حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) در سال دویست و سه هجری قمری به شهادت رسیدند و حضرت امام محمد بن علی (علیه السّلام) در حالی که حدود هشت یا نه سال داشتند به امامت رسیدند.
حضرت امام رضا (علیه السّلام) در زمانهای مختلف و حتی پیش از به دنیا آمدن حضرت امام جواد (علیه السّلام) از امامت این امام همام به شیعیان یا افرادی که از امام پس از ایشان سوال می کردند؛ اطلاع داده بودند. در این مجال به چند حدیث در این باره اشاره می شود.
احادیث حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) درباره امامت حضرت امام جواد (علیه السلام)
عُيُونُ الْمُعْجِزَاتِ، عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ كَلِيمِ بْنِ عِمْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَرْزُقَكَ وَلَداً فَقَالَ إِنَّمَا أُرْزَقُ وَلَداً وَاحِداً وَ هُوَ يَرِثُنِي. فَلَمَّا وُلِدَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) قَالَ الرِّضَا (ع) لِأَصْحَابِهِ: قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَالِقِ الْبِحَارِ وَ شَبِيهُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ قُدِّسَتْ أُمٌّ وَلَدَتْهُ قَدْ خُلِقَتْ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً ثُمَّ قَالَ الرِّضَا (ع): يُقْتَلُ غَصْباً فَيَبْكِي لَهُ وَ عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ يَغْضَبُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى عَدُوِّهِ وَ ظَالِمِهِ فَلَا يَلْبَثُ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى يُعَجِّلَ اللَّهُ بِهِ إِلَى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابِهِ الشَّدِيدِ وَ كَانَ طُولُ لَيْلَتِهِ يُنَاغِيهِ فِي مَهْدِهِ. (1)
در عیون المعجزات عبدالرحمن بن محمد از کلیم بن عمران نقل می کند که گفت: به حضرت امام رضا (علیه السّلام) عرض کردم: دعا کنید تا خداوند فرزندي براي شما عنایت فرماید. حضرت فرمودند: تنها یک فرزند براي من روزي می شود و او از من ارث می برد .وقتی حضرت امام جواد (علیه السلام) متولّد شدند، حضرت امام رضا (علیه السلام) به یارانش فرموند: فرزندي براي من متولّد شد که همانند موسی بن عمران است که دریاها را می شکافد و همانند عیسی بن مریم است که مادر پاکیزه اي دارد، به راستی که پاك و پاکیزه آفریده شده است.
آنگاه حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: این فرزندم از روي ستم و خشم کشته می شود، اهل آسمان بر او می گریند و خداوند متعال بر دشمن ستمگرش غضب می نماید و اندکی نمی گذرد که خداوند او را به عذاب دردناك و کیفر شدید خود گرفتار می نماید و حضرت امام رضا (علیه السلام) تمام شب را در کنار گهواره فرزندش می نشست و برای او لالایی می خواندند.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَالِكِ بْنِ أَشْيَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ قَالَ: كَتَبَ ابْنُ قِيَامَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) كِتَاباً يَقُولُ فِيهِ كَيْفَ تَكُونُ إِمَاماً وَ لَيْسَ لَكَ وَلَدٌ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) شِبْهَ الْمُغْضَبِ وَ مَا عَلَّمَكَ أَنَّهُ لَا يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ اللَّهِ لَا تَمْضِي الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَرْزُقَنِيَ اللَّهُ وَلَداً ذَكَراً يَفْرُقُ بِهِ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ. (2)
از حسين بن بشار نقل شده است: ابن قياما (واقفى مذهب) در نامه اى كه به حضرت امام رضا (عليه السلام) نوشته مي گويد: شما چگونه امامى هستيد كه فرزند نداريد؟ حضرت امام رضا (عليه السلام) مانند شخص خشمگين به او جواب داد، تو از كجا مي دانى كه من فرزند نخواهم داشت؟ به خدا كه شب و روز نگذرد جز اينكه خدا به من پسرى عنايت كند كه به سبب او ميان حق و باطل را فيصل دهد.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يَحْيَى بْنِ حَبِيبٍ الزَّيَّاتِ قَالَ: أَخْبَرَنِي مَنْ كَانَ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) جَالِساً فَلَمَّا نَهَضُوا قَالَ لَهُمُ الْقَوْا أَبَا جَعْفَرٍ فَسَلِّمُوا عَلَيْهِ وَ أَحْدِثُوا بِهِ عَهْداً فَلَمَّا نَهَضَ الْقَوْمُ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَرْحَمُ اللَّهُ الْمُفَضَّلَ إِنَّهُ كَانَ لَيَقْنَعُ بِدُونِ هَذَا. (3)
علی بن محمد با اسنادی از يحيى بن حبيب نقل می کند: كسى كه (همراه رفقايش) خدمت حضرت امام رضا (عليه السلام) نشسته بود، به من خبر داد كه چون همه از مجلس برخاستند، حضرت به آنها فرمود: ابا جعفر (امام محمد تقى) را ملاقات كنيد و به او سلام دهيد و با او تجديد عهد كنيد، چون آنها برخاستند، به من متوجه شد و فرمود: خدا رحمت كند مفضل را كه به كمتر از اين هم قناعت مي كرد.
أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ (ع) فَجِيءَ بِابْنِهِ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ هُوَ صَغِيرٌ فَقَالَ هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ عَلَى شِيعَتِنَا بَرَكَةً مِنْهُ. (4)
ابوالقاسم جعفر بن محمد با اسنادی از ابو يحيى صنعانى روايت كند كه گفت: خدمت حضرت امام رضا (عليه السّلام) بودم پس فرزندش ابو جعفر (عليه السّلام) را كه كودكى خردسال بود نزد او آوردند؛ فرمود: اين است آن مولودى كه پر بركت تر از او براى شيعيان ما فرزندى زایيده نشده است.
أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَيْرَانِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ كُنْتُ وَاقِفاً بَيْنَ يَدَيْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) بِخُرَاسَانَ فَقَالَ قَائِلٌ يَا سَيِّدِي إِنْ كَانَ كَوْنٌ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ابْنِي فَكَأَنَّ الْقَائِلَ اسْتَصْغَرَ سِنَّ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولًا نَبِيّاً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ مُبْتَدَأَةٍ فِي أَصْغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذِي فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ (ع). (5)
ابوالقاسم جعفر بن محمد با اسنادی از خيرانى از پدرش روايت كرده است كه گفت: در خراسان خدمت حضرت رضا (عليه السّلام) ايستاده بودم، پس گوينده به آن حضرت عرض كرد: اى آقاى من اگر پيش آمدى كرد (و شما از دنيا رفتيد) به كه پناه بريم؟ فرمود: به سوى أبو جعفر فرزندم، پس گويا آن گوينده سن أبو جعفر (عليه السّلام) را كم دانست (و تعجب كرد كه چگونه با اين سن كم امام خواهد بود؟) حضرت رضا (عليه السّلام) فرمود: همانا خداى سبحان عيسى مريم را به رسالت و نبوت برانگيخت و صاحب شريعت و دين تازه بود و سن او كمتر از سنى بود كه أبو جعفر در آن است.
با این همه تأکید حضرت امام رضا (علیه السّلام) مبنی بر امامت حضرت امام محمد تقی (علیه السّلام) برخی خبرها از شک بعضی از افراد خبر داده اند و امامت آن حضرت را به دوران بزرگسالی موکول دانستند و به دنبال امامی بودند تا حضرت امام جواد (علیه السّلام) به بزرگسالی برسد که با مخالفت شدید شیعیان آگاه روبرو شدند. با مناظره های علمی امام جواد (علیه السلام) و سوال و جوابهای عالمان و مردم عادی و کرامات ایشان بر همگان مشخص و آشکار گردید که حضرت امام جواد (علیه السّلام) در همان سنین کودکی علم امامت و شایستگی ولایت بر مردم را دارا است.
اجتماع شیعیان در خانه عبدالرحمن بن حجاج پس از شهادت حضرت امام رضا (علیه السّلام)
« در آن هنگام که حضرت امام رضا (علیه الصلوه و السلام) به دست مأمون (لعنۀ الله علیه) به شهادت رسیدند، حضرت ابوجعفر جواد (علیه الصلوه و السلام) هشت سال داشتند. شهادت حضرت امام رضا (علیه الصلوه و السلام) براي شیعیان مصیبتی بس گران به شمار می رفت. زیرا براي عهده دار شدن مقام امامت، تنها حضرت امام جواد (علیه الصلوة و السلام) را که کودکی بیش نبود فرا روي خویش می دیدند و این سبب می شد، موجی از نا آرامی و اضطراب شیعیان را در برگیرد. آنها از یاد برده بودند که «امامت» مقامی از جانب خداي تعالی می باشد و کسی که جامه خلافت الهی بر تن دارد، ذات پاکی است که از نور خداي تعالی آفریده شده است. خداوند به ذات پاك امامان (علیهم السلام) آگاهی بر خواص طبیعتها و علم بر اسرار کاینات را عطا کرده و هیچ چیز کوچک یا بزرگ از آنان پنهان نیست. علم امامان (علیهم السلام) علم حضوري و از جانب خداي حکیم و علیم است و حضرت امام جواد (علیه الصلوة و السلام) شاخه اي از درخت احمدي (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند. بنابراین اگر خداي تعالی، او را جانشین پدران معصوم بزرگوارش (علیهم السلام) قرار داده باشد، او همچون چراغی تابان با معجزات خود و آگاهی از گذشته و آینده، همان گونه که عیسی در گهواره به پیامبري مبعوث گردید فرا روي کسی که در مسیر حقیقت از نور یقین روشنایی می طلبد، قرار خواهد گرفت و این نور بر هیچ کس پوشیده نیست جز بر آنان که در شناخت امام (علیه الصلوه و السلام) راه جهل می پیمودند و گمان داشتند که خلافت الهیه با سن کم سازگار نیست و چنین بود که عده اي از شیعیان، از نقاط مختلف در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمدند. این خانه، در یکی از محله هاي بغداد به نامي«برکۀ زلزل » واقع بود. ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم و یونس بن عبدالرحمن نیز حضور داشتند و براي مصیبت بزرگ شهادت امام رضا (علیه الصلوه و السلام) می گریستند و درباره موضوع امامت با یکدیگر سخن می گفتند. یونس بن عبدالرحمن رو به جمع حاضر کرد و گفت: گریه را کنار بگذارید و به کسی که بتوان مسائل و مشکلات را بدو ارجاع داد؛ روی کنید و تا زمانی که این کودك یعنی حضرت امام جواد (علیه الصلوه و السلام) بزرگ شود و خود امامت را بر عهده گیرد، از آن شخص پیروي کنید. ریان بن صلت برخاست و خشمگین دست خود را بر گلوي یونس بن عبدالرحمن نهاد و در حالی که به شدت او را می زد گفت: تو به ایمان تظاهر می کنی و شرك و شک خود را پنهان می داري. به خدا سوگند که اگر امامت و خلافت حضرت جواد (علیه الصلوه و السلام) از جانب پروردگار باشد، تفاوتی نمی کند او یک روزه باشد یا صد ساله و اگر امامت و خلافتش از جانب خداوند نباشد، اگر هزار سال هم داشته باشد، او نیز مانند یکی از مردم عادي است. کسانی که در مجلس بودند به یونس روي آوردند و او را مورد سرزنش قرار دادند.» (6)
در همین باره شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال می نویسد: «بعضى از شيعيان از صغر سن در امامت آن جناب تأمّلى داشتند تا آن كه علما و افاضل و اشراف و اماثل شيعه از اطراف عالم متوجّه حج گرديدند و بعد از فراغ از مناسك حج به خدمت آن حضرت رسيدند و از وفور مشاهده معجزات و كرامات و علوم و كمالات اقرار به امامت آن منبع سعادات نمودند و زنگ شكّ و شبهه از آيينه خاطرهاى خود زدودند.» (7)
شيخ كلينى و ديگران از علىّ بن ابراهيم روايت كردهاند که او از پدرش نقل کرده است: گروهى از اهل نواحى برای ورود به محضر حضرت جواد (عليه السّلام) رخصت خواستند، آن حضرت اذن دادند، پس داخل شدند و از آن حضرت در يك مجلس از سى هزار مسأله (8) سؤال كردند، حضرت همه را جواب داد و در آن وقت آن حضرت ده سال داشتند. (9)
روايت شده است که حضرت امام جواد (علیه السّلام) از سرائر آگاه بودند و قبل از اینکه شخص سوال کننده سوال را بپرسد جواب آن را می دادند: شخصى خدمت آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم، حضرت فرمودند: قصر نكند، مردم پرسيدند اين چه بود كه فرمودى؟ فرمودند: اين شخص مى خواست سؤال كند از من كه ملّاح در كشتى نماز خود را به قصر بخواند يا تمام؟ من گفتم: نماز خود را قصر نخواند. (10)
مناظره حضرت امام جواد (علیه السّلام) با یحیی بن اکثم در حضور مامون
مناظره دیگری که سبب شهرت علم الهی حضرت امام محمد تقی (علیه السّلام) گردید، مناظره آن حضرت با یحیی بن اکثم قاضی بزرگ آن زمان بود که در پایان همین مناظره مأمون از امام جواد (علیه السّلام) درخواست می کند که در همین مجلس از دخترش خواستگاری نموده و با هم ازدواج کنند. شیخ مفید در کتاب الارشاد این مناظره را چنین نقل می کند:
يحيى بن اكثم رو به مأمون كرده گفت: اى امير المؤمنين اجازه مي دهى از ابى جعفر جواد پرسش كنم؟مأمون گفت: از خود او اجازه بگير. پس يحيى بن اكثم رو بدان حضرت كرد و گفت قربانت گردم اجازه فرمایى مسأله بپرسم؟ حضرت جواد فرمودند: بپرس. گفت: قربانت گردم درباره شخصى كه در حال احرام شكارى را بكُشد چه مي فرمایى؟ حضرت فرمود: آيا در حل كشته است يا در حرم؟ عالم به مسئله و حكم بوده است يا جاهل؟ از روى عمد كشته است يا به خطاء؟ آن شخص آزاد بوده است يا بنده؟ نخستين بار بوده كه چنين كارى كرده يا پيش از آن نيز انجام داده است؟ آن شكار از پرندگان بوده يا غير آن؟ از شكارهاى كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم باكى از انجام چنين كارى ندارد يا اينكه اكنون پشيمان است؟ در شب اين شكار را كشته يا در روز؟ در حال احرام عمره بوده يا احرام حج؟ (بگو كداميك از اين اقسام كوچك بوده يا بزرگ بوده زيرا هر كدام حكمى جداگانه دارد؟) يحيى بن اكثم متحير شد و ناتوانى و زبونى در چهره اش آشكار شد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حاضرين مجلس ناتوانى او را در برابر آن حضرت فهميدند. (11)
در محفل دیگر و یا احتمالاً در همین مجلسی که ذکرش رفت یحیی بن اکثم سؤالات دیگري نیز از حضرت امام جواد پرسیدند که حضرت امام جواد به نیکویی به همه آنها پاسخ دادند و سخنان یحیی بن اکثم را با دلایل مستند رد نمودند.
«بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُون» (سوره مبارکه عنکبوت، آیه 49)
بلكه آن كتاب آيه هاى آشكار است در سينه هاى آنان (ائمه معصومين صلوات اللَّه عليهم اجمعين) كه علم و دانش به آنها داده شده است و آيات ما را جز ستمكاران انكار نمي كنند.
پانویسها
(1) بحار الأنوار، جلد50 ، صفحه15
(2) الكافي، جلد1، صفحه320
(3) الكافي، جلد 1، صفحه 320
(4) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، جلد 2، صفحه 279
(5) الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، جلد 2، صفحه 279
(6) نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد (علیه السلام)، صفحه 110- 108
(7) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، جلد 3، صفحه 1758
(8)اين عدد تقريبى يا از باب مبالغه بيان شده است.
(9) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد 3، صفحه 1769
(10) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد 3، صفحه 1769 - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال، جلد 23، صفحه 90
(11) الإرشاد للمفيد، جلد 2، صفحه 273- 272
منابع
- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ق.
- محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، الكافي ، تهران ، دار الكتب الإسلامية ، چاپ چهارم، 1407 ق.
- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد مفيد، 2جلد، قم ، كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413ق.
- نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد (علیه السلام)، سید بن عبدالرزاق مقرم، ترجمه پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهشهاي اسلامی آستان قدس رضوي، 1370
- عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال( مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، عبد الله بن نور الله بحرانى اصفهانى، محقق و مصحح محمد باقر موحد ابطحى اصفهانى، قم، مؤسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، 1413
- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، حاج شيخ عباس قمى، قم، دليل، 1379 ش.
اترك تعليق