انسان کامل و خلیفه اللهی مقام اختصاصی ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)(5)

واجب بودن اطاعت از ائمه معصومین (علیهم السّلام)

 خداوند متعال چه از طریق پیامبر خاتم خویش، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، و چه در قرآن،کتاب خویش، دستور ضرورت پیروی از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)، اوصیای پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله)، را به مردم ابلاغ نموده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با ابلاغ جانشینی بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در روز غدیر و ذکر نامهای ائمه اطهار (علیهم السّلام) در خطبه غدیر راه هدایت را از ضلالت کاملا مجزا و مشخص نمودند.

با همه این اوصاف ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) در احادیث خویش به مردم یادآور می شدند که ائمه اطهار (علیهم السّلام) از نسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، برگزیدگان خداوند و وارث قرآن هستند. خداوند ایشان را در قرآن معرفی نموده است و هر کسی ایشان را نشناسد و ولایت ایشان را نپذیرد و بمیرد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. بنابراین با تأییدات الهی اطاعت از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) همانگونه پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) خبر داده اند؛ واجب و ضروری است.

در این مقاله به ذکر برخی از مباحثی که وجوب اطاعت ائمه (علیهم السّلام) را مبرهم و مشخص می نماید؛ می پردازیم.

 

وجوب اطاعت ائمة

حکمت خداوند متعال اقتضاء می نماید پس از پیامبر خاتم، راهبرانی که آشنایی کال با دین داشته باشند و از گناه و اشتباه به دور باشند امامت و راهبری مردم را برعهده بگیرند، چون پیامبران دیگر اوصیای خویش را به مردم معرفی نمودند و در باب آنها سفارش نمودند و اطاعت آنان را نیز لازم شمردند. در تفاسیر مأثور آیاتی از قرآن نیز به وجوب اطاعت از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) اشاره شده است.

خداوند حکیم نعمتی چون ائمه اطهار (علیهم السّلام) را به بشر ارزانی داشت تا هدایت یابند. هر که از این تکلیف به وضوح ابلاغ شده پیروی نمود رستگار و پیروز گردید و هر که روی برگردانید گمراه گردید و جز ضلالت حاصلی نبرد.

در این مجال به شرح برخی از احادیث و رسیده از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) درباب وجوب اطاعت از ائمه اطهار (علیهم السّلام) می پردازیم.

در کتاب الکافی در حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در باب وجوب اطاعت از امام معصوم (علیه السّلام) آمده است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:‏ نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ.»(1)

«ابى سلمه گويد از حضرت امام صادق (علیه السّلام) شنيدم؛ ‏فرمودند: ما هستيم آن کسانی كه خدا طاعت ما را فرض كرده است. مردم باید ما را بشناسند و هیچ عذری در جهل به مقام ما مورد قبول نیست، هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه عمداً منكر مقام ما باشد كافر است. هر كه نسبت به ما بيطرف باشد، نه ما را به امامت بشناسد و نه مقام ما را انكار كند، گمراه است تا به راه حق برگردد و آنچه را خدا از حق طاعت ما واجب كرده است؛ بفهمد و اگر در همان حال گمراهى خود بميرد، خدا با او هر چه خواهد عمل كند.(2)

 

در حدیث دیگری حضرت امام صادق (علیه السّلام) با استناد به دو آیه از قرآن ذکر می نمایند که طاعت ایشان از جانب خدای متعال واجب شده است.

«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»‏ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»(3)

«حسين بن ابى العلاء گويد به حضرت امام صادق (علیه السّلام) گفتم كه عقيده ما نسبت به اوصياء اين است كه طاعت آنها واجب شده است، گويد: فرمود: آرى، ايشان همان كسانى هستند كه خدای تعالى در باره آنان فرموده است: «خدا را اطاعت كنيد و رسول خدا و اولوالامر از خودتان را اطاعت كنيد. (سوره مبارکه نساء، آیه59)» و باز فرموده است: «همانا ولى شما خدا است و رسولش و كسانى كه ایمان آورده اند. (سوره مبارکه مائده، آیه 55)»(4)

 

در بصائر الدرجات حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) در تفسیر «حَسَنَةً» در آیه 23 سوره مبارکه شوری فرموده اند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع):‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» قَالَ الِاقْتَرَافُ التَّسْلِيمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ عَلَيْنَا وَ لَا يَكْذِبُ عَلَيْنَا.»(5)

«محمد بن مسلم گوید: حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) درباره آیه «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً: و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی او می افزاییم.» فرمودند: انجام دادن کار نیک، تسلیم بودن نسبت به ما و راست بودن با ماست و اینکه بر ما دروغ نبندد.»(6)

 

بر اساس حدیثی بهترین کاری که بنده می تواند توسط آن به خدا تقرب جوید اطاعت از رسول و اطاعت از اولوالامر (صلوات الله علیهم) ذکر شده است:

«عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ‏ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَفْضَلِ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِي الْأَمْرِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ.»(7)

«محمد بن فضيل گويد: از او (امام علیه السّلام) پرسيدم از بهترين چيزى كه به وسيله آن بنده‏ها به خداى عز و جل تقرب جويند؟ فرمود: بهترين چيزى كه بندگان به وسيله آن به خدا عز و جل تقرب جويند، طاعت رسول و طاعت اولوالامر است، حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمود: دوستى ما ايمان است و بغض ما كفر است.»(8)

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در حدیثی از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) از تسليم بودن به اوامر اوصيای پس از خویش و پیروی از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) امر فرمودند:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِي غَرَسَهَا اللَّهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ لْيَتَوَلَّ وَلِيَّهُ وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيُسَلِّمْ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَهْمِي وَ عِلْمِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو أَمْرَ أُمَّتِي الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي وَ ايْمُ اللَّهِ لَيَقْتُلُنَّ ابْنِي‏ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي.»(9)

«ابان بن تغلب گويد: شنيدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) ‏فرمود؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كه خواهد چون من زنده باشد و چون من بميرد و به بهشت عدنى كه پروردگارم به دست قدرت خود كاشته برود، بايد على بن ابى طالب را دوست دارد و پيروى كند و دوست او را دوست بدارد و با دشمن او دشمنى ورزد و بايد تسليم اوصياء پس از وى باشد، زيرا آنها خاندان من هستند و از گوشت و خون من هستند، خداوند فهم و علم مرا به آنها داده، من به خدا از كار امت خود شكايت برم يعنى از آنها كه منكر فضل آنان گردند و پيوست خود را از آنان ببُرند و به خدا كه دو فرزندم كشته شوند، خدا شفاعت مرا از آن قاتلان دريغ دارد.»(10)

 

وجوب اطاعت ائمه معصومین (علیهم السّلام) از این باب است که زیرا خداوند آنچه را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرستاده است، در اختیار ائمه هدی (صلوات الله علیهم) نیز قرار داده است. پس فرمانبرداری از ایشان چون فرمانبرداری از پیامبر (صلی الله علیه و آله) واجب است:

«حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ رَسُولَهُ (ص) حَتَّى قَوَّمَهُ عَلَى مَا أَرَادَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ‏ «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» فَمَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا.»(11)

« حسن میثمی گوید شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) می فرمود: خداوند پیامبرش را تربیت نمود به حدی که می خواست برسد سپس امور را به او واگذار نمود و فرمود: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا: آنچه را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید. (سوره مبارکه حشر، آیه 7)» هرچه خداوند به پیامبرش واگذار کرده آن را در اختیار ما گذاشته است.

 

در حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) ذکر شده است که دینداری بدون پیروی از دستورات ائمه معصومین (علیهم السّلام) پذیرفته نیست و خداوند داغ مشقت و رنج را بر پیشانی فردی می زند که هدایت ائمه هدی (علیهم السّلام) را نپذیرد:

«بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ زَائِدَةَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ عَنْ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ الْبَتَّةَ إِلَى الْعَنَاءِ- وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ فَهُوَ مُشْرِكٌ وَ ذَلِكَ الْبَابُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ.»(12)

«مفضل بن عمر گويد حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هر كه براى خدا بدون ‏شنيدن و اخذ دستور مذهبى از امام برحق و راست‏ گفتار ديندارى کند، خدا داغ رنج و مشقت بر پيشانى او زند. (سرگردان کند.) و هر كه مدعى شنيدن احكام باشد جز از بابى كه خدا باز كرده است، مشرك است و آن باب همان است كه امين بر سِرّ نهفته خدا است.»(13)

 

قرآن هدايت می نماید به سوی امام معصوم

از نظر عقلی کاملا مستدل است که قرآن به سوی امام هدایت نماید. همان گونه که خداوند متعال برای خلق کتاب هدایتی به واسطه پیامبرانش فرستاد به واسطه اوصیای ایشان و در خصوص اوصیای پیامبر خاتم، ائمه معصومین (علیهم السّلام) مفسر کتاب هدایت الهی محسوب می شوند.

تمام تفاسیر مأثور به این مهم اشاره دارد که قرآن به سوى امام هدايت مي كند. حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسير آیه 9، سوره مبارکه اسراء فرموده اند که قرآن به سوی امام هدایت می نماید که طبق آیه استوارترین راه هدایت است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)‏ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ‏» قَالَ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ.»(14)

«حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسير قول خداى تعالى «اين قرآن به استوارترين راه هدايت مى کند. (سوره مبارکه اسراء، آیه 9)» فرمودند: رهنمائى مى‏كند به وجود امام (علیهم السّلام).»(15)

 

حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در تفسیر«المُتَوَسِّمِينَ» در آیه 75 سوره مبارکه حجر هوشمندان و باریک بینان را حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) ذکر می نمایند.

 

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): فِي قَوْلِهِ‏ تَعَالَى‏«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‏» قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُتَوَسِّمَ وَ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ.»(16)

«حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) درباره قول خداى تعالى «براى باريك‏ بينان و هوشمندان در آن امر نشانه‏هاست. (سوره مبارکه حجر، آیه 75)» فرمود: رسول خدا )صلّى اللَّه عليه و آله( باريك بين بود و پس از او من و امامان از ذريه من باريك ‏بينان هستيم.»

در حدیثی از حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) ائمه اطهار را مثانی معرفی نموده اند که خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) عطا فرمود که همتراز قرآن هستند:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ (ع):‏ نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أُوتِيَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ فَمَنْ عَرَفَنَا عَرَفَنَا وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا فَأَمَامَهُ الْيَقِينُ.»(17)

«هارون بن خارجه گوید: حضرت امام کاظم (علیه السّلام) فرمود: ما آن مثانی هستیم که خداوند به پیغمبر ما عطا فرموده است. (یعنی همدوش قرآنیم که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: دو چیز سنگین میان شما گذاشته ام) و مائیم وجه خدا که در زمین میان شما رفت و آمد کنیم، شناخت هر که ما را شناخت (و خوشا به حالش) و هرکه ما را نشناسد یقین [و مرگ] در پیش روی او هست.»(18)

ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) برگزيدگان خداوند و وارث قرآن

خداوند عزّ و جلّ برای هدایت از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را برگزید و ایشان را وارث قرآن، کتاب خویش، گردانید تا پس از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) دین اسلام را به راستی و درستی توضیح دهند و مردم را به این دین هدایت نمایند تا دچار انحراف نگردد.

از نظر منطقی نیز راهبران دین اسلام پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باید برگزیدگان خداوند و وارثان قرآن باشند تا هدایت خلق به سوی دین بی نقص و بی کم و کاست صورت پذیرد. خداوند متعال همواره یک امام از آل محمد (صلی الله علیه و آله) به عنوان جانشین و حجت خود در زمین حی و زنده دارد تا هم موجب قوام دین گردد و هم موجب امان و برجای ماندن زمین باشد و هم سبب امان اهل زمین و هم سبب هدایت خلق به سوی خداوند باشد.

 

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه 121 سوره مبارکه بقره کسانی که به ایشان کتاب داده شده است و حق آن را اداء می نمایند و به آن ایمان دارند؛ ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) معرفی می نمایند.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‏ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ‏ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ‏» قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع).» (19)

« ابى ولاد گويد از حضرت امام صادق (علیه السّلام) از قول خداى عز و جل «آن كسانى كه به آنها كتاب داديم آن را چنانچه شايسته است مى‏خوانند، آنان بدان ايمان دارند. (سوره مبارکه بقره، آیه121)» پرسيدم؛ فرمودند: ايشان ائمه (علیهم السّلام) هستند.»(20)

«آيات» ذکر شده در قرآن مقصود ائمه معصومین (علیهم السّلام) هستند.

در برخی از تفاسیر مأثور منظور از «الْآياتُ» در قرآن ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) ذکر شده است. در این باره به ذکر چند حدیث که در تفسیر برخی از آیات قرآن «الْآياتُ» را ائمه (صلوات الله علیهم) تفسیر نموده اند؛ می پردازیم.

حضرت امام صادق (علیه السّلام) در حدیثی به این معنا اشاره نموده اند:

«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ»‏ قَالَ الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ النُّذُرُ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ (ع).»(21)

«داود رقى گويد: از حضرت امام صادق (علیه السّلام) تفسير قول خداى تبارك و تعالى: «بى‏نياز نكنند آيات و نذر قومى را كه ايمان ندارند. (سوره مبارکه یونس، آیه 101)» را پرسيدم؛ فرمودند: آيات ائمه ‏(علیهم السّلام) هستند و نذر همان پيغمبران (علیهم السّلام) هستند.»

 

حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) نیز در تفسير آیه 42 سوره مبارکه قمر تکذیب کنندگان آیات را تکذیب کنندگان اوصیا معرفی نموده اند:

«أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع): فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ «كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها» يَعْنِي الْأَوْصِيَاءَ كُلَّهُمْ.»(22)

حضرت امام باقر (علیه السّلام) در تفسير قول خداى عز و جل (42 سوره قمر): «به همه آيات ما تكذيب كردند (سوره مبارکه قمر، آیه 42)» فرمود: مقصود از آيات، اوصياء است.

 

«أَهْلَ الذِّكْرِ» ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)

در تفاسیر مأثور «أَهْلَ الذِّكْرِ» را که خداوند در قرآن مردم را به پرسش از ايشان امر فرموده، ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) معرفی نموده اند.

در این مجال به ذکر چند حدیث که در تفسیر برخی آیاتی می پردازیم که «أَهْلَ الذِّكْرِ» را ائمه (صلوات الله علیهم) تفسیر نموده اند.

در بصائر الدرجات ذیل حدیثی از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) «أَهْلَ الذِّكْرِ» ائمه اطهار (علیهم السّلام) ذکر شده است.

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الْوَرْدُ أَخُو الْكُمَيْتِ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ اخْتَرْتُ لَكَ سَبْعِينَ مَسْأَلَةً مَا يَحْضُرُنِي مَسْأَلَةٌ وَاحِدَةٌ مِنْهَا قَالَ وَ لَا وَاحِدَةٌ يَا وَرْدُ قَالَ بَلَى قَدْ حَضَرَنِي وَاحِدَةٌ قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏» قَالَ يَا وَرْدُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ تَسْأَلُونَّا وَ لَنَا إِنْ شِئْنَا أَجَبْنَاكُمْ وَ إِنْ شِئْنَا لَمْ نُجِبْكُمْ.»(23)

« ابوبکر حضرمی گوید خدمت حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) بودم که وَرد برادر کُمَیت وارد شد؛ عرض کرد: فدایت شوم، هفتاد مسأله [از قبل] آماده کرده بودم که از شما بپرسم اما اکنون یکی از آن مسائل یادم نیست. فرمود: یکی هم یادت نمانده؟ عرض کرد: چرا یکی از آنها در خاطرم هست. فرمود: چیست؟ گفت: این آیه«اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (سوره مبارکه نحل، آیه 43)» فرمودند: ای ورد، خداوند به شما امر کرده از ما سوال کنید ما اگر خواستیم جواب می دهیم و گرنه جواب نمی دهیم.»(24)

 

در حدیث دیگری حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) در تفسیر آیه 43 سوره مبارکه نحل و آیه 44 سوره مبارکه زخرف درباره ائمه اطهار (علیهم السّلام) چنین فرموده اند:

«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع):‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ‏ وَ لِقَوْمِكَ‏ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ‏» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»(25)

«حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) در تفسير قول خداى عز و جل «اگر تا حال نمى‏دانستيد از اهل ذكر بپرسيد. (سوره مبارکه نحل، آیه 43)» فرمودند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ذكر منم و ائمه اهل ذكر هستند. و در تفسير قول خداى عز و جل « و به راستى كه [قرآن‏] براى تو و براى قوم تو [مايه‏] تذكّرى است و به زودى [در مورد آن‏] پرسيده خواهيد شد. (سوره مبارکه زخرف، آیه 44)» حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمود: ما تبار اوئيم و ما مسئوليم.»(26)

 

در حدیثی نیز حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) درباره تفسیر آیه 43 سوره مبارکه نحل و آیه 39 سوره مبارکه ص فرموده اند:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ‏ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏» فَقَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ قُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ وَ نَحْنُ السَّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ‏ حَقّاً عَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لَا ذَاكَ إِلَيْنَا إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا لَمْ نَفْعَلْ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى«هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ‏ بِغَيْرِ حِسابٍ‏»(27)

« وشاء گويد از حضرت امام رضا (علیه السّلام) پرسيدم: قربانت، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏» چه معنی دارد؛ فرمودند: يعنى ما اهل ذكريم و ما مسئوليم. عرض كردم: شما مسئول هستيد و ما سائل؟ فرمود: آرى، عرض كردم: بر عهده ما است كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آرى، عرض كردم: بر عهده شما است كه پاسخ ما را بدهيد؟ فرمود: نه، اين با ما است، اگر خواستيم پاسخ می دهیم و اگر نخواستيم پاسخ نمى‏دهيم، مگر نشنيدى گفته خداى تبارك و تعالى را «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ‏ بِغَيْرِ حِسابٍ‏: این عطای بی دریغ ماست، [به هر کس خواهی] بی حساب ببخش و [از هر کس خواهی] دریغ کن. (سوره مبارکه ص، آیه 39)»(28)

 

در حدیث دیگری نیز حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه 43 سوره مبارکه نحل اهل ذکر را اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات الله علیهم) معرفی می نماید:

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع): عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنَ الْفَرْضِ مَا لَيْسَ عَلَى شِيعَتِهِمْ وَ عَلَى شِيعَتِنَا مَا لَيْسَ عَلَيْنَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ أَنْ يَسْأَلُونَّا فَقَالَ‏ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ»‏ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَسْأَلُونَا وَ لَيْسَ عَلَيْنَا الْجَوَابُ إِنْ شِئْنَا أَجَبْنَا وَ إِنْ شِئْنَا أَمْسَكْنَا.»(29)

«هشام بن سالم گوید از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر آیه شریفه «اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید. (سوره مبارکه نحل، آیه 43)» سوال کردم که ایشان [اهل ذکر] چه کسانی هستند؟ فرمودند: ما اهل بیت. عرض کردم: آیا بر ما واجب است که از شما سوال کنیم؟ فرمود: آری. عرض کردم: آیا بر شما واجب است جواب دهید؟ فرمود: این در اختیار ماست.»(30)

عدم پذیرش عذری در ترک ولایت ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) و کاهلی در امام شناسی

از آنجایی که خداوند خویش ائمه معصومین (علیهم السّلام) را برای راهنمایی خلق برگزیده است و به خلق معرفی نموده است و هیچ شائبه ای در این موضوع باقی نگذارده است، نپذیرفتن ولایت ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را از کسی نمی پذیرد و لزوم شناخت امام و هادی دین رسول الله (صلی الله علیه و آله) هم مشخص و هم بر همگان فرض است.

 

در کتاب كمال الدين و تمام النعمة حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در باب اینکه از خاندان رسول الله (صلوات الله علیهم) هیچ امامی از دنیا نمی رود مگر اینکه امامی جای آن را بگیرد؛ چنین روایت شده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ سَالِمَ بْنَ أَبِي حَفْصَةَ يَلْقَانِي وَ يَقُولُ لِي أَ لَسْتُمْ تَرْوُونَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتَتُهُ مَوْتَةُ جَاهِلِيَّةٍ فَأَقُولُ لَهُ بَلَى فَيَقُولُ لِي قَدْ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ فَمَنْ إِمَامُكُمُ الْيَوْمَ فَأَكْرَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ أَقُولَ لَهُ جَعْفَرٌ فَأَقُولُ لَهُ أَئِمَّتِي آلُ مُحَمَّدٍ فَيَقُولُ لِي مَا أَرَاكَ صَنَعْتَ شَيْئاً فَقَالَ (ع) وَيْحَ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ هَلْ يَدْرِي سَالِمٌ مَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ إِنَّ مَنْزِلَةَ الْإِمَامِ أَعْظَمُ مِمَّا يَذْهَبُ إِلَيْهِ سَالِمٌ وَ النَّاسُ‏ أَجْمَعُونَ وَ إِنَّهُ لَنْ يَهْلِكَ مِنَّا إِمَامٌ قَطُّ إِلَّا تَرَكَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ وَ يَسِيرُ مِثْلَ سِيرَتِهِ وَ يَدْعُو إِلَى مِثْلِ الَّذِي دَعَا إِلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَمْ يَمْنَعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَعْطَى دَاوُدَ أَنْ أَعْطَى سُلَيْمَانَ أَفْضَلَ مِنْهُ.»(31)

« ابو عبيده گويد به حضرت امام صادق (علیه السّلام) گفتم: فداى شما شوم، سالم بن ابى حفصه مرا ديد و گفت: آيا شما روايت نمى‏كنيد كه كسى كه بميرد و امامى نداشته باشد مرگش مرگ جاهليت است؟ گفتم: آرى، گفت: ابوجعفر محمّد باقر در گذشت، امروزه امام شما كيست؟ فداى شما شوم، نخواستم به او بگويم: امام زمان ما جعفر است، گفتم: امامان ما آل محمّدند، گفت: جواب درستى ندادى، حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمود: واى بر سالم بن ابى حفصه (لعنه اللَّه علیه) آيا سالم مى‏داند منزلت امام چيست؟ منزلت امام از آنچه سالم و مردم پنداشته ‏اند بزرگتر است، هرگز امامى از ما نمى‏ ميرد جز آنكه كسى را كه چون او بداند بر جاى گذارد، كسى را كه به روش او حركت كند و به هر آنچه او فراخوانده فراخواند و آنچه كه خداوند به داود داده است مانع خداى تعالى نمى‏شود كه بهتر از آن را به سليمان عطا فرمايد.»(32)

 

در غیبت نعمانی حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره گناه به شریک گرفتن امامی جز از امامان تعیین شده از جانب پروردگار از خاندان رسول خدا (صلوات الله علیهم) آمده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَشْرَكَ مَعَ إِمَامٍ إِمَامَتُهُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مَنْ لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ كَانَ مُشْرِكاً.»(33)

«محمّد بن سنان از طريق پاره ‏اى از رجال خود از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «هر كس با امامى كه امامتش از جانب خداست كسى را شريك سازد كه امامتش از جانب خدا نيست او مشرك است.»(34)

 

حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) در تفسیر آیه 50 سوره مبارکه قصص گمراهترین فرد را که در آیه به آن اشاره شده شخصی معرفی می نمایند که دينش را تفسیر به رای نماید و از ائمه معصومین (علیهم السّلام) نگرفته باشد:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ»‏ قَالَ يَعْنِي مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى‏.»(35)

ابن أبى نصر از أبى الحسن الرّضا (علیه السّلام) روايت كرده كه در معنى فرمايش خداى تعالى: «و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مى‏شود. (سوره مبارکه قصص، آیه 50) » حضرت فرمودند: «منظور كسى است كه دين خويش را به رأى و نظر خود گرفته باشد نه از امامى از ائمه هدی.»(36)

 

هر که امامت ائمه هدی (صلوات الله علیهم) را نپذیرد و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده

خداوند متعال راه هدایت و خداشناسی را در پیروی از پیامبرانش و پیروی از اوصیای پیامبران پس از ایشان قرار داده است. برای اینکه مردم پس از پیامبران بخصوص پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) سرگردان نگردند ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را به عنوان امام و راهبر برگزیده است و این موضوع را هم در قرآن و هم از طریق پیامبر خویش به مردم ابلاغ نموده است و حجت را بر مردم تمام نموده است. پس از آن هر که آنگونه که خداوند خواسته است دینداری نکند یا به عبارتی ولایت امامان معصوم را نپذیرد دین از او پذیرفته نیست و هر که در به این باور بمیرد به مانند انسانهایی که در جاهلیت مرده اند؛ گمراه مرده است.

در این مجال به ذکر چند حدیث در این باره بسنده می نماییم:

در منابع مختلف احادیثی به ما رسیده است که اگر شخصی بمیرد و ولایت و امامت ائمه معصومین (علیهم السّلام) را نپذیرفته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.

حدیثی در این باره از کتاب کافی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است:

«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: ابْتَدَأَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَوْماً وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ فَقُلْتُ قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ قَدْ قَالَ قُلْتُ فَكُلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ.»(37)

«فضيل بن يسار گويد يك روز حضرت امام صادق (علیه السّلام) با ما آغاز سخن كردند و فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: هر كه بميرد و زير سرپرستى امامى نباشد به مردن جاهليت مرده است. من گفتم: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اين را فرموده است؟ فرمود: آرى به خدا قسم که فرموده اند. گفتم: پس هر كه بدون ‏امام بميرد به مردن جاهليت مرده است؟ فرمودند: آرى.»(38)

 

در کتاب غیبت نعمانی نیز حدیثی از حضرت امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است که فرموده اند هر کس بمیرد در حالی که امام خویش را نشناسد گویا به مرگ جاهلیت مرده است:

« أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ‏ مِنْ كِتَابِهِ‏ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.»(39)

«معاوية بن وهب گويد شنيدم كه حضرت امام صادق (عليه السّلام) مى‏فرمايد: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرمودند: «هر كس در حالى كه امام خودش را نمى‏شناسد بميرد، به مرگ جاهليّت مرده‏ است.»(40)

 

در این باب که امام هدایت کننده بشر همواره در زمین برای هدایت حلق به خواست الهی وجود دارد در بصائر الدرجات حدیثی نقل شده است که خداوند زمین را خالی نمی گذارد از عالمی که آشنای به دین باشد تا زیادی و نقصانهای وارد بر دین را اصلاح نماید و حق و باطل بر هم آمیخته نشود:    

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ وَ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَدَعِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْلَمُ الزِّيَادَةَ وَ النُّقْصَانَ فِي الْأَرْضِ فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ كَامِلًا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَالْتَبَسَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَمْرُهُمْ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ.»(41)

ابوبصیر گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: خداوند زمین را خالی نخواهد گذاشت از عالمی که آشنای به زیادی و نقصان باشد، هرگاه مومنین چیزی در دین بیفزایند آنها را متوجه آن زیادی می کند و ایشان را برمی گرداند و اگر چیزی را کم کنند آن را درست و کامل می کند. پس فرمود: دین را کامل و تمام به کار بندید اگر چنین نباشد آنها در مسایل دینی به اشتباه می افتند و فرقی بین حق و باطل نخواهند گذاشت. (42)

 

پی نوشتها

(1)الكافي، جلد1، صفحه 187

(2)أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 79

(3) الكافي، جلد1، صفحه 187

(4) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 77

(5)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 521

(6) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 1151

(7) الكافي، جلد1، صفحه 188

(8) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 81

(9) الكافي، جلد1، صفحه 209

(10) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 151- 149

(11)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 383

(12) الكافي، جلد1، صفحه 377

(13) أصول الكافي، جلد‏3، صفحه 43 – 41

(14) الكافي، جلد1، صفحه 216

(15) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 173

(16) الكافي، جلد1، صفحه 219 218 -

(17)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 66

(18) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 204

(19) الكافي، جلد1، صفحه 215

(20) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 169

(21) الكافي، جلد1، صفحه 207

(22) الكافي، جلد‏1، صفحه 207

(23) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 38

(24) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 152

(25) الكافي، جلد1، صفحه 210

(26) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 153

(27) الكافي، جلد1، صفحه 211 210 -

(28) أصول الكافي، جلد‏2، صفحه 155

(29) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 38

(30) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 152

(31)كمال الدين و تمام النعمة، جلد‏1، صفحه 230 – 229

(32) ترجمه كمال الدين و تمام النعمة، جلد‏1، صفحه 436 – 435

(33) الغيبة للنعماني، صفحه 130

(34) متن و ترجمه غيبت نعمانى، صفحه 179

(35) الغيبة للنعماني، صفحه 130

(36) متن و ترجمه غيبت نعمانى، صفحه 179

(37) الكافي، جلد1، صفحه 376

(38) أصول الكافي، جلد‏3، صفحه 41

(39) الغيبة للنعماني، صفحه 130 – 129

(40) متن و ترجمه غيبت نعمانى، صفحه 179- 178

(41) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 331

(42) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 750

 

منابع

- أصول الكافي، محمد بن يعقوب‏ كلينى، مترجم: محمد باقر كمره اى، قم‏، اسوه‏، 1375ش‏.

- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.

- ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد(ع)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391

- ترجمه كمال الدين و تمام النعمة، 2جلد، محمد بن على ابن بابويه، قم، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، 1380ش.

- ترجمه و متن غيبت نعمانى، محمد بن ابراهيم نعمانى، مترجم: محمد جواد غفارى، تهران، 1جلد، نشر صدوق، 1376ش.

- الغيبة، محمد بن ابراهيم نعمانى، تهران، مكتبة الصدوق، 1397ق.

- الكافي ، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، ‏محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، ‏دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏.

- كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على ابن بابويه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1359ش.

 

: فاطمه ابوحمزه