روایتی درباره سر مبارک حضرت سید الشهدا (علیه السلام) در مجلس یزید (لعنه الله علیه)

 وَ رَوَى لَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع) يَقُولُ‏ لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَى الشَّامِ أَمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ (ع) وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا يَلِي الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْضِ فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا فَلْيَتَوَرَّعْ عَنْ شُرْبِ الْفُقَّاعِ وَ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى الْفُقَّاعِ أَوْ إِلَى الشِّطْرَنْجِ فَلْيَذْكُرِ الْحُسَيْنَ ع وَ لْيَلْعَنْ يَزِيدَ وَ آلَ زِيَادٍ يَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ بِعَدَدِ النُّجُومِ.

(من لايحضره الفقيه، ابن بابویه، جلد چهارم، صفحه 419)

و عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس نيشابورىروایت کرد: علىّ بن محمد بن قتيبه، از فضل بن شاذان براى ما حكايت كرد كه گفت: از امام رضا (عليه السّلام) شنيدم كه ميفرمود: چون سر امام‏ حسين‏ (عليه السّلام) را به سوى شام بردند، يزيد (لعنه اللَّه علیه) فرمان داد تا آن را در محلّى نهادند و سفره‏اى بر آن نصب كردند پس او و يارانش بدان سو آمدند و به خوردن طعام و نوشيدن فقّاع (آبجو) مشغول شدند و چون از كار خوردن و نوشيدن بپرداختند فرمان داد تا آن سر مطهّر را در طشتى زير تختش نهادند و رقعه شطرنجى به روى آن گستردند و يزيد (لعنه اللَّه علیه) بنشست و به بازى شطرنج و گفتگو از حسين بن علىّ و پدرش و جدّش (سلام اللَّه عليهم) و استهزاء به ذكر ايشان سرگرم شد و هر زمان كه در قمار از حريف خود ميبرد ظرف فقّاعى را ميگرفت و سه نوبت مينوشيد و آنگاه باقى مانده آن را در كنار طشت بر زمين ميريخت، پس هر كس كه از شيعيان ما باشد، ميبايد از نوشيدن فقّاع و بازى شطرنج خوددارى كند و هر كس كه به فقاع يا به شطرنج بنگرد ميبايد حسين (عليه السّلام) را به ياد آورد و يزيد و آل زياد را لعن كند كه خداوند عزّ و جلّ در برابر اين عمل گناهان او را اگر چه به شماره ستارگان باشد محو مي كند.

(من لا يحضره الفقيه، ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى، و صدر بلاغى، جلد ششم، صفحه: 379-380)

این روایت در کتاب المواعظ نیز این چنین آمده است:

فضل بن شاذان گويد: از حضرت رضا (عليه السّلام) شنيدم که فرمودند: هنگامى كه سر امام‏ حسين‏ (عليه السّلام) به طرف شام برده شد، يزيد كه خداوند او را لعنت كند و از رحمت خود محروم سازد فرمان داد سر را در جايى نصب كردند و در آن جا بساط شراب و قمار پهن ساختند، خود و يارانش نشستند و شراب نوشيدند، پس از اينكه از شراب فارغ شدند سر را در طشتى قرار داده در زير تخت خود گذاشت و روى تخت بساط شطرنج پهن كرد و مشغول شد و شروع كرد به استهزای امام حسين و پدر و جدش (عليهم السّلام) هر گاه به يكى از رفقايش كه مشغول قمار بود غالب مي شد فورا شراب را سر مي كشيد و سه جرعه از آن را مي خورد و بقيه را در آن طشتى كه سر امام‏ حسين(عليه السّلام)‏ قرار داشت مي ريخت، اينك شيعيان ما بايد از آشاميدن فقاع و بازى كردن شطرنج خود دارى نمايند و هر كس نظرش بر فقاع يا شطرنج افتاد بايد به ياد امام حسين باشد و يزيد را لعنت كند و هم چنين خاندان او و خاندان زياد را مورد لعنت قرار دهد، خداوند در برابر اين عمل گناهان او را مى‏ آمرزد.

(كتاب المواعظ، ابن بابویه، ترجمه عطاردى، صفحه 131-132)

 

منابع 

- من لايحضره الفقيه‏، ابن بابويه، محمد بن على‏، على اكبر غفارى، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى، 1413 ق‏.

- ترجمه من لا يحضره الفقيه، ابن بابويه، محمد بن على‏، مترجم: على اكبر غفارى، محمدجواد غفارى، صدر بلاغى، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، ‏تهران‏، 1367 ش.

- كتاب المواعظ، ابن بابویه، ترجمه عطاردى، تهران، مرتضوی، بی تا