شناخت و معرفی دقیق و کامل معصوم برای غیر معصوم ممکن نیست. عقول و افهام در درک و شناخت امام معصوم پر و بال ریخته اند. در این مجال سعی می شود با تمسک به احادیث اهل بیت (علیهم السّلام) پرتوی از نور وجودی حجج الهی معرفی گردد.
حجه الله و صفتهای موازی با آن در احادیث
معصومین (علیهم السّلام) در برخی از احادیث به صفتهای ائمه اطهار(علیهم السّلام) اشاره فرموده اند که تفکر و تأمل در این صفات سبب شناخت حجت الهی می گردد.
در بحث ذیل سعی می شود با استفاده از بیان معصومین (علیهم السّلام) بعضی از صفات امام برای حصول معرفت و شناخت ذکر گردد. از مجموعه احادیث رسیده درباره معرفی و شناخت امام چهار حدیث که امام را به عنوان حجه الله معرفی نموده اند و همراه با صفت حجه الله، صفتهای دیگری نیز برای امام برشمرده اند؛ انتخاب گردیده است که در این مجال ذکر می شود:
حدیث اول
در حدیث ذیل حضرت امام محمد باقر (عليه السّلام) صفتهایی برای امام حجه الله برشمرده اند. این حدیث در بسیاری از کتب حدیثی شیعه نقل شده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْأَلَ: نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ. (1)
احمد بن محمد از احمد بن محمد بن ابی نصر از محمد بن حمران از اسود بن سعید نقل می کند که گفت خدمت حضرت ابو جعفر امام محمد باقر (عليه السّلام) بودم بدون اینکه چيزى از آن جناب بپرسند فرمودند: ما حجت خدا و باب اللَّه و لسان الله و وجه اللَّه و عين اللَّه در ميان مردم هستيم ما والیان امر الهی در ميان بندگان خدا هستيم.
صفتهای برشمرده برای امام در حدیث اول
بدین ترتیب حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) حجه خدا را باب خداوند متعال، زبان، وجه و چشم الهی در میان خلق و ولی امر الهی در میان بندگان خدا معرفی می نماید.
حدیث دوم
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع): إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ وَ قَلْبُهُ الْوَاعِي وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ.(2)
محمد بن موسی بن متوکل از عبدالله بن جعفر حمیری از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن محبوب از عبدالعزیز از ابن ابى يعفور نقل می کند که گفت حضرت امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: خداوند يكتاى بى همتا است به وحدانيت بى نظير است و تنها خالق او است. خلقى را آفريد و امر دين خود را به ايشان تفويض فرمود ما آن گروه هستيم. پسر ابى يعفور ما حجت خدا در ميان بندگان او و گواهان بر خلق و امینان بر وحى او و خزانه داران علم او هستيم و وجه خداییم که از طرف او آمده ایم و ديده او ميان مردم و زبان گويا و قلب آگاه الهی و باب اللَّه هستيم كه به سوى او رهبری می نماييم. ما عالم به امر و دعوتكننده به راه الهی هستيم. به واسطه ما خدا شناخته شد و پرستش گرديد ما راهنمايان به سوى خداوند هستيم اگر ما نبوديم خدا پرستش نمي شد.(3)
صفتهای برشمرده برای امام در حدیث دوم
در این حدیث صفتهایی که برای امام برشمرده است عبارتند از:
امام شاهد بر بندگان، امين بر وحي خداوند و خزانه دار علم الهی، وجه و چشم و زبان الهی در میان خلق، قلب آگاه الهی، باب الهی که به سوی خدا رهنمون می سازد، عمل کننده به دستورات الهی، دعوت کننده به راه الهی، به واسطه حجه الله، خدا شناخته می شود، به واسطه حجه الله، خدا عبادت می شود، حجه الله رهبر و راهنمای به سوی خدا است، اگر حجه الله نبود خداوند متعال پرستش نمی شد.
حدیث سوم
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي الْمِعْزَى عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْهَا سَبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا نَزَلَ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمُ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ نَصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا.(4)
ابا عبدالله بصری از ابی معزی از ابی بصیر از خیثمه نقل می کند که گفت از حضرت امام محمد باقر (عليه السّلام) شنيدم كه فرمودند: ما جنب اللَّه هستیم و ما برگزيدگان او هستیم و ما منتخب خدا هستیم و ما تحويلگيرنده ميراث انبيا و امینان پروردگار هستیم و ما حجت خدا هستیم و ما اركان ايمان و پايه هاى اسلام هستيم ما رحمت خدا بر خلق هستيم.
ما كسانى هستيم كه خداوند به وسيله ما مي گشايد و به وسيله ما ختم مي كند. ما ائمه هدى و چراغهاى روشنگر تاريكیها و مرکز نور هدایت و ما سابقون و آخرون (كه در قرآن ياد شده هستيم) ما پايگاه برافراشته براى مردم هستيم هر كه به ما تمسك جويد به ما ملحق شود و هر كه از ما تخلف ورزد غرق مىشود.
ما رهبر مردم رو سفید هستيم و برگزيده خدا و راه واقعى و صراط مستقيم به سوى خدا هستیم. ما از نعمتهاى خدا بر خلق هستيم. ما راه شریعت و معدن نبوّت و پايگاه رسالت و ما همان کسانی هستیم که محل رفت و آمد ملائكه هستند و ما چراغ راهنما هستيم براى هر که از ما طلب نور کند. ما راهى هستيم براى كسى كه پيرو ما باشد و ما هدايتكنندگان به بهشت هستيم.
ما عزت اسلام و ما پلها و معبرهاى بزرگى هستيم كه هر كس از روى آن بگذرد پیش می افتد و هر كه تخلف جويد گمراه مى شود. ما رکن اصلی هستیم و ما همان كسانى هستيم كه به واسطه ما رحمت نازل مى شود و به وسيله ما بر شما باران مى بارد و به واسطه ما عذاب از شما برطرف مىگردد. هر كه ما را بشناسد و يارى كند و عارف به حق ما باشد و دستور ما را بپذيرد از ما است و بازگشت او به سوى ما است.(5)
صفتهای برشمرده برای امام در حدیث سوم
صفات ذیل از جمله صفتهای امام خلیفه و حجت الهی است که در این حدیث شریف بر شمرده شده است:
امام جنب اللَّه (مقرب درگاه الهی و نزدیک به خداوند) و برگزيده خدا و منتخب او، وارث میراث انبیاء، امین و امانتدار الهی، پایه های ایمان، بزرگان و رحمت الهی بر خلق هستند.
امام رهبر روسپیدان، برگزيده خدا، راه خدا و صراط مستقیم به سوی الله، نعمت خدا بر خلق، طریق آشکار شریعت، معدن و منشاء نبوت، مقام و جایگاه رسالت، درگاه رفت و آمد ملائکه، چراغ روشنی بخش به هر درخواست کننده نور، راه هدایت و حق برای اقتدا کننده به آن، هدایت کننده به سوی بهشت، دلیل عزت و ارجمندی اسلام می باشد.
امام همچون پل و راه میانبری که بر رونده آن کسی سبقت نگیرد و سرپیچنده از آن نابود شود، رکن اصلی و عظیم، سبب نزول رحمت، سبب بارش باران، سبب رفع عذاب می باشد.
امامان صاحبان آغاز و پایان، سروران اسلام، چراغهای فروزان در تاریکی، مرکز نور هدایت، سابقون و آخرون، راهنمایان رفعت داده شده برای خلق هستند.
تأمل و تفکر در معانی صفتهای برشمرده شده راه شناخت و معرفت نسبت به امام است.
حدیث چهارم
الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّهُ قَالَ: يَا طَارِقُ الْإِمَامُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ نُورُ اللَّهِ وَ حِجَابُ اللَّهِ وَ آيَةُ اللَّهِ يَخْتَارُهُ اللَّهُ وَ يَجْعَلُ فِيهِ مَا يَشَاءُ وَ يُوجِبُ لَهُ بِذَلِكَ الطَّاعَةَ وَ الْوَلَايَةَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فَهُوَ وَلِيُّهُ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ أَخَذَ لَهُ بِذَلِكَ الْعَهْدَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ فَمَنْ تَقَدَّمَ عَلَيْهِ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَهُوَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ إِذَا شَاءَ اللَّهُ شَاءَ وَ يُكْتَبُ عَلَى عَضُدِهِ «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا» فَهُوَ الصِّدْقُ وَ الْعَدْلُ وَ يُنْصَبُ لَهُ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ مِنَ الْأَرْضِ إِلَى السَّمَاءِ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ يُلْبَسُ الْهَيْبَةَ وَ عِلْمَ الضَّمِيرِ وَ يَطَّلِعُ عَلَى الْغَيْبِ وَ يَرَى مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنْ عَالَمِ الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ وَ يُعْطَى مَنْطِقَ الطَّيْرِ عِنْدَ وَلَايَتِهِ فَهَذَا الَّذِي يَخْتَارُهُ اللَّهُ لِوَحْيِهِ وَ يَرْتَضِيهِ لِغَيْبِهِ وَ يُؤَيِّدُهُ بِكَلِمَتِهِ وَ يُلَقِّنُهُ حِكْمَتَهُ وَ يَجْعَلُ قَلْبَهُ مَكَانَ مَشِيَّتِهِ وَ يُنَادِي لَهُ بِالسَّلْطَنَةِ وَ يُذْعِنُ لَهُ بِالْإِمْرَةِ وَ يَحْكُمُ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْإِمَامَةَ مِيرَاثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مَنْزِلَةُ الْأَصْفِيَاءِ وَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رُسُلِ اللَّهِ فَهِيَ عِصْمَةٌ وَ وَلَايَةٌ وَ سَلْطَنَةٌ وَ هِدَايَةٌ وَ إِنَّهُ تَمَامُ الدِّينِ وَ رُجُحُ الْمَوَازِينَ الْإِمَامُ دَلِيلٌ لِلْقَاصِدِينَ وَ مَنَارٌ لِلْمُهْتَدِينَ وَ سَبِيلُ السَّالِكِينَ وَ شَمْسٌ مُشْرِقَةٌ فِي قُلُوبِ الْعَارِفِينَ وَلَايَتُهُ سَبَبٌ لِلنَّجَاةِ وَ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةٌ فِي الْحَيَاةِ وَ عُدَّةٌ بَعْدَ الْمَمَاتِ وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ شَفَاعَةُ الْمُذْنِبِينَ وَ نَجَاةُ الْمُحِبِّينَ وَ فَوْزُ التَّابِعِينَ لِأَنَّهَا رَأْسُ الْإِسْلَامِ وَ كَمَالُ الْإِيمَانِ وَ مَعْرِفَةُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ تَبْيِينُ الْحَلَالِ مِنَ الْحَرَامِ فَهِيَ مَرْتَبَةٌ لَا يَنَالُهَا إِلَّا مَنِ اخْتَارَهُ اللَّهُ وَ قَدَّمَهُ وَ وَلَّاهُ وَ حَكَّمَهُ فَالْوَلَايَةُ هِيَ حِفْظُ الثُّغُورِ وَ تَدْبِيرُ الْأُمُورِ وَ تَعْدِيدُ الْأَيَّامِ وَ الشُّهُورِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُطَّلِعُ عَلَى الْغُيُوبِ الْإِمَامُ هُوَ الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ عَلَى الْعِبَادِ بِالْأَنْوَارِ فَلَا تَنَالُهُ الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ وَ إِلَيْهِ الْإِشَارَةُ بِقَوْلِهِ تَعَالَى «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» وَ الْمُؤْمِنُونَ عَلِيٌّ وَ عِتْرَتُهُ فَالْعِزَّةُ لِلنَّبِيِّ وَ لِلْعِتْرَةِ وَ النَّبِيُّ وَ الْعِتْرَةُ لَا يَفْتَرِقَانِ فِي الْعِزَّةِ إِلَى آخِرِ الدَّهْرِ فَهُمْ رَأْسُ دَائِرَةِ الْإِيمَانِ وَ قُطْبُ الْوُجُودِ وَ سَمَاءُ الْجُودِ وَ شَرَفُ الْمَوْجُودِ وَ ضَوْءُ شَمْسِ الشَّرَفِ وَ نُورُ قَمَرِهِ وَ أَصْلُ الْعِزِّ وَ الْمَجْدِ وَ مَبْدَؤُهُ وَ مَعْنَاهُ وَ مَبْنَاهُ فَالْإِمَامُ هُوَ السِّرَاجُ الْوَهَّاجُ وَ السَّبِيلُ وَ الْمِنْهَاجُ وَ الْمَاءُ الثَّجَّاجُ وَ الْبَحْرُ الْعَجَّاجُ وَ الْبَدْرُ الْمُشْرِقُ وَ الْغَدِيرُ الْمُغْدِقُ وَ الْمَنْهَجُ الْوَاضِحُ الْمَسَالِكِ وَ الدَّلِيلُ إِذَا عَمَّتِ الْمَهَالِكُ وَ السَّحَابُ الْهَاطِلُ وَ الْغَيْثُ الْهَامِلُ وَ الْبَدْرُ الْكَامِلُ وَ الدَّلِيلُ الْفَاضِلُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ النِّعْمَةُ الْجَلِيلَةُ وَ الْبَحْرُ الَّذِي لَا يُنْزَفُ وَ الشَّرَفُ الَّذِي لَا يُوصَفُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الرَّوْضَةُ الْمَطِيرَةُ وَ الزَّهْرُ الْأَرِيجُ وَ الْبَدْرُ الْبَهِيجُ وَ النَّيِّرُ اللَّائِحُ وَ الطِّيبُ الْفَائِحُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ الْمَتْجَرُ الرَّابِحُ وَ الْمَنْهَجُ الْوَاضِحُ وَ الطِّيبُ الرَّفِيقُ وَ الْأَبُ الشَّفِيقُ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّوَاهِي وَ الْحَاكِمُ وَ الْآمِرُ وَ النَّاهِي مُهَيْمِنُ اللَّهِ عَلَى الْخَلَائِقِ وَ أَمِينُهُ عَلَى الْحَقَائِقِ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ مَحَجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُيُوبِ مُطَّلِعٌ عَلَى الْغُيُوبِ ظَاهِرُهُ أَمْرٌ لَا يُمْلَكُ وَ بَاطِنُهُ غَيْبٌ لَا يُدْرَكُ وَاحِدُ دَهْرِهِ وَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي نَهْيِهِ وَ أَمْرِهِ لَا يُوجَدُ لَهُ مَثِيلٌ وَ لَا يَقُومُ لَهُ بَدِيلٌ فَمَنْ ذَا يَنَالُ مَعْرِفَتَنَا أَوْ يَعْرِفُ دَرَجَتَنَا أَوْ يَشْهَدُ كَرَامَتَنَا أَوْ يُدْرِكُ مَنْزِلَتَنَا حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْأَفْهَامُ فِيمَا أَقُولُ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْعُلَمَاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ خَرِسَتِ الْبُلَغَاءُ وَ لَكِنَتِ الْخُطَبَاءُ وَ عَجَزَتِ الْفُصَحَاءُ وَ تَوَاضَعَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنِ الْأَوْلِيَاءِ وَ هَلْ يُعْرَفُ أَوْ يُوصَفُ أَوْ يُعْلَمُ أَوْ يُفْهَمُ أَوْ يُدْرَكُ أَوْ يُمْلَكُ مَنْ هُوَ شُعَاعُ جَلَالِ الْكِبْرِيَاءِ وَ شَرَفُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ جَلَّ مَقَامُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) عَنْ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ وَ نَعْتِ النَّاعِتِينَ وَ أَنْ يُقَاسَ بِهِمْ أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِينَ. كَيْفَ وَ هُمُ الْكَلِمَةُ الْعَلْيَاءُ وَ التَّسْمِيَةُ الْبَيْضَاءُ وَ الْوَحْدَانِيَّةُ الْكُبْرَى الَّتِي أَعْرَضَ عَنْهَا «مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» وَ حِجَابُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ الْأَعْلَى فَأَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا وَ مَنْ ذَا عَرَفَ أَوْ وَصَفَ مَنْ وَصَفْتُ ظَنُّوا أَنَّ ذَلِكَ فِي غَيْرِ آلِ مُحَمَّدٍ كَذَبُوا وَ زَلَّتْ أَقْدَامُهُمْ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ رَبّاً وَ الشَّيَاطِينَ حِزْباً كُلُّ ذَلِكَ بِغْضَةً لِبَيْتِ الصَّفْوَةِ وَ دَارِ الْعِصْمَةِ وَ حَسَداً لِمَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ الْحِكْمَةِ «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» فَتَبّاً لَهُمْ وَ سُحْقاً كَيْفَ اخْتَارُوا إِمَاماً جَاهِلًا عَابِداً لِلْأَصْنَامِ جَبَاناً يَوْمَ الزِّحَامِ وَ الْإِمَامُ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ عَالِماً لَا يَجْهَلُ وَ شُجَاعاً لَا يَنْكُلُ لَا يَعْلُو عَلَيْهِ حَسَبٌ وَ لَا يُدَانِيهِ نَسَبٌ. فَهُوَ فِي الذِّرْوَةِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الشَّرَفِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْبَقِيَّةِ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ النَّهْجِ مِنَ النَّبْعِ الْكَرِيمِ وَ النَّفْسِ مِنَ الرَّسُولِ وَ الرِّضَى مِنَ اللَّهِ وَ الْقَوْلِ عَنِ اللَّهِ. فَهُوَ شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ قَائِمٌ بِالرِّئَاسَةِ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ إِلَى يَوْمِ السَّاعَةِ أَوْدَعَ اللَّهُ قَلْبَهُ سِرَّهُ وَ أَطْلَقَ بِهِ لِسَانَهُ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُوَفَّقٌ لَيْسَ بِجَبَانٍ وَ لَا جَاهِلٍ فَتَرَكُوهُ يَا طَارِقُ «وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ» وَ الْإِمَامُ يَا طَارِقُ بَشَرٌ مَلَكِيٌّ وَ جَسَدٌ سَمَاوِيٌّ وَ أَمْرٌ إِلَهِيٌّ وَ رُوحٌ قُدْسِيٌّ وَ مَقَامٌ عَلِيٌّ وَ نُورٌ جَلِيٌّ وَ سِرٌّ خَفِيٌّ فَهُوَ مَلَكُ الذَّاتِ إِلَهِيُّ الصِّفَاتِ زَائِدُ الْحَسَنَاتِ عَالِمٌ بِالْمُغَيَّبَاتِ خَصّاً مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ نَصّاً مِنَ الصَّادِقِ الْأَمِينِ وَ هَذَا كُلُّهُ لِآلِ مُحَمَّدٍ لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ مُشَارِكٌ لِأَنَّهُمْ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ مَعْنَى التَّأْوِيلِ وَ خَاصَّةُ الرَّبِّ الْجَلِيلِ وَ مَهْبِطُ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ سِرُّهُ وَ كَلِمَتُهُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الصَّفْوَةِ عَيْنُ الْمَقَالَةِ وَ مُنْتَهَى الدَّلَالَةِ وَ مُحْكَمُ الرِّسَالَةِ وَ نُورُ الْجَلَالَةِ جَنْبُ اللَّهِ وَ وَدِيعَتُهُ وَ مَوْضِعُ كَلِمَةِ اللَّهِ وَ مِفْتَاحُ حِكْمَتِهِ وَ مَصَابِيحُ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ يَنَابِيعُ نِعْمَتِهِ السَّبِيلُ إِلَى اللَّهِ وَ السَّلْسَبِيلُ وَ الْقِسْطَاسُ الْمُسْتَقِيمُ وَ الْمِنْهَاجُ الْقَوِيمُ وَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَ الْوَجْهُ الْكَرِيمُ وَ النُّورُ الْقَدِيمُ أَهْلُ التَّشْرِيفِ وَ التَّقْوِيمِ وَ التَّقْدِيمِ وَ التَّعْظِيمِ وَ التَّفْضِيلِ خُلَفَاءُ النَّبِيِّ الْكَرِيمِ وَ أَبْنَاءُ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ وَ أُمَنَاءُ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ «ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ الطَّرِيقُ الْأَقْوَمُ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ أَخَذَ عَنْهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ إِلَيْهِ الْإِشَارَةُ بِقَوْلِهِ «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» خَلَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ وَلَّاهُمْ أَمْرَ مَمْلَكَتِهِ فَهُمْ سِرُّ اللَّهِ الْمَخْزُونُ وَ أَوْلِيَاؤُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَمْرُهُ بَيْنَ الْكَافِ وَ النُّونِ إِلَى اللَّهِ يَدْعُونَ وَ عَنْهُ يَقُولُونَ وَ «بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» عِلْمُ الْأَنْبِيَاءِ فِي عِلْمِهِمْ وَ سِرُّ الْأَوْصِيَاءِ فِي سِرِّهِمْ وَ عِزُّ الْأَوْلِيَاءِ فِي عِزِّهِمْ كَالْقَطْرَةِ فِي الْبَحْرِ وَ الذَّرَّةِ فِي الْقَفْرِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عِنْدَ الْإِمَامِ كَيَدِهِ مِنْ رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ يَعْلَمُ بَرَّهَا مِنْ فَاجِرِهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا لِأَنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ وَرِثَ ذَلِكَ السِّرَّ الْمَصُونَ الْأَوْصِيَاءُ الْمُنْتَجَبُونَ وَ مَنْ أَنْكَرَتْ ذَلِكَ فَهُوَ شَقِيٌّ مَلْعُونٌ يَلْعَنُهُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُ اللَّاعِنُونَ وَ كَيْفَ يَفْرِضُ اللَّهُ عَلَى عِبَادِهِ طَاعَةَ مَنْ يُحْجَبُ عَنْهُ مَلَكُوتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِنَّ الْكَلِمَةَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ تَنْصَرِفُ إِلَى سَبْعِينَ وَجْهاً وَ كُلُّ مَا فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ الْكِتَابِ الْكَرِيمِ وَ الْكَلَامِ الْقَدِيمِ مِنْ آيَةٍ تُذْكَرُ فِيهَا الْعَيْنُ وَ الْوَجْهُ وَ الْيَدُ وَ الْجَنْبُ فَالْمُرَادُ مِنْهَا الْوَلِيُ لِأَنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ يَعْنِي حَقَّ اللَّهِ وَ عِلْمَ اللَّهِ وَ عَيْنَ اللَّهِ وَ يَدَ اللَّهِ فَهُمُ الْجَنْبُ الْعَلِيُّ وَ الْوَجْهُ الرَّضِيُّ وَ الْمَنْهَلُ الرَّوِيُّ وَ الصِّرَاطُ السَّوِيُّ وَ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَى عَفْوِهِ وَ رِضَاهُ. سِرُّ الْوَاحِدِ وَ الْأَحَدِ فَلَا يُقَاسُ بِهِمْ مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ فَهُمْ خَاصَّةُ اللَّهِ وَ خَالِصَتُهُ وَ سِرُّ الدَّيَّانِ وَ كَلِمَتُهُ وَ بَابُ الْإِيمَانِ وَ كَعْبَتُهُ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ مَحَجَّتُهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ رَايَتُهُ وَ فَضْلُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَيْنُ الْيَقِينِ وَ حَقِيقَتُهُ وَ صِرَاطُ الْحَقِّ وَ عِصْمَتُهُ وَ مَبْدَأُ الْوُجُودِ وَ غَايَتُهُ وَ قُدْرَةُ الرَّبِّ وَ مَشِيَّتُهُ وَ أُمُّ الْكِتَابِ وَ خَاتِمَتُهُ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ وَ دَلَالَتُهُ وَ خَزَنَةُ الْوَحْيِ وَ حَفَظَتُهُ وَ آيَةُ الذِّكْرِ وَ تَرَاجِمَتُهُ وَ مَعْدِنُ التَّنْزِيلِ وَ نِهَايَتُهُ فَهُمُ الْكَوَاكِبُ الْعُلْوِيَّةُ وَ الْأَنْوَارُ الْعَلَوِيَّةُ الْمُشْرِقَةُ مِنْ شَمْسِ الْعِصْمَةِ الْفَاطِمِيَّةِ فِي سَمَاءِ الْعَظَمَةِ الْمُحَمَّدِيَّةِ وَ الْأَغْصَانُ النَّبَوِيَّةُ النَّابِتَةُ فِي دَوْحَةِ الْأَحْمَدِيَّةِ وَ الْأَسْرَارُ الْإِلَهِيَّةُ الْمُودَعَةُ فِي الْهَيَاكِلِ الْبَشَرِيَّةِ وَ الذُّرِّيَّةُ الزَّكِيَّةُ وَ الْعِتْرَةُ الْهَاشِمِيَّةُ الْهَادِيَةُ الْمَهْدِيَّةُ «أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الطَّاهِرُونَ وَ الْعِتْرَةُ الْمَعْصُومُونَ وَ الذُّرِّيَّةُ الْأَكْرَمُونَ وَ الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ وَ الْكُبَرَاءُ الصِّدِّيقُونَ وَ الْأَوْصِيَاءُ الْمُنْتَجَبُونَ وَ الْأَسْبَاطُ الْمَرْضِيُّونَ وَ الْهُدَاةُ الْمَهْدِيُّونَ وَ الْغُرُّ الْمَيَامِينُ مِنْ آلِ طه وَ يَاسِينَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ اسْمُهُمْ مَكْتُوبٌ عَلَى الْأَحْجَارِ وَ عَلَى أَوْرَاقِ الْأَشْجَارِ وَ عَلَى أَجْنِحَةِ الْأَطْيَارِ وَ عَلَى أَبْوَابِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ عَلَى الْعَرْشِ وَ الْأَفْلَاكِ وَ عَلَى أَجْنِحَةِ الْأَمْلَاكِ وَ عَلَى حُجُبِ الْجَلَالِ وَ سُرَادِقَاتِ الْعِزِّ وَ الْجَمَالِ وَ بِاسْمِهِمْ تُسَبِّحُ الْأَطْيَارُ وَ تَسْتَغْفِرُ لِشِيعَتِهِمُ الْحِيتَانُ فِي لُجَجِ الْبِحَارِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ أَحَداً إِلَّا وَ أَخَذَ عَلَيْهِ الْإِقْرَارَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ وَ الْوَلَايَةِ لِلْذُّرِّيَّةِ الزَّكِيَّةِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ إِنَّ الْعَرْشَ لَمْ يَسْتَقِرَّ حَتَّى كُتِبَ عَلَيْهِ بِالنُّورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ. (6)
برسى در مشارق الانوار از طارق بن شهاب از حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) نقل مي كند كه فرمودند: ای طارق، امام كلمة اللَّه و حجت خدا و وجه خدا و نور خدا و حجاب خدا و نشانه و آيت خدا است. خدا او را انتخاب مي كند و آنچه بخواهد در او قرار مي دهد. به واسطه همين مقام اطاعت و ولايتش بر تمام خلق واجب است. او ولى خدا در آسمانها و زمين است. اين پيمان برای او از جميع بندگانش گرفته شده است. هر كه خود را بر او مقدم بدارد كافر به خدا است. هر كار كه مايل است بكند هر چه خدا بخواهد انجام مي دهد. بر دست راستش نوشته مى شود «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا» پس او راستى و حقیقت و مظهر عدالت است. برايش استوانه اى از نور قرار مي دهد، از زمين تا آسمان اعمال بندگان را به وسيله آن مى بيند و بر قامتش لباس عظمت مى پوشد و او از غیب آگاه و بر اسرار مطلع است. بين مشرق و مغرب را مى بيند. چيزى بر او از ملك و ملكوت پوشيده نيست و زبان پرندگان را هنگام ولايت مي داند.
او را براى وحى انتخاب نموده و بر اسرار مطلع كرده و به کلام خود تأييد كرده و به او حكمت تفهیم نموده است. دلش مركز اراده خدا است. به نامش سلطنت زده شده و به حکمفرمایی او اقرار شده و به اطاعت از او امر شده است و بايد از او اطاعت كنند زيرا امامت؛ میراث انبياء و مقام و مرتبه اصفياء و برگزیدگان و خلیفه خدا و جانشين پيامبران است. امامت؛ عصمت و ولايت و سلطنت و هدايت است او سبب كامل شدن دين و موجب سنگين شدن ترازوى اعمال است.
امام هدف جويندگان و مرکز نور برای پذیرندگان هدايت و راه رهسپاران و خورشيد درخشان دلهاى عارفان است. ولايت او سبب رستگارى و اطاعتش در زندگى واجب است و ذخيره آخرت بعد از مرگ است و عزّت مؤمنين و شفيع گناهكاران و نجات دوستان و رستگارى پيروان است چون او رأس اسلام و كمال ايمان و عارف به حدود احكام و مبين حلال از حرام است اين مقامى است كه به آن نمي رسد مگر كسى كه خداوند او را انتخابش كرده باشد و او را مقدم داشته باشد و به او ولايت و حكومت داده باشد. پس ولایت و حکمفرمایی برای او است. ولایت حفظ مرزها، تدبیر کارها و تعدید و تنظیم ایام و ماهها است.
امام آب خوشگوار در تشنگى و راهنماى هدايت است. امام پاك از گناه و آگاه از غیب است. امام خورشيد درخشان بر بندگان است به مقام او كسى را ياراى چشم بستن يا دست رساندن نيست اين آيه به همان معنى اشاره دارد «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» مؤمنين عبارتند از علي و خاندانش پس عزّت اختصاص به پيامبر و عترتش دارد، پيامبر و عترتش از يكديگر تا ابد جدا نمى شوند.
امامان مركز دائره ايمان هستند و قطب وجود و آسمان جود و شرف و نور خورشيد عظمت و روشنى ماه و پايه و مبدأ و معنا و مبناى عزّت و مجد. امام چراغ فروزان و راه و شریعت و آب خروشان و درياى زخار و ماه تابان و برکه گوارا و راه آشكار و راهنمایى دلسوز در گرفتاريها و ابرى باران زا و بارانى پیوسته و بدر كامل و راهنمای فاضل و آسمان سايه افكن و نعمت بزرگ و درياى خشك نشدنى و شخصيتىكه قابل توصيف نيست و سرچشمه اى پر آب و باغستانى شاداب و گلى خوشبو و ماه خوشرو و ستاره درخشان و بوی خوش پراکنده و عمل صالح و منبع سود و راه واضح و طبيب دلسوز و پدر مهربان، پناه بندگان در گرفتاريها و حاكم و امر و نهی کننده، نگاهبان از جانب خدا بر خلايق و امين پروردگار بر حقایق و حجت او بر مردم و راه هموار در زمين و بلاد پاك از گناه و دور از عيوب و آگاه بر اسرار، ظاهرش را نمي توان مالك شد و باطنش را نمي توان درك كرد. يگانه روزگار و خليفه خدا در امر و نهى. مثل و مانند ندارد و كسى را ياراى برابرى با او نيست چه كسى مىتواند عارف به مقام ما شود يا به درجات ما واقف گردد و شاهد عظمت ما باشد و منزلت ما را دريابد. عقل و خردها حيران است و انديشه سرگردان درباره آنچه مى گويم بزرگان كوچك هستند و دانشمندان ناتوان و شعراء گنگ و بليغان لال و سخنوران الكن و فصيحان عاجز، آسمان و زمين در مقام ستايش اولياء اظهار كوچكى مى نمايند.
آيا مي توان معرفت یافت يا وصف کرد یا شناخت يا فهميد يا درك كرد يا احاطه کرد به كسى كه پرتو جلال كبريا است و افتخار زمين و آسمان است؟
مقام آل محمّد از وصف ستايشگران و توصيف وصف كنندگان و اينكه احدى را با آنها مقايسه نمود بزرگتر است. چگونه مى توان مقايسه كرد با اينكه آنها كلمه عالى و نام درخشان و وحدانيت كبرایى هستند كه هر كس به آنها پشت كند يا كناره گيرد از توحيد فاصله گرفته است و حجاب اعظم خداوند هستند.
چگونه مى توان چنين شخصيتهایی را با انتخاب تعيين نمود و كجا عقلها مى توانند آنها را درك كنند چه كسی مى تواند آنها را بشناسد يا وصف كند كه من توصيف نمودم. هرگاه خيال كردند که چنين موقعيت و مقامى مى تواند در غير آل محمّد باشد دروغ گفتند و گمراه شدند و گوساله ای را به خدایى پذيرفتند و در گروه شياطين وارد شدند. تمام اين انحرافات به واسطه عقده و كينه اى بود كه با آل محمّد و خاندان عصمت داشتند و حسادتى كه به منشاء رسالت حکمت مي ورزيدند. شيطان آنها را تشويق كرد مرگ بر آنها باد چگونه فردی نادان، پرستنده بتها، فراری از جنگها را به عنوان امام اختیار و انتخاب کردند؟ با اينكه امام بايد عالمى باشد كه جهل بر او راه نيابد و شجاعى كه ترسى او را فرا نگيرد و در نژاد و نسب بى مانند باشد. امام در بالاترين خانواده قريش و عظيمترين فرزندان هاشم و بازماندگان ابراهيم است و منبع سخاوت و چون جان پيامبر و شخصيت مورد رضاى خدا و گوينده از جانب خدا است.
او بالاترين شخصيتها و از دودمان عبد مناف، آگاه به اداره امور و شايسته مقام زعامت و رهبری است و تا روز قيامت واجب الاطاعه است. دلش گنجينه اسرار خدا كه زبانش گوياى اسرار الهی است. امام به دور از گناه و اشتباه و پیروز و موفق است نه ترسو و نادان چنين امامى را رها كردند. ای طارق و پيرو هواى خويش گرديدند چه كسى گمراه تر است از آن كسى كه پيرو هواى نفس خويش گردد.
ای طارق، امام انسانى ملكوتى و پيكر آسمانى و امر الهى و روحى قدسى، مقامى والا و نور اعلى و سرّ مخفى است او ذاتش فرشته اى و صفاتش خدایى و حسناتش فراوان و به اسرار آگاه و برگزيده پروردگار و به نص معین شده از جانب پروردگار صادق امين. تمام اين مقامات اختصاص به آل محمّد دارد و كسى با آنها شريك نيست زيرا آنها معدن وحى و معنى تأويل و مورد عنايت پروردگار جليل و محل نزول جبرئيل و برگزيده خدا و سرّ اللَّه و كلمه الله و شجره نبوت و منشاء اخلاص، سرچشمه گفتار و عالیترين راهنماى مردم و محکم کننده رسالت و نور خدا هستند، جنب اللَّه و وديعه او و كلمة اللَّه و كليد حكمت او و چراغ رحمت خدا و سرچشمه هاى نعمت او و راه به سوى خدا هستند و چشمه سلسبيل و ترازوی عدل و شریعت و راه مستقیم و ذكر حكيم هستند و وجه كريم و نور قديم و شخصيتهایى شايسته بزرگ داشتن تعظیم و ارزش نهادن و پیش داشتن و برتری دادن و رجحان نهادن هستند و جانشينان پيامبر جوانمرد و بخشنده و فرزندان پیامبر دلسوز و مشفق و امینان خداوند عليّ عظيم، « ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ آنها فرزندان و (دودمانى) بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت) بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و دانا است.»
رکن اصلی و راهى استوار هستند هر كه آنها را بشناسد و از ايشان اقتباس كند از آنها است. به همين معنى اشاره دارد اين آيه «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي: هر كس از من پيروى كند از من است.» خدا آنها را از نور عظمت خويش آفريده و ولایت جهان را به آنها داده است سرّ خدا ذخیره شده و اوليای مقرّب او هستند و امر خدا بين كاف و نون هستند دعوت به سوى او مى كنند و از جانب او سخن مى گویند و به امرش عمل مي كنند.
علم انبياء در مقابل علم آنها و سرّ اوصياء با مقايسه با سرّ ايشان و عزّت اولياء در مقام عزّت آنها مانند قطره در مقابل دريا و ذره اى در مقابل بيابان است و آسمانها و زمين در نزد امام چون مانند دست اوست نسبت به كف دستش. ظاهرش را از باطن و خوبش را از بد و خشكى را از تر تميز مي دهد. زيرا خداوند پيامبرش را از علم گذشته و آينده مطلع كرده است و او در اختيار اوصيای والا گوهر و شریف نهاده هر كه منكر اين مقام باشد شقى و ملعون است كه مورد لعنت لعنتكنندگان قرار دارد چگونه خداوند اطاعت كسى را بر مردم واجب مي كند كه راه به ملكوت آسمانها و زمين نداشته باشد. هر سخنی از اهل بیت (به جهت عمق فرمایشات ایشان) به هفتاد وجه و بیان قابل تفسیر هست و هر آنچه در فرمایشات خداوند متعال از قرآن کریم آمده است و در آن از چشم، صورت، دست و پهلوی خدا سخن به میان آمده است مراد از آن امام است زيرا او جنب اللَّه و وجه اللَّه است يعنى حق اللَّه، علم اللَّه، عين اللَّه، يد اللَّه، آنها جانب بلند و چهره خشنود و سرچشمه سیراب کننده و راه راست و وسيله به سوى خدا و واسطه عفو و رضاى او هستند.
آنها سرّ خدای واحد يكتا هستند كسى را نمي توان با آنها مقایسه کرد. مورد لطف خاص و خالص خدا و سرّ خداوند ديّان و كلمه الله و باب ايمان و كعبه او، حجت اللَّه و راه روشن او، راهنماى هدايت و پرچم توحيد و فضل خدا و رحمت او و عين اليقين و حقيقت آن و راه حق و عصمت او و مبدأ وجود و منتهايش و قدرت پروردگار و مشيّت او و امّ الكتاب و خاتمه آن و فصل الخطاب و دلالتش و گنجينه وحى و نگهبان آن و آيه ذكر و ترجمه آن و معدن تنزيل و نهايت آن هستند.
آل محمد (علیهم السّلام) ستارگان آسمانى و انوار علوى هستند كه از خورشيد عصمت حضرت فاطمه (عليها السّلام) مي درخشند در آسمان عظمت محمّد و شاخسار نبوى و درخت احمدى و اسرار الهى كه در پيكر بشرى به وديعت قرار گرفته اند و ذريّه پاك و عترت هاشمى كه هدایت شده و هدایت شونده هستند آنها بهترين افراد بشر هستند.
آنها ائمه اطهار و عترت معصوم و ذريه گرامى و هدایت کننده و بزرگان صديقين و اوصياء برگزيده و اسباط پسنديده و هادیان هدایت یافته و پیشانی سپیدان مبارک و پرخیر و برکت از آل طه و ياسين و حجتهاى خدا بر اولين و آخرين هستند.
نام آنها بر سنگها و برگهاى درختان و بال پرندگان و ابواب بهشت و جهنم و بر عرش و افلاك و بال و پر ملائكه و بر حجابهای جلال الهی و سراپرده عزّ و جمال خداوندی نوشته شده است. به نام آنها پرندگان تسبيح مي كنند و ماهيان دريای ژرف براى شيعيان آنها استغفار مي كنند. خداوند احدى را خلق نكرده مگر اينكه از او اقرار به وحدانيت و ولايت ذريّه پاك و بيزارى از دشمنان آنها گرفته است. عرش استقرار نيافت تا بر آن با نور نوشته شد: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ علي ولى اللَّه.(7)
صفتهای برشمرده برای امام در حدیث چهارم
در چهارمین حدیثی که انتخاب شده است حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) برای طارق بن شهاب بعضی از صفات امام را یاد نموده اند. در این مجال برخی از مهمترین صفاتی که سبب حصول معرفت و شناخت امام می شود و حضرت مولی الموحدین (علیه السّلام) برای معرفی امام برشمردند؛ ذکر می گردد:
امام كلمة اللَّه و حجت اللَّه و وجه اللَّه و نور اللَّه و حجاب خدا و نشانه و آيت خدا، منتخب خدا، ولى خدا در آسمانها و زمين است. امام راستى و حقیقت و مظهر عدالت است، امام آگاه بر اسرار دلها، شرق و غرب عالم را می بیند و زبان پرندگان را می داند، امام انتخاب شده برای وحی الهی و آگاه به اسرار او و تایید شده به کلام الهی و دانا به حکمت الهی است، قلب امام محل اراده خدا است. حکمفرمایی و سلطنت از آن او است، امام واجب الطاعه است، امام میراث انبیاء و مقام برگزیدگان و خلیفه الله و جانشین پیامبر خدا است، شناخت امام سبب کامل شدن دین است، امام هدف جويندگان و مرکز نور برای پذیرندگان هدايت است. ولایت امام سبب رستگاری است، امام رأس اسلام و كمال ايمان و عارف به حدود احكام و مبين حلال از حرام است، امام آن نعمت بزرگ است، امام بدیل و مانندی ندارد، کسی نمی تواند به معرفت کامل امام دست یابد و درجات و عظمت و منزلت امام را دریابد، در شناخت امام عقل و خرد حیران، اندیشه سرگردان، بزرگان کوچک، علماء ناتوان، شعرا گنگ و بلغاء خاموش، خطیبان الکن هستند. امام پرتو جلال کبریا است، امام كلمه عالى و نام درخشان و وحدانيت كبری است، امام انسانى ملكوتى و پيكر آسمانى و امر الهى و روحى قدسى، مقامى والا و نور اعلى و سرّ مخفى است. او ذاتش فرشته اى و صفاتش خدایى و حسناتش فراوان و به اسرار آگاه و برگزيده پروردگار است و به نص از جانب معین شده پروردگار صادق امين است. امام آب خوشگوار در تشنگى و راهنماى هدايت است، امام پاك از گناه و مطلع بر عيوب است، امام خورشيد درخشان بر بندگان است، به مقام او كسى را ياراى چشم بستن يا دست رساندن نيست، در آیه «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» مؤمنين عبارتند از حضرت امیرالمومنین و خاندانش پس عزّت به پيامبر و عترتش اختصاص دارد، مركز دائره ايمان، قطب وجود، آسمان جود و شرف، نور خورشيد عظمت، روشنى ماه، پايه و مبدأ و معنا و مبناى عزّت و مجد، امام چراغ فروزان، راه شریعت، آب سرشار، درياى زخار، راه آشكار و راهنمایى دلسوز در گرفتاريها، راه واضح، طبيب دلسوز، پدر مهربان، پناه بندگان در گرفتاريها، حاكم امر کننده و نهی کننده و مراقب از جانب خدا بر خلايق، امين پروردگار بر خلايق، حجت او بر مردم، راه هموار در زمين، بلاد پاك از گناه و دور از عيوب، آگاه بر اسرار است، ظاهر امام را نمي توان مالك شد و باطن امام را نمي توان درك كرد، يگانه روزگار، خليفه خدا در امر و نهی، پرتو جلال كبريا است. او بالاترين شخصيتها و از دودمان عبد مناف است.
در این حدیث حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بعضی از مقامات آل محمد (علیهم السّلام) و صفات امام را برشمردند و تاکید فرمودند اين مقامات اختصاص به آل محمّد (علیهم السّلام) دارد و كسى با آنها شريك نيست که به اختصار نقل می شود:
آل محمد (علیهم السّلام) معدن وحى و معنى تأويل و مورد عنايت پروردگار جليل و محل نزول جبرئيل و برگزيده خدا و سرّ اللَّه و كلمه الله و شجره نبوت و منشاء اخلاص، سرچشمه گفتار و عالیترين راهنماى مردم و محکم کننده رسالت و نور خدا هستند، آل محمد (علیهم السّلام) جنب اللَّه و وديعه او و كلمة اللَّه و كليد حكمت او و چراغ رحمت خدا و سرچشمه هاى نعمتش راهنما به سوى خدا و چشمه سلسبيل و ترازوی عدل و شریعت و راه مستقیم و شخصيتهایى شايسته بزرگ داشتن و ارزش نهادن و پیش داشتن و برتری دادن و رجحان نهادن هستند. امینان خداوند عليّ عظيم هستند، علم انبياء در مقابل علم آنها و سرّ اوصياء با مقايسه با سرّ ايشان و عزّت اولياء در مقام عزّت آنها مانند قطره در مقابل دريا و ذره اى در مقابل بيابان است. كلماتى كه نمودار شخصيت آل محمّد (علیهم السّلام) است هفتاد نوع است و هر آيه در قرآن مجيد و كلام خدا سخن از عين و وجه و يد و جنب دارد منظور امام است زيرا امام جنب اللَّه و وجه اللَّه است يعنى حق اللَّه، علم اللَّه، عين اللَّه، يد اللَّه است، امام جانب بلند و چهره خشنود و سرچشمه گوارا و راه راست و وسيله به سوى خدا و واسطه عفو و رضاى خداوند است.
امام سرّ خداوند ديّان و باب ايمان و كعبه او است. امام حجت اللَّه و راه روشن او راهنماى هدايت و پرچم توحيد و فضل خدا و رحمت او و عين اليقين و حقيقت آن و راه حق و عصمت او و مبدأ وجود و منتهايش و قدرت پروردگار و مشيّت او و امّ الكتاب و خاتمه آن و فصل الخطاب و دلالتش و گنجينه وحى و نگهبان آن و آيه ذكر و ترجمه آن و معدن تنزيل و نهايت آن می باشد.
با توجه به احادیث ذکر شده امام حجه الله و خلیفه الله و جانشین خداوند روی زمین است و یکی از علل عقلی آن نیز این است که امام دارای مقام عصمت است و از گناه و اشتباه به دور است. امام را خداوند برگزیده و منتخب خداوند است. اگرچه شناخت کامل امام ممکن نیست اما شناخت امام سبب کامل شدن دین می گردد.
متاسفانه کمتر به بحث امام به عنوان انسان کامل و خلیفه الله فی الارض پرداخته شده است. ادعاهای گزافی نیز از سوی گروههایی از جمله صوفیه درباره این بحث وجود دارد.
خداوند امامان را واسطه شناخت خود قرار داده است و امر دين خود را به امامان تفويض فرموده است و امامان را خزانه داران علم خود و باب اللَّه و مرکز نور هدایت و صراط مستقيم به سوى خدا و ولى خدا در آسمانها و زمين قرار داده است.
امام هدف جويندگان و مرکز نور برای پذیرندگان هدايت است. کسی نمی تواند به معرفت کامل امام دست یابد و درجات و عظمت و منزلت امام را دریابد، در شناخت امام عقل و خرد حیران و اندیشه سرگردان است. امام پرتو جلال کبریا است، پناه بندگان در گرفتاريها و امين پروردگار بر خلايق است.
پی نوشتها
(1)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 61 - الخرائج و الجرائح، جلد1، صفحه288 (حدیث ادامه دارد)- البرهان في تفسير القرآن، جلد1، صفحه408 - بحار الأنوار، جلد26، صفحه 246 - مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، جلد2، صفحه120 - بحار الأنوار بخش امامت (ترجمه جلد 23 تا 27)، جلد4، صفحه 182
(2) التوحيد، صفحه 152 - بحار الأنوار، جلد 26، صفحه260
(3) بحار الأنوار بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27)، جلد 4 ، صفحه 194 - اسرار توحيد، صفحه 148 – 147
(4) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد 1، صفحه 63 - بحار الأنوار، جلد 26، صفحه 249 – 248
(5) بحار الأنوار بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، جلد 4، صفحه 184 – 183
(6)مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، صفحه 181 – 177- بحار الأنوار، جلد 25، صفحه 174 – 169
(7) بحار الأنوار بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، جلد3، صفحه 119 – 114
منابع
- اسرار توحيد / ترجمه التوحيد للصدوق، محمد بن على ابن بابويه، محمد على اردكانى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بى تا
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ق.
- البرهان فى تفسير القرآن، سيد هاشم بحرانى، تهران، بنياد بعثت، 1416 ق.
- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، محمد بن حسن صفار، 1جلد، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، ايران چاپ دوم، 1404 ق.
- التوحيد، محمد بن على ابن بابويه، قم، 1جلد، ،جامعه مدرسين، چاپ: اول، 1398ق.
- الخرائج و الجرائح، سعيد بن هبة الله قطب الدين راوندى، قم، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، 1409 ق.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، 5جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1363ش.
- مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، محقق / مصحح: هاشم رسولى محلاتى، تهران، دار الكتب الإسلامية،1404 ق.
- مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، رجب بن محمد حافظ برسى، محقق / مصحح: على عاشور، بيروت، أعلمي، 1422 ق.
اترك تعليق