به دلیل اهمیتی که معصوم بودن ائمه اطهار (علیهم السّلام) در ابلاغ امور دینی و دستورات الهی و هدایت مردم و تبیین دین برای بشر و عمل به دستورالعملهای ابلاغی در طول اعصار پس از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) وجود دارد، ضرورت تبیین عصمت امام بسیار ضروری و کلیدی در دریافت ماموریت ائمه هدی (علیهم السّلام) می باشد. به همین دلیل هم در آیات قرآن هم در واقعه های رخداده در دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و هم احادیث حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بر عصمت اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم) تأکید شده است.
معرفی مقام عصمت
از آنجا که شناخت کامل و دقیق مقام امام و صفات امام خارج از توان بشر است در این مجال احادیثی را که ائمه معصومین (علیهم السّلام) و یاران ایشان (رضوان الله علیهم) درباره شناساندن مقام عصمت نقل کرده است؛ ذکر می کنیم:
هشام بن حکم از اصحاب حضرت امام صادق (علیه السّلام) و حضرت امام کاظم (علیه السّلام) صفات معصوم را چنین شرح داده است:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي طُولِ صُحْبَتِي لَهُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْكَلَامِ فِي عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّي سَأَلْتُهُ يَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِيهِ وَ بِأَيِّ شَيْءٍ يُعْرَفُ فَقَالَ إِنَّ جَمِيعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَ الْحَسَدُ وَ الْغَضَبُ وَ الشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مَنْفِيَّةٌ عَنْهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ حَرِيصاً عَلَى هَذِهِ الدُّنْيَا وَ هِيَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ خَازِنُ الْمُسْلِمِينَ فَعَلَى مَا ذَا يَحْرِصُ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ حَسُوداً لِأَنَّ الْإِنْسَانَ إِنَّمَا يَحْسُدُ مَنْ فَوْقَهُ وَ لَيْسَ فَوْقَهُ أَحَدٌ فَكَيْفَ يَحْسُدُ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَغْضَبَ لِشَيْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ غَضَبُهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ فَرَضَ عَلَيْهِ إِقَامَةَ الْحُدُودِ وَ أَنْ لَا تَأْخُذَهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ لَا رَأْفَةٌ فِي دِينِهِ حَتَّى يُقِيمَ حُدُودَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَتَّبِعَ الشَّهَوَاتِ وَ يُؤْثِرَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَبَّبَ الْآخِرَةَ كَمَا حَبَّبَ إِلَيْنَا الدُّنْيَا فَهُوَ يَنْظُرُ إِلَى الْآخِرَةِ كَمَا نَنْظُرُ إِلَى الدُّنْيَا فَهَلْ رَأَيْتَ أَحَداً تَرَكَ وَجْهاً حَسَناً لِوَجْهٍ قَبِيحٍ وَ طَعَاماً طَيِّباً لِطَعَامٍ مُرٍّ وَ ثَوْباً لَيِّناً لِثَوْبٍ خَشِنٍ وَ نِعْمَةً دَائِمَةً بَاقِيَةً لِدُنْيَا زَائِلَةٍ فَانِيَةٍ.»(1)
«محمد بن ابى عمير گوید در طول مصاحبت با هشام بن حکم نیکوتر از این سخن که درباره صفت عصمت در امام بود از او نشنیدم و استفاده نکردم. روزي از او پرسیدم: آیا امام معصوم است؟ گفت: آري. به او گفتم كه حقيقت صفت عصمت در او چيست و به چه دليل شناخته شود؟ گفت همه گناهان چهار سبب دارد كه پنجمى براى آنها نيست: حرص و حسد و خشم و شهوت و اينها از او منتفى است. روا نيست كه او حريص بر اين دنيا باشد با اينكه دنیا زير خاتم او است چون امام خزينه دار مسلمانان است و ديگر چه حرصى دارد. نمي تواند حسود باشد زيرا انسان بر مافوق خود حسد مي برد و احدى مافوق او نيست و چطور بر زير دست خود حسد مي ورزد و روا نيست براى هيچ امر دنيا به خشم آيد مگر آنكه براى خدا غضب كند چون كه خداى عز و جل بر او فرض كرده است حدود را اقامه كند و در زمينه خدا تحت تأثير سرزنش و رقت قرار نگيرد تا حدود خداى عز و جل را اقامه كند و نمي تواند پيرو شهوت باشد و دنيا را به آخرت ترجيح دهد زيرا خداى عز و جل آخرت را براى او محبوب كرده است چنانچه دنيا را براى ما و او به آخرت نگرد به همان چشمى كه به دنيا نگرد و كسى باشد كه به خاطر روى زشتى روى زيبا را ترك كند و خوراك خوشمزه را براى خوراك تلخ از دست بدهد و جامه نرم را براى جامه زبر وانهد و نعمت پاينده و باقى را براى دنياى زائل فانى ترك كند.»(2)
در معانی الخبار هشام بن حکم از قول حضرت امام صادق (علیه السّلام) معصوم را شخصی معرفی می کند که از همه محرمات دوری می کند و به خدا تمسک جسته است:
«حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِيُّ بِالرَّيِّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي الْحَسَنِ الْحَنُوطِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ: قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ مَا مَعْنَى قَوْلِكُمْ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً فَقَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ.»(3)
«حسین اشقر نقل کرده است به هشام بن حکم گفتم: منظور شما از اینکه می گویید: امام باید معصوم باشد چیست؟ هشام گفت: من از حضرت امام صادق (علیه السلام) این سؤال را کردم ایشان در جواب فرمودند: معصوم کسی است که از همه محرمات خدا به توفیق خدا خودداري کند. خداوند متعال فرموده اند: «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»: و هر کس به خدا تمسک جوید قطعا به راه راست هدایت شده است.(سوره مبارکه آل عمران، آیه 101)»(4)
حضرت رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) در حدیثی تولّاى به معصومین؛ حضرت امیرالمومنین و اولادش ائمّه اطهار (علیهم السّلام) را راه تمسک جستن به خداوند متعال معرفی نموده اند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تَاتَانَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ التَّمِيمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (ع) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع) عَنِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْقَضِيبِ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ بِيَدِهِ وَ يَكُونُ مُسْتَمْسِكاً بِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ.»(5)
«محمّد بن علىّ ماجيلويه و احمد فرزند علىّ بن ابراهيم و حسين بن ابراهيم تاتانه بسند مذكور در متن از محمّد بن علىّ تميمى روايت كردهاند كه گفت: حضرت علىّ بن موسى (عليهما السّلام) از پدرش از نياى بزرگوارش (عليهم السّلام) از حضرت اميرمؤمنان (عليه السّلام) نقل کردند که رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) فرمودند: هر كس خوش دارد بر شاخه اى از نهال ياقوت سرخى كه خداوند آن را با دست قدرت خويش كشته است؛ تمسک جوید بايد تولّاى علىّ و اولادش ائمّه اطهار را در دل داشته باشد زيرا آنان برگزيدگان خداوند عزّ و جلّ مي باشند و خالصان و منتخبان او هستند و معصوم و مصون از هر خطا و از هر لغزشى به دور هستند.»(6)
گواهی جبرئیل بر عصمت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)
«حَدَّثَنِي الْقَاضِي أَبُو الْحَسَنِ أَسَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ السُّلَمِيُّ الْحَرَّانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو جَعْفَرٍ عُمَرُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَتَكِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَفْوَةَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ النَّوْفَلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي عَمِّي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ أَخْبَرَتْنِي فَاطِمَةُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ (ع) عَنْهُ (ص) قَالَ: أَخْبَرَنِي [جَبْرَئِيلُ] عَنْ كَاتِبَيْ عَلِيٍّ أَنَّهُمَا لَمْ يَكْتُبَا عَلَى عَلِيٍّ ذَنْباً مُذْ صَحِبَاه.»(7)
«حسن بن حمزه نوفلی از عموي خود و او از پدرش و او از جدش و او از حسن بن علی (علیه السّلام) و ایشان از حضرت فاطمه (علیها السّلام) دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: جبرئیل به من گفت دو فرشته اي که مأمور نوشتن اعمال علی هستند به من گفتند از زمانی که همراه او بوده اند گناهی از او ننوشته اند.»
امام بری از ظلم و شرک
مقام امامت والاتر از این است که ظالم، بت پرست و مشرک بتواند به آن نائل شوند. امامان که خود راهنما و چراغ روشن هدایت برای مردم و راه مستقیم رسیدن به حق هستند حجت خدا و باب اللَّه و لسان الله و وجه اللَّه و عين اللَّه در ميان مردم هستند و خداوند امر دين خود را به ايشان تفويض نموده است و اركان ايمان و پايه هاى اسلام هستند بنابراین ظلم و شرک از آنان به دور است.
در اهمیت این موضوع می توان به آیه 124، سوره مبارکه بقره اشاره نمود که خداوند به حضرت ابراهیم (علیه السّلام) فرمودند عهد من به ظالمان نمی رسد. در کتب حدیثی و تفسیری در این باب مفصل سخن گفته شده است که در اینجا به چند مورد اشاره می شود:
شیخ طوسی در امالی در این باره حدیثی از حضرت رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) نقل نموده است:
«أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي وَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّبَرِيُّ قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مِينَا مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ. فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ كَيْفَ صِرْتَ دَعْوَةَ أَبِيكَ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَى إِبْرَاهِيمَ «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» فَاسْتَخَفَّ إِبْرَاهِيمُ الْفَرَحَ، فَقَالَ: يَا رَبِّ، «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» أَئِمَّةً مِثْلِي فَأَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَيْهِ: أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ، إِنِّي لَا أُعْطِيكَ عَهْداً لَا أَفِي لَكَ بِهِ. قَالَ: يَا رَبِّ، مَا الْعَهْدُ الَّذِي لَا تَفِي لِي بِهِ قَالَ: لَا أُعْطِيكَ لِظَالِمٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ. قَالَ: يَا رَبِّ، وَ مَنِ الظَّالِمُ مِنْ وُلْدِي الَّذِي لَا يَنَالُ عَهْدَكَ قَالَ: مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً. قَالَ إِبْرَاهِيمُ: «وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ، رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ.»
قَالَ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): فَانْتَهَتِ الدَّعْوَةُ إِلَيَّ وَ إِلَى أَخِي عَلِيٍّ لَمْ يَسْجُدُ أَحَدٌ مِنَّا لِصَنَمٍ قَطُّ، فَاتَّخَذِنيَ اللَّهُ نَبِيّاً، وَ عَلِيّاً وَصِيّاً.»(8)
«عبداللَّه بن مسعود روایت کرده است رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: من دعا و درخواست پدرم ابراهیم هستم. عرض کردیم: اي رسول خدا، چگونه شما دعاي ابراهیم شدید. فرمودند: خداوند عزّ و جلّ به ابراهیم وحی کرد: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما: من تو را پیشواي مردم قرار دادم.» ابراهیم شادمان شد و عرض کرد: پروردگارا، آیا از فرزندان من نیز کسی مانند من امام خواهد شد. خداوند عزّ و جلّ به او وحی کرد: اي ابراهیم، من با تو پیمانی نخواهم بست که به آن وفا نکنم. عرض کرد: آن چه پیمانی است که آن را برایم وفا نخواهی کرد؟ فرمود: عهد من به ستمکاران نسل تو نخواهد رسید. عرض کرد: پروردگارا، آن ستمکاران نژادم که به این مقام نمی رسند چه کسانی هستند؟ فرمود: هر که بر بت سجده کند هرگز او را امام نخواهم کرد و درست نیست چنین کسی امام شود. ابراهیم عرض کرد: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصنام * رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ: و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار* پروردگارا، آنها [بتها] بسيارى از مردم را گمراه ساختند. هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى من كند تو بخشنده و مهربانى. (سوره مبارکه ابراهیم، آیه 35 و 36)»
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: دعاي ابراهیم منتهی به من و برادرم علی شد که هیچ کدام از ما هرگز براي بت سجده نکردیم. خداوند مرا پیامبر و علی را وصی قرار داد.»(9)
در تفسیر برهان نیز در این باب که ظالم شایستگی امامت ندارد چنین نقل شده است:
«و قوله عز و جل: لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ يعني بذلك أن الإمامة لا تصلح لمن قد عبد وثنا أو صنما أو أشرك بالله طرفة عين و إن أسلم بعد ذلك و الظلم وضع الشيء في غير موضعه و أعظم الظلم الشرك، قال الله عز و جل: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ و كذلك لا يصلح للإمامة من قد ارتكب من المحارم شيئا صغيرا كان أو كبيرا و إن تاب منه بعد ذلك و كذلك لا يقيم الحد من في جنبه حد، فإذن لا يكون الإمام إلا معصوما، و لا تعلم عصمته إلا بنص الله عز و جل عليه على لسان نبيه (صلى الله عليه و آله)، لأن العصمة ليست في ظاهر الخلقة فترى كالسواد و البياض و ما أشبه ذلك، و هي مغيبة لا تعرف إلا بتعريف علام الغيوب عز و جل.»(10)
«معناي آیه «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» این است که هر کسی که حتی یک لحظه بتی را پرستیده یا براي خداوند متعال، شریک قائل شده باشد، اگر چه پس از آن اسلام بیاورد، شایستگی امامت ندارد. ظلم به معناي قرار دادن چیزي در غیر مکان آن است و بزرگترین ظلم، شرك ورزیدن است. خداوند عز و جل فرمود «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ: به راستی شرك ستمی بزرگ است.(سوره مبارکه لقمان، آیه 13)» همچنین هر کسی که مرتکب گناه صغیره یا کبیره اي شود اگر چه پس از آن توبه کند، صلاحیت امامت را ندارد. همان طور که کسی که باید بر او حدي جاري شود نمی تواند بر کس دیگري حد جاري کند.
بنابراین تنها معصوم می تواند امام باشد و عصمت او جز با تصریح خداوند عز و جل بر آن که بر زبان پیامبرش جاري می سازد، دانسته نمی شود.»(11)
در الإختصاص درباره آیه 124سوره مبارکه بقره در تبیین مقام امام و شرایط امام چنین آمده است:
«عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ صَالِحِ بْنِ حَمَّادٍ الرَّازِيِّ يَرْفَعُهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (ع) يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ (ع) «قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِي.(12)
«صالح بن حماد نقل کرده است از حضرت امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمودند: خداوند قبل از اینکه ابراهیم را پیامبر کند، او را بنده خویش نمود و قبل از اینکه مرتبه رسالت به او بخشد، او را به مقام نبوت رساند و قبل از اینکه او را خلیل خود برگزیند، او را رسول خود قرار داد و قبل از اینکه او را امام قرارش دهد او را خلیل خود نمود. وقتی این مقامها را به او داد، فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما: من تو را پیشواي مردم قرار دادم.(سوره مبارکه بقره، آیه 124)»
ابراهیم که عظمت مقام امامت را می دانست؛ گفت: «وَ مِن ذُرِّیَّتِی از دودمانم [چطور؟]» قَالَ فرمود: «لَا یَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ: پیمان من به ظالمان نمی رسد.» فرمودند: سفیه نمی تواند امام بر پرهیزگار شود.»(13)
ضرورت عصمت برای امام و منصوص بودن ائمه اطهار
برای اینکه دستور الهی همانگونه که خداوند بر پیامبرش (صلی الله علیه و آله) نازل نموده است به نسلهای بعد برسد و تأویل و تفسیر در دین راه نیابد وجود عصمت برای ائمه اطهار (علیهم السّلام) ضروری و مبرهم است. از آنجایی که صفت عصمت نمود بیرونی ندارد باید از طریق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) کسانی را که خدا آنان را پاک و مطهر قرار داده است به مردم معرفی شوند و این همان معنای منصوص بودن ائمه اطهار (علیهم السّلام) است.
شیخ صدوق درباره دلیل وجود عصمت برای امام می نویسد:
«دليل بر عصمت امام اين است: هر سخنى كه از گوينده اى نقل مى گردد، تأويلات مختلفى در آن احتمال داده مى شود و حتّى آيات قرآن و رواياتى كه مورد اجماع فرقه هاى مختلف مسلمين است كه صحيح و بدون تغيير و تبديل و كم و زياد شدن در آن دست نخورده باقى مانده است، باز هم احتمال تأويلهاى گوناگونى در آن مى رود. بنابراين لازم است، يك خبردهنده راستگو كه از دروغگویى عمدى و خطا مبرّا است به همراه آن خبر باشد تا مردم را از منظور و نيّت درست و حقّ خدا و پيغمبرش يعنى آنچه كه در قرآن و احاديث هست، آگاه سازد.»(14)
در باب اختصاص داشتن سلسه امامت در اهل بیت پیامبر (صلى اللَّه عليه و آله) در معاني الأخبار حدیثی از حضرت امام موسى بن جعفر به نقل از حضرت امام سجّاد (عليهما السّلام) آمده است که در این مجال ذکر می شود:
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِي الْجُرْجَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِيُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِيفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّاسُ بْنُ يَزِيدَ بْنِ الْحَسَنِ الْكَحَّالُ مَوْلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) قَالَ: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ فَقَالَ هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا يَفْتَرِقَانِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْإِمَامُ يَهْدِي إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَهْدِي إِلَى الْإِمَامِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ.»(15)
«عبّاس كحّال غلام زيد بن علىّ گويد: پدرم برايم گفت: حضرت امام موسى بن جعفر به نقل از پدرش از جدش از حضرت امام سجّاد (عليهم السّلام) فرمودند: امام فقط از خاندان ماست و جز معصوم، شخص ديگرى نمى تواند امام باشد و عصمت صفتی نیست که در ظاهر پیدا باشد تا امام با آن شناخته شود به همین جهت باید از قبل منصوص باشد و به همين جهت امكان ندارد معصوم بودن كسى را به دست آورد مگر خدا به وسيله پيغمبرش آن را تصريح فرموده باشد.
شخصى عرض كرد: اى فرزند گرامى رسول خدا معنى معصوم چيست؟ فرمود: معصوم شخصى است كه به ريسمان الهى تمسک جسته است و از آن جدا نمی شود و بدین روی هرگز به گناهى آلوده نگردد و رشته محكم خدا قرآن است كه آن دو تا روز قيامت از يكديگر جدا نگردند. تا رستاخيز امام به قرآن هدايت مىكند و قرآن به امام راهنمائى مى نمايد و خدا فرموده است: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»: همانا اين قرآن مردم را به راستترين و استوارترين طريقه هدايت مىكند. (سوره مبارکه اسراء، آیه 9)»(16)
در کتاب کمال الدین در مناظره هشام بن حکم با یکی از خوارج به نام ضرار در مجلس یحیی بن خالد هشام درباره ضرورت عصمت برای امام چنین استدلال می آورد:
«وَ أَمَّا الْأَرْبَعُ الَّتِي فِي نَعْتِ نَفْسِهِ فَأَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ كُلِّهِمْ بِفَرَائِضِ اللَّهِ وَ سُنَنِهِ وَ أَحْكَامِهِ حَتَّى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مِنْهَا دَقِيقٌ وَ لَا جَلِيلٌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا وَ أَنْ يَكُونَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَنْ يَكُونَ أَسْخَى النَّاسِ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَزِيدَ الْإِبَاضِيُّ مِنْ أَيْنَ قُلْتَ إِنَّهُ أَعْلَمُ النَّاسِ قَالَ لِأَنَّهُ إِنْ لَمْ يَكُنْ عَالِماً بِجَمِيعِ حُدُودِ اللَّهِ وَ أَحْكَامِهِ وَ شَرَائِعِهِ وَ سُنَنِهِ لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِ أَنْ يُقَلِّبَ الْحُدُودَ فَمَنْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَطْعُ حَدَّهُ وَ مَنْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْحَدُّ قَطَعَهُ فَلَا يُقِيمُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَدّاً عَلَى مَا أَمَرَ بِهِ فَيَكُونُ مِنْ حَيْثُ أَرَادَ اللَّهُ صَلَاحاً يَقَعُ فَسَاداً قَالَ فَمِنْ أَيْنَ قُلْتَ إِنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ قَالَ لِأَنَّهُ إِنْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً مِنَ الذُّنُوبِ دَخَلَ فِي الْخَطَإِ فَلَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكْتُمَ عَلَى نَفْسِهِ وَ يَكْتُمَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ قَرِيبِهِ وَ لَا يَحْتَجُّ اللَّهُ بِمِثْلِ هَذَا عَلَى خَلْقِهِ...»(17)
«امّا آن چهار دليلى كه در صفات خود او [امام] است چنين است: او بايد اعلم همه خلايق به واجبات و مستحبّات و احكام خداى تعالى باشد تا به غايتى كه هيچ حكم كوچك و بزرگى بر وى پوشيده نباشد و بايد از همه گناهان معصوم باشد و از همه مردم شجاعتر و در بخشندگى از همه خلايق سخاوتمندتر باشد.
آنگاه عبد اللَّه بن يزيد إباضىّ گفت: از كجا مى گويى كه او بايد اعلم مردم باشد؟ گفت: براى آنكه اگر عالم به همه حدود الهى و احكام و شرايع و سنن او نباشد اطمينانى بر او نيست كه حدود الهى را دگرگون نكند و ممكن است كسى را كه بايد قطع عضو كند؛ تازيانه بزند و كسى را كه بايد تازيانه بزند، قطع عضو كند و حدّى را براى خداى تعالى بر طبق فرمانش اجرا نكند و آنجايى كه خداوند اراده صلاح دارد فساد واقع گردد.
گفت: از كجا مى گويى كه بايد او از گناهان معصوم باشد؟ گفت: زيرا اگر از گناهان معصوم نباشد، مرتكب خطا شود و خود و خويشان و نزديكانش را نتواند حفظ كند و خداى تعالى به مثل چنين شخصى بر خلايق احتجاج نكند...» (18)
ضرورت عصمت و طهارت برای امام به دلیل امر نکردن به معصیت
از نظر عقلی جانشینان پیامبر خاتم (صلی الله و علیه و آله) باید اشخاصی باشند که بشر را به آیین و دین الهی بدون نقص و کاستی راهنمایی کنند و تعمدا یا سهوا به معصیت، گناه و انحراف امر ننمایند. خداوند حکیم برای تبیین صحیح آیین زندگی پس از پیامبر خاتم (صلی الله و علیه و آله) همچنان که صفت عصمت را در پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) و پیامبران الهی پیشین (صلوات الله و علیهم) قرار داده بود، در امامان و جانشینان بلافصل پس از حضرت محمد (صلی الله و علیه و آله) نیز نهاد تا آیین توحیدی بی نقص و به طور کامل برای بشر تبیین و شرح گردد. در این باره حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نقل می نماییم:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يَقُولُ: إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِه.»(19)
«سلیم بن قیس نقل کرده است از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) شنیدم که فرمودند: اطاعت مخصوص خداوند عزّ و جلّ و رسولش و اولوالامر است و خداوند دستور داده که از اولی الامر اطاعت شود چون آنها معصوم و پاک هستند و هرگز امر به معصیت خداوند نمی کنند.»
از حضرت امام صادق (عليه السّلام) درباره ضرورت وجود راهبر و راهنمای مردم در هر قوم و هر زمانی چنین حدیثی نقل شده است:
«أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) يُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ لَمْ أَتْرُكِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْرِفُ طَاعَتِي وَ هُدَايَ وَ يَكُونُ نَجَاةً فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ وَ لَمْ أَكُنْ أَتْرُكُ إِبْلِيسَ يُضِلُّ النَّاسَ وَ لَيْسَ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ وَ دَاعٍ إِلَيَّ وَ هَادٍ إِلَى سَبِيلِي وَ عَارِفٌ بِأَمْرِي وَ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادِياً أَهْدِي بِهِ السُّعَدَاءَ وَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى الْأَشْقِيَاءِ.»(20)
«شیخ صدوق از پدرش نقل می کند سعد بن عبد اللَّه از حسن بن موسى الخشّاب از عبد الرحمن بن ابى نجران از عبد الكريم و دیگران از حضرت ابى عبد اللَّه امام صادق (عليه السّلام) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: جبرئيل بر پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله) نازل شد و از طرف خداى عزّ و جلّ خبر داد و گفت: اى محمّد من زمين را وا نمى گذارم مگر آن كه در روى آن عالمى باشد كه به طرق طاعت و راههاى هدايت من آگاه باشد و در فاصله از دنيا رفتن پيامبرى تا ظهور پيامبر ديگر موجب نجات و رهايى مردم باشد و همچنين وانخواهم گذارد ابليسى كه مردم را گمراه كند در حالى كه روى زمين حجّتى و دعوت كننده اى به سوى من و راهنما و عالم به امر من نباشد و مقرّر و مقدّر كرده ام براى هر طائفه اى هادى و راهنمايى كه افراد با سعادت را هدايت كند و بر اشقياء حجّت باشد.»(21)
امام معصوم گواه و حجت بر خلق
در باب اینکه امام حجت خدا بر خلق است احادیث بسیاری در دست است که بر ضرورت وجود حجه الله در میان خلق استدلال می کند. بدون وجود حجه الله زمین برجای نمی ماند و وجود حُجَّةُ اللَّه سبب تداوم یافتن حجتها و بینات الهی است و وجود حجه الله برای تبیین حق و باطل ضروری است.
حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) در حدیثی درباره اینکه ائمه هدی (علیهم السّلام) معصوم و بری از گناه و اشتباه و حجتهای خدا در زمین هستند؛ فرموده اند:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجاً فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا.»(22)
«سليم بن قيس هلالى از حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) نقل کرد كه فرمودند: به درستى كه خداى تبارك و تعالى ما را پاكيزه و معصوم كرد و ما را گواه بر خلق خود و حجج در زمين خود نمود ما را با قرآن قرار داد و قرآن را با ما نه از آن جدا شويم و نه از ما جدا شود.»
پی نوشتها
(1)الخصال، جلد1، صفحه 215 - امالی صدوق، صفحه 633 – 632
(2) ترجمه الأمالي صدوق، صفحه 633- 632- ترجمه بحار الانوار، جلد 25، صفحه 221 – 220
(3)معاني الأخبار، صفحه 132
(4)ترجمه معاني الأخبار، جلد1، صفحه 309
(5)عيون أخبار الرضا (عليه السّلام)، جلد2، صفحه57
(6) ترجمه عيون أخبار الرضا (عليه السّلام)، جلد 2، صفحه 91
(7)كنز الفوائد، جلد1، صفحه 348
(8) الأمالي(طوسي)، صفحه 378
(9) ترجمه بحارالانوار، جلد 25، صفحه 221 – 220
(10) البرهان في تفسير القرآن، جلد 1، صفحه 322 – 321
(11)ترجمه تفسیر برهان، جلد دوم، صفحه 465
(12) الإختصاص، صفحه 22
(13) ترجمه بحار الانوار، جلد 25، صفحه 236
(14) ترجمه معاني الأخبار، جلد1، صفحه 311-310
(15) معاني الأخبار، صفحه 132
(16) ترجمه معاني الأخبار، جلد 1، صفحه 307
(17) كمال الدين و تمام النعمة، جلد 2، صفحه 367 – 366
(18) ترجمه كمال الدين، جلد 2، صفحه 54
(19)علل الشرائع، جلد1، صفحه 123
(20) علل الشرائع، جلد ، صفحه 196
(21) ترجمه علل الشرائع، جلد1، صفحه 641 – 640
(22) كمال الدين و تمام النعمة، جلد 1، صفحه 240
منابع
- قرآن کریم
- الإختصاص، محمد بن محمد مفيد، قم، الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، 1413ق.
- الأمالي، محمد بن الحسن طوسى، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة، 1414ق.
- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه محمد باقر كمرهاى، تهران، كتابچى،1376ش.
- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، تهران، كتابچى، 1376 ش.
- البرهان فى تفسير القرآن، سيد هاشم بحرانى، تهران، بنياد بعثت، 1416 ق.
- ترجمه بحار الانوار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ترجمه: گروه مترجمان، تهران، نهاد کتابخانه هاي عمومی کشور، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392
- ترجمه تفسير روايي البرهان، سيدهاشم بحراني، مترجمان: رضا ناظميان، علي گنجيان و صادق خورشا، تهران، نهاد كتابخانه هاي عمومي كشور، دوره سه جلدی، كتاب صبح، ۱۳۸۹
- ترجمه كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على ابن بابويه، مترجم: منصور پهلوان، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، قم، دار الحديث، 1380 ش.
- الخصال، محمد بن على ابن بابويه، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، 1362ش.
- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه ذهنى تهرانى، قم، مؤمنين، 1380 ش.
- علل الشرائع، محمد بن علىابن بابويه، قم، داورى، 1385 ش.
- عيون أخبار الرضا (عليه السّلام)، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، تهران، جهان، 1378ق.
- عيون أخبار الرضا عليه السلام، محمد بن على ابن بابويه، مترجم: حميد رضا مستفيد و على اكبر غفارى، تهران، صدوق،1372
- كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على ابن بابويه، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، تهران، اسلاميه،1395 ق.
- كنز الفوائد، محمد بن على كراجكى، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410 ق.
- معاني الأخبار محمد بن على ابن بابويه، ترجمه محمدى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1377ش.
- معاني الأخبار، محمد بن على ابن بابويه، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ: اول، 1403 ق.
اترك تعليق