادق (ع) عن أبيه عن جده علي بن الحسين عن أبيه (ع) قال: سئل أمير المؤمنين (ع) عن معنى قول رسول الله (ص) إني مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي فقيل له من العترة فقال أنا و الحسن و الحسين و الأئمة التسعة من ولد الحسين تاسعهم مهديهم و قائمهم لا يفارقون كتاب الله و لا يفارقهم حتى يردوا على رسول الله (ص) حوضه.» (7)

«و مروي است از حضرت امام صادق (علیه السّلام) و ایشان از آباى كرام خویش روايت كرده كه سؤال كردند از حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) از معنى قول رسول الله (صلی الله علیه و آله) من در ميان شما دو چيز را مي گذارم كه تعبير به ثقلين فرمودند؛ كتاب الله و عترت من، به آن حضرت گفتند كه عترت كيست؟ فرمود كه: منم و حسن و حسين و أئمه تسعه‏ از فرزندان حسين كه نهمین ايشان مهدى ايشان است كه از كتاب الله مفارقت نخواهد كرد و كتاب الله نيز از ايشان جدا نخواهد شد تا وارد شوند بر رسول الله (صلی الله علیه و آله) بر كنار حوض او.» (8)

سعد اسکاف از حضرت امام باقر (علیه السّلام) درباره حدیث ثقلین می پرسد و حضرت (علیه السّلام) چنین جواب می دهند:

«حدثنا إبراهيم بن هاشم عن يحيى بن أبي عمران عن يونس عن هشام بن الحكم عن سعد الإسكاف قال: سألت أبا جعفر (ع) عن قول النبي (ص) إني تارك فيكم الثقلين فتمسكوا بهما فإنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض قال فقال أبو جعفر لا يزال كتاب الله و الدليل منا يدل عليه حتى يردا علي الحوض.» (9)

«سعد اسکاف گوید از حضرت امام باقر (علیه السّلام) درباره این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسیدم که فرمودند: «من میان شما دو چیز گرانبها را بر جای می گذارم که در صورت تمسک به آن دو هرگز پس از من گمراه نخواهید شد، آن دو از هم جدا نخواهند شد تا در قیامت به من ملحق شوند.» حضرت فرمودند: پیوسته کتاب خدا و رهبری از ما اهل بیت احکام و دستورات قرآن را راهنمایی می کند تا در حوض بر آن حضرت وارد شوند.» (10)

در غیبت نعمانی قسمتی از خطبه مشهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حجة الوداع در مسجد خيف را که حضرت حدیث ثقلین آنجا یادآور می شوند؛ ذکر شده است که بدین شرح است:

« قال (ص) في خطبته المشهورة التي خطبها في مسجد الخيف في حجة الوداع:‏ إني فرطكم‏ و إنكم واردون علي الحوض حوضا عرضه ما بين بصرى إلى‏ صنعاء فيه قدحان [أقداح‏] عدد نجوم السماء ألا و إني مخلف فيكم الثقلين الثقل الأكبر القرآن و الثقل الأصغر عترتي أهل بيتي هما حبل الله ممدود بينكم و بين الله عز و جل ما إن تمسكتم به لن تضلوا سبب منه بيد الله و سبب بأيديكم‏ إن اللطيف الخبير قد نبأني أنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض كإصبعي هاتين و جمع بين سبابتيه و لا أقول كهاتين و جمع بين سبابته و الوسطى فتفضل هذه على هذه.» (11)

« رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خطبه مشهور خود كه در حجة الوداع در مسجد خيف ايراد كردند؛ فرمودند: من طلايه‏دار شمايم و شما در كنار حوض (در قيامت) به من مى‏رسيد، حوضى كه وسعت آن به اندازه فاصله ميان بصرى تا صنعا است و داراى جامهایى به عدد ستارگان آسمانى است. بدانيد من پس از خود دو چيز گرانبها در ميان شما به جاى مى‏گذارم، ثقل اکبر؛ كتاب خدا است و ثقل اصغر؛ عترتم يعنى خاندان من است. آن دو ريسمان خدايند كه ميان شما و خداى عزّ و جلّ كشيده شده اند، مادامى كه به آن ريسمان چنگ زنید، هرگز گمراه نمى‏شويد. يك طرف آن به دست خدا و طرف ديگرش به دست شما است. خداوند لطیف خبیر به من خبر داده است كه آن دو از يكديگر جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض با هم به من ملحق شوند، مانند اين دو انگشت من- و دو انگشت سبابه خود را در كنار يك ديگر قرار داد- و فرمود نمى‏گويم مانند اين دو- و انگشت سبابه را با انگشت وسطى قرار داد- كه يكى بر ديگرى برترى داشته باشد.» (12)

 

اسحاق بن غالب از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در این باره این حدیث را نقل نموده اند:

« حدثنا محمد بن عيسى و يعقوب بن يزيد و غيرهما عن ابن محبوب عن ابن إسحاق بن غالب عن أبي عبد الله (ع) قال: مضى رسول الله (ص) و خلف في أمته كتاب‏ الله و وصيه علي بن أبي طالب (ع) و أمير المؤمنين و إمام المتقين و حبل الله المتين و العروة [عروته‏] الوثقى التي‏ «لا انفصام لها» و عهده المؤكد صاحبان مؤتلفان يشهد كل واحد لصاحبه بتصديق ينطق الإمام من الله عز و جل في الكتاب بما أوجب الله فيه على العباد من طاعة الله و طاعة الإمام و ولايته و أوجب‏ حقه الذي أراه‏ الله عز و جل من استكمال دينه و إظهار أمره و الاحتجاج بحجته و الاستضاءة بنوره في معادن أهل صفوته و مصطفى أهل خيرته قد ذخر الله بأئمة الهدى من أهل بيت نبينا عن دينه و أبلج بهم عن سبيل مناهجه‏ و فتح بهم عن باطن ينابيع علمه فمن عرف من أمة محمد (ص) واجب حق إمامه وجد طعم حلاوة إيمانه و علم فضل طلاقة إسلامه لأن الله و رسوله نصب الإمام علما لخلقه و حجة على أهل عالمه ألبسه الله تاج الوقار و غشاه من نور الجبار يمد بسبب إلى السماء لا ينقطع عنه موارده و لا ينال ما عند الله تبارك و تعالى إلا بجهد [بجهة] أسباب سبيله و لا يقبل الله أعمال العباد إلا بمعرفته فهو عالم بما يرد من ملتبسات الوحي و مصيبات السنن و مشتبهات الفتن و لم يكن‏ «الله ليضل قوما بعد إذ هداهم حتى يبين لهم ما يتقون»‏ و تكون الحجة من الله على العباد بالغة.» (13)

« اسحاق بن غالب گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حالی از دنیا رفتند که در میان امت خود کتاب خدا و وصی خویش حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) امیرالمومنین و پیشوای متقین و ریسمان محکم الهی و دستاویز محکم غیرقابل گسستن را گذاردند. پیمانی استوار گرفتند که این دو با هم هستند و هر کدام گواه دیگری. و زبان گویا قرآن است که چه چیز را خدا بر بندگان واجب نموده از قبیل اطاعت خدا و اطاعت امام و ولایت او و حق واجبش که عبارت است از کامل شدن دین و اظهار امر و احتجاح به دلیل و درخشش نوری از گنجینه برگزیدگان و ائمه گرامی است.

خداوند دین خود را به وسیله ائمه هدی (علیهم السّلام) از خاندان نبوت تبیین نمود و راه رستگاری را مشخص کرد و به وسیله آنها گنجینه های دانش خود را گشود.

هر کس از امت محمد آشنا به حق واجب امام خود گردید، شیرینی طعم ایمان را چشید و ارزش اسلام خویش را درک کرد زیرا خداوند امام را رهبر خلف و حجت بر جهانیان قرار داده او را مفتخر به تاج وقار نموده و به نور خویش منور گردانیده است. با ریسمانی ناگسستنی او را به آسمان پیوند داده است.

هرگز نمی توان به مقامات آخرت و آنچه خداوند به بندگان ارزانی می دارد؛ رسید مگر از راه پیروی از امام. و اعمال بندگان پذیرفته نگردد مگر با معرفت به امام. امام مشکلات دین و رمزهای پیچیده سنت و پیشامدهای نامعلوم زندگی را حل می کند. هرگز خداوند گروهی را که هدایت نموده گمراه نمی کند بلکه به آنها رستگاری را می آموزد و امام حجت بالغه میان مردم و پروردگار است.» (14)

 

علم منحصر به فرد الهی در اختیار ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)

خداوند خود به حجج خویش بر روی زمین این علم منحصر به فرد را اعطاء کرده است. در این مجال به ذکر چند حدیث در این باره می پردازیم:

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در حدیثی می فرمایند قرآن و خبرهای از آسمان و زمین و گذشته و آینده آن را چنان می شناسم که گویی در کف دست من است:

« محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن محمد بن عيسى عن أبي عبد الله المؤمن عن عبد الأعلى مولى آل سام قال سمعت أبا عبد الله (ع) يقول‏: و الله إني لأعلم كتاب الله من أوله إلى آخره كأنه في كفي‏ فيه خبر السماء و خبر الأرض و خبر ما كان و خبر ما هو كائن قال الله عز و جل فيه تبيان كل شي‏ء.» (15)

«عبد الأعلی گوید: از حضرت امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که فرمودند: به خدا که من کتاب خدا را از آغاز تا پایانش می دانم چنان که گویی در کف دست من است. در قرآن خبر از آسمان و خبر از زمین و خبر از گذشته و آینده است. خدای عزّ و جلّ فرماید: «بیان هر چیزی در آن است.»(16)

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام) در حدیثی فرموده اند که اگر کسی ادعا کند قرآن را جمع كرده چنانچه نازل شده است کذاب و دروغگو است و این ادعا بر احدی جز ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) روا نیست:

«محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن عمرو بن أبي المقدام عن جابر قال سمعت أبا جعفر (ع) يقول:‏ ما ادعى أحد من الناس أنه جمع القرآن كله كما أنزل إلا كذاب و ما جمعه و حفظه كما نزله الله تعالى إلا علي بن أبي طالب (ع) و الأئمة من بعده (ع).»(17)

«حضرت امام باقر (علیه السّلام) ‏فرمودند: هيچ كس از مردم مدعى نيست كه همه قرآن را جمع كرده چنانچه نازل شده است مگر بسيار دروغگو باشد. آنچه خداى تعالى نازل كرد، احدى جمع و نگهدارى نكرده جز على بن ابى طالب (علیه السّلام) و امامان پس از او (علیهم السّلام).»(18)

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام) نیز در این باره فرموده اند:    

«محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى عن محمد بن سنان عن أبي سلام النخاس عن بعض أصحابنا عن أبي جعفر (ع) قال: نحن المثاني‏ الذي أعطاه الله نبينا محمدا (ص) و نحن وجه الله نتقلب في الأرض بين أظهركم و نحن عين الله في خلقه و يده المبسوطة بالرحمة على عباده عرفنا من عرفنا و جهلنا من جهلنا و إمامة المتقين‏.»(19)

«حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: ما هستيم آن مثانى كه خدا به‏ پيغمبر خود محمد (صلی الله علیه و آله) عطا كرد، ما همان وجه خدائيم كه در روى زمين ميان شما هستیم. سوگند به پيشوائى متقيان ما ديدگان خداوند در میان خلقش هستیم و دست رحمتش كه به سوی بندگان گسترده است، شناسد ما را هر كه شناسد و ما را ناديده گيرد، هر كه ناديده گيرد.»(20)

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام) نیز فرموده اند جز اوصیای الهی کسی نمی تواند ادعا کند که تقسیر قرآن را می داند:

« محمد بن الحسين عن محمد بن الحسن عن محمد بن سنان عن عمار بن مروان عن المنخل‏ عن جابر عن أبي جعفر (ع) أنه قال: ما يستطيع أحد أن يدعي أن عنده جميع القرآن كله ظاهره و باطنه غير الأوصياء.»(21)

«حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: احدى نمى ‏تواند مدعى شود كه همه قرآن از ظاهر و باطن نزد او است جز اوصياء (علیهم السّلام).»(22)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند چون حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند مصحفی را که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) جمع نمودند؛ بیاورد:

«محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن عبد الرحمن بن أبي هاشم عن سالم بن سلمة قال: قرأ رجل على أبي عبد الله (ع) و أنا أستمع حروفا من القرآن ليس على ما يقرأها الناس فقال أبو عبد الله (ع) كف عن هذه القراءة اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم (عج) فإذا قام القائم (عج) قرأ كتاب الله عز و جل على حده و أخرج المصحف الذي كتبه علي (ع) و قال أخرجه علي (ع) إلى الناس حين فرغ منه و كتبه فقال لهم هذا كتاب الله عز و جل كما أنزله الله على محمد (ص) و قد جمعته من اللوحين فقالوا هو ذا عندنا مصحف جامع فيه القرآن لا حاجة لنا فيه فقال أما و الله ما ترونه بعد يومكم هذا أبدا إنما كان علي أن أخبركم حين جمعته لتقرؤوه.» (23)

«سالم بن ابی سلمه گوید: مردی برای حضرت امام صادق (علیه السّلام) قرآن می خواند و من شنیدم که حروفی از آن که می خواند آنطور که مردم می خوانند، نبود. حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: از این قرائت خودداری کن همانطور که مردم قرائت می کنند تو نیز بخوان تا آنگاه که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید چون حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آید کتاب خدای عزّ و جلّ را بر حدّ خودش خواهد خواند و آن مصحفی را که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نوشته است؛ بیرون آورد.

و فرمودند: حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) پس از تمام نمودن کتابت قرآن، آن را برای مردم آوردند و به آنها فرمودند: این است کتاب خدا آن چنان که بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نازل کرده است و من از دو لوح آن را فراهم کرده ام، مردم گفتند: نزد ما مصحفی است که قرآن در آن گرد آمده و ما به این (قرآن تو) نیازی نداریم. حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: هان به خدا سوگند که هرگز پس از امروز آن را نخواهید دید و فقط بر من (لازم) بود که پس از فراهم آوردن و جمع کردن قرآن شما را بدان آگاه کنم تا آن را بخوانید.»(24)

علم تاویل قرآن نزد اهل بیت (علیهم السّلام)

خداوند متعال علم تأویل قرآن را به ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) که خلیفه الله هستند؛ آموخته است. حضرات معصومین (صلوات الله علیهم) تأویل آیات مربوط به اخبار آسمان و زمين و اخبار بهشت و دوزخ و اخبار آنچه بوده و آنچه خواهد بود را می دانند و به قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) چنان این قضایا را می دانند که گویا به كف دست خود مى ‏نگرند.

در این مجال برخی از احادیث در باب اینکه ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) علم تأویل آیات قرآن را می دانند؛ ذکر می شود:

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام) تفسیر قرآن را بر هفت وجه دانسته اند که همه این وجوه در حیطه علم ائمه معصومین (علیهم السّلام) می باشد:

«حدثنا الفضل عن موسى بن القاسم عن أبان عن ابن أبي عمير أو غيره عن جميل بن دراج عن زرارة عن أبي جعفر (ع) قال: تفسير القرآن على سبعة أحرف‏ منه ما كان و منه ما لم يكن بعد ذلك تعرفه الأئمة.»(25)

«زراره گوید حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: تفسیر قرآن بر هفت حرف (وجه) است، بعضی مربوط به گذشته و برخی به آینده است که امامان آن را می دانند.»

 

در کتاب شریف الکافی از حضرت امام باقر (علیه السّلام) نقل شده است علم تفسير قرآن و احكام آن است و علم تغيير زمان و حوادث آن از جمله علومی است که خداوند متعال به ائمه معصومین (علیهم السّلام) که خلیفه الله هستند؛ عنایت نموده است:

« علي بن محمد و محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن القاسم بن الربيع عن عبيد بن عبد الله بن أبي هاشم الصيرفي عن عمرو بن مصعب عن سلمة بن محرز قال سمعت أبا جعفر (ع) يقول:‏ إن من علم ما أوتينا تفسير القرآن و أحكامه و علم تغيير الزمان و حدثانه إذا أراد الله بقوم خيرا أسمعهم و لو أسمع من لم يسمع لولى معرضا كأن لم يسمع ثم أمسك هنيئة ثم قال و لو وجدنا أوعية أو مستراحا لقلنا و الله المستعان»(26)

«سلمة بن محرز گويد، شنيدم حضرت امام باقر (علیه السّلام) ‏فرمودند: از جمله علومى كه به ما داده شده است؛ علم تفسير قرآن و احكام آن و علم تغيير زمان و حوادث آن است. هر گاه خدا خير مردمى را خواهد آنها را شنوا سازد، كسى كه گوش شنوا ندارد، از سخنى كه به گوش او رسد روگردان است مثل اينكه نشنيده سپس اندكى از سخن باز ايستادند و پس از آن فرمودند: اگر دلهاى وسيعى پيدا مى كرديم كه تاب تحمل حقایق را داشتند و اگر مردم نكته فهم و رازدارى داشتیم كه سخن گفتن با آنها وسيله آسايش خاطر ما بود؛ با ایشان سخن مى گفتيم و خداوند ياور ما است.»(27)

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در زمان حیات خویش فرمودند که پس از ایشان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به مردم تاویل قرآن را می آموزد: 

«حدثنا محمد بن الحسين عن النضر بن شعيب عن خالد بن ماد القلانسي عن أبي داود عن أنس بن مالك خادم رسول الله (ص) قال قال رسول الله (ص):‏ يا علي أنت تعلم الناس تأويل القرآن بما لا يعلمون فقال [على‏] ما أبلغ رسالتك بعدك يا رسول الله (ص) قال تخبر الناس بما أشكل عليهم من تأويل القرآن.» (28)

«انس بن مالک خادم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: یا علی، تو به مردم می آموزی تأویل قرآن را به چیزهایی که نمی دانند. حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) عرض کرد: به چه نوع تبلیغ رسالت تو را بعد از شما بکنیم؟ فرمودند: مسائل و مشکلاتی را که مردم در تأویل قرآن دارند؛ به آنها اطلاع می دهی.» (29)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره علم امام به محمد بن مسلم چنین فرمودند:

«حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن هشام بن سالم عن محمد بن مسلم‏ قال: دخلت عليه بعد ما قتل أبو الخطاب‏ قال فذكرت له ما كان يروي من أحاديثه تلك العظام قبل أن يحدث ما أحدث فقال فحسبك و الله يا أبا محمد أن تقول فينا يعلمون الحرام و الحلال و علم القرآن و فصل ما بين الناس فلما أردت أن أقوم أخذ بثوبي فقال يا أبا محمد و أي شي‏ء الحلال و الحرام في جنب العلم إنما الحلال و الحرام في شي‏ء يسير من القرآن.» (30)

« محمد بن مسلم گوید: پس از کشته شدن ابوخطاب خدمت امام رسیدم برایش نقل کردم احادیث شگفت انگیزی را که او نقل می کرد پیش از ادعائی که نمود. [ابوخطاب مدعی شده بود، حضرت امام صادق (علیه السّلام) خدا است.] حضرت فرمودند: تو را کافی است که درباره ما بگویی امام؛ عالم به حلال و حرام و علم قرآن و رفع اختلاف بین مردم هستند. موقعی که خواستم از جا حرکت کنم، دست به پیراهنم گذاشتند و فرمودند: ابامحمد، حلال و حرام در مقابل علم چیست؟ حلال و حرام قسمت کمی از قرآن است.» (31)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در حدیث دیگری درباره علم امام چنین فرموده اند:

«عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عيسى عن علي بن النعمان عن إسماعيل بن جابر عن أبي عبد الله (ع) قال: كتاب الله فيه نبأ ما قبلكم و خبر ما بعدكم و فصل ما بينكم و نحن نعلمه.» (32)

«حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: قرآن است كه در آن است خبر آنچه پيش از شما بوده و خبر آنچه بعد از شما باشد و فصل قاطع ‏اختلافات شما است و ما آن را مى ‏دانيم.» (33)

 

در بصائر الدرجات و بحار الأنوار درباره علم امام چنین آمده است:

«حدثنا يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم عن محمد بن مسلم قال قال أبو عبد الله (ع)‏: بحسبكم‏ أن تقولوا يعلم علم الحلال و الحرام و علم القرآن و فصل ما بين الناس.»(34)

«محمد بن مسلم گوید، حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: برای شما همین قدر کافی است که بگویید امام علم حلال و حرام و علم قرآن و تشخیص حق و باطل اختلافات بین مردم را می داند.» (35)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند در قرآن تأویلهایی است که هنوز رخ نداده است و چون به وقوع بپیوندد امامان از آن آگاه می گردند: 

«حدثنا أحمد بن محمد عن البرقي عن المرزبان بن عمران عن إسحاق بن عمار قال سمعت أبا عبد الله (ع) يقول:‏ إن للقرآن تأويلا فمنه ما قد جاء و منه ما لم يجئ فإذا وقع التأويل في زمان إمام من الأئمة عرفه إمام ذلك الزمان.» (36)

«اسحاق بن عمار گوید شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: قرآن را تأویلی است که بعضی از آن آمده و بعضی هنوز نیامده است. پس چون تأویل در زمان امامی از امامان واقع شود، آن زمان آن را خواهد دانست.»(37)

 

در حدیث دیگری نیز حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) نیز درباره تاویلهایی از قرآن که به وقوع می پیوندد؛ فرموده اند ابتدا به ائمه ای که از دنیا رفته اند و سپس به امام حیّ اطلاع داده می شود:

«حدثنا محمد بن الحسين عن محمد بن إسماعيل عن منصور بن يونس عن ابن أذينة عن فضيل بن يسار قال: سألت أبا جعفر (ع) عن هذه الرواية ما من القرآن آية إلا و لها ظهر و بطن فقال ظهره تنزيله و بطنه تأويله منه ما قد مضى و منه ما لم يكن يجري كما يجري الشمس و القمر كما جاء تأويل شي‏ء منه يكون على الأموات كما يكون على الأحياء قال الله‏ «و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم‏» نحن نعلمه.»(38)

« فضیل گوید از حضرت امام باقر (علیه السّلام) راجع به این روایت پرسیدم که می فرماید: «هر آیه ای از قرآن دارای ظاهر و باطنی است.» فرمودند: ظاهر آیه تنزیل و باطن آیه تأویل آن است که بعضی مربوط به گذشته و برخی به آینده است که با گذشت زمان و آمدن شب و روز پدید می آید. هر وقت تأویل یک آیه از قرآن به وقوع می پیوندد، ابتدا به امامانی که از دنیا رفته اند، اطلاع داده می شود سپس برای امام عصر گفته می شود. خداوند متعال می فرماید: «تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند. (سوره مبارکه آل عمران، آیه 7)» آنانی که تأویل قرآن را می دانند ما هستیم.»(39)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره میزان تسلط خویش به تاویل و تفسیر قرآن فرموده اند:

«محمد بن يحيى عن محمد بن عبد الجبار عن ابن فضال عن حماد بن عثمان عن عبد الأعلى بن أعين قال سمعت أبا عبد الله (ع) يقول‏: قد ولدني رسول الله (ص) و أنا أعلم كتاب الله و فيه بدء الخلق و ما هو كائن إلى يوم القيامة و فيه خبر السماء و خبر الأرض و خبر الجنة و خبر النار و خبر ما كان و خبر ما هو كائن أعلم ذلك كما أنظر إلى كفي إن الله يقول فيه تبيان كل شي‏ء.» (40)

«عبد الأعلى بن اعين گويد: شنيدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: من زاده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم. من قرآن را مى‏دانم. در همين قرآن است بيان آغاز آفرينش و هر آنچه تا روز قيامت خواهد بود، در آن است خبر آسمان و خبر زمين و خبر بهشت و خبر دوزخ و خبر آنچه بوده و آنچه خواهد بود. به اينها چنان مى ‏نگرم كه به كف دست خود مى ‏نگرم. براى آنكه خدا مى‏ فرمايد: (در آن است بيان روشن هر چيزى.)»(41)

 

اسم اعظم و علم قرآن نزد اهل بیت (علیهم السّلام)

اسامی اعظم الهی یکی از علوم اختصاصی پیمبران و اوصیای ایشان است و این اسامی در نزد ائمه اطهار (علیهم السّلام) که حجج الهی و خلفای خداوند بر روی زمین هستند؛ بیش از پیامبران پیشین و اوصیای ایشان است. در احادیث بسیاری در این باره سخن رفته است که در مقالات قبلی به آن پرداخته شده است.

 پر واضح است که خداوند بدین گونه خلفای خود را بر روی زمین به مردم شناسانده است. زیرا وقتی ائمه اطهار (علیهم السلام) خداوند را به نام اعظمش می خواندند، دعای ایشان برآورده می گردید.

 

در حدیثی حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند که از همه اوصیای پیشین ائمه هدی (علیهم السّلام) بهره بیشتری از علم کتاب و اسم اعظم داشتند:

« حدثنا أحمد بن موسى عن الحسن بن موسى الخشاب عن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي عن أبي عبد الله (ع) قال: «قال الذي عنده علم من الكتاب أنا آتيك به قبل أن يرتد إليك طرفك‏» قال ففرج أبو عبد الله (ع) بين أصابعه فوضعها على صدره ثم‏ قال و الله عندنا علم الكتاب كله.» (42)

«عبدالرحمان بن کثیر گوید: حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «کسی که اندکی از علم کتاب در اختیار او بود گفت من تخت بلیقس را برایت می آورم قبل از اینکه چشم بر هم بزنی. (سوره مبارکه نمل، آیه 40) حضرت امام صادق (علیه السّلام) انگشتان خود را از هم گشودند و بر سینه گذاشتند و فرمودند: به خدا قسم در نزد ما تمام علم کتاب هست.» (43)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تأویل آیه 43 سوره مبارکه رعد فرموده اند که مقصود حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) می باشند و ایشان اول ما و افضل ما و بهترین از خاندان نبوت است:

« حدثنا بعض أصحابنا عن الحسن بن موسى عن عبد الرحمن بن كثير عن أبي عبد الله (ع):‏ في قول الله عز و جل‏ « قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب»‏ قال: إيانا عنى و علي (ع) أولنا و أفضلنا و خيرنا.»(44)

«عبدالرحمان بن کثیر گوید: حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه «بگو گواه بودن خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است. (سوره مبارکه رعد، آیه 43)» فرمودند: خدا ما را قصد کرده و علی اول ما و افضل ما و بهترین از خاندان ما است.»(45)

 

سلمان فارسی از قول حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در تفسیر آیه 43 سوره مبارکه رعد فرموده است:

«حدثنا أبو الفضل العلوي قال حدثني سعيد بن عيسى الكربزي [الكزبري‏] البصري عن إبراهيم بن الحكم بن ظهير عن أبيه عن شريك بن عبد الله عن عبد الأعلى الثعلبي عن أبي تمام عن سلمان الفارسي ره عن أمير المؤمنين (ع): في قول الله تبارك و تعالى‏ «قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب»‏ فقال أنا هو الذي عنده علم الكتاب و قد صدقه الله و أعطاه الوسيلة في الوصية و لا تخلى أمة [يخلي أمته‏] من وسيلته إليه و إلى الله قال‏ «يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا إليه الوسيلة» (46)

«سلمان فارسی گوید، حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در تفسیر آیه «بگو خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، برای گواهی میان من و شما کافی است. (سوره مبارکه رعد، آیه 43)» فرمودند: من آن کسی هستم که نزد او علم تمام کتاب (قرآن) است. به تحقیق خداوند آن را تصدیق فرموده و در سفارش خویش وسیله را عطا فرموده است و امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از وسیله تقرب به سوی پیامبر و خدای متعال وانگذاشته و فرموده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، از (مخالفت با فرمان) خدا بپرهیزید و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید.»

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام)  در تفسیر آیه 43 سوره مبارکه رعد فرموده است:

«علي بن إبراهيم عن أبيه و محمد بن يحيى عن محمد بن الحسن عمن ذكره جميعا عن ابن أبي عمير عن ابن أذينة عن بريد بن معاوية قال: قلت لأبي جعفر (ع) «قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم‏ و من عنده علم الكتاب‏» قال إيانا عنى و علي (ع) أولنا و أفضلنا و خيرنا بعد النبي(ص).»(47)

«بريد بن معاويه گويد: به حضرت امام باقر (علیه السّلام) گفتم: مقصود از آيه «بگو بس است خدا براى شاهد ميان من و شما و كسى كه علم كتاب در نزد او است. (سوره مبارکه رعد، آیه 43)» چیست؟ فرمودند: مقصود، ما هستيم و على (علیه السّلام) اول و افضل و بهتر ما ائمه پس از پيغمبر (صلی الله علیه و آله) است.»(48)

 

حضرت امام عسكرى (علیه السّلام) فرموده اند از خدا هفتاد و سه حرف اسم اعظم، هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه معصومین (علیهم السّلام) است:

«الحسين بن محمد الأشعري عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد بن عبد الله عن علي بن محمد النوفلي عن أبي الحسن صاحب العسكر (ع) قال سمعته يقول:‏ اسم الله الأعظم ثلاثة و سبعون حرفا كان عند آصف حرف فتكلم به فانخرقت له الأرض فيما بينه و بين سبإ فتناول عرش بلقيس حتى صيره إلى سليمان ثم انبسطت الأرض في أقل من طرفة عين و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا و حرف عند الله مستأثر به في علم الغيب.»(49)

«على بن محمد نوفلى گويد از حضرت امام عسكرى (علیه السّلام) شنيدم که ‏فرمودند: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است، آصف يك حرف داشت و به زبان آورد و زمين ميان او تا سباء (در يمن) شكافت و تخت بلقيس را در بر گرفت و به سليمان (علیه السّلام) رسانيد و سپس در كمتر از چشم به هم زدن باز شد و به حال خود برگشت. هفتاد و دو حرف آن نزد ما است و يك حرف مخصوص خدا است كه در علم غيب آن را ويژه خود ساخته است.» (50)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره میزان علم الهی در نزد حضرت أمير المؤمنين (علیه السّلام) فرموده اند:

« عن محمد بن أبي عمير الكوفي‏ عن عبد الله بن الوليد السمان‏ قال قال أبو عبد الله (ع)‏: ما يقول الناس في أولي العزم و صاحبكم أمير المؤمنين (ع) قال قلت ما يقدمون على أولي العزم أحدا قال فقال أبو عبد الله (ع) إن الله تبارك و تعالى قال لموسى‏ «و كتبنا له في الألواح من كل شي‏ء موعظة» و لم يقل كل شي‏ء موعظة و قال لعيسى‏ «و لأبين لكم بعض الذي تختلفون فيه‏» و لم يقل كل شي‏ء و قال لصاحبكم أمير المؤمنين (ع)‏ «قل كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب‏» و قال الله عز و جل‏ «و لا رطب و لا يابس إلا في كتاب مبين‏» و علم هذا الكتاب عنده.»(51)

«از محمد بن أبى عمير كوفى نقل است از عبد الله بن وليد سمان كه گفت حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: نظر مردم درباره اولو العزم و امامتان أمير المؤمنين (علیه السّلام) چيست؟ گفتم: هيچ كسى را بر اولو العزم مقدم نمى ‏دارند.

حضرت فرمودند: خداوند تبارك و تعالى درباره موسى (علیه السّلام) فرمود: «و براى او در آن لوحها از هرگونه پندى چيزى نوشتيم. (سوره مبارکه اعراف، آیه 145)» و نفرمود: هر موعظه‏ اى را.

و از قول عيسى (علیه السّلام) فرمود: «و تا برخى از آنچه را كه در باره آن اختلاف مى‏كنيد برايتان بيان كنم. (سوره مبارکه زخرف، آیه 63)»

و درباره امامتان حضرت أمير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود: «بگو ميان من و شما خدا گواهى بسنده است و آن كه دانش كتاب نزد اوست. (سوره مبارکه رعد، آیه 43)» و خداوند [در باره آن كتاب‏] فرموده است: «و نه هيچ ترى و نه هيچ خشكى مگر آنكه در كتابى روشن است.(سوره مبارکه انعام، آیه 59)» و نيز فرمود: «و هر چيزى را در امام مبين به شمار آورده‏ايم. (سوره مبارکه یس، آیه 12)» و علم و دانش آن كتاب نزد او است.» (52)

 

وقتی ائمه معصومین (علیهم السّلام) خداوند را با اسم اعظم الهی بخوانند و دعا بفرمایند، دعایشان مستجاب می شود. در این باره به ذکر دو واقعه بسنده می نماییم:

 

ردّ الشمس برای حضرت أمير المؤمنين (علیه السّلام) در سرزمین بابل رخ داد. پس از اینکه خورشید غروب نموده بود، حضرت امیرالمومنین خداوند را به اسم اعظم الهی خواندند و خورشید برگشت تا به جايى رسيد كه در وقت نماز عصر قرار می گیرد و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نماز خویش را خواندند:

«أبي رحمه الله قال حدثني سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن أحمد بن عبد الله القزويني عن الحسين بن المختار القلانسي عن أبي بصير عن عبد الواحد بن المختار الأنصاري عن أم المقدام الثقفية قالت قال لي جويرية بن مسهرة [مسهر]: قطعنا مع أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (ع) جسر الصراة في وقت العصر فقال إن هذه أرض معذبة لا ينبغي لنبي و لا وصي نبي أن يصلي فيها فمن أراد منكم أن يصلي فيها فليصل فتفرق الناس يمنة و يسرة و هم يصلون فقلت أنا و الله لأقلدن هذا الرجل صلاتي اليوم و لا أصلي حتى يصلي فسرنا و جعلت الشمس تسفل و جعل يدخلني من ذلك أمر عظيم حتى وجبت الشمس و قطعنا الأرض فقال يا جويرية أذن فقلت تقول أذن و قد غابت الشمس فقال أذن فأذنت ثم قال قال لي أقم فأقمت فلما قلت قد قامت الصلاة رأيت شفتيه يتحركان و سمعت كلاما كأنه كلام العبرانية فارتفعت الشمس حتى صارت في مثل وقتها في العصر فصلى فلما انصرفنا هوت إلى مكانها و اشتبكت النجوم فقلت فأنا أشهد أنك وصي رسول الله (ص) فقال يا جويرية أ ما سمعت الله عز و جل يقول‏ «فسبح باسم ربك‏ العظيم‏» فقلت بلى قال فإني سألت الله باسمه العظيم فردها علي.» (53)

«پدرم رحمة الله عليه از سعد بن عبد الله از احمد بن محمد بن عيسى از حسين بن سعيد از احمد بن عبد الله قزوينى از حسين بن مختار قلانسى از ابى بصير از عبد الواحد بن مختار انصارى از ام مقدام الثقفيه وى مى‏گويد جويرية بن مسهره به من گفت: ما با حضرت امير المؤمنين (صلوات الله علیه) هنگام عصر از روى پل صراة [صراه نهری در عراق] مى‏ گذشتيم. حضرت فرمودند: اينجا سرزمينى است كه عذاب نازل شده است و سزاوار نيست براى پيامبر و وصى پيامبرى كه در آن نماز بخواند. هر كس از شما كه مى‏خواهد در اينجا نماز بخواند، بخواند. مردم به سمت راست و چپ پراكنده شدند و به خواندن نماز پرداختند، من با خود گفتم به خدا قسم امروز در خواندن نمازم تقليد از اين آقا نموده و نماز نمى ‏خوانم تا ايشان نماز بگذارند. پس با حضرت حركت كرديم، كم‏كم خورشيد به افول مى‏گراييد و از اين رهگذر بسيار مضطرب بودم كه هنوز نماز را نخوانده ‏ام و وقت بسيار تنگ شده است. بارى خورشيد غروب كرد و ما راه را طى كرديم، حضرت فرمودند: اى جويريه اذان بگو. عرض كردم: مى ‏فرماييد اذان بگويم در حالى كه خورشيد غروب كرده است؟ حضرت فرمودند: اذان بگو، پس اذان گفتم سپس به من فرمودند: اقامه بگو. پس اقامه گفتم همين كه جمله «قد قامت الصلوة» را گفتم ديدم دو لب مبارك حضرت حركت مى ‏كند و كلامى كه گويا به زبان عبرانى بود، شنيدم. بلافاصله خورشيد بالا آمد تا به جايى رسيد كه در وقت نماز عصر در آنجا قرار مى ‏گيرد. حضرت نماز عصر را خواندند و وقتى از نماز فارغ شديم دوباره خورشيد به مكان افولش فرو رفت و ستارگان در آسمان ظاهر شدند، عرضه داشتم: شهادت مى ‏دهم كه شما وصى رسول خدا هستید. حضرت فرمودند: اى جويريه، مگر نشنيده ‏اى كه خداوند عز و جل مى‏فرمايد: «فسبح باسم ربك العظيم» عرض كردم: آرى شنيده‏ ام. فرمودند: من از خدا به نام عظيم و بزرگش درخواست كردم خورشيد را برگرداند، خدا آن را براى من بازگرداند.» (54)

 

به درک واصل شدن دشمن حضرت امام صادق (علیه السّلام) هنگامی که ایشان خداوند را به اسم اعظم خواندند و به درگاه الهی تضرع نمودند:

«حدثنا إبراهيم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد عن أبي بصير و داود الرقي‏ عن معاوية بن عمار الدهني و معاوية بن وهب عن ابن سنان قال: كنا بالمدينة حين بعث داود بن علي إلى المعلى بن خنيس فقتله فجلس أبو عبد الله فلم يأته شهرا قال فبعث إليه أن ائتني فأبى أن يأتيه فبعث إليه خمس نفر من الحرس قال ائتوني فإن أبى فائتوني به أو برأسه فدخلوا عليه و هو يصلي و نحن نصلي معه الزوال فقالوا أجب داود بن علي قال فإن لم أجب قال أمرنا أن نأتيه برأسك فقال و ما أظنكم تقتلون ابن رسول الله قالوا ما ندري ما تقول و ما نعرف إلا الطاعة قال انصرفوا فإنه خير لكم في دنياكم و آخرتكم قالوا و الله لا ننصرف حتى نذهب بك معنا أو نذهب برأسك قال فلما علم أن القوم لا يذهبون إلا بذهاب رأسه و خاف على نفسه قالوا رأيناه قد رفع يديه فوضعهما على منكبه ثم بسطهما ثم دعا بسبابته فسمعناه يقول الساعة الساعة فسمعنا صراخا عاليا فقالوا له قم فقال لهم أما إن صاحبكم قد مات و هذا الصراخ عليه فابعثوا رجلا منكم فإن لم يكن هذا الصراخ عليه قمت معكم قالوا فبعثوا رجلا منهم فما لبث أن أقبل فقال يا هؤلاء قد مات صاحبكم و هذا الصراخ عليه فانصرفوا فقلت له جعلنا الله فداك ما كان حاله قال قتل مولاي المعلى بن خنيس فلم آته منذ شهر فبعث إلي أن آتيه فلما أن كان الساعة لم آته فبعث إلي ليضرب عنقي فدعوت الله باسمه الأعظم فبعث الله إليه ملكا بحربة فطعنه في مذاكيره فقتله فقلت له فرفع اليدين ما هو قال الابتهال فقلت فوضع يديك و جمعها قال التضرع قلت و رفع الإصبع قال البصبصة.»(55)

«ابن سنان گفت در مدينه بوديم كه داود بن على از پى معلى بن خنيس فرستاد و او را كشت. حضرت امام صادق (علیه السّلام) يك ماه پيش او نرفت. داود از پى امام (علیه السّلام) فرستاد كه بيايد ولى ايشان امتناع ورزيدند. پنج نفر مأمور فرستاد و گفت او را به زور بياوريد اگر نيامد سرش را بياوريد.

وقتى مأموران آمدند امام مشغول نماز بودند. ما نماز ظهر را با ايشان خوانده بوديم. مأموران گفتند: داود بن على شما را خواسته است. فرمودند: اگر نيايم چه مي كنيد؟ گفتند: به ما دستور داده سر شما را ببريم. فرمودند: گمان نمي كنم شما پسر پيامبر را بكشيد. گفتند: اين حرفها سر ما نمي شود ما فقط از او اطاعت مي كنيم. فرمودند: برگرديد كه به نفع دنيا و آخرت شما است. گفتند: به خدا نخواهيم رفت مگر شما يا سرتان را ببريم. حضرت امام صادق (علیه السّلام) وقتى متوجه شد كه آنها جز كشتن تصميمى ندارند، دستهاى خود را بلند نمودند و روى شانه خود گذاشتند بعد دستهاى خود را گشودند و با انگشت سبابه دعا كردند در بين دعا شنيديم؛ مي گويند: الساعة الساعة.

ناگهان صداى داد و فرياد و ناله‏ اى بلند شد. مأموران گفتند: از جاى حركت كن. حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: اين فرياد و فغان مربوط به فرمانرواى شما است، از دنيا رفت. يك نفر را بفرستيد، خبر بياورد اگر مربوط به او نبود با شما خواهم آمد. يك نفر از مأموران رفت طولى نكشيد كه برگشت به آنها گفت فرماندار مُرد. اين سر و صدا از خانه اوست. مأموران متفرق شدند.

عرض كردم آقا فدايت شوم چه شد كه از دنيا رفت؟ فرمودند غلام من معلى بن خنيس را كشت من هم يك ماه پيش او نرفتم. از پى من فرستاد كه بروم اكنون كه تصميم كشتن مرا داشت. خدا را به اسم اعظمش خواندم. خداوند فرشته ‏اى را فرستاد با حربه شكمش را پاره كرده او را كشت. عرض كردم: آقا چرا دستهاى خود را بلند كرديد؟ فرمودند: زارى و تضرع نمودم. عرض كردم: چرا دو دست را اول جمع كرديد بعد گشاديد؟ فرمودند: نوعى تضرع است. عرض كردم: چرا انگشت را بلند كرديد؟ فرمودند: نوعی لابه و تضرع است.» (56)

 

پی نوشتها

(1) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 414 – 413 - بحار الأنوار، جلد ‏23، صفحه 141 – 140

(2)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 927

(3)الأمالي، صفحه 415

(4) ترجمه الأمالي،  صفحه 415

(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 414 - بحار الأنوار، جلد 23، صفحه 140

(6)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 928

(7)كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد2، صفحه 509

(8) ترجمه كشف الغمة، جلد‏3، صفحه 422 421 –

(9) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 414 - بحار الأنوار، جلد‏23، صفحه140

(10) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 929

(11) الغيبة للنعماني، صفحه43 – 42

 (12) ترجمه الغيبة للنعماني، صفحه 64 – 63

(13) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه413 – 412 - بحار الأنوار، جلد ‏25، صفحه 147 – 146

(14)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 927 - 926

(15) تفسير نور الثقلين، جلد‏3، صفحه 76 –  الكافي، جلد‏1، صفحه229

(16) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 467

(17) الكافي، جلد‏1 ، صفحه228

(18) أصول الكافي،  جلد2، صفحه 207

(19) الكافي، جلد‏1، صفحه 143

(20) أصول الكافي، جلد1، صفحه 415 -413 

(21) الكافي، جلد‏1، صفحه 228

(22) أصول الكافي، جلد2، صفحه 207

(23) الكافي، جلد‏2 ، صفحه 633 - تفسير الصافي، جلد‏1، صفحه 40

(24) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 466

(25) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 196

(26) الكافي، جلد‏1، صفحه 229

(27) أصول الكافي، جلد2، صفحه 209

(28) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه  195 -  بحار الأنوار، جلد‏23، صفحه 195

(29) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 470 – 469

(30) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 195 -194 - بحار الأنوار،  جلد‏23، صفحه 195

(31) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 469

(32)الكافي، جلد‏1، صفحه 61 -  بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 196

(33) أصول الكافي، جلد1، صفحه 183 182-

(34)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه  195- بحار الأنوار، جلد ‏23، صفحه 196 195 –

(35) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 470

(36) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 195

(37) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 470

(38)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 196 - بحار الأنوار، جلد‏23، صفحه 197

(39) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 471

(40) الكافي، جلد‏1 ، صفحه61 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 196  

(41)أصول الكافي، جلد1، صفحه 181

(42) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه  213 212 –

(43) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه503

(44)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 214

(45) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه506

(46) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 216

(47) الكافي، جلد‏1 ، صفحه229

(48) أصول الكافي، جلد2، صفحه 211 – 209

(49) الكافي، جلد‏1، صفحه 230

(50) أصول الكافي، جلد2، صفحه 213

(51) الإحتجاج على أهل اللجاج، جلد‏2، صفحه 375

(52) ترجمه الإحتجاج، جلد‏2، صفحه 311 – 310

(53) علل الشرائع، جلد‏2، صفحه 353 – 352 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 219

(54) ترجمه علل الشرائع، جلد‏2، صفحه 149 – 147

(55) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 218 – 217 - بحار الأنوار، جلد‏47، صفحه  66

(56) زندگانى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ( ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)، صفحه 52 – 51

 

منابع

- قرآن کریم

- الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، 2جلد، مشهد، نشر مرتضى، 1403ق.

- أصول الكافي، محمد بن يعقوب‏ كلينى، مترجم: محمد باقر كمره اى، قم‏، اسوه‏، 1375ش‏.

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، تصحیح استاد ولى و حسین غفاری، جلد1، تهران، كتابچى، چاپ ششم، 1376ش.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.

- ترجمه الإحتجاج، احمد بن على‏ طبرسى، مترجم: بهراد جعفرى، تهران‏، اسلاميه‏، 1381 ش‏.

- ترجمه الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه محمد باقر كمره‏اى،‏ تهران،‏ كتابچى،‏1376ش‏.

- ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد(ع)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391

- ترجمه علل الشرائع ، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه ذهنى تهرانى،‏ قم، مؤمنين، ‏1380 ش‏.

- ترجمه غیبت نعمانی، محمد بن ابراهيم نعمانی، مترجم: محمد جواد غفارى، تهران، ‏نشر صدوق‏، 1418 ق. / 1376 ش.‏

- ترجمه كشف الغمة، على بن عيسى اربلى، ترجمه و شرح زواره ‏اى، تهران، انتشارات إسلامية، چاپ سوم، 1382ش.

- تفسير الصافى‏، فيض كاشانى محسن، تهران‏، تحقيق: حسين اعلمى‏، انتشارات الصدر، 1415 ق.‏

- تفسير نور الثقلين،‏ عبد على بن جمعه‏ عروسى حويزى، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى‏، قم‏، انتشارات اسماعيليان، 1415 ق.‏

- زندگانى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام (ترجمه جلد 47 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمدتقى ‏مجلسى، مترجم: موسى ‏خسروى، اسلاميه‏، تهران، 1398

- علل الشرائع‏، محمد بن على‏ابن بابويه، قم‏، داورى‏، 1385 ش.

- الغيبة (للنعماني)، محمد بن ابراهيم نعمانى، تهران، مكتبة الصدوق، 1397 ق.

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، ‏محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، ‏دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏.

- كشف الغمة في معرفة الأئمة، محدث اربلى، تحقیق / مصحح هاشم رسولی محلاتی، قم،‏ رضى‏،1421ق‏.

: فاطمه ابوحمزه