انسان کامل و خلیفه اللهی مقام اختصاصی ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)(11)

ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) راسخان در علم

 خداوند متعال به صراحت در آیه 7 سوره مبارکه آل عمران می فرماید: «و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم‏: تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.» بر هر عقل سلیم مبرهن است که قرآن توسط حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) برای خلق آورده شده است پس سزاوارترین فردی که باید تأویل قرآن را بداند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باید باشد. آیا پس از ایشان خلق وانهاده شده اند یا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) سفارشاتی در باب تعیین وصی خود به مانند همه پیامبران پیشین داشته اند؟ مشخص است که خداوند متعال حتما برای این آخرین دین الهی اوصیایی را در نظر گرفته است که بارها توسط پیامبرش به مردم معرفی گردید. بنابراین امامان و اوصیای پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کسانی هستند که تأویل قرآن را می دانند و راهبری و هدایت خلق را در آخرین دین الهی برعهده دارند. در این مجال به نقل برخی از احادیث رسیده در این باره می پردازیم:

ابوبصیر گوید از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را راسخان در علم و کسانی که علم تأویل قرآن را می دانند؛ معرفی می نماید:

«حدثنا أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن‏ أيوب بن الحر و عمران بن علي عن أبي بصير عن أبي عبد الله (ع) قال: نحن‏ «الراسخون في العلم‏» و نحن نعلم تأويله.»(1)

«ابوبصیر گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ما «راسخان در علم (سوره مبارکه آل عمران، آیه 7)» هستیم و ما تاویل قرآن را می دانیم.»(2)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) راسخان در علم را همان کسانی معرفی می کنند که مورد حسادت مردم واقع شده اند:

« حدثنا يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن سيف بن عميرة عن أبي الصباح الكناني قال قال أبو عبد الله (ع):‏ يا أبا الصباح نحن قوم فرض الله طاعتنا لنا الأنفال و لنا صفو المال و نحن الراسخون في العلم و نحن المحسودون الذين قال الله‏ أم يحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله‏.»(3)

«ابوالصباح گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: ای ابوالصباح ما مردمی هستیم که خدا اطاعت ما را واجب کرده و انفال و برگزیده اموال از آن ماست و ما راسخان در علم مورد حسادت مردم هستیم که خداوند می فرماید: «یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش] و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد می ورزند؟(سوره مبارکه نساء، آیه 54)» (4)

 

حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) درباره اینکه علم تأویل آیات قرآن و تاویل آیاتی که با آمدن شب و روز پدید می آید را جز خداوند و راسخان در علم که ائمه معصومین (علیهم السّلام) هستند کسی نمی داند؛ فرموده اند: 

«حدثنا محمد بن عبد الجبار عن محمد بن إسماعيل عن منصور عن ابن أذينة عن الفضيل بن يسار قال: سألت أبا جعفر (ع) عن هذه الرواية ما من آية إلا و لها ظهر و بطن و ما فيه حرف إلا و له حد يطلع‏ ما يعني بقوله لها ظهر و بطن قال ظهر و بطن هو تأويلها منه ما قد مضى و منه ما لم يجئ يجري كما تجري الشمس و القمر كلما جاء فيه تأويل شي‏ء منه يكون على الأموات كما يكون على الأحياء كما قال الله تعالى‏ «و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم‏» و نحن نعلمه.»(5)

«فضیل بن یسار گوید از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) درباره این روایت پرسیدم که می فرماید: «هر آیه ای از قرآن دارای ظاهر و باطنی است و هیچ حرفی نیست مگر آن که حد و مرزی دارد و برای هر حدی سرآغاز و مطلعی است.» پرسیدم منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از ظاهر و باطن قرآن چیست؟ فرمود: ظاهر و باطن آیه تأویل آن است که بعضی مربوط به گذشته و برخی مربوط به آینده است که با گذشت زمان و آمدن شب و روز پدید می آید. هر وقت تأویل یک آیه از قرآن به وقوع می پیوندد ابتدا به ائمه ای که از دنیا رفته اند، اطلاع داده می شود سپس به امام عصر گفته می شود. خداوند متعال می فرماید: «تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.(سوره مبارکه آل عمران، آیه 7)» و آن ما هستیم که تأویل قرآن را می دانیم.»(6)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره اینکه افضلترین راسخان در علم، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اوصیای پس از ایشان هستند و درباره علومی که بر آن آگاه هستند؛ فرموده اند:

« عنه قال حدثني أبي عن ابن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن بريد بن معاوية عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: «إن رسول الله (صلى الله عليه و آله) أفضل الراسخين في العلم فقد علم جميع ما أنزل الله عليه من التنزيل و التأويل و ما كان الله لينزل عليه شيئا لم يعلمه التأويل و أوصياؤه من بعده يعلمونه كله.» قال: قلت: جعلت فداك، إن أبا الخطاب كان يقول فيكم قولا عظيما، قال: «و ما كان يقول؟» قلت: إنه يقول: إنكم تعلمون علم الحلال و الحرام و القرآن، قال: «إن علم الحلال و الحرام و القرآن يسير في جنب العلم الذي يحدث في الليل و النهار.»(7)

«برید ین معاویه از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است که ایشان فرمودند: حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بهترین و افضلترین راسخان در علم هستند. تمامی تنزیلات و تأویلات را که خداوند بر ایشان فرو فرستاده است، می داند. چیزی نیست که خداوند بر او فرستاده باشد و او تأویل آن را نداند و جانشینان او نیز پس از او همه آنها را می دانند. برید بن معاویه گفت: جانم فدای تو باد، ابوخطاب درباره شما حرف مهمی نقل می کرد. حضرت امام صادق (علیه السّلام) پرسیدند چه می گوید؟ گفتم: وی می گفت شما علم حلال و حرام قرآن را می دانید. امام (علیه السّلام) فرمودند: علم حلال و حرام و قرآن در کنار علمی که شب و روز اتفاق می افتد، بسیار اندک است.»(8)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره اینکه کسانی که در قلبهایشان مرضی است به دنبال این هستند که با تفسیر نادرست از آیات متشابه مردم را گمراه کنند ولی فقط تفسیر آن را خدا و راسخان در علم می دانند؛ فرموده اند:

«حدثنا محمد بن الحسين عن وهب بن‏ حفص عن أبي عبد الله (ع) قال سمعته يقول:‏ إن القرآن فيه محكم و متشابه فأما المحكم فنؤمن به فنعمل به و ندين به و أما المتشابه فنؤمن به و لا نعمل به و هو قول الله تبارك و تعالى‏ «فأما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم‏.»(9)

«وهیب بن حفض گوید شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: قرآن دارای محکم و متشابه است، به محکم باید ایمان آورد و عمل کرد و معتقد بود ولی متشابه را باید ایمان آورد اما عمل نکرد، آیه شریفه «امّا آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات هستند تا فتنه انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند.) و تفسیر (نادرستی) برای آن می طلبند در حالی که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.» به همین مطلب اشاره می کند.

 

حضرت امیرالمؤمنین (عليه السلام) در گفتگوي خود با معاويه (لعنه الله علیه) به او درباره حقيقت و نور و هدايت بودن قرآن و راسخان در علم که بر باطن و ظاهر قرآن آگاه هستند؛ چنین فرمودند:

 «سليم بن قيس الهلالي: عن أمير المؤمنين (عليه السلام)- في حديث له مع معاوية- قال (عليه السلام): يا معاوية، إن القرآن، حق و نور و هدى و رحمة و شفاء للمؤمنين الذين آمنوا وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى. يا معاوية، إن الله عز و جل لم يدع صنفا من أصناف الضلالة و الدعاة إلى النار إلا و قد رد عليهم و احتج في القرآن و نهى عن اتباعهم و أنزل فيهم قرآنا ناطقا عليهم علمه من علمه و جهله من جهله و إني سمعت رسول الله (صلى الله عليه و آله) يقول: ليس من القرآن آية إلا و لها ظهر و بطن و لا منه حرف إلا و له حد و لكل حد مطلع على ظهر القرآن و بطنه و تأويله و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم و أمر الله عز و جل سائر الأمة أن يقولوا: آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا و أن يسلموا لنا و أن يردوا علمه إلينا و قال الله عز و جل: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» و يطلبونه.»(10)

«حضرت امیرالمؤمنین (عليه السلام) در يكي از گفتگوهاي خود با معاويه به او گفت: اي معاويه، قرآن حقيقت و نور و هدايت و رحمت و شفاي مؤمناني است كه ايمان آوردند «وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى: و كسانى كه ايمان نمى ‏آورند در گوشهايشان سنگينى است و قرآن برايشان نامفهوم است.(سوره مبارکه فصلت، آیه 44)»

«اي معاويه، خداوند هيچ گروهي از گمراهان و دعوت كنندگان به آتش جهنم را به خود وا ننهاده است مگر اين كه به آنها پاسخ داده و از قرآن براي آنها حجّت و دليل آورده است. همچنان که از پيروي کردن گمراهان، منع فرموده و در ميان آنها قرآني فرستاده است كه با آنها سخن مي گويد. به هر آنکه خواست، علم قرآن را آموخت و هر که را نخواست، نسبت به آن جاهل قرار داد. من از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه ­فرمودند: در قرآن آيه ‌اي وجود ندارد مگر اين كه داراي ظاهر و باطني است و هيچ حرفي از قرآن نيست كه داراي حد و حدود نباشد و هر حدّي، سرآغازي در ظاهر و باطن قرآن و تأويل آن دارد و كسي تأويل آن را نمي ‌داند مگر خداوند و راسخان در علم. خداوند عزّ و جلّ به ديگر آحاد امت امر كرده است كه بگويند: «آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا» و ديگر اينكه تسليم ما باشند و علم قرآن را با ما بسنجند. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ: و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند و آن را مي ‌جويند. (سوره مبارکه نساء، آیه 83)»(11)

 

درباره اینکه مردمی که نمی دانند از راسخان در علم باید بپرسند و خداوند چنین خواسته است از یزید بن معاویه چنین نقل شده است:

«حدثنا إبراهيم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد عن بريد بن معاوية العجلي عن أحدهما: في قول الله تعالى‏ «و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم»‏ فرسول الله أفضل الراسخين في العلم قد علمه الله جميع ما أنزل عليه من التنزيل و التأويل و ما كان الله لينزل عليه شيئا لم يعلمه تأويله و أوصياؤه من بعده يعلمونه كله و الذين لايعلمون تأويله إذا قال العالم فيه فأجابهم الله يقولون‏ «آمنا به كل من عند ربنا» و القرآن خاص و عام و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و الراسخون في العلم يعلمونه.»(12)

«بريد بن معاويه از يكى از دو امام (حضرت امام باقر يا حضرت امام صادق (علیهما السّلام))در تفسير قول خداى عز و جلّ « و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم: و تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمى ‏دانند.(سوره مبارکه آل عمران، آیه 7)» روايت كرده است كه فرمودند: رسول الله (صلی الله علیه و آله) افضل راسخان در علم هستند. خداى عزّ و جلّ هر چه را بدیشان فرو فرستاده از تنزيل و تأويل به ایشان آموخته است. خداوند چيزى را كه تأويل آن را نمى‏ دانست بر ایشان نازل نمى‏ كرد و اوصيای پس از ایشان هم همه آن را مى‏ دانند و آن كسانى كه تأويل آن را نمى‏ دانند چون عالم راسخ در علم كه ميان آنها است از روى علم به آنها بگويد خدا پذيرش آنها را اعلام كرده به این سخن خود كه مى ‏گويند «ما بدان ايمان داريم همه آن از نزد پروردگار ما است.» قرآن آیات خاص دارد و عام، محكم دارد و متشابه، ناسخ دارد و منسوخ و راسخان در علم همه را مى دانند.»

 

در تفسیر البرهان ذیل آیه هفتم سوره مبارکه آل عمران حضرت امام صادق (علیه السّلام) «راسخان در علم» ذکر شده در آیه مبارکه را آل محمد (صلوات الله علیهم) معرفی می نماید:

«علي بن إبراهيم قال حدثنا محمد بن أحمد بن ثابت قال حدثنا الحسن بن محمد بن سماعة عن وهيب بن حفص عن أبي بصير عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال سمعته يقول: «إن القرآن زاجر و آمر، يأمر بالجنة و يزجر عن النار و فيه محكم و متشابه فأما المحكم فيؤمن به و يعمل به و يعتبر به و أما المتشابه فيؤمن به و لا يعمل به و هو قوله: «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» قال: آل محمد (عليهم السلام) الراسخون في العلم»(13)

«علی بن ابراهیم از محمد بن احمد بن ثابت از حسن بن محمد سماعة از وهیب بن حفص از ابوبصیر از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده که از امام (علیه السّلام) شنیده است که فرمودند: قرآن بازدارنده و امرکننده است. به رفتن به بهشت امر می کند. از آتش جهنم بازمی دارد و در آن آیات محکم و متشابه وجود دارد. محکمات آنهایی است که به آنها ایمان آورده می شود و بدان عمل می شود و از آنها پند و عبرت گرفته می شود و آیات متشابه، آیاتی است که به آنها ایمان آورده می شود ولی به آنها عمل نمی شود. و این گفته خداوند است که می فرماید: «فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا: اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏ جويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مى ‏كنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و راسخان در علم كسى نمى‏داند. [آنان كه‏] مى ‏گويند: ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‏] از جانب پروردگار ماست.(سوره مبارکه آل عمران، آیه 7)» فرمودند: آل محمد (صلوات الله علیهم) همان راسخان در علم هستند.»(14)

 

در روایت دیگر نیز راسخان در علم حضرت امير المؤمنين و ائمه بعد از ایشان (صلوات الله علیهم) معرفی شده اند:

«الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن محمد بن أورمة عن علي بن حسان عن عبد الرحمن بن كثير عن أبي عبد الله (ع) قال: «الراسخون في العلم» أمير المؤمنين و الأئمة من بعده (ع).»(15)

«حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: راسخان در علم، حضرت امير المؤمنين و ائمه بعد از ایشان (صلوات الله علیهم) هستند.»(16)

 

ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) برگزیدگان الهی و وارث قرآن و ثبت علم الهی در سینه های مبارک ایشان

از خصوصیات راسخان در علم این است که علم الهی در سینه های ایشان ثبت گردیده است و ایشان همان برگزیدگان برای هدایت بشر و وارثان قرآن هستند تا با دانستن تأویل قرآن و بازشناختن آیات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ مردم را به درستی هدایت نمایند. در این مجال به ذکر چند حدیث در این باره می پردازیم:

ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) با اشاره به آیه 49 سوره مبارکه عنکبوت در معرفی راسخان در علم، ایشان را کسانی معرفی نموده اند که در سینه هایشان علم الهی است.

حضرت امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر «بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم»‏ از آیه 49 سوره مبارکه عنکبوت را ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) معرفی می نمایند:

«و عنه عن محمد بن علي عن عثمان بن عيسى عن سماعة عن أبي بصير قال قال أبو جعفر (ع)‏ في هذه الآية«بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم‏» ثم قال أما و الله يا أبا محمد ما قال بين دفتي المصحف قلت من هم جعلت فداك قال من عسى أن يكونوا غيرنا.»(17)

«ابوبصیر گوید حضرت امام باقر (علیه السّلام) این آیه «بلكه آياتى روشن در سينه ‏هاى كسانى است كه علم [الهى‏] يافته ‏اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمى‏ شوند. (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 49)» را قرائت نمودند و سپس فرمودند: به خدا ای ابا محمد، خدا نفرمود: قرآن آیه هایی است میان دو جلد قرآن (تا مردمی گویند قرآن که حجت خداست بر ما، همین آیات میان دو جلد یعنی از صفحه اول تا صفحه آخر است و محتاج به امامی که آن را تفسیر کند؛ نمی باشیم.) عرض کردم: قربانت گردم ایشان چه کسانی هستند؟ (دانشمندانی که حقایقی قرآن در سینه آنها است.) فرمود: چه کسانی جز ما ممکن است باشند؟»(18)

 

حضرت امام باقر (علیه السّلام) و حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه مذکور راسخان علم را خویشتن و ستمکاران را منکران خویش معرفی می کنند:

«حدثنا أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن صفوان عن ابن مسكان عن حجر عن حمران عن أبي جعفر (ع) و أبي عبد الله البرقي عن أبي الجهم عن أسباط عن أبي عبد الله (ع): في قول الله تبارك و تعالى‏ «بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم»‏ قالوا نحن.»(19)

«حمران از حضرت امام باقر (علیه السّلام) و اسباط از حضرت امام صادق (علیه السّلام) روایت کردند که در تفسیر آیه «بلكه آياتى روشن در سينه ‏هاى كسانى است كه علم [الهى‏] يافته‏ اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمى ‏شوند. (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 49)» فرمودند: مقصود ما هستیم.»

حضرت امام صادق (علیه السّلام) نیز در تفسیر این آیه اشاره می نمایند کسانی که علم الهی یافته اند به طور خاص فقط ائمه معصومین (علیهم السّلام) هستند:

«حدثني محمد بن الحسين عن يزيد بن سعد عن هارون بن حمزة عن أبي عبد الله ع قال سمعته يقول‏ «بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم»‏ قال هم الأئمة خاصة «و ما يعقلها إلا العالمون»‏ فزعم أن من عرف الإمام و الآيات ممن يعقل ذلك.»(20)

«هارون بن حمزه گوید شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه «بلكه آياتى روشن در سينه ‏هاى كسانى است كه علم [الهى‏] يافته‏اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمى‏ شوند. (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 49)» فرمودند: به طور خاص ایشان فقط ائمه هستند و در تفسیر آیه «درک نمی کنند آن را مگر دانشمندان (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 49) فرمود: هر کس امام و آیات را بشناسد از کسانی است که این مطلب را درک می کند که آیه فرمود: آن را مگر دانشمندان درک نمی کنند.»

 

حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) نیز در تفسیر این آیه به این مطلب اشاره نموده اند:

«حدثنا عباد بن سليمان عن سعد بن سعد عن محمد بن الفضيل قال: سألت أبا الحسن الرضا (ع) عن قول الله تعالى‏ «بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم»‏ قال هم الأئمة خاصة.»(21)

«محمد بن فضیل گوید از حضرت امام رضا (علیه السّلام) در مورد آیه «بلكه آياتى روشن در سينه‏ هاى كسانى است كه علم [الهى‏] يافته‏اند و جز ستمگران منكر آيات ما نمى ‏شوند. (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 49)» پرسیدم؛ فرمودند: آنان فقط امامان هستند.»(22)

 

در آیه 32 سوره مبارکه فاطر ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) که راسخان در علم الهی هستند؛ برگزیدگان الهی و وارث قرآن معرفی شده اند.

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در این باره فرموده اند:

«الحسين عن معلى عن الوشاء عن عبد الكريم عن سليمان بن خالد عن‏ أبي عبد الله ع قال: سألته عن قوله تعالى«ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا» فقال أي شي‏ء تقولون أنتم قلت نقول إنها في الفاطميين قال ليس حيث تذهب ليس يدخل في هذا من أشار بسيفه و دعا الناس إلى خلاف‏ فقلت فأي شي‏ء الظالم لنفسه قال الجالس في بيته لا يعرف حق الإمام و المقتصد العارف بحق الإمام و السابق بالخيرات الإمام.»(23)

«سليمان بن خالد گويد از حضرت امام صادق (علیه السّلام) پرسيدم درباره این قول خداى تعالى: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا: سپس ارث داديم كتاب را به كسانى كه برگزيديم از بندگان خود. (سوره مبارکه فاطر، آیه 32)» فرمودند: شما چه مى‏ گویيد؟ گفتم: مى‏ گویيم درباره‏ اولاد فاطمه است. فرمودند: چنين نيست كه تو معتقد هستی. اين آيه شامل كسى نيست كه شمشير كشد و مردم را به شورش دعوت كند. گفتم: پس ستمكار به خود چه باشد؟ فرمود: آنكه در خانه نشسته و حق امام وقت را نشناخته و «مقتصد» عارف به حق امام است و «سابق بالخيرات» شخص امام است.»(24)

 

توانایی امام بر آگاهی از هر آنچه بخواهد

ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) ابواب علوم هزارگانه ای را در سینه دارند که تنها دو باب از آن برای بشر گشوده شده است و وسعت علم پیامبر اکرم و ائمه هدی (علیهم السّلام) با علم بشر قابل مقایسه نیست. ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) این قدرت و توان را دارند که هرگاه بخواهند بر موضوعی آگاهی یابند دستیابی به آن مطلب برایشان به سهولت ممکن باشد.

در باب اینکه امام معصوم و اوصیای دین پیامبر (صلوات الله علیهم) که راسخان در علم هستند و علم در سینه ایشان ثبت گردیده است، هر چه را که اراده کنند، بدانند؛ می دانند به دو حدیث ذیل بسنده می نماییم:

«حدثنا أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن أيوب عن عمر بن أبان عن الحرث النضري قال: قلت لأبي عبد الله (ع) أخبرني عن علم عالمكم أ حكمة تقذف في صدره أو وراثة من رسول الله (ص) أو نكت ينكت في أذنه فقال أبو عبد الله (ع) ذاك و ذاك ثم قال وراثة من رسول الله(ص) و من علي بن أبي طالب (ع) علم يستغني به عن الناس و لا يستغني الناس عنه.»(25)

«حارث نصری گوید به حضرت امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم مرا خبر بده از علم عالم شما (امام از خانواده شما) آیا حکمت در سینه او القاء می شود یا وراثتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و یا به گوش می شنود؟ فرمودند: هم این است و هم آن. آنگاه فرمودند: امام به وراثت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) اطلاعاتی دارد که از مردم بی نیاز است ولی مردم از او بی نیاز نیستند.»

 

«حدثنا الهيثم النهدي عن الحسن بن الحسين اللؤلؤي عن صفوان بن يحيى عن ابن مسكان عن يزيد بن فرقد النهدي عن أبي عبد الله (ع) قال: إن الإمام‏ إذا شاء أن يعلم علم.»(26)

«یزید بن فرقد نهدی گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمود: امام هر گاه چیزی بخواهد می داند.»

 

هفتاد و دو اسم اعظم الهی نزد ائمه هدی (صلوات الله علیهم)

اسم اعظم خداوند در احادیث رسیده از ائمه معصومین بدین گونه شرح شده است که هفتاد و سه حرف دارد و خداوند برخی از حروف آن را در اختیار پیامبران خود قرار داده بود که بدان وسیله معجزه می نمودند. مثلا معجزات حضرت عیسی (علیه السّلام) به واسطه دانستن فقط دو حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم الهی بوده است. همین قدر در بیان شأن و منزلت و قدرت حضرت محمد و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) بس که خداوند عزّ و جلّ هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم را در اختیار ایشان قرار داده است و بی جهت نیست که در قرآن ایشان را راسخان در علم توصیف می نماید که علم الهی در سینه های مبارکشان ثبت شده است.

در این مجال به ذکر برخی از احادیث رسیده در این باره می پردازیم:

 

حضرت امام عسكرى (علیه السّلام) درباره اینکه هفتاد و دو حرف اسم اعظم نزد ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) است در حالی که آصف بن برخیا وزیر سلیمان فقط یک حرف از حروف اسم اعظم را می دانست، چنین فرموده اند:

«الحسين بن محمد الأشعري عن معلى بن محمد عن أحمد بن محمد بن عبد الله عن علي بن محمد النوفلي عن أبي الحسن صاحب العسكر (ع) قال سمعته يقول:‏ اسم الله الأعظم ثلاثة و سبعون حرفا كان عند آصف حرف فتكلم به فانخرقت له الأرض فيما بينه و بين سبإ فتناول عرش بلقيس حتى صيره إلى سليمان ثم انبسطت الأرض في أقل من طرفة عين و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا و حرف عند الله مستأثر به في علم الغيب.»(27)

«على بن محمد نوفلى از حضرت امام عسكرى (علیه السّلام) گويد از آن حضرت شنيدم که ‏فرمودند: اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است. آصف يك حرف داشت و به زبان آورد و زمين ميان او تا سبأ (در يمن) شكافت و تخت بلقيس را در برگرفت و به سليمان (علیه السّلام) رسانيد و سپس در كمتر از چشم به هم زدن باز شد و به حال خود برگشت، هفتاد و دو حرف آن نزد ما است و يك حرف مخصوص خدا است كه در علم غيب آن را ويژه خود ساخته است.»(28)

حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) نیز در این باره فرمودند:

« محمد بن يحيى و غيره عن أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن محمد بن الفضيل قال أخبرني شريس الوابشي‏ عن جابر عن أبي جعفر (ع) قال: إن اسم الله الأعظم على ثلاثة و سبعين حرفا و إنما كان عند آصف منها حرف واحد فتكلم به فخسف بالأرض ما بينه و بين سرير بلقيس حتى تناول السرير بيده ثم عادت الأرض كما كانت أسرع من طرفة عين و نحن عندنا من الاسم الأعظم اثنان و سبعون حرفا و حرف واحد عند الله تعالى استأثر به في علم الغيب عنده و لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم.»(29)

«جابر از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) نقل کرد که فرمودند: به راستى نام خدا كه اعظم است، هفتاد و سه حرف است و همانا يك حرف از آن را آصف داشت و آن را به زبان آورد و زمين ميان او و ميان تخت بلقيس (از بيت المقدس تا صنعاى يمن، در حدود دو ماه راه) به هم درنورديد تا آن تخت به دستش رسيد و سپس زمين به حال خود برگشت. اين كار در كمتر از چشم به هم زدن انجام شد، هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ما است و يك حرف از آن مخصوص خدا است كه براى خويش در علم غيب برگزيده‏ و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.»(30)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره حروفی از اسم اعظم که به پیامبران داده شده بود و بیشترین حروف اسم اعظم نزد حضرت محمد و اوصیای پس از ایشان (صلوات الله علیهم) است، فرمودند:

«أحمد بن محمد عن أبي عبد الله البرقي يرفعه إلى أبي عبد الله (ع) قال: إن الله عز و جل جعل اسمه الأعظم على ثلاثة و سبعين حرفا فأعطى آدم منها خمسة و عشرين حرفا و أعطى نوحا منها خمسة عشر حرفا و أعطى منها إبراهيم ثمانية أحرف و أعطى موسى منها أربعة أحرف و أعطى عيسى منها حرفين و كان يحيي بهما الموتى و يبرئ بهما الأكمه‏ و الأبرص و أعطى محمدا اثنين و سبعين‏ حرفا و احتجب حرفا لئلا يعلم ما في نفسه و يعلم ما [في‏] نفس العباد.»(31)

«حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: خداوند عزّ و جلّ اسم اعظم خود را بر هفتاد و سه حرف نهاد. از آن بیست و پنج حرف به آدم (علیه السّلام) داد و بیست و پنج حرف به نوح (علیه السّلام) و هشت حرف به ابراهیم (علیه السّلام) و چهار حرف به موسی (علیه السّلام) و دو حرف به عیسی (علیه السّلام) که به کمک آن دو مردگان را زنده می کرد و کوران مادر زاد و مبتلایان به پیسی را شفا می بخشید و هفتاد و دو حرف به حضرت محمد (علیه السّلام) داد و یک حرف را دریغ داشت تا از آنچه در ذات اوست بر کسی معلوم نشود در حالی که او از آنچه درون بندگان می گذرد آگاه است.»(32)

در برخی از احادیث تعداد حروف اسمهای اعظم اعطاء شده به حضرت نوح (علیه السّلام) را پانزده حرف و در برخی از احادیث هشت حرف و تعداد حروف اعطاء شده به حضرت ابراهیم (علیه السّلام) را نُه حرف دانسته اند.

 

بنابراین آخرین پیامبر الهی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و اوصیای ایشان (صلوات الله علیهم) هستند که فقط و فقط راسخان در علم معرفی شده اند. علاوه بر علم حلال و حرام و تأویل قرآن و علمی که شب و روز اتفاق می افتد، ابواب هزارگانه علومی را می دانند که بشر از آن کوچکترین سرنخی ندارد. هم ایشان هستند که سزاوار راهبری و هدایت خلق هستند و جهان در سلطه قدرت ایشان است. ایشان خلفا و جانشینان خداوند هستند و در چنین سطحی از علم و منزلت هیچ فردی را یارای برابری با ایشان نیست و بدون شک ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) حجج الهی و جانشینان بلامنازعه پروردگارند.

 

پی نوشتها

(1) البرهان في تفسير القرآن، جلد‏1، صفحه 598 - تفسير القمي، جلد‏1، صفحه 97 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 204 – 203

(2)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 487

(3)البرهان في تفسير القرآن، جلد‏1، صفحه 597 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 202 و 204

(4)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 485

(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 203

(6)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 486

(7)البرهان في تفسير القرآن، جلد‏1، صفحه 598

(8) ترجمه البرهان، جلد3، صفحه 16

(9)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 203

(10)البرهان في تفسير القرآن، جلد‏1، صفحه 598

(11)ترجمه البرهان، جلد3، صفحه 15 – 14

(12)تفسير القمي، جلد‏1، صفحه97 – الكافي، جلد‏1، صفحه213- بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 204 - البرهان في تفسير القرآن، جلد‏1، صفحه 599

(13)البرهان في تفسير القرآن، جلد‏1، صفحه 598

(14)ترجمه البرهان، جلد3، صفحه 15

(15)الكافي، جلد1، صفحه 213

(16) ترجمه أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 165

(17)الكافي، جلد1، صفحه 214 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 205

(18)ترجمه أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 166 - ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 490

(19)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 205

(20)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 207 و 205

(21)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 206

(22)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 492

(23)الكافي، جلد1، صفحه 215 – 214

(24)ترجمه أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 169 – 168

(25)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 326

(26)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 315

(27)الكافي، جلد1، صفحه 230

(28)ترجمه أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 213

(29)الكافي، جلد1، صفحه 230 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه208

(30)ترجمه أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 213

(31)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه209 – 208

(32)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 497 – 496

 

منابع

-قرآن کریم

-اصول الكافي، محمد بن يعقوب‏ كلينى، مترجم: محمد باقر كمره اى، قم‏، اسوه‏، 1375ش‏.

-البرهان فى تفسير القرآن‏، سيد هاشم بحرانى، تهران،‏‏ بنياد بعثت‏، 1416 ق‏.

-بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.

-ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد(ع)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391

-ترجمه تفسير روايي البرهان، سيدهاشم بحراني، مترجمان: رضا ناظميان، علي گنجيان و صادق خورشا، تهران، نهاد كتابخانه -هاي عمومي كشور، دوره سه جلدی، كتاب صبح، ۱۳۸۹

-تفسير القمي، على بن ابراهيم قمى، 2جلد، قم، دار الكتاب، چاپ: سوم، 1404ق.

-الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، ‏محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، ‏دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏.

: فاطمه ابوحمزه