تنها و بی یاور ماندن حضرت امام حسین (علیه السّلام) در دشت کربلا(1)

استغاثه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) و طلب یار نمودن در آن دشت پر بلا

در همه مقاتل و کتب تاریخی به اتفاق ذکر شده است که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) پس از شهادت حضرت ابوالفضل (علیه السّلام) بسیار متأثر و غمگین شدند و خود بی یاور و حرم رسول الله (صلوات الله علیهم) بی پاسدار گردیدند. حضرت امام حسین (علیه السّلام) فریاد استغاثه سر دادند که آيا كسى هست تا از حرم رسول خدا دفاع نمايد؟ آيا فريادرسى هست که براى خدا به فرياد ما برسد؟ با شنیدن صدای طلب یاور و استغاثه حجه خدا بر روی زمین بانوان حرم ناله و شیون سر دادند. ‏(1)

 

در مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم درباره تنها و غریب ماندن حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) در آن دشت پر بلا و استغاثه برای دفاع از خاندان آل الله چنین آمده است:

«و لما قتل العباس التفت الحسين )عليه السّلام( فلم ير أحدا ينصره و نظر إلى أهله و صحبه مجزرين كالأضاحي و هو إذ ذاك يسمع عويل الأيامى و صراخ الأطفال صاح بأعلى صوته: هل من ذاب عن حرم رسول اللّه؟ هل من موحد يخاف اللّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللّه في اغاثتنا؟ فارتفعت أصوات النساء بالبكاء.»(2)   

«چون حضرت عبّاس (عليه السّلام) كشته شدند، حضرت امام حسين (عليه السّلام) نگاه كردند و ديدند كه أحدى از ياوران او نمانده‏ اند، به أصحاب و خاندان خود نگاه كردند كه همچون قربانيان بدنشان شرحه شرحه شده ‏است و در اين هنگام شيون زنان و ناله كودكان را مى‏ شنيدند، با بلندترين صدا فرياد زدند: آيا مدافعى از حرم رسول‏ خدا هست؟ آيا موحّدى هست كه از خداوند بترسد؟ آيا كمك كننده ‏اى هست كه در كمك به ما اميد به خدا داشته باشد؟ صداى گريه زنان بلند شد.»(3)

 

بر اساس نقل مقاتل و کتب تاریخی از جمله در وسیله الدارین ذکر شده است وقتی در میدان جنگ ابوالحتوف و برادرش سعد که از خوارج بودند و با عمر بن سعد به جنگ با حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمده بودند؛ ندای استغاثه و طلب یاور نمودن حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) را شنیدند که فرمودند: «الا من ناصر فینصرنا الا من ذاب یذب عن حرم رسول الله» و صدای بانوان و کودکان خاندان عترت (علیهم السّلام) بلند شد این دو نفر گفتند: لاحکم الا الله و نباید از کسی که بر او عصیان کرده اطاعت کرد. این حسین فرزند دختر رسول ما محمد (صلی الله علیه و آله) است و ما به شفاعت جدش در روز قیامت امیدواریم. چگونه با او بجنگیم در این وضعیت که هیچ یاوری ندارد. پس هر دو با جماعت بسیاری جنگیدند و با هم در یک مکان به شهادت رسیدند.(4)

سماوی در ابصارالعین درباره استغاثه حضرت امام حسین (علیه السّلام) پس از شهادت همه یاران ایشان و تنهایی در آن دشت پربلا می نویسد:

«ثمّ صلّى الحسين (علیه السّلام) الظهر أوّل وقتها صلاة الخوف و وقعت مقاتلات قبلها و في أثنائها ممّن وقف لمحاماته و اقتتلوا بعد الظهر فلم يبق مع الحسين أحد من أصحابه فتقدّم أهل بيته حتّى لم يبق منهم أحد فتقدّم إلى الحرب بنفسه فوقف بينهم و ضرب بيده على كريمته الشريفة و كانت مخضوبة كأنّها سواد السبج قد نصل منها الخضاب و قال: «اشتدّ غضب اللّه على اليهود إذ قالوا عزيز ابن اللّه و اشتدّ غضبه على النصارى إذ قالوا المسيح ابن اللّه و اشتدّ غضبه على قوم أرادوا ليقتلوا ابن بنت نبيّهم.»

ثمّ نادى: «هل من ذاب يذبّ عن حرم رسول اللّه، هل من موحّد يخاف اللّه فينا هل من مغيث يرجو اللّه بإغاثتنا، هل من معين يرجو ما عند اللّه بإعانتنا» فارتفعت أصوات النساء بالعويل.»(5)

حضرت امام حسین (عليه السّلام) نماز ظهر را اوّل وقت به صورت نماز خوف به جا آورد و قبل از نماز و در اثناى آن با افرادى كه خود را سپر حمايت امام (عليه السّلام) كرده بودند، درگيريهايى رخ داد و پس از نماز ظهر نيز ادامه يافت به گونه ‏اى كه كسى از ياران حضرت امام حسين (علیه السّلام) باقى نماند. از اين رو، اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد كارزار شدند. آنان نيز همگى به شهادت رسيدند.

حضرت خود به ميدان آمدند. دست بر محاسن مبارك خود - كه از خون رنگين شده‏ و با گذشت ساعاتى به سياهى گراييده بود. - نهادند و فرمودند: « اشتدّ غضب اللّه على اليهود إذ قالوا عزير ابن اللّه و اشتدّ غضبه على النصارى اذ قالوا المسيح بن اللّه و اشتدّ غضبه على قوم ارادوا ليقتلوا ابن بنت نبيّهم: خشم خدا آنگاه بر يهوديان سخت گرديد كه گفتند: عزيز، فرزند خداست و بر نصارى آنگاه شدت يافت كه مسيح را فرزند خدا دانستند و بر گروهى كه در پى كشتن فرزند دخت پيامبرشان برآمدند؛ شدت گرفت.»

سپس حضرت امام حسین (عليه السّلام) صدا زد: «هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللّه؟ هل من موحّد يخاف اللّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اليه بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عند اللّه باغاثتنا: آيا كسى هست تا از حرم رسول خدا دفاع نمايد؟ آيا فريادرسى كه براى خدا به فرياد ما برسد، نيست؟ آيا يار و ياورى كه به اميد پاداش الهى ما را يارى نمايد؛ وجود دارد؟»(6)

شتافتن حضرت امام سجاد (علیه السّلام) برای یاری حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام)

هنگامی که یاوری برای حضرت امام حسین (علیه السّلام) نماند و ایشان استغاثه نمودند و برای دفاع از حرم رسول الله (صلی الله علیه و آله) یاور طلبیدند، حضرت امام سجاد (علیه السّلام) با حالت نزار از بیماری به یاری پدر شتافتند ولی حضرت امام حسین (علیه السّلام) برای باقی ماندن نسل امامت در زمین به ایشان اجازه رفتن به میدان را ندادند.

اغلب مقاتل از جمله مقتل الحسین (علیه السّلام) خوارزمی، مقتل الحسین (علیه السّلام) بحرالعلوم، مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم، نفس المهموم، منتهی الآمال و بحارالانوار این واقعه را ذکر نموده اند.

«ثم التفت الحسين عن يمينه فلم ير أحدا من الرجال و التفت عن يساره فلم ير أحدا فخرج علي بن الحسين زين العابدين (ع) و كان مريضا لا يقدر أن يقل سيفه و أم كلثوم تنادي خلفه يا بني ارجع فقال يَا عَمَّتَاهْ ذَرِينِي أُقَاتِلْ بَيْنَ يَدَيِ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع يَا أُمَّ كُلْثُومٍ خُذِيهِ لِئَلَّا تَبْقَى الْأَرْضُ خَالِيَةً مِنْ نَسْلِ آلِ مُحَمَّدٍ (ص).»(7)

«پس از اين جريان حضرت امام حسين (علیه السّلام) متوجه يمين و يسار خود شدند؛ یاوری نديدند. حضرت على بن الحسين (علیه السّلام) كه مريض بودند؛ خارج شدند. آن حضرت قادر نبودند كه شمشير بكشند. حضرت ام كلثوم (علیها السّلام) به دنبال آن حضرت ندا کردند: فرزندم برگرد. حضرت فرمود: اى عمه، بگذار تا در جلو پسر پيغمبر خدا پیکار نمايم. حضرت امام حسین (علیه السّلام) به حضرت ام كلثوم (علیها السّلام) فرمودند: وى را بگير كه زمين از نسل آل محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) خالى نماند.»(8)

 

در مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم درباره به یاری شتافتن حضرت زین العابدین (علیه السّلام) چنین آمده است:

«و نهض السجاد (عليه السّلام) يتوكأ على عصا و يجر سيفه لأنه مريض لا يستطيع الحركة فصاح الحسين بأم كلثوم احبسيه لئلا تخلو الأرض من نسل آل محمد فأرجعته إلى فراشه.»(9)

«حضرت امام سجاد (عليه السّلام) برخاستند در حالى كه بر عصا تكيه زده بودند، از شدّت بيمارى توان حركت نداشتند و شمشير را به دنبال خود مى ‏كشيدند. حضرت امام حسين (عليه السّلام) به حضرت زينب (عليها السّلام) خطاب كردند: او را نگاه بدار تا زمين از نسل آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) خالى نشود پس حضرت زينب (عليها السّلام)، حضرت امام سجاد (علیه السّلام) را به جايگاهش بازگرداندند.»(10)

 

نزول فرشتگان و به یاری شتافتن جنیان برای یاری حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در روز عاشورا

همانگونه که در احادیث بسیاری ذکر شده است پس از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) زمین و آسمان و آنچه در میان آن بود گریست. فرشتگان و گروهی از جنیان نیز پس از استغاثه حضرت و طلب یاور نمودن برای دفاع از حرم رسول الله (صلی الله علیه و آله) برای یاری حضرت امام حسین (علیه السّلام) در آن هنگامه بلا اعلام آمادگی نمودند.

در اثبات الوصیه درباره نزول فرشتگان برای یاری حضرت امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا آمده است:

«و روي ان اللّه جلّ و عزّ أهبط إليه أربعة آلاف ملك هم الذين هبطوا على رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) يوم بدر و خيّره النصر على أعدائه أو لقائه. فأمر الملائكة بالمقام عند قبره فهم شعث غبر ينتظرون قيام القائم من ولده.»(11)

«روايت شده است كه خداى توانا آن چهار هزار ملكى را كه در روز بدر براى رسول الله (صلى اللّه عليه و آله) فرو فرستاده بود براى حضرت امام حسين (علیه السّلام) نيز فرو فرستاد و آن حضرت را مخيّر كرد بين اينكه بر دشمنان خود ظفر يابد و بين اينكه خدا را ملاقات نمايد ولى آن حضرت ملاقات خدا را انتخاب فرمودند. خداوند به ملائكه دستور داد كه نزد قبرش باشند، آن ملائكه ژوليده موی و غبار آلوده منتظر قيام آن قائمى هستند كه از فرزندان حضرت امام حسين (عليهم السّلام) است.»(12)

در امالی صدوق نیز حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره نزول فرشتگان برای یاری حضرت ابا عبدالله (علیه السّلام) در روز عاشورا نقل شده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَتِّيلٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ (ع):‏ إِنَّ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ هَبَطُوا يُرِيدُونَ الْقِتَالَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فِي الْقِتَالِ فَرَجَعُوا فِي الِاسْتِئْذَانِ وَ هَبَطُوا وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ (ع) فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ رَئِيسُهُمْ مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ.»(13)

«حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: چهار هزار فرشته فرود آمدند و مي خواستند همراه حضرت امام حسين (علیه السّلام) نبرد كنند و اجازه نبرد نيافتند و برگشتند كسب اجازه كنند باز كه فرود آمدند، حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) كشته شده بود و آنها ژوليده و خاك آلوده نزد مضجع حضرت باشند و برای ایشان تا قيامت بگريند و رئيس آنها فرشته‏ اي به نام‏ منصور است.»(14)

در برخی از کتب از جمله وسیله الدارین از به یاری شتافتن گروهی از جنیان سخن رفته است که در این مجال ذکر می گردد:

«و عن بعض كتب المقتل عن نور الأئمّة أنّه لمّا أراد أن يحمل عليهم فإذا على غبار ظهر منه شخص مهيب على مركب عجيب و سلّم على الإمام (عليه السّلام) و على جدّه و أبيه و أمّه فردّ عليه السّلام و قال: من أنت‌؟ و تسلّم في هذه الحالة على المظلوم الغريب فقال: يا ابن رسول اللّه أنا زعفر الزّاهد سلطان الجنّ‌ و عسكري في هذه البادية و لقد أعطى أبوك حين غزا مع الجنّ‌ في بئر العلم السّلطنة لأبي و بعد وفاته قد انتقلت إليّ‌ فأذّن لنا أن نحارب مع أعدائك هؤلاء. قال عليه السّلام: لا فإنّكم ترونهم و لا يرونكم. قال: فنحن نتصوّر بصورهم إن قتلنا كنّا شهداء في سبيلك. فقال: جزاك اللّه خيرا يا زعفر، فإنّي قد سئمت من الدّنيا و رأيت في الطّيف أنّي ألقى اللّه في هذا اليوم شهيدا، مجدّلا، فارجع، و لا تتعرّض لهؤلاء القوم. فرجع.»(15)

برخی از کتابهای مقاتل از نور ائمه نوشته اند که هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) می خواست بر آنها یورش ببرد غباری برخاست که در پس آن شخص ترسناکی بر مرکبی عجیب پدیدار شد و بر امام و جد و پدر و مادرش سلام داد. امام پاسخش را دادند و فرمودند: تو که هستی که در این حالت بر مظلوم غریب سلام می دهی؟ گفت: ای پسر رسول خدا من زعفر زاهد سلطان جنیان هستم و لشکرم در این بیابان است. هنگامی که پدرتان با جنیان در چاه العلم می جنگیدند سلطنت را به پدرم دادند و بعد از وفات او به من رسید. پس اجازه بدهید تا با دشمنانتان بجنگیم. حضرت فرمودند: نه چون شما آنها را می بینید ولی آنها شما را نمی بینند. گفت: پس ما به شکل آنها در می آییم و اگر کشته شویم در راه تو شهید شده ایم. حضرت فرمودند: خدا به تو جزای خیرد دهد ای زعفر، ولی من از دنیا خسته شده ام و در رویا دیدم که امروز خدا را ملاقات خواهم کرد در حالی که شهید می شوم و به خاک می افتم. برگرد و با این قوم درگیر نشو پس برگشت.

 

در المنتخب نیز طریحی در باب به یاری شتافتن جنینان در هنگامی که حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) یکه و تنها در آماج مصیبت در کربلا استغاثه می نماید؛ چنین آمده است:

«نقل أن الحسين عليه السّلام لما كان في موقف كربلاء أتته أفواج من الجن الطيارة و قالوا له: نحن أنصارك فمرنا بما تشاء فلو أمرتنا بقتل عدو لكم لفعلنا فجزاهم خيرا و قال لهم: إني لا أخالف قول جدي رسول اللّه حيث أمرني بالقدوم عليه عاجلا و إني الآن قد رقدت ساعة فرأيت جدي رسول اللّه قد ضمني إلى صدره و قبل ما بين عينيّ‌ و قال لي: يا حسين إن اللّه عزّ و جلّ‌ شاء أن يراك مقتولا ملطخا بدمائك مخضبا شيبتك بدمائك مذبوحا من قفاك و قد شاء اللّه أن يرى حرمك سبايا على أقتاب المطايا و إني و اللّه سأصبر حتى يحكم اللّه بأمره و هو خير الحاكمين.»(16)

نقل شده است هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) در دشت کربلا بودند، گروه هایی از جنیان پرنده به خدمتشان رسیدند و به ایشان گفتند: ما یاران تو هستیم پس آنچه می خواهی به ما امر کن اگر دستور به کشتن دشمنت دهی قطعا انجام می دهیم. پس حضرت امام حسین (علیه السّلام) برای آنان طلب جزای خیر نمود و به آنها فرمود که من با گفته جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مخالفت نمی کنم که به من دستور داده هر چه سریعتر به خدمت او برسم و الان یک ساعت خوابیدم، جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دیدم که مرا به سینه ‌اش چسبانید و بین چشمانم را ‌بوسد و به من فرمود: یا حسین، خداوند عز و جل اراده کرده است که تو را کشته آغشته به خونت در حالی که محاسنت با خونت رنگین شده و سرت از قفا بریده ببیند و اراده کرده است اهل حرمت را بر پشت چارپایان به اسیری برند و من به خدا قسم صبر خواهم کرد تا خداوند با فرمان خویش حکم کند و او بهترین داوران است.»

 

حدیثی به نقل از حضرت امام جعفر صادق (عليه السّلام) در بحار الانوار ذکر شده است که به یاری شتافتن ملائکه و جنیان در هنگامی که حضرت امام حسين (علیه السّلام) از مدینه قصد عزیمت نمودند؛ اشاره شده است:

« قَالَ شَيْخُنَا الْمُفِيدُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لَمَّا سَارَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مِنَ الْمَدِينَةِ لَقِيَهُ أَفْوَاجٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُسَوَّمَةِ فِي أَيْدِيهِمُ الْحِرَابُ عَلَى نُجُبٍ مِنْ نُجُبِ الْجَنَّةِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ قَالُوا يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أَخِيهِ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَدَّ جَدَّكَ بِنَا فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ أَمَدَّكَ بِنَا فَقَالَ لَهُمُ الْمَوْعِدُ حُفْرَتِي وَ بُقْعَتِيَ الَّتِي أُسْتَشْهَدُ فِيهَا وَ هِيَ كَرْبَلَاءُ فَإِذَا وَرَدْتُهَا فَأْتُونِي فَقَالُوا يَا حُجَّةَ اللَّهِ مُرْنَا نَسْمَعْ وَ نُطِعْ فَهَلْ تَخْشَى مِنْ عَدُوٍّ يَلْقَاكَ فَنَكُونَ مَعَكَ فَقَالَ لَا سَبِيلَ لَهُمْ عَلَيَّ وَ لَا يَلْقَوْنِي بِكَرِيهَةٍ أَوْ أَصِلَ إِلَى بُقْعَتِي.

وَ أَتَتْهُ أَفْوَاجُ مُسْلِمِي الْجِنِّ فَقَالُوا يَا سَيِّدَنَا نَحْنُ شِيعَتُكَ وَ أَنْصَارُكَ فَمُرْنَا بِأَمْرِكَ وَ مَا تَشَاءُ فَلَوْ أَمَرْتَنَا بِقَتْلِ كُلِّ عَدُوٍّ لَكَ وَ أَنْتَ بِمَكَانِكَ لَكَفَيْنَاكَ ذَلِكَ فَجَزَاهُمُ‏ الْحُسَيْنُ خَيْراً وَ قَالَ لَهُمْ أَ وَ مَا قَرَأْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ الْمُنْزَلَ عَلَى جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ‏ «أيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ» وَ قَالَ سُبْحَانَهُ‏ «لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِمْ‏» وَ إِذَا أَقَمْتُ بِمَكَانِي فَبِمَا ذَا يُبْتَلَى هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا يُخْتَبَرُونَ وَ مَنْ ذَا يَكُونُ سَاكِنَ حُفْرَتِي بِكَرْبَلَاءَ وَ قَدِ اخْتَارَهَا اللَّهُ يَوْمَ دَحَا الْأَرْضَ وَ جَعَلَهَا مَعْقِلًا لِشِيعَتِنَا وَ يَكُونُ لَهُمْ أَمَاناً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَكِنْ تَحْضُرُونَ يَوْمَ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ الَّذِي فِي آخِرِهِ أُقْتَلُ وَ لَا يَبْقَى بَعْدِي مَطْلُوبٌ مِنْ أَهْلِي وَ نَسَبِي وَ إِخْوَتِي وَ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُسَارُ بِرَأْسِي إِلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ.

فَقَالَتِ الْجِنُّ نَحْنُ وَ اللَّهِ يَا حَبِيبَ اللَّهِ وَ ابْنَ حَبِيبِهِ لَوْ لَا أَنَّ أَمْرَكَ طَاعَةٌ وَ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ لَنَا مُخَالَفَتُكَ قَتَلْنَا جَمِيعَ أَعْدَائِكَ قَبْلَ أَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَقَالَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَهُمْ نَحْنُ وَ اللَّهِ أَقْدَرُ عَلَيْهِمْ مِنْكُمْ وَ لَكِنْ‏ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ» انتهى ما نقلناه من كتاب محمد بن أبي طالب.»(17)

شيخ مفيد از حضرت امام جعفر صادق (عليه السّلام) روايت مي كند كه فرمودند: هنگامى كه حضرت امام حسین (علیه السّلام) از مدينه حركت نمودند گروه‏ هایى از ملائكه با آن حضرت ملاقات نمودند كه نیزه هایی به دست داشتند و بر اسبهاى بهشتى سوار بودند، به آن حضرت‏ سلام كردند و گفتند: اى كسى كه بعد از جد و پدر و برادر خود بر خلق حجت خدائى. خداى توانا جد بزرگوار تو را در چند موضع به وسيله ما امداد نمود. تو را هم به واسطه ما يارى نموده است.

حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: وعده من و شما در محل قبر و بقعه من باشد كه كربلاء است و در آنجا شهيد خواهم شد. هنگامى كه وارد كربلا شدم نزد من بيائيد. ملائكه گفتند: اى حجت خدا، تو به ما دستور بده تا ما اطاعت نمائيم. اگر تو از دشمنى كه با تو ملاقات نمايد باكى دارى ما با تو خواهيم بود؟ فرمود: آنان به من دست نخواهند يافت و مرا ناراحت نخواهند كرد تا وارد كربلا شوم.

سپس گروه ‏هایى از جن كه مسلمان بودند به حضور حضرت امام حسين (علیه السّلام) مشرف شدند و گفتند: اى سيد ما، ما شيعه و انصار تو هستيم. هر امرى كه دارى و هر چه كه مي خواهى به ما بفرما. اگر تو ما را به قتل همه دشمنانت مأمور فرمائى و در همين مكان باشى ما براى تو كافى خواهيم بود.

حضرت امام حسين (علیه السّلام) به آنان جزاى خير داد و فرمود: آيا قرآنى را كه خدا بر جدم نازل كرده قرائت نكرده ‏ايد كه مي فرمايد: «در هر جا كه باشيد مرگ شما را درمی یابد حت ی اگر در برج و باروهاى مرتفع و محكم باشيد.» نيز مي فرمايد: حتما آن افرادى كه قتل براى آنان نوشته شده به سوى محل شهادت خود خواهند رفت. اگر من در مكان خود بمانم پس اين مردم چگونه آزمايش خواهند شد؟ و چه كسى در بقعه من كه در كربلاء است ساكن خواهد شد؟ در صورتى كه خدا در موقع گسترش زمين آن بقعه را براى من انتخاب نموده است و آن را پناهگاهى براى شيعيان ما قرار داده و در دنيا و آخرت براى ايشان محل امن و امان خواهد بود.

شما در روز شنبه كه روز عاشورا است و من در آخر آن روز شهيد خواهم شد نزد من بيائيد. در آن روز احدى از مردان اهل بيت و برادران من باقى نخواهد ماند. آن روز سر من براى يزيد فرستاده خواهد شد. گروه جن در جواب آن بزرگوار گفتند: اى حبيب خدا و پسر حبيب خدا، اگر اطاعت امر تو واجب نبود و جايز بود كه ما با دستور تو مخالفت كنيم به خدا قسم همه دشمنان تو را قبل اينكه به تو برسند نابود مي كرديم.

حضرت امام حسين (علیه السّلام) در جواب آنان فرمود: به خدا قسم كه ما از شما بر ايشان مسلطتر مي باشيم. ولى بايد هر كس هلاك و كافر مى ‏شود با دليل و بينه هلاك شود و هر كسى كه زنده و مؤمن مي گردد به وسيله دليل و بينه باشد.(18)

 

وداع با اهل حرم پس از شهادت تمامی یاران

همچنان که نمی توان شرایط هراس و رعب محاصره شدن بانوان و کودکانی را بین سی هزار نفر لشکر مسلح با خیل اسبان، همهمه کاراز؛ هیاهوی تیراندازی، یورش گروهی اسبان جنگی با رجز و فریادهای سواران بر آن، نواختن طبلهای جنگ را به اضافه سه روز تشنگی در یک بیابان علاوه بر بی تابی و گریه نوزادان شیرخوار و شکایت کودکان خردسال ا ز عطشرا درک کرد؛ باید اوج غم و ناله و نوحه برای شهادت همه عزیزان حتی کودکان خردسال و شیرخوار و از دست دادن تمامی مردان به جز حضرت سیدالشهداء و حضرت امام سجاد (علیهم السّلام) را هم باید به این مصائب اهل حرم اضافه نمود و در نهایت شنیدن استغاثه تنها بازمانده اهل کساء و حجت خدا بر روی زمین تاب و توان از بانوان حرم برد و صدا به ناله بلند نمودند.

اگر چه از احوالات اهل حرم اطلاعات زیادی در دست نیست مگر مختصر نقلی که از ائمه اطهار و منتسبان ایشان یا بازماندگان واقعه عاشورا (علیهم السّلام) به دست ما رسیده است ولی شرح واقعه مبرهن و مشخص است و این نیز از مظلومیت خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که بسیاری از وجوه زندگی ایشان و وقایع مسلم تاریخی در تاریخ ذکر نشده است.

مختصری که مقتل نویسان و تاریخ نگاران برای وداع با اهل حرم ذکر می کنند چنین است که حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) پس از اینکه در میدان جنگ تنها ماندند و همه یارانشان را بر دشت کربلا به خاک و خون غلتیده دیدند برای خداحافظی با بانوان حرم و آخرین وصیتها به سوی خیام رفتند و با ایشان وداع نمودند.

در برخی از نقلها نیز آمده است که بانوان حرم نیز با شنیدن استغاثه حضرت امام حسین (علیه السّلام) از بی یاوری و غربت پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خویشتن ناله و نوحه سر دادند و حضرت امام حسین (علیه السّلام) برای وداع و آرامش و تسلی دادن ایشان به خیمه بانوان رفتند.

 

در مقتل ابی مخنف درباره این وداع آمده است:

«قال: ثمّ نادى عليه السّلام: يا أمّ كلثوم و يا زينب و يا سكينة و يا رقيّة و يا عاتكة و يا صفيّة عليكنّ منّي السّلام. فهذا آخر الاجتماع و قد قرب منكم الافتجاع. فصاحت أمّ كلثوم: يا أخي كأنّك استسلمت للموت. فقال لها الحسين عليه السّلام: يا أختاه، فكيف لا يستسلم من لا ناصر له و لا معين. فقالت: يا أخي ردّنا إلى حرم جدّنا. فقال لها عليه السّلام: يا أختاه، هيهات هيهات، لو ترك القطا لنام. فرفعت سكينة صوتها بالبكاء و النّحيب فضمّها الحسين عليه السّلام إلى صدره الشّريف و قبّلها و مسح دموعها بكمّه و قال:

سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي‏                 منك البكاء إذا الحمام دهاني‏

لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة                   ما دام منّي الرّوح في جثماني‏

فإذا قتلت فأنت أولى بالّذي‏                      تأتينه يا خيرة النّسوان‏»(19)

پس حضرت سيّد الشّهداء (عليه السّلام) ندا فرمودند: اى امّ كلثوم و اى زينب، اى سكينه، اى رقیه و ای عاتکه و ای صفیه سلام من بر شما. به زودی فجایع و مصائبی به شما می رسد پس حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) با ناله و زاری فرمود: ای برادر گویا تسلیم مرگ شدی. حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: ای خواهرم چگونه تن به مرگ ندهد كسى كه ياور و معينى ندارد. عرض كرد: پس ما را به حرم جدّمان باز گردان. حضرت سیدالشهداء (عليه السّلام) در جواب بدين مثل تمثّل جست: هيهات لو ترك القطا لنام: اگر صيّاد از مرغ قطا دست برمى ‏داشت آن حيوان در آشيانه خود آسوده مى ‏خفت. (كنايه از آن كه اين لشكر دست از من بر نمى‏دارند و نمى‏گذارند كه شما را به جايى ببرم.) حضرت سکینه (سلام الله علیها) شیون و زاری نمودند و حضرت امام حسین (علیه السّلام) او را بر سینه شریف خویش فشردند و بوسیدند و اشک او را با آستینشان پاک کردند و فرمودند:

ای سکینه، بدان که پس از من گریه‌ ات بسیار خواهد بود.

تا جان در بدن دارم با اشکهایت دلم را مسوزان.

اگر کشته شوم ای بهترین بانوان، تو شایسته‌ ترین فرد برای اشک ریختنی.

 

نقل وداع با بانوان حرم با کمی تفاوت در بحارالانوار و در نفس المهموم، منتهی الآمال، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ابن شهرآشوب نیز چنین ذکر شده است:

«قالوا و لمّا عزم الحسین (علیه السّلام) علی ملاقاه الحتوف جاءَ و وَقف بباب الخيمة النساء مودّعا لحرمه مخدّرات الرساله و عقائل النبوه و و نَادَى: يَا زَيْنَبُ و يَا أُمَّ كُلْثُومٍ و يَا فَاطِمَةُ و يَا سُكَيْنَةُ عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَامُ و دُرن حولَه و لسان حال زینب یقول

قوموا الی التودیع انّ أخی دعا                   بجواده انّ الفراق طویل

فخرجن ربّات الحجال حواسرا                    و غدا لها حول الحسین عویل

فَنَادَتْهُ سُكَيْنَةُ يَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ فَقَالَ كَيْفَ لَا يَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِينَ؟ فَقَالَتْ: رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا رسول الله. فبکی الحسین بکاءً شدیداً و قَالَ: هَيْهَاتَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَا و نَامَ و تمثل بقول الشاعر

لقد کان القطاة بأرض نجدٍ               قریر العین لم تجد الغَراما                              

تولّته البزاة فهیمته                        و لو ترک القطا لغفا و ناما

فأین الرحیل و لو لم یکن من الأعداء وصول فالفجیعةُ أقربَ من ذلک.

فرفعت سکینة صوتَها بالبکاء و النجیب فضمّها الحسین الی صدره و مسحَ دموعها بکمّه و کان یحبها شدیدا و جعل یقول

سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی                 منک البکاءُ إذا الحِمامُ دهانی

لاتحرقی قلبی بدمعکِ حسرهً                    مادامَ منِّ الروحُ فی جُثمانی

فإذا قُتِلتُ فأنتِ أولی بالّذی                       تأتینَه یا خیرة النسوان‏»(20)

يعنى اى زينب، اى ام كلثوم، اى فاطمه، اى سكينه من هم رفتم خداحافظ. بانوان دور حضرت جمع شدند و زبان حال زینب می گفت:

برخیزید برای خداحافظی که برادرم اسبش را خواسته است و فراق طولانی خواهد بود. پس بانوان پرده نشین خارج شدند با روی گشوده شده و فردا کنار حسین فغان و زاری خواهد داشت.

سكينه فرياد زد: پدر جان آيا تو نيز تسليم مرگ شده ‏اى؟ فرمودند: چگونه تسليم موت نشود كسى كه يار و یاوری ندارد؟ گفت: پدرجان، پس ما را به سوى حرم جدمان پيامبر خدا باز گردان. حضرت امام حسین (علیه السّلام) به شدت گریست و فرمودند: هيهات اگر مرغ قطا را گذاشته بودند كه مي خوابيد و به این شعر تمثل جستند:

مرغ سنگخواری در سرزمینهای بلند عربستان شادمان زندگی می کرد و هیچ ضرری به او نمی رسید تا اینکه شاهین او را دنبال کرد و او سرگردان و هلاک شد و اگر او را رها کرده بود؛ خوابیده بود.

کجا برویم که دست دشمنان به ما نرسد. مصیبت از آن نزدیکتر است.

حضرت سکینه (علیها السّلام) بلند بلند گریستند و حضرت امام حسین (علیه السّلام) او را در آغوش کشیدند و اشکشان را با آستین خویش پاک نمودند. ایشان حضرت سکینه (علیها السّلام) را بسیار دوست می داشتند و فرمودند:

ای سکینه، بدان که پس از من گریه‌ ات بسیار خواهد بود.

تا جان در بدن دارم با اشکهایت دلم را مسوزان.

اگر کشته شوم ای بهترین بانوان، تو شایسته‌ترین فرد برای اشک ریختنی.

 

وصیت حضرت امام حسین به حضرت امام سجاد (علیهما السّلام)

در باب وصیت امام معصوم به جانشین بعدی خویش در متون حدیثی احادیثی ذکر شده است. هنگام شهادت رسول الله (صلی الله علیه و آله) میراث نبوت و علم نبوی به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) منتقل گردید و سپس هر امامی در هنگام شهادت خویش ودایع انبیای دیگر و میراث و علمی را که از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به ارث برده است بی کم و کاست به امام بعدی منتقل می نماید. در باب انتقال میراث نبوت به حضرت امام سجاد (علیه السّلام) چون حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) و خاندان ایشان مجبور شدند از مدینه به سوی مکه و سپس به سوی کوفه رهسپار شوند، قبل از حرکت از مدینه ودایع انبیاء پیشین و برخی میراثی را که از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) به ارث رسیده بود، به دست حضرت امّ سلمه (سلام اللّه علیها) سپردند و از او خواستند تا پس از بازگشت حضرت امام سجاد (علیه السّلام) تمامی آنها را به ایشان تقديم نمايد و چنین هم شد.

در روز عاشورا نیز حضرت سید الشهداء (علیه السّلام) به حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) درباره اسم اعظم خدا، علوم الهی و ميراثهاى انبياء (عليهم السّلام) وصیت فرمودند.

در مقاتل و برخی از کتب تاریخی و بیشتر کتب شیعی چند نقل درباره چگونگی و کیفیت وصیّت آن امام مظلوم غریب به حضرت امام سجاد (علیهما السّلام) نقل شده است که در این مجال ذکر می شود.   

در اکثریت مقاتل شیعی و برخی از کتب حدیثی درباره اینکه حضرت امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا حضرت امام سجاد (علیه السّلام) را خواستند و وصیت نمودند، نقلهایی ذکر شده است. در إثبات الوصية درباره وصیت حضرت امام حسین به حضرت امام سجاد (علیهما السّلام) آمده است:  

«ثم أحضر علي بن الحسين (عليه السّلام) و كان عليلا فأوصى إليه بالاسم الأعظم و مواريث الأنبياء عليهم السّلام و عرّفه ان قد دفع العلوم و الصحف و المصاحف و السلاح الى أم سلمة و أسرّها أن تدفع جميع ذلك إليه.»(21)

بعد از آن حضرت امام حسین (علیه السّلام) حضرت امام على بن الحسين (علیه السّلام) را كه مريض بودند؛ احضار كردند، راجع به اسم اعظم خدا و ميراثهاى انبياء (عليهم السّلام) به آن حضرت وصيّت نمودند، به حضرت امام على بن الحسين (علیه السّلام) فرمودند: علوم الهى و قرآن و شمشير نزد حضرت امّ سلمه (سلام اللّه علیها) است، به ایشان هم دستور دادند كه همه آنها را به حضرت امام سجاد (علیه السّلام) بدهند.(22)

 

در بحارالانوار و برخی از مقاتل از حضرت امام سجاد (علیه السّلام) نقل شده است که در روز عاشورا حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) دعایی را براى حاجات و مهم و اندوه و بلاهاى سخت به ایشان آموختند:

«وَ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ (ع) قَالَ: ضَمَّنِي وَالِدِي (ع) إِلَى صَدْرِهِ يَوْمَ قُتِلَ وَ الدِّمَاءُ تَغْلِي وَ هُوَ يَقُولُ يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي دُعَاءً عَلَّمَتْنِيهِ فَاطِمَةُ (ع) وَ عَلَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلَّمَهُ جَبْرَئِيلُ (ع) فِي الْحَاجَةِ وَ الْمُهِمِّ وَ الْغَمِّ وَ النَّازِلَةِ إِذَا نَزَلَتْ وَ الْأَمْرِ الْعَظِيمِ الْفَادِحِ قَالَ ادْعُ: بِحَقِ‏ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ‏ وَ بِحَقِ‏ طه‏ وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا منفس [مُنَفِّساً] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مفرج [مُفَرِّجاً] عَنِ الْمَغْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا.»(23)

«از حضرت امام زين العابدين (علیه السّلام) روايت شده كه فرمودند: پدرم در آن روز كه كشته شدند، مرا در برگرفتند و به سينه خود چسبانيدند و خون از بدن مباركشان می جوشید و جاری بود و فرمودند: اى پسرم، حفظ كن دعايى را كه آن را به من حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تعليم فرمودند و به ایشان رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) تعليم فرمودند و به آن حضرت جبرئيل تعليم نمودند براى حاجات مهم و اندوه و بلاهاى سخت كه نازل مى‏ شود و امر عظيم و دشوار و فرمودند؛ بگو: بِحَقِ‏ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ‏ وَ بِحَقِ‏ طه‏ وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا منفس [مُنَفِّساً] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مفرج [مُفَرِّجاً] عَنِ الْمَغْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا مَنْ لَايَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا.»(24)

 

در کتب حدیثی و مقاتل از جمله بحارالانوار، اثبات الوصیه، بصائرالدرجات و منتهی الامال آمده است که حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در روز عاشورا نامه ای را به دختر بزرگ خود حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دادند و فرمودند که آن را به برادرشان حضرت امام سجاد (علیه السّلام) بدهند:

«و روي انّه عليه السّلام دعا ذلك اليوم ابنته الكبرى فاطمة فدفع إليها كتابا ملفوفا و أمرها أن تسلّمه الى أخيها علي بن الحسين عليه السّلام. فسئل العالم عليه السّلام: أي شي‏ء كان في الكتاب؟ فقال: فيه واللّه جميع ما يحتاج إليه ولد آدم الى فناء الدّنيا و قيام الساعة.»(25)

   «روايت شده كه حضرت امام حسين (عليه السّلام) در روز عاشورا دختر بزرگتر خود حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را خواستند، نامه ای پیچیده شده را به ایشان دادند و فرمودند كه آن را به برادرش حضرت امام على بن الحسين (عليه السّلام) تسليم نمايد. از صادق آل محمّد (صلى اللّه عليه و آله) پرسيده شد كه در آن نامه چه چيزى (نوشته) بود؟ فرمودند: به خدا قسم آنچه را كه مردم تا فنای دنيا و روز قيامت احتياج داشتند در آن نامه نوشته شده بود.»(26)

 

در بحارالانوار و بصائر الدرجات درباره صحیفه مختومی که پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به دست یک به یک جانشینان ایشان رسید؛ چنین آمده است:

«بصائر الدرجات: ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَتَحَدَّثُ النَّاسُ إِنَّمَا هِيَ صَحِيفَةٌ مَخْتُومَةٌ قَالَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَقْبِضَهُ أَوْرَثَ عَلِيّاً عِلْمَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ مَا هُنَاكَ ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَى الْحُسَيْنِ ثُمَّ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ (ع) اسْتَوْدَعَهُ‏ أُمَّ سَلَمَةَ ثُمَّ قُبِضَ‏ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْهَا قَالَ فَقُلْتُ ثُمَّ صَارَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ إِلَى أَبِيكَ ثُمَّ انْتَهَى إِلَيْكَ قَالَ نَعَمْ‏.»(27)

«بصائر الدرجات: علاء بن سیابه از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل کرد که از ایشان درباره صحیفه اي مختوم پرسیدم که مردم درباره آن گفتگو می کنند. فرمودند: پس از آنکه خدا اراده کرد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را قبض روح کند، حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) وارث علم و سلاح آن حضرت و آنچه آنجا بود شدند. سپس به دست حضرت امام حسن (علیه السّلام) و سپس به دست حضرت امام حسین (علیه السّلام) رسید. حضرت امام حسین (علیه السّلام) قبل از شهادت آن را به حضرت ام سلمه (سلام اللّه علیها) سپردند. گفت: عرض کردم سپس بعد از آن به دست حضرت امام علی بن حسین (علیه السّلام) رسید و سپس منتهی شد به پدر شما و سپس به شما رسید؟ فرمودند: آری.»

 

در منابع مختلف از جمله اثبات الوصیه، بحارالانوار، الغيبة طوسي و برخی از مقاتل، اخباری درباره اینکه مواریث انبیاء و شمشير و نامه‏ اى را که حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) به دست حضرت ام سلمه (سلام اللّه علیها) سپردند، به دست حضرت امام سجاد (علیه السّلام) رسید:

«و حضر يوم الطف مع أبيه و كان عليلا به بطن قد سقط عنه الجهاد. فلما قرب استشهاد أبي عبد اللّه عليه السّلام دعاه و أوصى إليه و أمره أن يتسلّم ما خلّفه عند أم سلمة (رحمها اللّه) مع مواريث الأنبياء و السلاح و الكتاب.»(28)

«على بن الحسين در روز عاشورا با پدر خود در كربلا حضور داشت ولى آن بزرگوار مريض بود و مريضى او درد شكم بود لذا جهاد از آن حضرت ساقط شد. موقعى كه شهادت حضرت امام حسين (عليه السّلام) نزديك شد حضرت على بن الحسين (عليه السّلام) را خواست، او را وصى خود نمود، به آن حضرت دستور داد تا ميراثهاى انبياء و شمشير و نامه‏ اى كه خود آن حضرت پيش حضرت امّ سلمه (سلام اللّه علیها) نهاده بودند؛ تحويل بگيرد.(29)

 

در کتاب الغیبه للحجه طوسی درباره سپردن ودایع به حضرت ام سلمه (سلام اللّه علیها) آمده است:

مَا رَوَاهُ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع): لَمَّا تَوَجَّهَ الْحُسَيْنُ (ع) إِلَى الْعِرَاقِ دَفَعَ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ (ص) الْوَصِيَّةَ وَ الْكُتُبَ وَ غَيْرَ ذَلِكَ وَ قَالَ لَهَا إِذَا أَتَاكِ أَكْبَرُ وُلْدِي فَادْفَعِي إِلَيْهِ مَا قد دَفَعْتُ إِلَيْكِ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ (ع) أَتَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أُمَّ سَلَمَةَ فَدَفَعَتْ إِلَيْهِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَعْطَاهَا الْحُسَيْنُ (ع)(30)

«حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: هنگامى كه حضرت امام حسين (علیه السّلام) تصمیم گرفتند به عراق بروند وصيتنامه خود را به حضرت ام سلمه (سلام اللّه علیها) همسر پيامبر سپردند و نامه و چيزهاى ديگر را در اختيار او گذاشتند، فرمودند هر وقت علی بن الحسین نزد تو آمد همه آنچه را که به تو دادم در اختيارش بگذار. پس از شهادت حضرت امام حسين (علیه السّلام)، حضرت امام سجاد (علیه السّلام) پيش حضرت ام سلمه (سلام اللّه علیها) آمدند و آنچه را که حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) به او سپرده بودند به ایشان برگرداند.»

در نفس المهموم شیخ عباس قمی درباره مواریث امامت چنین توضیح داده اند: «مواريث امامت بر دو قسم است: اول تلقينات شفاهى كه در آخرین لحظات زندگی معصوم انجام مى ‏شود و درباره حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) هم رسيده است كه پيغمبر (صلی الله علیه و آله) هنگام رخت بر بستن از دنیا ایشان را در بستر خود كشيد و در آغوش گرفت و در گوشش علومى فرو خواند كه خودشان فرمود: هزار باب علم به من آموخت كه از هر بابى هزار باب گشايش يابد. از اين قسم بوده كه امام مظلوم زبانى به امام چهارم تلقين كردند و اسم اعظم هم رمز اسرار امامت است.

و قسم دوم را كه به علوم و صحف و مصاحف و سلاح تعبير نموده اند اثاث وزن‏ دارى بود كه از خصائص پيغمبر (صلی الله علیه و آله) بوده است راجع به علوم.

در روايتى رسيده است كه حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند و جفر در نزد ماست و آن پوستى است كه علم ما كان و يكون در آن نقش است و از مصاحف، مصحف فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نامبرده شده است.(31)

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام) درباره وصیتی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) در هنگام شهادت به حضرت امام سجاد (علیه السّلام) نمودند، چنین می فرمایند:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عِيسَى بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ (ع) الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي (ع) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ.»(32)

«در كافى روايت شده كه حضرت امام زين العابدين (علیه السّلام) در زمان شهادت خويش، حضرت امام محمّد باقر (علیه السّلام) را به سينه چسبانيد و فرمودند: اى پسر جان، من وصيّت مى‏ كنم تو را به آنچه كه پدرم هنگام شهادت به من وصيّت كردند؛ پدرم چنین به من فرمودند: يا بنىّ، ايّاك و ظلم من لا يجد عليك ناصرا الّا اللّه: اى پسر جانم، بپرهيز از ظلم بر كسى كه ياورى و دادرسى ندارد مگر خدا.»(33)

حفظ جان حضرت امام سجاد (علیه السّلام) با نسبت دادن دستورات حضرتش به حضرت زینب (سلام الله علیها)

دختر حضرت امام جواد و خواهر امام هادی (علیهم السّلام) در حدیثی برای احمد بن ابراهیم نقل فرمودند که برای نجات جان حضرت امام سجاد (علیه السّلام) حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) در ظاهر به خواهرشان حضرت زينب (سلام الله علیها) وصيّت كردند و در واقع چنین بوده است که دستورات از حضرت علىّ بن الحسين (عليه السّلام) صادر می گردیده است ولی به خاطر حفظ جانشان به حضرت زينب (سلام الله علیها) نسبت داده مى ‏شد.

در این مجال حدیث مورد بحث به نقل از كمال الدين و تمام النعمة و اثبات الوصیه ذکر می گردد:

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى حَكِيمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا أُخْتِ أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ (ع) فِي سَنَةِ اثْنَتَيْنِ وَ ثَمَانِينَ بِالْمَدِينَةِ فكَلَّمْتُهَا مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ دِينِهَا فَسَمَّتْ لِي مَنْ تَأْتَمُّ بِهِ ثُمَّ قَالَتْ فُلَانُ بْنُ الْحَسَنِ (ع) فَسَمَّتْهُ فَقُلْتُ لَهَا جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكِ مُعَايَنَةً أَوْ خَبَراً فَقَالَتْ خَبَراً عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ ع كَتَبَ بِهِ إِلَى أُمِّهِ فَقُلْتُ لَهَا فَأَيْنَ الْمَوْلُودُ فَقَالَتْ مَسْتُورٌ فَقُلْتُ فَإِلَى مَنْ تَفْزَعُ الشِّيعَةُ فَقَالَتْ إِلَى الْجَدَّةِ أُمِّ أَبِي مُحَمَّدٍ (ع) فَقُلْتُ لَهَا أَقْتَدِي بِمَنْ وَصِيَّتُهُ إِلَى الْمَرْأَةِ فَقَالَتْ اقْتِدَاءً بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (ع) أَوْصَى إِلَى أُخْتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فِي الظَّاهِرِ وَ كَانَ مَا يَخْرُجُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ مِنْ عِلْمٍ يُنْسَبُ إِلَى زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ تَسَتُّراً عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَتْ إِنَّكُمْ قَوْمٌ أَصْحَابُ أَخْبَارٍ أَ مَا رَوَيْتُمْ أَنَّ التَّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ (ع) يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ فِي الْحَيَاةِ.»(34)

«احمد بن ابراهيم گويد: در مدينه بر حكيمه‏ دختر امام جواد و خواهر امام هادى (عليهما السّلام) در سال دويست و شصت و دو وارد شدم و از پشت پرده با ایشان سخن گفتم و از دينش پرسيدم نام امام را برد و گفت: فلان بن الحسن و نام وى را بر زبان جارى ساخت، گفتم: فداى شما شوم آيا او را مشاهده كرده ‏اى و يا آنكه خبر او را شنيده ‏اى؟ گفت: خبر او را از ابو محمّد (عليه السّلام) شنيده‏ ام و آن را براى مادرش نوشته بود، گفتم: آن مولود كجاست؟ گفت: مستور است. گفتم: پس شيعه به چه كسى مراجعه كند؟ گفت: به جدّه او مادر ابو محمّد (عليه السّلام)، گفتم: آيا به كسى اقتدا كنم كه به زنى وصيّت كرده است؟ گفت: به حضرت حسين بن علىّ بن أبى طالب (علیه السّلام) اقتداء كرده است زيرا حضرت امام حسين (عليه السّلام) در ظاهر به خواهرش زينب (سلام الله علیها) وصيّت كردند و دستورات حضرت علىّ بن الحسين (عليه السّلام) به خاطر حفظ جانش به حضرت زينب (سلام الله علیها) نسبت داده مى ‏شد. سپس گفت: شما اهل اخباريد آيا براى شما روايت نشده است كه نهمين از فرزندان حسين (عليه السّلام) ميراثش در دوران حياتش تقسيم مى ‏شود؟»(35)

 

ذكر مقتل کودک شیرخوار (عليه السّلام)‏

بر اساس نقلهای در دست حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) وقتی برای خداحافظی با بانوان حرم به خیام آمدند طفل شیرخوار خود را بی­تاب می بینند یا به نقلی کودک را برای خداحافظی می طلبند. درباره این واقعه گزارشات متفاوتی رسیده است که در این مجال ذکر می شود:

در برخی از نقلها آمده است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) با بانوان خداحافظی می نمایند کودک خود را برای وداع می طلبند و کودک بی گناه شیرخوار را در آغوش حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) هدف تیر قرار می دهند و به شهادت می رسانند.

«و لما فجع الحسين بأهل بيته و ولده و لم يبق غيره و غير النساء و الذراري نادى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ فِي إِغَاثَتِنَا وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ (ع) إِلَى بَابِ الْخَيْمَةِ فَقَالَ نَاوِلُونِي عَلِيّاً ابْنِيَ الطِّفْلَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَنَاوَلُوهُ الصَّبِيَّ. و قال المفيد دعا ابنه عبد الله‏ قالوا فجعل يقبله و هو يقول وَيْلٌ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ إِذَا كَانَ جَدُّكَ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى خَصْمَهُمْ و الصبي في حجره إذ رماه حرملة بن كاهل الأسدي بسهم فذبحه في حجر الحسين فتلقى الحسين دمه حتى امتلأت كفه ثم رمى به إلى السماء.»(36)

«هنگامى كه حضرت امام حسین (علیه السّلام) دچار مصيبت اهل بيت و فرزندان خود گرديد و غير از آن حضرت و زنان و كودكان كسى باقى نماند آن حضرت فرمود: يعنى آيا دفاع‏كننده ‏اى هست كه از زنان و کودکان پيامبر خدا دفاع نمايد؟ آيا يكتاپرستى هست كه درباره ما از خدا خوف داشته باشد؟ آيا فريادرسى هست كه براى فريادرسى ما به خدا اميدوار باشد؟ ناگاه صداى زنان به واويلا بلند شد. حضرت امام حسين (عليه السّلام) متوجه خيمه ‏ها شدند و فرمودند: كودك مرا كه على نام دارد بياوريد تا او را وداع نمايم. آنان آن كودك را به آن حضرت دادند.

شيخ مفيد مي نويسد: حضرت امام حسين (علیه السّلام) پسرش عبد اللَّه را خواست. همان طور كه آن كودك را مى ‏بوسيد مي فرمود: واى بر اين گروه در آن موقعى كه جدت پيغمبر خدا خصم آنان باشد. همان طور كه آن كودك در آغوش حضرت اباعبدالله (عليه السّلام) بود حرملة بن كاهل اسدى او را هدف تير قرار داد و در كنار پدرش شهيدش كرد. حضرت امام حسين (عليه السّلام) خون گلوى آن كودك را مي گرفت و به طرف آسمان مى‏ پاشيد.(37)

 

سید ابراهیم میانجی در کتاب عیون عبری می نویسد: «عبد الله الرّضیع غیر از علی اصغر است و مادرش ام اسحاق دختر طلحه می باشد که در روز عاشورا در کربلا به دنیا آمد. هنگامی که متولد شد حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمدند و کودک را در آغوش گرفتند و لبانش برق می زد. عبد الله غنوی یا هانی حضرمی تیری به سوی طفل پرتاب نمودند و در حالی که در آغوش پدرش در درب خیمه بود او را به شهادت رساندند. ولی علی اصغر (علیه السّلام) در میدان جنگ به شهادت رسید. حرمله بن کاهل اسدی او را با پرتاب تیری ذبح نمود. و الله اعلم. (38)

 

نام قاتل عبدالله بن حسین در برخی مقاتل عبداللَّه بن عقبة الغنويّ یا هاني بن ثبيت الحضرميّ ذکر کرده اند. (39)

 

در نقل دیگر ذکر شده است که کودک از عطش تلظی می نماید حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) کودک را برای طلب آب به میدان می برند و از آن قوم عنود کافر طلب اندکی آب برای طفل شیرخوار می نماید که تیری به سمت گلوی طفل می اندازند که حلق کودک را می درد.

در این نقل و نقلهای مشابه شرح شهادت حضرت علی اصغر (علیه السّلام) می باشد که طبق گزارشات رسیده در میدان نبرد توسط حرمله (لعنه الله علیه) به شهادت رسیدند.

«فالتفت الحسين فإذا بطفل له يتلظّى عطشا فأخذه على يده و قال: «يا قوم، إن لم ترحموني فارحموا هذا الطّفل» فرماه رجل منهم بسهم فذبحه فجعل الحسين يبكي و يقول: «اللّهمّ‌ احكم بيننا و بين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا» فنودي من الهواء: «دعه يا حسين، فإنّ‌ له مرضعا في الجنّة»(40)

 

در نقل مشابهی نیز ذکر شده است هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) به خیام می آیند و با بانوان حرم خداحافظی می نماید؛ مشاهده می فرمایند که کودک شیرخوار از عطش کاملا بی تاب است و مدام گریه می نماید. بنابراین کودک را به میدان می برند و از آن لشکر کافر جرعه ای آب برایش می طلبند که آن قوم وحشی صفت پاسخی جز تیر به درخواست حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) ندادند و این نقل نیز با شهادت حضرت علی اصغر (علیه السّلام) مطابقت دارد.

«و حكى السبط في التذكرة عن هشام بن محمد الكلبي قال: لما رآهم الحسين (علیه السّلام) مصرين على قتله أخذ المصحف و نشره و جعله على رأسه و نادى: بيني و بينكم كتاب اللّه وجدي محمد رسول اللّه، يا قوم بم تستحلون دمي فساق الكلام‏ إلى أن قال: فالتفت الحسين (علیه السّلام) فإذا بطفل له‏ يبكي عطشا فأخذه على يده و قال: يا قوم إن لم ترحموني فارحموا هذا الطفل.

فرماه رجل منهم بسهم فذبحه فجعل الحسين (علیه السّلام) يبكي و يقول: اللهم احكم بيننا و بين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا. فنودي من الهواء: دعه يا حسين فإن له مرضعا في الجنة.»(41)

«سبط در «تذكره» از هشام بن محمد كلبى روايت كرده است: چون حضرت امام حسین (علیه السّلام) ديدند بر كشتن او اصرار دارند، قرآنى برگرفتند و آن را گشود و بر سر نهادند و فرياد كشيدند: حكم کننده ميان من و شما قرآن و جدّم رسول خدا است. اى مردم، براى چه خونم را حلال مى‏ دانيد؟ و دنباله سخن را به اينجا رسانيده كه حضرت امام حسین (علیه السّلام) روی برگردانيدند و ديدند طفلشان از تشنگى گريان است، او را بر دست گرفتند؛ فرمودند: اى مردم، اگر به من رحم نمی كنيد، به اين طفل رحم كنيد. مردى تيرى زد و آن طفل را سر بريد. حضرت امام حسین (علیه السّلام) گريستند و فرمودند: خدايا، ميان ما و مردمى كه ما را دعوت كردند تا نصرت كنند ولی ما را كشتند حكم کن. از فراز آسمان به او آواز رسيد كه او را واگذار كه دايه ‏اى در بهشت دارد.»(42)‏

 

در نقلی نزدیک به نقل قبل ذکر شده است که حضرت زینب (علیها السّلام) وقتی بی تابی پیوسته طفل شیرخوار را می بیند کودک به حضرت امام حسین (علیه السّلام) می دهد و از ایشان می خواهد که برای این طفل آبی طلب نمایند که این نقل نیز مشابه واقعه شهادت حضرت علی اصغر (علیه السّلام) می باشد:

«و في بعض الكتب إنّ‌ زينب اخته (عليها السّلام) أخرجت الصبيّ‌ و قالت: يا أخي هذا ولدك له ثلاثة أيام ما ذاق الماء فاطلب له من الناس شربة ماء فأخذه على يده و قال: يا قوم قد قتلتم شيعتي و أهل بيتي و قد بقى هذا الطفل ويلكم اسقوا هذا الرضيع أما ترونه يتلظى عطشا من غير ذنب أتاه إليكم. قال: فبينما هو يخاطبهم إذ رماه حرملة بن كاهل الأسدي بسهم فذبحه في حجر الحسين (عليه السّلام) فتلقى الحسين (عليه السّلام) دمه حتى امتلأت كفّه ثم رمى به إلى السماء.»(43)

در بعضی از کتب آمده است خواهرش زینب (سلام الله علیها) کودکی را بیرون آورد و گفت: ای برادر، این پسر تو سه روز است که آب ننوشیده است، برای او از این قوم آب طلب کن. پس حضرت امام حسین (علیه السّلام) طفل را بر دست گرفت و فرمود: ای مردم، یاران و اهل بیت مرا کشتید و فقط این طفل باقی مانده است، وای بر شما، به این طفل شیرخوار کمی آب دهید. آیا نمی بینید از تشنگی چگونه تلظی می کند و در حالی که گناهی ندارد. گفته اند در همین حین که با آن قوم سخن می گفت ناگهان حرمله بن كاهل اسدى طفل را با تير زد و او را در دامان حضرت امام حسين (عليه السّلام) ذبح كرد پس حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) دست خویش را از خون او پر نمود و سپس آن را به آسمان پرتاب کرد.

 

پی نوشتها

‏(1) مقتل الحسين(ع) خوارزمي، جلد2، صفحه 36 - نفس المهموم، صفحه 317 - 316 - إبصار العين، صفحه 36 - وسیله الدارین، صفحه 317 - مقتل بحرالعلوم، صفحه 468 - بحار الأنوار، جلد‏45، صفحه46

(2) مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 284   

(3)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 182  - 181   

(4)وسیله الدارین، صفحه105

(5) إبصار العين، صفحه 36

(6) سلحشوران طف، صفحه 57 – 56

(7) بحار الأنوار، جلد45، صفحه46- مقتل الحسين(ع) خوارزمي، جلد‏2، صفحه36 - مقتل بحرالعلوم، صفحه 470 – 469 - نفس المهموم، صفحه 317 - مقتل الحسین (علیه السّلام)، صفحه 284

(8)زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 69

 (9) مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 284   

(10)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 182

(11)اثبات الوصية، صفحه 168

(12)ترجمه إثبات الوصية، صفحه 311

(13)الأمالي صدوق، صفحه 638

(14) ترجمه الأمالي صدوق، صفحه 639 – 638

(15)موسوعة الإمام الحسین علیه السلام تاریخ امام حسین علیه السلام، جلد۴، صفحه۴۹۱ - أسرار الشّهادة، صفحه ٤١٠ - وسيلة الدّارين، صفحه ٣١٤

(16) المنتخب في جمع المراثي و الخطب المشتهر بالفخري، صفحه۴۵۱

(17) بحار الأنوار، جلد‏44، صفحه 331 – 330

(18)زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام ( ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 362 – 360

(19)موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام)، جلد‏4، صفحه 475- 474 به نقل از مقتل أبي مخنف (المشهور)، صفحه 84 - عنه: ينابيع المودّة،جلد3، صفحه 79

(20) بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 47 - نفس المهموم، صفحه 315 - منتهى الآمال، جلد2 ، صفحه 887 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد4، صفحه 109 - مقتل الحسین بحرالعلوم، صفحه 470 – 469 - إبصار العين، صفحه 36

(21) إثبات الوصية، صفحه 167   

(22)ترجمه إثبات الوصية، صفحه 309

(23)بحار الأنوار، جلد ‏92، صفحه 196 - تعريب منتهى الآمال، جلد‏1، صفحه 692

(24) منتهى الآمال، جلد‏2، صفحه 890

(25) إثبات الوصية، صفحه 167 - بصائر الدرجات، جلد1، صفحه 168 - بحار الأنوار، جلد‏46، صفحه 17 – منتهی الامال، جلد1، صفحه 692

(26)ترجمه إثبات الوصية، صفحه 310 – 309

(27) بحار الأنوار، جلد‏26، صفحه 209

(28) اثبات الوصیه، 180 - بحار الأنوار، جلد‏46، صفحه19 – 18- منتهى الآمال، جلد‏1، صفحه692

(29) ترجمه إثبات الوصية، صفحه 319- منتهى الآمال، جلد‏2 ، صفحه 890 – 889

(30)الغيبة طوسي كتاب الغيبة للحجة، صفحه 196 - 195 - بحار الأنوار، جلد ‏46، صفحه 18

(31) در كربلا چه گذشت، صفحه 438

(32) الكافي، جلد‏2، صفحه 331

(33) منتهى الآمال، جلد2، صفحه890

(34)كمال الدين و تمام النعمة، جلد‏2، صفحه 501- اثبات الوصية، صفحه 272 – 271

(35) ترجمه كمال الدين، جلد ‏2، صفحه 267 – 266 - ترجمه إثبات الوصية، صفحه 506

(36) بحار الأنوار، جلد‏45، صفحه 46

(37) زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 69

(38)موسوعة الامام الحسين (عليه‏السلام)، جلد‏13، صفحه 56 به نقل از العيون العبرى، صفحه 174

(39) ذخيرة الدّارين، صفحه 305 - پژوهشى پيرامون شهداى كربلا، صفحه 235

(40) تذکره الخواص، جلد 2، صفحه 164

(41)نفس المهموم، صفحه 319 – 318

(42)‏ در كربلا چه گذشت، صفحه 442   

(43) ‌الدمعة الساکبة في أحوال النبي (ص) و العترة الطاهرة، جلد۴، صفحه ۳۳۵

 

منابع

- ابصار العين في أنصار الحسين عليه السلام‏، شيخ محمد بن طاهر سماوى‏، قم،‏ دانشگاه شهيد محلاتى‏، 1419ق‏.

- إثبات الوصية للإمام عليّ بن أبي طالب، على بن حسين مسعودى، قم، انصاريان، 1384 / 1426

‌- الدمعة الساکبة في أحوال النبي (ص) و العترة الطاهرة، محمد باقر بن عبدالکریم بهبهانی، منامه، مکتبة العلوم العامة، 1408ق.

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه محمد باقر كمره‏اى،‏ تهران،‏ كتابچى،‏1376ش‏.

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، تصحیح استاد ولى و حسین غفاری، جلد1، تهران، كتابچى، چاپ ششم، 1376ش.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.

- پژوهشى پيرامون شهداى كربلا، مولفا‌ن‌: ابوالقا‌سم‌ شا‌کر، عبدالحسین‌ بینش‌، سعید جمشیدی، قم، یاقوت، 1381

- تذکره الخواص من الأمه بذکر خصائص الأئمه، یوسف بن قزاوغلی ابن جوزی، محقق: حسین تقی زاده، قم، المجمع العالمی لاهل البیت علیهم السّلام، 1426ق.

- ترجمه إثبات الوصية للإمام عليّ بن أبي طالب، على بن حسين مسعودى، مترجم: محمد جواد نجفی، تهران، اسلاميه، 1362 ش.

- در كربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم‏)، شيخ عباس قمى، مترجم محمد باقر كمره ‏اى‏، قم، مسجد جمكران‏، 1381 ش‏.

- زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى‏ مجلسى، مترجم محمد جواد نجفى، تهران‏، اسلاميه‏، 1362 ش‏.

- زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى‏ مجلسى، مترجم: محمد جواد نجفى، تهران‏، اسلاميه،1364ش.

- سلحشوران طف (إبصار العين في أنصار الحسين عليه السلام)، نويسنده: شيخ محمد بن طاهر سماوى، مترجم: عباس جلالى، ‏ قم‏، زائر، 1381

- الغيبة، محمد بن الحسن طوسى، ‏ محقق / مصحح: عباد الله تهرانى و على احمد ناصح، قم‏، دار المعارف الإسلامية، 1411 ق‏.

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، ‏ محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، ‏دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏.

- كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على‏ ابن بابويه، محقق / مصحح: على اكبر غفارى، تهران، اسلاميه‏، 1395 ق‏.

- كمال الدين، محمد بن على‏ ابن بابويه، مترجم: منصور پهلوان، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، قم‏، دار الحديث‏، 1380 ش‏.

- مقتل الحسین (علیه السّلام) بحرالعلوم، سید محمد تقی آل بحرالعلوم، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، بیروت، دارالمرتضی، الطبعه الاولی، 1427/ 2006

- مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق.

- مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه: قربانعلی مختومی، قم، نوید اسلام، 1381 - مقتل الحسین (علیه السّلام) خوارزمی، موفق بن احمد اخطب خوارزم، جلد ۲، قم، أنوار الهدی، 1381ش.

- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4 جلد، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.

- المنتخب في جمع المراثي و الخطب المشتهر بـ (الفخري)، فخرالدین بن محمد طریحی، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1424ق.

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (عربي)، حاج شيخ عباس قمى، ‏ قم، جامعه مدرسين (موسسه النشر الاسلامى)، 1422 ق.

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (فارسى)، حاج شيخ عباس قمى‏، قم‏، دليل‏، 1379ش.

- موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام)، گروهى از نويسندگان، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ريزى آموزشى، دفتر انتشارات كمك آموزشى، چاپ اول، 1378ش.

- نفس المهموم‏، حاج شيخ عباس قمى، نجف، المكتبه الحيدريه‏، ‏1421 ق./ 1379ش.

- وسیلۀ الدارین فی أنصار الحسین، ابراهیم الموسوی الزنجانی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1395ق. / 1975

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه