اصول دین و ضروریات اعتقادی شیعه امامیه

خداوند عزّ و جلّ در قرآن راه علم به وجود و صفات خویش را آموخته است و شما را به تدّبر در آنچه در آفاق آسمانها و زمین و در وجود خودتان از آفرینش شگفت انگیز و حکمتهای بی نظیر به ودیعه نهاده امر فرموده است. پس چون به عقل ناب و بی غش خود تأمل و تفکر کنید یقین آورید که برای شما پروردگاری حکیم و دانا و تواناست که ستم و زشتی بر او روا نیست و پروردگار شما پیامبری به سویتان فرستاد و او را به نشانه های هویدا و معجزه های تابناک تأیید کرد و عقل به طور طبیعی و بدیهی گواهی می دهد که روا نیست خداوند امثال این آیات و معجزات را به دست دروغگویی جاری کند. چون به صدق این پیامبر یقین کردی و به او ایمان آوردی بر تو لازم می آید که از او پیروی کنی و باور داشته باشی که او در هر آنچه به تو خبر می دهد در اصول و فروع دین، راستگوست.

به آیات و اخبار متواتر ثابت شده که خدای تعالی یگانه است و شریکی در عالم هستی ندارد و عبادت غیر او جایز نیست و در آفرینش عالم از احدی کمک نگرفته است و ذات خداوند یکتاست و اجزاء بیرونی و وهمی و عقلی ندارد و معنای یکتا دارد و صفات زاید بر ذات ندارد و فنا برایش ناممکن است و او جسم و جسمانی و زمانی و مکانی نیست و بدون حیاتی زاید و کیفیتی زنده است، اراده دارد بدون اینکه چیزی به خاطرش خطور کند. بدون هیچ تفکر و اندیشه ای، آنچه می کند به اختیار است و در کارهایش مجبور نیست و بر هر چیزی تواناست و اگر بخواهد هزاران امثال این عالم را بیافریند، بدون ماده و مدت می آفریند؛ نه بر مبنایی که فیلسوف می پندارد که آفرینش اجسام جز با ماده قدیمی و استعداد ناشدنی است.

خداوند تعالی به جزئیات و کلیات همه چیز داناست و علم او به آنچه بوده و آنچه خواهد بود بر یک منوال است.

و علم او به چیزی پس از آفرینشش دگرگون نمی شود و به اندازه مثقال ذرّه ای در زمین یا آسمان از علم و آگاهی او پنهان نمی ماند؛ نه چنان که فیلسوف می پندارد که او جزئیاتش را نمی داند که این سخن کفر است و تفکر در کیفیّت علمش نه لازم بلکه جایز نیست که آیا علم او حضوری است یا حصولی؟ و در هیچ یک از صفات دیگر او بیش از آنچه که برای ما بیان و گزارش کرده اند واکاوی و تفکر لازم نیست که این تفکر به تفکر در ذات خدای تعالی برمی گردد و ما در اخبار زیادی از تفکر در ذات او نهی شده ایم.

و خدای تعالی هر چه می کند از روی حکمت و مصلحت است و به احدی ستم نمی کند و کسی را به چیزی که توان تحمل آن را ندارد تکلیف نمی کند و بندگان را که مکلف کرد به خاطر مصالح و منافع مکلف کرد و آنان در انجام دادن و ندادن تکلیفات دارای اختیارند؛ نه جبر است و نه تفویض بلکه امری میان این دو است. سخن گفتن به اینکه بندگان در کارهایشان مجبورند ظلم است و بر خدای تعالی ظلم محال است و قول بدان کفر است.

اعتقاد به اینکه خدای تعالی هیچ دخالتی در کارهای بندگان ندارد کفر است بلکه خدای تعالی با هدایت کردن و نکردن و توفیق دادن و ندادن (در صورت قابل نبودن محل) در کارهای بندگان دخالت دارد و این همان است که در عرف و شرع به آن إضلال گویند. یعنی اگر بنده گمراهی و کفر و نفاق را برگزید و لجاجت کرد خداوند این راه را بر او نمی بندد بلکه در این راه او را مدد می رساند تا گمراهتر شود.

ولی نه با هدایت و نه با ترک هدایت بنده بالفعل مجبور به هدایت و ضلالت نمی شود همچنان که اگر آقایی غلام خود را تکلیفی کند و بر ترک آن جریمه و کیفری مقرر دارد و بر آن آگاهش سازد و به همین مقدار بسنده کند و غلام آن تکلیف را انجام ندهد، خردمندان کیفر او را زشت و ستم نمی دانند.

تفکر در شبهه قضا و قدر و فرو رفتن در آن از انسان خواسته نشده است. ائمه (علیهم السّلام) ما را از تفکر در آن نهی کرده اند زیرا شبهه های قوی در آن است که خرد بیشتر مردم از حلّ آن عاجز است و بسیاری از علماء در آن گمراه شده اند پس از تفکر و تعمق در آن حذر کن که جز گمراهی و جهالت نفعی به تو نرساند.

پس از آن واجب است که به طور اجمال به حق بودن همه پیامبران و رسولان و عصمت و طهارت آنان ایمان آوری. انکار پیامبری ایشان یا دشنام دادن و مسخره کردن ایشان یا پایین آوردن شأن و مقام آن بزرگواران کفر است.

لازم است به پیامبران و کتابهایشان ایمان آوری و هر که یکی از آنان را منکر شود چنان است که همه را منکر شده است و به آنچه خداوند نازل فرموده کافر شده است.

و واجب است که به حق بودن قرآن و به طور اجمال به آنچه در آن است ایمان آوری و به اینکه قرآن از جانب خدای تعالی نازل شده و معجزه پیامبر است و انکار یا سبک شمردن آن کفر است و هر عملی که اهانت و سبک شمردن آن را به همراه داشته باشد مانند سوزاندن بدون ضرورت، افکندن در جاهای کثیف کفر است. اما آنچه اهانت را به همراه دارد مانند دراز کردن پا به طرف آن کفر است مگر به قصد توهین و سبک شمردن نباشد.

همچنین بزرگ داشتن کعبه واجب است. اهانت و سبک شمردن آن و انجام عملی که موجب توهین به آن باشد، کفر است و همچنین است کتابهای دربردارنده احادیث پیامبر و ائمه اطهار (صلوات الله علیهم). برخی از این اعمال اهانت آمیز شخص را از دین ائمه (علیهم السّلام) بیرون می برد.

و واجب است اعتقاد به وجود ملائکه و اینکه آنان اجسامی لطیف هستند و برای برخی از آنها بالهایی است و به آن فرود می آیند و فراز می شودند و انکار ملائکه مشهور مانند جبرائیل و عزرائیل و میکائیل و اسرافیل و انکار جسم بودن آنها کفر است.

و قول به عصمت و طهارت آنان واجب است و تعظیمشان نیز واجب است و استخفاف و دشنام دادن به ایشان و بر زبان آوردن آنچه موجب سبک داشتن و خوار شمردن ایشان باشد؛ کفر است.

همچنین پرستش بتها و سجده کردن برای غیر خدای تعالی به قصد عبادت کفر است. و قول به اینکه خدای تعالی در غیر خود حلول می کند چنانکه برخی از صوفیه و غلات می گویند یا قول به اتّحاد با او یا غیر خود چنانکه برخی از آنان می گویند یا اینکه خدای تعالی دارای همسر یا فرزند یا شریکی است چنانکه مسیحیان می گویند و اینکه خدای تعالی جسم است یا مکانی چون عرش دارد و جز آن یا اینکه صورتی یا جزئی یا عضوی دارد؛ همه اینها کفر است.

دیدن خدای تعالی با چشم ممکن نیست نه در دنیا و نه در آخرت. آنچه در این باره رسیده تأویل می شود. و اینکه رسیدن به کُنه حقیقت یا ذات یا صفات او ممکن نیست و تعطیل و نفی همه صفات خدای تعالی از او باطل است چنانکه بر قائلان به اشتراک لفظی این معنی لازم می آید. بلکه اثبات صفات خدای تعالی به گونه ای که نقصی را در برنداشته باشد واجب است چنانکه بگویی: او عالم است نه به مانند علم بشر که علمش حادث و زوال علمش ممکن باشد یا با پیدا شدن صورتی یا به وسیله ای و یا معلول علّتی باشد پس برای خدای تعالی صفت علم را اثبات کرده ای و از او نقصهایی را که در صفت علم ما هست نفی کرده ای و کُنه حقیقت صفات او را نمی دانی.

و می گویی: خدای تعالی بر هر چه پدید آمدنش ممکن باشد، قادر است و قدرت در ما صفتی زاید و پدیدار گشته با وسایل و ابزار است. پس این امور را از او نفی می کنی و می گویی: او قادر به ذات خود است بدون صفتی زاید و کیفیتی پدیدار گشته و بدون وسیله ای، ذات بسیط او در به وجود آوردن هر چیز کافی است.

و می گویی: خدای تعالی اراده دارد. اراده در ما اموری را دربردارد، تصور آن کاری که قصد انجام دادنش را داریم و تصور منفعت به آن کار و غالبا با تردید چند باره تا اینکه به عزم منتهی شود؛ این عزم شوقی در نفس برمی انگیزد که موجب تحریک عضلات و ابزارها می شود تا آن کار از ما سربزند. ولی اراده خدای تعالی علم قدیمی و ذاتی اوست به چیزی با مصلحتی که در آن است و پدید آوردنش در زمانی که مصلحت در پدیدار شدن آن باشد.

پس اراده خداوند تعالی یا به وجود آوردن چیزی است چنانکه در اخبار وارد شده یا علم او به اینکه (وجود) آن چیز اصلح است چنانکه متکلمان گفته اند.

همچنین می گویی: او شنوا و بیناست. آنچه در ما از شنوایی و بینایی کمال است علم به شنیدنی ها و دیدنی هاست و اینکه این علم با دو ابزار گوش و چشم و حصول دیگر شرایط، پیدا می شود زیرا ما ناتوانیم و نیاز به این آلات و ابزار داریم ولی شنوایی و بینایی خداوند، علم ازلی و ابدی اوست به شنیدنی ها و دیدنی ها به ذات بسیط خود بدون پیدا شدن صورتی و بی هیچ ابزاری و شرط بودن این چیزها در شنیدن و دیدن از صفات نقص است.

و می گویی: او زنده است. زندگی در ما صفتی زاید است که حس و حرکت را اقتضاء دارد و در خدای تعالی بر وجهی ثابت است که نقص در بر ندارد. او به ذات خود زنده است زیرا افعال از او صادر می شود و همه چیز را می داند. پس ذات بسیط او به جای صفات و آلات در ماست. آنچه در حیات کمال است چون مُدرِک فَعّال بودن برای او ثابت است و آنچه نقص است چون نیاز به کیفیات و آلات از او نفی می شود.

 و می گویی: او گویاست. سخن گفتن در ما فقط با وسایل و ابزار است و سخن گفتن خدای تعالی ایجاد اصوات است در هر چه بخواهد یا ایجاد نقوش است در هر چه بخواهد یا افکندن و جاری کردن کلام است در فرشته یا نفس پیامبر و جز اینها و خداوند در این کار نیاز به ابزار ندارد و کلام او حادث است و از صفات فعلش می باشد؛ از این گویایی آنچه کمال ذاتی است قدرت خدای تعالی بر ایجاد کلام یا علم او به معنا و مدلولات کلام است و این دو (قدرت و علم) از صفات ذاتی قدیم اویند و زاید بر ذات خدای تعالی نیستند. و چنین است سایر صفات خداوند...

ما صفتی را از او نفی یا برای او اثبات نمی کنیم که موجب نقص و عجز باشد. و بدان که خدای تعالی صادق است و دروغ از او روا نیست. و باید معتقد باشی که جهان حادث است یعنی هر چه جز خداست پدید آمده است و به این معنی که زمان هستی یافتن آن از ازل، سرآغازی دارد و در مدّت معینی به انجام می رسد نه بنا بر آنچه کافران تأویل کرده اند از حدوث ذاتی جهان هستی، اجماع همه دینداران بر این معناست که ما گفتیم و اخبار بدین قول متفق و متواتر است. و قول به قدم بودن جهان و قول به عقول قدیمه و هیولی چنانکه فلاسفه گفته اند؛ کفر است.

بدان که انکار آنچه ثابت شده که ضروری دین است به گونه ای که بر احدی از مسلمانان جز اندکی مخفی نباشد، کفر است.

از اصول دیگری که از ضروریات دین امامیه شمرده می شود در مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) باید معتقد باشی که ایشان از ابتدای عمر تا به آخر عمر از گناهان صغیره و کبیره معصوم بوده اند، همچنین ایشان اشرف مخلوقات هستند و از همه پیامبران و ملائکه برترند و علوم همه پیامبران را می دانند و علم آنچه بوده و آنچه تا روز قیامت می باشد را می دانند و آثار و کتب پیامبران گذشته مانند تورات و انجیل و زبور و صُحُف آدم، ابراهیم، شیث، عصای موسی، خاتم سلیمان، جامه ابراهیم و تابوت و الواح و دیگر اشیاء نزد ایشان است.

و اینکه از غاصبان حق ائمه معصومین (علیهم السّلام) و از کسانی که با حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) به دشمنی و جنگ برخاستند بیزاری بجویی .

و اینکه معتقد باشی هر کدام از ائمه معصومین (علیهم السّلام) که به جهاد کردن برخاستند یا هر کدام که از جهاد خودداری کردند و فرونشستند و سکوت هر یک که خاموشی گزیدند و نطق هر یک که خاموشی گزیدند و نطق هر یک که زبان گشودند و همه گفتار و کردار و احوال ایشان به امر خدای تعالی است و هر آنچه را که رسول خدا می دانست به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آموخت. هر یک از ایشان که جانشین امام پیش از خود می شد به وقت امامتش علم او را به تمام و کمال می دانست و ایشان از روی رأی و اجتهاد (شخصی معارف و احکام دین را) بیان نمی کنند بلکه همه احکام را به تعلیم الهی می دانند و نسبت به چیزی جاهل نیستند تا برای برطرف کردن جهل از کسی بپرسند. ائمه معصومین (علیهم السّلام) همه زبانها را می دانند و همه اصناف مردم را با ایمان و کفرشان می شناسند و اعمال امت، نیک و بد هر روز به ایشان عرضه می شود.

بر تو واجب است که به معراج جسمانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اقرار کنی. (یعنی حضرت با بدن جسمانی خود عروج کرد و از آسمانها گذشت.) و به شبهه فلاسفه که می گویند: خرق افلاک، شکافتگی و التیام پذیری در افلاک ناممکن است، گوش ندهی که این شبهه، سست و بی پایه است و معراج از ضروریات دین است و انکارش کفر می باشد.

نسبت به آنچه از اخبار ایشان به تو رسیده در مقام تسلیم باش، اگر فهم تو آن را درک کرد و عقلت به آن رسید به تفصیل به آن ایمان می آوری وگرنه سربسته ایمان می آوری و عملش را به عالمان حقیقی می سپاری. مبادا خبری از اخبار ایشان را به خاطر نارسایی عقلت رد کنی. ای بسا که خبری حقیقی و درست باشد و تو با کژفهمی خود آن را رد کرده باشی و این چنین خدا را بر اورنگ فرمانفرمایی اش تکذیب کرده ای. چنانکه حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: چون کسی حدیثی برای شما نقل کرد آن را تکذیب نکنید چه می دانید شاید حق باشد و شما با این تکذیب خدا را بر تخت فرمانروایی اش تکذیب کرده باشید. (بحارالانوار، جلد2، صفحه 186، حدیث 10)

از اصول دیگری که از ضروریات دین امامیه شمرده می شود به جای آوردن حج تمتع است. و گفتن «حی علی خیر العمل» در اذان.

واجب است به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دوازده (علیهم السّلام) به هنگام مرگ نیکان و بدان و مومنان و کافران اقرار کنی. مومنان از شفاعت ایشان در آسان کردن سختیهای مرگ و بی هوشیهای آن بهره مند می گردند و بر منافقان و دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام) سخت می گیرند. در اخبار وارد شده که اشکی که از چشمهای مومنان به هنگام مرگ می آید از شدت سرور و شادمانی دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) می باشد و اقرار به این طور اجمال واجب است و تفکر در کیفیّت آن لازم نیست که با بدنهای اصلی یا مثالی یا به گونه ای دیگر حاضر می شوند و تأویل (این حضور) به علم یا نقش بستن صُوَر در قوای خیالی روا نیست زیرا که این تحریف ثابت شده دین و تباه کردن و بر باد دادن عقاید مومنان است.

واجب است ایمان داشتن به اینکه روح پس از جدا شدن از جسد باقی است و به جسدی مثل این جسد تعلق می گیرد و همراه جنازه اش می باشد و بر تشییع کنندگانش آگاه است، اگر مومن باشد آنان را سوگند می دهد که برای رسیدن به وعده های خداوند شتاب کنند و اگر منافق باشد در شتاب نکردن خاکسپاری به همراهان سوگند می دهد زیرا از عذاب مهیا گشته برایش در هراس است و او به همراه غسل دهنده و گرداننده و تشییع کننده خود است تا در قبر دفن شود و تشییع کنندگان بازگردند، آنگاه روح به جسد اصلی اش منتقل می شود اگر اهل عذاب باشد دو ملک نکیر و منکر در سیمایی هول انگیز بیایند و اگر از نیکان باشد بشیر و مبشّر در سیمایی دل انگیز بیایند و از عقاید او و امامانی که بدیشان اعتقاد دارد یک یک بپرسند اگر از پاسخ یکی بازبماند با گرزی از آتش چنان او را بزنند که قبرش تا روز قیامت پر از آتش شود و اگر درست پاسخ دهد او را به کرامت و نوازش خداوندی مژدگانی دهند. مبادا و مبادا که این دو فرشته و پرسش آنان را تأویل کنی که این از ضروریات دین است.

و مبادا به تأویل بی دینان درباره فرشتگان به عقول و نفوس فلکیه گوش کنی که آیات متفق و اخبار متواتر است به اینکه آنان اجسامی لطیف هستند که می توانند به اشکال مختلف درآیند و رسول خدا و ائمه هدی (علیهم السّلام) آنان را می بینند و برخی از آنان دو بال برخی سه بال برخی چهار بال دارند و آنان بیشترین و عظیمترین خلق خدا هستند و اخبار بسیاری از هر یک از ائمه (علیهم السّلام) در چگونگی عظمت و شگفتی آفرینش و شئون و کارها و حالات فرشتگان وارد شده است.

و واجب است معتقد باشی که آسمانها لایه لایه روی هم چیده نشده بلکه از هر آسمان تا آسمان دیگر پانصد سال مسافت است و میان آنها انبوهی از فرشتگان است. در احادیث، وارد شده است که جای پایی در آسمانها نیست مگر اینکه فرشته ای در آن به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول است.

و واجب است که به عصمت فرشتگان معتقد باشی و به آنچه در تواریخ و تفاسیر عامه که از تواریخ یهود گرفته اند و در میان مردم عامی شهرت یافته است مانند قصه هاروت و ماروت و نسبت خطاکاری به پیامبران دادن گوش نسپار. در اخبار ما این نسبتهای ناروا رد شده است و آیاتی که در این باره وجود دارد به وجهی که فسق و خطای پیامبران را دربرندارد؛ تفسیر کرده اند.

ایمان تو، تو را ملزم می کند که وجود فشار قبر را سربسته بپذیری اما اینکه آیا فشار قبر برای همه مردم است یا مخصوص مومنان غیرکامل است؟ از بسیاری از اخبار قول دوم آشکار می شود. باید بپذیری که فشار قبر در بدن اصلی است نه مثالی. و پس از پرسش و فشار قبر روح به بدن مثالی منتقل می شود. گاهی مردگان با بدن مثالی روی قبرهای خود می آیند و به دیدارکنندگانشان می نگرند و با ایشان انس می گیرند و از این دیدار کامیاب می گردند البته اگر مومن باشند. و گاه به وادی السّلام که بر شرافت دهنده آن مکان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) هزار تحیّت و سلام باد، منتقل می شوند. گاه به بهشت دنیا منتقل می شوند و از نعمت آن برخوردار می گردند و از میوه هایش می خورند و از آب نهرهایش می آشامند؛ چنانکه خداوند متعال فرموده است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده ‏اند، مرده مپندار، بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند.* به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته ‏اند؛ شادى مى‏ كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى ‏شوند.»

و اگر کافر معاند باشند آنان را به دوزخ دنیا می برند و تا روز قیامت عذاب می شوند و اگر مستضعف باشند ظاهر برخی اخبار حاکی از آن است که تا روز قیامت مهلت داده می شوند؛ نه در نعمت هستند و نه در عذاب.

و واجب است معتقد باشی که خدای تعالی در دنیا، بهشت و جهنمی دارد غیر از بهشت جاویدان و جهنم جاویدان.

و واجب است که بهشت و جهنم را همانگونه بپذیری که شارع بیان کرده است و تأویل آن دو به معلومات حقّه و باطله و اخلاق حسنه و رذیله، کفر و الحاد است. بلکه واجب است بپذیری که آن دو هم اکنون آفریده شده اند، نه آفریده خواهند شد؛ از حضرت امام رضا (علیه السّلام) روایت است که هر کس این را منکر شود منکر آیات (خدا) و منکر معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و کافر است.

و واجب است به رجعت ایمان داشته باشی که این از ویژگیهای شیعه است و ثبوت آن از ائمه (علیهم السّلام) میان خاصّه و عامّه مشهور است. از ایشان روایت شده است که کسی که به رجعت ما ایمان نیاورده باشد از ما نیست.

آنچه از اخبار پیداست این است که خداوند در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا پیش از او گروهی از مومنان را برمی انگیزد و گرد می آورد تا چشمهای آنان را به دیدار امامانشان و دولت فرخنده حضرات روشن کند و گروهی از کافران و مخالفان را برمی انگیزد و گردآورد تا پیش از آخرت در همین دنیا از آنان انتقام گیرد ولی مستضعفان دو گروه (مومن و کافر) بازگردانده نمی شوند مگر در قیامت کبری.

اما درباره رجعت ائمه (علیهم السّلام) اخبار زیادی بر رجعت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و حضرت امام حسین (علیه السّلام) دلالت دارد. از برخی اخبار رجعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه دیگر (علیهم السّلام) استنباط می شود. اما اینکه رجعت ایشان در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا پیش از آن یا پس از آن باشد، اخبار مختلف است.

و واجب است معتقد باشی که خدای تعالی روز قیامت مردم را گرد می آورد و روحهای آنان را به بدنهای اصلی آنان باز می گرداند و انکار و تأویل رستاخیز حشر در قیامت بدانچه موجب انکار ظاهر آن شود به اجماع کفر و الحاد است و بیشتر آیات قرآن در اثبات رستاخیز و حشر در قیامت و کفر منکر آن می باشد. به شبهه های فلاسفه که بازگرداندن نیست شده را غیرممکن می دانند و آیات و اخبار رسیده در این باره را تأویل می کنند؛ توجه نکن.

و واجب است که به حقیقت حسابرسی قیامت و دادن نامه های گشوده اعمال به دست راست و چپ بندگان اقرار کنی و به اینکه خدای تعالی برای هر انسان دو فرشته گمارده یکی از راست و دیگری از چپ؛ فرشته راست؛ خوبیها را می نویسد و فرشته چپ؛ بدیها را، در هر روز دو فرشته کارهای آن روز را می نویسند و در پایان روز کارنامه روزانه او را بالا می برند و دو فرشته دیگر برای شامگاه می آیند و کارهای شبانه او را می نویسند. مبادا که این را تأویل کنی که کفر است.

و واجب است به شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) ایمان داشته باشی و اینکه خدای تعالی به وعده ثواب خود به اهل طاعت وفا می کند ولی ممکن است نسبت به وعده عذابش وفا نکند. یعنی مومنانی را که اهل معصیت بوده اند و موفق به توبه نشدند؛ بیامرزد. خدای تعالی به مقتضای وعده اش، توبه توبه کاران را می پذیرد و کافران و دشمنان لجوج از اهل خلاف را در آتش دوزخ جاودان می دارد و مستضعفان از اهل خلاف که کارشان به امر خدا واگذارده شده احتمال نجاتشان به فضل و بخشش خدا می رود و مستضعفان کسانی هستند که خردهایشان ضعیف است و گروهی از آنان خردشان به خرد کودکان می ماند. همچنین دسته ای دیگر از اینان کسانی هستند که حجت چنان که هست برایشان تمام نشده است یا اینکه مومنان به بهشت می روند و در آن جاودان می مانند یا بدون هیچ عذابی در بزرخ یا در آتش جهنم  جاودان می مانند.

بدان که شفاعت اختصاص به مومنان دارد و شامل دیگران نمی شود. و بدان که حَبط به معنی باطل شدن ثواب کارهای نیک و تکفیر به معنی پوشاندن جرم و گناه نزد من به برخی از معانی این دو ثابت است و آیاتی که بر حبط و تکفیر دلالت دارند، از شمار بیرون است و اخبار آن از حد افزون. دلایل وارده شده بر نفی این دو ضعیف است چنانکه بر اهل تدبر پنهان نیست.

ناگریز باید به هر آنچه زبان شارع بدان گویا شده از صراط و میزان و همه احوال قیامت و هول و هراسهای آن، ایمان آوری و آنها را به چیزی دیگری تأویل نکنی مگر آنکه تأویلی که از صاحب شرع وارد شده است. زیرا سرآغاز کفر و بی دینی تصرّف در اسرار و قوانین شریعت با خردهای ناتوان و هواهای پست و بی بها است.

خداوند همه مومنان را از این گونه تصرفات و تمایلات انحرافی در امان بدارد.

«وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»‏

برگرفته از کتاب اعتقادات

تألیف: علامه ملا محمد باقر مجلسی – ترجمه: حسین مصاحب نیا   

 

پیوست ها