عید امامت

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) حج وداع را به پایان رساندند و از مکه مکرمه به سمت مدینه منوره خارج شدند.

سه روز پیاپی بهمراه هزاران نفر از اصحابشان صحرای سوزان حجاز را سپری می کردند و در روز سوم و در پنجمین ساعت روز به منطقه (کراغ الغمیم) نزدیکی (الجحفه) رسیدند. در آنجا دستور الهی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وحی شد: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای. خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند. (سوره مائده آیه 67).

سپس پیامبر اکرم به درختان کمی که در آنجا بودند نگاهی کردند و دستور دادند زیر درختان را تمیز کنند و آنجا را مکانی برای ابلاغ دستور الهی قرار دادند. سپس پیامبر همه اصحاب را جمع نمودند، آن روز، روز گرمی بود منبری از سنگ ها و زین شتران نصب شد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) ایستادند و همگی منتظر بودند که پیام الهی که بر پیامبر نازل شده است را بشنوند.

همانگونه که (ابن کثیر) نقل نموده اند؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطبه ای عظیم ایراد نمودند و طبق نقل (الطبری) خطبه ای مهم بود و حتی اگر در کتابهای تاریخ دانان ذکر نشود هیچگاه از ذهنها فراموش نخواهد شد.

همانگونه که تاریخ دانان ذکر کرده اند پیامبر این موضوعات را بیان نمودند:

- اي مردم، آيا من نزديک تر از شما بر خودتان نيستم؟

همگی گفتیم: بله؛ ای رسول خدا

- مگر من نزدیک تر بر شما از مادرهایتان نیستم ؟

همگی گفتیم: بله؛ ای رسول خدا

- مگر من نزدیک تر بر شما از پدرهایتان نیستم؟

همگی گفتیم: بله؛ ای رسول خدا

بعد پیامبر همچنین سئوالاتی کردند که همگی گفتیم: بله یا رسول الله.

سپس پیامبر فرمودند: «هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدايا؛ دوستداران او را دوست و دشمنانش را دشمن بدار».

سپس عمر بن خطاب گفت: مبارک باشد بر تو اى علی، تو اكنون مولا و رهبر تمام مؤمنان هستی.

دارقطنی از سعد بن ابی وقاص نقل کرده: هنگامی که ابوبکر و عمر این سخنان را شنیدند، گفتند: اکنون مولای کل مومنان هستی (المناوی در فیض القدیر 6/218).

سپس این آیه نازل شد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم (سوره مبارکه مائده آیه سوم)

سپس رسول گرامی زمزمه کردند: الحمدلله برکامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت پروردگار . سپس اصحاب به پیامبر (ص) و امام علی (علیه السلام) بر نعمت امامت تبریک گفتند.

لیکن کسانی هم بودند که شیطان بر آنان سلطه پیدا کرد و به نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای محمد؛  ما را از جانب خداوند امر کردی تا شهادت به وحدانیت خدا دهیم و اینکه شما رسول خدایی، ما هم قبول کردیم و امر نمودی تا پنج نوبت نماز بخوانیم آن را نیز قبول کردیم و ما را به زکات و روزه ماه رمضان و حج امر کردی، آنها را نیز قبول کردیم. به این راضی نشدی تا آنکه بازوان پسرعمویت را بالا برده و او را بر ما برتری دادی و گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه» هر کس که من مولای اویم این علی مولای اوست. آیا این مطلبی بود که از جانب خود گفتی یا از جانب خدای عزوجل؟

پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: قسم به کسی که جز او خدایی نیست همانا این مطلب از جانب خداوند بوده است. در این هنگام نعمان بن حارث به پیامبر پشت کرده و به سوی راحله خود حرکت کرد در حالی که می گفت: بار خدایا، اگر آنچه محمد می گوید حق است بر من سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر من بفرست. او به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بر سر او افتاد و از پشت او بیرون آمد و به قتل رسید. در این هنگام بود که خداوند عزوجل این آیه را نازل کرد: «سَألَ سَائِلٌ بعَذابٍ وَاقِع» (سوره مبارکه معارج، آیه 1)

واقعه غدیر اینگونه به پایان رسید و رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) از بابت اکمال دین و اتمام نعمت خدا بر بندگان خوشحال و به سمت شهر خود یعنی مدینه منوره حرکت نمودند.