نجف اشرف قطعه ای از بهشت

 

در منزلت برخی از مکانها و بقعه های مطهر اخبار و احادیثی از معصومین (علیهم السّلام) به ما رسیده است. در باب نجف اشرف نیز اخباری در دست است که به قداست این زمین از دوران باستان اشاره دارد. علاوه بر آن احادیثی که خبر از نزول رحمت الهی به پیامبران اولوالعزم و پیامبران دیگر (علیهم السّلام) در این منطقه می دهد دلیلی بر شرافت نجف اشرف نسبت به مناطق دیگر می باشد.

حضرت امام باقر (علیه السّلام) نقل فرموده اند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در وصیت به فرزندان خود برای به خاکسپاری ایشان در نجف اشرف آنجا را «ابتدای طور سینا» ذکر نمودند.(1)

 

موقعیت و پیدایش نجف اشرف

«نجف اشرف شهری است جانب صحرا و در فاصله‌ شش مایلی کوفه واقع شده است. آب و هوای آن بیابانی است. در تابستان گرم و خشک و در زمستان سرد و سوزان است. این شهر در ارتفاع 230 پایی از دریا قرار دارد و میانگین بارش در آن سالانه بين یک تا پنج قطره در هر اینچ است. شهر نجف اشرف به دلیل قرار گرفتن در طرف صحرا و اختلاف درجه‌ حرارت، در معرض بادهای موسمی قرار دارد به ‌گونه ‌ای که ممکن است گاه درجه حرارت این شهر به 48 درجه‌ سانتیگراد و حتی بیشتر از آن برسد. نجف در مسافت 180 کیلومتری بغداد و در سمت غربی این شهر واقع شده است.

نجف در لغت به معنی مکان بلند و چهارگوش در وسط دشت یا در زمینی است که آب به آن نرسد. جمع این واژه «نجاف» است و نجف اگر به صورت حرکت بر روی حروف آن خوانده شود به معنی پوسته‌ صلیان (نوعی گیاه) است.

نجف در نزدیکی حیره پایتخت مناذره قرار داشته و حتی یکی از حومه ‌های زیبای این شهر بوده است. در نواحی مختلف این شهر، کلیساهای مسیحی قرار دارد که از مشهورترین آنها کلیسای فائیون در قسمت بالایی شهر نجف و کلیسای ابن مزعوق در جنوب این شهر است.

از کلیساهای مشهور، کلیساهای کشیشها است. این کلیساها در نجف و در پشت کوفه یعنی ابتدای حیره قرار داشته ‌اند و قبه‌ ها و قصرهایی بوده که به کلیساهای کشیشها نامیده شده ‌اند. روبروی این کلیساها رودخانه ‌ای موسوم به غدیر قرار داشت و در سمت راست آنها قصر ابی خصیب مولی ابی جعفر و در سمت شمال آنها شهر سدیر قرار داشته است.

از کلیساهای مشرف بر شهر نجف، کلیسای مارت مریم است که از جمله کلیساهای قدیمی این شهر بوده و توسط منذریان در اطراف حیره بین خورنق و سدیر و نیز بین قصر ابی خصیب ساخته شده و ثروانی در مورد آن چنین گفته است:

درکلیسای مارت مریم و در سایه‌ حیاط آن توقف کن. پس قصر ابی خصیب که به صورت کامل بر نجف مشرف است.

به نظر می ‌رسد که نجف در خلال فتوحات اسلامی، عرصه‌ رخدادهای مربوط به جنگ بوده است و فرمانده خالد بن ولید و فرماندهان وی که در فتح منطقه حیره شرکت داشته ‌اند در این شهر حضور یافته ‌اند. در سال شانزدهم هجری میدان جنگ قادسیه در نزدیکی نجف به وقوع پیوست. این جنگ بین کوفه و عذیب رخ داد و به پیروزی بزرگ مسلمانان و فتح مناطق زراعی عراق در آن حادثه مشهور انجامید.

 

مهمترین قبایلی که به اطراف حیره و نجف منتقل شدند قبیله‌ تغلب بود که بعد از جنگ بسوس در زمان عمرو بن هند به آن مکان مهاجرت کردند.

همچنین قبیله‌ بکر در این منطقه سکونت داشتند و از مشهورترین زیرشاخه‌های آن قبیله‌ شیبان است که مکانهای مشهوری در اختیار داشتند و در منطقه‌ ذی قار با همکاری قبایل عربی هم پیمان خود بر سپاه ساسانی پیروز شدند و منطقه‌ نجف در زمره‌ سرزمینهایی قرار گرفت که به فتح مسلمانان درآمد و شهر کوفه در سال 17 هجری بنا شد و تا سال 36 هجری یکی از ولایتهای مهم حکومت اسلامی باقیماند. در این سال حضرت امیرالمومنین امام علی (علیه السّلام) بعد از فراغت از جنگ جمل به این شهر آمدند و در آنجا اقامت گزیدند و کوفه به مدت چهار سال پایتخت خلافت اسلامی شد.

در بیست و یکم رمضان سال 40 هجری برابر با 661 میلادی، حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر اثر ضربتی که یکی از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم مرادی بر ایشان وارد کرد به شهادت رسیدند و فرزندان و خانواده‌ ایشان به صورت پنهانی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را در نجف به خاک سپردند. در طول حکومت بنی امیه مضجع ایشان مخفی بود و ضریحی بر مضجع ایشان بنا نشد.»(2)

 

قدمت و قداست نجف اشرف از زمان باستان

در اخبار و احادیث رسیده از ائمه معصومین (علیه السّلام) از شرافت این منطقه از زمانهای بسیار دور و حتی از بدو آفرینش حضرت آدم (علیه السّلام) خبر داده شده است. برخی از احادیث نیز دلالت بر نزول رحمت الهی بر پیامبران الهی (علیهم السّلام) در نجف اشرف دارد.

 

در تفسیر عیاشی حدیثی از قول حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقل شده است که پشت کوفه همان نجف اشرف اول مکانی است که خداوند متعال در آن عبادت شد و سجده ملائکه بر آدم در این مکان واقع شده است:    

«تفسير العياشي عَنْ بَدْرِ بْنِ خَلِيلٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع)‏: أَوَّلُ بُقْعَةٍ عُبِدَ اللَّهُ عَلَيْهَا ظَهْرُ الْكُوفَةِ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ الْمَلَائِكَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لآِدَمَ سَجَدُوا عَلَى ظَهْرِ الْكُوفَةِ.»(3)

«در تفسیر عیاشی از بدر بن خلیل اسدی از مردی از اهل شام نقل شده است که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: اول مکانی که در آن خدا را عبادت کرده ‌اند پشت کوفه (نجف) است زیرا ملائکه به فرمان خداوند در  پشت کوفه بر حضرت آدم (علیه السّلام) سجده کردند.»

 

در باب قدمت نجف اشرف در حدیث ذیل از حضرت امام صادق (علیه السّلام) ذکر شده است که نجف همان كوهى است كه پسر نوح در زمان طوفان به آن پناه برده است:

«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي نُعَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ:‏ إِنَّ النَّجَفَ كَانَ جَبَلًا وَ هُوَ الَّذِي قَالَ ابْنُ نُوحٍ‏ سَآوِي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ وَ لَمْ يَكُنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ جَبَلٌ أَعْظَمَ مِنْهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا جَبَلُ أَ يَعْتَصِمُ بِكَ مِنِّي فَتَقَطَّعَ قِطَعاً قِطَعاً إِلَى بِلَادِ الشَّامِ وَ صَارَ رَمْلًا دَقِيقاً وَ صَارَ بَعْدَ ذَلِكَ بَحْراً عَظِيماً وَ كَانَ يُسَمَّى ذَلِكَ الْبَحْرُ بَحْرَ نَيْ ثُمَّ جَفَّ بَعْدَ ذَلِكَ فَقِيلَ نَيْ جَفَّ فَسُمِّيَ بِنَجَفَ ثُمَّ صَارَ النَّاسُ بَعْدَ ذَلِكَ يُسَمُّونَهُ نَجَفَ لِأَنَّهُ كَانَ أَخَفَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِم‏.»(4)

«على بن احمد بن محمّد (رضى اللَّه عنه) ‏گويد: محمّد بن ابى عبد اللَّه كوفى از موسى بن عمران نخعى از عمويش حسن بن يزيد نوفلى از على بن ابى حمزه از ابى نعيم از حضرت ابى عبد اللَّه (عليه السّلام) نقل كرده است كه آن‏ جناب فرمودند: نجف همان كوهى بود كه پسر نوح گفت: «سَآوِي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ: به زودى بالاى كوهى خواهم رفت كه من را از غرق شدن در آب حفظ مى‏كند.(سوره مبارکه هود، آیه 43)» و روى زمين كوهى بزرگتر و مرتفعتر از آن نبود، بارى حقّ عزّ و جلّ به كوه خطاب فرمود: اى كوه، آيا از من به تو بايد پناه برده شود؟ پس كوه بلافاصله تكّه تكه گرديد و به طرف بلاد و سرزمينهاى شام پرتاب و به ريگهاى ريز و كوچكى مبدّل گشت و بعد از آن به صورت دريايى عظيم درآمد و به درياى «نى» ناميدند سپس خشك شد و به آن «نى ‏جف» گفتند بعد از آن مردم آن سرزمين را «نجف» خواندند زيرا اداء آن بر زبانشان سهل‏تر و آسان‏تر بود.»(5)

 

در قسمتی حدیثی از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) از اهمیت نجف اشرف و مورد الطاف خداوند قرار گرفتن پیامبران اولوالعزم (علیهم السّلام) در این منطقه خبر داده شده است:

«وَ أَخْبَرَنِي وَالِدِي وَ عَمِّي رَضِيُّ الدِّينِ عَلِيُّ بْنُ طَاوُسٍ رَحِمَهُمَا اللَّهُ عَنِ الْفَقِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ نَمَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ عَرَبِيِّ بْنِ مُسَافِرٍ عَنْ إِلْيَاسَ بْنِ هِشَامٍ الْحَائِرِيِّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ عَنْ وَالِدِهِ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ قَالَ‏ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي أَشْتَاقُ إِلَى الْغَرِيِّ ... قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نُوحٍ وَ هُوَ فِي السَّفِينَةِ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ أُسْبُوعاً فَطَافَ بِالْبَيْتِ كَمَا أَوْحَى إِلَيْهِ ثُمَّ نَزَلَ فِي الْمَاءِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ فَاسْتَخْرَجَ تَابُوتاً فِيهِ عِظَامُ آدَمَ (ع) فَحَمَلَهُ فِي جَوْفِ السَّفِينَةِ ثُمَّ طَافَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَطُوفَ ثُمَّ وَرَدَ إِلَى بَابِ الْكُوفَةِ فِي وَسَطِ مَسْجِدِهَا فَفِيهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِلْأَرْضِ ابْلَعِي مَاءَكِ فَبَلَعَتْ مَاءَهَا مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ كَمَا بَدَأَ الْمَاءُ مِنْهُ وَ تَفَرَّقَ الْجَمْعُ الَّذِينَ كَانُوا مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَأَخَذَ نُوحٌ (ع) التَّابُوتَ فَدَفَنَهُ فِي الْغَرِيِّ وَ هُوَ قِطْعَةٌ مِنَ الْجَبَلِ الَّذِي كَلَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ مُوسَى تَكْلِيماً وَ قَدَّسَ عَلَيْهِ عِيسَى تَقْدِيساً وَ اتَّخَذَ عَلَيْهِ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَ مُحَمَّداً عَلَيْهِ حَبِيباً وَ جَعَلَهُ لِلنَّبِيِّينَ مَسْكَناً وَ اللَّهِ مَا سَكَنَ فِيهِ بَعْدَ أَبَوَيْهِ الطَّيِّبَيْنِ آدَمَ وَ نُوحٍ أَكْرَمُ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ (ع) وَ إِذَا زُرْتَ جَانِبَ النَّجَفِ فَزُرْ عِظَامَ آدَمَ وَ بَدَنَ نُوحٍ وَ جِسْمَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَإِنَّكَ زَائِرٌ الْأَنْبِيَاءَ الْأَوَّلِينَ وَ مُحَمَّداً خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيّاً سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ فَإِنَّ زَائِرَهُ تُفْتَحُ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ فَلَا تَكُنْ عَنِ الْخَيْرِ نَوَّاما.» (6)

«و كالصّحيح از مفضّل بن عمر منقول است كه داخل شدم بر حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) و عرض نمودم كه اشتياق نجف اشرف دارم... فرمودند: حق سبحانه و تعالى وحى فرستاد به حضرت نوح در وقتى كه در كشتى بود كه هفت دور طواف خانه بكن. طواف خانه كرد چنان كه حق سبحانه و تعالى فرموده بود و از كشتى به زير آمد و داخل آب شد و آب تا زانوهاى آن حضرت بود. پس از آب تابوتى بيرون آورد و در كشتى گذاشت و كشتى در ميان دريا مى ‏گشت يا طواف خانه مى‏ كرد آن مقدار كه حق سبحانه و تعالى خواست. پس كشتى رسيد تا دروازه كوفه و داخل مسجد كوفه شد. آنگاه حق سبحانه و تعالى به زمين خطاب كرد كه آب خود را فرو بر.

پس آب دريا در مسجد كوفه فرو رفت همچنان كه ابتدا از آنجا بيرون آمده بود و جمعى كه با نوح بودند در كشتى، در اطراف عالم متفرّق شدند و حضرت نوح تابوت حضرت آدم را از كشتى بيرون آورد و در نجف دفن كرد و اين نجف قطعه ‏اي است از كوهى كه حق- سبحانه و تعالى- در آن كوه با حضرت موسى سخن گفت و حضرت عيسى را در اين كوه مقدّس و مطهّر گردانيدند و حضرت ابراهيم (علیه السّلام) را در اين كوه خليل خود گردانيد و حضرت محمّد را (صلّى اللَّه عليه و آله) در شب معراج بر اين كوه خلعت محبت خويش پوشانيد و آن را محلّ سكناى پيغمبران گردانيد و قسم به خدا كه بعد از دو پدرش، آدم و نوح، كسى از پيغمبران سكنى نكرد كه گرامى‏تر از حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) باشد.

پس چون زيارت كنى جانب نجف را پس زيارت كن استخوانهاى حضرت آدم و بدن حضرت نوح و جسم حضرت امير المؤمنين (صلوات اللَّه عليهم) را كه زيارت‏ كرده باشی پدران پيشينيان را كه آدم و نوح باشند و زيارت كرده باشی حضرت سيّد المرسلين (صلّى اللَّه عليه و آله) را - چون امير المؤمنين (علیه السّلام) نفس پيغمبر (صلی الله علیه و آله) است و زيارت او زيارت آن حضرت است - و زيارت كرده باشی حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) را كه بهترين اوصياء پيغمبران است و به درستى كه دعاهاى زائران آن حضرت مستجاب است و در وقت زيارت آن حضرت درهاى آسمان گشوده مى‏ شود پس به خواب مرو و غافل مشو از امثال اين فضيلتهاى عظيم و كرامتهاى نامتناهى.» (7)

 

ارزش و اهمیت نجف اشرف

در حدیث ذیل که مرفوعا از حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) نقل شده است از حضور حضرت ابراهیم (عليه السّلام) در منطقه ای در محدوده نجف اشرف یاد شده است که سبب نزول رحمت بر آن ناحیه گردید و ایشان نیز از باب اهمیت آن منطقه را خریداری نمودند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْجَارُودِ رَفَعَهُ فِيمَا يَرْوِي إِلَى عَلِيٍّ (ع) قَالَ:‏ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ (ص) مَرَّ بِبَانِقْيَا فَكَانَ يُزَلْزَلُ بِهَا فَبَاتَ بِهَا فَأَصْبَحَ الْقَوْمُ وَ لَمْ يُزَلْزَلْ بِهِمْ فَقَالُوا مَا هَذَا وَ لَيْسَ حَدَثٌ قَالُوا نَزَلَ هَاهُنَا شَيْخٌ وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ قَالَ فَأَتَوْهُ فَقَالُوا لَهُ يَا هَذَا إِنَّهُ كَانَ يُزَلْزَلُ بِنَا كُلَّ لَيْلَةٍ وَ لَمْ يُزَلْزَلْ بِنَا هَذِهِ اللَّيْلَةَ فَبِتْ عِنْدَنَا فَبَاتَ فَلَمْ يُزَلْزَلْ بِهِمْ فَقَالُوا أَقِمْ عِنْدَنَا وَ نَحْنُ نُجْرِي عَلَيْكَ مَا أَحْبَبْتَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ تَبِيعُونِّي هَذَا الظَّهْرَ وَ لَا يُزَلْزَلُ بِكُمْ فَقَالُوا فَهُوَ لَكَ قَالَ لَا آخُذُهُ إِلَّا بِالشِّرَاءِ فَقَالُوا فَخُذْهُ بِمَا شِئْتَ فَاشْتَرَاهُ بِسَبْعِ نِعَاجٍ وَ أَرْبَعَةِ أَحْمِرَةٍ فَلِذَلِكَ سُمِّيَ بَانِقْيَا لِأَنَّ النِّعَاجَ بِالنَّبَطِيَّةِ نِقْيَا قَالَ فَقَالَ لَهُ غُلَامُهُ يَا خَلِيلَ الرَّحْمَنِ مَا تَصْنَعُ بِهَذَا الظَّهْرِ لَيْسَ فِيهِ زَرْعٌ وَ لَا ضَرْعٌ فَقَالَ لَهُ اسْكُتْ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَحْشُرُ مِنْ هَذَا الظَّهْرِ سَبْعِينَ أَلْفاً يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... بِغَيْرِ حِسابٍ‏ يَشْفَعُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ لِكَذَا وَ كَذَا.»(8)

محمّد بن على ماجيلويه (رحمة اللَّه عليه) از على بن ابراهيم از عثمان بن عيسى از ابو الجارود مرفوعا از حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) نقل كرده است كه آن جناب فرمودند: حضرت ابراهيم (عليه السّلام) عبورش به بانقيا(9) افتاد، در اين مكان هر شب زلزله مى ‏آمد آن حضرت شب را در آنجا به صبح رساند، اهل آن وادى صبح كردند و اثرى از زلزله نديدند؛ گفتند: چه شده است؟ چرا ديشب زلزله ای نيامد؟

برخى جواب دادند و گفتند: ديشب پير مردى كه با او نوجوان و غلامى بود در اينجا فرود آمد ممكن است به خاطر قدوم او باشد.

امام (عليه السّلام) فرمودند: اهالى آن شهر به محضر حضرت ابراهيم (عليه السّلام) رسيدند و به او عرضه داشتند اى مرد هر شب در اين مكان زلزله مى‏ آيد ولى ديشب كه تو اينجا بودى زلزله قطع شد حال امشب نيز نزد ما باش، حضرت ابراهيم (عليه السّلام) آن شب را نيز در آنجا بماند و زلزله نيامد. بامداد آنها گفتند: نزد ما باش و آنچه بخواهى برايت آماده مى‏كنيم.

حضرت ابراهيم (عليه السّلام) فرمودند: خير، ولى اين دشت و سرزمين را به من بفروشيد كه مال من باشد ديگر زلزله را نخواهيد ديد. آنها گفتند: اين سرزمين مال تو باشد. ابراهيم (عليه السّلام) فرمود: آن را نخواهم گرفت مگر با خريدن. گفتند: از ما بگير به آنچه خواهى. حضرت ابراهيم (عليه السّلام): آن سرزمين را به هفت ميش ماده و چهار الاغ خريد از اين رو آن سرزمين را بانقيا خواندند چه آنكه نعاج يعنى ماده ميش را در لغت نبطيّه، نقى گويند.

حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) فرمودند: غلام حضرت به حضرت ابراهيم (علیه السّلام) عرض كرد: اي خليل الرحمن، با اين دشت لم يزرع را كه در آن نه كشاورزى ممکن است و نه دامدارى چه خواهى كرد؟ حضرت فرمود: خموش، خداوند متعال از اين دشت هفتاد هزار نفر را محشور نماید كه جملگى بدون حساب داخل بهشت مى ‏شوند مردى از ميان ايشان شفاعت مى ‏نمايد براى جماعت كذا و كذا.(10)

 

در باب ارزش این منطقه نقل شده است که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) منطقه ای را بین خورنق (عمارتى مشهور که نعمان بن منذر پادشاه عرب بنا كرده است.) و حيره (كربلاى معلّى) و كوفه بود خریداری کردند که همان نجف اشرف بود و در ملک خویش به خاک سپرده شدند:

«رَوَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَلَوِيُّ الْحُسَيْنِيُّ فِي كِتَابِ فَضْلِ الْكُوفَةِ بِإِسْنَادٍ رَفَعَهُ إِلَى عُقْبَةَ بْنِ عَلْقَمَةَ أَبِي الْجَنُوبِ قَالَ‏ اشْتَرَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ(ع) مَا بَيْنَ الْخَوَرْنَقِ إِلَى الْحِيرَةِ إِلَى الْكُوفَةِ مِنَ الدَّهَاقِينِ بِأَرْبَعِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ أَشْهَدَ عَلَى شِرَائِهِ قَالَ فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تَشْتَرِي هَذَا بِهَذَا الْمَالِ وَ لَيْسَ تَنْبُتُ قَطُّ فَقَالَ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) يَقُولُ كُوفَانُ يُرَدُّ أَوَّلُهَا عَلَى آخِرِهَا يُحْشَرُ مِنْ ظَهْرِهَا سَبْعُونَ أَلْفاً يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ وَ اشْتَهَيْتُ أَنْ يُحْشَرُوا فِي مِلْكِي‏.

أقول هذا الحديث فيه إيناس بما نحن بصدده و ذلك أن‏ ذكره ظهر الكوفة إشارة إلى ما خرج عن الخندق و هي عمارة آهلة إلى اليوم و إنما اشترى أمير المؤمنين (علیه السّلام) ما خرج عن العمارة إلى حيث ذكروا و الكوفة مُصِّرَتْ سنة سبع عشرة من الهجرة و نزلها سعد في مُحَرَّمِهَا و أمير المؤمنين دخلها سنة ست و ثلاثين فدل على أنه اشترى ما خرج عن الكوفة المُمَصَّرة فدفنه بملكه أولى.»(11)

«روايت كرده است ابو عبد اللَّه محمّد بن على بن الحسن علوى حسينى در كتاب فضل الكوفه به اسنادى كه به عقبة بن علقمه رسانده است كه او گفت كه حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) دهاتى را خريدند كه ما بين خورنق (عمارتى است مشهور بنا كرده‏ نعمان بن منذر پادشاه عرب) و حيره (كربلاى معلّى) و كوفه بود. در حديث ديگر: ما بين نجف اشرف و حيره و كوفه، به چهل هزار درهم خریدند و جمعى را بر خريدن آن گواه گرفتند. پس به آن حضرت عرض كردند كه يا امير المؤمنين، اين زمين را به اين مال بسيار مى‏ خريد و هيچ حاصلى از اينجا به عمل نمى ‏آيد.

حضرت فرمودند: شنيدم از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) كه فرمودند در كوفه فتنه‏ هاى بسيار خواهد شد و از صحراى پشت آن هفتاد هزار نفر محشور خواهند شد كه بى ‏حساب به بهشت روند و من خواستم كه اين جماعت از ملك من محشور شوند.

مصنّف مى‏ گويد كه مراد از پشت كوفه، بيرون خندق است زيرا كه عمارت كوفه تا اينجا كشيده است و حضرت بيرون عمارت را خريدند و شهر كوفه در سال هفتم هجری بنا شد و ابتداء سعد بن ابى وقّاص در آنجا نزول كرد و حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) در سال سى و ششم هجری وارد كوفه شدند. پس معلوم شد كه آن حضرت بيرون شهر كوفه را خريدند و به خاکسپاری آن حضرت در ملك خود اولى است.» (12)

 

وادی السّلام نجف محل حضور ارواح مومنان

وادی السّلام از اماکنی در نجف است که به دلیل گرد آمدن ارواح مومنان در آن بعد از حرم مطهر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مجال به ذکر دو حدیث در این باب می پردازیم:

«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُرْتَجِلِ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ عُبَادَةَ الْأَسَدِيِّ عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِيِ‏ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) إِلَى الظَّهْرِ فَوَقَفَ بِوَادِي السَّلَامِ كَأَنَّهُ مُخَاطِبٌ لِأَقْوَامٍ فَقُمْتُ بِقِيَامِهِ حَتَّى أَعْيَيْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ حَتَّى نَالَنِي مِثْلُ مَا نَالَنِي أَوَّلًا ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِي فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي قَدْ أَشْفَقْتُ عَلَيْكَ مِنْ طُولِ الْقِيَامِ فَرَاحَةَ سَاعَةٍ ثُمَّ طَرَحْتُ الرِّدَاءَ لِيَجْلِسَ عَلَيْهِ فَقَالَ لِي يَا حَبَّةُ إِنْ هُوَ إِلَّا مُحَادَثَةُ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤَانَسَتُهُ قَالَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّهُمْ لَكَذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ كُشِفَ لَكَ لَرَأَيْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً مُحْتَبِينَ يَتَحَادَثُونَ فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ فَقَالَ أَرْوَاحٌ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ فِي بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِيلَ لِرُوحِهِ الْحَقِي بِوَادِي السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ.» (13)

علی بن محمد از علی بن حسن از حسین بن راشد از مرتجل بن معمر از ذریح محاربی از عباده اسدی از حبه عرنی گوید: همراه امیرمؤمنان به سوي ظَهر (پشت کوفه) خارج شدم، او بر وادي السلام ایستاد گویی که اقوامی را خطاب می کند با قیام او قائم شدم تا اینکه خسته شدم و نشستم تا اینکه ملول شدم و دوباره قیام کردم اما به حال پیشین دچار شدم. سپس نشستم تا اینکه ملول شدم سپس قیام کردم و ردایم را جمع کردم و گفتم: یا امیرمؤمنان، من از طولانی شدن قیام بر شما بیم دارم ساعتی استراحت کن و ردایم را براي او پهن کردم تا بر روي آن بنشیند. فرمودند: اي حبه، این جز سخن گفتن یا انس با مؤمن نیست. راوي گوید: عرض کردم یا امیر مؤمنان، آنها نیز چنین هستند؟ فرمود: بلی اگر برایت آشکار می شد آنها را می دیدي که حلقه حلقه نشسته اند و با یکدیگر صحبت می کنند. عرض کردم: جسم هستند یا روح فرمود: روح هستند و هیچ مؤمنی نیست که در گوشه اي از زمین بمیرد مگر اینکه به روحش گفته شود به وادي السلام ملحق شو که آن بقعه اي از جنت عدن است.(14)

 

درحدیث دیگری در باب گرد آمدن ارواح مومنان در وادی السّلام آمده است:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَخِي بِبَغْدَادَ وَ أَخَافُ أَنْ يَمُوتَ بِهَا فَقَالَ مَا تُبَالِي حَيْثُمَا مَاتَ أَمَا إِنَّهُ لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا إِلَّا حَشَرَ اللَّهُ رُوحَهُ إِلَى وَادِي السَّلَامِ قُلْتُ لَهُ وَ أَيْنَ وَادِي السَّلَامِ قَالَ ظَهْرُ الْكُوفَةِ أَمَا إِنِّي كَأَنِّي بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ يَتَحَدَّثُونَ.»(15)

«احمد بن عمر گوید به حضرت امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم: برادرم در بغداد است بیم آن دارم که درآنجا بمیرد.

فرمودند: اعتنا نکن که کجا فوت کند همانا که هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین باقی نمی ماند مگر اینکه خداوند روحش را به سوي وادي السلام محشور می کند. به او عرض کردم: وادي السلام کجاست؟ فرمودند: پشت کوفه، آگاه باش که من گویی آنها را می بینم که حلقه حلقه نشسته­ اند و صحبت می ­کنند.» (16)

 

در باب منزلت مسجد کوفه که در مجاورت نجف اشرف قرار دارد نیز احادیثی ذکر شده است که به حدیث ذیل بسنده می شود:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْفَضْلِ الْكُوفِيُّ فِي مَسْجِدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ التَّبَّانِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ النَّهْمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ‏ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا تَوْبَةُ بْنُ الْخَلِيلِ قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ يَقُولُ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ خَارِجَةَ قَالَ قَالَ لِيَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع): كَمْ بَيْنَ مَنْزِلِكَ وَ بَيْنَ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ مَا بَقِيَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ صَالِحٌ دَخَلَ الْكُوفَةَ إِلَّا وَ قَدْ صَلَّى فِيهِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَرَّ بِهِ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِهِ فَاسْتَأْذَنَ لَهُ الْمَلَكُ فَصَلَّى فِيهِ رَكْعَتَيْنِ وَ الصَّلَاةُ الْفَرِيضَةُ فِيهِ أَلْفُ صَلَاةٍ وَ النَّافِلَةُ فِيهِ خَمْسُمِائَةِ صَلَاةٍ وَ الْجُلُوسُ فِيهِ مِنْ غَيْرِ تِلَاوَةِ قُرْآنٍ عِبَادَةٌ فَائْتِهِ وَ لَوْ زَحْفاً.»(17)

«هارون بن خارجه گويد حضرت امام صادق (علیه السّلام) به من فرمودند: از منزل تو تا مسجد كوفه چه اندازه راه است؟ به او گزارش دادم. فرمودند: فرشته مقرب و پيغمبر مرسل و بنده نيكى كه داخل كوفه شده باشد، نیست مگر آنكه در آنجا نماز خوانده است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در شب معراج بر آن گذر دادند و فرشته ‏اى براى آن حضرت اجازه خواست و دو ركعت نماز در آنجا خواندند. نماز واجب در آن برابر هزار نماز است و نافله پانصد برابر، نشستن در آن بى ‏تلاوت قرآن هم عبادت است و اگر چه خود را بر زمين بكشى به آنجا برو.»(18)

 

پانوشتها

(1) بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 220 –  219 - فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السّلام) في النجف، صفحه50

(2) مدن العتبات المقدسه، صفحه 93 – 89

(3) بحار الأنوار، جلد‏11، صفحه 149

(4) علل الشرائع، جلد‏1، صفحه 31

(5) ترجمه علل الشرائع، جلد‏1، صفحه 127- 125

(6) فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 74 72-

(7) ترجمه فرحة الغري، صفحه 88 – 87

(8) علل الشرائع، جلد2، صفحه 585

(9) به كسر نون طبق گفته ياقوت حموى در مراصد الاطّلاع ناحيه ‏اى از نواحى كوفه است كه در كنار فرات مى‏ باشد.

(10) ترجمه علل الشرائع، جلد2، صفحه 859 – 857

(11) فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 30 – 29

(12) ترجمه فرحة الغري، صفحه 67 – 66

(13) الكافي، جلد3، صفحه 243

(14) ترجمه بحارالانوار، جلد 97، صفحه 323

(15) الكافي، جلد‏3، صفحه 243 - بحار الأنوار، جلد ‏97، صفحه 234

(16) ترجمه بحارالانوار، جلد 97، صفحه 324 - 323

(17) الأمالي، صفحه 386 – 385 - بحار الأنوار، جلد‏97، صفحه391

(18) ترجمه الأمالي، صفحه 386- 385

 

منابع

- قرآن کریم

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه محمد باقر كمره ‏اى،‏ تهران،‏ كتابچى،‏1376ش‏.

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، تصحیح استاد ولى و حسین غفاری، جلد1، تهران، كتابچى، چاپ ششم، 1376ش.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

 - ترجمه بحارالانوار، محمد باقربن محمدتقی مجلسی، ترجمه: گروه مترجمان، جلد 97، تهران، کتاب نشر، 1392

- ترجمه علل الشرائع ، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه: محمد جواد ذهنى تهرانى، قم، مؤمنين، 2جلد، چاپ: اول، 1380ش.

- ترجمه ‏فرحة الغري، سيدعبدالكريم بن طاووس، مترجم: علامه مجلسى، چاپ اوّل،‏ تهران،  ‏‏1379ش‏.

- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابويه، قم، كتاب فروشى داورى، چاپ: اول، 1385ش./ 1966

- فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السلام في النجف، عبدالكريم بن احمد ابن طاووس، 1جلد، قم، منشورات الرضي، چاپ اول، بى تا

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم، 1407ق.

 

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه