تحویل سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) به خولی برای بردن به نزد ابن زیاد (لعنه الله علیهما)
در اکثر مقاتل و کتب تاریخی ذکر شده است که عمر بن سعد (لعنه الله علیه) سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) را به خولی داد تا نزد ابن زیاد ملعون ببرد و دستور داد سرهای مطهر شهداء (رضوان الله علیهم) را از پیکرهای مطهرشان جدا کنند و برای تقرب به ابن زیاد (لعنه الله علیه) بین قبایل شرکت کننده در جنگ تقسیم کنند. کشتگان خود را دفن نمود و پیکرهای خونین حضرت امام حسین (علیه السّلام) و شهدای دیگر را بر دشت کربلا باقی گذارد. پیکرهای مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) و شهدای دشت کربلا را عده ای از قوم بنی اسد به کمک حضرت امام سجاد (علیه السّلام) پس از اینکه عمر بن سعد ملعون و یارانش فردای عاشورا دشت کربلا را ترک کردند؛ به خاک سپردند.
در اکثر قریب به اتفاق مقاتل و کتب تاریخی از جمله اللهوف، اخبارالطوال، البداية و النهاية، الكامل، تاريخ الطبري، مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، مقتل الحسين (علیه السّلام) بحرالعلوم، بحار الأنوار، کامل البهائي، إعلام الورى و مقتل الحسين(علیه السّلام) خوارزمي از بلافاصله ارسال سر مبارک حضرت امام حسین (علیه السّلام) به نزد ابن زیاد (لعنه الله علیه) سخن رفته است.(1)
در لهوف در این باره آمده است:
«قَالَ ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ (ع) فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ هُوَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ مَعَ خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ الْأَصْبَحِيِّ وَ حُمَيْدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْأَزْدِيِّ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ.»(2)
«عمر بن سعد (لعنة اللَّه عليه) عصر همان روز عاشوراء سر مطهر حضرت امام حسين (عليه السّلام) را به وسيله خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى (لعنة اللَّه عليهما) به نزد عبيد اللَّه بن زياد ملعون فرستاد.
در اخبار الطوال نیز چنین نقل شده است:
«و بعث عمر بن سعد برأس الحسين من ساعته الى عبيد الله بن زياد مع خولى ابن يزيد الأصبحي.»(3)
«عمر بن سعد هماندم سر امام حسين (علیه السّلام) را همراه خولى بن يزيد اصبحى پيش ابن زياد گسيل داشت.»(4)
بسته بودن درب دارالاماره و بردن خولی سر مبارک حضرت امام حسین (علیه السّلام) را به منزل خویش
در وقعه الطف اشاره می کند چون درب دارالامارة بسته بود خولىّ بن يزيد سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را به خانه خود برد.
« و سرّح برأس [الامام عليه السّلام] من يومه ذلك مع خوليّ بن يزيد الى عبيد اللّه بن زياد، فاقبل خوليّ دار القصر فوجد باب القصر مغلقا فأتى منزله.»(5)
در مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم نقل شده است که عمر بن سعد ملعون سر مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) را با خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى به نزد ابن زیاد (لعنه الله علیهم) فرستاد چون منزل خولی در يك فرسنگى كوفه بود آن ملعون سر مطهر حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) را به خانه خود برد و در تنور منزل جای داد تا فردا صبح به دارالاماره ببرد.
مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم درباره بردن خولی سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) را به خانه خود چنین گزارش نموده است:
« و سرح ابن سعد في اليوم العاشر رأس الحسين مع خولي بن يزيد الأصبحي و حميد بن مسلم الأزدي و سرح رؤوس أهل بيته و صحبه مع الشمر و قيس بن الأشعث و عمرو بن الحجاج.
و كان منزل خولي على فرسخ من الكوفة فأخفى الرأس عن زوجته الأنصارية لما يعهده من موالاتها لأهل البيت عليهم السّلام إلا أنها لما رأت من التنور نورا راعها ذلك إذ لم تعهد فيه شيئا فلما قربت منه سمعت أصوات نساء يندبن الحسين بأشجى ندبة فحدثت زوجها و خرجت باكية و لم تكتحل و لم تتطيب حزنا على الحسين و كان اسمها العيوف.
و عند الصباح غدا بالرأس إلى قصر الإمارة و قد رجع ابن زياد في ليلته من معسكره بالنخيلة فوضع الرأس بين يديه.»(6)
« ابن سعد در همان روز عاشورا سر حضرت امام حسين (عليه السّلام) را با خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى گسيل داشت و بقيّه سرها را به ديگران واگذاشت. منزل خولى در يك فرسنگى كوفه بود. او سر را از همسرش مخفى مى داشت چون مى دانست كه او علاقه خاصّى به اهل بيت (عليهم السّلام) دارد. اين زن با تعجب مى بيند كه از تنور نورى ساطع مى شود هنگامى كه نزديك مىشود صداى زنانى را مى شنود كه با صداى بلند برای حسين (عليه السّلام) گريه مىكنند، به همسر خود خبر مى دهد و گريان بيرون مى رود به خاطر حزن و اندوهى كه برای حضرت امام حسين (عليه السّلام) داشت پس از آن سرمه نكشيد و از بوى خوش استفاده نكرد و اسم اين زن «عيّوف» بود.
صبح روز بعد خولى سر را به دارالأمارة برد در حالى كه ابن زياد از لشكرگاه خود از نخيله بازگشته بود، سر را جلوى او گذارد.»(7)
در بسیاری از منابع مانند البداية و النهاية، ابن كثير، تاريخ الطبري، الکامل همین گزارش نقل شده است با این تفاوت که ذکر شده است آن ملعون، سر مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) را زیر طشتی پنهان کرد. (8)
«و لما قتل الحسين أرسل رأسه و رووس أصحابه إلى ابن زياد مع خوليّ بن يزيد و حميد بن مسلم الأزديّ فوجد خوليّ القصر مغلقا فأتى منزله فوضع الرأس تحت إجّانة في منزله و دخل فراشه و قال لامرأته النّوار: جئتك بغنى الدهر، هذا رأس الحسين معك في الدار. فقالت: ويلك، جاء الناس بالذهب و الفضة و جئت برأس ابن رسول الله (صلّى الله عليه و سلّم) و الله لايجمع رأسي و رأسك بيت أبدا و قامت من الفراش فخرجت إلى الدار، قالت: فما زلت انظر إلى نور يسطع مثل العمود من السماء إلى الإجّانة و رأيت طيرا أبيض يرفرف حولها. فلمّا أصبح غدا بالرأس إلى ابن زياد.»(9)
تاریخ طبری به مانند تاریخ الکامل شرح واقعه بردن خولی سر مبارک حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) را به خانه خود چنین گزارش می کند:
«گويد: همين كه حسين (علیه السّلام) كشته شد، همان روز سر او را همراه خولى بن يزيد و حميد بن مسلم ازدى سوى ابن زياد فرستادند، خولى با سر بيامد و آهنگ قصر كرد اما درب قصر را بسته يافت و به خانه رفت و سر حسين (علیه السّلام) را زير طشتى نهاد. وى را دو زن بود يكى از بنى اسد و ديگرى از حضرميان به نام نوار، دختر مالك بن عقرب. آن شب شب زن حضرمى بود.
هشام گويد: پدرم به نقل از نوار دختر مالك گفت: «خولى سر حسين (علیه السّلام) را آورد و در خانه زير لاوكى نهاد، آنگاه به اطاق آمد و به بستر خويش رفت، به او گفتم: «چه خبر؟ چه دارى؟» گفت: «بىنيازى روزگاران برايت آورده ام، اينك سر حسين (علیه السّلام) با تو در خانه است.»
گويد به او گفتم: «واى بر تو، به خدا هرگز با تو در يك اطاق نمى مانم.» گويد: از بسترم برخاستم و بیرون خانه رفتم. خولى زن اسدى را خواست و پيش برد و من نشسته بودم و نگاه مىكردم. گويد: به خدا نورى را مىديدم كه چون ستون از آسمان به طشت مىتابيد و پرندگانى سپيد ديدم كه در اطراف آن به پرواز بود.
حميد بن مسلم گويد: و چون صبح شد سر را پيش عبيد الله بن زياد برد.(10)
سرهای مطهر شهداء (رضوان الله علیهم)
در مقاتل و کتب تاریخی از جمله اعلام الوری، اللهوف، مقتل الحسین (علیه السّلام) بحرالعلوم ذکر شده است که عمر بن سعد (لعنه الله علیه) سرهای مطهر شهدای دشت کربلا را توسط شمر بن ذي الجوشن و قيس بن الأشعث و عمرو بن الحجّاج (لعنه اللّه علیهم) به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد (لعنه الله علیه) فرستاد و برخی از مقاتل و کتب تاریخی فقط نام شمر (لعنه الله علیه) را ذکر نموده اند.(11)
در الکامل عروه بن قیس نیز جزء حاملان سرهای مطهر شهدا (رضوان الله علیهم) ذکر شده است:
«و قيل: بل الّذي حمل الرووس كان شمر و قيس بن الأشعث و عمرو بن الحجّاج و عروة بن قيس.»(12)
«گفته شده: كساني كه سرها را حمل كرده بودند؛ شمر و قيس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عروة بن قيس بودند.»(13)
در اعلام الوری این واقعه بردن سرهای مطهر شهدای دشت کربلا (رضوان الله علیهم) نزد ابن زیاد (لعنه الله علیه) چنین گزارش شده است:
«و سرّح عمر بن سعد لعنه اللّه برأس الحسين عليه السلام من يومه- و هو يوم عاشوراء- مع خولي بن يزيد الأصبحي و حميد بن مسلم الأزدي إلى عبيد اللّه بن زياد لعنه اللّه و أمر برووس الباقين فقطعت و كانت اثنين و سبعين رأسا فسرّح بها مع شمر بن ذي الجوشن و قيس بن الأشعث و عمرو ابن الحجّاج لعنهم اللّه فأقبلوا حتّى قدموا بها على ابن زياد لعنه اللّه و أقام هو بقيّة يومه و اليوم الثّاني إلى الزوال ثمّ نادى في الناس بالرحيل.»(14)
«ابن سعد روز عاشورا بلافاصله سر مبارك حضرت امام حسين (علیه السّلام) را براى ابن زياد (لعنه الله علیه) فرستاد و به دستور او سرهاى بقيه شهداء را از بدنهایشان جدا كردند و توسط شمر بن ذى الجوشن به كوفه فرستاد. خودش روز عاشورا و روز ديگر را تا ظهر در كربلا توقف كرد و پس از اين با اهل بيت سيد الشهداء (عليه السّلام) به طرف كوفه حركت كرد.»(15)
تقسیم سرهای مطهر شهدای دشت کربلا برای تقرب به ابن زیاد (لعنه الله علیه)
چنانچه در بسیاری از منابع نقل شده است پس از اینکه به دستور عمر بن سعد (لعنه الله علیه) سرهای شهدای دشت کربلا (رضوان الله علیهم) از بدنهای مطهرشان جدا شد، برای تقرب به ابن زیاد ناپاکزاده (لعنه الله علیه) سرهای شهداء (رضوان الله علیهم) را بین قبایل شرکت کننده در جنگ تقسیم کردند.
مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم در این باره چنین می نویسد:
«و أمر ابن سعد بالرؤوس فقطعت و اقتسمتها القبائل لتتقرب إلى ابن زياد، فجاءت كندة بثلاثة عشر و صاحبهم قيس بن الأشعث و جاءت هوازن باثني عشر و صاحبهم شمر بن ذي الجوشن و جاءت تميم بسبعة عشر و بنو أسد بستة عشر و مذحج بسبعة و جاء آخرون بباقي الرؤوس و منعت عشيرة الحر الرياحي من قطع رأسه و رض جسده.
و سرح ابن سعد في اليوم العاشر رأس الحسين مع خولي بن يزيد الأصبحي و حميد بن مسلم الأزدي و سرح رؤوس أهل بيته و صحبه مع الشمر و قيس بن الأشعث و عمرو بن الحجاج.»(16)
« عمر بن سعد (لعنه الله علیه) دستور داد سرهای شهداء (رضوان الله علیهم) را جدا کردند و براى تقرّب نزد ابن زیاد (لعنه الله علیه) سرها را بين خود تقسيم و حمل كردند. قبیله كنده به رياست قيس بن اشعث با سيزده سر آمد. قبیله هوازن به رياست شمر بن ذى الجوشن با دوازده سر آمد. قبیله بنى تميم با هفده سر، قبیله بنی اسد با شانزده سر، قبيله مذحج با هفت سر و ساير قبايل و مردم با باقی سرها آمدند و قبیله حر ریاحی از بریدن سر او و تازاندن اسب بر پیکر ایشان ممانعت نمودند.
ابن سعد در همان روز عاشورا سر حضرت امام حسين (عليه السّلام) را با خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى گسيل داشت و سرهای اهل بیت حضرت و اصحابش را با شمر و قيس بن اشعث و عمرو بن حجاج فرستاد.» (17)
در مقتل الحسين (علیه السّلام) بحرالعلوم و أنساب الأشراف بلاذري نحوه تقسیم سرهای مطهر بین قبایل چنین گزارش شده است:
« و أمر ابن سعد – بعد ذلک – بقطع رووس القتلی من اصحاب الحسین و أهل بیته و قسمتها بین القبائل المشترکة فی القتال لتتقرب بها الی ابن زیاد و تأخذ الجائزه منه:
فأعطی كندة و صاحبهم قيس بن الأشعث ثلاثه عشر راساً.
وأعطی هوازن و صاحبهم شمر بن ذي الجوشن عشرين رأسا.
و أعطی تميم سبعة عشر رأساً.
و أعطی بنی أسد ستة رووسٍ.
و جاءت مذحج و صاحبهم عمر و بن الحجاج الزبیدی سبعة رووس.
و أعطی باقی الناس ثلاثه عشر راساً.
و أرسل ابن سعد فی عصر الیوم العاشر رأس الحسین (علیه السّلام) مع خولی بن یزید الاصبحی و حمید بن مسلم الأزدی و سرّح رووس أهل بیته و أصحابه مع الشمر و قیس بن الاشعث و عمرو بن الحجاج.»(18)
«و سپس عمر بن سعد دستور داد که سرهای کشته شدگان از یاران حضرت امام حسین (علیه السّلام) و اهل بیت ایشان را قطع کنند و بین قبایل شرکت کننده در جنگ برای تقرب جستن بدان وسیله به ابن زیاد (لعنه الله علیه) و گرفتن جایزه از او تقسیم کنند:
به قبیله کنده و رییس آنها قیس بن أشعث سیزده سر داد. به قبیله هوازن و رییس آنها شمر بن ذی الجوشن بیست سر داد. به قبیله تمیم هفده سر داد. به قبیله بنی اسد شش سر داد. قبیله مذحج و رییس آنها عمرو بن حجاج زبیدی با هفت سر آمد و سیزده سر را بین باقی مردم تقسیم کرد.
ابن سعد در عصر روز دهم سر مبارک حضرت امام حسین (علیه السّلام) را به همراه خولی بن یزید الاصبحی و حمید بن مسلم أزدی به نزد ابن زیاد (لعنه الله علیه) فرستاد و بقیه سرهای اهل بیت و اصحاب حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) را با شمر و قیس بن أشعث و عمرو بن حجاج فرستاد.»
در اخبار الطوال پس ذکر ارسال سر مطهر حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) به نزد ابن زیاد (لعنه الله علیه) در ادامه نقل می کند که سرهای مطهر شهدا (رضوان الله علیهم) را تقسیم نمودند و بر نیزه ها به سوی کوفه حمل می کنند:
« و اقام عمر بن سعد بكربلاء بعد مقتل الحسين يومين ثم آذن في الناس بالرحيل و حملت الرووس على اطراف الرماح و كانت اثنين و سبعين راسا، جاءت هوازن منها باثنين و عشرين راسا و جاءت تميم بسبعه عشر راسا مع الحصين بن نمير و جاءت كنده بثلاثة عشر راسا مع قيس بن الاشعث، و جاءت بنو اسد بسته رووس مع هلال الأعور و جاءت الأزد بخمس رووس مع عيهمه بن زهير و جاءت ثقيف باثنى عشر راسا مع الوليد بن عمرو.
و امر عمر بن سعد بحمل نساء الحسين و أخواته و بناته و جواريه و حشمه في المحامل المستوره على الإبل و كانت بين وفاه رسول الله (ص) و بين قتل الحسين خمسون عاما.(19)
عمر بن سعد پس از كشته شدن حضرت امام حسين (علیه السّلام) دو روز ديگر در كربلا بماند و سپس فرمان حركت داد و سرهاى شهدا را كه هفتاد و دو سر بود بر نيزه ها نصب كردند، قبيله هوازن بيست و دو سر و قبيله تميم هفده سر را همراه حصين بن نمير حمل مى كردند و قبيله كنده سيزده سر همراه قيس بن اشعث بردند و بنى اسد شش سر را همراه هلال اعور مىآوردند و قبيله ازد پنج سر همراه عيهمة بن زهير و قبيله ثقيف دوازده سر همراه وليد بن عمرو آوردند. عمر بن سعد دستور داد زنان و خواهران و دختران و كنيزان حضرت امام حسين (علیه السّلام) را در كجاوههاى پوشيده بر شتران سوار كردند فاصله ميان رحلت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و شهادت حضرت امام حسين (علیه السّلام) پنجاه سال بود.(20)
پی نوشتها
(1) اللهوف، صفحه 142- اخبارالطوال، صفحه 259- البداية و النهاية، جلد8، صفحه 189 - الكامل، جلد4، صفحه81 – تاريخ الطبري، جلد5، صفحه 455 - مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 318 - مقتل الحسين (علیه السّلام) بحرالعلوم، صفحه 490 - بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 62 - إعلام الورى، جلد1، صفحه 470 - مقتل الحسين (علیه السّلام) خوارزمي، جلد2، صفحه44
(2) اللهوف، صفحه 142
(3) اخبارالطوال، صفحه 259
(4) ترجمه اخبارالطوال، صفحه 305
(5) وقعة الطف، صفحه 258
(6)مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 319 – 318
(7) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 208 – 207
(8)البداية و النهاية، جلد 8، صفحه 190 – 189 – تاريخ الطبري، جلد 5، صفحه 455 - الكامل، جلد 4، صفحه 81 – 80
(9) الكامل، جلد4، صفحه 81
(10) ترجمه تاريخالطبري، جلد 7، صفحه 3065 - 3064
(11) مقتل الحسین (علیه السّلام) بحرالعلوم، صفحه 499- إعلام الورى، جلد1، صفحه 470- اللهوف، صفحه 142
(12) الكامل، جلد 4، صفحه 81
(13) ترجمه الكامل،جلد 11، صفحه 193
(14)إعلام الورى، جلد1، صفحه 470
(15)ترجمه إعلام الورى، صفحه 351
(16) مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 319 – 318
(17)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 208
(18) مقتل الحسين (علیه السّلام) بحرالعلوم، صفحه 499 – 498 - أنساب الأشراف، جلد3، صفحه 207
(19) الأخبارالطوال، صفحه 259
(20) ترجمه اخبارالطوال، صفحه 305
منابع
- الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
- إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، قم، آل البيت، 1417 ق.
- انساب الأشراف، البلاذرى، تحقيق محمد باقر المحمودي، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1977/1397
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.
- البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، بيروت، دار الفكر،1407 ق./ 1986
- تاريخ الطبرى (تاريخ الأمم و الملوك)، محمد بن جرير طبرى، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دارالتراث، 1387/1967
- ترجمه اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1371ش.
- ترجمه اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1371ش.
- ترجمه تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى، مترجم: ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375
- ترجمه مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه: قربانعلی مختومی، قم، نوید اسلام، 1381
- الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر، 1385/1965
- اللهوف على قتلى الطفوف، على بن موسى ابن طاووس، ترجمه فهرى، تهران ، جهان، چاپ: اول، 1348ش.
- مقتل الحسین (علیه السّلام) بحرالعلوم، سید محمد تقی آل بحرالعلوم، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، بیروت، دارالمرتضی، الطبعه الاولی، 1427/ 2006
- مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق.
- مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، موفق بن احمد اخطب خوارزم، جلد ۲، قم، أنوار الهدی، 1381ش.
- وقعة الطفّ، لوط بن يحيى ابو مخنف كوفى، 1جلد، قم، جامعه مدرسين، چاپ: سوم، 1417 ق.
اترك تعليق