شيخ صدوق در امالى از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: من عزم خود را جزم كردم كه با فاطمه (عليها السّلام) ازدواج كنم ولى جرات نمى كردم اين مطلب را با رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) در ميان بگذارم، اين آرزو در هر شب و روز در سينه من شعله مىكشيد تا اينكه بالاخره به حضور پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) رسيدم. آن حضرت به من فرمود: اى على، گفتم: بفرماييد اى رسول خدا فرمود: تصميم به ازدواج گرفتهاى؟ گفتم: رسول خدا بهتر مىداند و دانستم كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) قصد دارد بعضى از زنان قريش را برايم تزويج كند ولى من نگران بودم كه مبادا فاطمه (عليها السّلام) از دستم برود. روزى پيامبر شخصى را نزد من فرستاد و مرا احضار كرد، من كه از شدّت خوشحالى سر از پا نمىشناختم به حضور آن حضرت كه در حجره امّ سلمه مشرّف شدم و ديدم كه آن بزرگوار به قدرى شادمان است و خوشحال كه سابقه نداشت و هنگامى كه چشمم به ايشان افتاد، ديدم كه چشمانش مىدرخشيد و سفيدى دندانهايش از سرور و خنده اى كه داشت مشاهده مى شود. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به من فرمود: اى على، به تو مژده مىدهم كه خداوند آن غم كه درباره ازدواج تو داشتم برطرف كرد. گفتم: چگونه اى رسول خدا؟ گفت: جبرئيل نزد من آمد و سنبل و قرنفل بهشتى به من داد، من آنها را گرفتم و بوييدم و به جبرئيل گفتم: اين سنبل و قرنفل براى چيست؟ گفت: خداى توانا به ملائكه و ساكنين بهشت دستور داده كه بهشت را با ميوههاى درختان، درختها و گياهان زيبا و قصرها زينت كنند و باد بهشت را فرمان داده تا عطر و بوى آنها را در سراسر بهشت منتشر سازند، و حور العين بهشت را فرمان داده تا سوره طه و طواسين و يس و حمعسق را تلاوت كند سپس منادى از زير عرش ندا در داده است: آگاه باشيد كه امروز روز وليمه و عروسى على بن ابى طالب است. بدانيد كه من شما را شاهد مىگيريم بر اينكه فاطمه دختر محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را براى على بن ابى طالب، به رضايت خود تزويج نمودم. آنگاه خداوند تبارك و تعالى ابر سفيدى را فرستاد تا قطرات خود را به صورت لؤلؤ و زبرجد و ياقوت بر سر آنان ببارد، و پس از آن ملائكه برخاستند و سنبل و قرنفل نثار اهل بهشت كردند و اين سنبل و قرنفل از آنها مىباشد. پس از آن خداوند ملكى را كه نامش راحيل است و در ميان ملائكه خطيبى بليغتر و فصيحتر از او وجود ندارد مأموريت داد تا خطبهاى بخواند. راحيل خطبهاى ايراد نمود كه اهل آسمانها و زمين نظير آن را نشنيده بودند سپس منادى ندا داد: اى ملائكه و ساكنين بهشت، ازدواج على را كه حبيب محمّد است با دختر محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) تبريك بگوييد. زيرا من هم به ايشان تبريك گفتهام. آگاه و شاهد باشيد كه من بعد از پيامبران، محبوبترين زنان را براى محبوبترين مردان تزويج نمودم. راحيل گفت: خداوندا بيش از اينكه ما مىبينيم و در بهشت به ايشان دادهاى، چه چيز ديگرى به آنها عطا خواهى كرد؟ خداى متعال فرمود: اى راحيل، بركت بيشترى كه به آنها مىدهم اين است كه آنان با محبّت من زندگى خواهند كرد و آنان را براى خلق خود حجّت و دليل قرار مىدهم، به عزّت و جلالم سوگند، مخلوقى از آنان به وجود مىآورم و از آن دو نسلى ايجاد مى كنم كه خزانه داران من در زمين و معدن علم من و طرفداران و هدايتكنندگان مردم به سوى دين من خواهند بود و بعد از پيامبران و رسولان، به وسيله آنان بر خلق اتمام حجّت خواهم نمود.
(و رسول خدا ادامه داد) اى على! به تو مژده مىدهم زيرا خداوند تو را به قدرى گرامى داشته و اكرام كرده كه احدى را چنان عزيز و گرامى نداشته. اى على! من دخترم فاطمه را بر همان چيزى تزويج نمودم كه خداوند رحمان او را تزويج نمود و به آن چيزى براى فاطمه راضى شدهام كه خدا راضى شده است. اكنون او زن توست و در اختيار تو مىباشد و تو از من به وى سزاوارترى و جبرئيل به من خبر داده كه بهشت به شما دو نفر اشتياق دارد و اگر نبود اينكه خداوند عزّ و جلّ مقدّر نموده فرزندانى از شما به وجود بيايد كه بر خلق حجّت باشند، در اين صورت اشتياق بهشت و اهل آن را پاسخ مىداد و شما را هر چه زودتر داخل بهشت مىنمود. پس اى على! تو بهترين برادر و بهترين داماد و بهترين مصاحب هستى و براى تو همين بس كه خداوند از تو راضى و خشنود است.
حضرت على (علیه السّلام) مى گويد: به رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) گفتم: آيا مقام من به جايى رسيده كه در بهشت نامى از من برده شود و خدا ملائكه را براى ازدواج من شاهد بگيرد؟ رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: همانا خداى عزّ و جلّ هر گاه ولى و دوست خود را گرامى بدارد به گونهاى گرامى مىدارد كه چشمى نديده و گوشى نشنيده باشد و خداوند اين مقام را به تو عطا فرموده است. على (عليه السّلام) گفت: پروردگارا به من توفيق بده تا در برابر نعمتهاى تو شكرگزار باشم و پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: آمين.
منابع
زندگانى حضرت زهرا (عليها السلام)، صفحه436 – 440
امالى شيخ صدوق، صفحه 448 - 450
عيون اخبار الرضا عليه السّلام، جلد اول، صفحه 222- 224
اترك تعليق