انسان کامل و خلیفه اللهی مقام اختصاصی ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)(28)

زیاد شدن علوم اهل بیت (علیهم السّلام) پس از عرضه بر امام قبلی

 علم کامل الهی که خداوند متعال به پیامبرش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) اعطاء نمود به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) اعطا گردید و پس از ایشان به ائمه بعدی (صلوات الله علیهم) منتقل گردید.

ائمه هدی (صلوات الله علیهم) که خلیفه خدا و حجت الهی بر مردم هستند، تمامی حلالها و حرامها و تأویلها و تمام نیازمندیهای مردم را می دانند. علاوه بر این طبق نقل احادیث شیعی هر روز هرماه هر سال بر علم ایشان اضافه می شود.

خداوند در قرآن کریم از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) به عنوان راسخان در علم یاد نموده است. به ایشان علم تأویل آیات قرآن را آموخته است و تاویل آیاتی را که با آمدن شب و روز پدید می آید؛ بدیشان اطلاع داده می شود.

در این مجال به ذکر برخی احادیث در باب چگونگی عرضه علم بر امام معصوم (صلوات الله علیهم) می پردازیم:

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) به برخی از اصحاب خویش فرموده اند که علمی که از سوی خدا بر ائمه اطهار (علیهم السّلام) عرضه می شود؛ ابتدا به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سپس به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و به ترتیب به ائمه دیگر (صلوات الله علیهم) عرضه می شود:

«محمد بن عيسى بن عبيد عن يونس بن عبد الرحمن عن بعض أصحابه عن أبي عبد الله (ع) قال: ليس شي‏ء يخرج من عند الله عز و جل حتى يبدأ برسول الله (ص) ثم بعلي (ع) ثم بواحد واحد لكيلا يكون آخرنا أعلم من أولنا.» (1)

«بعضی از اصحاب حضرت امام صادق (علیه السّلام) گویند، شنیدیم حضرت فرمودند: چیزی از جانب خداوند خارج نمی شود مگر اینکه ابتدا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرضه می شود سپس امیرالمومنین (علیه السّلام) بعد به سایر ائمه (صلوات الله علیهم) یکی پس از دیگری عرضه می شود. آخرین ما داناتر از اولین ما نیستند.» (2)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره اینکه اگر به علم ایشان افزایش ندهند، علمشان به پایان می رسد؛ فرموده اند:                                                                                 

«إبراهيم الأحمري قال حدثنا جماعة عن ابن فضال عن محمد بن الربيع عن عبد الله بن بكير عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: لو لا أنا نزاد لأنفدنا.

قال قلت: جعلت فداك، تزدادون شيئا ليس عند رسول الله (صلى الله عليه و آله) قال: إنه إذا كان ذلك أتى النبي (صلى الله عليه و آله) فأخبر، ثم إلى علي (عليه السلام) ثم إلى واحد بعد واحد حتى ينتهي إلى صاحب هذا الأمر.» (3)

« ابوبصیر گوید شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: اگر به علم ما افزایش ندهند، علم ما به پایان می رسد. عرض کردم: آیا چیزی به شما اضافه می دهند که نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نباشد؟ فرمودند: این افزایش اول به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داده می شود و او را آگاه می گردانند آنگاه به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) سپس یکی پس از دیگری تا این که به صاحب این امر (امامت) رسد.»

 

حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرموده اند هر علمی را که خداوند به ائمه معصومین (علیهم السّلام) عرضه بدارد اول بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرضه می دارد و به ترتیب (علیهم السّلام) عرضه می گردد: 

«حدثنا عبد الله بن محمد عن الحسن بن موسى الخشاب عن غياث بن مثنى الحلي‏ عن يزيد بن إسحاق عن معمر قال: قلت لأبي الحسن (ع) يكون عندكم ما لم يجئ عند النبي (ص) قال فقال يعرض ذلك عليه إذا حدث ثم على من بعده واحدا بعد واحد.» (4)

«معمر گوید به حضرت امام رضا (علیه السّلام) عرض کردم آیا نزد شما چیزهایی هست که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) نباشد؟ فرمودند: آن اول بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرضه می شود آنگاه بر امامانی که بعد از ایشان می باشند یکی پس از دیگری.»

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره افزایش علمشان فرموده اند که این افزایش شامل حلال و حرام الهی نمی شود و حرام و حلال الهی تغییرناپذیر است:

«موسى بن جعفر بن محمد عن أبيه جعفر بن محمد بن عبد الله عن محمد بن عيسى بن عبد الله الأشعري عن محمد بن سليمان الديلمي مولى أبي عبد الله (ع) عن أبيه سليمان قال:‏ سألت أبا عبد الله (ع) فقلت له سمعتك و أنت تقول غير مرة لو لا أنا نزداد لأنفدنا فقال أما الحلال و الحرام فقد أنزل الله على نبيه (ص) بكماله و ما يزاد الإمام في حلال و لا حرام قلت له فما هذه الزيادة فقال في سائر الأشياء سوى الحلال و الحرام قلت تزدادون شيئا يخفى على رسول الله (ص) و لا يعلمه فقال لا إنما يخرج العلم من عند الله فيأتي به الملك رسول الله (ص) فيقول يا محمد ربك يأمرك بكذا و كذا فيقول انطلق به إلى علي فيأتي به عليا (ع) فيقول انطلق به إلى الحسن فلا يزال هكذا ينطلق به إلى واحد بعد واحد حتى يخرج إلينا و محال أن يعلم الإمام شيئا لم يعلمه رسول الله ص و الإمام من قبله‏.» (5)

«سلیمان دیلمی گوید به حضرت امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم از شما بارها شنیده ام که فرموده اید: اگر به ما افزایش ندهند، علم ما پایان می پذیرد. فرمودند: اما حلال و حرام را که خداوند به طور کامل بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل کرد و امام در مورد حلال و حرام چیزی افزایش ندارد. عرض کردم: پس این افزایش چیست؟ فرمودند: در سایر چیزها غیر از حلال و حرام. عرض کردم: آیا چیزی به شما اضافه می دهند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اطلاع نداشته باشد؟ فرمودند: نه مطلب از جانب خداوند به وسیله ملک به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می رسد. فرشته می گوید: یا محمد، پروردگارت چنین دستور می دهد. ایشان به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) رجوع می دهند. حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نیز می فرماید برو پیش حضرت امام حسن (علیه السّلام)؛ به همین ترتیب یکی پس از دیگری تا به ما می رسد. عرض کردم: ممکن است به شما چیزی اضافه بدهند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نداند؟ فرمودند: وای بر تو آیا جایز است امام چیزی را بداند که پیامبر نداند با اینکه از جانب او به این مقام رسیده است.»

 

سماعه بن مهران از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره علم ائمه معصومین (علیهم السّلام) چنین نقل کرده است:

«حدثنا محمد بن الحسين عن موسى بن سعدان عن عبد الله بن القاسم عن سماعة بن مهران قال قال أبو عبد الله (ع)‏: إن لله علمين علما أظهر عليه ملائكته و أنبياءه و رسوله فما أظهر عليه ملائكته و رسوله و أنبياءه فقد علمناه و علما استأثر به فإذا بدا لله في شي‏ء منه أعلمناه ذلك و عرض على الأئمة الذين كانوا من قبلنا.» (6)

«سماعه بن مهران گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: خدا را دو علم است یکی علمی که ملائکه و پیامبران و رسولان را مطلع می گرداند؛ آنچه به پیامبران و رسولان و ملائکه اطلاع دهد ما نیز مطلع هستیم و علمی که اختصاص به خود خدا دارد. هرگاه درباره چیزی بداء برای خدا پیش آید ما را از آن مطلع می نمایند و بر ائمه پیشین نیز عرضه می کنند.»(7)

 ابوحمزه ثمالی از قول حضرت امام سجاد (علیه السّلام) نقل نموده اند که علم ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) هر سال، هر ماه و هر ساعت افزایش یابد:

«أحمد بن محمد بن عيسى عن عمر بن عبد العزيز عن رجل عن محمد بن الفضيل عن أبي حمزة الثمالي عن علي بن الحسين (ع)‏ قال: قلت له كل ما كان عند رسول الله (ص) فقد أعطيه أمير المؤمنين (ع)‏ ثم الحسن (ع)‏ بعد أمير المؤمنين ثم الحسين (ع)‏ بعده ثم كل إمام إلى أن تقوم الساعة مع الزيادة التي تحدث في كل سنة و في كل شهر فقال إي و الله و في كل ساعة.» (8)

« ابوحمزه ثمالی گوید به حضرت امام سجاد (علیه السّلام) عرض کردم: فدایت شوم آنچه در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود پس از او به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) عنایت شد سپس بعد از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به حضرت امام حسن (علیه السّلام) آنگاه به حضرت امام حسین (علیه السّلام) و بعد هر امام تا روز قیامت؟ امام فرمودند: آری، به اضافه پیشامدهایی که در هر سال رخ می دهد و در هر ماه، آری به خدا قسم در هر ساعت.»

 

 

رساندن خبرهای غیبی به اهل بیت (صلوات الله علیهم)

از جمله دانشی که نزد ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) است این است که خبرهای غیبی به ایشان می رسد. زیرا دنیا چون گویی در نزد ایشان است. همچنین برای ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) زمین درهم نوردیده می شود برای ایشان طیّ الارض مقدور می گردد. در این باره به ذکر چند حدیث می پردازیم:

 

حارث بن مغیره نصری از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل نموده است که امام معصوم در جریان نوع سخنان مردم قرار می گیرد:

«أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد و محمد بن خالد البرقي عن النضر بن سويد عن يحيى بن عمران الحلبي عن الحارث بن المغيرة النصري قال قال أبو عبد الله (ع)‏:‏ اتقوا الكلام فإنا نؤتى به‏.» (9)

«حارث بن مغیره نصری گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: از هرگونه سخن گفتن پروا کنید زیرا آن را به ما می رسانند.»

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره اینکه از اعمال و گفتار مردم آگاه می گردند، به حارث بن مغیره و ابوبکر حضرمی فرموده اند:

محمد بن عيسى بن عبيد عن أبي عبد الله زكريا بن محمد المؤمن عن الحكم بن أيمن عن الحارث بن المغيرة و أبي بكر محمد الحضرمي عن أبي عبد الله (ع) قال قال: ما يحدث قبلكم إلا علمنا به قلت و كيف ذاك قال يأتينا به راكب يضرب‏.» (10)

«حارث بن مغیره و ابوبکر حضرمی گویند حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: در میان شما کلامی گفته نمی شود مگر اینکه ما آن را می دانیم. عرض کردم: چگونه؟ فرمودند: آن را راکبی برای ما آورد.»

 

 حضرت امام سجاد (علیه السّلام) به عبد الملك بن مروان نامه ای نوشتند و به او اطلاع دادند که از نامه ای که به حجاج بن يوسف در باب حفظ خون فرزندان عبدالمطلب نوشته مطلع هستند و بدیشان خبر از پاداش در نظر گرفته برای این کار را دادند:

« و عن أبي عبد الله قال: لما ولي عبد الملك بن مروان الخلافة كتب إلى الحجاج بن يوسف‏ بسم الله الرحمن الرحيم‏ من عبد الملك بن مروان أمير المؤمنين إلى الحجاج بن يوسف أما بعد فانظر دماء بني عبد المطلب فاحتقنها و اجتنبها فإني رأيت آل أبي سفيان لما ولغوا فيها لم يلبثوا إلا قليلا و السلام قال و بعث بالكتاب سرا و ورد الخبر على علي بن الحسين ساعة كتب الكتاب و بعث به إلى الحجاج فقيل له إن عبد الملك قد كتب إلى الحجاج كذا و كذا و إن الله قد شكر له ذلك و ثبت ملكه و زاده برهة قال فكتب علي بن الحسين‏ بسم الله الرحمن الرحيم‏ إلى عبد الملك بن مروان أمير المؤمنين من علي بن الحسين أما بعد فإنك كتبت يوم كذا و كذا من ساعة كذا و كذا من شهر كذا و كذا بكذا و كذا و أن رسول الله (ص) أنبأني و خبرني و أن الله قد شكر لك ذلك و ثبت ملكك و زادك فيه برهة و طوى الكتاب و ختمه و أرسل به مع غلام له على بعيره و أمره أن يوصله إلى عبد الملك ساعة يقدم عليه فلما قدم الغلام أوصل الكتاب إلى عبد الملك فلما نظر في تاريخ الكتاب وجده موافقا لتلك الساعة التي كتب فيها إلى الحجاج فلم يشك في صدق علي بن الحسين و فرح فرحا شديدا و بعث إلى علي بن الحسين بوقر راحلته دراهم ثوابا لما سره من الكتاب.» (11)

« و مروي است از حضرت أبى عبد الله (علیه السّلام) كه چون والى خلافت شد عبد الملك بن مروان به حجاج بن يوسف نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم اين از عبد الملك بن مروان است به حجاج بن يوسف، أما بعد؛ از ریختن خون فرزندان بنى عبد المطلب اجتناب كن زیرا من چون آل ابى سفيان را دیدم كه در اين کار باکی نداشتند جز اندک زمانی پایدار نماندند. والسّلام

 و اين كتابت را پنهانى براى وى فرستاد و اين خبر به حسب معنى بر حضرت امام على بن حسين (علیه السّلام) در ساعتى كه نوشته و به حجاج فرستاده بود؛ داده شد و به او گفته شد كه عبد الملك به حجاج اينگونه نوشته است و خداى تعالى جزاى سعى او بدهد و ثابت گرداند ملك او را و زمان حكومت او را طولانی گرداند.

گويد كه حضرت امام سجاد (علیه السّلام) اين طور نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم به عبد الملك بن مروان از على بن حسين، أما بعد؛ به درستى كه تو نوشتى در روز چنين و چنان و در ساعت فلان از فلان ماه اين و اين را به درستى كه رسول الله (صلی الله علیه و آله) به من خبر داد. و به درستى كه خداى تعالى جزاى سعى ترا بدهد و ثابت گرداند ملك ترا و زمان حكومت ترا طولانی گرداند.

و حضرت نامه را پيچيد و مهر فرمود و به غلامى خود داد و فرمود كه در ساعت اين را به عبدالملك برسان. چون غلام آمد و آن نامه را به عبد الملك داد و چون در نامه نظر كرد آن را موافق آنكه در آن ساعت به حجاج نوشته بود؛ يافت. پس شك او در صدق حضرت امام على بن حسين (علیه السّلام) زايل شد و فرح و شادى تمام نمود و يك خروار زر برای آن حضرت فرستاد به واسطه آنكه از آن نامه مسرور شده بود. (12)

 

ابو بصیر از حضرت امام صادق (علیه السّلام) حدیثی درباره طی الارض ائمه معصومین (علیهم السّلام) و دانستن احوال مردم نقل نموده است:

«حدثنا سلمة بن الخطاب عن سليمان بن سماعة و عبد الله بن محمد عن عبد الله بن محمد عن عبد الله بن القاسم بن الحرث عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله (ع):‏ إن الأوصياء لتطوى لهم الأرض و يعملون ما عند أصحابهم.» (13)

«ابو بصیر گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: برای اوصیاء زمین درهم نوردیده می شود و آنچه را که نزد اصحابشان هست؛ می دانند.»

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره طی الارض حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) و حل اختلافی که در قوم موسی بود، چنین فرموده اند:

«حدثنا أحمد بن محمد عن البرقي عن بعض أصحابنا عن يونس بن يعقوب عن أبي عبد الله (ع)‏ قال: إن رجلا منا أتى قوم موسى في شي‏ء كان بينهم فأصلح بينهم فمر برجل معقول عليه ثياب مسوح معه عشرة موكلين به يستقبلون به في الشتاء و تصبون [يصبون‏] عليه الماء البارد و يستقبل به في الحر عين الشمس يدار به معها حيث ما دارت و يوقد حوله‏ النيران كلما مات من العشرة واحد أضاف أهل القرية إليه آخر فالناس يموتون و العشرة لا ينقصون فقال ما أمرك قال إن كنت عالما فما أعرفك بي قال علاء قال محمد بن مسلم و يروون أنه ابن آدم و يروون أنه أبو جعفر (ع)‏ كان صاحب هذا الأمر.» (14)

«یونس بن یعقوب گوید: حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: همانا مردی از خانواده ما است که با طیّ الارض به سوی قوم موسی رفت، چون بین آنها اختلافی بود. آنها را صلح داد آنگاه به مردی گذشت که او را در پلاس پیچیده بودند و ده نفر موکّل او بودند در زمستان او را رو به شمال برده و آب سرد بر او می ریختند و در تابستان او را در مقابل آفتاب نگه می داشتند و اطرافش آتش می افروختند و پیوسته او را به طرف تابش آفتاب می چرخانیدند. اگر یکی از ده نفر می مردند شخص دیگری را اهل ده به جای او می گذاشتند، مردم می مردند ولی ده نفر کم نمی شدند، کسی که از آنجا رد شده پرسید داستان چیست؟

آن مرد جواب داد: اگر مرا می شناسی چه سود که از حال من مطلع شوی. علاء گوید محمد بن مسلم گفت: گوید آن مرد پسر آدم (قابیل) بود که برادر خود (هابیل) را کشت و آن شخص که امام می فرمودند حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) بودند که طیّ الارض نموده بودند.» (15)

 

حضرت امام سجاد (علیه السّلام) درباره گستره علم خویش به منجمی که به خدمت او رسیده بود؛ چنین فرمودند:

« حدثنا محمد بن عبد الله بن أحمد الرازي عن إسماعيل بن موسى عن أبيه عن جده عن عمه عبد الصمد بن علي قال: دخل رجل على علي بن الحسين (ع) فقال له علي بن الحسين (ع) من أنت قال أنا منجم قال فأنت عراف قال فنظر إليه ثم قال هل‏ أدلك على رجل قد مر مذ دخلت علينا في أربعة عشر عالما كل عالم أكبر من الدنيا ثلاث مرات لم يتحرك من مكانه قال من هو قال أنا و إن شئت أنبأتك بما أكلت و ما ادخرت في بيتك.» (16)

«عبد الصمّد بن علی گوید مردی خدمت حضرت امام سجاد (علیه السّلام) رسید، آن حضرت فرمودند: تو کیستی؟ عرض کرد: منجم هستم. فرمودند: پس خبر از غیب می دهی. نگاهی به او نموده فرمود: می خواهی شخصی را به تو نشان دهم که در همین فاصله آمدن تو به اینجا از چهارده عالم گذشت که هر کدام سه برابر دنیا بوده است با اینکه در مکان خود نشسته است.

عرض کرد: چنین شخصی کیست؟ حضرت فرمودند: خودم. اگر مایلی بگویم چه خورده ای و در خانه ات چه اندوخته ای.» (17)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره گستره علم و قدرت خویش در عالم به یک یمانی چنین فرمودند:

«محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن موسى بن سعدان عن عبد الله بن القاسم الحضرمي عن عمر بن أبان الكلبي عن أبان بن تغلب قال: كنت عند أبي عبد الله (ع)‏ حيث دخل عليه رجل من علماء أهل اليمن فقال له أبو عبد الله (ع)‏ يا يماني أ فيكم علماء قال نعم قال فأي شي‏ء يبلغ من علم عالمكم قال إنه يسير في ليلة واحدة مسيرة شهر يزجر الطير و يقفو الآثار فقال له فعالم المدينة أعلم من عالمكم قال فأي‏ شي‏ء يبلغ من علم عالم المدينة قال إنه يسير في صباح واحد مسيرة سنة كالشمس إذا أمرت فإنها اليوم غير مأمورة و لكن إذا أمرت تقطع اثني عشر مغربا و اثني عشر مشرقا و اثني عشر شمسا و اثني عشر قمرا و اثني عشر برا و اثني عشر عالما قال فما بقي في يدي اليماني فما درى ما يقول و كف أبو عبد الله (ع)‏.» (18)

« ابان بن تغلب گوید خدمت حضرت امام صادق (علیه السّلام) بودم که مردی از علمای یمن وارد شد. حضرت امام صادق (علیه السّلام) به او فرمودند: ای یمانی، آیا در میان شما در یمن دانشمندانی وجود دارند؟ عرض کرد: آری. فرمود: علم دانشمندان شما تا کجا می رسد؟ گفت در یک شب راه دو ماه را طی می کند او با پرنده فال می گیرد و از آن نتیجه گیری می کند.

حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: عالم مدینه از عالم یمن داناتر است.

پرسید علم عالم مدینه تا چه حد است؟ فرمودند: او در یک ساعت صبحگاه به اندازه مسافت یک سال خورشید راه می رود که فرمان ندارد و اگر فرمان یابد دوازده خورشید و دوازده ماه و دوازده شرق و دوازده مغرب و دوازده بیابان و دوازده عالَم را طی می کند. ابان گوید: چیزی دستگیر آن یمانی نشد و ندانست حضرت (علیه السّلام) چه می گویند. حضرت امام صادق (علیه السّلام) نیز سکوت کردند.»

قدرت عنایت شده به اهل بیت عصمت (صلوات الله علیهم)

خداوند متعال که ائمه معصومین (علیهم السّلام) را خلیفه خود و جانشین و حجت خویش بر روی زمین قرار داده است و این دنیا را در برابر خلفای خویش چون پوست گردویی قرار داد و این خود گویای قدرت خاص ائمه معصومین (علیهم السّلام) می باشد. در این مجال به ذکر چند حدیث از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) درباره سیطره ایشان بر دنیا می پردازیم:

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره سیطره خویش بر دنیا فرموده اند:

« أحمد بن محمد بن عيسى عن محمد بن سنان عن عبد الملك بن عبد الله القمي قال حدثني أخي إدريس بن عبد الله قال سمعت أبا عبد الله (ع)‏ يقول:‏ إن منا أهل البيت لمن الدنيا عنده مثل هذه و عقد بيده عشرة.»(19)

« ادریس بن عبد الله گوید، شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: از ما اهل بیت کسی هست که دنیا در نزد او مانند این است و با دست خود انگشت سبابه را بر ابهام نهادند که صورت یک دایره را تشکیل داد.»

احادیث نقل شده از ائمه معصومین (صلوات الله علیه) تصریح می نماید که دنیا در نزد امام چون پوست گردویی است:

« علي بن إسماعيل بن عيسى عن موسى بن طلحة عن حمزة بن عبد المطلب بن عبد الله الجعفي‏ قال: دخلت على أبي الحسن الرضا (ع)‏ و معي صحيفة أو قرطاس فيه عن أبي عبد الله (ع)‏ أن الدنيا تمثل لصاحب هذا الأمر في مثل فلقة الجوز فقال يا حمزة ذا و الله حق فانقلوه إلى أديم‏.» (20)

« حمزه بن عبدالله جعفری گوید خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) وارد شدم. دست من صفحه ای یا کاغذی بود که در آن نوشته بود: روایت شده است از حضرت امام صادق (علیه السّلام) که دنیا پیش امام به صورت یک پوست گردو مجسم شد. حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: ای حمزه، این یک واقعیت است، آن حدیث را در صفحه ای از چرم بنویس.»

 

سماعه بن مهران نیز از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل نموده است که امام (علیه السّلام) فرمودند که دنیا پیش امام به صورت یک پوست گردو مجسم است:

« حدثنا محمد بن الحسين عن موسى بن سعدان عن عبد الله بن القاسم عن سماعة بن مهران قال قال أبو عبد الله (ع):‏ إن الدنيا تمثل للإمام في فلقة الجوز فما تعرض لشي‏ء منها و إنه ليتناولها من أطرافها كما يتناول أحدكم من فوق مائدته ما يشاء فلا يعزب عنه منها شي‏ء.» (21)

« سماعه بن مهران گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: همانا دنیا پیش امام به صورت یک پوست گردو مجسم شد. چیزی از دنیا در نظر امام پوشیده نیست و او می تواند از هر جای دنیا آنچه را که بخواهد بگیرد مثل شما که از سفره هر چه می خواهید برمی دارید و از دست شما فاصله ندارد.»(22)

 

حمزه بن عبدالله جعفری این مطلب را که دنیا چون پوست گردویی نزد امام است به حضرت امام رضا (علیه السّلام) عرضه داشتند و آن امام همام تأیید نمودند:

«حدثنا عبد الله بن محمد عمن رواه عن محمد بن خالد عن حمزة بن عبد الله الجعفري عن أبي الحسن (ع) قال: كتبت في ظهر قرطاس إن الدنيا ممثله للإمام كفلقة الجوزة فدفعته إلى أبي الحسن (ع) و قلت جعلت فداك إن أصحابنا رووا حديثا ما أنكرته غير أني أحببت أن أسمعه منك قال فنظر فيه ثم طواه حتى ظننت أنه قد شق عليه ثم قال هو حق فحوله في أديم.» (23)

« حمزه بن عبدالله جعفری گوید: در پشت کاغذی نوشتم همانا دنیا پیش امام به صورت یک پوست گردو مجسم شد و آن را به حضرت امام رضا (علیه السّلام) دادم و گفتم: فدایت شوم، همانا اصحاب ما حدیثی را روایت می کنند که منکر آن نیستم ولی دوست دارم آن را از شما بشنوم. گوید حضرت امام رضا (علیه السّلام) آن حدیث را نگاه کردند و برگه را پیچیدند تا اینکه من گمان کردم آن را پاره می کنند. آنگاه فرمودند: این یک واقعیت است، این حدیث را در صفحه ای چرمین بنویسید.» (24)

 

حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره قدرت بینایی خاص اهل بیت (علیهم السّلام) فرموده اند:

«حدثنا الحسن بن علي النعمان عن يحيى بن عمر عن أبان الأحمر عن زرارة عن أبي جعفر (ع) قال قال رسول الله (ص):‏ إنا معاشر الأنبياء تنام عيوننا و لا تنام‏ قلوبنا و نرى من خلفنا كما نرى من بين أيدينا.» (25)

«حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ما گروه پیامبران دیده هایمان به خواب می رود ولی دلهایمان نمی خوابد و از پشت سر می بینیم چنانکه از پیش رو می بینیم.» (26)

 

حضرت امام رضا (علیه السّلام) درباره قدرت بینایی خاص اهل بیت (علیهم السّلام) فرمودند:

« حدثنا يعقوب بن يزيد عن موسى بن سلام عن محمد بن مفرق [مقرن‏] عن أبي الحسن الرضا: أنه قال لنا أعين لا تشبه أعين الناس و فيها نور و ليس للشيطان فيه شرك.»(27)

«محمد بن مقرن گوید حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: ما دارای چشمهایی هستیم که شبیه چشم مردم نیست و نوری در چشم ما است که شیطان نمی تواند در آن رخنه کند.»

 

پی نوشتها

(1) الإختصاص، صفحه 313 - بحار الأنوار، جلد‏62، صفحه 92

(2) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 884

(3) الأمالي، صفحه 409 -بحار الأنوار، جلد‏26، صفحه 86

(4) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 393

(5) الإختصاص، صفحه 313

(6) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه394 -بحار الأنوار، جلد‏26، صفحه 93

(7) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 886

(8) الإختصاص، صفحه 314 -بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 395 - بحارالأنوار، جلد ‏26، صفحه90

(9) الإختصاص، صفحه 314 - بحارالأنوار، جلد ‏26، صفحه 151

(10) الإختصاص، صفحه 314 - بحار الأنوار، جلد ‏26، صفحه151

(11) كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد‏2، صفحه112

(12) ترجمه كشف الغمة، جلد‏2، صفحه 312 – 311

 (13) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 398

(14) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1‏، صفحه 399 -398 - بحار الأنوار، جلد 25، صفحه 371 – 370

(15) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 897

(16) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 401 - 400 - بحار الأنوار، جلد‏46، صفحه 27- 26

(17) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 901

(18) الإختصاص، صفحه 319 - 318 – بحار الأنوار، جلد ‏25، صفحه 368

(19) الإختصاص، صفحه 326

(20) الإختصاص، صفحه217 - بحار الأنوار، جلد‏2، صفحه 145

(21) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 408

(22) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 917

(23) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 408

(24) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 917

(25) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه- 420 - 421 بحار الأنوار، جلد‏11، صفحه 55

(26) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 943

(27) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 419 - بحار الأنوار، جلد‏24، صفحه 126

 

منابع

- الإختصاص، محمد بن محمد مفيد، قم، الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، چاپ: اول، 1413ق.

- الأمالي، محمد بن الحسن طوسى، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، قم‏، دار الثقافة، 1414ق‏.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.

- ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد (علیه السّلام)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391

- ترجمه كشف الغمة، على بن عيسى اربلى، ترجمه و شرح زواره ‏اى، تهران، انتشارات إسلامية، چاپ سوم، 1382ش.

- كشف الغمة في معرفة الأئمة، محدث اربلى، تحقیق / مصحح هاشم رسولی محلاتی، قم،‏ رضى‏،1421ق‏.

: فاطمه ابوحمزه