عزاداری و برپایی مجالس عزا برای حضرت اباعبدالله (علیهم السّلام) از مظاهر بزرگداشت شعائر الهی است.
بر مصیبت حضرت امام حسین (علیه السّلام) قبل از چشم گشودن حضرت به این دنیا برگزیدگان الهی و پیامبران گریستند. هنگامی که جبرائیل خبر شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) را در دشت کربلا به پیامبر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دادند، ایشان بسیار گریستند و حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن مجتبی (علیهم السّلام) نیز با اطلاع یافتن از این واقعه قبل از رخ دادن آن بیتابی و سوگواری بسیاری نمودند. حضرت امام سجاد و حضرت امام محمد باقر (علیهما السّلام) که در کربلا حضور داشتند نیز عمری به گریه و سوگواری برای مصایب آل الله در کربلا پرداختند. دیگر ائمه معصومین (علیهم السّلام) نیز با بزرگداشت شهادت حضرت امام حسین (علیه السّلام) به عزاداری و تعزیت شهادت حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) پرداختند.
در این مقاله به سوگواری پیامبران الهی و فرشتگان در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) می پردازیم:
تعزیت و سوگواری پیامبران الهی برای شهادت و مصایب حضرت امام حسین (علیه السّلام)
طبق احادیث رسیده از ائمه هدی (علیهم السّلام) خلقت نوری اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هفت هزار سال قبل از خلقت دنیا و دو هزار سال قبل از خلقت آدم بوده است.(1)
خداوند پیامبر خاتم و خاندان عترت (صلوات الله علیهم) را به پیامبران الهی معرفی نمود و پیامبران الهی در مصیبت حضرت امام حسین (علیه السّلام) گریستند.
درباره گریستن و سوگواری حضرت آدم (علیه السّلام) برای شهادت و مصایب حضرت امام حسین (علیه السّلام) حدیثی را در کربلا ذکر می نماییم:
وَ رَوَى صَاحِبُ الدُّرِّ الثَّمِينِ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ» أَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِيِّ وَ الْأَئِمَّةِ (ع) فَلَقَّنَهُ جَبْرَئِيلُ قُلْ يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ فَلَمَّا ذَكَرَ الْحُسَيْنَ سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ انْخَشَعَ قَلْبُهُ وَ قَالَ يَا أَخِي جَبْرَئِيلُ فِي ذِكْرِ الْخَامِسِ يَنْكَسِرُ قَلْبِي وَ تَسِيلُ عَبْرَتِي قَالَ جَبْرَئِيلُ وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ فَقَالَ يَا أَخِي وَ مَا هِيَ قَالَ يُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى.(2)
صاحب كتاب درّ ثمين در تفسير «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ: سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت (و با آنها توبه كرد.) (سوره مبارکه بقره، آیه 37)» روايت مي كند كه حضرت آدم (علیه السّلام) نامهاى مبارك پيغمبر اسلام و امامان (عليهم السّلام) را در عرش ديد. جبرئيل به آن حضرت تعليم داد تا فرمود: «يا حميد بحق محمد، يا عالى بحق على، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسن و الحسين و منك الاحسان.» هنگامى كه نام حسين را ذكر نمود اشكهايش جارى و قلب مباركش شكست.
آنگاه به جبرئيل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ايشان را ذكر مي كنم قلبم مي شكند و اشكم جارى مىشود؟ جبرئيل گفت: اين پسر تو دچار مصيبتى خواهد شد كه مصائب ديگر در مقابل آن كوچك خواهد بود. حضرت آدم فرمود: چه مصيبتى؟ جبرئيل گفت: حسين در حالى شهيد مى شود كه عطشان، غريب، تنها، بدون یار و یاور خواهد بود. اى آدم، اگر تو او را مي ديدى مي شنيدى كه مي گفت: «وا عطشاه، وا قلة ناصراه، حتى يحول العطش بينه و بين السماء كالدخان: آه از عطش، آه از بى ياورى، كار تشنگى آن حضرت به جایى مي رسد كه آسمان به نظرش مثل دود خواهد آمد. كسى جوابش را نمي گويد مگر با شمشير تا اينكه جرعه مرگ را بياشامد. از قفا سر آن حضرت را مى برند، خيمه هايش را به يغما مي برند، سر مبارك وى و يارانش را در شهرها مي گردانند، بانوان و فرزندانش را به اسيرى خواهند برد. در علم خدا اين طور سبقت يافته است. سپس حضرت آدم و جبرئيل نظير زن جوان مرده گريان شدند.(3)
مطلع نمودن حضرت نوح (علیه السّلام) از شهادت حضرت امام حسین (علیه السّلام) و لعن آن حضرت بر قاتلان آن حضرت:
وَ رُوِيَ أَنَّ نُوحاً لَمَّا رَكِبَ فِي السَّفِينَةِ طَافَتْ بِهِ جَمِيعَ الدُّنْيَا فَلَمَّا مَرَّتْ بِكَرْبَلَاءَ أَخَذَتْهُ الْأَرْضُ وَ خَافَ نُوحٌ الْغَرَقَ فَدَعَا رَبَّهُ وَ قَالَ إِلَهِي طُفْتُ جَمِيعَ الدُّنْيَا وَ مَا أَصَابَنِي فَزَعٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ يَا نُوحُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ يُقْتَلُ الْحُسَيْنُ سِبْطُ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ ابْنِ خَاتَمِ الْأَوْصِيَاءِ فَقَالَ وَ مَنِ الْقَاتِلُ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ قَاتِلُهُ لَعِينُ أَهْلِ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ فَلَعَنَهُ نُوحٌ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَسَارَتِ السَّفِينَةُ حَتَّى بَلَغَتِ الْجُودِيَّ وَ اسْتَقَرَّتْ عَلَيْهِ.(4)
روايت شده است وقتى حضرت نوح (عليه السّلام) بر كشتى سوار شد و تمام دنيا را گردید و گذرش به كربلا افتاد زمين كشتى او را درگرفت. نوح از غرق شدن خائف شد، لذا دعا كرد و گفت: پروردگارا، من همه زمين را گرديدم و دچار يك چنين جزع و فزعى كه در اين زمين گرديدم نشدم. جبرئيل نازل شد و گفت: يا نوح، حسين كه سبط خاتم الأنبياء و پسر خاتم الاوصياء است در اين موضع شهيد خواهد شد.
نوح گفت: قاتل حسين كيست؟ فرمود: همان كسى است كه اهل آسمانها و زمين او را لعنت خواهند كرد.
حضرت نوح چهار مرتبه قاتل امام حسين را لعنت كرد، آنگاه كشتى حركت نمود تا بر سر جودى استقرار يافت.(5)
در حدیثی درباره گذر کردن حضرت ابراهیم (علیه السّلام) از کربلا و اطلاع یافتن آن حضرت از شهادت سبط خاتم الانبیا در دشت کربلا چنین آمده است:
وَ رُوِيَ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ (ع) مَرَّ فِي أَرْضِ كَرْبَلَاءَ وَ هُوَ رَاكِبٌ فَرَساً فَعَثَرَتْ بِهِ وَ سَقَطَ إِبْرَاهِيمُ وَ شُجَّ رَأْسُهُ وَ سَالَ دَمُهُ فَأَخَذَ فِي الِاسْتِغْفَارِ وَ قَالَ إِلَهِي أَيُّ شَيْءٍ حَدَثَ مِنِّي فَنَزَلَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ مَا حَدَثَ مِنْكَ ذَنْبٌ وَ لَكِنْ هُنَا يُقْتَلُ سِبْطُ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ ابْنُ خَاتَمِ الْأَوْصِيَاءِ فَسَالَ دَمُكَ مُوَافَقَةً لِدَمِهِ قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَنْ يَكُونُ قَاتِلُهُ قَالَ لَعِينُ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الْقَلَمُ جَرَى عَلَى اللَّوْحِ بِلَعْنِهِ بِغَيْرِ إِذْنِ رَبِّهِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى الْقَلَمِ أَنَّكَ اسْتَحْقَقْتَ الثَّنَاءَ بِهَذَا اللَّعْنِ فَرَفَعَ إِبْرَاهِيمُ (ع) يَدَيْهِ وَ لَعَنَ يَزِيدَ لَعْناً كَثِيراً....(6)
روايت شده است حضرت ابراهيم (علیه السّلام) در حالی كه سوار بر اسب بود از كربلا عبور نمودند. پاى آن اسب به زمين گرفت و حضرت ابراهيم (علیه السّلام) به نحوى سقوط كرد كه سر مباركش شكست و خون جارى شد. آن بزرگوار شروع كرد به استغفار و گفت: پروردگارا، چه گناهى از من سرزده است؟ جبرئيل نازل شد و گفت: گناهى از تو سر نزده است. ولى چون سبط خاتم الأنبياء و پسر خاتم الاوصياء در اينجا شهيد خواهد شد لذا خون تو جارى شد تا با خون مقدس وى موافقت كرده باشد. حضرت ابراهيم گفت: اى جبرئيل قاتل حسين كيست؟ فرمود: همان شخصى است كه اهل آسمانها و زمين او را لعنت كرده اند و قلم بدون اجازه پروردگار بر لعن وى جريان يافت.
گریستن و سوگواری حضرت ابراهیم (علیه السّلام) به خاطر شهادت حضرت امام حسین (علیه السّلام) و مصیبتهای ایشان و خاندان عصمت (علیهم السّلام) سبب علو درجات برای این پیامبر مرسل الهی گردیده است:
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع) يَقُولُ: لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ (ع) أَنْ يَذْبَحَ مَكَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ الْكَبْشَ الَّذِي أَنْزَلَهُ عَلَيْهِ تَمَنَّى إِبْرَاهِيمُ (ع) أَنْ يَكُونَ قَدْ ذَبَحَ ابْنَهُ إِسْمَاعِيلَ بِيَدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْكَبْشِ مَكَانَهُ لِيَرْجِعَ إِلَى قَلْبِهِ مَا يَرْجِعُ إِلَى قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِي يَذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ عَلَيْهِ بِيَدِهِ فَيَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ مَنْ أَحَبُّ خَلْقِي إِلَيْكَ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ (ص) فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ نَفْسُكَ قَالَ بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي قَالَ فَوُلْدُهُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ وُلْدُكَ قَالَ بَلْ وُلْدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَى أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِكَ أَوْ ذَبْحُ وُلْدِكَ بِيَدِكَ فِي طَاعَتِي قَالَ يَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَى أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِي قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ سَتَقْتُلُ الْحُسَيْنَ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ يَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِكَ سَخَطِي فَجَزِعَ إِبْرَاهِيمُ (ع) لِذَلِكَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ يَبْكِي فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ فَدَيْتُ جَزَعَكَ عَلَى ابْنِكَ إِسْمَاعِيلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِيَدِكَ بِجَزَعِكَ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»(7)
از فضل بن شاذان روایت شده است كه گفت از حضرت امام رضا (علیه السّلام) شنيدم كه فرمودند: هنگامى كه حق تعالى حضرت ابراهيم (علیه السّلام) را امر فرمود كه جاى فرزندش اسماعيل بره كه از براى او فرستاده بود قربانى كند ابراهيم (علیه السّلام) از خداوند آرزو كرد كه كاش فرزندش اسماعيل را به دست خود در راه خدا قربانى مي كردم و كاش مأمور نشده بودم به قربانى كردن بره جاى اسماعيل تا اينكه قلب من رجوع كند و قلب پدرى شود كه عزيزترين فرزندان خود را به دست خود در راه دوست قربانى كند و به اين سبب درجات او عالیتر شود از كسانى را كه حق تعالى به جهت نزول مصائب به آنها ثواب عطا فرمودند. حق تعالى به سوى او وحى فرستاد كه اى ابراهيم از مخلوقات من چه کسی را بیشتر دوست داری؟ عرض كرد: پروردگارا اين همه مخلوق را كه آفريدى احدى را بيش از حبيب تو محمد مصطفى (ص) بیشتر دوست ندارم حق تعالى به او وحى فرستاد كه آيا او را بيشتر دوست مي دارى يا خود را؟ عرض كرد: بلكه او را. فرمود: فرزند او را بيشتر دوست مي دارى يا فرزند خودت را؟ عرض كرد: بلكه فرزند او را. فرمود: قربانى شدن فرزند او بر دست دشمنان او از روى ظلم بيشتر دل ترا به درد مى آورد يا قربانى كردن فرزند خود را به دست خود در اطاعت من؟ عرض كرد: بلكه قربانى شدن فرزند او بر دست دشمنان او بيشتر دلم را به درد مى آورد. فرمود: اى ابراهيم طائفه را گمان برسد كه از امت محمد (ص) باشند و بكشند فرزند او حسين را بعد از او به جور و ستم مانند آنكه بره را ذبح كنند يعنى قتل آن حضرت نزد آنها عظمى ندارد و به اين سبب سخط و غضب مرا مستوجب شوند پس فرياد و فغان ابراهيم (علیه السّلام) بلند شد و دل او به درد آمد و شروع به گريه كرد. پس خطاب از مصدر جلال الهى رسيد كه اى ابراهيم جزع و فغان تو را فداى فرزندت اسماعيل قرار دادم مثل آنكه اسماعيل را به دست خودت فدا كرده چون بر حسين (ع) و قتل او گريه كردى و براى تو بلندترين درجات كسانى را كه ثواب دادم به جهت مصائب واجب گردانيدم و اين است تفسير قول حق تعالى كه مي فرمايد «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.(8)
در حدیث ذیل به گریستن حضرت موسی (علیه السّلام) برای مصائب آل محمد (صلوات الله علیهم) اشاره شده است. حضرت خضر برای حضرت موسی (علیهما السّلام) از مصایب و مناقب و امتحانات خاندان عصمت (علیهم السّلام) سخن می گوید تا جایی که حضرت موسی (علیه السّلام) آرزو می نماید که از امت محمد (صلی الله علیه و آله) باشد:
قصص الأنبياء عليهم السلام الصَّدُوقُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ص) قَالَ: لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ مُوسَى الَّذِي كَانَ أُعْطِيَ مِكْتَلًا فِيهِ حُوتٌ مَالِحٌ فَقِيلَ لَهُ هَذَا يَدُلُّكَ عَلَى صَاحِبِكَ عِنْدَ عَيْنٍ لَا يُصِيبُ مِنْهَا شَيْءٌ إِلَّا حَيَّ فَانْطَلَقَا حَتَّى بَلَغَا الصَّخْرَةَ وَ جَاوَزَا ثُمَ «قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا» فَقَالَ الْحُوتُ اتَّخَذَ فِي الْبَحْرِ سَرَباً فَاقْتَصَّا الْأَثَرَ حَتَّى أَتَيَا صَاحِبَهُمَا فِي جَزِيرَةٍ فِي كِسَاءٍ جَالِساً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ أَجَابَ وَ تَعَجَّبَ وَ هُوَ بِأَرْضٍ لَيْسَ بِهَا سَلَامٌ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ مُوسَى فَقَالَ ابْنُ عِمْرَانَ الَّذِي كَلَّمَهُ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا جَاءَ بِكَ قَالَ أَتَيْتُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِي قَالَ إِنِّي وُكِّلْتُ بِأَمْرٍ لَا تُطِيقُهُ فَحَدَّثَهُ عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ بَلَائِهِمْ وَ عَمَّا يُصِيبُهُمْ حَتَّى اشْتَدَّ بُكَاؤُهُمَا وَ ذَكَرَ لَهُ فَضْلَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَا أُعْطُوا وَ مَا ابْتُلُوا بِهِ فَجَعَلَ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ الْعَالِمَ لَمَّا تَبِعَهُ مُوسَى خَرَقَ السَّفِينَةَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ ثُمَّ بَيَّنَ لَهُ كُلَّهَا وَ قَالَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي يَعْنِي لَوْ لَا أَمْرُ رَبِّي لَمْ أَصْنَعْهُ وَ قَالَ لَوْ صَبَرَ مُوسَى لَأَرَاهُ الْعَالِمُ سَبْعِينَ أُعْجُوبَةً وَ فِي رِوَايَةٍ رَحِمَ اللَّهُ مُوسَى عَجَّلَ عَلَى الْعَالِمِ أَمَا إِنَّهُ لَوْ صَبَرَ لَرَأَى مِنْهُ مِنَ الْعَجَائِبِ مَا لَمْ يُرَ.(9)
هنگامی که کار موسی (علیه السّلام) به آنجایی که بود (در قرآن ذکر شده) رسید، به او زنبیلی داده شد که در آن ماهی نمکین بود. پس به او گفته شد این ماهی تو را کنار چشمه ای (که هیچ چیز به آن اصابت نمی کند مگر آنکه زنده می شود) به صاحبت(عالم) رهنمون می شود. پس هر دو سِیر کردند تا به تخته سنگ(معهود)رسیدند و از آن عبور کردند.
سپس به یوشع بن نون گفت غذای ما (شاید نهار) را برایمان بیار. یوشع گفت ماهی راه خود را در دریا در پیش گرفت.
پس به دنبال نشانه رفتند تا به صاحبشان رسیدند پس بر او سلام کردند و او جواب داد و (خضر) تعجب کرد چرا که وی در سرزمینی بود که سلام دادن مرسوم نبود. (خضر) گفت: تو که هستی؟ موسی گفت: پسر عمران که خداوند با او سخن گفت. (خضر)گفت: چه چیز تو را وادار به آمدن کرد؟ (موسی)گفت نزد تو آمدم تا مرا تعلیم دهی.
خضر گفت: امری به من واگذار شده که تو را طاقتش نیست. پس از آل محمد (صلوات الله علیهم) بلای ایشان و آنچه به ایشان می رسد برای وی سخن گفت تا جایی که هر دو به شدت گریستند و برای او از فضیلت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (صلوات الله علیهم) و آنچه به آنان (از مقامات الهی) عطا شده و آنچه که بدان مورد ابتلا قرار گرفته اند را یادآور شد.
پس موسی می گفت: ای کاش من از امت محمد بودم و هنگامی که موسی به دنبال عالِم رفت و (عالِم) کشتی را سوراخ کرد و کودک را کشت و دیوار را بنا کرد، سپس (حکمت) همه این افعال برای وی روشن ساخت و گفت: (این کارها را) از جانب خود انجام ندادم به این معنی که اگر امر الهی نبود، انجام نمی دادم.
امام فرمودند: اگر موسی صبر می کرد عالِم هفتاد امر عجیب به وی نشان می داد و در روایت دیگری: خداوند رحمت کند موسی را اما اگر بر او (عالِم) صبر می کرد همانا از او عجایبی می دید که مشاهده نشده بود.
سعد بن عبد الله قمی در یکی از سوالاتی که از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمودند حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره تأویل آیه «كهيعص» در سوره مبارکه مریم و رسیدن خبر شهادت حضرت امام حسین (علیه السّلام) به حضرت زکریا (علیه السّلام) چنین پاسخ فرمودند:
سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيُّ الْأَشْعَرِيُ قَالَ : ... فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ تَأْوِيلِ «كهيعص» قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) وَ ذَلِكَ أَنَّ زَكَرِيَّا (ع) سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ الْأَسْمَاءَ الْخَمْسَةَ فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ فَعَلَّمَهُ إِيَّاهَا فَكَانَ زَكَرِيَّا إِذَا ذَكَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سُرِّيَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى كَرْبُهُ وَ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ الْحُسَيْنِ (ع) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ يَوْمٍ إِلَهِي مَا بَالِي إِذَا ذَكَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّيْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِي وَ إِذَا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ تَدْمَعُ عَيْنِي وَ تَثُورُ زَفْرَتِي؟ فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ فَقَالَ «كهيعص» فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِكَ زَكَرِيَّا (ع) لَمْ يُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ مَنَعَ فِيهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَيْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ كَانَ يُرْثِيهِ إِلَهِي أَ تُفْجِعُ خَيْرَ جَمِيعِ خَلْقِكَ بِوَلَدِهِ؟ إِلَهِي أَ تُنْزِلُ بَلْوَى هَذِهِ الرَّزِيَّةِ بِفِنَائِهِ؟ إِلَهِي أَ تُلْبِسُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ ثَوْبَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ؟ إِلَهِي تُحِلُّ كُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِيبَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ كَانَ يَقُولُ إِلَهِي ارْزُقْنِي وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَيْنِي عَلَى الْكِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِيهِ فَافْتِنِّي بِحُبِّهِ ثُمَّ افْجَعْنِي بِهِ كَمَا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِيبَكَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ يَحْيَى وَ فَجَعَهُ بِهِ وَ كَانَ حَمْلُ يَحْيَى سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَيْنِ كَذَلِكَ.(10)
سعد بن عبدالله قمی نقل می کند: ... پرسيدم: مرا از تأويل «كهيعص» با خبر بفرماييد؟ فرمود: اين حروف از اخبار غيب است، خداوند بنده خود زكريّا را بر آن واقف فرمود سپس آن را براى محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله) نقل فرمود و داستانش از اين قرار بود كه زكريّا (علیه السّلام) از پروردگارش خواست كه نامهاى پنجگانه را به او بياموزد، پس جبرئيل نازل شد و آنها را بدو آموخت و زكريّا هر گاه ياد محمّد و علىّ و فاطمه و حسن (عليهم السّلام) مى افتاد اندوهش برطرف مى شد و گرفتاريش زايل مى گشت، ولى هر گاه نام مبارك حسين (عليه السّلام) را ذكر مى كرد بغض و اندوه گلويش را مى گرفت و مى گريست و نفسش بند مى آمد.
روزى عرضه داشت: بار الها، چرا وقتى نام آن چهار بزرگوار را ياد مى كنم با ذكر نام ايشان تسليت يافته و اندوهم بر طرف مى شود، ولى به محض ياد حسين سرشك غم از ديدگانم روان شده و ناله ام بلند مى شود؟ خداوند اين گونه او را از این قضیه با خبر ساختند و فرمودند: «كهيعص» پس حرف «كاف» نام «كربلا» است و حرف «هاء»؛ «هلاك شدن عترت» است و «ياء»؛ «يزيد» او كه به حسين ظلم مىكند و «عین»؛ «عطش و تشنگى» است و «صاد»؛ «صبر و مقاومت او» است.
زكريّا به محض شنيدن آن فرمايشات تا سه روز محراب خود را ترك نگفت و مانع مردم از ورود بدانجا شد و پيوسته زار زار گريست و ناليد و نوحه او چنين بود: خدايا، آيا بهترين فرد خلقت را به مصيبت اولادش دردمند مى سازى؟ خدايا، مگر اين مصيبت را در آستان او نازل مى كنى؟ خدايا، مگر جامه اين مصيبت و اندوه را بر علىّ و فاطمه مى پوشانى؟ خدايا، آيا اندوه و درد اين مصيبت را بر ساحت آن دو نازل مى كنى؟ سپس عرضه داشت: خدايا، فرزند پسرى روزیم فرما تا در كهنسالى ديدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شيفته او گردان، آنگاه مرا به واسطه آن همچنان كه محمّد حبيب خود را دردمند ساختى سرا پاى وجودم را دردمند ساز. پس خداوند نيز يحيى را روزیش ساخته و زكريّا را بدو دردمند نمود و ضمناً مدّت باردارى يحيى همچون حسين شش ماه بود.(11)
تعزیت و سوگواری فرشتگان شهادت و مصایب حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام)
فرشتگان در شهادت حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) به سوگواری و عزاداری پرداختند. علاوه بر سوگواری تمامی فرشتگان چهار هزار فرشته ای که به زمين هبوط كردند تا در ركاب حسين بن على (علیه السّلام) قتال كنند ولى چون آن حضرت اجازه قتال به آنان نداد لذا ايشان مراجعت كردند و زمانی به زمين هبوط نمودند كه حضرت امام حسين (علیه السّلام) شهيد شده بود. آنان غبار آلوده تا روز قيامت نزد مضجع شریف حضرت امام حسين (علیه السّلام) سوگواری مي نمایند.
در این مجال به ذکر چند حدیث درباره تعزیت فرشتگان الهی در مصایب حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) و شهادت ایشان می پردازیم:
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: وَكَّلَ اللَّهُ تَعَالَى بِالْحُسَيْنِ (ع) سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ كُلَّ يَوْمٍ شُعْثاً غُبْراً مُنْذُ يَوْمٍ قُتِلَ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ قِيَامَ الْقَائِمِ (عج).(12)
ابن قولويه از پدرش و على بن الحسين جملگى از سعد بن عبد اللَّه از احمد بن محمّد بن عيسى از على بن الحكم از على بن أبی حمزه از أبی بصير از حضرت أبى عبد اللَّه (علیه السّلام) نقل كرده اند كه آن جناب فرمودند: از روزى كه حضرت حسين بن على (علیه السّلام) شهيد شده اند تا زمانى كه خدا بخواهد يعنى تا قيام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند هفتاد هزار فرشته را مبعوث فرمود كه با حالى ژوليده و گرفته هر روز بر حضرتش صلوات فرستند و طلب رحمت مى كنند.(13)
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مَعْمَرٍ الْعَطَّارِ [الْقَطَّانِ] عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: أَرْبَعَةُ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [السَّاعَةِ](14)
محمّد بن جعفر رزّاز از محمّد بن حسين از محمّد بن اسماعيل از أبى اسماعيل سرّاج از يحيى بن معمّر عطّار از أبى بصير از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) نقل كرده است كه آن حضرت فرمودند: چهار هزار فرشته ژوليده و غمگین تا قيامت بر آن حضرت گريه مى كنند.(15)
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: إِنَّ عَلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ- شُعْثٌ غُبْرٌ [شُعْثاً غُبْراً] يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ يَحْرُسُونَهُ.(16)
محمّد بن الحسن از محمّد بن حسن الصفّار از محمّد بن حسين بن أبى الخطّاب از صفوان بن يحيى از حريز از فضيل بن يسار از حضرت امام باقر يا امام صادق (عليهما السّلام) نقل كردند كه آن حضرت فرمودند: چهار هزار فرشته ژوليده و غمگين و محزون بر قبر حضرت حسين بن على (علیه السّلام) موكّل هستند كه تا روز قيامت گريه مى كنند.
محمّد بن مسلم مى گويد: اين چهار هزار فرشته قبر را حراست و نگهبانى مى نمايند.(17)
الأمالي للشيخ الطوسي الْمُفِيدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ قَالَتْ يَا رَبِّ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ قَالَ فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ (عج) وَ قَالَ بِهَذَا أَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظَالِمِيهِ.(18)
در كتاب امالى شيخ طوسی با اسنادی از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) روايت مي كند كه فرمودند: وقتى حضرت امام حسين شهید شد ملائكه به سوى خدا ضجه كردند و گفتند: پروردگارا آيا جا دارد اين مصيبت دچار حسين شود كه برگزیده و پسر پيامبر تو است؟ خداى توانا سايه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به آنان نشان داد و فرمودند: من به وسيله وى از افرادى كه در حق حسين ظلم كردند انتقام خواهم كشيد.(19)
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ وَاقِدٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ مُقَرِّنٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِذَا زُرْتُمْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَالْزَمُوا الصَّمْتَ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ- تَحْضُرُ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ بِالْحَائِرِ فَتُصَافِحُهُمْ فَلَا يُجِيبُونَهَا مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ فَيَنْتَظِرُونَهُمْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّى يُنَوِّرَ الْفَجْرُ ثُمَّ يُكَلِّمُونَهُمْ وَ يَسْأَلُونَهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ فَأَمَّا مَا بَيْنَ هَذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ- فَإِنَّهُمْ لَا يَنْطِقُونَ وَ «لا يَفْتُرُونَ» عَنِ الْبُكَاءِ وَ الدُّعَاءِ وَ لَا يَشْغَلُونَهُمْ فِي هَذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ عَنْ أَصْحَابِهِمْ فَإِنَّمَا شُغُلُهُمْ بِكُمْ إِذَا نَطَقْتُمْ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الَّذِي يَسْأَلُونَهُمْ عَنْهُ وَ أَيُّهُمْ يَسْأَلُ صَاحِبَهُ الْحَفَظَةُ أَوْ أَهْلُ الْحَائِرِ قَالَ أَهْلُ الْحَائِرِ يَسْأَلُونَ الْحَفَظَةَ لِأَنَّ أَهْلَ الْحَائِرِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَا يَبْرَحُونَ وَ الْحَفَظَةُ تَنْزِلُ وَ تَصْعَدُ قُلْتُ فَمَا تَرَى يَسْأَلُونَهُمْ عَنْهُ قَالَ إِنَّهُمْ يَمُرُّونَ إِذَا عَرَجُوا بِإِسْمَاعِيلَ صَاحِبِ الْهَوَاءِ فَرُبَّمَا وَافَقُوا النَّبِيَّ (ص) وَ عِنْدَهُ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مَنْ مَضَى مِنْهُمْ- فَيَسْأَلُونَهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ مَنْ حَضَرَ مِنْكُمُ الْحَائِرَ وَ يَقُولُونَ بَشِّرُوهُمْ بِدُعَائِكُمْ فَتَقُولُ الْحَفَظَةُ كَيْفَ نُبَشِّرُهُمْ وَ هُمْ لَا يَسْمَعُونَ كَلَامَنَا فَيَقُولُونَ لَهُمْ بَارِكُوا عَلَيْهِمْ وَ ادْعُوا لَهُمْ عَنَّا فَهِيَ الْبِشَارَةُ مِنَّا فَإِذَا انْصَرَفُوا فَحِفُّوهُمْ بِأَجْنِحَتِكُمْ حَتَّى يُحِسُّوا مَكَانَكُمْ وَ إِنَّا نَسْتَوْدِعُهُمُ الَّذِي لَا تَضِيعُ وَدَائِعُهُ وَ لَوْ يَعْلَمُونَ مَا فِي زِيَارَتِهِ مِنَ الْخَيْرِ وَ يَعْلَمُ ذَلِكَ النَّاسُ لَاقْتَتَلُوا عَلَى زِيَارَتِهِ بِالسُّيُوفِ وَ لَبَاعُوا أَمْوَالَهُمْ فِي إِتْيَانِهِ وَ إِنَّ فَاطِمَةَ (ع) إِذَا نَظَرَتْ إِلَيْهِمْ وَ مَعَهَا أَلْفُ نَبِيٍّ وَ أَلْفُ صِدِّيقٍ وَ أَلْفُ شَهِيدٍ وَ مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ أَلْفُ أَلْفٍ يُسْعِدُونَهَا عَلَى الْبُكَاءِ وَ إِنَّهَا لَتَشْهَقُ شَهْقَةً فَلَا يَبْقَى فِي السَّمَاوَاتِ مَلَكٌ إِلَّا بَكَى رَحْمَةً لِصَوْتِهَا وَ مَا تَسْكُنُ حَتَّى يَأْتِيَهَا النَّبِيُّ (ص) [أَبُوهَا] فَيَقُولُ يَا بُنَيَّةِ قَدْ أَبْكَيْتِ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ شَغَلْتِهِمْ عَنِ التَّسْبِيحِ وَ التَّقْدِيسِ فَكُفِّي حَتَّى يُقَدِّسُوا فَإِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ وَ إِنَّهَا لَتَنْظُرُ إِلَى مَنْ حَضَرَ مِنْكُمْ فَتَسْأَلُ اللَّهَ لَهُمْ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ لَا تَزْهَدُوا فِي إِتْيَانِهِ فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي إِتْيَانِهِ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصَى.(20)
محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حميرى از پدرش از علىّ بن محمّد بن سالم از محمّد بن خالد از عبد اللَّه بن حمّاد بصرىّ از عبد اللَّه بن عبد الرّحمن اصم نقل كرده است كه وى گفت: هيثم بن واقد از عبدالملك بن مقرّن از حضرت امام صادق (علیه السّلام) براى ما نقل كرد كه آن حضرت فرمودند: وقتى به زيارت حضرت اباعبداللَّه (علیه السّلام) رفتيد در آنجا سكوت اختيار كنید و كلامى نگوئيد مگر سخن نيك و خير زيرا فرشتگان شب و روز كه از نگهبانان و حافظين هستند نزد فرشتگانى كه در حائر حسينى مى باشند، می آیند و با ايشان مصافحه می کنند ولى ايشان از شدّت گريه و ناراحتى كه دارند جواب آنها را نمی دهند به ناچار آنها صبر مى كنند تا ظهر فردا برسد و صبح طلوع نمايد سپس آنان با ايشان سخن گفته و راجع به امور آسمانى سؤالاتى را مطرح مى نمايند ولى بين اين دو وقت (صبح و ظهر) ابدا صحبت نمی كنند و از گريستن و دعاء نمودن كوتاهى نمى كنند و در اين دو وقت آن فرشتگان نيز ايشان را از يارانشان منصرف و مشغول نمى كنند تنها وقتى شما سخن می گویید و تكلم مى نمائيد ايشان مشغول و منصرف مى گردند.
راوى مىگويد: محضر امام (علیه السّلام) عرض كردم: فدايت شوم، چه چيزى را سؤال مى كنند و كداميك از ديگرى مى پرسد آيا فرشتگان نگهبان و حافظ از فرشتگان حائر سؤال مى كنند يا بالعكس؟
حضرت فرمودند: فرشتگان اهل حائر از حافظين و نگهبانان مى پرسند زيرا فرشتگان حائر از آنجا دور نمی شوند و به جايى ديگر نمى روند ولى حافظين و نگهبانان به زمين نزول می کنند و از آن به آسمان صعود مى كنند.(21)
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ (ع) فَقَالَ إِنَّ الْحُسَيْنَ (ع) لَمَّا أُصِيبَ بَكَتْهُ حَتَّى الْبِلَادُ فَوَكَّلَ اللَّهُ بِهِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثاً غُبْراً يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.(22)
ابن قولويه از پدرش (رحمة اللَّه عليه) و محمّد بن عبد اللَّه از عبد اللَّه بن جعفر حميرى از ابراهيم بن مهزيار از برادرش على بن مهزيار از ابو القاسم از قاسم بن محمّد از اسحاق بن ابراهيم از هارون نقل كرده است كه وى گفت: شخصى از حضرت ابو عبد اللَّه (علیه السّلام) سؤال نمود و من نيز آنجا حاضر بودم. وى عرضه داشت: براى كسى كه قبر حضرت حسين بن على (علیه السّلام) را زيارت كند چه ثوابى است؟
حضرت فرمودند: زمانى كه حضرت حسين (عليه السّلام) به بلا و مصيبت گرفتار شد تمام موجودات حتّى بلاد و شهرها بر آن حضرت گريستند پس خداوند منّان چهار هزار فرشته بر او موكّل ساخت كه ژوليده و غمگين و محزون تا روز قيامت بر آن حضرت گريه مىكنند...(23)
پانوشتها
(1)رک. علل الشرائع، جلد 1، صفحه 209 - 208 - بحار الأنوار، جلد 35 ، صفحه 34- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، جلد 1، صفحه 230- 229 - بحار الأنوار، جلد 35، صفحه 69 - كنزالفوائد، جلد 1، صفحه 183
(2)بحار الأنوار، جلد 44، صفحه 245
(3)زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام ( ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 261 – 260
(4)بحار الأنوار، جلد 44، صفحه 243
(5) زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام، صفحه 257
(6) بحار الأنوار، جلد 44، صفحه 243
(7)الخصال، جلد 1، صفحه 58 – 59 - عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد 1، صفحه 209
(8) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ترجمه آقا نجفى، جلد 1، صفحه 152 – 151
(9)بحار الأنوار، جلد 13، صفحه 301 - بحار الأنوار، جلد 26، صفحه 284 – 283
(10) الإحتجاج على أهل اللجاج، جلد 2، صفحه 464 – 463 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد 4، صفحه84 - بحار الأنوار،جلد 44، صفحه 223
(11) الإحتجاج، ترجمه جعفرى، جلد 2، صفحه 573 – 571
(12)كامل الزيارات، صفحه 84
(13)كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 267
(14)كامل الزيارات، صفحه 84
(15)كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 266
(16)كامل الزيارات، صفحه 84
(17)كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 269
(18)بحار الأنوار، جلد 45 ، صفحه 221
(19)زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 255
(20)كامل الزيارات، صفحه 87 – 86
(21)كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 278 – 277
(22)كامل الزيارات، صفحه 85
(23)كامل الزيارات، ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه 273 – 272
مآخذ
- الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، مشهد، مرتضى، چاپ اول، 1403ق.
- الإحتجاج، احمد بن على طبرسى، مترجم بهراد جعفرى، تهران، اسلاميه، 1381 ش.
- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق.
- الخصال، محمد بن على ابن بابويه ، مصحح على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، 1362 ش.
- زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام( ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، مترجم محمد جواد نجفى، تهران، اسلاميه، 1362 ش.
- زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، مترجم: محمد جواد نجفى، تهران، اسلاميه،1364
- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، قم ، كتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش.
- عيون أخبار الرضا عليه السلام، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، تهران، نشر جهان، چاپ: اول، 1378ق.
- عيون أخبار الرضا عليه السلام، محمد بن على ابن بابويه، مترجم: محمد تقى آقا نجفى اصفهانى، نوبت چاپ: اول، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بى تا
- كامل الزيارات، جعفر بن محمد ابن قولويه، نجف اشرف، دار المرتضوية، چاپ اول، 1356ش.
- كامل الزيارات، جعفر بن محمد ابن قولويه، ترجمه ذهنى تهرانى، تهران، انتشارات پيام حق، چاپ اول، 1377ش.
- كنز الفوائد، محمد بن على كراجكى، محقق و مصحح: عبد الله نعمة، قم، دارالذخائر، 1410 ق.
- مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، قم، علامه، 1379ق.
اترك تعليق