انسان کامل و خلیفه اللهی مقام اختصاصی ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)(3)

ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) خلیفه الله

خداوند متعال از باب حکمت خویش از اسباب خلیفه الهی هر چه لازم بوده است از کرامت و علم و بزرگواری و غیره برای پیامبران و اوصیای ایشان فراهم نموده است تا اسباب هدایت خلق به سوی خویش را فراهم آورد. بنابراین همانطور که خداوند مردم را به سوی پیامبران و اوصیای ایشان برای هدایت خوانده است، عقل نیز به همین راه فرامی خواند. هدایت به سوی خداوند که راه سعادت و خوشبختی است جز به واسطه نمایندگان خداوند که پروردگار جهان خویشتن آنان را برای این مهم برگزیده است؛ امکان پذیر نمی باشد. پس از پیامبر خاتم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) هدایتگران خلق و راهنمایان شناخت خداوند و راه سعادت می باشند.

به حکم عقل باید برای شناخت راه خداشناسی و سعادت کسانی را به عنوان رهبر و امام برگزید که برگزیده خداوند باشند و خداوند ایشان را در قرآن معرفی نموده باشد و از هدایت خلق به واسطه ایشان خبر داده باشد.

اگر خلیفه الله، خلیفه خداوند است پس خداوند باید خلیفه خویش را مشخص کند. خلیفه الهی اول اختصاصی که باید داشته باشد این است که از گناه و اشتباه به دور باشد تا خلق را به گمراهی نکشاند و عصمت ویژگی خاص پیامبران و اوصیای ایشان است.

طبق فرمایش ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) در احادیث تنها کسانی جانشینان خداوند بر روی هستند که صفات و اختصاصات خاصی داشته باشند تا قادر به هدایت مردم باشند و این اختصاصات و ویژگیها توسط خداوند به پیامبران و اوصیای ایشان و در نهایت کمال به اوصیای پیامبر خاتم (صلوات الله علیهم) عنایت شده است و در واقع داشتن چنین خصوصیات و ویژگیهاست که ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را قادر می نماید که خلق را به سوی خداوند هدایت کنند نه اینکه هر فردی از هر فرقه ای ادعایی کند خلیفه خدا محسوب شود.

از نظر اعتقادات شیعی خلیفه الله و تنها جانشینان خداوند را خداوند برگزیده است و آنها را به دور از گناه و اشتباه قرار داده است تا بدون هرگونه نقصی خلق را به سوی حق رهنمون شوند و بر حکم عقل راهنمایان به سوی حقیقت کسانی جز اوصیای پیامبران الهی نیستند زیرا خلق راهی جز پیامبران الهی و اوصیای ایشان به سوی عقل وحی ندارد. بنابراین اوصیای پیامبر خاتم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) راهنمای خلق به سوی خداوند هستند و هر ادعایی که توسط هر فرقه ای در این باره صورت بگیرد؛ باطل و از نظر عقلی مردود است.

از سویی نیز در احادیث رسیده از ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) تأکید دارد که راهی جز راهی که پیامبرانش و اوصیای پیامبران برای مردم معرفی نموده اند برای شناخت خدا و زندگی سعادتمند وجود ندارد.

راههای دیگری که توسط فرقه های متفاوت معرفی می شود چونانکه خود آخرین مرحله را مرحله سرگردانی معرفی می کنند به بیراهه و سرگردانی ختم می شود.

در متون صوفیه بسیاری از اختصاصات معصومین (علیه السّلام) و برخی از اختصاصات حیطه الوهیت مورد ادعا واقع شده است و به علت کثرت متون صوفیه و رواج خوانش آن یا بیان آن در بین خانقاهها و مردم و رواج شعر و متون شاعران و نویسندگان صوفی، برخی از اختصاصات خلیفه الله از روی عمد به صوفیان و پیران صوفیه نسبت داده شده است که ادعاهای واهی ای بیش نیست.

برخی صوفیان تا دوران میانسالی در گمراهی و جهل زندگی کرده اند و پس از میانسالی اسلام را پذیرفتند بعضا سواد هم نداشتند و حتی ولایت حضرت امیرالمومنین و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را هم نپذیرفتند که از جانب خدا به عنوان اکمال دین ذکر شده است ولی ادعای خلیفه اللهی دارند و پیروانی را گرد خود جمع نموده اند که کمالات ادعایی آنان را زبان به زبان و نسل به نسل منتقل می کنند.

در این مجال به ذکر احادیثی می پردازیم که ویژگیهای خلیفه الله را برمی شمارد:

در حدیثی از حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام)، ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) را خلیفه الله معرفی نموده اند:

«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) يَقُولُ‏: الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ.»(1)

«حضرت امام رضا (علیه السّلام) مى ‏فرمود: ائمه خلفای خداوند در زمينش هستند.»(2)

 

اشاره به خلیفه اللهی ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) در آیه 55 سوره مبارکه نور

در تفسیر آیه 55 سوره مبارکه نور «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‏ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏» از حضرت امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که درباره ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) می باشد:

«الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‏ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ (سوره مبارکه نور، آیه 55)» قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ.»(3)

«عبد الله بن سنان گويد: از حضرت امام صادق (علیه السّلام) از تفسير قول خداوند جل جلاله پرسيدم: «خدا به كسانى كه از شما ایمان آوردند و كارهاى شايسته كردند؛ وعده داده است كه در زمين آنها را به خلافت گمارد چنانچه به خلافت گماشت آن كسانى را كه پيش از آنها بودند. (سوره مبارکه نور، آیه 55)» فرمود: ايشان ائمه هستند.»(4)

 

اشاره به خلیفه اللهی ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) در آیه 41 سوره مبارکه حج

در تفاسیر مختلف در تفسیر آیه 41 سوره مبارکه حج؛ «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ: همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى ‏دارند و زكات مى‏ دهند و به كارهاى پسنديده وا مى ‏دارند و از كارهاى ناپسند بازمى ‏دارند و فرجام همه كارها از آنِ خداست.» به خلیفه الله بودن ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) اشاره شده است:

تفسیر آیه 41 سوره مبارکه حج در البرهان في تفسير القرآن و تأويل الآيات الظاهرة به ائمه اطهار (علیهم السّلام) تفسیر شده است:

«قال: حدثنا أحمد بن محمد عن أحمد بن الحسن عن أبيه عن حصين بن مخارق عن‏ عمرو بن ثابت عن عبد الله بن الحسن بن الحسن عن امه عن أبيها (عليه السّلام) في قول الله عزّ و جلّ: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ» قال: هذه نزلت فينا أهل البيت.»(5)

 

در تفسیر آیه 41 سوره مبارکه حج در تفسير اثنا عشري و تفسير نور الثقلين از مناقب از حضرت كاظم و جد بزرگوارش سيد الشهداء (عليه السّلام) و از در مجمع از حضرت امام باقر (عليه السّلام) نقل شده است که این آیه در حق ما اهل بيت مى ‏باشد.(6)

در بحارالانوار تفسیر آیه 41، سوره مبارکه حج حضرت امام باقر (عليه السّلام) و حضرت امام صادق (عليه السّلام) فرمودند درباره ما نازل شده است:

«وَ رَوَى حُمْرَانُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ أَبُو الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى‏ «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»‏ قَالا نَحْنُ هُمْ‏.» (7)

«حمران از حضرت امام باقر (عليه السّلام) و ابو الصباح از حضرت امام صادق (عليه السّلام) در مورد آيه «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ (سوره مبارکه حج، آیه 41)»‏ فرمود: آنها ما هستيم.»(8)

 

در بحارالأنوار این تفسیر را حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) ذیل حدیثی نیز نقل فرموده اند.(9)

در تأويل الآيات الظاهرة و بحارالأنوار نیز از ابوجارود از قول حضرت امام باقر (عليه السّلام) نقل شده است که آیه 41، سوره مبارکه حج اختصاص به آل محمد (صلوات الله علیهم) و حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد:

«و قال أيضا حدثنا مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع):‏ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» الْآيَةَ قَالَ هَذِهِ لِآلِ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِيِّ وَ أَصْحَابِهِ‏ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ يُظْهِرُ الدِّينَ وَ يُمِيتُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ الْبِدَعَ وَ الْبَاطِلَ كَمَا أَمَاتَ السَّفَهَةُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ مِنَ الظُّلْمِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ».»(10)

ابو الجارود از حضرت امام باقر (عليه السّلام) نقل كرد در مورد آيه «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» فرمود اين آيه اختصاص به آل محمّد دارد. حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحابش كه خداوند آنها را مالك شرق و غرب مي كند و دين را به وسيله او بر تمام اديان پيروز مي نمايد و باطل و دينهاى ساختگى را به همت او و يارانش از ميان برمي دارد. چنانچه پيش از ظهور او سفاهت و نادانى پرده بر روى حق و حقيقت كشيده است به طورى عدالت گسترش مى ‏يابد كه اثرى از ظلم باقى نمى‏ماند امر به معروف و نهى از منكر مي كنند عاقبت امور در اختيار خداوند است.(11)

در تفسير نورالثقلين نیز همین حدیث ذیل آیه 41 سوره مبارکه حج اشاره شده است.(12)

 

در تفسير فرات كوفي نیز ذیل آیه 41 سوره مبارکه حج از حضرت امام باقر (علیه السّلام) نقل شده است که آیه در حق ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) نازل شده است:

«قال حدثنا فرات [قال حدثني الحسين بن سعيد قال حدثنا محمد بن ثواب الهباري قال حدثنا محمد بن خداش عن أبان بن تغلب‏] عن أبي جعفر محمد بن علي (ع) في قوله تعالى «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ الآية» قال فينا و الله نزلت هذه الآية.»(13)

حضرت امام باقر (علیه السّلام) نقل شده است که درباره سخن خدای متعال در آیه «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» فرمودند: والله که این آیه در حق ما نازل شده است.

در تفسير فرات كوفي در حدیث دیگری ذیل آیه 41 سوره مبارکه حج، پس نقل حدیث حضرت امام باقر (علیه السّلام) درباره اینکه ائمه معصومین (علیهم السّلام) خلیفه الله هستند، به دعای مأثور از حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) استناد نمود:

نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ بِإِسْنَادِهِ‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ عَنِ الْقَائِمِ (عج):‏ مِنْ أَدْعِيَةِ لَيَالِي شَهْرِ رَمَضَانَ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِكَ إِلَى قَوْلِهِ اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ إِلَى قَوْلِهِ اسْتَخْلِفْهُ فِي‏ الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِ مَكِّنْ لَهُ دِينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً يَعْبُدُكَ لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً.»(14)

از كتاب محمّد بن ابى قره باسناد خود از محمّد بن عثمان عمرى از حضرت قائم (صلوات اللَّه عليه) نقل مي كند در دعاى شبهاى ماه رمضان‏ «اللهم انى افتتح الثناء بحمدك» تا «اللهم و صل على ولى امرك القائم المؤمل» تا اين قسمت دعا «استخلفه في الارض كما استخلفت الذين من قبله مكن له دينه الذى ارتضيته له ابدله من بعد خوفه امنا يعبدك و لا يشرك بك شيئا.»(15)

 

ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) اركان زمين

احادیث بسیاری ذیل این موضوع که در صورتی که حجت خدا در روی زمین نباشد، زمین درهم فرو می رود و آرامش و سکونی نخواهد داشت در کتاب الکافی و کتب معتبر حدیثی دیگر ذکر شده است که در مقالات قبلی بدان اشاره شد.

برخی از احادیث دقیقا این موضوع را تبیین می کنند که ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) حجج الهی بر روی زمین هستند و ارکان زمین می باشند یعنی اگر وجود ایشان در زمین نباشد زمین درهم فرومی رود و پابرجا نخواهد ماند.

 

احادیث مشابه ای در باب اینکه ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) ارکان زمین هستند در کتاب الکافی ذکر شده است که در این مجال به یک مورد از آن بسنده می نماییم.

«أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَا جَاءَ بِهِ عَلِيٌّ (ع) آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى لِمُحَمَّدٍ (ص) وَ لِمُحَمَّدٍ (ص) الْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَعَقِّبُ عَلَيْهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ‏ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) بَابَ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ كَذَلِكَ يَجْرِي الْأَئِمَّةُ الْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) كَثِيراً مَا يَقُولُ أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ وَ الرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ لِمُحَمَّدٍ (ص) وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ‏ وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِّ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يُدْعَى‏ فَيُكْسَى وَ أُدْعَى‏ فَأُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا مَا سَبَقَنِي إِلَيْهَا أَحَدٌ قَبْلِي عُلِّمْتُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ‏ فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنِّي مَا غَابَ عَنِّي أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُؤَدِّي عَنْهُ كُلُّ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ مَكَّنَنِي فِيهِ بِعِلْمِهِ.»(16)

«مفضل بن عمر نقل کرد که حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به هر چه حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) دستور داده بايد عمل كرد و از هرچه منع كرده باز ايستاد. براى حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) همان فضيلت است كه به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) داده شده است و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بر همه خلق خداى عزّ و جلّ برترى دارد. آنكه حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) را در يكى از احكامى كه بيان كرده اند، مخالفت نماید و درباره آن چون و چرا كند، چون كسى باشد كه در حكم خدا و رسولش چنين كارى بكند. هركه در امور کوچک يا بزرگ او را رد كند در حد شرك به خداوند است زيرا حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) همان باب ورود به خداوند است كه جز از سوى او روی به درگاه خداوند نتواند برد و همان راه منحصر به فردى است كه هر كه جز آن راه را برود هلاك گردد و همچنين براى امامان بر حق يكى پس از ديگرى اين حكم جارى است. خداوند ائمه (علیهم السّلام) را ستونهاى زمين ساخته تا مبادا بر اهل خود بلرزد، او است حجت رسا بر هر كه روى زمين يا زير آن است. خود حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) بسيار مى‏فرمودند: من از طرف خداوند بهشت و دوزخ را قسمت مى‏كنم، من فاروق اكبرم، من صاحب عصا و ميسم هستم، همه فرشته‏ ها با روح و همه رسولان به مانند اعتراف به نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) به ولايت من اعتراف كرده اند. بر من همان مسئوليت متوجه است كه به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) متوجه است و آن مسئوليت در برابر پروردگار است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بخوانند و جامه دربركنند و مرا هم بخوانند و جامه در بركنند، از او باز پرسند و از من هم باز پرسند. و به اندازه ‏اى كه پاسخ گويد؛ پاسخ گويم، به من فضائلى عطا شد كه احدى در آنها بر من سبقت نجسته است؛ علم منایا و بلایا را مى‏دانم. نژادها و احكام واقعى و درست را مى‏دانم. آنچه پيش از من بوده از دستم نرفته و آنچه از ديده ‏ام نهان است در علمم عيان است. به اذن خدا مژده دهم و از طرف او اداى وظيفه كنم و به مردم ابلاغ كنم. همه اينها از عنايت خدا است و او به علم‏ خود مرا بدان، قدرت داده است.»(17)

در بصائر الدرجات نیز احادیث بسیاری در باب اینکه حضرات معصومین (صلوات الله علیهم) ارکان زمین و حبل الله متین هستند؛ ذکر شده است. طبق آیات و روایات رسیده از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) و تفاسیر آیات قرآن، ائمه معصومین (علیهم السّلام) ریسمان محکم الهی هستند که مردم باید برای شناخت خدا و هدایت به ایشان متمسک شوند و به ریسمان الهی چنگ زنند تا گمراه نگردند.

در این مجال به ذکر یک حدیث در این باره بسنده می نماییم:

«حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ بَعْضٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ (ص) وَ هُوَ الْمُقَدَّمُ عَلَى الْخَلْقِ جَمِيعاً لَا يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ وَ عَلِيٌّ (ع) الْمُتَقَدِّمُ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْمُتَقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْ عَلِيٍّ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ كَذَلِكَ يَجْرِي لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ رابطه [رَابِطِيهِ‏] عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ لَا يَهْتَدِي هَادٍ مِنْ ضَلَالَةٍ إِلَّا بِهِمْ وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنْ هُدًى إِلَّا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ وَ أُمَنَاءَ اللَّهِ عَلَى مَا أَهْبَطَ اللَّهُ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذْرٍ أَوْ نُذْرٍ وَ شهداؤه [شُهَدَاءَهُ‏] عَلَى خَلْقِهِ وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ جَرَى لِآخِرِهِمْ مِنَ اللَّهِ مِثْلُ الَّذِي أَوْجَبَ لِأَوَّلِهِمْ فَمَنِ اهْتَدَى بِسَبِيلِهِمْ وَ سَلَّمَ لِأَمْرِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ وَ عُرْوَةِ اللَّهِ الْوُثْقَى وَ لَا يَصِلُ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ أَنَا قَسِيمُ بَيْنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا أَحَدٌ إِلَّا عَلَى أَحَدِ قِسْمَيَّ وَ إِنِّي الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ قَرْنٌ مِنْ حَدِيدٍ وَ بَابُ الْإِيمَانِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ (ص) وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَيُدْعَى فَيُكْسَا ثُمَّ يُدْعَى فَيُسْتَنْطَقُ فَيَنْطِقُ ثُمَّ أُدْعَى فَأَنْطِقُ‏ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْأَنْبِيَاءِ بِمِثْلِ مَا أَقَرَّتْ بِهِ لِمُحَمَّدٍ (ص) وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السَّبْعَ الَّتِي لَمْ يَسْبِقَنِي إِلَيْهَا أَحَدٌ عُلِّمْتُ الْأَسْمَاءَ وَ الْحُكُومَةَ بَيْنَ الْعِبَادِ وَ تَفْسِيرَ الْكِتَابِ وَ قِسْمَةَ الْحَقِّ مِنَ الْمَغَانِمِ بَيْنَ بَنِي آدَمَ فَمَا شَذَّ عَنِّي مِنَ الْعِلْمِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمَنِيهِ الْمُبَارَكُ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ حَرْفاً يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ وَ لَقَدْ أُعْطِيَتْ زَوْجَتِي مُصْحَفاً فِيهِ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَسْبِقْهَا إِلَيْهِ أَحَدٌ خَاصَّةً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.»(18)

«حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: فضیلت برای محمد (صلی الله علیه و آله) است و او بر همه برتری جسته است و بعد از ایشان علی (علیه السّلام) چنین است. هر که از او پیش افتد چون کسی است که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیش افتاده باشد و همچنین ائمه (علیهم السّلام) نیز یکی پس از دیگری همین گونه هستند. خدای عزّ و جلّ ایشان را ارکان زمین مقرّر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستونهای اسلام و مرزدار راه هدایت ساخته است. کسی جز با هدایت ایشان هدایت نشود و کسی که از طریق هدایت خارج شده و گمراه گشته فقط به واسطه تقصیر در حق آنها است. آنها بر علم و عذر و بیمی که خدا (در قرآنش) نازل کرده امین هستند و حجت رسا بر مردم روی زمین هستند، برای آخرین آنها از جانب خدا جاری شود مثل آنچه برای نخستین آنان جاری بود. (همگی در علم و وجوب اطاعت و سایر کمالات برابرند.) هر کس به راه ایشان هدایت شده و تسلیم امرشان گردد پس به تحقیق که به ریسمان محکم الهی و راه رستگاری چنگ زده است و کسی جز به یاری خدا بدین درجه نرسد.

حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: من از طرف خداوند تقسیم کننده بهشت و دوزخ هستم. کسی جز طبق تقسیم من به بهشت و دوزخ نرود، من فرق گذارنده بزرگ میان حق و باطل هستم. قرن حدید و باب ایمان و صاحب عصا و میسم هستم. هیچ کس جز احمد (صلی الله علیه و آله) بر من پیشی نگرفته است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (در قیامت) خوانده شود محمد را بخوانند و جامه پوشند و باز پرسند و مرا هم بخوانند و جامه پوشند و باز پرسند و چون وى پاسخ گويم و طبق گفته او سخن گویم، تمام اوصیاء و پیمبران به فضیلت من اقرار نمودند چنانکه به فضیلت محمد اقرار کردند. به من هفت خصلت عطا شده که هیچ کس نسبت به آنها بر من پیشی نگرفته است. علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] و حکومت بین بندگان و تفسیر قرآن و تقسیم کردن غنایم بین بنی آدم را می دانم، هیچ علم کمیابی نیست مگر اینکه آن به من آموخته شده است.

همانا به من حرفی عطا شده که از آن هزار حرف دیگر گشوده می شود و به همسرم فاطمه (علیها السّلام) مصحفی عطا شده که دانشی در آن است که جز خدا و رسول کسی به آن سبقت نگرفته است. [آن را نداند.]»

مختصات دیگر خلفای الهی مختص به ائمه اطهار (علیهم السّلام)

خداوند حکیم به ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) به عنوان خلیفه الله بر روی زمین اختصاصاتی را عطا نموده است که به منحصر به ایشان است و خلق از آن بی بهره هستند مگر اینکه به واسطه ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) از آن برخوردار شوند.

این احادیث رسیده از ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) ادعاهای پوشالی خلیفه اللهی صوفیان را با نداشتن چنین صفات و اقتضائاتی کاملا رد می نماید.

در این مجال به احادیثی از کتاب بصائر الدرجات درباره اختصاصات ویژه ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) اشاره می نماییم:

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ وَ أَحْمَدُ بْنُ زَكَرِيَّا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ عَنْ يزدان [يَزْدَادَ] بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ:‏ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَعْطَانِي اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تِسْعَةَ أَشْيَاءَ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً قَبْلِي خَلَا مُحَمَّداً (ص) لَقَدْ فُتِحَتْ لِيَ السُّبُلُ وَ عُلِّمْتُ الْأَنْسَابَ وَ أُجْرِيَ لِيَ السَّحَابُ وَ عُلِّمْتُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فِي الْمَلَكُوتِ بِإِذْنِ رَبِّي فَمَا غَابَ عَنِّي مَا كَانَ قَبْلِي وَ لَا فَاتَنِي مَا يَكُونُ مِنْ بَعْدِي وَ إِنَّ بِوَلَايَتِي أَكْمَلَ اللَّهُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ دِينَهُمْ وَ أَتَمَّ عَلَيْهِمُ النِّعَمَ وَ رَضِيَ لَهُمُ الْإِسْلَامَ إِذْ يَقُولُ يَوْمَ الْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدٍ (ص) يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْهُمْ أَنِّي الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَهُمْ دِينَهُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَهُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً وَ كُلُّ ذَلِكَ مَنّاً مِنَ اللَّهِ مَنَّ بِهِ عَلَيَّ فَلَهُ الْحَمْدُ.»(19)

 «یزداد بن ابراهیم از کسی نقل می کند که گفت از حضرت امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود: حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرموده است: به خدا سوگند که خداوند به من نُه چیز عطا کرده که پیش از من به هیچ کس جز پیامبر (صلی الله علیه و آله) عطا نکرده است: راهها به روی من باز شده و علم انساب به من یاد داده شده است و ابرها برای من به حرکت درآمده و علم منایا و بلاها و فصل الخطاب (تعیین کننده حق) را می دانم و با اذن پروردگارم در ملکوت نظر کردم، هیچ چیز از من پنهان نشد چه آنچه پیش از من بوده است و چه آنچه پس از من می آید و خداوند با ولایت من، دین این امت را کامل کرد و نعمتها را بر آنان تمام نمود و به اسلام آنان راضی شد و این هنگامی بود که در روز ولایت (روز غدیر خم) به محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود: ای محمد، از من به آنان خبر بده که امروز دینشان را کامل کردم و از اسلام به عنوان دین آنان راضی شدم و نعمت خود را بر آنان تمام کردم. همه اینها نعمتهایی است که خداوند آنها را بر من منت نهاده است. سپاس خدای را.»(20)

 

در حدیث دیگری از سلمان فارسی درباره اختصاصات و ویژگیهای خاص خلفای الهی، ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)، از قول حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) چنین فرمودند:

«حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ الْعَلَوِيُّ عَنْ سَعْدِ بْنِ عِيسَى الكربزي [الْكُزْبُرِيِ‏] الْبَصْرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ طُهْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ شَرِيكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى الثَّعْلَبِيِّ عَنْ أَبِي وَقَّاصٍ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:‏ عِنْدِي عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ الْأَنْسَابِ وَ الْأَسْبَابِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ مَوْلِدَ الْإِسْلَامِ وَ مَوَارِدَ الْكُفْرِ وَ أَنَا صَاحِبُ الْمِيسَمِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ فَاسْأَلُونِي عَمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ كُلِّ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ.»(21)

«سلمان فارسی گوید شنیدم حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: علم بلایا و منایا و وصایا (آنچه اوصیای پیغمبران می دانند) و نژادها و علم سلسله اسباب و مسبّبات قضا و قدر الهی و فصل الخطاب (داوری به حق سخن مشخص کننده حق از باطل) و تولد اسلام و سرچشمه های کفر (یعنی نژاد صحیح و فاسد عرب را می شناسم و از محل تولد اسلام که دل انسان است آگاه هستم.) نزد من است، من صاحب میسم هستم و من بزرگترین فرق گذارنده (میان حق و باطل یا میان بهشتی و دوزخی) هستم. من همان بسیار حمله برنده پیروز در حمله های جنگی و دوله الدول هستم. از من بپرسید راجع به آنچه تا قیامت پیش می آید و از آنچه زمان هر پیامبری که خداوند او را مبعوث فرموده پیش آمد.»(22)

 

بر فصل الخطاب بودن حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) از مختصات خلیفه های الهی بر روی زمین در احادیث مختلفی در کتابهای الکافی و بصائرالدرجات و بحارالانوار تاکید شده است که برای اختصار از ذکر آنها خودداری می کنیم.

ابدال همان ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)

در حدیثی از حضرت امام رضا (علیهم السّلام) نقل شده است که ابدال همان اوصیای پیامبران پس از ایشان هستند. پس اوصیای پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) یعنی ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) نیز دربرمی گیرد.

ابدال، واژه ای است که صوفیه فراوان آن را با معادل معنایی اولیاء الله، صلحاء و بندگان خاص الهی در متون خود ذکر کرده است و با آوردن کرامت و ادعای برخی ویژگیهای خاص معصومین (صلوات الله علیهم) سعی در اختصاص این واژه به پیران صوفیه و برخی صوفیان نموده اند. این تنها موردی نیست که صوفیه اختصاصات اوصیای الهی و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) را غصب و تصرف نمودند بلکه موارد دیگری هم از جمله شفاعت پیران صوفی، اسقاط تکلیف الهی به دلیل قرب الهی یا اتحاد و وحدت با پروردگار نیز در متون و تعلیمات صوفیه دیده می شود که طعنه بر فضایل ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) که تنها خلفای الهی هستند؛ می زند. 

در الاحتجاج درباره اینکه ابدال همان اوصیای پیامبران هستند و لاغیر از قول حضرت امام رضا (علیه السّلام) نقل شده است:

« وَ رَوَى خَالِدُ بْنُ الْهَيْثَمِ الْفَارِسِيُ‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ فِي الْأَرْضِ أَبْدَالًا فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَبْدَالُ؟ قَالَ صَدَقُوا الْأَبْدَالُ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ فِي الْأَرْضِ بَدَلَ الْأَنْبِيَاءِ إِذَا رَفَعَ الْأَنْبِيَاءَ وَ خَتَمَ بِمُحَمَّدٍ (ص).» (23)

«هيثم فارسى گفت: به حضرت امام رضا (عليه السّلام) گفتم مردم معتقدند كه در زمين ابدالى وجود دارد اين ابدال چه كسانی هستند؟ فرمود: راست مي گويند ابدال همان اوصيا هستند. خداوند آنها را در زمين بدل و به جاى انبياء قرار داده است، چون انبياء از دنيا رفته ‏اند و حضرت محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله) خاتم است.

 

پی نوشتها

(1)الكافي، جلد‏1، صفحه 193

(2) أصول الكافي، جلد ‏2، صفحه 101

(3) الكافي، جلد1، صفحه 194

(4) أصول الكافي، جلد ‏2، صفحه 101

(5) البرهان في تفسير القرآن، جلد‏3، صفحه 892 - تأويل الآيات الظاهرة، صفحه 338 – 337

(6)تفسير اثنا عشري، جلد‏9، صفحه 64 - تفسير نور الثقلين، جلد‏3، صفحه 506

(7)بحار الأنوار، جلد‏24، صفحه 164

(8) بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، جلد‏2، صفحه 139

(9) بحارالأنوار، جلد‏24، صفحه 165

(10)تأويل الآيات الظاهرة، صفحه 339 – بحارالأنوار، جلد‏24، صفحه 166 - 165

 (11) بخش امامت (ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، جلد‏2، صفحه 140

(12) تفسير نور الثقلين، جلد‏3، صفحه 506

(13) تفسير فرات الكوفي، صفحه 274 - بحار الأنوار، جلد‏24، صفحه 166

(14) بحار الأنوار، جلد‏24، صفحه 167

(15) بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، جلد‏2، صفحه 141

(16) الكافي، ‏1 جلد، صفحه 197196 –

(17) أصول الكافي، جلد ‏2، صفحه 113 – 109

(18) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه - 201 الكافي، جلد‏1، صفحه 198 - 197

(19) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 201

(20) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 202

(21) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد‏1، صفحه 202 - بحارالأنوار، جلد‏39، صفحه 346

(22) ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 484 – 483

(23) الإحتجاج على أهل اللجاج طبرسي، جلد‏2، صفحه 437

 

منابع

- قرآن کریم

- الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.

- أصول الكافي، محمد بن يعقوب‏ كلينى، مترجم: محمد باقر كمره اى، قم‏، اسوه‏،1375ش‏.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- بخش امامت (ترجمه جلد 23 تا 27 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى‏ مجلسى، مترجم: موسى‏ خسروى، تهران‏، اسلاميه‏، 1363 ش.‏

- البرهان فى تفسير القرآن‏، سيد هاشم بحرانى، تهران،‏‏ بنياد بعثت‏، 1416 ق‏.

- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.

- تأويل الآيات الظاهرة، سيد شرف الدين على‏ حسينى استرآبادى، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏، 1409 ق.‏

- ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد(ع)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391

- تفسير اثنا عشرى،‏ حسين بن احمد حسينى شاه عبدالعظيمى، تهران،‏ ميقات،‏1363ش‏.

- تفسير فرات الكوفى‏، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم فرات كوفى ‏، تحقيق محمد كاظم محمودى، ‏تهران‏، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، 1410 ق‏.

- تفسير نور الثقلين،‏ عبد على بن جمعه‏ عروسى حويزى، تحقيق: سيد هاشم رسولى محلاتى‏، قم‏، انتشارات اسماعيليان، 1415 ق.‏

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، ‏محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، ‏دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏.

: فاطمه ابوحمزه