از محمّد بن قيس نقل شده است كه حضرت امام محمد باقر (عليه السّلام) فرمودند: روزى حضرت أميرالمؤمنين (عليه السّلام) در مسجد رحبه حضور داشتند و افراد زیادی در اطراف او جمع شده بودند، برخى از ايشان فتوا می خواستند و گروهى درخواست كمك و يارى مى نمودند كه ناگاه مردى برخاست و گفت: اى أمير المؤمنين، سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد.
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد، كه هستى؟ گفت: مردى از رعيّت و اهالى شهرهاى شما هستم.
فرمودند: تو از رعيّت و اهالى شهرهاى من نيستى كه اگر فقط يك روز به من سلام كرده بودى چهره ات از من پوشيده نمىماند.
او گفت: امان بده اى أمير المؤمنين.
فرمودند: از وقتى وارد شهر من شدى آيا كارى صورت داده اى؟ گفت: نه.
فرمودند: نكند تو از مردان جنگ و نبردى؟ گفت: آرى. فرمودند: هنگام آتش بس اين تردّد مانعى ندارد.
گفت: مرا معاويه به صورت ناشناس به سوى شما فرستاده تا از شما جواب سؤالاتى را بگيرم كه حاكم روم از او پرسيده است. حاکم روم به معاويه گفته است: اگر تو در خور اين مقام و خلافت پس از محمّد هستى؛ جواب پرسشهايم را بگو كه در اين صورت از تو پيروى نمایم و برايت جايزه و هديّه بفرستم ولى معاويه نتوانست پاسخ دهد و واماند و مرا به سوي شما گسيل داشت تا پاسخ آنها را بگيرم.
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: خدا پسر هند جگر خوار را بكشد. چه چيز او و پيروانش را تا اين حدّ گمراه و كور ساخته است؟ خدا خود ميان من و اين امّت داورى كند كه با من قطع رحم كردند و روزگارم را ضايع ساختند و حقّم را غصب کردند و جايگاه والای مرا كوچك شمردند و همه بر مخالفت با من متحد شدند. سپس فرمودند: حسن و حسين و محمّد را خبر كنيد؛ همگى آمدند.
فرمود: اى شامىّ، اين دو اولاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند و اين (محمّد) فرزند من است. از هر كدام كه مايلى پرسشهايت را بپرس.
فرد شامى گفت: از اين فرد كه موى بسيار دارد - يعنى حضرت امام حسن (عليه السّلام)- مى پرسم.
حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) فرمودند: از هر چه مى خواهى بپرس.
فرد شامى گفت: فاصله ميان حقّ و باطل چقدر است؟ و فاصله ميان آسمان و زمين چقدر مى باشد؟ و فاصله مشرق و مغرب چقدر است؟ و قوس قزح چيست؟ و نام چشمه اى كه ارواح مشركين در آنجا مأوى مى گزينند؛ چيست؟ و چشمه اى كه مقرّ و مكان أهل ايمان است، چه نام دارد؟ و نام آن ده چيزى كه هر كدام سختتر از ديگرى است چيست؟
حضرت امام حسن (عليه السّلام) فرمودند: فاصله بين حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت مى باشد، پس آنچه با دو ديده ات مشاهده كردى همان حقّ است و بسياری از آنچه با دو گوش خود مى شنوى باطل است.
شامى گفت: راست گفتى.
فرمودند: و فاصله بين آسمان و زمين به اندازه مدّ بصر (طول نگاه) و دعاى مظلوم مضطرّ است. پس هر كه پاسخى جز اين به تو داد تكذيبش كن.
گفت: راست گفتى اى زاده رسول خدا.
فرمودند: و فاصله بين مشرق و مغرب مسير يك روزه خورشيد از طلوع تا غروب است.
مرد شامى گفت: راست گفتى. و قوس قزح چيست؟
حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) فرمودند: واى بر تو، مگو «قوس قزح» زيرا «قزح» نام شيطانى است و آن قوس اللَّه مى باشد و آن علامت خير و موجب در امان بودن از غرق شدن است.
و امّا نام آن چشمه اى كه مأواى ارواح مشركان است؛ برهوت مى باشد.
و نام چشمه اى كه مقرّ و مكان ارواح أهل ايمان است؛ سلمى مى باشد.
و امّا آن ده چيزى كه هر كدام سخت تر از ديگرى است؛ سخت ترين چيزى كه خداوند آفريد سنگ بود و از آن سخت تر آهن است كه سنگ توسّط آن بريده مى شود و از آن سخت تر آتش است كه آهن را ذوب مى كند و از آتش سخت تر آب است كه آتش را خاموش مى سازد و سخت تر از آب ابرى است كه آب را حمل مى كند و سخت تر از ابر همان باد است كه آن را جابجا مى سازد و از باد سخت تر فرشته اى است كه آن را ارسال مى نمايد و سخت تر از آن فرشته؛ فرشته مرگ است كه جان او را مى ستاند و از فرشته مرگ سخت تر همان مرگ است كه جان او را مى ستاند و سخت تر از مرگ امر خداوند است كه مرگ را مى ميراند.
فرد شامى گفت: شهادت مى دهم كه تو به حقّ زاده رسول خدايى و اينكه علىّ از معاويه به خلافت شايسته تر است. سپس اين پاسخها را مكتوب داشت و به معاويه ارسال نمود و او نيز به حاكم روم ارسال كرد.
حاكم روم در پاسخ به معاويه نوشت: اى معاويه، چرا با زبان غير خود با من سخن گفته ای و پاسخ مرا از ديگرى پرسيدى؟ سوگند به مسيح كه اين پاسخها از تو نيست و آن جز از معدن نبوّت و موضع رسالت نباشد و من درهمى به تو نخواهم داد. (الإحتجاج على أهل اللجاج طبرسي، جلد1، صفحه 269 – 267 - ترجمه الإحتجاج، جلد 2، صفحه 11 – 7)
منابع
- الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، مشهد، نشر مرتضى، چاپ: اول، 1403 ق.
- ترجمه الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، ترجمه جعفرى، تهران، اسلاميه، چاپ: اول، 1381 ش.
اترك تعليق