مقتل فرزندان حضرت امام حسن مجتبی(علیهم السّلام) در واقعه عاشورا

در برخی از مقتلها و منابع تاریخی از اسامی هفت فرزند حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) که در واقعه کربلا در رکاب حضرت سیدالشهداء(علیه السّلام) حضور داشتند؛ بدین ترتيب نامبرده شده است: قاسم بن حسن، احمد بن حسن، ابوبکر بن حسن، عبدالله بن حسن که در بعضی از مقاتل از شهادت دو شخص به نام عبدالله بن حسن خبر داده اند؛ یکی در میدان نبرد پس از جنگ و به درک واصل کردن دشمنان به شهادت رسیده است و دیگری فرزند خردسال حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) معرفی شده است که در آخرین لحظات زندگی حضرت امام حسین(علیه السّلام) از خیمه بیرون آمد و به سمت عموی خویش روانه شد و در دامان ایشان به شهادت رسید و فرزند دیگر حضرت امام حسن(علیه السّلام) که در کربلا حضور داشت از حسن بن حسن مجروح نبرد نينوا نام برده اند که او را حسن مثني نيز مي ‏ناميدند و عمرو بن حسن که برخی از نقلها به شهادت ایشان اشاره دارد و برخی از نقلها آمده است که خردسال بوده است و او را نکشتند. برخی از منابع از شهادت فرزند دیگر حضرت امام حسن(علیه السّلام)، بشر بن حسن خبر داده اند.

در برخی منابع از به شهادت رسیدن سه فرزند حضرت امام حسن(علیه السّلام) در کربلا سخن رفته است.

 

در زیارت شهدای کربلا صادر شده از ناحیه مقدسه به سه فرزند حضرت امام حسن(علیه السّلام) اینگونه سلام داده شده است:

«السَّلَامُ عَلَى أَبِي بَكْرِ بْنِ الْحَسَنِ الزَّكِيِّ الْوَلِيِّ الْمَرْمِيِّ بِالسَّهْمِ الرَّدِيِّ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُقْبَةَ الْغَنَوِيَّ السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّكِيِّ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ‏ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَكَ وَ أَنْتَ قَتِيلٌ جَدِيلٌ فَلَا يَنْفَعَكَ هَذَا وَ اللَّهِ يَوْمٌ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُمَا يَوْمَ جَمَعَكُمَا وَ بَوَّأَنِي مُبَوَّأَكُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِيماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِيماً»(1)

 

پیشتر در مقاله ای مقتل حضرت قاسم(علیه السّلام) از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) ارائه شد. طبق نقل اکثر مقاتل ایشان اولین نفر از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) بودند که در حمایت از عموی مظلوم خویش به میدان نبرد شتافتند و جانفشانی نمودند.

 

مقتل احمد بن الحسن(رضوان الله علیه)

در برخی از منابع از به میدان رفتن احمد بن حسن(رضوان الله علیه) پس از حضرت قاسم(علیه السّلام) سخن رفته است و برخی منابع ابوبکر بن حسن(رضوان الله علیه) را به عنوان شخصی معرفی می کنند که پس از حضرت قاسم(علیه السّلام) به میدان نبرد شتافت:

در کتاب ذخیرة الدارین درباره نبرد احمد بن حسن(رضوان الله علیه) آمده است:

«عَلى ما رواه محمد بن مسلم بن قتيبة في كتاب المعارف و الحسين بن الحسن في كتاب تاريخ الخميس. قال: أحمد بن الحسن بن علي بن أبي طالب (ع) واُختاه امّ‌ الحسن و امّ‌ الخير، امهم امّ‌ بشر بنت أبي مسعود الأنصاري و اسمه عقبة بن عمر و خرج مع عمه الحسين بن على (ع) بن أبي طالب (ع) هو و امّه و اُختاه من المدينة الى مكة ثم الى كربلاء.

قال أبو مخنف: فلما اشتد القتال بعد صلاة الظهر و لم يبق معه الا نفر يسير من أهل بيته، جعل ينادى: «وآغربتاه، وآعطشاه، وآقلّة ناصراه» فخرج من الخيمة غلامان كأنهما قمران: احد هما اسمه أحمد و الآخر اسمه القاسم و له من العمر أربع عشرة سنة و قيل ثلاث عشرة سنة و حمل على القوم و قاتل حتى قتل مبارزه.

ثم برز من بعده أخوه أحمد بن الحسن(ع) و له من العمر ستة عشر سنة و حمل على لقوم و انشأ يقول:

إنّى أنانجل الأمام بن علي

أضـربـكـم بـالـسيف حتى يفلل

نـحن وبيت اللّه اولاد النّبي

أطعنكم  بالرمح  وسط‍‌  القسطل

 

و لم يزل يقاتل حتى قتل من القوم ثمانين فأرساً ثم رجع إلى عمّه الحسين(ع) و قد غارت عيناه في أمّ‌ رأسه من شدة العطش فنادى: يا عمّاه هل شربة من الماء ابرد بها كبدي و أتقوّى بها على الأعداء فقال له الحسين (ع)«يا بن الأخ إصبر قليلاً حتى تلقي جدك رسول اللّه(ص) فليسقيك شربة من الماء لاتظمأ بعدها أبداً» فرجع الغلام الى القوم و حمل عليهم و انشأ يقول:

اصبر قليلا فالمنى بعد العطش

فإن روحي في الجهاد منكمش

لا أرهب الموت اذ الموت وحش

ولـم أكـن عـند اللقا ذات رعش

 

و قاتل حتى أثخن بالجراح فتعطفوا عليه جماعة كثيرة فقتلوه في حومة الحرب وكانت امّه و أختاه تنظران اليه لما قتل رضوان اللّه عليه.» (2)

«بنا بر آنچه محمد بن مسلم بن قتیبه در کتاب «معارف» روایت کرده است و حسین بن حسن در کتاب «تاریخ خمیس» آورده است: احمد بن حسن بن علی بن ابی طالب(رضوان الله علیه) و خواهرانش ام الحسن و ام الخیر، مادرشان ام بشر دختر ابومسعود انصاری و اسمش عقبة بن عمر است که با عمویش حسین بن علی(علیه السلام) خودش و مادرش و خواهرانش از مدینه به مکه و از مکه به کربلا رفتند.

پس آنقدر جنگید تا هشتاد نفر را به درک واصل کرد. در حالی که از غايت تشنگى و عطش چشمانش سیاهی می رفت و سرش گیج می رفت، به سوى عمّ‌ بزرگوار خود حضرت امام حسين(علیه السّلام) برگشت؛ عرض نمود:

اى عموی بزرگوار من، آيا جرعه آبى پيدا مى‌ شود كه عطش خود را با آن بنشانم؟ و برای جنگ با دشمنان قوت بگیرم؟ حضرت امام حسين (علیه السّلام) فرمودند: اى فرزند برادر گرامیم، اندك زمانى بر عطش و تشنگى صبر و تحمّل نما تا اينكه با جدّ بزرگوار خود حضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) ملاقات نمايى، تو را به جرعه آبى سيراب نمايد كه هرگز بعد از آشاميدن وى تشنه نشوى.

 پس آن جوان به میدان نبرد بازگشت بر دشمنان حمله می کرد و می گفت:

به تشنگى و بلا اندك زمانى صبر نما، زيرا كه به منتهاى آرزو رسيدن بعد از رنج و مشقّت تشنگى خواهد بود، به درستى روح من در جهاد كافران به سوى باغهاى جنان می شتابد، از مرگ خود نمى‌ ترسم در حالی كه مرگ وحشت آور است، در هنگام ملاقات دشمنان اعضاى من نمی لرزد.

و جنگید تا اینکه جراحت عمیقی برداشت، پس جماعت کثیری متوجه او شدند و در اطراف میدان جنگ او را کشتند، در حالی که مادرش و خواهرش او را می‌دیدند. رضوان الله علیه»

درباره نبرد احمد بن حسن(رضوان الله علیه) بعد از مراجعت نزد حضرت سیدالشهدا(علیه السّلام) و طلب آب در کتاب دمعه الساکبه و محن الابرار چنین نقل شده است:

«لم يزل يقاتل حتى قتل من القوم ثمانين فارسا و رجع إلى عمّه الحسين (عليه السّلام) و قد غارت عيناه في أمّ‌ رأسه من شدّة العطش و هو ينادي: يا عمّاه هل شربة من الماء أتقوى بها على أعداء اللّه تعالى فقال عليه السّلام له: اصبر قليلا حتى تلقى جدّك رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) فيسقيك شربة من الماء لا تظمأ بعدها أبدا، فرجع إلى القوم و حمل عليهم و أنشأ يقول:

أصبر قليلا فالمنى بعد العطش

فإنّ‌ روحي في الجهاد تنكمش

لا أرهب الموت إذ الموت وحش

و لـم أكـن عند اللقاء ذا رعش

 

قال: ثم حمل على القوم في أثر شعره و أنشد بهذه الأبيات يقول:

إليكم من بني المختار ضربا

يشيب  لوقعه  رأس الرّضيع

يـبـيـد مـعاشر الكفار جمعا

بـكـلّ‌ مـهـنّـد عضب قطيع

 

فقال: ثم حمل على القوم فقتل منهم ستين فارسا ثم قتل.

و في بعض الرّوايات قتله هاني بن شبيب الحضرمي فاسودّ وجهه. لعنه اللّه تعالى.»(3)

«پیوسته جنگید تا هشتاد نفر از دشمنان را به درک واصل کرد و از میدان به سوی عمویش حضرت امام حسین(علیه السّلام) بازگشت در حالی که دیدگانش سیاهی می رفت و صدا زد: ای عموی بزرگوارم آیا آبی هست که برای مقابله با دشمنان تجدید نیرو کنم؟ حضرت امام حسین(علیه السّلام) فرمودند: اندك زمانى بر عطش و تشنگى صبر و تحمّل نما تا اينكه با جدّ بزرگوار خود حضرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) ملاقات نمايى، تو را به جرعه آبى سيراب نمايد كه هرگز بعد از آشاميدن وى تشنه نشوى. پس به میدان نبرد برگشت بر آنها حمله برد در حالیکه چنین رجز می خواند:

يعنى به تشنگى و بلا اندك زمانى صبر نما، زيرا كه به منتهاى آرزو رسيدن بعد از رنج و مشقّت تشنگى خواهد بود، به درستى روح من در جهاد كفار به سوى باغهاى جنان می شتابد، از مرگ خود نمى‌ ترسم هنگامى كه مرگ خطرناك مى‌ باشد، در هنگام ملاقات دشمنان اعضاى من نمی لرزد.

آنگاه بر دشمنان حمله کرد و چنین رجز خواند:

جان خود را از ضرب شمشير فرزندان جناب احمد مختار (صلى الله عليه و آله) دور نماييد (مراد اين است كه از جهت ضربت زدن فرزندان احمد مختار (صلى الله عليه و آله )به شما بلائى خواهد رسيد كه) از ترس وى موى سر طفل شيرخواره سفيد مى‌ شود. گروه كافران و زمره فاجران را به شمشير هندى تندِ تيزِ برّانِ‌ مرگ ريز، هلاك و نابود مى‌ نمايم.

ایشان شصت نفر از سواران را به هلاکت رسانید تا به شهادت رسید.

در بعضی روایات آمده هانی بن شبیب حضرمی (خداوند رویش را سیاه و لعنتش نماید) او را به شهادت رساند.(4)

 

مقتل ابوبکر بن حسن(رضوان الله علیه)

به اتفاق، اکثر مقاتل از شهادت ابوبکر بن حسن به دست عبدالله بن عقبه الغنوی سخن رفته است و مادر ایشان را ام ولد ذکر کرده اند که همان مادر حضرت قاسم (علیه السّلام) می باشد.(5)

در برخی از مقاتل نقل شده است که پس از شهادت حضرت قاسم (علیه السّلام)، ابوبکر بن حسن(رضوان الله علیه) برای نبرد به میدان رفتند و در بعضی از منابع از احمد بن حسن(رضوان الله علیه) یاد نموده اند که پس از حضرت قاسم(علیه السّلام) راهی میدان جنگ شد.

«ابو الفرج شهادت ابو بکر بن حسن(رضوان الله علیه) را پيش از حضرت قاسم (علیه السّلام) ذکر می کند ولى طبرى و جزرى و شيخ مفيد و ديگران او را بعد از حضرت قاسم (علیه السّلام)  ذكر كرده ‌اند. و اللّه العالم.» (6)

طبرسی در اعلام الوری پس از شهادت حضرت قاسم(علیه السّلام) و پس از شهادت عبدالله بن حسین (علیه السّلام) در آغوش حضرت سیدالشهداء(علیه السّلام) از تیر اندازی عبد اللّه بن عقبة الغنوي به سوی ابوبکر بن حسن(رضوان الله علیه) و به شهادت رسیدن ایشان گزارش داده است:

«ثُمَّ جَلَسَ الْحُسَيْنُ أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُ مِنْ دَمِهِ مِلْ‏ءَ كَفِّهِ وَ صَبَّهُ عَلَى الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ: «رَبِّ إِنْ تَكُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ عِنْدَكَ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ وَ انْتَقِمْ مِنْ هَؤُلَاءِ الظَّالِمِينَ.» ثُمَ‏ حَوَّلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ وَ رَمَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُقْبَةَ الْغَنَوِيُّ أَبَا بَكْرِ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَقَتَلَهُ.»(7)

حضرت سيد الشهداء(عليه السّلام) در كنار خيمه نشستند و كودك شيرخواره ‏اش را در دست گرفتند در اين هنگام مردى از بنى اسد تيرى به طرف حضرت رها كرد تير آمد به گلوى طفل شير خوار رسيد و سرش را بريد، حضرت امام حسين (عليه السّلام) خون او را گرفتند و بر زمين ريختند. پس از اين فرمودند: خداوندا، اگر مصلحت ما اين است كه اكنون ما را يارى نكنى عواقب خيرى به ما مرحمت كن و از اين ستمكاران انتقام ما را بگير، بعد از اين جنازه كودك شيرخوار را در ميان شهداء گذاشت و عبدالله بن عقبه الغنوی تیری به سوی ابابکر بن حسن بن ابی طالب(رضوان الله علیه) پرتاب کرد و او را به شهادت رساند.(8)

حضرت امام باقر(علیه السّلام) نیز قاتل ابوبکر بن حسن(رضوان الله علیه) را عقبه الغنوی نام برده اند: «و في حديث عمرو بن شمر عن جابر عن أبي جعفر: أن عقبة الغنوي قتله.»(9)

«در حديث عمير و ابن شمر از امام پنجم (ع) است كه: عقبۀ غنوى او را كشته است.» (10)

 

در کتاب إبصار العين في أنصار الحسين (علیه السّلام) درباره خونخواهی ابوبکر بن حسن(رضوان الله علیه) آمده است:

«و روي أنّ‌ عقبة الغنوي هو الذي قتله، و إيّاه عنى سليمان بن قتّة بقوله:

و عـنـد غـنيّ‌ قطرة من دمائنا

سـنـجـزيـهـم يـومـا بها حيث حلّت

إذا افتقرت قيس جبرنا فقيرها

و تقتلنا قيس إذا النعل زلّت(11)

  .نقل شده است که قاتل وى عقبۀ غنوى بوده است و منظور سليمان بن قتّه در اين اشعار همين شخص مى‌ باشد   در طايفۀ غنىّ‌ قطره‌ اى از خون ما وجود دارد و روزى مناسب از آنان انتقام خواهيم گرفت.

هرگاه قيس به تهيدستى افتادند، فقر و تهيدستى آنان را جبران كرديم ولى آنگاه كه ورق برگشت، قيس دست به كشتار ما زدند.(12)

 

در زیارت ناحیه درباره ایشان آمده است: «السَّلَامُ عَلَى أَبِي بَكْرِ بْنِ الْحَسَنِ الزَّكِيِّ الْوَلِيِّ الْمَرْمِيِّ بِالسَّهْمِ الرَّدِيِّ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُقْبَةَ الْغَنَوِي‏.»(13)

 

حسن مثنی (رضوان الله علیه) مجروح بازمانده از واقعه‏ کربلا

حسن بن حسن(رضوان الله علیه) از فرزندان دیگر حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) است  که به حسن مثنی شهرت دارد. ایشان در روز عاشورا در رکاب حضرت سیدالشهداء(علیه السّلام) جنگید و با به هلاکت رساندن تعدادی از دشمنان زخمها و جراحات کاری بر بدن وی فرود آمد و بیهوش بر زمین افتاد تا اینکه می خواستند سرهای شهدای کربلا را جدا کنند، او را زنده یافتند. اسماء بن خارجه او را شفاعت کرد و پس از بهبودی به مدینه بازگشت.

در بحار الانوار درباره این واقعه چنین گزارش شده است:

«وَ كَانَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ حَضَرَ مَعَ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ(ع) يَوْمَ الطَّفِّ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ(ع) وَ أُسِرَ الْبَاقُونَ مِنْ أَهْلِهِ جَاءَهُ أَسْمَاءُ بنت [بْنُ‏] خَارِجَةَ فَانْتَزَعَهُ مِنْ بَيْنِ الْأُسَارَى وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا يُوصَلُ إِلَى ابْنِ خَوْلَةَ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ دَعُوا لِأَبِي حَسَّانَ ابْنِ أُخْتِهِ وَ يُقَالُ إِنَّهُ أُسِرَ وَ كَانَ بِهِ جِرَاحٌ قَدْ أُشْفِيَ مِنْهُ.

وَ رُوِيَ‏ أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ الْحَسَنِ (ع) خَطَبَ إِلَى عَمِّهِ الْحُسَيْنِ (ع) إِحْدَى ابْنَتَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ (ع) اخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِلَيْكَ فَاسْتَحْيَا الْحَسَنُ وَ لَمْ يُحِرْ جَوَاباً فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ (ع) فَإِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ فَهِيَ أَكْثَرُهُمَا شَبَهاً بِفَاطِمَةَ أُمِّي بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص).»(14)

«حسن بن حسن با عمويش امام حسين(علیه السّلام)  در كربلا بود. موقعى كه امام حسين(علیه السّلام) شهيد شد و ما بقى بازماندگان آن حضرت اسير شدند، اسماء بن خارجه آمد و او را از ميان اسيران خارج كرد و گفت: به خدا قسم كه هرگز نبايد كسى مزاحم اين پسر خوله شود. عمر بن سعد گفت: پسر خواهر اسماء را به او ببخشيد. گفته شده اين حسن اسير شد و بدنش مجروح بود، آنگاه آن جراحات معالجه شدند.

روايت شده حسن بن حسن يكى از دو دخترهاى حضرت امام حسين (عليه السّلام) را خواستگارى كرد. حضرت امام حسين (علیه السّلام) به او فرمودند: اى پسر عزيزم، هر كدام را كه دوست دارى انتخاب كن. حسن خجل شد و جوابى نگفت. حضرت امام حسين (علیه السّلام) فرمودند: من فاطمه را براى تو انتخاب نمودم، زيرا اين فاطمه شباهت بيشترى به مادرم فاطمه زهراء دارد.

حسن بن حسن در سن سی و پنج سالگى از دنيا رفت و برادرش زيد بن حسن پس از وى زنده بود.(15)

 

در کتاب  حقایق پنهان ذکر می شود که ایشان را به شهادت رساندند:

«چون حسن مثني بهبود يافت روانه‏ مدينه گشت و در آنجا او را به عنوان مجروح واقعه‏ کربلا مي ‏شناختند. او مردي غيور و با هيبت بود و بی پرده سخن می گفت تا آنجا که عبدالملک مروان از وي مي ‏ترسيد. هر کجا قدم مي ‏گذاشت، قضاياي کربلا را تعريف مي‏ کرد و آن واقعه را زنده مي‏ داشت. عبدالملک مروان او را عنصري مزاحم و مخالف خود شناخته بود از اين رو دستور داد او را در سن سی وپنج سالگي مسموم کردند و به شهادت رساندند، که بعد از شهادت پیکر او را در بقيع به خاک سپردند.»(16)

 

مقتل مقرم درباره این فرزند امام حسن مجتبی(علیه السّلام) می نویسد:

«و من أولاد الإمام الحسن المجتبى زيد و عمرو و الحسن المثنى فإنه أخذ أسيرا بعد أن قتل سبعة عشر رجلا و أصابته ثماني عشرة جراحة و قطعت يده اليمنى فانتزعه أسماء بن خارجة الفزاري لأن «أم المثنى» فزارية فتركه ابن سعد له.»(17)

«و از اولاد امام حسن مجتبى (علیه السّلام) زيد، عمرو و حسن مثنّى بودند كه حسن مثنّى پس از آنكه هفده نفر را به قتل رساند و هجده جراحت برداشت و دست راست او قطع شد، اسير گشت و اسماء بن خارجة فزارى او را از ابن سعد گرفت‏.»(18)

 

منابع دیگر نیز از نجات یافتن این فرزند حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) سخن گفته اند:

«و ديگر از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السّلام)، حسن بن حسن معروف به «المثنى» است كه با عمويش امام حسين (علیه السّلام) در كارزار كربلا شركت جست و قهرمانانه جنگيد و به رزمش ادامه داد تا اينكه بر اثر زخمهاى بسيارى كه برداشته بود، به زمين افتاد و مردم گمان كردند كه‏ كشته شده است و آنگاه كه در صدد بر آمدند سرش را ببرند معلوم شد كه هنوز زنده است در اين حال اسماء پسر خارجة الفزارى شفاعتش كرد چون مادر او فزارى بود. اسماء او را مورد معالجه قرار داد و بهبود يافت.»(19)

 

حسن مثنى بن الامام المجتبى (عليه السّلام) كه مادر او خوله دختر منظور بن ريان فزارى بود به جانب ميدان رفت و هفده نفر بكشت تا آخر از كثرت جراحات توانائيش نماند و در ميان مقتولين اصحاب بر زمين افتاد، چون امام (علیه السّلام) را شهيد كردند خواستند تا سر حسن(رضوان الله علیه) را نيز مانند ديگر شهدا جدا كنند، اندك رمقى اندر او بديدند. عمر بن سعد را خبر دادند اسماء بن خارجه بن عينية بن بدر الفزارى آمده او را به كنارى برد و گفت: لا يوصل الى ابن حولة ابدا: كس را بدو فرمان و راه وصول نيست تا نزد عبيد اللّه بريم اگر ببخشد اختيار او را باشد و اگر نى آنچه داند بكند، عمر بپذيرفت چون با اسرا نزد ابن مرجانه ‌اش بردند گفت: دعوا لابى حسان ابن اخته. وي را به اسماء بگذاريد. اسماء او را برده مداوا كرد تا بهبودى يافت و عجب از ابن اثير است كه در كامل بدين‌گونه ايراد نموده است: «و استصغروا الحسن بن الحسن بن على و امه خوله بنت منظور بن ريان الفزارى.»(20)

 

همانگونه که نویسنده کتاب قمقام زخار و صمصام بتار با ابراز تعجب ذکر کرده است در منابع محدودی از خردسال بودن حسن بن حسن و زنده ماندن ایشان سخن گفته اند. در کتاب تذکره الخواص از حسن بن حسن فرزند دیگر حضرت امام حسن مجتبی نام برده شده است که به علت خردسالی او را نکشتند: «و استصغروا الحسن بن الحسن بن عليّ‌ فلم يقتلوه: حسن بن حسن را نيز خردسال دانستند و او را نكشتند.»(21)

در تاریخ طبری نیز چنین گزارشی آمده است:

«و استصغر الحسن بن الحسن بن علی و أمه خوله ابنه منظور بن زبان بن سيار الفزارى: حسن بن بن حسن را نيز خردسال دانستند و او را نكشتند و رهايش كردند و مادرش خوله ابنه منظور بن زبان بن سيار الفزارى بود.»(22)

حسن بن حسن معروف به «المثني» است. بيشتر حسني هايي که در دوران عباسي عليه ظلم و جور آنان قيام کردند از نوادگان او به شمار مي‏ روند.(23)

حسن بن حسن (عليه السّلام) بسيار بزرگوار و فاضل بود، توليت صدقات امير المؤمنين (عليه السّلام) در اختيار او بود. (24)

 

مقتل عمر بن حسن(رضوان الله علیه)

در برخی از مقاتل از شهادت فرزند دیگر حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) عمرو بن حسن نام می برد. در برخی از منابع تاریخی و مقاتل ذکر شده است که به علت خردسالی او را نکشتند و از بازماندگان خاندان عصمت و طهارت پس از واقعه کربلا به شمار می آید. 

«و من ولد الحسن بن علي: عبد اللّه بن الحسن و القاسم بن الحسن و أبو بكر بن الحسن و عمر بن الحسن و كان صغيرا فهم أربعة.»(25)

به قولی عمرو بن حسن از شهدای کربلا نامبرده می شود مثلا خوارزمی در مقتل خود او را جزء شهدای طف شمرده است.(26)

 

 برخی نیز ایشان را از بازماندگان خاندان عصمت (علیهم السّلام) پس از واقعه کربلا دانسته اند.

ابن‏ نما حلي (م. 645 ق.) مي نويسد: او کودکي خردسال بود و حدود يازده سال داشت که در سفر کربلا عمويش را همراهي کرد. بعد از واقعه‏ کربلا با ديگران روانه‏ شام شد.(27)

در کتاب «تذکره الخواص» آمده است: «و استصغروا أيضاً عمر بن الحسن بن علي (عليهما السلام) فلم يقتلوه و تركوه: عمر بن حسن را نيز خردسال دانستند و او را نكشتند و رهايش كردند.»(28)

در تاریخ طبری درباره ایشان آمده است:

«و استصغر عمر بن الحسن بن على فترك فلم يقتل و أمه أم ولد: عمر بن حسن را نيز خردسال دانستند و او را نكشتند و رهايش كردند و مادرش ام ولد بود.»(29)

 

مقتل عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه)

درمقاتل و کتب تاریخی از دو نفر از فرزندان حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) با نام عبدالله بن حسن یاد شده است. یکی فرزند خردسالی از حضرت امام حسن مجتبی(علیه السّلام) که در آخرین لحظات زندگی حضرت امام حسین(علیه السّلام) از خیمه بیرون آمد و به سمت عموی خویش روانه شد و با تیر حرمله بن کاهل به شهادت رسید و دیگری شخصی که در میدان نبرد پس از جنگ و به درک واصل کردن دشمنان به شهادت رسید.

در ابتدا به نحوه شهادت طفل خردسالی در آخرین لحظات زندگی حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در دامانشان به شهادت رسیده است؛ می پردازیم:  

عبدالله بن حسن(رضوان الله علیه) در قریب به اتفاق همان کودکی معرفی می شود که در هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) تنها می مانند و زخمهای زیادی بر پیکر مقدس آن حضرت وارد می شود از خیمه بیرون می آید و به یاری عموی خویش می شتابد. بعضی مقاتل از کودک دیگری نیز نام می برند که خیمه بیرون می آید و در همان نزدیکی سواری او را به شهادت می رساند اما در شرح چگونگی شهادت عبدالله بن حسن(رضوان الله علیه) آمده است که خود را به عموی مجروح خود می رساند ابتدا با ضربت شمشیری دستش قطع می شود و سپس با اصابت تیری در آغوش حضرت سید الشهداء(علیه السّلام) به شهادت می رسد.

 

ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین می نویسد:

«عبد اللّه بن الحسن بن علي بن أبي طالب و أمه بنت السليل بن عبد اللّه أخي جرير بن عبد اللّه البجلي و قيل إن أمه أمّ‌ ولد و كان أبو جعفر محمد بن علي- فيما رويناه عنه-يذكر أن حرملة بن كاهل الأسدي قتله.»(30)

«عبد الله بن حسن ‏بن علی بن ابی طالب مادرش دختر سلیل بن عبدالله برادر جریر بن عبد الله بجبلى بود. [جرير بن عبد الله بجلى كه از معاريف اصحاب رسول اللّه است عموى اين بانو بود.] مادرش ام ولد بود و ابو جعفر حضرت امام محمد بن على باقر(علیه السّلام) فرمودند: قاتل عبد اللّه بن الحسين حرمله بن كاهل اسدى بود.

مدائنى روايت مى ‏كند كه مردى از خانواده‏ هانى بن ثبيت قائضى عبد الله بن الحسين را به قتل رسانيده است.»(31)

 

ابومخنف در وقعه طف و ابن سعد در طبقات الکبری قاتل او را حرمله بن کاهل معرفی نموده اند:

«وَ قُتِلَ‌ عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ أَبِي طَالِبٍ‌، رَمَاهُ‌ حَرْمَلَةُ‌ بْنُ‌ كَاهِلٍ‌ بِسَهْمٍ‌ فَقَتَلَهُ.»‌(32)

 

در مقتل مقرم در شرح به شهادت رسیدن عبدالله بن حسن(رضوان الله علیه) چنین آمده است:

«ثم إنهم لبثوا هنيئة و عادوا إلى الحسين و أحاطوا به و هو جالس على الأرض لا يستطيع النهوض فنظر عبد اللّه بن الحسن السبط (عليه السّلام) و له إحدى عشرة سنة إلى عمه و قد أحدق به القوم فأقبل يشتد نحو عمه و أرادت زينب حبسه فأفلت منها و جاء إلى عمه و أهوى بحر بن كعب بالسيف ليضرب الحسين فصاح الغلام: يا ابن الخبيثة أتضرب عمي؟ فضربه و اتقاها الغلام بيده فأطنها إلى الجلد فإذا هي معلقة فصاح الغلام: يا عماه، و وقع في حجر الحسين فضمه إليه و قال: يا ابن أخي اصبر على ما نزل بك و احتسب في ذلك الخير فإن اللّه تعالى يلحقك بآبائك الصالحين و رفع يديه قائلا: اللهم إن متعتهم إلى حين ففرقهم تفريقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة عنهم أبدا فإنهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا يقاتلونا و رمى الغلام حرملة بن كاهل بسهم فذبحه و هو في حجر عمه.»(33)

لشكريان مدّتى توقّف مى ‏كنند و سپس به سوى حضرت امام حسين (علیه السّلام) باز مى ‏گردند، در حالى كه امام (عليه السّلام) بر زمين نشسته ‏اند و نمى ‏توانند برخيزند ايشان را احاطه مى ‏كنند، عبد الله بن حسن كه يازده سال بيشتر نداشت نگاهى به عموى خود مى ‏اندازد كه در محاصره لشكريان قرار گرفته است، با سرعت به سوى عمو حركت مى‏ كند، حضرت زينب(سلام الله علیها) مى‏ خواهد او را بازدارد ولی او فرار مى ‏كند و نزد عمويش مى ‏آيد، بحر بن كعب شمشير را بالا مى‏ برد كه بر حضرت امام حسن(علیه السّلام) فرود آورد، اين پسر فرياد مى ‏زند: اى پسر خبيثه عموى مرا مى ‏زنى؟ شمشير پائين مى ‏آيد، عبد اللّه دست خود را جلوى شمشير مى‏ برد، دست به پوست آويزان مى ‏شود، اين پسر فرياد مى‏ زند: عمو جان، خود را در دامان حضرت امام حسين (عليه السّلام) مى ‏اندازد، امام (عليه السّلام) او را به سينه مى ‏چسباند و مى‏ فرمايد: اى فرزند برادر، بر اين بلا صبور باش و بدان كه براى تو خير است، خداى تعالى تو را به پدران شايسته‏ ات، ملحق خواهد كرد آنگاه دستهاى خود را  بلند كرد و فرمود: خدايا اگر تا الآن به آنها مهلت دادى پس آنها را متفرّق كن و واليان را هرگز از آنان راضى مدار، اينان ما را دعوت كردند تا يارى كنند، آنگاه به جنگ با ما برخاستند. حرملة بن كاهل تيرى به اين پسر می زند و او را در دامان عمويش ذبح می نماید.(34)

 

در مقتل مثیرالاحزان نیز مقتل عبدالله بن حسن(رضوان الله علیه) به همین نحو ذکر شده است و اضافه نموده است که پس از شهادت عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه) حضرت امام حسین(عليه السّلام) رو به آسمان كردند و فرمودند: « اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِينٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ‏ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً: حضرت امام حسين (عليه السّلام) فرمودند: بار خدايا اگر اين بندگان ستمكار و گناه پيشه ‏ات را تاكنون از نعمتهايت بهره ‏ور ساخته ‏اى، اينك آنان را تار و مار و مايه عبرت ديگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش.»(35)

 

در لهوف نحوه به شهادت رسیدن عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه) چنین شرح شده است:

«فَاسْتَدْعَى الْحُسَيْنُ(ع) بِخِرْقَةٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى‏ بِقَلَنْسُوَةٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَيْئَةً ثُمَّ عَادُوا إِلَيْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ(س) لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ وَ قِيلَ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ إِلَى الْحُسَيْنِ(ع) بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ(ع) وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ.»(36)

راوى گويد: حضرت امام حسين(علیه السّلام) پارچه اى خواست و سر را با آن بست و قلنسوه‏ اى كه بر سر نهاد و بر آن عمّامه بست.

مدّتى اندك دشمنان درنگ كردند و به سوى امام (علیه السّلام) بازگشتند و ایشان را احاطه نمودند. در اين وقت عبد اللَّه بن حسن (رضوان الله علیه) كه نوجوانى نوخاسته بود و هنوز موى بر صورتش ندميده بود از نزد زنان بيرون آمد و با شتاب خود را به كنار حضرت امام حسین(علیه السّلام) رسانيد، حضرت زينب دختر حضرت على (عليه السّلام) خود را به وى رسانيد تا او را باز دارد، عبد اللَّه به شدّت امتناع ورزيد و گفت: به خدا سوگند از عمويم جدا نگردم.

بحر بن كعب- يا حرملة بن كاهل- با شمشير قصد حضرت امام حسین(علیه السّلام) نمود، نوجوان گفت: واى بر تو اى خبيث ‏زاده آيا عمويم را مى ‏كشى؟

شمشيری را به قصد امام(علیه السّلام)  فرود ‏آورد، عبد اللَّه (رضوان الله علیه) دست بالا برد تا سپر جان عمو كند، شمشير دست عبد اللَّه (رضوان الله علیه) را تا پوست بريد و دست آويزان شد، نوجوان فرياد وا عمّاه كشيد. حضرت امام حسین(علیه السّلام) برادرزاده را گرفته و به آغوشش كشيده فرمود: «برادر زاده‏ام، بر آنچه بر تو گذشت صابر باش و خيرش بدان، زيرا خدا تو را به آباى صالحت ملحق فرمايد».

حرملة بن كاهل تيرى به سوى عبد اللَّه (رضوان الله علیه) گشود و وى را در دامن عمويش به شهادت رسانيد.(37)

 

از بین مقاتل و کتب تاریخی ای که نگارنده در باب شهادت عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه) دیده است؛ کتابهای منتهى الآمال، مناقب آل ابیطالب (علیهم السلام) (38) بحار الأنوار (39) جلاء العيون(40) و قمقام زخار و صمصام بتار(41) از به شهادت رسیدن عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه) در میدان جنگ پس از به درک واصل کردن چهارده تن از دشمنان به دست هاني بن ثبيت حضرمي(لعنه الله) گزارش شده است.

در منتهی الامال مقتل عبدالله بن حسن (رضوان الله علیه) در میدان نبرد چنین آمده است:

«قال بعض أرباب المقاتل انّه: خرج عبد اللّه بن الحسن بعد مقتل القاسم (عليه السّلام) و هو يقول:

ان تنكروني فـانـا ابـن حـيدرة

ضرغام  آجام  و  ليث قسورة

على الاعادي مثل ريح صرصرة

أكيلكم بالسيف كيل السّندرة

 

فقتل أربعة عشر رجلا، و قتله هاني بن ثبيت الحضرمي فاسود وجهه. (42)

بعضى از ارباب مقاتل گفته ‏اند كه: بعد از شهادت حضرت قاسم(عليه السّلام) به سوى ميدان عبداللّه بن الحسن (رضوان الله علیه) بيرون شد و چنین رجز خواند:

ان  تنكرونى  فانا  ابن  حيدره‏

 

ضرغام آجام‏ و  ليث  قسوره‏

على الاعادى مثل ريح صرصرة

 

اكيلكم بالسّيف كيل السندرة

       

و حمله كرد و چهارده تن را به خاك هلاك افكند، پس هانى بن ثبيت حضرمى (که صورتش سیاه باد) بر وى تاخت و او را به شهادت رساند.

و ابو الفرج گفته است: حضرت ابو جعفرامام محمد باقر(عليه السّلام) فرمودند كه حرملة بن كاهل اسدى او را به قتل رسانيد.(43)

در کتاب منتهى الآمال پس ذکر شهادت عبدالله بن حسن(رضوان الله علیه) در میدان نبرد از شهادت عبدالله بن حسن دیگری به نحوی که شرح شد؛ نقل می شود.(44)

 

شهادت بشر بن الحسن (عليه السّلام)‏

از شهادت بشر بن حسن فرزند گرامی حضرت امام حسن (علیه السّلام) در مناقب ابن شهر آشوب، جلد چهل و پنج، بحار الانوار علامه مجلسی و العوالم بحرانی ذکری به میان آمده است. و در المناقب احتمال داده است که نام عمر، بِشر بوده باشد.(45)

 

پانوشتها

(1) إقبال الأعمال، جلد ‏2، صفحه 575 - 574

(2) ذخیرة الدارین، صفحه 312

 (3)الدمعة الساکبة، جلد4، صفحه 318

(4)سید الشهداء (ترجمه الدمعه الساکبه)، صفحه 405 – 404 - محن الأبرار، صفحه 942 -  941

(5) وقعة الطف، صفحه 248 - تسمیة من قتل مع الحسین (علیه السّلام)، صفحه 150 - محن الأبرار، صفحه 939 - إبصار العين في أنصار الحسين (علیه السّلام)، صفحه 71

(6)در کربلا چه گذشت؟، صفحه 408

(7) إعلام الورى بأعلام الهدى، صفحه 248 – 247

(8) زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، صفحه 347    

(9)مقاتل الطالبیین، صفحه 92

(10)در کربلا چه گذشت؟، صفحه 408 - مع الرکب الحسیني من المدینة إلی المدینة، جلد4، صفحه383

(11) إبصار العين في أنصار الحسين علیه السلام، صفحه 71

(12) سلحشوران طف، صفحه 89- در کربلا چه گذشت؟، صفحه 408

(13) إقبال الأعمال، جلد ‏2، صفحه 574

(14) بحار الأنوار، جلد ‏44، صفحه 167

(15) زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام ( ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 179

(16) حقایق پنهان، صفحه 361 – 360

(17)مقتل الحسین(علیه السّلام) مقرم، صفحه 321- 320

(18)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 209    

(19)زندگانى دوازده امام عليهم السلام،جلد1، صفحه  609

(20) قمقام زخار و صمصام بتار، صفحه 506

(21) تذکرة الخواص، جلد2، صفحه 178

(22) تاريخ الطبري، جلد5، صفحه469

(23)زندگي دوازده امام، جلد1، صفحه 609

(24) زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، صفحه 306

(25)مقتل الحسین علیه السّلام خوارزمی، جلد2، صفحه 53

(26)مقتل الحسین علیه السّلام خوارزمی، جلد2، صفحه 53

(27) حقایق پنهان، صفحه 361

(28)تذکرة الخواص، صفحه 229 - مع الرکب الحسیني من المدینة إلی المدینة، جلد2،صفحه 384

(29) تاريخ الطّبري، جلد4، صفحه  469

(30) مقاتل الطالبیین، صفحه 93

(31) فرزندان ابو طالب، جلد ‏1، صفحه 130- 129

‌(32) وقعة الطف، صفحه 249 - الطبقات الکبری، جلد1، صفحه 476

(33) مقتل الحسين(ع)، المقرم، صفحه 295 – 294

(34)ترجمه مقتل مقرم، صفحه190 189-

(35)مثير الأحزان، صفحه 74 – 73

(36) اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى)، صفحه 122- 121

(37) لهوف ترجمه مير ابو طالبى، صفحه 154- 153

(38)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد ‏4، صفحه 106

(39)بحار الأنوار، جلد ‏45، صفحه 36

(40)جلاء العيون، صفحه 676

(41)قمقام زخار و صمصام بتار، صفحه 506

(42) منتهی الآمال في تواريخ النبي و الآل (صلوات الله و سلامه علیهم)، جلد 1، صفحه 682

(43) منتهى الآمال، جلد ‏2، صفحه 876

(44)منتهى الآمال، جلد‏2، صفحه 903

 (45) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام)، جلد‏4، صفحه 173 به نقل از ابن شهر آشوب، المناقب، جلد 4، 112- 113- بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 63 - العوالم، جلد 17، صفحه 343

 

منابع

- إبصار العين في أنصار الحسين علیه السلام، محمد سماوی، قم، مرکز الدراسات الإسلامية لممثلية الولي الفقية في حرس الثورة الإسلامية، 1377 ش.

- إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، تهران، 1390 ق.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- تاريخ طبرى (تاريخ الأمم و الملوك)، محمد بن جرير طبرى، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1387/1967

- تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة، یوسف‌ بن‌ قزاوغلی‌ ابن‌جوزی‌، محقق: حسین تقی‌زاده، قم، المجمع العالمي لاهل البيت عليهم السلام، مرکز الطباعة و النشر، ۱۴۲۶ق.

- تسمیة من قتل مع الحسین علیه السلام، فضیل ابن رسان، قم، موسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1406ق.

- جلاء العیون، محمد باقر مجلسی، قم، سرور، 1382ش.

- حقایق پنهان، احمد زمانی، قم، بوستان کتاب، 1381

- در كربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم‏)، شيخ عباس قمى، مترجم محمد باقر كمره ‏اى‏، قم، مسجد جمكران‏، 1381 ش‏.

- الدمعه الساکبه فی الاحوال النبی(ص) و العتره الطاهره، محمد باقر بن عبدالکریم بهبهانی، بحرین- منامه، مکتبه العلوم العامه، 1408ق.

- ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین علیه السلام و أصحابه، عبدالمجید بن محمدرضا حسینی حائری شیرازی، قم، زمزم هدايت، بی تا

- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى، تهران، اسلاميه، چاپ اول، 1390ق.

- زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى‏ مجلسى، مترجم محمد جواد نجفى، تهران‏، اسلاميه‏، 1362 ش‏.

- زندگانى دوازده امام عليهم السلام(ترجمه‏)، هاشم معروف الحسنى، مترجم: محمد مقدس‏، تهران‏، اميركبير،1382 ش.

- سلحشوران طف، محمد سماوی، قم، زائر، 1388 ش.

- سید الشهداء (ترجمه الدمعه الساکبه)، محمدباقر بهبهانی، ترجمه محمدعلی حسین زاده ابراهیم سلطانی نسب، تهران، صیام، 1381

- الطبقات الکبری، محمد بن سعد ابن سعد، عربستان، مکتبة الصدیق، 1414ق.

- فرزندان ابو طالب(ترجمه)، ابوالفرج اصفهانى، مترجم جواد فاضل،‏ تهران‏، كتابفروشى على اكبر علمى‏، 1339 ش‏

- قمقام زخار و صمصام بتار، فرهاد میرزا قاجار، تهران، کتابچی، 1386ش.

- اللهوف على قتلى الطفوف، على بن موسى‏ ابن طاووس،ترجمه احمد فهرى زنجانى، تهران‏، جهان‏، چاپ: اول‏، 1348 ش‏.

- لهوف، على بن موسى ابن طاووس،  ترجمه مير ابو طالبى، 1جلد، قم، دليل ما، چاپ: اول، 1380 ش.

- مثير الأحزان، ابن نما حلى، قم، ‏‏ مدرسة الإمام المهدي عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏،1406 ق.‏

- محن الأبرار، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، تهران، آرام دل،1389ش.

- مع الرکب الحسیني من المدینة إلی المدینة، علی شاوی، قم، تحسين، 1386ش.

- مقاتل الطالبیین، علی بن حسین ابو الفرج اصفهانی، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1419ق.

- مقتل الحسین علیه السلام، عبدالرزاق مقرم، بیروت، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، 1426ق.

- مقتل الحسین علیه السلام، موفق بن احمد اخطب خوارزم، قم، أنوار الهدی، 1381ش.

- مقتل الحسين عليه السلام مقرم(ترجمه)، عبد الرزاق مقرّم، مترجم محمد مهدى عزيز الهى كرمانى‏، قم‏، نويد اسلام، ‏1381 ش‏.

- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4جلد، قم، علامه، چاپ: اول، 1379 ق.

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (عربي)، شيخ عباس قمى، ‏ قم، جامعه مدرسين (موسسه النشر الاسلامى)، 1422 ق.

- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (فارسى)، شيخ عباس قمى‏، قم‏، دليل‏، 1379ش.

- موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام)، گروهی از نویسندگان، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی دفتر انتشارات کمک آموزشی، 1378

- وقعة الطف، لوط بن یحیی ابومخنف، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، 1417ق.

 

 

 

 

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه