مبارزه و شهادت خاندان بنی هاشم (2)

مبارزه و شهادت فرزندان حضرت امیرالمومنین (علیهم السّلام) در واقعه کربلا

به نقل قریب به اتفاق مقاتل هنگامی همه یاران حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) به شهادت رسیدند حضرت ابوالفضل عباس (علیه السّلام) به برادران مادری خود؛ عبد الله و جعفر و عثمان فرمودند که به میدان جنگ بشتابند و جان خود را فدا نمایند و ایشان نیز چنین نمودند.

در این مجال به ذکر شهدایی که از نسل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در کربلا به شهادت رسیدند؛ می پردازیم.

 

در زیارتنامه شهدای دشت کربلا که از ناحیه مقدسه به دست ما رسیده است فرزندان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را که در دشت کربلا به شهادت رسیده اند عبدالله، جعفر، عثمان، محمد (رضوان الله علیهم) و حضرت عباس (علیه السّلام) نام می برد و بر ایشان سلام و درود می فرستد:

«السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ [مُبْلَى الْبَلَاءِ وَ] الْمُنَادِي بِالْوَلَاءِ فِي عَرْصَةِ كَرْبَلَاءَ الْمَضْرُوبِ مُقْبِلًا وَ مُدْبِراً وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ‏ هَانِيَ بْنَ ثُبَيْتٍ الْحَضْرَمِيَّ.

السَّلَامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، الْمِوَاسِي أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ‏ الْفَادِي لَهُ الْوَاقِي السَّاعِي إِلَيْهِ بِمَائِه الْمَقْطُوعَةِ يَدَاهُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِيهِ يَزِيدَ بْنَ الرُّقَادِ وَ حَكِيمَ بْنَ الطُّفَيْلِ الطَّائِيَّ.

السَّلَامُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ الصَّابِرِ بِنَفْسِهِ مُحْتَسِباً وَ النَّائِي عَنِ الْأَوْطَانِ مُغْتَرِباً الْمُسْتَسْلِمِ لِلْقِتَالِ الْمُسْتَقْدِمِ لِلنِّزَالِ‏ الْمَكْثُوْرِ بِالرِّجَالِ‏ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ هَانِيَ بْنَ ثُبَيْتٍ الْحَضْرَمِيَّ.

السَّلَامُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ سَمِيِّ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، لَعَنَ اللَّهُ رَامِيَهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِيَّ بْنَ يَزِيدَ الْأَصْبَحِيَّ الْإِيَادِيَ‏ الدَّارِمِيَّ.

السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَتِيلِ الْإِيَادِيِ‏ الدَّارِمِيِّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ ضَاعَفَ لَهُ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الصَّابِرِينَ.»(1)

 

در منابع مختلف از به شهادت رسیدن چهار، پنج یا تعداد بیشتری از فرزندان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در واقعه کربلا خبر داده اند. اغلب مقاتل شرح به شهادت رسیدن چهار پسر حضرت ام البنین (علیهم السّلام) را ذکر نموده اند.

در کتب اخبارالطوال، مثیرالاحزان، مقتل الحسین مقرم، وقعه الطف گزارشاتی از به شهادت رسیدن عبدالله، جعفر و عثمان (رضوان الله علیهم) علاوه بر حضرت عباس (علیه السّلام) آمده است.

«فَلَمَّا رَأَى الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) كَثْرَةَ الْقَتْلَى فِي أَهْلِهِ قَالَ لِإِخْوَتِهِ مِنْ أُمِّهِ وَ هُمْ عَبْدُ اللَّهِ وَ جَعْفَرٌ وَ عُثْمَانُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَإِنَّهُ لَا وَلَدَ لَكُمْ فَأَقْدِمُوا عَلَى عَسْكَرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ إِقْدَامَ الشُّجْعَانِ وَ امْلَئُوا صُدُورَهُمْ وَ وُجُوهَهُمْ بِالضَّرْبِ وَ الرَّمْيِ وَ الطِّعَانِ.»(2)

«هنگامى كه حضرت عبّاس (عليه السّلام) كثرت شهدا را مشاهده نمودند به برادران خود عبد الله، عثمان و جعفر فرمودند: اى فرزندان مادر پيشى گيريد تا ناصح در راه خدا و رسول باشيد، آنگاه به رو عبد اللّه نمودند كه از عثمان و جعفر بزرگتر بود و فرمودند: اى برادر برو تا تو را شهيد ببينم و صبر كنم‏ پس همگان پيشاپيش حضرت ابوالفضل (علیه السّلام) جنگيدند و شهيد شدند.»(3)

                 

در بدایه النهایة، الکامل، تاریخ طبری و مروج الذهب نام فرزندان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را که در کربلا به شهادت رسیدند عبدالله، جعفر، عثمان، محمد (رضوان الله علیهم) و حضرت عباس (علیه السّلام) ذکر شده است.(4)

 در تاریخ طبری در این باره آمده است:

«قال: و زعموا ان العباس بن على قال لإخوته من أمه: عبد الله و جعفر و عثمان: يا بنى أمي، تقدموا حتى ارثكم فانه لا ولد لكم ففعلوا فقتلوا.

و شد هانئ بن ثبيت الحضرمى على عبد الله بن على بن ابی طالب فقتله ثم شد على جعفر بن على فقتله و جاء برأسه و رمى خولى بن يزيد الأصبحي عثمان بن على بن ابی طالب بسهم ثم شد عليه رجل من بنى ابان بن دارم فقتله و جاء برأسه و رمى رجل من بنى ابان بن دارم محمد بن على بن ابی طالب فقتله و جاء برأسه.»(5)

«گويد: گويند كه عباس به برادران خويش كه از يك مادر بودند؛ عبد الله و جعفر و عثمان گفت: «اى فرزندان مادرم، به میدان جنگ بشتابید تا رثاى شما گويم كه فرزند نداريد.» پيش رفتند و كشته شدند. هانى بن ثبيت حضرمى به عبد الله بن على بن ابی طالب حمله برد و او را بكشت. پس از آن به جعفر بن على حمله برد و او را نيز بكشت و سر او را بياورد. خولى بن يزيد اصبحى تيرى به عثمان بن على انداخت پس از آن يكى از بنى اياد بن دارم او را به شهادت رساند و سر او را بياورد. يكى ديگر از بنى ابان بن دارم به محمد بن على بن ابی طالب حمله برد و او را بكشت و سرش را بياورد.»(6)

 

مبارزه و شهادت سه پسر حضرت ام البنین (رضوان الله علیهم)

در منتهى الآمال شرح دلاوریهای سه پسر حضرت ام البنین و حضرت امیرالمومنین (علیهم السّلام) را چنین بیان شده است:

«انّ عبد اللّه بن عليّ تقدم و هو يرتجز و يقول:

انا ابن ذي النجدة و الافضال            ذاك عليّ الخير ذو الفعال‏

 سيف رسول اللّه ذو النّكال            في كل يوم ظاهر الاهوال‏

 فقاتل قتالا شديدا فاختلف هو و هاني بن ثبيت الحضرمي في ضربتين فقتله هاني.

و قال أبوالفرج: انه كان يومئذ ابن خمس و عشرون سنة.

ثم تقدم بعده جعفر بن عليّ (عليه السّلام) قائلا:

 انّي انا جعفر ذو المعالي                ابن علي الخير ذو النوال‏

حسبي بعمي جعفر و الخال            أحمي حسينا ذي الندى المفضال‏

 فشدّ عليه هاني بن ثبيت فقتله و قال ابن شهرآشوب: رماه خولي الاصبحي (بسهم) فأصاب شقيقته أو عينه.

و روى أبو الفرج عن الباقر (عليه السّلام) انّه قال: انّ خولي بن يزيد الاصبحي لعنه اللّه قتل جعفر بن عليّ.

ثم برز عثمان بن عليّ عليه السّلام قائلا:

انّي انا عثمان ذو المفاخر            شيخي عليّ ذو الفعال الطاهر

هذا حسين سيّد الاخاير            و  سيّد  الصّغار  و  الاكابر

 فقاتل حتى ضربه خولي الاصبحي بسهم على جنبه فسقط على فرسه و شدّ عليه رجل من بني أبان بن دارم فقتله و جاء برأسه و كان آنذاك ابن احدى و عشرين سنة سماه عليّ (عليه السّلام) بعثمان باسم صاحبه عثمان بن مظعون.

يقول المؤلف: انّ عثمان بن مظعون أحد أجلاء الصحابة و كبارهم و من خواص النبي (صلّى اللّه عليه و آله) و كان النبي (صلّى اللّه عليه و آله) يحبّه كثيرا و كان في غاية الجلالة و العبادة و الزهد صائم النهار قائم الليل و جلالته اكثر من أن تذكر، توفى في ذي الحجة في السنة الثانية للهجرة و دفن في المدينة المنوّرة و قيل انّه اوّل من دفن بالبقيع.

و في رواية انّ النبي صلّى اللّه عليه و آله قبّله بعد موته و لما دفن ابراهيم قال: الحق بسلفك الصالح عثمان بن مظعون و قال السيد السمهودي في تاريخ المدينة: و الظاهر أنّهنّ (أي بنات النبي صلّى اللّه عليه و آله) دفنّ جميعا عند قبر عثمان بن مظعون لما تقدم من ان رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) عند ما دفن عثمان بن مظعون وضع حجر على قبره و قال: بهذا الحجر أعلم قبر اخي و أدفن إليه من مات من أهلي.(7)

عبد اللّه (رضوان الله علیه) به میدان جنگ شتافت و چنین رجز خواند:

من همان جعفرم كه صاحب مقام و منزلت عالى مي باشم و پسر على هستم كه مردى شايسته و صاحب بذل و بخشش بود.

 شرافتى كه از طرف عمو و دائى دارم مرا كافى است. من اين حسينى را كه صاحب بذل و بخشش و فضيلت مي باشد حمايت مى ‏نمايم.

پس جنگ رویاروی سختی نمود تا آنكه هانى بن ثبيت حضرمى او را شهيد كرد بعد از آنكه دو ضربت ما بين ايشان رد و بدل شد. و ابو الفرج گوید كه سن او در آن روز به بيست و پنج سال رسيده بود.

پس از آن جعفر بن على (رضوان الله علیه) به ميدان آمد و چنین رجز خواند:

يعنى من همان جعفرم كه صاحب مقام و منزلت عالى مي باشم و پسر على (عليه السّلام) هستم كه مردى شايسته و صاحب بذل و بخشش بود.

شرافتى كه از طرف عمو و دایى دارم برای من كافى است. من حسين (عليه السّلام) را كه صاحب بذل و بخشش و فضيلت مي باشد؛ حمايت مى ‏نمايم.

هانى بن ثبيت بر او حمله كرد و او را شهيد نمود. ابن شهر آشوب گفته است كه خولى اصبحى تيرى به جانب او انداخت و آن بر شقيقه يا چشم او رسيد و ابو الفرج از حضرت امام باقر (عليه السّلام) روايت كرده است كه خولى جعفر را شهيد كرد.

پس عثمان بن على (رضوان الله علیه) به میدان مبارزه شتافت و چنین رجز خواند:

من همان عثمانى هستم كه صاحب فخريه و مباهات مي باشم و پدر بزرگوارم حضرت على (عليه السّلام) است كه كارهاى پسنديده ‏اش ظاهر و هويدا مي باشد.

حضرت امام حسين (عليه السّلام) وصى بعد از پيامبر خدا است و او كه ياریگر كبير و صغير بود.

و جنگید تا خولى اصبحى تيرى بر پهلوى او زد و او از اسب به زمين افتاد پس مردى از بنى دارم بر او تاخت و او را شهيد کرد و سر مباركش را از تن جدا كرد و نقل شده است كه در آن زمان سن او به بيست و يك سال رسيده‏ بود و در هنگام تولد حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) فرموده بودند كه او را همنام برادر خود عثمان بن مظعون نام نهادم.

مؤلف گويد: عثمان بن مظعون‏ يكى از اجلاء صحابه كبار و از خواصّ حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) است و حضرت او را خيلى دوست ‏داشت و بسيار جليل و عابد و زاهد بود به حدّى كه روزها روزه می گرفت و شبها به عبادت می پرداخت و جلال و شأن بیش از حد بیان است. در ذى الحجّه سال دوم هجرى در مدينه وفات یافت و گويند او اوّل كسى است كه در بقيع مدفون شد.

و روايت شده است كه حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بعد از مردن او را بوسيد و چون ابراهيم فرزند آن حضرت وفات كرد فرمود: ملحق شو به سلف صالحت عثمان بن مظعون.

سيّد سمهودى در تاريخ مدينه گوید: ظاهر آن است كه دختران پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) جميعا در نزد عثمان بن مظعون مدفون شده باشند زيرا كه حضرت پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در وقت دفن عثمان بن مظعون سنگى بالاى سر قبرش براى علامت گذاشتند و فرمودند: قبر برادرم را با اين سنگ نشان مى ‏كنم و هر كدام از اولادم را كه بميرد در نزد او دفن مى ‏كنم.

 

در مقاتل الطالبین سن پسران حضرت ام البنین (علیها السّلام) که در واقعه طف به شهادت رسیدند بدین صورت ذکر می نماید: «عبد اللّه بن على بن ابى طالب در هنگام شهادت بيست و پنج سال و عثمان بن على‏ جوانى بيست و يك سال و جعفر بن على ابى طالب در روز عاشورا جوانى نوزده سال داشتند.(8)

 

ذکر قاتلان پسران حضرت امیرالمومنین (علیهم السّلام)

اختلافاتی در تعیین اسامی قاتلان عبدالله، جعفر و عثمان (رضوان الله علیهم) وجود دارد که در این مجال شرح می شود:

در تاریخ طبری، أنساب ‏الأشراف و الکامل قاتل عبدالله و جعفر، هانى بن ثبيت حضرمى ذکر شده است.(9)

در تاریخ طبری قاتلان عثمان بن امیرالمومنین (علیه السّلام) را خولى بن يزيد اصبحى که تيرى به سوی عثمان بن على انداخت و يكى از بنى اياد بن دارم که به او حمله کرد و او را به شهادت رساند؛ ذکر شده است.(10)

 

در اخبار الطوال قاتل عبد الله و جعفر از پسران حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را هانى بن ثويب حضرمى و قاتل عثمان بن امیرالمومنین (علیه السّلام) يزيد اصبحى ذکر نموده است.(11)

 

همچنین در تاریخ الكامل، مناقب ابن شهرآشوب و أنساب ‏الأشراف قاتلان عثمان بن امیرالمومنین (علیه السّلام) خولى بن يزيد اصبحى و مردى از بنى ابان یاد شده است.(12)

 

همانطور که در ابتدای بحث ذکر شد در زیارتنامه ای که از جانب ناحیه مقدسه رسیده است قاتل عبدالله و جعفر (رضوان الله علیهما) هانی بن ثبیت حضرمی و قاتل عثمان بن علی (رضوان الله علیه) خولی بن یزید اصبحی ذکر شده است.

 

در مقاتل و کتب تاریخی از به شهادت رسیدن فرزندان دیگر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) سخن به میان آورده اند که به طور مختصر گزارشی ذکر می شود:

 

محمد بن علی بن ابی طالب (رضوان الله علیه)

در زیارتنامه شهدای کربلا که از ناحیه مقدسه به ما رسیده است بر محمد بن علی (رضوان الله علیه) علاوه بر پسران دیگر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) سلام و درود فرستاده شده است.(13)

در مقاتل و کتب تاریخی نیز از به شهادت رسیدن محمد بن علی بن ابی طالب (رضوان الله علیه) گزارشاتی نقل شده است.

در تاریخ الکامل و تاریخ طبری قاتل محمد بن علی بن ابی طالب (رضوان الله علیه) را مردی از ابان معرفی می نماید. در طبقات الکبری نیز از به شهادت رسیدن محمد اصغر که مادر او ام ولد بود توسط مردی از خاندان ابان بن دارم سخن به میان آمده است.(14)

 

قابل ذکر است که قاتل محمد بن علی بن ابی طالب (رضوان الله علیه) در همه مقاتل و در زیارت شهدای دشت کربلای رسیده از ناحیه مقدسه مردی از بنی ابان بن دارم ذکر شده است.

 

ابوبکر بن علی بن ابی طالب (رضوان الله علیه)

در الفتوح، الطبقات الکبری، تذکره الخواص و مناقب ابن شهرآشوب از به شهادت رسیدن ابوبکر بن علی بن ابی طالب (رضوان الله علیه) سخن به میان آمده است.(15)

 

در الفتوح از شخصی به نام ابوبکر فرزند حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) که نامش عبدالله و مادر ایشان لیلی بنت مسعود بن خالد بود؛ یاد می کند که به دست زحر بن بدر نخعی به شهادت رسید:

«فأول من تقدم أبوبكر بن علي و اسمه عبد اللّه و أمه ليلى بنت مسعود بن خالد الربعي التميمة فتقدم و هو يقول:

شيخي عليّ ذو الفخار الأطول‏          من هاشم الخير الكريم المفضل‏

هذا حسين ابن النبي المرسل‏          عنه نحامي بالحسام المصقل‏

تفديه نفسي من أخ مبجل‏              يا رب فامنحني ثواب المنزل‏

قال: فحمل عليه رجل من أصحاب عمر بن سعد يقال له زحر بن بدر النخعي فقتله رحمه اللّه.»(16)

اوّل برادرى كه از برادران حضرت امام حسين (عليه السّلام) به میدان جنگ شتافت أبوبكر بن على بود. نام او عبد الله و مادر او ليلى بنت مسعود بن خالد بود به ميدان آمد چنین رجزى خواند:

پدر بزرگوار من حضرت على است كه داراى افتخار فراوانى مى باشد. افتخار او از طرف حضرت هاشم است كه شخصى راستگو و كريم و بزرگوار بود.

 اين حسين (عليه السلام) پسر پيامبر مرسل است. ما به وسيله شمشير آبدار و برنده از او حمايت خواهيم كرد. جان خود را به فداى چنين برادر بزرگوارى می کنم. خدایا بهشت را در آخرت نصیبم فرما.

گوید: زحر بن بدر نخعىّ از اصحاب عمر بن سعد بر او حمله كرد و او را به شهادت رساند. رحمت خدا بر او باد.

 

مقاتل الطالبيين و منتهى الآمال و برخی منابع ذکر کرده اند که نام ابوبکر را نیافته اند.(18)

در بحارالانوار طبق نقلی نام ابوبکر بن علی را عبیدالله ذکر نموده است:

 فأول من خرج منهم أبو بكر بن علي و اسمه عبيد الله و أمه ليلى بنت مسعود بن خالد بن ربعي التميمية.(19)

اولين نفر آنان كه به میدان رفت ابوبكر بن على بود که نامش عبيد اللَّه و مادرش ليلى دختر مسعود ابن خالد بن ربعى تميمى بود.

 

در منتهى الآمال آمده است که گمان بر این است که نام او محمد اصغر یا عبدالله باشد:

«قال البعض انّه محمد الاصغر أو عبد اللّه و لم يعرف اسمه و أمه ليلى بنت مسعود بن خالد... فلم يزل يقاتل حتى قتله زحر بن بدر الجحفي و يقال عقبة الغنوي‏ و قال المدائني وجدت جثته في ساقية و لم يعلم قاتله.»(20)

اسمش معلوم نشده است. مادرش ليلى بنت مسعود بن خالد است... پيوسته جنگید تا زحر بن بدر حجفی و به قولى عقبه غنوىّ او را شهيد كردند. و از مدائنى نقل شده كه پیکر او را در ميان نهری منشعب از فرات‏ يافتند و قاتل او مشخص نشد.

 

در مناقب ابن شهر آشوب قاتل او زجر بن جحفی و به نقلی عقبة بن الغنوی ذکر شده است.(17)

در طبقات الکبری نیز از ابوبکر فرزند حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) یاد شده است که در واقعه طف به شهادت رسید:

«و أبو بكر بن علي بن أبي طالب يقال: إنه قتل في ساقية.»(21)

و ابوبکر بن علی بن ابی طالب که گفته می شود در نهری منشعب از فرات به شهادت رسید.

 

در بحارالانوار نیز طبق نقلی درباره به شهادت رسیدن او چنین آمده است:

قال ‏أبو الفرج لايعرف اسمه و ذكر أبو جعفر الباقر (ع) في الإسناد الذي تقدم أن رجلا من همدان قتله و ذكر المدائني أنه وجد في ساقية مقتولا لا يدرى من قتله.(22)

حضرت امام محمّد باقر (عليه السّلام) مي فرمايد: مردى از قبيله همدان او را شهيد نمود. مدائنى مي گويد: جسد او را در مسير آب پيدا شد ولى معلوم نشد كه وى را چه كسى كشت.(23)

 

در مع الرکب الحسینی نیز گزارشی از نقل قولهای مقاتل در این باره نقل شده است که در این مجال ذکر می شود:

«و قال المحقّق السماوي (ره) في ترجمة أبي بكر بن علي بن أبي طالب (عليه السّلام): «إسمه محمّد الأصغر أو عبداللّه» لكنّه ذكر أنّ إسم أمّ أبي بكر ليلى‏ بنت مسعود الثقفية.

كذلك ذهب الشيخ المفيد (ره) من قبله إلى أنّ محمّداً الأصغر هو المكنّى‏ بأبي بكر و تابعه على ذلك الشيخ الطبرسي (ره) في تاج المواليد و أخذ بذلك المرحوم الأربلي نقلًا عن المفيد. »(24)

«سماوى در شرح زندگى ابوبكر بن على (رضوان الله علیه) مى‏ نويسد: «نام او محمد أصغر يا عبداللَّه است.» ولى وى نام مادر ابوبكر را ليلى دختر مسعود ثقفى ذكر كرده است.

همين طور پيش از او شيخ مفيد و به تبع او شيخ طبرسى در تاج المواليد بر اين اعتقادند كه كنيه محمد أصغر، ابوبكر بوده است. همين مطلب را مرحوم اربلى نيز از مفيد نقل كرده است.»(25)

 

كذلك قال المرحوم الشيخ الطبرسي في ذكر أولاد الإمام أميرالمؤمنين (عليه السّلام): «و محمد الأصغر المكنى بأبي بكر و عبيداللّه الشهيدان مع أخيهم الحسين (عليه السّلام)‏ بالطفّ أمّهما ليلى بنت مسعود الدارمية.» (26)

همچنين شيخ طبرسى در ذكر اولاد اميرالمؤمنين (رضوان الله علیهم) مى ‏نويسد: «و محمد أصغر ملقب به ابى بكر و عبيداللَّه كه هر دو با برادرشان در كربلا به شهادت رسيدند، مادرشان ليلى بنت مسعود دارميه است.» (27)

 

عمر بن علی بن ابی طالب

در برخی مقاتل از شهادت عمر بن علی بن ابی طالب در واقعه کربلا سخن رفته است. در گزارشاتی نیز حضور وی در کربلا نفی شده است و ذکر شده است که در سن 77 و به قولى 75 سالگى در ينبع‏ از دنیا رفته است.

گزارش نبرد او در دشت کربلا در الفتوح و مناقب ابن شهرآشوب چنین آمده است:

« فخرج من بعده أخوه عمر بن علي فجعل يقول:

أضربكم و لا أرى فيكم زحر            ذاك الشقي بالنبي من كفر

يا زحر يا زحر بل آن من عمر          لعلك اليوم تبوء من سقر

شر مكان من حريق و سعر              لأنك الجاحد يا شر البشر

قال: ثم حمل على قاتل أخيه فقتله و استقبل القوم فجعل يضرب فيهم بسيفه ضربا منكرا و هو يرتجز و يقول:

خلوا عداة اللّه خلوا عن عمر             خلوا عن الليث العبوس المكفهر

يضربكم بسيفه و لا يفر                  و ليس فيها كالجبان المستجر

ثم حمل فلم يزل يقاتل حتى قتل رحمه اللّه.

و خرج من بعده أخوه عثمان بن علي و أمه أم البنين بنت حزام بن خالد بن ربيعة بن الوحيد بن كلاب العامرية.»(28)

پس از او [ابوبکر] برادر ديگر او عمر بن على به میدان نبرد شتافت و چنین رجز خواند:

با شما مبارزه مى‏ کنم و زحر را در ميان شما نمى ‏بينم. آن زحر شقى است که به رسول خدا كافر شده است.

 اى زحر، اى زحر، نزديك من بيا امیدوارم امروز جايگاه تو در جهنم باشد.

دوزخ كه از لحاظ سوزندگى و شعله ‏ورى بدترين مكان است. زيرا تو اى بدترين مردم منكر حق و حقيقت مى باشى.

سپس بر قاتل برادرش حمله نمود و او را به درک واصل کرد. پس لشکریان به مبارزه با او شتافتند و آنها را می کشت و چنین رجز می خواند:

خلوا عداة اللّه خلوا عن عمر             خلوا عن الليث العبوس المكفهر

يضربكم بسيفه و لا يفر                  و ليس فيها كالجبان المستجر

يعنى اى دشمنان خدا، عمر را واگذاريد و فرار كنيد شير خشمناك را واگذاريد.

 او با شمشير غضبناك خود شما را مى‏زند و فرار نمى‏كند. عمر بن على در ميدان جنگ خائف و فرارى نيست.

وى همچنان جنگید تا اینکه بر او حمله کردند و او را به شهادت رساندند.

پس از او برادرش عثمان بن علی (رضوان الله علیه) پسر أم البنين بنت حزام بن خالد بن ربيعة بن الوحيد بن كلاب العامرية به میدان نبرد شتافت.

 

مرحوم شيخ عباس قمى در نفس المهموم ضمن نقل مناقب از رزم عمر بن علی در کربلا یاد آوری می نماید که برخلاف نقل مناقب ابن شهرآشوب در میان تاریخ نگاران و سیره نویسان چنين مشهور است كه عمر به همراه حضرت امام حسين (علیه السّلام) به کربلا نیامد:

«قلت: المشهور بين أهل التواريخ و السير أن عمر لم يشهد مع أخيه الحسين عليه السلام بالطف. قال صاحب عمدة الطالب ما ملخصه: و تخلف عمر عن أخيه الحسين عليه السلام و لم يسر معه إلى الكوفة، و لا يصح رواية من روى أن عمر حضر كربلا و مات عمر بنسع و هو ابن سبع و سبعين سنة و قيل خمس و سبعين سنة.(29)

«مؤلف گويد: مشهور بين اهل تاريخ اين است كه عمر با برادرش به كربلا نيامد. صاحب عمدة الطّالب گويد: عمر بن على با برادرش به كوفه نرفت و آن روايت كه وى در كربلا حاضر بود صحيح نيست بلكه در نسع در هفتاد و پنج يا هفتاد و هفت‏ سالگی گذشت.»(30)

 

در کتاب مع الرکب الحسینی نیز گزارشاتی از مقاتل و کتب تاریخی مبنی بر عدم حضور عمر بن علی در دشت کربلا ذکر شده است:

«قال الداودي: و تخلّف عمر عن أخيه الحسين (عليه السّلام) و لم يسر معه إلى الكوفة و لايصح رواية من روى أن عمر حضر كربلاء و مات عمر بينبع‏ و هو ابن سبع و سبعين سنة و قيل خمس و سبعين سنة.

و قال ابن سعد في الطبقات: «عمر الأكبر ... وأُمّه الصهباء بنت ربيعة ... بن تغلب بن وائل و كانت سبيّة أصابها خالد بن الوليد حيث أغار على بني تغلب بناحية عين التمر ...»

و قال خليفة بن خياط في حوادث سنة سبع و ستين: و فيها وقعة المذار و فيها قتل عمر بن عليّ بن أبي طالب.»(31)

«داودى مى ‏نويسد: عمر از همراهى با برادرش، حضرت امام حسين (علیه السّلام)، سر باز زد و با او به كربلا نرفت و رواياتی كه مى‏ گويد وى در كربلا حضور داشت، درست نيست. وى در سن 77 و به قولى 75 سالگى در ينبع‏ در گذشت.

ابن سعد در طبقات گويد: مادر عمر أكبر صهباء بنت ربيعه تغلب بن وائل است.

خليفه بن خياط در حوادث سال شصت و هفت مى‏ نويسد: واقعه مذار و قتل عمر بن على بن ابى طالب در اين سال روى داد.»(32)

 

فرزندان دیگر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) که در شمار واقعه کربلا ذکر شده اند:

در کتاب مع الرکب الحسینی از فرزندان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) که در واقعه طف شهید شدند، چنین نام می برد:

«عبدالله، جعفر، عثمان، ابوبکر، محمد الاصغر، عتیق، عون، یحیی، عبیدالله، ابراهیم [که ذکر شده است نامی از او در میان کتب رجالی نیست.] و عمر [که به اعتقاد برخی از تاریخ نگاران و مقتل نویسان در واقعه کربلا به شهادت نرسیده است.] و حضرت عباس (علیه السّلام)»(33)

 

در مناقب ابن شهر آشوب از شهادت قاسم پسر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) جزء شهدای کربلاء یاد شده است و قاتل قاسم بن علی را عمرو بن سعید ازدی نامبرده است.(34)

مرحوم شيخ عباس قمى در نفس المهموم می نویسد: «ابو الفرج گفت: محمد بن على بن حمزه گفته است كه ابراهيم بن على بن ابى طالب آن روز به شهادت رسيد و من در هيچ يك از كتب انساب نام ابراهيم را نيافتم.»(35)

 

در بحارالانوار از به شهادت رسیدن عبيد الله بن علي در واقعه کربلا نفی شده است و ذکر شده است که او در جنگ مذار به کشته شده است:

«و ذكر يحيى بن الحسن أن أبا بكر بن عبيد الله الطلحي حدثه عن أبيه أن عبيد الله بن علي قتل مع الحسين و هذا خطأ و إنما قتل عبيد الله يوم المذار قتله أصحاب المختار و قد رأيته بالمذار.»(36)

«يحيى بن حسن گويد: عبيد اللَّه بن على عليه السلام با امام حسين شهيد شد. ولى اين موضوع درست نيست. زيرا اين عبيد اللَّه بن على در جنگ مذار (شهرى بين واسط و بصره) ياران مختار او را كشتند.»(37)

 

باقر شریف قرشی به نقل از تاريخ خليفه خياط، جلد1، صفحه 234 از به شهادت برادر دیگری از حضرت امام حسین (علیه السّلام) با نام عباس اصغر كه مادرش لبابه دختر عبيد اللّه بن عباس نام می برد.

العباس الاصغر و هو اخو الامام لأبيه و أمه لبابة بنت عبيد اللّه بن العباس استشهد يوم الطف.(38)‏

البته در مقاتل دیگر نامی از ایشان برده نشده است.

 

پی نوشتها

(1) المزار الكبير، صفحه 489 – 488 - بحار الأنوار، جلد‏45، صفحه 67 – 66 - إقبال الأعمال، جلد‏2، صفحه 574

(2) مثير الأحزان، صفحه 68 - مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 279 – الأخبار الطوال، صفحه 257- وقعة الطف، صفحه 245

(3)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 178

(4) البداية و النهاية، جلد ‏8، صفحه 187- تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه449 – 448 - الكامل، جلد‏4، صفحه 76 - مروج ‏الذهب، جلد‏3، صفحه 62

(5) تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه449 – 448

(6) ترجمه تاريخ ‏الطبري، جلد‏7، صفحه 3057

(7) منتهى الآمال (عربی)، جلد‏1، صفحه 685 - 684

(8) مقاتل الطالبین، صفحه 89-88

(9) أنساب‏الأشراف، جلد‏3، صفحه 201 - الكامل، جلد‏4، صفحه 76- تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه449 – 448

(10) تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه449

(11) الأخبار الطوال، صفحه 257

(12) الكامل، جلد‏4، صفحه 76 -أنساب ‏الأشراف، جلد‏3، صفحه 201 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه 107

(13) البداية و النهاية، جلد ‏8، صفحه 187- تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه449 – 448 - الكامل، جلد‏4، صفحه 76 - مروج ‏الذهب، جلد‏3، صفحه 62 - الطبقات الكبرى، جلد‏10، صفحه 476

(14) الكامل، جلد‏4، صفحه 76- تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه449 - الطبقات الكبرى، جلد‏10، صفحه 476

(15) الفتوح، جلد5، صفحه112- الطبقات الكبرى، جلد‏10، صفحه 476 - تذکره الخواص، صفحه 230 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه 107

(16) الفتوح، جلد5، صفحه112

(17) مقاتل الطالبيين، صفحه91 - منتهى الآمال(عربی)، جلد1‏، صفحه 685 

(18)بحار الأنوار، جلد‏45، صفحه 36

(19)منتهى الآمال(عربی)، جلد1‏، صفحه 685 

(20)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه 107

(21) الطبقات الكبرى، جلد‏10،صفحه 476

(22) بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 37 - 36

(23) زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 56

(24) مع الركب الحسيني، جلد‏4، صفحه 390   

(25) با كاروان حسينى، جلد2، صفحه 347   

(26) مع الركب الحسيني، جلد‏4، صفحه 395 – 394

(27) با كاروان حسينى، جلد2، صفحه 351   

(28) الفتوح، جلد‏5، صفحه 113- 112 - مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه 107

(29) نفس المهموم، صفحه 298 

(30)دمع السجوم، صفحه 281- 280

(31) مع الركب الحسيني، جلد‏4، صفحه92 – 391

(32) با كاروان حسينى، جلد2، صفحه 348   

(33) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد‏4، صفحه 107

(34) دمع السجوم، صفحه 281

(35) مع الركب الحسيني، جلد‏4، صفحه 399 – 394

(36) بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 39

(37) زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، صفحه 59

‏(38) حياة الإمام الحسين(ع)، جلد‏3، صفحه270

 

منابع

- الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، 1368ش.

- الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة فى السنة (چاپ الحديثة)، على بن موسى ابن طاووس، 3جلد، دفتر قم، تبليغات اسلامى، چاپ: اول، 1376ش.

- البداية و النهاية، أبوالفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، بيروت، دار الفكر،1407ق./ 1986

- حياة الإمام الحسين عليه السلام‏، باقر شريف قرشى، ‏ قم، ‏مدرسه علميه ايروانى‏، 1413 ق‏.

- الطبقات الكبرى‏، ابن سعد كاتب واقدى‏، بيروت‏، دار الكتب العلمية، 1418 ق‏.

- الفتوح، محمد بن علی ابن‌اعثم کوفی، بیروت، دار الأضواء، 1411 ه.ق.

- الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965

- المزار الكبير، محمد بن جعفر ابن مشهدى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ: اول، 1419 ق.

- انساب الأشراف، البلاذرى، تحقيق محمد باقر المحمودي، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1977/1397

- با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه (ترجمه)، علی شاوی، قم، زمزم هدايت، 1386ش.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- تاريخ الطبرى (تاريخ الأمم و الملوك)، محمد بن جرير طبرى، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دارالتراث، 1387/1967

- ترجمه تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى، مترجم: ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375

- ترجمه ‏مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم، عبد الرزاق مقرّم، مترجم محمد مهدى عزيز الهى كرمانى، نويد اسلام‏، قم، 1381 

- حياة الإمام الحسين عليه السلام‏، باقر شريف قرشى، ‏ قم، ‏مدرسه علميه ايروانى‏، 1413 ق‏.

- دمع السجوم، عباس قمی، ترجمه ابوالحسن شعرانی، قم، هجرت، 1381

- زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى‏ مجلسى، مترجم: محمد جواد نجفى، تهران‏، اسلاميه،1364

- مثیر الأحزان، احمد بن محمد ابن فهد حلی، جعفر بن محمد ابن‌نما، محقق: مدرسه الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم، مدرسة الإمام المهدي (علیه السلام‌)، ۱۴۰۶ ق.

- مروج الذهب و معادن الجوهر، أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، 1409ق.

- مع الرکب الحسیني من المدینة إلی المدینة، علی شاوی، قم، تحسين، 1386ش.

- مقاتل الطالبيين،‏ ابوالفرج اصفهانى، ‏بيروت‏، دار المعرفة، بی تا

- مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق.

- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4 جلد، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (عربي)، حاج شيخ عباس قمى، قم، جامعه مدرسين (موسسه النشر الاسلامى)، 1422 ق.

- موسوعه کربلا، لبیب بیضون، بیروت، موسسه الاعلمی، 1427/ 1385ق.

- نفس المهموم‏، حاج شيخ عباس قمى، نجف، المكتبه الحيدريه‏، ‏1421 ق./ 1379ش.

- وقعة الطفّ، لوط بن يحيى ابو مخنف كوفى، قم، جامعه مدرسين، چاپ: سوم، 1417 ق.

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه