ذی الحجه ماه به منصه ظهور رسیدن شماری از مناقب و فضایل حضرت امیرالمومنین (ع)

در ماه ذی الحجه ولایت و امامت بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به تمام مسلمین ابلاغ شد و روز هجدهم ذی الحجه بزرگترین عید نام گرفت، بسیاری از وقایع دیگر که منزلت و جایگاه والای مولی الموحدین حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) را تبیین می کند نیز در همین ماه به وقوع پیوست.

 

1. روز اول ذی الحجه الحرام

1 – 1 انتخاب حضرت امیرالمومنین (ع) از طرف خداوند برای ازدواج با حضرت فاطمه (س)

ازدواج حضرت علی (علیه السّلام) با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در اول و بنابر روایاتی ششم ذی الحجه نقل شده است و این ازدواج از آن روی که بسیاری از بزرگان صحابه از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خواستگاری کرده بودند و جواب رد شنیده بودند، برتری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر آنان محسوب می شد و از سویی نیز داماد رسول الله بودن و خویشاوندی سببی نیز امتیازی بود که بسیاری از صحابه به دنبال آن بودند اما نتوانستند این امتیاز را به دست آورند.

به ذکر دو حدیث در این باره بسنده می کنیم:

الأمالي الطوسي‏ أَبُو عَمْرٍو عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ (علیه السّلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ‏ لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فَاطِمَةَ مِنْ عَلِيٍّ أَتَاهُ أُنَاسٌ مِنْ قُرَيْشٍ فَقَالُوا إِنَّكَ زَوَّجْتَ عَلِيّاً بِمَهْرٍ خَسِيسٍ فَقَالَ مَا أَنَا زَوَّجْتُ عَلِيّاً وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ زَوَّجَهُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَوْحَى اللَّهُ إِلَى السِّدْرَةِ أَنِ انْثُرِي مَا عَلَيْكِ فَنَثَرَتِ الدُّرَّ وَ الْجَوْهَرَ وَ الْمَرْجَانَ فَابْتَدَرَ الْحُورُ الْعِينُ فَالْتَقَطْنَ فَهُنَّ يَتَهَادَيْنَهُ وَ يَتَفَاخَرْنَ وَ يَقُلْنَ هَذَا مِنْ نِثَارِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فَلَمَّا كَانَتْ لَيْلَةُ الزِّفَافِ أَتَى النَّبِيُّ بِبَغْلَتِهِ الشَّهْبَاءِ وَ ثَنَى عَلَيْهَا قَطِيفَةً وَ قَالَ لِفَاطِمَةَ ارْكَبِي وَ أَمَرَ سَلْمَانَ أَنْ يَقُودَهَا وَ النَّبِيُّ(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) يَسُوقُهَا فَبَيْنَمَا هُوَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ إِذْ سَمِعَ النَّبِيُّ ص مَا أَهْبَطَكُمْ إِلَى الْأَرْضِ قَالُوا جِئْنَا نَزُفُّ فَاطِمَةَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَكَبَّرَ جَبْرَئِيلُ وَ كَبَّرَ مِيكَائِيلُ وَ كَبَّرَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرَ مُحَمَّدٌ ص فَوَقَعَ التَّكْبِيرُ عَلَى الْعَرَائِسِ مِنْ تِلْكَ اللَّيْلَةِ.

شيخ طوسى در امالى از جابر بن عبد اللَّه (رحمه اللَّه) روايت می كند كه گفت: هنگامى كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فاطمه را براى على (عليهما السّلام) تزويج نمود عدّه ‏اى از قريشيان نزد آن حضرت آمده و گفتند: تو دخترت را با مهريّه كم به ازدواج على (عليه السّلام) در آوردى. پيامبر گفت: من او را براى على تزويج نكردم بلكه خداوند عزّ و جلّ در شب معراج او را براى على (عليه السّلام) تزويج كرد و وحى كرد به «سدرة المنتهى» كه جواهرات خود را به پاى ملائك بريزد و حور العين از آن جواهرات جمع مى ‏كردند و به داشتن آنها مباهات مى‏ كردند و مى‏ گفتند: اينها برگرفته از جواهراتى است كه به خاطر ازدواج فاطمه نثار كردند. هنگامى كه عروسى على و فاطمه فرا رسيد رسول خدا اسب خود به نام «شهباء» را آورد و بر آن قطيفه‏ اى افكند و به فاطمه گفت تا بر آن سوار شود و به سلمان فرمان داد تا افسار آن را به دست گيرد در اين حال ناگهان رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) متوجه جبرئيل و ميكائيل شد كه هر يك با هفتاد هزار فرشته ديگر به زمين آمده‏ اند، پس از آنها سؤال فرمود: به چه دليل از آسمان فرود آمدید؟ گفتند: آمده‏ ايم فاطمه را تا خانه على بدرقه كنيم پس در آن روز جبرئيل، ميكائيل و ملائكة و محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) همگى تكبير مى ‏گفتند و از آن تاريخ، گفتن تكبير در عروسی‏ ها رايج گرديد. (1)

عيون أخبار الرضا (عليه السلام‏) جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمٍ الشَّاذَانِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ‏ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (عليه السلام) قَالَ‏ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)يَا عَلِيُّ لَقَدْ عَاتَبَنِي رِجَالٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِي أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَيْكَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِيّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُكُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَكُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِيّاً لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ‏.

شيخ ابو جعفر صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا (عليه السّلام) از حضرت امام على (عليه السّلام) روايت كرده است كه فرمودند: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) خطاب به من گفت: اى على، جمعى از مردان قبيله قريش مرا در باره فاطمه مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگارى كرديم ولى نپذيرفتى و او را به ازدواج على (عليه السّلام) در آوردى؟ در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم كه خواستگارى شما را رد كردم بلكه خدا خواستگارى شما را نپذيرفت و او را براى على انتخاب كرد، زيرا جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: همانا خداى جليل مى ‏فرمايد: اگر من على را خلق نكرده بودم از آدم به بعد شوهرى كه شايسته او باشد در روى زمين يافت نمى ‏شد.(2)

 

2 – 1 ابلاغ آیات برائت به حاجیان توسط حضرت امیرالمومنین (ع) به عنوان فردی از پیامبر (ص)

در اول ذی الحجه سال نهم هجری این واقعه رخ داد. «رسول اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) ابو بكر را مأموريت داد تا سوره برائت را به مردم مكّه ابلاغ كند، مبنى بر اين كه مشركان بعد از اين سال نبايد حج انجام دهند و هيچ كس در حال برهنگى خانه كعبه را طواف نكند و اين كه هيچ غير مسلمانى به بهشت داخل نخواهد شد و اضافه كند كه هر كس بين او و رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) پيمان مدت دارى مبنى بر عدم تعرض مقرّر گرديده، همچنان تا آن مدت اعتبار دارد. حقا خدا و رسولش از مشركان برائت خواهند داشت. ابوبكر براى انجام مأموريت سه روز متوالى راه را پيمود، تا به مكه وارد شود، اما ناگهان جبرئيل (عليه السّلام) بر پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نازل شد و عرض كرد: يا رسول اللَّه، خداوند بزرگ تو را سلام مى‏ رساند و مى‏ فرمايد: اين مأموريت خطير را جز تو و يا كسى كه از خاندان تو است انجام نخواهد داد. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم)، على (عليه السّلام) را فراخواند و فرمود: بر ناقه عضباى من بنشين و با شتاب به سوى مكّه، حركت كن و ابو بكر را در طىّ راه ملاقات نما و سوره برائت را از او بگير و شخصا آن را به مردم ابلاغ كن و پايان مدت پيمان مشركان را به آنها برسان و ابو بكر را مخير كن كه با تو همراه باشد و يا به نزد من مراجعت نمايد.

على (عليه السّلام) بر ناقه عضباى رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) سوار شد و با شتاب راه مكه را پيش گرفت و در راه ابو بكر را ملاقات نمود. ابو بكر هنگامى كه ديد على (عليه السّلام) با شتاب به سوى وى مى ‏آيد به وحشت افتاد گفت: علت اين شتاب و آمدن چيست؟ آيا براى همراهى با من است و يا انگيزه ديگرى در بين است؟ على (عليه السّلام) فرمود: پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به من دستور داده است كه آيات‏ برائت‏ را از تو بگيرم و براى مشركان بخوانم و به من امر كرده است كه تو را مخيّر سازم كه با من باشى و يا به سوى پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بازگردى؛ ابو بكر گفت: من به نزد پيامبر بازمى‏گردم و پس از آن به نزد پيامبر بازگشت.

پس از اين كه بر رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) وارد شد گفت: يا رسول اللَّه، براى ابلاغ أمرى كه ديگران به آن اشتياق فراوان داشتند مرا پسنديديد، امّا در نيمه راه آن مأموريت را از من بازستانده و فرمان را به ديگرى محوّل نمودى، آيا آيه ‏اى در باره من نازل شده است بر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: نه، اما جبرئيل امين، بر من نازل شد و پيام خداوند را مبنى بر اين كه اين مأموريت را جز تو يا كسى كه از تو مى ‏باشد نمى ‏تواند انجام دهد و چون على از من است و كسى غير از او نمى‏ تواند نيابت از من داشته باشد، انجام اين عمل را به او موكول نمودم.

زبير بن بكّار بن زبير بن عوّام كه از هواداران بنى اميّه است، از ابن عباس بازگو نموده كه گفت: با عمر بن الخطّاب از يكى از كوچه ‏هاى مدينه مى ‏گذشتيم، عمر به من گفت: فرزند عباس گمان من اين است كه صاحب تو، [يعنى حضرت على (علیه السّلام)] مظلوم واقع شده است. گفتم: چه ايرادى دارد كه تو از وى رفع مظلوميت كنى. ناگهان دستش كه در دست من بود، كشيد و با سرعت تمام همهمه كنان به راه افتاد، سپس توقف كرد همين كه به او رسيدم گفت: ابن عباس من علّت مظلوميت او را فهمیده ام، يك علت سنّ او (جوانى) باعث شد كه شيوخ، بزرگان و سالمندان عرب نتوانستند تحمّل كنند كه بر آنها امير و حكمفرما باشد، از اين رو او را از حقّش كنار زدند. ابن عباس گويد به او گفتم: به خدا سوگند، خداوند متعال به هنگام مأموريت وى در مورد سوره برائت، او را كوچك نشمرد و او اين سوره را از رفيقت گرفت و راهى مكّه گرديد. عمر با شنيدن اين پاسخ من روى برتافت.» (3) 

حدیثی درباره ابلاغ آیات برائت توسط حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در مکه با بیان ایشان :

أَخْبَرَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي الْهَيْثَمِ الْإِمَامُ‏ قَالَ أَخْبَرَنَا بِشْرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ نَاجِيَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَيْلٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي خَالِدٍ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِيِّ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ:‏ لَمَّا بَعَثَهُ [كَذَا] رَسُولُ اللَّهِ حِينَ أَذَّنَ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ الْأَكْبَرِ، قَالَ عَلِيٌّ: أَلَا لَا يَحُجُّ بَعْدَ هَذَا الْعَامِ مُشْرِكٌ- أَلَا وَ لَا يَطُوفُ بِالْبَيْتِ عُرْيَانٌ، أَلَا وَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مُسْلِمٌ وَ مَنْ كَانَتْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ ذِمَّةٌ فَأَجَلُهُ إِلَى مُدَّتِهِ، وَ اللَّهُ‏ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ.(4)

عامر شعبى روايت كرد، امير المؤمنين على (عليه السّلام) فرمودند: زمانى كه رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و آله) مرا در موسم حج براى ابلاغ آيات برائت فرستاد. در روز حج اكبر به پا خاستم و گفتم: اى مردم، آگاه باشيد، بعد از امسال هيچ مشركى حق انجام دادن مراسم حج را ندارد و هيچ كسى مجاز به طواف عريان نيست. اى مردم بدانيد، غير از مسلمانان كسى داخل بهشت نمى‏ شود. آنان كه قبلا با محمد (صلى اللَّه عليه و آله) پيمان بستند، ميثاقشان تا پايان مدّت معتبر است. آگاه باشيد، «أَنَّ اللَّهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ‏» يعنى خدا و رسول (صلى اللَّه عليه و آله) از مشركين بيزارند.(5)

 

2. روز نهم ذی الحجه؛ روز سد ابواب

اگر چه روز نهم ذی الحجه روز عرفه و دعا و نیایش می باشد اما یکی از اتفاقات بسیار مهم این است که روز سدّ ابواب است. به دستور خداوند همه دربهای خانه هایی که به مسجد باز می شد بسته شد مگر درب خانه حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) و مورد اعتراض صحابه واقع شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) علت آن را دستور خداوند بیان کرد.

في مُسْنَدِ أَحْمَدَ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ فَتَكَلَّمَ النَّاسُ فَخَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَمَرْتُ بِسَدِّ هَذِهِ الْأَبْوَابِ غَيْرَ بَابِ عَلِيٍّ فَقَالَ فِيهِ قَائِلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَيْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ إِنَّمَا أُمِرْتُ بِشَيْ‏ءٍ فَاتَّبَعْتُه‏.

در مسند احمد از برخى منابع روايت شده است كه پيامبر فرمان داد جز در منزل على بن ابيطالب (ع) همه درها را ببندند. مردم زبان به اعتراض گشودند. پيامبر خطبه خواند و ستايش و سپاس الهى به جاى آورد و فرمود: «به من فرمان داده شده كه جز در سراى على همه درها را ببندم و بدگوى شما، زبان به ياوه گشود. به خدا سوگند جز از فرمان حق پيروى نكردم.»(6)

 

3. چهاردهم ذی الحجه سال دهم هجری

1 – 3 نازل شدن لقب «امیرالمومنین» برای حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب (علیه السّلام)

لقب «امیر المومنین» به عنوان اختصاصی ایشان از آدم تا خاتم در روز چهاردهم ذی الحجه سال دهم هجری توسط جبرئیل نازل شد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) صبح روز چهاردهم ذی الحجه پس از نماز صبح وارد «ابطح» شد و به بلال دستور داد تا بین مردم اعلان کنند فردا همه باید به سوی غدیر خم حرکت کنند و جز افراد معلول کسی باقی نماند.

جبرئیل در روز چهاردهم ذی الحجه نازل شد و لقب «امیرالمومنین» را به عنوان لقب اختصاصی حضرت علی (علیه السّلام) با خود آورد و خود نیز با همین لقب به حضرت علی (علیه السّلام) سلام کرد و عرض کرد: «السلام علیک یا امیرالمومنین» حضرت علی (علیه السّلام) که متوجه سلام جبرئیل با این لقب بود درباره آن پرسید. حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) پاسخ داد: این جبرائیل است که از سوی خداوند تحقق آنچه را به من وعده داده شده آورده است.

پیامبر به دستور الهی بزرگان اصحاب را موظف کرد که نزد حضرت علی (علیه السّلام) بروند و با عنوان «امیرالمومنین» بر آن حضرت سلام کنند و بگویند: «السلام علیک یا امیرالمومنین»

پیامبر(صلی الله علیه و آله) که برای منصوب نمودن حضرت علی (علیه السلام) از اقدام منافقان و آسیب رساندن به آن حضرت ترس داشت برای دستور سلام کردن آنان به حضرت با این لقب ترس بیشتری داشت که با نزول آیه 6 سوره مبارکه کهف اطمینان الهی برای اجرای دستور الهی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داده شد.

پیرو این دستور بزرگان اصحاب خدمت حضرت علی (علیه السلام) رسیدند و با عنوان «امیرالمومنین» به ایشان سلام کردند. البته این دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) مورد اعتراض برخی از سقیفه گران قرار گرفت. (7)

البته این لقب اختصاصی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) همچون القاب دیگر حضرت توسط خلفا و فرمانروایان مورد سوء استفاده قرار گرفت و خود را بدین لقب نامیدند. در تبیین اختصاصی بودن این لقب به این فرمایش حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) که در تفسیر آیه 172 سوره مبارکه اعراف نقل شده است می توان اشاره کرد:

و إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتهُمْ وَ أَشهْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلىَ‏ شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِينَ.

و پروردگار تو از پشت بنى آدم فرزندانشان را بيرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى ‏دهيم. تا در روز قيامت نگوييد كه ما از آن بى‏ خبر بوديم.

در تفسیر این آیه صاحب كتاب فردوس كه يكى از علمای عامه است از حذيفه يمانى روايت كرده است که گفت پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر مردم مي دانستند على (علیه السّلام) در چه زمانى به اميرالمؤمنين لقب يافت محققا منكر فضيلت او نمي شدند، وقتى امير المؤمنين ناميده شد كه هنوز روح در بدن آدم دميده نشده بود و خداوند در عالم ذر مردم را بر نفس خودشان گواه گرفت و فرمود آيا من پروردگار شما و محمد (صلی الله علیه و آله) پيغمبر و على (عليه السّلام) ولى و امير شما نيست؟ همه از روى ميل و رغبت و يا به اكراه گفتند بلى. (8)

از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) نیز درباره اختصاصی بودن این لقب برای حضرت امام علی (علیه السّلام) حدیثی نقل شده است که در این مجال ذکر می شود:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدِّينَوَرِيُّ عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ لَا ذَاكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لَمْ يُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ قَالَ يَقُولُونَ‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ بَقِيَّتُ اللَّهِ‏ خَيْرٌ لَكُمْ‏ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.(9)

محمد بن یحیی با اسنادی از عمر بن زاهر نقل می کند از شخصی حضرت امام صادق (علیه السّلام) پرسيد كه به امام قائم به عنوان امير مؤمنان سلام مي كنند؟ فرمودند: خیر آن نام را خدا مخصوص امير المؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) قرار داده است، پيش از او كسى بدان نام، ناميده نشده و بعد از او هم جز كافر آن نام را بر خود نبندد. عرض كردم: قربانت پس چگونه بر او سلام كنند؟ فرمودند: مي گويند«السلام عليك يا بقية اللَّه‏» سپس آيه 86 سوره مبارکه هود را قرائت فرمودند: «اگر مؤمن هستيد بقية اللَّه براى شما بهتر است.»

 

2 – 3 تحویل ودایع انبیای الهی به وصی پیامبر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

تحویل ودایع انبیای الهی به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از دیگر وقایع اختصاصی بود که در روز چهاردهم ذی الحجه صورت گرفت.

پس از نازل شدن لقب «امیرالمومنین» برای حضرت علی (علیه السلام) و صادر شدن دستور برای سلام دادن با این لقب به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)، دستور تحویل میراث انبیاء به حضرت علی (علیه السلام) از طرف خداوند نازل شد. «بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را فرا خواند و در یک جلسه خصوصی ودایع الهی به حضرت علی (علیه السلام) داده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ابلاغ پیام جبرائیل به منظور اعطای میراث انبیاء به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) اسم اعظم و علم و حکمت و کتب انبیا و سایر یادگاریهای آنان را به ایشان سپرد.

از جمله یادگاریهای انبیا عبارت بود از: صحف آدم، نوح و ابراهیم و تورات و انجیل و عصای موسی و انگشتر سلیمان و سایر میراثهای ارجمندی که فقط باید در اختیار حجج الهی باشد. تا آن روز نزد حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بود و به دستور الهی به امیرالمومنین (علیه السلام) سپرده شد.

سرّ ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) توسط برخی از افراد نزدیک پیامبر (صلی الله علیه و آله) فاش گردید. در این روز افشای سرّ ولایت حضرت امیرالمومنین نیز توسط دو تن از زنان پیامبر صورت گرفت که سبب بستن پیمان صحیفه ملعونه در کعبه می گردد و آیات سوره تحریم در افشاء و مذمت این هم پیمانان اصحاب سقیفه نازل گردید.» (10)

 

4. هجدهم ذی الحجه؛ واقعه غدیر خم

روز عید الله اکبر روز عید غدیر به طور رسمی ولایت و امامت و جانشینی بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بر مسلمانان ابلاغ شد و همه مأمور به نشر این خبر گردید.

«رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در دهمين سال هجرت، زيارت خانه خدا (كعبه) را با اجتماع مسلمين آهنگ فرمود و در ميان قبايل مختلف و طوائف اطراف بر حسب امر آن حضرت اعلان شد و در نتيجه گروه عظيمى به مدينه آمدند تا در انجام اين تكليف الهى (اداى مناسك حج بيت اللّه) از آن حضرت پيروى و تعليمات آن حضرت را فرا گيرند.

اين تنها حجّى بود كه پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) بعد از مهاجرت به مدينه انجام داد، نه پيش از آن و نه بعد از آن ديگر اين عمل از طرف آنحضرت وقوع نيافته و اين حج را به اسامى متعدد در تاريخ ثبت نموده‏اند، از قبيل: حجة الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الكمال و حجة التمام.

رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) روز شنبه بيست چهارم يا بيست پنجم ذيقعدة الحرام به قصد حج پياده از مدينه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نيز در هودجها قرار داد و با همه اهل البيت خود و به اتفاق تمام مهاجرين و انصار و قبايل عرب و گروه عظيمى از خلق حركت فرمود كه تعداد آنها يكصد و چهارده هزار، يكصد و بيست تا يكصد و بيست و چهار هزار و بيشتر ثبت شده است.»(11)

 

«پس از آنكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) مناسك حج را انجام دادند و با جمعيّتى كه به همراه آن حضرت بودند آهنگ بازگشت به مدينه فرمودند چون به غدير خم (كه در نزديك جحفه است) رسيدند، جبرئيل امين فرود آمد و از خداى تعالى اين آيه را آورد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»

بايد دانست كه جحفه منزلگاهى است كه راههاى متعدد (راه اهل مدينه و مصر و عراق) از آنجا منشعب و جدا مي شود و ورود پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذيحجه تحقق يافت. امين وحى الهى آيه فوق الذكر را آورد و از طرف خداوند به آن حضرت امر كرد كه على (عليه السّلام) را به ولايت و امامت معرفي و منصوب فرمايد و آنچه درباره پيروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده به همگان ابلاغ فرمايد. در اين هنگام آنهایی كه از آن مكان گذشته بودند به امر پيغمبر بازگشتند و آنهایی هم كه در دنبال قافله بودند؛ رسيدند و در همانجا متوقف شدند. در اين سرزمين درختان كهن و انبوه و سايه گستر وجود داشت كه پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) قدغن فرمود كسى زير درختان پنجگانه كه بهم پيوسته بودند فرود نيايد و خار و خاشاك آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدّت يافت به طوري كه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زير پا افكندند و براى آسايش پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) چادرى تهيه و روى درخت افكندند تا سايه كاملى براى پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آن حضرت در زير آن درختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغت از نماز در ميان گروه حاضرين بر محل مرتفعى كه از جهاز شتران ترتيب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت.»(12)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از حمد و ثنای الهی اعلام فرمودند:

 «مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: «أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی عَلی أُمَّتی وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَ الله وَ رَسُولِهِ» وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلیَّ بِذلِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ هِی: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُ الله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.

 ای مردم، آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از سوی خداوند سلام پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این اجتماع به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم: که «علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من است. جایگاه او نسبت به من به مانند هارون نسبت به موسی است، جز این که پیامبری پس از من نخواهد بود و او صاحب اختیارتان پس از خدا و رسولش است.»

و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرمود که: «همانا ولی و صاحب اختیار شما، خدا و پیامبرش و کسانی هستند که ایمان آورده و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و علی بن ابی طالب است که نماز را به پا داشته و در حال رکوع زکات داده و پیوسته خداوند عزّ و جلّ را قصد می کند.

سپس حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مطالبی درباره فضایل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند و پس از آن فرمودند:

 

مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.

ای مردم، در قرآن اندیشه کنید و آیات آن بفهمید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطنها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست او هستم، این علی سرپرست او است و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.

 

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِیّاً وَالطَّیِّبینَ مِنْ وُلْدی (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَکْبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَی الْحَوْضَ.

أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله فی خَلْقِهِ وَ حُکّامُهُ فی أَرْضِهِ. أَلاوَقَدْ أَدَّیْتُ.

أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَمیرَالْمُؤْمِنینَ» غَیْرَ أَخی هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدی لاَحَدٍ غَیْرِهِ.

ای مردم، همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغر هستند و قرآن ثقل اکبر است. هر یک از این دو از یکدیگر خبر می دهد و آنها از یکدیگر جدا نمی شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.

 بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین هستند.

هشدارید که من وظیفه خود را ادا کردم. بدانید که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امیری مؤمنان برای احدی جز او حلال نیست.»

در این هنگام حضرت رسول الله (صلی الله علیه و اله) دست حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را بلند کردند:

ثم قال: «ایها النَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلی مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.

سپس فرمود: ای مردم، کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند: خداوند و پیامبر او، سپس فرمود: آگاه باشید، آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست. خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن یار او را و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

 

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی أخی وَ وَصیی وَ واعی عِلْمی وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی عَلی مَنْ آمَنَ بی وَعَلی تَفْسیرِ کِتابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَالدّاعی إِلَیْهِ وَالْعامِلُ بِما یَرْضاهُ وَالْمحارِبُ لاِعْدائهِ وَ الْمُوالی عَلی طاعَتِهِ وَ النّاهی عَنْ مَعْصِیَتِهِ. إِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ الْإمامُ الْهادی مِنَ الله وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ الْمارِقینَ بِأَمْرِالله. یَقُولُ الله: «مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی»

بِأَمْرِکَ یارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْکَرَهُ وَاغْضِبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

ای مردم، این علی است برادر و وصی و جامع علم من و هم او است جانشین من در میان امّت و بر آنان که بر من ایمان آورده اند و جانشین من در تفسیر کتاب خداوند عَزَّ وَ جَلَّ و دعوت به آن و عمل کننده به آنچه او را راضی می کند و جنگ کننده با دشمنان خدا و دوستی کننده بر اطاعت او و نهی کننده از معصیت او. او است خلیفه رسول خدا و او است امیرالمومنین و امام هدایت کننده از طرف خداوند و اوست قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین به امر خداوند.

خداوند می فرماید: «مایُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی: سخن در پیشگاه من تغییر نمی پذیرد.» پروردگارا به امر تو می گویم: «خداوندا دوست بدار هر فردی که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر فردی که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که علی را یاری کند و خوار کن هر که علی را خوار کند و لعنت نما هر فردی که علی را انکار کند و غضب نما بر هر کس که حق علی را انکار نماید.»

 

اللهمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَ الْآیَةَ فی عَلِی وَلِیِّکَ عِنْدَتَبْیینِ ذالِکَ وَنَصْبِکَ إِیّاهُ لِهذَا الْیَوْمِ: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً.» (13)

پروردگارا تو هنگام روشن شدن این مطلب و منصوب نمودن علی در این روز این آیه را درباره او نازل کردی: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً: امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اسلام به عنوان دین راضی شدم.»

 

از حضرت امام باقر و حضرت امام صادق (عليهما السّلام) روایت شده است كه فرمودند: آيه سوم سوره مبارکه مائده (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً) بعد از آنكه حضرت رسالت (صلى اللّه عليه و آله) در غدير خم امير المؤمنين (عليه السّلام) را در حين برگشت از حجة الوداع خليفه خود گردانيد و فرمود: «من كنت مولا فعلىّ مولاه» و اين آخرين فريضه ‏اى بود كه حق تعالى نازل فرمود و بعد از آن هيچ فريضه نازل نشد. (14)

 

وَ رَوَى الْخَطِيبُ فَخْرُ خُوارِزْمَ‏ حَدِيثَ‏ غَدِيرِ خُمٍ‏ وَ أَنَّ النَّبِيَّ (ع) أَخَذَ بِضَبْعِ عَلِيٍّ فَرَفَعَهَا حَتَّى نَظَرَ النَّاسُ إِلَى بَيَاضِ‏ إِبْطِهِ‏ ثُمَّ لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى نَزَلَ‏ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه‏. (15)

خطيب خوارزمى، پس از نقل حديث‏ غدير خم گويد: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بازوى على را گرفته آن جناب را چنان بر سر دست بالا برد كه سپيدى زير بغل وى نمايان گرديد، در همان حال آيه شريفه: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‏» (16) امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم؛ نازل گرديد، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از شادمانى تكبير گفت كه دين در امروز به كمال و نعمت ولايت به اتمام رسيد و خداوند از ابلاغ رسالت به وسيله من راضى و خوشنود گرديد و ولايت على بن ابى طالب را بر كائنات انعام نمود. سپس دست بر دعا برداشت و عرض كرد: پروردگارا، دوست على را دوست بدار و با دشمنان او دشمن باش و يارى‏كننده او را يارى نما و آن كس كه او را تنها گذارد و خوار نمايد، خوار گردان.

 

5. بیست و چهارم ذی الحجه

1 – 5 مباهله

واقعه مباهله در بیست و چهارم ذی الحجه سال نهم هجری رخ داد و بالاترین فضیلت امیرالمومنین (علیه السّلام) به تعبیر حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) در آیه مباهله نازل شد و حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) نفس و جان رسول الله (صلی الله علیه و آله) معرفی گردید و بار دیگر برتری خاندان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آشکار گردید.

مسیحیان نجران چون با استدلالهایی که حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) راضی نشدند و ایمان نیاورند، پیشنهاد مباهله را مطرح کردند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پذیرفتند و وقتی که نجرانیان دیدند حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) با اهل بیت خود به جایگاه مباهله مشرف شدند به حقانیت آنان پی بردند و پیش از مباهله حاضر به پرداخت جزیه شدند.

در آیه مباهله، آیه 61 سوره مبارکه آل عمران، «فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبینَ: هر گاه بعد از علم و دانشى كه به تو رسیده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنیم، شما هم از نفوس خود را، آنگاه مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

در تفسیر اثنا عشری (17) اقوالی را ذکر می کند درباره این که حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) به منزله نفس حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و نازل منزله آن سرور است که در اینجا به ذکر یکی از آنها می پردازیم:

 فخر رازى در تفسير كبير گويد: در اين آيه شريفه براى شيعه هست كه استدلال كنند به آن بر فضيلت حضرت على (عليه السّلام) بر جميع انبياى اولوا العزم و غير ايشان، زيرا خداوند تعبير فرموده است از على بن ابى طالب عليه السّلام، كه او نفس حضرت پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) است و از واضحات است آن كه اتحاد دو شخص در ذات، غير معقول باشد، پس لابد بايد مراد به اتحاد، در مماثلت و مشابهت تامّه در صفات و كمالات نفسانيه است، از علم و عصمت و طهارت و رحمت و عفت و كرم و شجاعت و زهد و عبادت و جوانمردى و فتوت و غير اينها از صفات كماليه حضرت نبوى (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و شبهه ‏اى نيست كه از جمله صفات پيغمبر خاتم، افضليّت آن سرور است بر تمام انبياء و رسل و بعد از آنكه حضرت على (عليه السّلام) به نص آيه مباهله، نفس حضرت پيغمبر است، پس بايد او نيز مانند رسول خدا افضل از ساير انبياء و رسل باشد.

نيشابورى هم اين مقوله فخر رازى را در تفسير خود بيان نموده است.

 

2 – 5 نزول آیه تطهیر 

 در برخی از منابع نزول آیه تطهیر؛ آیه 33 سوره مبارکه احزاب را در روز مباهله دانسته اند.

«إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»

«خدا چنین مى‏ خواهد كه هر رجس و آلایشى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاك و منزه گرداند.»

زمان نزول آیه تطهیر مشخص است پس از تولد حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) می باشد. از شواهد بر می آید که نزول آیه تکرار شده است. برخی منابع از نزول این آیه در هنگامی که اهل بیت قصد مباهله داشتند در منزلت حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهم السّلام) خبر داده اند.

در این باره جعفرمرتضی عاملی می نویسد: «روشن است كه هرگاه نقل يك واقعه متعدد شود، اجمال و تفصيل، و بيان بعضى از خصوصيات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه و يا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبيعى باشد، نه موجب سستى روايت ونه باعث ضعف آن. بعضى مى گويند: «ظاهرا اين كار پيامبر (صلى الله عليه وآله) چند بار در خانه ام سلمه تكرار شده است. آنچه بر اين گفته دلالت دارد، اختلاف هيئت اجتماع آنان وچيزى كه ايشان را زير آن قرار داد و دعاى پيامبر براى آنان و نيز پاسخ ام سلمه است.» (18)

شايد اين كار در خانه زنان ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله هم تكرار شده باشد،همان گونه كه روايت زير بر آن دلالت دارد. اين روايت مى گويد: عايشه ازپيامبرصلى الله عليه وآله اجازه خواست كه او هم زير پارچه رود، اما پيامبرصلى الله عليه وآله او را از اين كار بازداشت و فرمود: كنار برو. در مورد زينب، همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله نيزهمين طور است. (19)

 

3 – 5 خاتم بخشی حضرت امیر المومنین (ع) در نماز

خاتم بخشی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از دیگر فضایل اختصاصی ایشان است که با نزول آیه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» آیه 55 سورۀ مبارکۀ مائده بشارت ولایت و امامت حضرت داده شده است.

رسول الله (صلى الله عليه و آله) این آیه را به طور کامل در خطبه غدیر ذکر کرده اند. در این باره، تفاسیر شیعه اتفاق نظر دارند که این آیه دربارۀ حضرت علی (علیه السّلام) نازل شده است و بر اساس این آیه ولایت و سرپرستی مسلمانان بی قید و شرط به حضرت علی (علیه السّلام) تفویض شده است.

مقداد بن اسود كندى مى‏گويد: روزى در كنار رسول الله (صلى الله عليه و آله) در مسجد نشسته بوديم، يک عرب بدوى وارد شد. على (عليه السلام) در بين نماز ظهر و عصر در وسط مسجد به نماز ايستاده بود آن حضرت به درخواست سائل، انگشترى خود را به وى اهدا كرد. نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: يا على! بخّ بخّ بخّ و جبت الغرفات. يعنى اى على! مبارک باد مبارک باد مبارک باد بر تو غرفه ‏هاى بهشت.

در همين اثنا جبرئيل به زمين آمد و آيه‏ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ‏... را بر مصطفى (صلى اللَّه عليه و آله) خواند. (20)

واحدى نيشابورى در كتاب خود به نام اسباب النزول از كلبى حكايت مى ‏كند كه آخر اين آيه درباره على بن ابيطالب است. زيرا او انگشترى خود را در حال ركوع به فقيرى بخشيد. وى از ابن عباس نقل مى‏ كند كه گفت: عبد الله بن سلام با عده‏اى از قومش كه به اسلام گرويده بودند، به خدمت پيامبر رسيدند و گفتند: اى پيامبر خانه ‏هاى ما دور است و براى ما مجلس يا سخنگويى نيست و قوم ما هنگامى‏كه ديدند ما به خدا و رسول او ايمان آورديم و گفتار او را تصديق كرديم ما را از بين خود راندند و سوگند خوردند با ما نشست و برخاست نكنند و به ما زن ندهند و با ما سخن نگويند. اين امر بر ما گران آمد. پس پيامبر به آنان گفت: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا...» سپس سوى مسجد بيرون شد. مردم در مسجد در حالت قيام و ركوع بودند. پس چشمش به گدايى افتاد و گفت: آيا كسى به تو چيزى نبخشيد؟ گفت: آرى، انگشترى گفت: چه كسى آن را به تو داد؟ گفت: اين كسى كه به نماز ايستاده است و با دست به على بن ابيطالب اشاره كرد. پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: در چه حالتى آن را به تو داد؟ گفت: در حال ركوع. پس پيامبر تكبير گفت و آن‏گاه آيه‏ «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (21) را تلاوت فرمود.(22)

در تفسیر برهان ذیل آیه 55 سوره مبارکه مائده نقل شده است:

 محمد بن يعقوب عن الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد عن الحسن بن محمد الهاشمي قال: حدثني أبي عن أحمد بن عيسى قال: حدثني جعفر بن محمد عن أبيه عن جده (عليه السلام) في قوله عز و جل: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها.

قال: «لما نزلت إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ اجتمع نفر من أصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله) في مسجد المدينة فقال بعضهم لبعض: ما تقولون في هذه الآية؟ فقال بعضهم: إن كفرنا بهذه الآية نكفر بسائرها، و إن آمنا فهذا ذل، حين يسلط علينا ابن أبي طالب.

فقالوا: قد علمنا أن محمدا صادق فيما يقول و لكن نتولاه و لن نطيع عليا فيما أمرنا- قال- فنزلت هذه الآية: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها يعني يعرفون ولاية علي بن أبي طالب (عليه السلام)، و أكثرهم الكافرون بالولاية»(23)

 با استناداتی از احمد بن عیسی نقل شده است که گفت: حضرت امام صادق (علیه السّلام) از پدرش و جدش درباره این سخن خداوند متعال آنها نعمت خدا را مى ‏شناسند سپس آن را انكار مى‏ كنند؛ فرمودند: «هنگامی که آیه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ نازل شد تعدادی از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله) در مسجد مدینه جمع شدند و بعضی از آنها به بعضی دیگر گفتند در این آیه چه چیزی می گویند؟ پس گفتند بعضی از آنان اگر کافر شویم به این آیه به بقیه کافر می شویم به سایر آن و اگر ایمان بیاوریم به این ذلت علی بن ابیطالب بر ما مسلط می شود. گفتند می دانیم که محمد صادق است در آنچه می گوید از او پیروی می کنیم ولیکن از علی در این امر اطاعت نمی کنیم. گفت این آیه نازل شد: «آنها نعمت خدا را مى‏شناسند سپس آن را انكار مى‏كنند.» ولایت حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را می شناسند و اکثر آنها به ولایت [حضرت علی (ع)] کافرند.»

حضرت امام صادق (علیه السّلام) نیز در جواب فردی که از واجب اطاعت بودن اوصیای پیامبر (صلی الله علیه و آله) سوال نموده بود آیه 55 سوره مبارکه مائده استدلال آوردند:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ: نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»‏ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذِينَ آمَنُوا.»

با استناداتی نقل شده است ابی العلاء گفت از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره اوصیایی که طاعتشان واجب است با ایشان سخن گفتم. فرمودند: بله آنان کسانی هستند که خداوند متعال درباره ایشان فرموده است: اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد؛ خدا و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] اطاعت كنيد و ایشان کسانی هستند که خداوند عزّ و جلّ درباره آنها فرمود: سرپرست و ولىّ شما تنها خدا و پيامبر او است و آنها كه ايمان آورده ‏اند. (24)

 

6. بیست و پنجم ذی الحجه؛ نزول سوره انسان درحق امیرالمومنین و اهل بیت عصمت (علیهم السّلام)

سوره انسان در پی ادای نذر سه روز روزه حضرت امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهم السلام) پس از شفای حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) و عطا کردن سه شب پشت هم طعام افطار خویش را برای اطعام یتیم و مسکین و اسیر نازل گردید.

ابن شهر آشوب روايت نموده كه در تفسير اهل بيت (عليهم السّلام) مراد انسان، حضرت على (عليه السّلام) است. و دليل بر اين قول، آنكه فرمود: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ و معلوم است بر اينكه آدم (عليه السّلام) خلق نشد از نطفه. در تفسير اهل البيت مذكور است كه مراد به انسان، على بن ابى طالب (عليه السّلام) و استفهام در معنى نفى، يعنى هيچ زمانى بر انسان نگذشت كه او در آن زمان مذكور نبود، بلكه هميشه مذكور و معروف بود و چگونه چنين نباشد آن كس كه نامش با نام نامى خدا و رسول بر ساق عرش و بر درهاى بهشت و سرادقات عرش نوشته بودند پيش از خلق عالم. (25)

درباره این که هیچ زمانی بر انسان نگذشت که حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) معروف و شناخته شده نبوده است به دو نقل بسنده می کنیم:

در مناقب خوارزمى مذكور است كه جابر بن عبد اللّه انصارى از حضرت رسالت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) روايت نموده است: مكتوب على باب الجنّة لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ بن ابى طالب‏ اخو رسول اللّه قبل ان يخلق السّموات و الارض بالفى عام. (26)

و در كتب فريقين مذكور است: مكتوب على ساق العرش: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، ايّدته بعلىّ و نصرته به.(27)

 مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِی، أَنْصَرُکُمْ لی وَأَحَقُّکُمْ بی وَأَقْرَبُکُمْ إِلَی وَأَعَزُّکُمْ عَلَی، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِیانِ. وَ مانَزَلَتْ آیَةُ رِضاً فی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذینَ آمَنُوا إِلاّ بَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آیَةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلاّ فیهِ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ فی «هَلْ أَتی عَلَی الْاِنْسانِ» إِلاّ لَهُ، وَلا أَنْزَلَها فی سِواهُ وَ لامَدَحَ بِها غَیْرَهُ. (28)

ای مردم، این علی یاری کننده ترین شما نسبت به من، سزاوارترین و نزدیکترین و عزیزترین شما نزد من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. هیچ آیه رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره او است و خدا هیچ گاه مومنان را خطابی نموده مگر آن که ابتدا او مخاطب بوده است و آیه ستایشی نازل نگشته مگر درباره او و خداوند در سوره «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت رفتن نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

اگر تا این فراز رسول الله (صلی الله علیه و آله) آیه آیه قرآن را بر می شمرد تا فضایل علی را گوشزد کند. حال سوره سوره بر می شمارد. در این فراز سوره هل أتی، در فراز دیگر سورۀ عصر و در فراز دیگر سورۀ حمد.

 

در مناقب جابر بن عبد اللّه (رضوان اللّه عليه) روايت نموده كه: هر آينه شنيدم كه حضرت پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در باره حضرت على (عليه السّلام) خصالى را بيان مى ‏فرمود كه اگر يكى از آنها در كسى باشد، هر آينه كافى است او را در فضل و شرف:

قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من كنت مولاه فعلىّ مولاه.

قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: علىّ منّى كهارون من موسى.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: علىّ منّى و انا منه.

قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: علىّ منّى كنفسى طاعته طاعتى و معصيته معصيتی.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: حرب علىّ حرب اللّه و سلم علىّ سلم اللّه.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: ولىّ علىّ ولىّ اللّه و عدوّ علىّ عدوّ اللّه.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: علىّ حجّة اللّه و خليفته على عباده.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: حبّ علىّ ايمان و بغضه كفر.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: حزب علىّ حزب اللّه و حزب اعدائه حزب الشّيطان.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: علىّ مع الحقّ و الحقّ معه لا يفترقان حتّى يردا علىّ الحوض.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: علىّ قسيم الجنّة و النّار.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من فارق عليّا فقد فارقنى و من فارقنى فقد فارق اللّه.

و قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: شيعة علىّ هم الفائزون يوم القيمة. (29)

از حضرت امام موسی کاظم در تفسیر آیات 48 تا 51 سوره مبارکه حاقه چنین نقل شده است:

أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِي (علیه السّلام):‏ أَنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍّ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ لِلْعَالَمِينَ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ‏ (30) وَ إِنَّ عَلِيّاً لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ إِنَّ وَلَايَتَهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ. (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) فرمودند: همانا ولایت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) مسلّماً تذكرى براى پرهيزگاران است و ما مى‏دانيم كه بعضى از شما (آن را) تكذيب مى‏كنيد و حضرت علی (علیه السّلام) مايه حسرت كافران است و ولایت ایشان بى‏شبهه، حقيقتى يقينى است.

 

پی نوشتها

(1) امالى شيخ طوسى، جلد اول، صفحه 263 - من لا يحضره الفقيه، جلد 3، صفحه 401، شماره 4402 - مناقب ابن مغازلى، صفحه 343، شماره 395 - بحار الانوار، جلد 100، صفحه 274، شماره 31 - وسائل الشيعة، جلد 14، صفحه 62، شماره 4 - زندگانى حضرت زهرا (عليهاالسلام)، صفحه 444-443

(2) عيون اخبار الرضا، جلد اول، صفحه 225 - عوالم العلوم، جلد یازدهم، صفحه 141 و 142 - زندگانى حضرت زهرا (عليهاالسلام)، صفحه 414

(3) کشف الیقین، صفحه 176 - 172 - آينه يقين، صفحه 207 – 205 به نقل از آن صحيح بخارى، جلد 6، صفحه 81، ذيل سوره برائت - تذكرة الحفاظ، جلد 2، صفحه 455 - تفسير ابن كثير، جلد 2، صفحه 232- 233 - ترجمة امام على بن ابى طالب عليه السّلام من تاريخ دمشق، جلد 2، صفحه 376 به بعد - مناقب خوارزمى، صفحه 100- مناقب ابن مغازلى، صفحه 221 به بعد- كشف الغمّة، جلد 1، صفحه 300، مسند احمد ابن حنبل، جلد 1، صفحه 151 و جلد 3، صفحه 212 و جلد 4، صفحه - الفضائل احمد ابن حنبل، صفحه 562، حديث 946 و صفحه 640، حديث 1088- العمده ابن بطريق، صفحه 160، 166، حديث 244 و 245 از مسند احمد و كتاب فضائل و از بخارى و سنن ابى داود و صحيح ترمزى- تفسير برهان، ج 2، ص 1000، ذيل سوره برائت - بحار الانوار، جلد 35، صفحه 284 به بعد؛ انساب الأشراف، جلد 2، صفحه 155، شماره 164

الإرشاد للمفيد، صفحه 37 - تذكرة الخواص، صفحه 42 - كشف اليقين، ترجمه آژير، صفحه 190 – 191

(4) شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، جلد ‏1، صفحه 312

(5) شواهد التنزيل لقواعد التفضيل،ترجمه روحانى، صفحه 123

(6) نهج الحق و كشف الصدق، صفحه 217 به نقل از آن مسند احمد، جلد اول، صفحه 175- جلد چهارم، صفحه 369 - مستدرک الحاکم، جلد سوم ، صفحات 4 و 116و 125 - خصایص النسایی، صفحه 13 - صحیح ترمذی، جلد دوم صفحه 301 - الصواعق المحرقه، صفحه 76

(7) واقعه قرآنی غدیر، 46 - 45 - بحارالانوار، جلد 37، صفحه 111

(8) نهج الحق و کشف الصدق، صفحه 191 - ترجمه نهج الحق و کشف الصدق، صفحه 206 به نقل از آن مناقب ابن مغازلی، صفحه 171 - الاکلیل سیوطی، صفحه 98 - تفسیر لوامع، جلد9، صفحه 307

تفسير جامع، جلد ‏2، صفحه 483-482

(9) الكافي، جلد‏ 1، صفحه 412 – 411

(10) واقعه قرآنی غدیر، 47 - بحار الأنوار، جلد 28، صفحه96 - بحار الأنوار، جلد 40، صفحه 216

(11) ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، جلد1، صفحه 30 – 29

(12) ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، جلد1، صفحه 31 – 30

(13) ندای آسمانی غدیر، صفحات 36 - 20

(14) تفسير اثنا عشري، جلد ‏3، صفحه 17 - مجمع، جلد 2 ، صفحه 159

(15)كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، صفحه 254 – 252 و مناقب الخوارزمي، صفحه 80

(16) سوره مبارکه مائده، آیه 3

(17)تفسير اثنا عشري، جلد ‏2، صفحه 131 - 129

(18) اهل بیت علیه السلام در آیه تطهیر، صفحه 13 به نقل از آن ذخائر العقبى، ص 22 - ينابيع الموده، ص 108 - 109 و 294 و نيز ر.ك: نور الابصار، ص 112 - اسعاف الراغبين، ص 107 - الصواعق المحرقه، ص 13

(19) اهل بیت علیه السلام در آیه تطهیر، صفحه 13

(20) شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ترجمه روحانى، صفحه 91

(21)سوره مبارکه مائده، آیه 56

(22)سيره معصومان، جلد ‏3، صفحه 173

(23)البرهان في تفسير القرآن، جلد ‏2، صفحه 316

(24)البرهان في تفسير القرآن، جلد ‏2، صفحه 316 – الكافي، جلد‏1، صفحه187

(25) مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 103 - تفسير اثنا عشري، جلد ‏13، صفحه 408

(26)منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 94 - تفسير اثنا عشري، جلد ‏13، صفحه 409 – 408

(27)منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 94 - تفسير اثنا عشري، جلد ‏13، صفحه 409

(28) ندای آسمانی غدیر، صفحه 38

(29) بحار الانوار، جلد 40، صفحه 26 - 25 حديث 50 - خصال صدوق، جلد2، صفحه 496، حديث 5

(30) سوره مبارکه حاقه، آیه 49

‏(31) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، جلد ‏3، صفحه 103

 

منابع

- قرآن کریم

- الإرشاد، محمد بن محمد مفيد، ترجمه رسولى محلاتى، تهران، اسلاميه، چاپ دوم، بى تا

- الأمالي، محمد بن الحسن طوسى، ‏ محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، قم‏، دار الثقافة، 1414 ق‏.

- البرهان فى تفسير القرآن‏، سيد هاشم بحرانى، تهران،‏‏ بنياد بعثت‏، 1416 ق.

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق.

- اهل بیت علیه السلام در آیه تطهیر، جعفرمرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری، قم، بوستان کتاب ، 1386ش.

- آينه يقين (ترجمه كشف اليقين)، حسن بن يوسف بن مطهر علامه حلى، 1جلد، قم ، هجرت، چاپ: اول، 1374ش.

- بحار الأنوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى‏، بيروت‏، دار إحياء التراث العربي، 1403 ق‏.

- ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب‏، جمعى از مترجمان، 22 جلد، تهران‏، بنياد بعثت‏، 1387

- تفسير اثنا عشرى،‏ حسين بن احمد حسينى شاه عبدالعظيمى، تهران،‏ ميقات،‏1363 ش.

- تفسير جامع‏، سید محمد ابراهیم بروجردى، ‏تهران، صدر، 1366ش.

- تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين‏، ملا فتح الله‏ كاشانى، تهران‏، كتابفروشى محمد حسن علمى‏، 1336ش‏.

- ندای آسمانی غدیر، محمدباقر انصاری، تهران، تک، 1383ش.

- زندگانى حضرت زهرا (عليها السلام) (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، ترجمه نجفى، تهران، اسلاميه، چاپ اول، 1377ش.

- سيره معصومان، سيد محسن امين عاملى، مترجم على حجتى كرمانى‏، تهران، سروش، 1377ق.

- شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، عبيد الله بن عبد الله حسكاني، ترجمه روحانى، 1جلد، قم، دار الهدى، چاپ اول، 1380 ش.

- شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، عبيد الله بن عبدالله حسكاني، 2جلد، تهران، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، چاپ اول، 1411 ق.

- عيون أخبار الرضا عليه السلام، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، تهران، نشر جهان، 1378ق.

- كشف اليقين فى فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، حسن بن يوسف بن مطهر علامه حلى، 1جلد، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411 ق.

- من لا يحضره الفقيه‏، محمد بن على‏ ابن بابويه، محقق / مصحح: على اكبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1413ق.

- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4جلد، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.

‏- مناقب، ابن المغازلى، مترجم سيد جواد مرعشى نجفى‏، قم، مكتبة آية الله المرعشى النجفى‏، 1356 ش‏.

- نهج الحق و كشف الصدق‏، علامه حلى، قم، دار الهجره‏‏، 1407 ق.‏

- واقعۀ قرآنی غدیر، محمدباقر انصاری، قم، دلیل ما، 1389ش.

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه