با توجه به حدیث حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) مقام امام معصوم ورای گفتار و تعقل است و شناخت یا توصیف فضایل امام معصوم به کمال و تمام ممکن نمی باشد:
« الْبُرْسِيُّ فِي مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّهُ قَالَ: يَا طَارِقُ الْإِمَامُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ نُورُ اللَّهِ وَ حِجَابُ اللَّهِ وَ آيَةُ اللَّهِ يَخْتَارُهُ اللَّهُ وَ يَجْعَلُ فِيهِ مَا يَشَاءُ وَ يُوجِبُ لَهُ بِذَلِكَ الطَّاعَةَ وَ الْوَلَايَةَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ فَهُوَ وَلِيُّهُ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ أَخَذَ لَهُ بِذَلِكَ الْعَهْدَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ .... مَقَامُ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) عَنْ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ وَ نَعْتِ النَّاعِتِينَ وَ أَنْ يُقَاسَ بِهِمْ أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِينَ. كَيْفَ وَ هُمُ الْكَلِمَةُ الْعَلْيَاءُ وَ التَّسْمِيَةُ الْبَيْضَاءُ وَ الْوَحْدَانِيَّةُ الْكُبْرَى الَّتِي أَعْرَضَ عَنْهَا «مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» وَ حِجَابُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ الْأَعْلَى فَأَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ مِنْ هَذَا وَ مَنْ ذَا عَرَفَ أَوْ وَصَفَ مَنْ وَصَفْتُ ظَنُّوا أَنَّ ذَلِكَ فِي غَيْرِ آلِ مُحَمَّدٍ كَذَبُوا وَ زَلَّتْ أَقْدَامُهُمْ...»(1)
برسى در مشارق الانوار از طارق بن شهاب از حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) نقل مي كند كه فرمودند: ای طارق، امام كلمة اللَّه و حجت خدا و وجه خدا و نور خدا و حجاب خدا و نشانه و آيت خدا است. خدا او را انتخاب مي كند و آنچه بخواهد در او قرار مي دهد. به واسطه همين مقام اطاعت و ولايتش بر تمام خلق واجب است. او ولى خدا در آسمانها و زمين است. اين پيمان برای او از جميع بندگانش گرفته شده است ... مقام آل محمّد (صلوات الله علیهم) از وصف ستايشگران و توصيف وصف كنندگان و اينكه بتوان احدى را با آنها مقايسه نمود بزرگتر است. چگونه مى توان مقايسه كرد با اينكه آنها كلمه عالى و نام درخشان و وحدانيت كبرایى هستند كه هر كس به آنها پشت كند يا كناره گيرد از توحيد فاصله گرفته است و حجاب اعظم خداوند هستند. چگونه مى توان چنين شخصيتهایی را با انتخاب تعيين نمود و كجا عقلها مى توانند آنها را درك كنند چه كسی مى تواند آنها را بشناسد يا وصف كند كه من توصيف نمودم. هرگاه خيال كردند که چنين موقعيت و مقامى مى تواند در غير آل محمّد باشد دروغ گفتند و گمراه شدند. (2)
بنابراین شناخت یا توصیف فضایل امام معصوم ممکن نمی باشد به خصوص که در خفقان پس از شهادت رسول الله (صلی الله علیه و آله) سخنان اندکی از دو سبط پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) حفظ و نقل شده است و همچنین از سیره و رفتارهای حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) نقل زیادی نداریم.
به هر روی در این مجال سعی می شود به صورت بسیار مختصر به چند فضیلت حضرت امام حسین (علیه السّلام) که در کتب سیره و تاریخ آمده است؛ اشاره شود هر چند که ذات مطهر ایشان و مقام حضرت سید الشهداء (علیه السّلام) بسیار از برتر از این بیانات است و قلم و کلمات را یارای توصیف منزلت و فضایل حضرتش نیست.
بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این فراز از زیارت ناحیه مقدسه به فضایل و خصایص والای حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) اشاره نموده اند:
«كُنْتَ رَبِيعَ الْأَيْتَامِ وَ عِصْمَةَ الْأَنَامِ وَ عِزَّ الْإِسْلَامِ وَ مَعْدِنَ الْأَحْكَامِ وَ حَلِيفَ الْإِنْعَامِ سَالِكاً طَرَائِقَ جَدِّكَ وَ أَبِيكَ مُشْبِهاً فِي الْوَصِيَّةِ لِأَخِيكَ وَ فِيَّ الذِّمَمِ رَضِيَّ الشِّيَمِ ظَاهِرَ الْكَرَمِ مُتَهَجِّداً فِي الظُّلَمِ قَوِيمَ الطَّرَائِقِ كَرِيمَ الْخَلَائِقِ عَظِيمَ السَّوَابِقِ شَرِيفَ النَّسَبِ مُنِيفَ الْحَسَبِ رَفِيعَ الرُّتَبِ كَثِيرَ الْمَنَاقِبِ مَحْمُودَ الضَّرَائِبِ جَزِيلَ الْمَوَاهِبِ حَلِيمٌ رَشِيدٌ مُنِيبٌ جَوَادٌ عَلِيمٌ شَدِيدٌ إِمَامٌ شَهِيدٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ، حَبِيبٌ مَهِيبٌ.»(3)
تو بهار یتیمان، حافظ و پناه مردم، سربلندی اسلام، جایگاه احکام الهی و همپیمان بخشش و احسان بودی. تو پیرو سنت و راههای جد بزرگوارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و پدر گرامیت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بودی و در عمل به سفارشها همانند برادرت بودی. وفادار به تعهدات و پیمانها، دارای خصلتهای پسندیده، بزرگوار و اهل کرم و بخشش آشکار، شب زنده دار در تاریکیها، با روشهای استوار با منشهای بزرگوارانه، دارای گذشته های درخشان، با نسب شرافتمندانه، با حسب والا، با مقامات و رتبه های عالی، با فضایل بسیار، با سرشتهای پسندیده و مورد ستایش، با موهبتهای فراوان، بردبارِ کمال یافته، روی کننده به سوی خدا، بخشنده، دانا، قدرتمند و توانا، پیشوای شهید، تضرع کننده در پیشگاه خدا، تو دوست داشتنی و با هیبت و وقار بودی.
کرامت و بخشش حضرت امام حسین (علیه السّلام)
یکی از فضایل حضرت امام حسین (علیه السّلام) کرامت و بخشش ایشان بود زیرا ایشان پرورش یافته خاندان کرم و سخاوت بودند و همچون جد، پدر و مادر و برادر بزرگوارشان دستگیر درماندگان و یاور مستمندان بودند.
«فقد روي أنه أتت فاطمة (عليها السّلام) بابنيها الحسن و الحسين (عليهما السّلام) الى رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) في شكواه التي توفي فيها فقالت: يا رسول اللّه هذان ابناك فورثهما شيئا. فقال: أما الحسن فإن له هيبتي و سؤددي و أما الحسين فإن له جودي و شجاعتي.
و قد اشتهر النقل عنه عليه السلام أنه كان يكرم الضيف و يمنح الطالب و يصل الرحم و ينيل الفقير و يسعف السائل و يكسو العاري و يشبع الجائع و يعطي الغارم و يشفق على اليتيم و يعين ذا الحاجة، و قل أن وصله مال إلا و فرقه.»(4)
«درباره كرم وجود آن حضرت روايت شده است: حضرت فاطمه (سلام اللّه عليها) دو فرزند خود حسن و حسين (عليهما السّلام) را نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) آورد در آن بيمارى كه آن حضرت از دنیا رفتند و عرض كرد: يا رسول اللّه اين دو فرزند تو هستند چيزى از خود به آنها ميراث ده. آن حضرت (صلى اللّه عليه و سلم) فرمود: حسن (عليه السّلام) را هيبت و بزرگوارى من ميراث باشد. حسين (عليه السّلام) را بخشش و شجاعت من میراثش باشد.
و نقل مشهور است كه: آن حضرت مهمان را گرامى مى داشت و به درخواست کنندگان مى بخشيد. و صله رحم مى كرد. بر درويشان انعام مى فرمود. و سائل را عطا مى داد. برهنه را لباس مى پوشانيد و گرسنه را سير مى كرد. قرض قرض داران را ادا مى كرد. بر يتيم مهربان بود. حاجتمند را اعانت مى كرد. و هرگاه مالى به او مى رسيد به دیگران می بخشید.»(5)
در کتاب مناقب نقلی آمده است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) تمام قرض فرد مقروض را بر عهده گرفتند:
«عَمْرُو بْنُ دِينَارٍ قَالَ: دَخَلَ الْحُسَيْنُ عَلَى أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ وَ هُوَ مَرِيضٌ وَ هُوَ يَقُولُ وَا غَمَّاهْ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ(ع) وَ مَا غَمُّكَ يَا أَخِي قَالَ دَيْنِي وَ هُوَ سِتُّونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ هُوَ عَلَيَّ قَالَ إِنِّي أَخْشَى أَنْ أَمُوتَ فَقَالَ الْحُسَيْنُ لَنْ تَمُوتَ حَتَّى أَقْضِيَهَا عَنْكَ قَالَ فَقَضَاهَا قَبْلَ مَوْتِهِ وَ كَانَ ع يَقُولُ شَرُّ خِصَالِ الْمُلُوكِ الْجُبْنُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ الْقَسْوَةُ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَ الْبُخْلُ عِنْدَ الْإِعْطَاءِ.»(6)
«عمرو بن دينار روايت مي كند: حضرت امام حسين (عليه السّلام) نزد اسامة بن زيد كه مريض بود رفت، شنيد كه اسامه مي گفت: وا غماه، حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمود: اى پسر برادرم، غم و اندوه تو چيست؟ گفت: قرض من مي باشد كه به شصت هزار درهم رسيده است. حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: قرض تو را من ادا مي كنم، اسامه گفت: مي ترسم بميرم. فرمودند: تو نخواهى مرد تا من قرض تو را ادا نمايم. راوى مي گويد: حضرت امام حسین (علیه السّلام) قبل از فوت اسامه قرض وى را ادا كرد.»(7)
بخشش و کرم پیوسته ایشان بر یتیمان تا آنجایی بود که آثار جراحت کیسه های غذایی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) برای یتیمان حمل می نمودند بر بدن مبارک ایشان تا روز شهادت باقی بود:
«شُعَيْبٍ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْخُزَاعِيِّ قَالَ وُجِدَ عَلَى ظَهَرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ يَوْمَ الْطُفْ أَثَرِ فَسَأَلُوا زَيْنُ الْعَابِدِينَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذَا مِمَّا كَانَ يَنْقُلُ الْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَى مَنَازِلَ الْأَرَامِلِ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ.»(8)
«شعیب بن عبدالرحمن خزاعی نقل کرده است: روز عاشورا آثار زخم بر پشت مبارك حضرت امام حسین (علیه السّلام) مشاهده شد، وقتى از حضرت امام زين العابدين (عليه السّلام) راجع به آن اثر جويا شدند فرمودند: آن اثر آن كيسه هاى غذایى است كه به دوش مي گرفتند و براى بيوه زنان و يتيمان و بینوايان مي بردند.»(9)
نمونه ای دیگر از جوانمردی و بخشندگی حضرت امام حسین (علیه السّلام):
«وَ جَاءَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ يُرِيدُ أَنْ يَسْأَلَهُ حَاجَةً فَقَالَ (ع) يَا أَخَا الْأَنْصَارِ صُنْ وَجْهَكَ عَنْ بِذْلَةِ الْمَسْأَلَةِ وَ ارْفَعْ حَاجَتَكَ فِي رُقْعَةٍ فَإِنِّي آتٍ فِيهَا مَا سَارَّكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَكَتَبَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ لِفُلَانٍ عَلَيَّ خَمْسَمِائَةِ دِينَارٍ وَ قَدْ أَلَحَّ بِي فَكَلِّمْهُ يُنْظِرْنِي إِلَى مَيْسَرَةٍ فَلَمَّا قَرَأَ الْحُسَيْنُ (ع) الرُّقْعَةَ دَخَلَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَأَخْرَجَ صُرَّةً فِيهَا أَلْفُ دِينَارٍ وَ قَالَ (ع) لَهُ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاقْضِ بِهَا دَيْنَكَ وَ أَمَّا خَمْسُمِائَةٍ فَاسْتَعِنْ بِهَا عَلَى دَهْرِكَ وَ لَا تَرْفَعْ حَاجَتَكَ إِلَّا إِلَى أَحَدِ ثَلَاثَةٍ إِلَى ذِي دِينٍ أَوْ مُرُوَّةٍ أَوْ حَسَبٍ فَأَمَّا ذُو الدِّينِ فَيَصُونُ دِينَهُ وَ أَمَّا ذُو الْمُرُوَّةِ فَإِنَّهُ يَسْتَحْيِي لِمُرُوَّتِهِ وَ أَمَّا ذُو الْحَسَبِ فَيَعْلَمُ أَنَّكَ لَمْ تُكْرِمْ وَجْهَكَ أَنْ تَبْذُلَهُ لَهُ فِي حَاجَتِكَ فَهُوَ يَصُونُ وَجْهَكَ أَنْ يَرُدَّكَ بِغَيْرِ قَضَاءِ حَاجَتِكَ.» (10)
مردى از انصار حضور آن حضرت رسيد و خواست تا خواهشى كند، امام فرمود: اى برادر انصاری شخصيّت خود را با مطرح نکردن درخواست حضورى حفظ كن و نيازت را توسّط نامه ابراز كن و من آن را به گونه اى انجام دهم كه بخواست خدا تو را شاد و خرسند سازد. او نيز نوشت: اى ابا عبد اللَّه من به فلان كس پانصد سكّه طلا بدهكارم و در مطالبه اش مرا به ستوه آورده پس با او صحبتى فرما تا به هنگام فراخ دستى و گشايش مرا مهلتى دهد. چون امام آن نوشته را خواند به منزل رفت و كيسه اى حاوى هزار سكّه طلا را با خود آورد و او را گفت: با پانصد سكّه اش قرضت را بپرداز و از پانصد سكّه الباقى برای بهبود زندگی خود مدد گير و حاجت و نيازت را فقط بر اين گونه افراد ابراز كن: ديندار، جوانمرد، خانواده دار. امّا فرد متديّن و ديندار در حفظ دينش كوشد [و رويت را زمين نزند.] و امّا جوانمرد از مردانگيش حيا مى كند و امّا فرد خانواده دار مى داند كه تو آبرويت را به خاطر نياز به او زير پا نهاده اى، بنا بر اين آبرويت را حفظ مىكند و تو را ناكام و محروم باز نمىگرداند.(11)
«قَالَ أَنَسٌ كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ (ع) فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ جَارِيَةٌ فَحَيَّتْهُ بِطَاقَةِ رَيْحَانٍ فَقَالَ لَهَا أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ فَقُلْتُ تُحَيِّيكَ بِطَاقَةِ رَيْحَانٍ لَا خَطَرَ لَهَا فَتُعْتِقُهَا قَالَ كَذَا أَدَّبَنَا اللَّهُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا.»(12)
«انس بن مالك روايت مي كند كه گفت من در حضور حضرت امام حسین (علیه السّلام) بودم كه كنيزكى از كنيزان آن حضرت به حضور آن بزرگوار آمد و يك شاخه ريحان تقديم نمود. حضرت امام حسین (علیه السّلام) به وى فرمودند: من تو را در راه خدا آزاد كردم. من به آن حضرت گفتم: يك كنيزك را براى يك شاخه ريحان آزاد مي نمایى؟ فرمودند: خدا ما را اين طور پرورش داده است. زيرا خداوند مي فرمايد: «هر گاه به شما تحیت گویند نيكوتر از آن را يا عين آن را تلافى نمائيد.(سوره مبارکه نساء، آیه 86) بهتر از اين شاخه ريحان آزاد نمودن اين كنيز بود.»(13)
در باب بخشندگی حضرت امام حسین (علیه السّلام) نقل دیگری در کتب تاریخی به شرح ذیل آمده است:
«و روي في مقتل الخوارزمي و جامع الاخبار، أنّ أعرابيا جاء الى الحسين بن علي عليه السّلام فقال: يا ابن رسول اللّه قد ضمنت دية كاملة و عجزت عن أدائها فقلت في نفسي: أسأل اكرم الناس و ما رأيت اكرم من أهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله.
فقال الحسين عليه السّلام: يا أخا العرب أسألك عن ثلاث مسائل، فان أجبت عن واحدة أعطيتك ثلث المال، و ان أجبت عن اثنين أعطيتك ثلثي المال، و ان أجبت عن الكلّ أعطيتك الكلّ.
فقال الاعرابي: يا ابن رسول اللّه أمثلك يسأل عن مثلي و أنت من أهل العلم و الشرف؟
فقال الحسين عليه السّلام: بلى سمعت جدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: المعروف بقدر المعرفة.
فقال الاعرابي: سل عما بدا لك، فان أجبت و الّا تعلمت منك و لا قوّة الّا باللّه، فقال الحسين عليه السّلام: أيّ الاعمال أفضل؟ فقال الاعرابي: الايمان باللّه، فقال الحسين عليه السّلام: فما النجاة من المهلكة؟ فقال الاعرابي: الثقة باللّه، فقال الحسين عليه السّلام: فما يزين الرجل؟ فقال الاعرابي: علم مع حلم.
قال: فان أخطاءه ذلك؟ فقال: مال معه مروءة، فقال: فان أخطاءه ذلك؟ فقال: فقر معه صبر، فقال الحسين عليه السّلام: فان أخطاءه ذلك؟ فقال الاعرابي: فصاعقة تنزل من السماء و تحرقه فانّه أهل لذلك.
فضحك الحسين عليه السّلام و رمى بصرّة إليه فيها الف دينار و أعطاه خاتمه و فيه فص قيمته مائتا درهم فقال: يا أعرابي اعط الذهب الى غرمائك و اصرف الخاتم في نفقتك، فأخذ الاعرابي و قال: «اللّه أعلم حيث يجعل رسالته»(14)
از مقتل خوارزمى و جامع الأخبار روايت شده است كه مردى اعرابى به خدمت حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمد و گفت: يا بن رسول اللّه، ضامن اداى ديه كاملی شده ام و اداى آن را قادر نيستم، لاجرم با خود گفتم كه بايد از كريمترين مردم درخواست کنم و كسى كريمتر از اهل بيت رسالت (صلوات اللّه عليهم اجمعين) گمان ندارم.
حضرت فرمود: يا اخا العرب، من سه مسأله از تو مى پرسم اگر يكى را جواب گفتى ثلث آن مال را به تو عطا مى كنم و اگر دو سؤال را جواب دادى دو ثلث مال خواهى گرفت و اگر هر سه را جواب گفتى تمام آن مال را عطا خواهم كرد.
اعرابى گفت: يا بن رسول اللّه، چگونه روا باشد كه مثل تو كسى كه از اهل علم و شرفى از اين فدوى كه يك عرب بدوى بيش نيستم سؤال كند؟
حضرت فرمود كه: از جدّم رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شنيدم كه فرمود: «المعروف بقدر المعرفة» باب معروف و موهبت به اندازه معرفت به روى مردم گشاده بايد داشت.
اعرابى عرض كرد: هر چه خواهى سؤال كن اگر دانم جواب گويم و اگر نه از حضرت شما فرا مى گيريم و لا قوّة الّا باللّه.
حضرت فرمود كه: افضل اعمال چيست؟ گفت: ايمان به خداوند تعالى.
فرمود: چه چيز مردم را از مهالك نجات مى دهد؟ عرض كرد: توكّل و اعتماد بر حقّ تعالى.
فرمود: زينت آدمى در چه چيز است؟ اعرابى گفت: علمى كه با آن حلم باشد.
فرمود كه: اگر به دين شرف دست نيابد؟ عرض كرد: مالى كه با مروّت و جوانمردى باشد.
فرمود كه: اگر اين را نداشته باشد؟ گفت: فقر و پريشانى كه با آن صبر و شكيبايى باشد.
فرمود: اگر اين را نداشته باشد؟ اعرابى گفت كه: صاعقه اى از آسمان فرود بيايد و او را بسوزاند كه او اهليّت غير اين ندارد.
پس حضرت خنديد و كيسه اى كه هزار دينار زر سرخ داشت به او داد و انگشترى عطا كرد او را كه نگين آن دويست درهم قيمت داشت و فرمودند: به اين زرها ذمّه خود را برى كن و اين خاتم را در نفقه خود صرف كن.
اعرابى آن زرها را برداشت و اين آيه مباركه را تلاوت كرد«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ.» (15)
در نقل دیگر روایت پیش چنین ذکر شده است:
«احمد بن سليمان بن على بحرانى در كتاب عقد اللئال فى مناقب الآل مى نويسد: چنين اتفاق افتاد كه روزى حضرت امام حسین (علیه السّلام) پس از شهادت برادر خود امام حسن (علیه السّلام) در مسجد جدّش رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) حضور يافته بود. در يك گوشه عبد اللّه بن زبير و در گوشه ديگرى عتبة بن ابى سفيان نيز نشسته بودند. ناگاه مردى عرب كه بر شترى سوار بود به نزديك مسجد رسيد شتر خود را بست و وارد مسجد شد. ابتدا نزد عتبة بن ابى سفيان رفت. پس بر وى سلام كرد و گفت من پسر عموى خود را كشته ام و اكنون بايستى ديه او را بپردازم. آيا مى توانى مرا در اين امر يارى و كمك دهى؟ عتبه رو كرد به خدمتكار خود و گفت صد درهم به وى بپرداز. مرد عرب گفت: اين پول كافى نيست و من ديه كامل مى خواهم. پس او را ترك كرد به سراغ عبد اللّه بن زبير رفت و آنچه را كه براى عتبه گفته بود براى او نيز بيان داشت. عبد اللّه نيز به خدمتكار خود دستور داد دويست درهم به وى پرداخت كند. اما مرد عرب ماجراى خود را تكرار كرد و گفت من ديه تمام مى خواهم اين مبلغ كافى نيست و او را ترك كرد.
سپس خود را به حضرت امام حسین (علیه السّلام) رسانيد و پس از سلام گفت: اى فرزند رسول خدا، من پسر عمّ خود را كشته ام و اينك از من مطالبه ديه دارند. آيا مى توانيد پول آن را به من اعطا كنيد؟ پس حضرت امام حسين (علیه السّلام) به وى گفت: ما خاندانى هستيم كه به اندازه معرفت و آگاهى هر كس مى بخشیم.
مرد عرب گفت: هر چه مى خواهيد از من بپرسيد؟ حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: اى اعرابى راه رهايى از هلاكت چيست؟ مرد عرب پاسخ داد: توكل بر خداى عزّ و جلّ. همّت چيست؟ اتكّا به خداوند. در اينجا حضرت امام حسین (علیه السّلام) سؤالات ديگرى از اعرابى كردند و او نيز پاسخ داد.
آنگاه حضرت امام حسین (علیه السّلام) دستور داد ده هزار درهم براى پرداخت ديه او و ده هزار درهم نيز براى گشايش حال و رفع مشكلات و مخارج خانواده اش به اعرابى بپردازند.»(16(
عبادت و نیایش حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در درگاه پروردگار
حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مقام امام معصوم علاوه بر اینکه مطیع محض دستورات الهی بودند به عبادت و نیایش به درگاه الهی علاقه وافری داشتند که در این مجال به اندک مثالی بسنده می شود.
«یکی از بارزترین صفات برجسته حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) از میان اوصاف و کمالات حمیده ایشان عبودیت است. حضرت امام حسین (علیه السّلام) به جهت کمال بندگی از جانب ذات احدیت به این کنیه افتخار یافتند و عبد بودن والاترین مقام در صحنه بندگی است.»(17)
در این فراز از زیارت ناحیه مقدسه به زهد و عبادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) اشاره شده است:
«كُنْتَ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَلَداً وَ لِلْقُرْآنِ مُنْقِذاً وَ لِلْأُمَّةِ عَضُداً وَ فِي الطَّاعَةِ مُجْتَهِداً حَافِظاً لِلْعَهْدِ وَ الْمِيثَاقِ نَاكِباً عَنْ سُبُلِ الْفُسَّاقِ بَاذِلًا لِلْمَجْهُودِ طَوِيلَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ زَاهِداً فِي الدُّنْيَا زُهْدَ الرَّاحِلِ عَنْهَا نَاظِراً إِلَيْهَا بِعَيْنِ الْمُسْتَوْحِشِينَ مِنْهَا آمَالُكَ عَنْهَا مَكْفُوفَةٌ وَ هِمَّتُكَ عَنْ زِينَتِهَا مَصْرُوفَةٌ وَ أَلْحَاظُكَ عَنْ بَهْجَتِهَا مَطْرُوفَةٌ وَ رَغْبَتُكَ فِي الْآخِرَةِ مَعْرُوفَةٌ.»(18)
تو برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرزند و برای قرآن پشتوانه و برای امت اسلام بازوی یاری و در اطاعت خدا بسیار کوشا بودی، تو عهد و پیمان را نگاه می داشتی، از راههای گناهکاران و فاسقان رویگردان بودی. آنچه را در طاقت و توان داشتی (در راه خدا) نثار کردی، رکوعها و سجده های طولانی داشتی در دنیا همچون کسانی که در آستانه کوچ از دنیا هستند زهد ورزیدی. به دنیا از دیدگاه ترسندگان و وحشتزدگان از آن نگریستی. آرزوهایت از دنیا بازداشته شده و اهتمامت از زیور و زینت آن برگردانده شده و نگاههایت از سرور و شادمانی آن پوشیده شده و شوق و رغبت تو به سرای آخرت، مشخص بود.
نمونه ای از این نهایت عبادت و بندگی خاضعانه حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) در دعای عرفه حضرت اباعبدالله (علیه السّلام) تجلی یافته است و برای صاحبان تعقل و پیروان حضرتش معرفت افزایی و آموختن بندگی نمودن را به ارمغان می آورد. در این مجال به فرازی از این دعای شریف بسنده می نماییم:
«فَإِنْ دَعَوْتُكَ أَجَبْتَنِى وَ إِنْ سَأَلْتُكَ أَعْطَيْتَنِى وَ إِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِى وَ إِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنِى كُلُّ ذلِكَ إِكْمالٌ لِأَنْعُمِكَ عَلَىَّ وَ إِحْسانِكَ إِلَىَّ فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِىً مُعِيدٍ حَمِيدٍ مَجِيدٍ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ وَ عَظُمَتْ آلاؤُكَ فَأَىُّ نِعَمِكَ يَا إِلهِى أُحْصِى عَدَداً وَ ذِكْراً؟ أَمْ أَىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْراً وَ هِىَ يَا رَبِّ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصِيهَا الْعادُّونَ أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ؟ ثُمَّ مَا صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنِّى اللّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَالضَّرَّاءِ أَكْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لِى مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرَّاءِ وَ أَنَا أَشْهَدُ يَا إِلهِى بِحَقِيقَةِ إِيمانِى وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقِينِى وَ خالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِى و باطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِى وَ عَلائِقِ مَجارِى نُورِ بَصَرِى وَ أَسارِيرِ صَفْحَةِ جَبِينِى وَ خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسِى وَ خَذارِيفِ مارِنِ عِرْنِينِى وَ مَسارِبِ سِماخِ سَمْعِى و مَا ضُمَّتْ وَ أَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ وَ حَرَكاتِ لَفْظِ لِسانِى وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِى وَ فَكِّى وَمَنابِتِ أَضْراسِى وَ مَساغِ مَطْعَمِى وَ مَشْرَبِى وَ حِمالَةِ أُمِّ رَأْسِى و بُلُوعِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِى وَ مَا اشْتَمَلَ عَلَيْهِ تامُورُ صَدْرِى وَ حَمائِلِ حَبْلِ وَتِينِى وَ نِياطِ حِجابِ قَلْبِى وَ أَفْلاذِ حَواشِى كَبِدِى وَ مَا حَوَتْهُ شَراسِيفُ أَضْلاعِى وَ حِقاقُ مَفاصِلِى وَ قَبْضُ عَوامِلِى وَ أَطْرافُ أَنامِلِى وَ لَحْمِى وَ دَمِى وَ شَعْرِى وَ بَشَرِى وَ عَصَبِى وَ قَصَبِى وَ عِظامِى وَ مُخِّى وَ عُرُوقِى وَ جَمِيعُ جَوارِحِى وَ مَا انْتَسَجَ عَلَى ذلِكَ أَيَّامَ رِضاعِى وَ مَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّى وَ نَوْمِى وَ يَقْظَتِى وَ سُكُونِى وَ حَرَكاتِ رُكُوعِى وَ سُجُودِى أَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصارِ وَ الْأَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها أَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ إِلّا بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ أَبَداً جَدِيداً وَ ثَناءً طارِفاً عَتِيداً أَجَلْ وَلَوْ حَرَصْتُ أَنَا وَ الْعادُّونَ مِنْ أَنامِكَ أَنْ نُحْصِىَ مَدى إِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ آنِفِهِ مَا حَصَرْناهُ عَدَداً وَلَا أَحْصَيْناهُ أَمَداً هَيْهاتَ أَنَّى ذلِكَ وَ أَنْتَ الْمُخْبِرُ فِى كِتابِكَ النَّاطِقِ وَ النَّبَاَ الصَّادِقِ « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها صدق کتابک.»(19)
خدایا اگر از تو درخواست نمایم عطایم می کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانی فرمایی و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایی همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت به سوی من است پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفریننده ای و بازگرداننده ای و ستوده ای و بزرگواری، نامهایت مقدس است و نعمتهایت بزرگ، خدایا کدامیک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم یا برای کدامیک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم در حالی که پروردگارا، بیش از آن است که شمارندگان برشمارند یا اینکه یادکنندگان در دانش به آنها برسند. آنگاه ای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد بیشتر است. معبودا، من گواهی می دهم به حقیقت ایمانم و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بی شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم و آویزه های راههای نور چشمم و چینهای پیشانی ام و روزنه های راههای نَفَسم و پرّه های نرمه تیغه بینی ام و حفره های پرده شنوایی ام و آنچه ضمیمه شده و بر آن بر هم نهاده دو لبم و حرکتهای سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آرواره ام و محل روییدن دندانهایم و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی ام و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینه ام در برگرفته و بندهای پی شاهرگم و آویخته های پرده دلم و قطعات کناره های کبدم و آنچه را در برگرفته غضروفهای دنده هایم و جایگاههای مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداریم و سکونم و حرکات رکوع و سجودم. خلاصه با تمام این امور گواهی می دهم بر اینکه اگر به حرکت می آمدم و طول روزگاران و زمانهای بس دراز می کوشیدم بر فرض که آن همه زمان را عمر می کردم که شکر یکی از نعمتهایت را به جای آورم؛ نخواهم توانست. جز با منّتت که به سبب آن شکرت بر من واجب می شود، شکری دائم و نو و ثنایی تازه و فراهم. آری اگر من و همه شمارش کنندگان از آفریدگانت، بسیار تلاش نماییم که نهایت نعمتهایت از نعمتهای سابقه دار و بی سابقه ات را برشماریم، هرگز نمی توانیم به شماره آوریم و نه اندازه آن را احصا کنیم. چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت و خبر صادقانه ات اعلام کرده ای: «اگر نعمتهای خدا را برشمارید، قدرت شمارش آن را ندارید. اخبار تو ای خدا صدق و حقیقت است.»
از وجوه دیگر عبادت حضرت رفتن به حج بوده است که در این باره در کتاب مناقب آمده است:
«إِبَانَةِ ابْنِ بُطَّةَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُبَيْدٍ أَبُو عُمَيْرٍ لَقَدْ حَجَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ حِجَّةً مَاشِياً وَ إِنَّ النَّجَائِبَ تُقَادُ مَعَه.» (20)
«عبد اللَّه بن عبيد نقل کرده است: حضرت امام حسین (علیه السّلام) با پاى پياده بيست و پنج حج به جاى آوردند و این در صورتى كه اسبهاى نيكوئى در كاروان آن بزرگوار بود.»(21)
در كتاب مناقب راجع به زهد و تقواى حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمده است:
وَ مِنْ زُهْدِهِ (ع) أَنَّهُ قِيلَ لَهُ مَا أَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ فَقَالَ لَا يَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِي الدُّنْيَا.(22)
به آن حضرت گفته شد: چقدر خوف تو از پروردگارت زیاد است؟ فرمودند: فرداى قيامت كسى در امان نيست مگر آن كسى كه در دنيا از خدا خوف داشته باشد.(23)
شجاعت و دلاوری حضرت امام حسین (علیه السّلام)
حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) فرزند اسدالله الغالب، دلاور همیشه پیروز بر کفار و مشرکان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) می باشد. رشادت، شجاعت و دلاوری حضرت امام حسین (علیه السّلام) از دوران جوانی در میدانهای جنگ بارز و آشکار بود.
به شهادت کتب تاریخی حضرت امام حسین(علیه السّلام) در رکاب پدر گرامیشان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در جنگهای جمل و صفین شرکت نمودند.(24)
در کتاب مختصر تاريخ دمشق ابن منظور درباره حضور حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) در جنگ جمل آمده است:
«و كان الحسين بن علي يوم الجمل على الميسرة.» (25)
حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) در جنگ جمل در سمت چپ سپاه حاضر بودند.
حضرت امام حسین (علیه السّلام) در جنگ صفین نیز حضور داشتند. در کتب تاریخی از بازگشایی شریعه به دست حضرت امام حسین (علیه السّلام) خبر داده شده است:
«وَ رُوِيَ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ عَنْ لُوطِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ مَنْ غَزَا مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي صِفِّينَ وَ قَدْ أَخَذَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَعْوَرُ السُّلَمِيُ الْمَاءَ وَ حَرَزَهُ عَنِ النَّاسِ فَشَكَا الْمُسْلِمُونَ الْعَطَشَ فَأَرْسَلَ فَوَارِسَ عَلَى كَشْفِهِ فَانْحَرَفُوا خَائِبِينَ فَضَاقَ صَدْرُهُ فَقَالَ لَهُ وَلَدُهُ الْحُسَيْنُ (ع) أَمْضِي إِلَيْهِ يَا أَبَتَاهْ فَقَالَ امْضِ يَا وَلَدِي فَمَضَى مَعَ فَوَارِسَ فَهَزَمَ أَبَا أَيُّوبَ عَنِ الْمَاءِ وَ بَنَى خَيْمَتَهُ وَ حَطَّ فَوَارِسَهُ وَ أَتَى إِلَى أَبِيهِ وَ أَخْبَرَهُ فَبَكَى عَلِيٌّ (ع) فَقِيلَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَذَا أَوَّلُ فَتْحٍ بِبَرَكَةِ الْحُسَيْنِ (ع) فَقَالَ ذَكَرْتُ أَنَّهُ سَيُقْتَلُ عَطْشَاناً بِطَفِّ كَرْبَلَاءَ...»(26)
«در بعضى از كتب معتبر از عبد اللَّه بن قيس روايت شده كه گفت: من با آن افرادى كه در صفين در ركاب حضرت اميرالمومنین (علیه السّلام) مي جنگيدند؛ بودم. ابو ايوب اعور سلمى شريعه را گرفت و آب را به روى مردم بسته بود. مسلمانان به حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از تشنگى شكايت كردند، آن بزرگوار چند نفر سوار را براى گرفتن شريعه فرستاد ولى ايشان بی نتیجه بازگشتند، حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) ناراحت شدند حضرت امام حسين (عليه السّلام) فرمودند: پدر جان، اجازه مي دهید من به دنبال اين مأموريت بروم؟
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: اى فرزندم برو. حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) با صد نفر سوار رفتند و ابو ايوب را از شريعه خارج كردند آنگاه بر لب شريعه خيمه زد و سواران خود را پياده نمودند.
هنگامى كه حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمدند و با اين منظره مواجه گرديدند؛ گريان شدند. پرسیدند: يا امير المؤمنين براى چه گريان شدید در صورتى كه اين اولين پيروزى است كه به دست حسین (علیه السّلام) انجام گرفت؟ فرمودند: به خاطرم آمد كه حسينم با لب تشنه در كربلا شهيد خواهد شد...(27)
در کتاب إبصار العين نیز ذکر شده است که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) در نبرد نهروان نیز حضور داشتند.(28)
برخلاف ادعای سماوی در ابصار العین مبنی بر حضور حضرت امام حسین (علیه السّلام) و عدم پیکار ایشان از کتب تاریخی دیگر شواهدی مبنی بر پیکار حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) در جنگهای زمان خلافت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) وجود دارد که به عنوان نمونه پیکار حضرت (علیه السّلام) در جنگ صفین ذکر شده است.
رشادت و دلاوری حضرت امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا
چنین پیشینه دلاورمردی و شجاعت حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کربلا به ایستادگی در برابر سپاه سی هزار نفری ابن زیاد (لعنه الله علیه) انجامید.
«وَ قِيلَ لَهُ يَوْمَ الطَّفِّ انْزِلْ عَلَى حُكْمِ بَنِي عَمِّكَ قَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ، إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ وَ قَالَ(ع): مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَيَاةٍ فِي ذُلٍّ.» (29)
«در روز عاشورا به حضرت امام حسین (علیه السّلام) گفته شد: تسليم حكم پسر عمويت يزيد (لعنه الله علیه) باش فرمودند: نه به خدا قسم، من خودم را به دست خويشتن ذليل شما نخواهم كرد و نظير غلامها فرار نخواهم نمود. سپس فرياد زدند: اى بندگان خدا، من از هر شخص متكبرى كه به روز حساب يعنى قيامت ايمان نياورد به پروردگار خودم و پروردگار شما پناه مي برم. آنگاه فرمودند: «موت في عز خير من حياة في ذل» يعنى مردن با عزت بهتر از زندگى با ذلت است.» (30)
از این حدیث حضرت امام سجاد (علیه السّلام) شهامت و رشادت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) و ثابت قدم بودن در شهادت در راه حق استنباط می شود:
حضرت علي بن الحسين (عليهما السّلام) فرمودند: هنگامى كه در خدمت حضرت سيد الشهداء (عليه السّلام) به طرف عراق حركت مي كرديم، حضرت در تمام منازل از يحيى بن زكريا ياد مي كردند در يكى از روزها فرمودند: از خوارى دنيا همين بس كه سر حضرت يحيى را به يكى از ناپاکزادگان بنى اسرائيل هديه بردند.(31)
«اما درباره شجاعت و دليرى حضرت امام حسين(علیه السّلام) همين بس كه نه تنها تاكنون نظير آن از هيچ سردار جنگى و هيچ قائد و پيشوايى ديده نشده بلكه در آينده و الى الابد نيز ديده نخواهد شد.
ایشان كسى بودند كه در ميدان نبرد همچنان با پايدارى و استقامت به مبارزه پرداختند و در نبردى عظيم با ظلم و كفر و تحمل رنج و ناراحتى بسيار دشمن را نابود ساختند و سرانجام خود نيز به شهادت رسيدند. برخى از راويان درباره ایشان گفته اند: در بلندى مقام و شخصيت انسانى در هيچ دوره و زمانى مانند حسين بن على (علیه السّلام) ديده نشده است. وى با اينكه فرزندان و خاندان و يارانش به شهادت رسيدند و از هر سو درمانده گشته بودند، با اين وصف خود با قلبى استوار و روحى قوى و شهامتى بى نظير به جنگ ادامه مى دادند. به خدا قسم هرگز در گذشته و حال همانند ایشان ديده نشده است.
هر چند افراد دشمن وى را محاصره مى كردند و كار را بر ایشان سختتر مى ساختند، ایشان نيز با شمشير برّان خود از چپ و راست به آنان هجوم مى بردند و بر قلب دشمن مى تاختند چنانكه گويى همه آنها چون گوسفندانى از برابر آن حضرت مى گريختند او بر صفوف دشمن حمله مى بردند و آنها نيز همچون دسته هاى ملخ به اطراف ميدان نبرد مى گريختند.
ایشان بود كه در لحظات پايان جنگ در حالى كه سراسر بدنش مجروح گشته و از اسب بر زمين افتاده بودند باز هم با پاى پياده همچون سوارى شجاع نبرد را ادامه دادند و افراد دشمن را به شدت در فشار و سختى قرار دادند و پهلوانان را ناتوان ساختند. در اين اثنا به سپاه دشمن روی نمودند و فرمودند: آيا سزاوار است اين همه جمعيّت كه بر يك نفر حمله ببريد؟»(32)
« از يكى از روایان نقل كرده اند: فو اللّه ما رأيت مكثورا قطّ قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جاشا و لا امضى جنانا منه و لا اجرأ مقدما و اللّه ما رأيت قبله و لا بعده مثله.
يعنى: نديدم مرد تنها مانده مصيبت رسيده اى را كه فرزندان و اهل بيت و ياران او كشته شده باشند بدين قوّت قلب و آرامش دل و جرأت در اقدام نه پيش از او ديدم مانند وى و نه بعد از او خواهم دید.»(33)
حضرت صاحب العصر و زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زيارت ناحيه مقدّسه دلاوری و شهامت حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) توصیف نموده اند در حالی که همه یاران و هاشمیان به شهادت رسیده بودند و کسی به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حضرت پاسخ نداده بود و ایشان یکه و تنها در میدان نبرد با نهایت جنگاوری و رشادت چنین مبارزه می نمودند:
«وَ بَدَءُوكَ بِالْحَرْبِ فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَ الضَّرْبِ وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُجَّارِ وَ اقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبَارِ مُجَالِداً بِذِي الْفَقَارِ كَأَنَّكَ عَلِيٌّ الْمُخْتَارُ.
فَلَمَّا رَأَوْكَ ثَابِتَ الْجَأْشِ غَيْرَ خَائِفٍ وَ لَا خَاشٍ نَصَبُوا لَكَ غَوَائِلَ مَكْرِهِمْ وَ قَاتَلُوكَ بِكَيْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ وَ أَمَرَ اللَّعِينُ جُنُودَهُ فَمَنَعُوكَ الْمَاءَ وَ وُرُودَهُ وَ نَاجَزُوكَ الْقِتَالَ وَ عَاجَلُوكَ النِّزَالَ وَ رَشَقُوكَ بِالسِّهَامِ وَ النِّبَالِ وَ بَسَطُوا إِلَيْكَ أَكُفَّ الِاصْطِلَامِ.
وَ لَمْ يَرْعَوْا لَكَ ذِمَاماً وَ لَا رَاقَبُوا فِيكَ أَثَاماً [الْأَنَامَ] فِي قَتْلِهِمْ أَوْلِيَاءَكَ وَ نَهْبِهِمْ رِحَالَكَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِي الْهَبَوَاتِ وَ مُحْتَمِلٌ لِلْأَذِيَّاتِ وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ.
وَ أَحْدَقُوا بِكَ مِنْ كُلِّ الْجِهَاتِ وَ أَثْخَنُوكَ بِالْجِرَاحِ وَ حَالُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الرَّوَاحِ وَ لَمْ يَبْقَ لَكَ نَاصِرٌ وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِكَ وَ أَوْلَادِكَ.»(34)
و با تو شروع به جنگ نمودند پس تو برای وارد آوردن ضربات نیزه و شمشیر استوار به پا خاستی و لشکریان فاجر و معصیت پیشه را به هلاکت رساندی و چنان با ذوالفقار در گرد و غبار عرصه نبرد فرو رفتى که گویا همان برگزیده حق علىّ مرتضى (علیه السّلام) هستى پس چون تو را استوار و قوی دل بدون ترس و هراس دیدند دامهای مرگ آفرین مکرشان را بر راهت نهادند و با نیرنگ و شرارتشان به ستیز با تو برخاستند و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد تا تو را از آب و ورود بر آب بازداشتند و به مبارزه با تو شتافتند و در فرود از شتران و رو در رو جنگیدن با تو شتاب ورزیدند و تیر باران و سنگ بارانت نمودند و دستهای بلاخیز بنیاد برانداز را به سویت گشودند حُرمت تو را شکستند و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند چه در کشتن دوستانت و چه در غارت توشه و اثاثیه خیمه هایت.
و همچنان در گرماگرم جنگ در دل گرد و غبارهاى میدان به پیش می تاختى و ناملایمات و اذیّتهاى فراوانى را تحمّل می نمودى تا آنجا که فرشتگان آسمانها از صبر و شکیبائى تو تعجب نمودند.
پس دشمنان از همه طرف گرداگرد تو حلقه زدند و با زخمهای فراوان تو را از پای انداختند و راه نجات را بر تو بستند و برای تو هیچ یاورى نمانده بود و تو همه چیز را به حساب خدا نهاده صبر می کردی و از زنان حرم و فرزندانت دفاع می نمودی تا اینکه تو را از اسبت سرنگون ساختند و با بدنی سرتا سر جراحت بر خاک افتادی در حالی که اسبها تو را لگد کوب می کردند و تجاوزپیشگان کافر بر تو با شمشیرهایشان ضربه می زدند و عرق مرگ بر پیشانی مبارکت نشسته بود و راست و چپ بدن مبارکت به تناوب انقباض و انبساط یافت. تو هنوز گوشه چشمی به سوی حرم و خیامت می گرداندی در حالیکه آنچه بر تو می گذشت تو را از فرزندان و اهل بیتت باز می داشت.
تواضع و فروتنی حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام)
از شرح زندگانی ائمه معصومین به خصوص حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیه السّلام) نقلهای بسیاری نداریم اما همین اندک نقلهای برجای مانده به مکارم اخلاق و فضایل حضرات دلالت دارند. در این مجال به ذکر نقلی درباره تواضع و فروتنی حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) می پردازیم:
«تفسير العياشي عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ: مَرَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) بِمَسَاكِينَ قَدْ بَسَطُوا كِسَاءً لَهُمْ وَ أَلْقَوْا عَلَيْهِ كِسَراً فَقَالُوا هَلُمَّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَثَنَى وَرِكَهُ فَأَكَلَ مَعَهُمْ ثُمَّ تَلَا إِنَّ اللَّهَ «لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ» ثُمَّ قَالَ قَدْ أَجَبْتُكُمْ فَأَجِيبُونِي قَالُوا نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَامُوا مَعَهُ حَتَّى أَتَوْا مَنْزِلَهُ فَقَالَ لِلْجَارِيَةِ أَخْرِجِي مَا كُنْتِ تَدَّخِرِينَ.»(35)
«در تفسير عياشى از مسعده روايت شده است كه گفت: حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) از کنار گروهى از فقراء عبور كردند كه عباى خود را گسترده بودند و چند پاره اى نان روى آن ريخته و مشغول خوردن بودند. آنان به حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) گفتند: يا بن رسول اللَّه، بيا (با ما غذا بخور) امام (عليه السّلام) نشستند و با ايشان مشغول غذا خوردن شدند و اين آيه را تلاوت فرمودند: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ» يعنى خدا افراد متكبر را دوست ندارد. سپس به فقراء فرمودند: من دعوت شما را پذيرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت نمائيد. گفتند: اطاعت مي كنيم يا بن رسول اللَّه، آنگاه برخاستند و با آن حضرت به منزل حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) وارد شدند. آن بزرگوار به كنيزك خود فرمودند: آنچه را كه ذخيره نموده اى بياور.» (36)
پی نوشتها
(1)مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين (عليه السّلام)، صفحه 181 – 177- بحار الأنوار، جلد 25، صفحه 174 – 169
(2) بحار الأنوار بخش امامت (ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، جلد3، صفحه 119 – 114
(3) المزار الكبير، صفحه 502
(4) نفس المهموم، صفحه 21
(5) دمع السجوم، صفحه27
(6) مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام)، جلد 4، صفحه 65 - بحار الأنوار، جلد 44، صفحه 189
(7)زندگاني حضرت امام حسن (عليه السّلام)، صفحه 200 –199 - سيره معصومان، جلد 5، صفحه 74
(8) مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام)، جلد 4، صفحه 65
(9) زندگانى حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 201 - منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (عليهم السّلام) (فارسى)، جلد 2، صفحه 674
(10)تحف العقول، صفحه 247
(11) ترجمه تحف العقول، صفحه 228
(12) كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد 2، صفحه 31
(13)زندگانى حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 207 - سيره معصومان، جلد 5، صفحه 76 - 75
(14) تعريب منتهى الآمال، جلد 1، صفحه 534 – 533
(15)منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (عليهم السّلام) (فارسى)، جلد 2، صفحه 674 – 673 - زندگانى حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 210 – 209
(16) سيره معصومان، جلد5، صفحه 78 -77
(17) فضایل و سیره امام حسین در کلام بزرگان، صفحه 65
(18) المزار الكبير، صفحه 502
(19)مفاتیح الجنان، صفحه 460 – 459
(20) مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام)، جلد4، صفحه 69
(21) زندگانى حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 204
(22) مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام)، جلد4، صفحه 69
(23) زندگانى حضرت امام حسن مجتبى (عليه السّلام) (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 204
(24) دمع السجوم، صفحه 25 - مختصر تاریخ دمشق، جلد 7، صفحه 133- سیره و سیماي امام حسین (عليه السّلام)، صفحه 90
(25)مختصر تاریخ دمشق، جلد 7، صفحه 133
(26) بحار الأنوار، جلد44 ، صفحه 266
(27) زندگاني حضرت امام حسن (عليه السّلام)، صفحه 285 – 284
(28) إبصار العين، صفحه 23
(29)بحار الأنوار، جلد44، صفحه192 – 191
(30) زندگاني حضرت امام حسن (عليه السّلام)، صفحه 203
(31) زندگانى چهارده معصوم (عليهم السّلام)، صفحه 313
(32) سيره معصومان، جلد5، صفحه 84
(33) دمع السجوم، صفحه 24
(34) المزار الكبير، صفحه 504 - 503
(35) بحار الأنوار، جلد44، صفحه 189
(36) زندگانى حضرت امام حسن مجتبى(عليه السّلام) (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، صفحه 199 مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام)، جلد4، صفحه 66 - سيره معصومان، جلد 5، صفحه 79
منابع
- قرآن کریم
- ابصار العين في أنصار الحسين عليه السلام، شيخ محمد بن طاهر سماوى، قم، دانشگاه شهيد محلاتى، 1419ق.
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.
- بحار الأنوار بخش امامت (ترجمه جلد 23 تا 27 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، مترجم: موسى خسروى، تهران، اسلاميه، 1363 ش.
- تحف العقول، حسن بن علىابن شعبه حرانى، محقق / مصحح: على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، 1404 ق. / 1363ش.
- ترجمه تحف العقول، حسن بن علىابن شعبه، مترجم: بهراد جعفرى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1381 ش.
- دمع السجوم، عباس قمی، ترجمه ابوالحسن شعرانی، قم، هجرت، 1381
- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى، مترجم عزيز الله عطاردى، تهران، اسلامية، 1390 ق.
- زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، مترجم محمد جواد نجفى، تهران، اسلاميه، 1362 ش.
- سیره و سیماي امام حسین علیه السلام: سرگذشتنامهاي تحلیلی بر بنیاد گزارشهاي محدث و مورخ شامی، ابن عساکر، در کتاب بزرگ تاریخ دمشق، محمدرضا حسینی جلالی، ترجمه جویا جهانبخش، تهران، اساطیر، 1383
- سيره معصومان، سيد محسن امين عاملى، مترجم على حجتى كرمانى، تهران، سروش، 1377ق.
- فضایل و سیره امام حسین در کلام بزرگان، عباس عزیزی، قم، صلاه ، 1381
- كشف الغمة في معرفة الأئمة، على بن عيسى اربلى، تبريز، بنى هاشمى، چاپ اول، 1381ق.
- مختصر تاريخ دمشق لابن عساكر، محمد بن مكرم بن على، أبو الفضل، جمال الدين ابن منظور الانصاري الرويفعى الإفريقى، المحقق: روحية النحاس، رياض عبد الحميد مراد، محمد مطيع،
دمشق، دار الفكر للطباعة و التوزيع و النشر، الطبعة: الأولى، 1402 ق./ 1984م.
- المزار الكبير، محمد بن جعفر ابن مشهدى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1419 ق.
- مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين (عليه السّلام)، رجب بن محمد حافظ برسى، 1جلد، بيروت، أعلمي، چاپ: اول، 1422 ق.
- مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، آیین دانش، 1386
- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.
- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (عربي)، شيخ عباس قمى، قم، جامعه مدرسين (موسسه النشر الاسلامى)، 1422 ق.
- منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (فارسى)، شيخ عباس قمى، قم، دليل، 1379ش.
- نفس المهموم، شيخ عباس قمى، نجف، المكتبه الحيدريه، 1421 ق./ 1379ش.
اترك تعليق