اعطای علم پیامبر اکرم به حضرت امیرالمومنین (صلوات الله علیهما)
در منابع حدیثی شیعه و به خصوص احادیث رسیده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اعطای کامل علمی الهی که خداوند متعال به پیامبرش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) اعطاء نموده بود به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) خبر داده شده است.
حلالها و حرامها و تأویلها و تمام نیازمندیهای مردم و هر علمی خداوند به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آموخته بود به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) منتقل گردید. علاوه بر این کتب انبیای پیشین و میراث ایشان نیز به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) داده شد. در احادیث بسیاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از احاطه علمی خویش بر کتب انبیای پیشین و قضاوت بر اساس آن کتب بین پیروان آن ادیان سخن گفته اند. به علاوه درباره احاطه علمی بر قرآن کریم فرموده اند که ناسخ و منسوخ قرآن، محکم و متشابه آن و وصل و فصل آن و حروف و معانی آن را از یکدیگر بازمی شناسند.
کیفیت علمی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آموختند در روایات هزار باب علم که از باب هزار باب دیگر گشوده می شود؛ توصیف شده است. در این مجال به ذکر برخی از حادیث رسیده در این باب می پردازیم:
در حدیث ذیل حضرت امام صادق (علیه السّلام) تأکید فرموده اند عین علم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) داده شده است:
«بصائر الدرجات أحمد بن محمد عن ابن فضال عن أبي جميلة عن محمد الحلبي عن أبي عبد الله (ع) قال: كان علي (ع) يعلم كل ما يعلم رسول الله (ص) و لم يعلم الله رسوله شيئا إلا و قد علمه رسول الله أمير المؤمنين (ع).»(1)
«محمد حلبی گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: هر آن چیزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می دانست، علی (علیه السّلام) می دانست و خداوند چیزی را به پیامبرش تعلیم نداد مگر اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آموخت.»
طبق سخن حضرت امام صادق (علیه السّلام) پیامبر (صلی الله علیه و آله) همه حلالها و حرامها و تأویلها و تمام نیازمندیهای مردم را به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) تعلیم دادند:
«بصائر الدرجات الحسن بن علي بن عبد الله بن المغيرة عن عبيس بن هشام الناشري عن عبد الكريم عن سماعة عن أبي عبد الله (ع) قال: إن الله علم رسوله الحلال و الحرام و التأويل فعلم رسول الله (ص) علمه كله عليا.»(2)
«حمّاد بن عثمان گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: همانا خداوند حلال و حرام و تأویل و تمام نیازمندیهای مردم را به پیامبرش تعلیم داد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) همه آنها را به حضرت علی (علیه السّلام) آموخت.»
در بصائر الدرجات حدیثی از حضرت امام باقر (علیه السّلام) نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) انار بهشتی ای که جبرئیل آورده بود به دو نیم کردند، نیمی از آن را خویشتن میل نمودند و نیمی را به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) دادند و به حضرت مولی الموحدین خبر دادند این انار به مثابه علم و دانش بود که با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) شریک هستند:
«حدثنا إبراهيم بن هاشم عن ابن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن زرارة قال: نزل جبرئيل على محمد (ص) برمانتين من الجنة ما أعطاه إياهما فأكل واحدة و كسر الأخرى فأعطى عليا نصفها فأكلها فقال يا علي أما الرمانة الأولى التي أكلتها فالنبوة فليس لك فيها شيء و أما الأخرى فهي العلم فأنت شريكي فيه.»(3)
«زراره گوید حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمود: جبرئیل (علیه السّلام) دو انار بهشتی آورد و هر دو را به آن حضرت داد. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یکی را میل فرمودند و دیگری را از میان دو نیمه کردند؛ نیمی را به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) دادند تا میل کنند. فرمودند: ای علی، انار اولی را که من خوردم نبوت بود که تو را در آن بهره ای نیست و دیگری علم و دانش بود که تو با من در آن شریک هستی.»(4)
حضرت امام باقر (علیه السّلام) در تأویل آیه 35 سوره مبارکه نور که خبر از اعطای علم الهی به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) می دهد؛ فرموده اند:
«حدثنا محمد بن الحسين عن ابن سنان عن عمار بن مروان عن المنخل عن جابر عن أبي جعفر (ع) قوله تبارك و تعالى «الله نور السماوات و الأرض مثل نوره» فهو محمد (ص) «فيها مصباح» و هو العلم «المصباح في زجاجة» فزعم أن الزجاجة أمير المؤمنين و علم نبي الله عنده.»(5)
«جابر گوید حضرت امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر آیه نور چنین فرمودند: «الله نور السماوات و الأرض مثل نوره: خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور خداوند» نور خداوند محمد (صلی الله علیه و آله) است، «فيها مصباح: در آن چراغی پرفروغ باشد.» و آن علم است که چراغ است، «المصباح في زجاجة: آن چراغ در حبابی قرار گیرد.» پس آن حباب حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) است که علم رسول خدا نزد ایشان است.»(6)
میراث انبیای پیشین و کتب آسمانی پس از رسول الله (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) سپرده شد. حضرت امام صادق (علیه السّلام) در به ودیعه نهاده شدن کتب نزد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین فرموده اند:
«حدثنا أبو القاسم قال حدثنا محمد بن يحيى العطار قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار قال حدثنا محمد بن الحسين عن صفوان عن معلى بن أبي عثمان عن معلى بن خنيس عن أبي عبد الله (ع) قال: إن الكتب كانت عند علي (ع) فلما سار إلى العراق استودع الكتب أم سلمة فلما مضى علي كانت عند الحسن فلما مضى الحسن كانت عند الحسين فلما مضى الحسين كانت عند علي بن الحسين ثم كانت عند أبي.»(7)
«معلی بن خنیس گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: کتابها نزد علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بود وقتی رهسپار عراق شد آنها را به ام سلمه سپرد پس از شهادت نزد حضرت امام حسن (علیه السّلام) بود و بعد از درگذشت حضرت امام حسن (علیه السّلام) در اختیار حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود و بعد از آن در اختیار پدرم قرار گرفت.»(8)
به نقل از یزید بن شرجیل، پیامبر (صلی الله علیه و آله) برتریهای حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) به خصوص در علم نبوی را برای دیگران چنین معرفی نموده اند:
«حدثنا أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن سيف عن حسان عن أبي داود عن يزيد بن شرجيل أن النبي (ص) قال لعلي بن أبي طالب (ع) هذا أفضلكم حلما و أعلمكم علما و أقدمكم سلما قال ابن مسعود يا رسول الله فضلنا بالخير كله فقال النبي (ص) ما علمت شيئا إلا و قد علمته و ما أعطيت شيئا إلا و قد أعطيته و لا استودعت شيئا إلا و قد استودعته قالوا فأمر نسائك إليه قال نعم قالوا في حياتك قال نعم من عصاه فقد عصاني و من أطاعه فقد أطاعني فإن دعاكم فاشهدوا.»(9)
«یزید بن شرجیل گوید پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فرمودند: او برترین شما در بردباری و داناترین شما در دانش و به سلامت درون استوارتر است.
ابن مسعود گفت: یا رسول الله، او به همه خوبیها بر ما برتری داده شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: من چیزی نمی دانم جز این که به تحقیق او هم می داند و به من چیزی عطا نشده مگر اینکه به او هم عطا شده است و چیزی از [از طرف خداوند] نزد من به ودیعه گذاشته نشده مگر اینکه نزد علی (علیه السّلام) هم باشد. گفتند: پس امر زنان شما هم به دست اوست؟ فرمودند: آری. گفتند: در حیات شما؟ فرمودند: آری. هر کس او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و هرکس او را اطاعت نماید، مرا اطاعت نموده است.»(10)
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) علمی را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ایشان اعطاء شده است؛ چنین توصیف نموده اند:
«حدثنا محمد بن عيسى عن أبي محمد الأنصاري عن صباح المزني عن الحرث بن حصيرة المزني عن الأصبغ بن نباتة قال قال: لما قدم علي الكوفة صلى بهم أربعين صباحا فقرأ بهم «سبح اسم ربك الأعلى» فقال المنافقون و الله ما يحسن أن يقرأ ابن أبي طالب القرآن و لو أحسن أن يقرأ لقرأ بنا غير هذه السورة قال فبلغه ذلك فقال ويلهم إني لأعرف ناسخه و منسوخه و محكمه و متشابهه و فصله من وصله و حروفه من معانيه و الله ما حرف نزل على محمد(ص) إلا و أنا أعرف فيمن أنزل و في أي يوم نزل و في أي موضع نزل ويلهم أ ما يقرؤون «إن هذا لفي الصحف الأولى صحف إبراهيم و موسى» و الله عندي ورثتها من رسول الله و ورثها رسول الله (ص) من إبراهيم و موسى ويلهم و الله إني أنا الذي أنزل الله في «و تعيها أذن واعية» فإنا كنا عند رسول الله فخبرنا بالوحي فأعيه و يفوتهم فإذا خرجنا قالوا «ما ذا قال آنفا».»(11)
«اصبغ بن نباته گوید: چون حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) وارد کوفه گردید، چهل روز در نماز صبح «سوره اعلی» را قرائت می فرمود. منافقون گفتند: به خدا قسم، پسر ابوطالب نمی تواند قرآن را نیکو بخواند و اگر چیزی از قرائت قرآن نیکو می دانست، سوره ای غیر از این برایمان می خواند.
این خبر به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) رسید، فرمودند: وای بر آنان من ناسخ قرآن را از منسوخ آن، محکم آن را متشابه آن و وصل آن را از فصل آن و حروف آن را از معانی آن بازمی شناسم. سوگند به خدا، هیچ حرفی به محمد (صلی الله علیه و آله) نازل نشده مگر آن که من می دانم درباره چه کسی و در چه روزی و در چه جایی نازل شده است.
وای بر آنان، آیا این آیه را نخوانده اند: «إن هذا لفي الصحف الأولى صحف إبراهيم و موسى: قطعا در کتابهای گذشته این [مطلب] هست؛ کتابهای ابراهیم و موسی [به من] رسانده است.(سوره مبارکه اعلی، آیه 18 و 19)» وای بر آنان، سوگند به خدا که خداوند درباره من نازل کرد که «و تعيها أذن واعية: و گوشی شنوا آن را نگه می دارد. (سوره مبارکه حاقه، آیه 12)» ما نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم و به ما از وحی خبر می داد. من فرا می گرفتم و کسانی دیگر آن را فرا می گرفتند ولی وقتی از نزدش خارج می شدیم آنها می گفتند: «ما ذا قال آنفا: اين چه سخنانى بود كه مىگفت؟(سوره مبارکه محمد، آیه 16)»
در حدیث دیگری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) درباره وسعت علمی که به ایشان عطا شده است؛ فرموده اند:
«حدثنا محمد بن الحسين عن عبد الله بن حماد عن أبي الجارود عن الأصبغ بن نباتة قال قال أمير المؤمنين (ع): لو كسرت لي وسادة فقعدت عليها لقضيت بين أهل التوراة بتوراتهم و أهل الإنجيل بإنجيلهم و أهل الزبور بزبورهم و أهل الفرقان بفرقانهم بقضاء يصعد إلى الله يزهر و الله ما نزلت آية في كتاب الله في ليل أو نهار إلا و قد علمت فيمن أنزلت و لا ممن مر على رأسه المواسي من قريش إلا و قد نزلت فيه آية من كتاب الله تسوقه إلى الجنة أو إلى النار فقام إليه رجل فقال يا أمير المؤمنين ما الآية التي نزلت فيك قال له أ ما سمعت الله يقول «أ فمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه» قال رسول الله (ص) على بينة من ربه و أنا شاهد له فيه و أتلوه معه.»(12)
«اصبغ بن نباته گوید حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: اگر مسند قضاوت برایم نهاده شود و من بر آن بنشینم، هر آینه میان اهل تورات بر اساس توراتشان و میان اهل انجیل مطابق انجیلشان و میان زبوریان با زبور و میان اهل قرآن با قرآن حکم خواهم کرد؛ حکمی که به درگاه خداوند بالا رود و بدرخشد. به خدا قسم، هیچ آیه ای از کتاب خدا در شب یا روز نازل نشد مگر اینکه می دانم درباره چه کسی نازل شده است و هیچ فردی از قریش که تیغ سلمانی بر سرش خورده نیست مگر این که آیه ای که او را به سوی بهشت می راند یا به دوزخ می کشاند، می شناسم. مردی برخاست و گفت: ای امیرالمومنین، چه آیه ای درباره شما نازل شده است؟ حضرت به او فرمود: مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد و به دنبال آن، شاهدی از سوی او می باشد. (سوره مبارکه هود، آیه 17)» پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آن که از جانب پروردگارش دلیل آشکار دارد رسول خداست و من شاهد او در این باره هستم و به دنبال او حرکت می کنم.»(13)
گشودن ابواب هزارگانه علم برای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)
در منابع مختلف شیعه کیفیت علمی که از رسول خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) رسید هزار باب علم توصیف شده است كه از هر بابش هزار باب باز مي گردد.
از احادیثی که درباره این علم نقل شده است؛ مشخص می گردد که تمام علم مورد نیاز بشر و حلالها و حرامهایی که خداوند برای سعادت بشر به پیامبرش ابلاغ نموده است و به علاوه علم علم منايا و بلايا را دربرمی گرفته است. البته این بخش ناچیزی از آن علم عظیم می باشد زیرا بر طبق روایت علم کنونی ای که بین مردم وجود دارد تنها یک یا دو باب از آن ابواب هزارگانه ای است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به راز فرمودند.
در این باره در کتاب الخصال حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) از قول حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بدین صورت نقل شده است:
«حدثنا علي بن أحمد بن موسى و محمد بن أحمد السناني المكتب و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المؤدب و علي بن عبد الله الوراق رضي الله عنهم قالوا حدثنا أحمد بن يحيى بن زكريا القطان عن بكر بن عبد الله بن حبيب قال حدثنا تميم بن بهلول قال حدثنا أبو معاوية عن سليمان بن مهران عن جعفر بن محمد عن أبيه محمد بن علي عن أبيه علي بن الحسين عن أبيه الحسين بن علي عن أبيه علي بن أبي طالب (علیه السّلام) قال: لما حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) الوفاة دعاني فلما دخلت عليه قال لي يا علي أنت وصيي و خليفتي على أهلي و أمتي في حياتي و بعد موتي وليك وليي و وليي ولي الله و عدوك عدوي و عدوي عدو الله يا علي المنكر لولايتك بعدي كالمنكر لرسالتي في حياتي لأنك مني و أنا منك ثم أدناني فأسر إلي ألف باب من العلم كل باب يفتح ألف باب.»(14)
«حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمود چون وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرا رسيد مرا خواست. چون بر آن حضرت وارد شدم؛ فرمودند: اى على تو وصى و جانشين من هستی در خاندانم و امتم در حیات من و پس از مماتم. دوست تو دوست من است و دوست من دوست خداست. دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست. اى على منكر ولايت تو چون منكر رسالت من در دوران حیاتم است زيرا تو از منى و من از تو هستم. سپس مرا نزديك خواند و هزار باب از دانش به راز به من گفتند كه از هر بابش هزار باب باز مي شود.»(15)
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) پس از تأیید موضوعی که عمار خبر داده بود درباره جنگهای دوران حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) درباره کیفیت علمی که به ایشان عطا گردیده است؛ فرمودند:
«حدثنا محمد بن علي ماجيلويه و محمد بن موسى بن المتوكل و أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنهم قالوا حدثنا محمد بن يحيى العطار عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن النضر بن شعيب عن خالد بن ماد القلانسي عن جابر بن يزيد الجعفي عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر (ع) قال: جاء رجل إلى علي(ع) و هو على منبره فقال يا أمير المؤمنين أ تأذن لي أن أتكلم بما سمعت عن عمار بن ياسر يرويه عن رسول الله (ص) فقال اتقوا الله و لا تقولوا على عمار إلا ما قاله حتى قال ذلك ثلاث مرات ثم قال له تكلم قال سمعت عمارا يقول سمعت رسول الله (ص) يقول أنا أقاتل على التنزيل و علي يقاتل على التأويل فقال (ع) صدق عمار و رب الكعبة إن هذه عندي لفي ألف كلمة تتبع كل كلمة ألف كلمة.»(16)
«حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر سر منبر بود كه مردى نزد او آمد و عرض كرد يا امير المؤمنين اجازه بفرمائيد سخنى را كه از عمار شنيدم و از پيغمبر روايت مي كرد؛ بگويم. حضرت فرمودند: از خدا بترسيد و از عمار روايت نكنيد مگر آنچه را گفته باشد. سه بار اين جمله را تكرار كردند. سپس فرمودند: بگو. گفت: از عمار شنيدم مي گفت از پيغمبر شنيدم؛ فرمودند: من مطابق نص صريح قرآن جهاد مي كنم و على مطابق تأويل آن جهاد مي كند. حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: به پروردگار كعبه که عمار راست گفته است. اين كلام در ضمن آن هزار كلمه كه هر كلمه اش هزار كلمه دنبال دارد نزد من است.»(17)
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) درباره علم بسیاری که در سینه داشتند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ایشان آموخته بودند؛ فرموده اند:
«حدثنا أبي رضي الله عنه قال حدثنا سعد بن عبد الله قال حدثني أحمد و عبد الله ابنا محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن أبي حمزة الثمالي عن أبي إسحاق السبيعي قال سمعت بعض أصحاب أمير المؤمنين (ع) ممن يثق به قال سمعت عليا (ع) يقول: إن في صدري هذا لعلما جما علمنيه رسول الله (ص) لو أجد له حفظة يرعونه حق رعايته و يروونه كما يسمعونه مني إذا لأودعتهم بعضه فعلم به كثيرا من العلم إن العلم مفتاح كل باب و كل باب يفتح ألف باب.»(18)
«اسحق سبيعى گويد يكى از اصحاب امير مؤمنان مورد اطمینان من گفت از على (ع) شنيدم؛ فرمودند: در اين سينه من علم انبوهى است كه پيغمبر آن را به من آموخته اگر كسانى را مي يافتم كه آن را نگهدارى مي كردند و آن را چنانچه بايست رعايت مي نمودند و چنانچه شنيدند؛ روايت مي كردند برخى از آن را بدانها مي سپردم تا به واسطه آن دانشى بسيار دريابند زيرا دانش كليد هر درى است و هر بابى هزار باب را مي گشايد.»(19)
اصبغ بن نباته در حدیثی از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقل کردند که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) هزار باب از حلال و حرام و علم مورد نیاز تا روز قيامت را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آموختند و بعد علم منایا و بلایا و فصل الخطاب را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آموختند:
«حدثنا أبي رضي الله عنه قال حدثنا سعد بن عبد الله قال حدثنا محمد بن عيسى بن عبيد و إبراهيم بن إسحاق بن إبراهيم عن عبد الله بن حماد الأنصاري عن صباح المزني عن الحارث بن حصيرة عن الأصبغ بن نباتة عن أمير المؤمنين (ع) قال سمعته يقول: إن رسول الله (ص) علمني ألف باب من الحلال و الحرام و مما كان إلى يوم القيامة كل باب منها يفتح ألف باب فذلك ألف ألف باب حتى علمت علم المنايا و البلايا و فصل الخطاب.»(20)
«اصبغ بن نباته گويد از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) شنيدم که فرمود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هزار باب از حلال و حرام و آنچه بوده و تا روز قيامت مي باشد به من آموخت كه از هر باب آن هزار باب گشوده مىشود تا برسد به علم منايا (مرگ و مير) و بلايا (گرفتاريها و حوادث) و احكام حق الهى.» (21)
حضرت امام باقر (علیه السّلام) در باب ابواب علمی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و سپس به اوصیای پیامبر (صلوات الله علیهم) رسید نقل می کند که از آن ابواب هزارگانه تنها دو باب به دست مردم رسیده است:
«حدثنا أبي رضي الله عنه قال حدثنا أحمد بن إدريس قال حدثني محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن عمر بن أذينة عن بكير بن أعين عن سالم بن أبي حفصة قال سمعت أبا جعفر (ع) يقول: إن رسول الله (ص) علم عليا (ع) ألف باب يفتح كل باب ألف باب فانطلق أصحابنا فسألوا أبا جعفر (ع) عن ذلك فإذا سالم قد صدق قال بكير و حدثني من سمع أبا جعفر (ع) يحدث بهذا الحديث ثم قال و لم يخرج إلى الناس من تلك الأبواب غير باب أو اثنين و أكثر علمي أنه قال باب واحد.»(22)
«بكير بن اعين گويد سالم بن ابى حفصه گفت از حضرت امام باقر (علیه السّلام) شنيدم؛ فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هزار باب به على (علیه السّلام) آموختتد كه از هر بابى هزار باب دريافت مي شد. بكير گويد اصحاب ما رفتند حضور حضرت امام باقر (علیه السّلام) و از اين حديث باز پرسیدند، معلوم شد سالم راست مي گويد. بكير گويد: كسى كه اين حديث را از حضرت امام باقر (علیه السّلام) شنيده بود براى من نقل كرد و سپس گفت از اين ابواب هزارگانه يك باب دو باب بيشتر به دست مردم نيفتاده و آنچه بیشتر یادم است فرمودند یک باب.»(23)
همچنین در حدیث دیگری نیز حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل می فرمایند از ابواب علوم هزارگانه ای که نزد ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) است؛ بیش از یک یا دو باب در اختیار مردم نیست و از فضل ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) جز به اندازه يك الف روايت وجود ندارد:
«علي بن محمد عن سهل بن زياد عن محمد بن الوليد شباب الصيرفي عن يونس بن رباط قال: دخلت أنا و كامل التمار على أبي عبد الله (ع) فقال له كامل جعلت فداك حديث رواه فلان. فقال اذكره. فقال حدثني أن النبي (ص) حدث عليا (ع) بألف باب يوم توفي رسول الله (ص) كل باب يفتح ألف باب فذلك ألف ألف باب فقال لقد كان ذلك قلت جعلت فداك فظهر ذلك لشيعتكم و مواليكم فقال يا كامل باب أو بابان فقلت له جعلت فداك فما يروى من فضلكم من ألف ألف باب إلا باب أو بابان قال فقال و ما عسيتم أن ترووا من فضلنا ما تروون من فضلنا إلا ألفا غير معطوفة.»(24)
«يونس بن رباط گويد: من و كامل خدمت حضرت امام صادق (علیه السّلام) رسيديم، كامل به حضرت عرض كرد: قربانت گردم، فلان شخص حديثى روايت كند. فرمود: آن را بازگو. عرض كرد او گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در روزى كه وفات كردند به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) هزار باب حديث كردند که از هر بابى هزار باب گشوده مى شد كه جمعا يك ميليون باب مى شد، فرمودند: آرى چنين بود. عرضكردم: قربانت گردم، آن بابها براى شيعيان و دوستان شما هم ظاهر شد؟ فرمودند: اى كامل يك باب يا دو باب آن ظاهر گشت. عرض كردم: قربانت گردم، بنا بر اين، از يك ميليون باب از فضل شما جز يك يا دو باب روايت نشده است؟ فرمود: توقع داريد كه شما از فضل ما چه اندازه روايت كنيد؟ شما از فضل ما جز يك ألف غير متصل روايت نكنيد.»(25)
در کتاب الخصال از حضرت امام صادق (علیه السّلام) حدیث دیگری نقل شده است در این باره که جز یک جزء از ابواب هزار هزارگانه علمی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرموده اند به مردم نرسیده است:
«حدثنا أبي و محمد بن الحسن رضي الله عنهما قالا حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن بعض أصحابه عن أحمد بن عمر الحلبي عن أبي بصير قال: دخلت على أبي عبد الله (ع) فقلت له إن الشيعة يتحدثون أن رسول الله (ص) علم عليا (ع) بابا يفتح منه ألف باب كل باب يفتح ألف باب فقال أبو عبد الله (ع) يا أبا محمد و الله رسول الله (ص) علم عليا (ع) ألف باب يفتح كل باب ألف باب فقلت له و الله هذا لعلم قال إنه لعلم و ليس لأحد و ليس بذاك.»(26)
«ابى بصير گويد بر حضرت امام صادق (علیه السّلام) وارد شدم گفتم شيعه حديثی مي گویند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بابى آموختند كه هزار باب از آن گشوده مي شد و از هر بابى هزار باب ديگر دريافت مي گرديد. حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: اى ابا محمد (كنيه ديگر ابو بصير بوده) به خدا سوگند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به على (علیه السّلام) هزار باب از علم آموخت كه از هر باب آن هزار باب گشوده مي شد. عرض كردم به خدا علم و دانش اين است. فرمود: همانا علم اين است و جز آن نيست و كسى را بر آن دسترس نيست.»
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) در هنگامی که در بستر بیماری بودند که منجر به شهادت ایشان شد، حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را بر بالین طلبیدند با این عنوان که «دوست مرا حاضر کنید.» و از هر که غیر از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) که بر بالین ایشان حاضر شد، روی گردانیدند تا حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمدند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) سخن گفتند و هزار باب علم که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شد را برای ایشان بیان نمودند.
در این باب سه گونه روایت نقل شده است که در این مجال به ذکر این روایات از کتب الکافی، الخصال و بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم می پردازیم:
در کتاب الکافی، الخصال و بصائر الدرجات بشیر بن الدهان از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل نموده است:
« علي بن إبراهيم عن أبيه و صالح بن السندي عن جعفر بن بشير عن يحيى بن معمر العطار عن بشير الدهان عن أبي عبد الله (ع) قال: قال رسول الله (ص) في مرضه الذي توفي فيه ادعوا لي خليلي فأرسلتا إلى أبويهما فلما نظر إليهما رسول الله (ص) أعرض عنهما ثم قال ادعوا لي خليلي فأرسل إلى علي فلما نظر إليه أكب عليه يحدثه فلما خرج لقياه فقالا له ما حدثك خليلك فقال حدثني ألف باب يفتح كل باب ألف باب.(27)
بشیر بن الدهان از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بيمارى ای كه منجر به وفات ایشان شد، فرمودند: «دوست مرا نزد من حاضر كنيد.» آن دو زن به دنبال پدرشان (ابو بكر و عمر) فرستادند، چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنها نگاه كرد رو از آنها برگردانيد و باز فرمودند: «دوست مرا نزد من حاضر كنيد.» به دنبال حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرستادند و چون ایشان را ديدند به او متوجه گرديدند و با او حديث گفتند و چون حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از حضور پيغمبر (صلی الله علیه و آله) بيرون آمد آن دو نفر او را ملاقات كردند و پرسيدند كه دوستت به تو چه گفت؟ فرمودند: به من هزار باب باز گفت كه از هر بابى هزار باب گشوده شود.(28)
در بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم همین واقعه بار دیگر از بكر بن حبيب از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است:
«حدثنا أبي و محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد و أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنهم قالوا حدثنا سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن جعفر بن بشير البجلي و الحسن بن علي بن فضال عن المثنى بن الوليد الحناط عن منصور بن حازم عن بكر بن حبيب عن أبي جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص) في مرضه الذي قبض فيه ادعوا لي خليلي فأرسلت عائشة و حفصة إلى أبويهما فلما جاءا غطى رسول الله (ص) وجهه و رأسه فانصرفا فكشف رأسه رسول الله (ص) ثم قال ادعوا لي خليلي فأرسلت حفصة إلى أبيها و عائشة إلى أبيها فلما جاءا غطى رسول الله (ص) وجهه فانطلقا و قالا ما نرى رسول الله (ص) أرادنا قالتا أجل إنما قال ادعوا لي خليلي أو قال حبيبي فرجونا أن تكونا أنتما هما فجاءه أمير المؤمنين (ع) و ألزق رسول الله (ص) صدره بصدره و أومأ إلى أذنه فحدثه بألف حديث لكل حديث ألف باب.»(29)
«بكر بن حبيب گويد حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن بیماری ای كه به وفات ایشان انجامید، فرمودند: دوست من را نزد من بخوانيد. عايشه و حفصه فرستادند پدرانشان آمدند. چون چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنها افتاد سر و روى خود را پوشانیدند تا برگشتند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سر خود را بيرون آورد. سپس فرمودند دوست مرا نزد من بخوانيد. دوباره حفصه و عايشه فرستادند پدران خود را خواستند چون آمدند باز رسول خدا روى خود را پوشانيدند، برگشتند و گفتند ما گمان نداريم ما را خواسته باشد. دخترانشان گفتند: آرى، وقتی گفت دوست مرا بخوانيد ما اميد داشتيم كه مقصودش شما باشید. پس هنگامی که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نزد آن حضرت آمدند. چون ایشان را ديدند؛ در آغوش كشيدند و سر به گوششان گذاشتند و هزار حديث به ایشان گفتند كه هر حديثش هزار باب داشت.»(30)
در الخصال در باب همین واقعه که پیامبر در آخرین ساعات حیات خود حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را دوست خود می خواند و از دیگران به عنوان دوست روی برمی گرداند، از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
«حدثنا أبي رضي الله عنه و محمد بن الحسن و أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنهم قالوا حدثنا سعد بن عبد الله عن سندي بن محمد البزاز عن صفوان بن يحيى قال حدثني محمد بن بشير عن أبيه بشير الدهان عن أبي عبد الله (ع) قال: قال رسول الله (ص) في مرضه الذي توفي فيه ادعوا لي خليلي فأرسلتا إلى أبويهما فلما رآهما أعرض بوجهه عنهما ثم قال ادعوا لي خليلي فأرسلتا إلى علي (ع) فلما جاء أكب عليه فلم يزل يحدثه و يحدثه فلما خرج لقياه فقالا له ما حدثك قال حدثني بباب يفتح ألف باب كل باب يفتح ألف باب.»(31)
حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن بيمارى كه وفات نمودند؛ فرمودند: دوست مرا نزد من بخوانيد. آن دو زن (عايشه و حفصه) فرستادند پدران خود را آوردند. چون آمدند و چشم پيغمبر (صلی الله علیه و آله) به آنها افتاد روى مبارك خود را از آنها برگردانيد و باز فرمودند: دوست مرا بخوانيد. فرستادند حضور حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چون آمدند. خود را به روى ایشان افكندند و پيوسته با او گفتگو كردند. هنگامی که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بيرون آمد آن دو تن (ابو بكر و عمر) آن حضرت را ملاقات كردند و به ایشان گفتند با تو گفت چه؟ فرمودند: بابى را به من گفتند كه هزار باب از آن گشوده مي شد و از هر باب آن هزار باب ديگر دريافت مي شد.(32)
در کتاب بصائرالدرجات و الخصال حدیث ذیل نقل شده است که نشان دهنده احاطه حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر احوال موجودات چه در حضور و چه در غیاب می باشد:
«حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضي الله عنه قال حدثنا الحسين بن محمد بن عامر عن معلى بن محمد البصري عن بسطام بن مرة عن إسحاق بن حسان عن الهيثم بن واقد عن علي بن الحسن العبدي عن سعد بن طريف عن الأصبغ بن نباتة قال: أمرنا أميرالمؤمنين (ع) بالمسير إلى المدائن من الكوفة فسرنا يوم الأحد و تخلف عمرو بن حريث في سبعة نفر فخرجوا إلى مكان بالحيرة يسمى الخورنق فقالوا نتنزه فإذا كان يوم الأربعاء خرجنا فلحقنا عليا (ع) قبل أن يجمع فبينما هم يتغذون إذ خرج عليهم ضب فصادوه فأخذه عمرو بن حريث فنصب كفه و قال بايعوا هذا أمير المؤمنين فبايعه السبعة و عمرو ثامنهم و ارتحلوا ليلة الأربعاء فقدموا المدائن يوم الجمعة و أمير المؤمنين (ع) يخطب و لم يفارق بعضهم بعضا و كانوا جميعا حتى نزلوا على باب المسجد فلما دخلوا نظر إليهم أميرالمؤمنين (ع) فقال يا أيها الناس إن رسول الله (ص) أسر إلي ألف حديث في كل حديث ألف باب لكل باب ألف مفتاح و إني سمعت الله جل جلاله يقول «يوم ندعوا كل أناس بإمامهم» و إني أقسم لكم بالله ليبعثن يوم القيامة ثمانية نفر يدعون بإمامهم و هو ضب و لو شئت أن أسميهم لفعلت قال فلقد رأيت عمرو بن حريث قد سقط كما تسقط السعفة حياء و لوما.»(34)
«اصبغ بن نباته گويد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به ما فرمان داد كه از كوفه به مدائن برويم روز يكشنبه كوچ كرديم عمرو بن حريث با هفت نفر عقب ماندند و به كاخ خورنق كه در حيره است رفتند. گفتند ما اينجا تفريح مي كنيم و روز چهارشنبه حركت مي كنيم و پيش از آنكه حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نماز جمعه را بخواند به آن حضرت مي رسيم. چون به خورنق رفتند در اين ميان كه داشتند نهار مي خوردند يك سوسمارى بر آنها در آمد آن را شكار كردند و عمرو بن حريث آن را به دست خود گرفته كفش را گشود و از روى استهزاء گفت اين اميرالمؤمنين است با او بيعت كنيد آن هفت كس با او بيعت كردند و هشتمين آنها خود عمرو بن حريث بود و شب چهارشنبه حركت كردند و روز جمعه در حالى كه اميرالمؤمنين خطبه مي خواند دسته جمعى وارد مسجد مدائن شدند.
چون از در مسجد وارد شدند حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به آنها نگاه كردند و فرمودند: اى مردم به راستى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هزار حديث به من به راز گفتند كه در هر حديثى هزار باب بود و براى هر بابى هزار كليد است. من شنيدم كه خداى عزّ و جلّ مي فرمايد: «يوم ندعوا كل أناس بإمامهم: روزى كه هر مردمى را با پيشوايشان مي خوانيم. (سوره مبارکه بنى اسرائيل، آیه 71)» من براى شما به خدا سوگند مي خورم كه روز قيامت هشت تن را با پيشواى خودشان كه سوسمارى است مبعوث مي كند و اگر بخواهم هشت را يكان يكان براى شما نام ببرم مي توانم. اصبغ بن نباته گويد كه ديدم عمرو بن حريث از خجالت و ملامت چون شاخه خرما سر به زير افكند.»(35)
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به یکی از یاران مورد اعتماد خویش درباره اینکه اگر اشخاص قابل اعتمادی می یافتند برخی از علمی را که در سینه دارند به آنان می سپردند؛ فرموده است:
«حدثنا أحمد بن محمد عن الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن أبي حمزة الثمالي عن أبي إسحاق السبيعي قال سمعت بعض أصحاب أمير المؤمنين ممن يوثق به قال سمعت عليا (ع) يقول: إن في صدري هذا لعلما جما علمنيه رسول الله (ص) لو أجد له حفظة يرعونه حق رعايته و يروونه عني كما يسمعونه مني إذا أودعتهم بعضه فيعلم به كثيرا من العلم. إن العلم مفتاح كل باب و كل باب يفتح ألف باب.»(36)
«ابو اسحاق سبیعی گوید از یکی از یاران مورد اعتماد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) شنیدم که گفت از حضرت امیرالمومنین علی (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود: به راستی که در این سینه من دانشی انباشته ای است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن را به من آموخته است اگر حافظانی را می یافتم که حق آن به طور کامل ادا می شد و آنگونه که از من می شنوند بازگو می کردند برخی از آن دانش را به آنان می سپردم که دانش بسیاری به وسیله آن می توان فراگرفت. بی تردید آن کلید هر بابی است و هر بابی هزار باب می گشاید.»
پی نوشتها
(1) بحار الأنوار، جلد40، صفحه 209 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 292
(2) بحار الأنوار، جلد40، صفحه 208 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 292
(3)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 293
(4)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه674
(5)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 294
(6) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 678 – 677
(7)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 162
(8) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 406
(9)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 294
(10) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 678
(11)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 136 - 135 - تفسير نور الثقلين، جلد 5، صفحه 560 - بحار الأنوار، جلد40، صفحه 138- 137
(12)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 133- تفسير نور الثقلين، جلد2، صفحه 345
(13) ترجمه بصائرالدرجات، صفحه 347
(14)الخصال، جلد2، صفحه652
(15)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 448
(16)الخصال، جلد2، صفحه650
(17)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 447 – 446 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه310 – 309
(18)الخصال، جلد2، صفحه 645
(19)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 443
(20) الخصال، جلد2، صفحه 643 - الخصال، جلد 2، صفحه 645
(21)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 440
(22) الخصال، جلد2، صفحه644 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 307
(23)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 441
(24) الكافي، جلد1، صفحه 297
(25)أصول الكافي، جلد2، صفحه 63 – 62
(26)الخصال، جلد2، صفحه 647
(27)الكافي، جلد1، صفحه 296- الخصال، جلد2، صفحه646 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه315 - 314 - الخصال، جلد2، صفحه 648 – 647
(28)ترجمه أصول الكافي، جلد2، صفحه 423
(29)الخصال، جلد2، صفحه651 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 303
(30)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 448
(31) الخصال، جلد2، صفحه 648 – 647
(32) ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 445 – 444
(34) الخصال، جلد 2، صفحه 644 -645 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 306
(35)ترجمه الخصال، جلد2، صفحه 442 – 441
(36)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 305
منابع
- قرآن کریم
- اصول الكافي، محمد بن يعقوب كلينى، ترجمه مصطفوى، 4جلد، علميه اسلاميه، تهران، چاپ اول، 1369 ش.
- اصول الكافي، محمد بن يعقوب كلينى، مترجم: محمد باقر كمره اى، قم، اسوه، 1375ش.
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.
- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، محمد بن حسن صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، 1404 ق.
- ترجمه الخصال، محمد بن علىابن بابويه، محمد باقر كمره اى، تهران، كتابچى، 1377ش.
- ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد(ع)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391
- تفسير نور الثقلين، عبد على بن جمعه عروسى حويزى، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، انتشارات اسماعيليان، 1415 ق.
- الخصال، محمد بن على، ابن بابويه، قم، چاپ اول، 1362ش.
- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق.
اترك تعليق