حضرت امام حسین(علیه السّلام) در روز ترویه، هشتم ذی الحجه، سال شصتم هجری از مکه به سمت کوفه حرکت نمودند و در روز دوم محرم وارد سرزمین کربلا شدند و ایشان را از ادامه مسیر به سمت کوفه به دستور ابن زیاد (لعنه الله) باز داشتند و به ناچار حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) اجلال نزول نمودند و خیام را بر پا نمودند. حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) با نقل حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شهادت خویش و یارانشان در این سرزمین اشاره نمودند.
نامهای دیگر کربلا
نامهای دیگر کربلا را نينوا، غاضريّه، كور بابل، كربله، نواويس، طفّ، شفيه، عقر، پشت کوفه، عمورا، ماريه و ... ذکر کرده اند.
«برخى از این اسامی از باب كل بر جزء بر كربلا اطلاق مى شود، مانند طفّ؛ برخى ديگر نام روستاهاى نزديك كربلا است كه بر اين شهر اطلاق شده است و شايد اطلاق نينوا يا غاضريه به کربلا از باب ارتباط نزديكى و همسايگى باشد، برخى نامها نيز بر اثر گذشت زمان بر كربلا اطلاق شده و در زبان روايت نيز آمده است؛ مانند عمورا.(1)
قداست سرزمین کربلا
در احادیث حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) به قداست این سرزمین اشاره شده است. در این مجال به ذکر برخی از این احادیث می پردازیم:
حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى كَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْكَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ عَامٍ وَ قَدَّسَهَا وَ بَارَكَ عَلَيْهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً مُبَارَكَةً وَ لَا تَزَالُ كَذَلِكَ وَ يَجْعَلُهَا أَفْضَلَ أَرْضٍ فِي الْجَنَّةِ.(2)
ابن قولویه نقل می کند پدرم و جماعتى از اساتيدم (رحمة اللَّه عليهم) از محمد بن يحيى العطار از محمد بن الحسين از محمّد بن سنان از عمرو بن ثابت از پدرش از حضرت ابو جعفر (عليه السّلام) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند:
خداوند متعال كربلاء را بيست و چهار هزار سال قبل از كعبه آفريد و آن را مقدس و مبارك قرار داد و پيوسته قبل از خلقت مخلوقات مقدس و مبارك بود و بعد از آفرينش آنها نيز چنين مى باشد. حق تعالى زمین کربلا را با فضيلت ترين زمين در بهشت قرار داده است.(3)
حضرت امام سجاد (علیه السّلام) به نقل حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به نقل از امّ ايمن حدیثی را از حضرت رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نقل نموده اند؛ در حالی که حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حضرت امام حسن (علیه السّلام) و حضرت امام حسین (علیه السّلام) و بانو ام ایمن در خانه حضرت فاطمه (علیها السّلام) بودند؛ جبرئیل (علیه السّلام) بر حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) نازل شدند و از شهادت حضرت امام حسین(علیه السّلام) در کربلا به دست اشقیای امت خبر دادند و جبرئیل(علیه السّلام) زمین کربلا را چنین توصیف نمودند:
«... وَ إِنَّ سِبْطَكَ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ (ع) مَقْتُولٌ فِي عِصَابَةٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ وَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ أَخْيَارٍ مِنْ أُمَّتِكَ بِضِفَّةِ الْفُرَاتِ بِأَرْضٍ يُقَالُ لَهَا كَرْبَلَاءُ مِنْ أَجْلِهَا يَكْثُرُ الْكَرْبُ وَ الْبَلَاءُ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ ذُرِّيَّتِكَ فِي الْيَوْمِ الَّذِي لَا يَنْقَضِي كَرْبُهُ وَ لَا تَفْنَى حَسْرَتُهُ وَ هِيَ أَطْيَبُ بِقَاعِ الْأَرْضِ وَ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً يُقْتَلُ فِيهَا سِبْطُكَ وَ أَهْلُهُ وَ أَنَّهَا مِنْ بَطْحَاءِ الْجَنَّةِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي يُقْتَلُ فِيهِ سِبْطُكَ وَ أَهْلُهُ وَ أَحَاطَتْ بِهِ كَتَائِبُ أَهْلِ الْكُفْر...»(4)
«... و اين سبط شما (جبرئيل با دست به حضرت امام حسين (عليه السّلام) اشاره نمودند) با جماعتى از فرزندان و اهل بيت شما و نيكانى از امّتت در كنار فرات واقع در سرزمينى كه به آن «كربلا» مىگويند؛ كشته مى شود. كربلاء را از اين جهت كربلاء گويند كه حزن و بلاهائى كه از دشمنان شما و دشمنان فرزندان شما در روزى كه حزن و اندوهش تمام شدنى نبوده و حسرت آن زوال پذير نيست به عمل مى آيد بسيار و زياد مى باشد. اين زمين پاكيزه ترين قطعه روى زمين بوده و احترامش از تمام بقاع بيشتر است، در آن سبط تو و اهل بيتش كشته مى شوند.
كربلاء از زمينهاى بهشت است هر گاه روزى كه در آن سبط تو و اهل بيتش كشته مى شوند فرا برسد و لشكر اهل كفر و لعنت او را احاطه نمايند...»(5)
در روایت دیگری به نقل از امام معصوم قداست سرزمین کربلا چنین بیان می شود:
وَ رَوَى قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): الْغَاضِرِيَّةُ هِيَ الْبُقْعَةُ الَّتِي كَلَّمَ اللَّهُ فِيهَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ (ع) وَ نَاجَى نُوحاً فِيهَا وَ هِيَ أَكْرَمُ أَرْضِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ فِيهَا أَوْلِيَاءَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَزُورُوا قُبُورَنَا بِالْغَاضِرِيَّةِ.(6)
در روايتى آمده است كه حضرت ابو جعفر (عليه السّلام) فرمودند: غاضريه مكانى است كه خداوند متعال در آنجا با موسى بن عمران (عليه السّلام) تكلّم نمود و حضرت نوح با خدا در آنجا مناجات كرد، اين زمين كريمترين و شريفترين بقاع روى زمين می باشد.
و اگر این چنین نبود، خداوند متعال اولياء و انبيائش را در آنجا به وديعه نمی گذاشت، پس قبور ما را در غاضريه زيارت كنيد.
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به نقل از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) سرزمین کربلا را چنین معرفی نموده است:
وَ عَنْهُمَا بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْعُصْفُرِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يُقْبَرُ ابْنِي بِأَرْضٍ يُقَالُ لَهَا كَرْبَلَاءُ هِيَ الْبُقْعَةُ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا قُبَّةُ الْإِسْلَامِ الَّتِي نَجَّى اللَّهُ عَلَيْهَا الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَ نُوحٍ فِي الطُّوفَانِ. (7)
از پدرم و على بن الحسين بن بابويه با همان اسناد از ابوسعيد عصفرى از حمّاد بن ايوب از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق (علیه السّلام) از پدران گرامیشان نقل نموده اند که حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) به نقل از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: فرزندم در زمينى به خاک سپرده مى شود كه به آن «كربلاء» مى گويند: كربلاء بقعه و مكانى است كه در آن قبة الاسلام بوده و اين همان مكانى است كه حق تعالى در طوفان نوح مؤمنينى را كه به آن حضرت ايمان داشتند همراه آن حضرت نجات داد.
محل استقرار خیام کاروان حسینی
پس از اینکه حرّ بن یزید ریاحی دستور توقف کاروان حسینی را داد و دیگر اجازه حرکت به سمت کوفه را نداد حضرت امام حسین (علیه السّلام) دستور دادند که در مکان مناسبی که از یک سمت به تپه ها منتهی می شد خیمه ها را بر پا کنند.
باقر شریف القرشی در این باره می نویسد:
«و نصبت خيام اهل البيت (ع) في البقعة الطاهرة التي لا تزال آثارها باقية إلى اليوم يقول السيد هبة الدين الشهرستاني: «و أقام الامام في بقعة بعيدة عن الماء تحيط بها سلسلة ممدودة و ربوات تبدأ من الشمال الشرقي متصلة بموضع باب السدرة في الشمال و هكذا إلى موضع الباب الزينبي إلى جهة الغرب ثم تنزل إلى موضع الباب القبلي من جهة الجنوب و كانت هذه التلال المتقاربة تشكل للناظرين نصف دائرة و في هذه الدائرة الهلالية حوصر ريحانة الرسول (ص).»
و اكبر الظن ان المخيم انما هو في موضعه الحالي أو يبعد عنه بقليل و ذلك لأن الجيش الأموي المكثف الذي زحف لحرب الامام لم يكن قباله إلا معسكر صغير عبر عنه الحسين بالأسرة فلم تكن القوى العسكرية متكافئة في العدد حتى يفصل بينهما بميلين أو اكثر و مما يدعم ما ذكرناه ان الامام الحسين (ع) لما خطب في الجيش الأموي سمعت نساؤه خطابه فارتفعت اصواتهن بالبكاء و لو كانت المسافة بعيدة لما انتهى خطابه إليهن و هناك كثير من البوادر التي تدل على أن المخيم في وضعه الحالي.»(8)
«خيمه هاى اهل بيت (عليهم السّلام) در سرزمين پاكى كه آثار آن همچنان تا به امروز باقى است قرار داده شد. سيد هبة الدين شهرستانى مى گويد: «امام در زمينى دور از آب، اقامت نمود كه سلسله تپه هایى دور آن را گرفته اند كه از شمال شرقى آغاز مى شد و به محل باب السدره در شمال متصل بود، همچنين تا محل باب الزينبى در جهت مغرب و سپس تا موضعى در قبله از جهت جنوب ادامه مى يافت كه اين تپه هاى نزديك هم براى بينندگان، نيم دايره اى را تشكيل مى داد و در اين دايره هلالى بود كه ريحانه رسول (صلّى اللّه عليه و آله) مورد محاصره واقع شدند.»
گمان غالب آن است كه خيمه گاه در محل فعلى آن و يا قدرى دورتر بوده است؛ زيرا سپاه فراوان اموى كه براى جنگ با امام حركت كرد، در برابرش جز اردوگاه كوچك چيزى وجود نداشته كه حضرت امام حسين (عليه السّلام) از آن به خانواده تعبير نمودند و نيروهاى نظامى از نظر تعداد با هم برابرى نداشتند تا ميان آنها دو مايل يا بيشتر فاصله ايجاد شده باشد.
آنچه اين مطلب را تأييد مى نمايد اين است كه حضرت امام حسين (عليه السّلام) هنگامى كه براى لشكر اموى خطابه ايراد نمود، زنان، سخنانش را شنيدند و صداى گريه هايشان بلند گشت كه اگر مسافت طولانى بود، صداى آن حضرت به آنان نمى رسيد و نيز نشانه هاى بسيار ديگرى وجود دارند كه بر بودن خيمه گاه در محل فعلى آن دلالت مى نمايد.»(9)
سيّد هبة الدين شهرستاني در نهضة الحسين (عليه السلام) صفحه 90 می نویسد:
«إنّ المنقبين وجدوا في أعماق البيوت المحدقة بقبر الحسين (عليه السّلام) آثاراً تدلّ على ارتفاعها القديم في أراضي جهات الشمال و الغرب و لايجدون في الجهه الشرقيّة سوى تربة رخوة واطئة الأمر الذي يُرشدنا إلى وضعيّة هذه البقعة و أنها كانت في عصرها الأوّل واطئة من جهة الشرق و رابية من جهتي الشمال والغرب على شكل هلالي و في هذه الدائرة الهلالية حوصر ابن الزهراء البتول الطاهرة.»(10)
«كاوشگران در اعماق زمين خانه هاى اطراف مضجع حضرت امام حسین (علیه السّلام) به آثارى دست يافته اند كه نشان دهندۀ ارتفاع آن در جهات شمال و غرب در قديم است و در سوى شرق آن جز خاك سست و نرم به چيزى دست نيافته اند. اين امر نشان مى دهد كه اين سرزمين در دوران نخست خود از سوى شرق گود و از سوى شمال و غرب به صورت هلالى بلند بوده است و فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) در اين هلال به محاصره درآمده است.»(11)
رود فرات
«نهر في كربلاء وقعت عنده معركة الطف و استشهد إلى جانبه الإمام الحسين (عليه السّلام) و أنصاره و هم عطاشى و لنهر الفرات قدسية و فضيلة و تشير الروايات إلى ان ميزابان يصبّان فيه من الجنّة. و هو نهر مبارك يشب الطفل الذي يحنّك بمائه على محبّة أهل البيت.(12)
و جاء في الحديث انّ الفرات مهر الزهراء و يستحب الاغتسال بماء الفرات لزيارة الحسين ففيه غفران الذنوب و شرب ماء الفرات مستحبّ أيضا.
الفرات ذكرى لاعظم ملحمة دموية و اكثر مشاهد الصبر و الوفاء خلودا و مجدا فقد حاصر جيش ابن زياد ابطال عاشوراء بارض الطفوف في شهر محرّم الحرام عام ٦١ و منعوا الماء عن مخيم الحسين و عياله و اطفاله و كان جيش العدو يرمى من خلال حرمان الحسين من الماء ارغامه على الاستسلام لكنه (عليه السلام) فضّل الموت الشريف و هو عطشان على ذلّ الخنوع و الاستسلام.
توجه العباس نحو الفرات لجلب الماء للاطفال العطاشى و قطعت يداه إلى جانب نهر العلقمي و استشهد هناك و ماء الفرات مثل تربة كربلاء كلاهما يلهمان المرء الشجاعة و حب الشهادة و لهذا فانّ تحنيك الطفل بماء الفرات أو تربة الحسين (عليه السّلام) بمثابة اذاقته لطعم الشجاعة و انتقال ثقافة الشهادة إلى قلوب و نفوس الشيعة.
أما الوصف الجغرافي لنهر الفرات «فهو نهر يجري غرب العراق و يتكون اساسا من اتّصال فرعي «قره سو» و «مرادچاي» اللذين ينبعان من منطقة قريبة من نهر «ارس» في ارمينيا التركية و عند موضع اتّصال هذين الفرعين يقترب الفرات من نهر دجلة إلاّ ان نهر دجلة يبدأ حينها في الاتجاه نحو الجنوب الشرقي و يسير نهر الفرات نحو الغرب. ثم يتصل بنهر دجلة قرب الخليج العربي و يتكوّن من اتّصالهما شط العرب الذي يصب في الخليج العربي و الأرض الواقعة بين نهري دجلة و الفرات تسمى بالجزيرة.
يبلغ طول نهر الفرات حوالي ٢٩٠٠ كم تتسرب مياهه إلى السهل الرسوبي في ما بين النهرين حيث يتّسع مجرى النهر كثيرا و العامل الوحيد خصوبة أرض العراق و كثرة النفوس في السهول الحارة و الجافة الواقعة بين النهرين هو وجود نهري دجلة و الفرات و قد بنيت بابل عاصمة البابليين في القديم على ساحل نهر الفرات.»(13)
فرات نام نهرى است در سرزمين كربلا كه حادثۀ عاشورا نزديك آن اتفاق افتاد و حضرت امام حسین (علیه السّلام) و يارانش لب تشنه در كنار آب به شهادت رسیدند. فرات، نهر مقدّس و با فضيلتى است كه طبق روايات، دو ناودان از بهشت بر آن مى ريزد و نهرى پربركت است و كودكى كه كامش را با آب فرات بردارند، دوستدار اهل بيت (علیهم السّلام) مى شود.
در حديث آمده است كه فرات، مهريّۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها) است.(14) مستحب است براى زيارت امام حسين از آب فرات غسل زيارت كنند كه موجب آمرزش گناهان است.(15)
«فرات» يادآور عظيمترين حماسۀ خونين و ماندگارترين صحنۀ وفا و صبر است. شير مردان عاشورايى در كربلا، در محرّم سال ۶۱ هجرى توسّط نيروهاى ابن زياد در محاصره قرار گرفتند و آب را بر خیام حسینی و بانوان و اطفال بستند.
سپاه دشمن مى خواست با قرار دادن حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مضيقۀ بى آبى، او را به تسليم وادارد امّا آن حضرت (علیه السّلام) شهادت شرافتمندانه و همراه با تشنگی و عطش را برگزيدند. حضرت عباس (علیه السّلام) به منظور آوردن آب برای كودكان تشنه به سمت فرات رفتند و در كنار همين نهر علقمه دستانش قطع شد و به شهادت رسيدند. «آب فرات» همچون «خاك كربلا» هر دو آموزگار شجاعت و الهام بخش شهادت هستند. از اين رو برداشتن كام نوزاد با آب فرات يا تربت حسينى، چشاندن طعم شجاعت و انتقال فرهنگ شهادت در دل و جان شيعه است.
امّا موقعيّت جغرافيايى فرات: «شطّى است در مغرب كشور عراق و متشكّل است از دو شعبۀ «قره سو» و «مراد چاى» كه سرچشمۀ آنها نزديك رود «ارس» در تركيّه است. موقعى كه دو شعبۀ قره سو و مراد چاى به هم مى رسند، فرات به دجله نزديك مى شود ولى مجدّدا دجله متوجّه جنوب شرقى شده و فرات به سمت مغرب مايل مى شود و سپس در نزديكى خليج فارس به رود دجله مى پيوندد و از آن پس مجموع اين دو رود به نام «شطّ العرب» خوانده مى شود و به خلیج فارس می ریزد.
سرزمينى را كه بين دو رود دجله و فرات واقع است «الجزيره» مى گويند. طول رودخانۀ فرات تقريبا ۲۹۰۰ كيلومتر است. جريان فرات در جلگۀ بين النهرين بسيار ملايم است و داراى بسترى عريض مى باشد. يگانه عامل حاصلخيزى خاك عراق و جلب جمعيّت در جلگۀ خشك و گرم بين النهرين، دو رود فرات و دجله مى باشد. بابل، پايتخت قديم كشور بابل در ساحل فرات بنا شده بود.» (16)
درباره انشعابات فرات در حدود کوفه و کربلا و سرزمینهای اطراف در موسوعۀ کربلاء و کتب قدیمی چنین آمده است:
«ینقسم نهر الفرات إلی فرعین: الفرع الغربی و یسمی بشط الهندیۀ و الفرع الشرقی و یسمی بشط الحلۀ و فی شمال (السماوة) قلیلا یجتمع الفرعان معا و قد کان شط الهندیۀ یدعی قدیما (شط الکوفۀ) لأنه یمرّ من الکوفۀ و قد سماه بعض المؤرخین العرب: نهر العلقمی أیضا.
و بعد اجتماع الفرعین، یلتقی نهر الفرات بنهر دجلۀ فی شط العرب. یقول المسعودي فی التنبیه و الإشراف: ثم ینقسم الفرات إلی جهتین: قسم منهما یتوجه یسیرا نحو المغرب یسمی العلقمی یمرّ بالکوفۀ و غیرها و القسم الآخر یسمی سورا یمرّ بمدینۀ سورا و یسقی کثیرا من أعمال السواد.
و لا بأس أن ننوه بأن مجاري الأنهار القدیمۀ تختلف کثیرا عن مجاریها الحالیۀ بفعل العوامل الطبیعی فکم من أنهار قد انتقلت من مکانها إلی مکان آخر و کم من شاطئ کان بحرا فی الماضی ثم أصبح الیوم أرضا یابسۀ کما حصل لمصب شط العرب فی الخلیج فقد کانت البصرة فی الماضی میناء علی البحر و الیوم تبعد عنه عدة کیلومترات.
و أغلب الظن أن مجري نهر الفرات الّذي کانت الکوفۀ علیه قد ابتعد باستمرار باتجاه الشرق حتّی أصبح علی ما هو علیه الیوم.»(17)
رود فرات به دو شاخه تقسیم می شود: شاخه غربی که به شط الهندیه معروف است و شاخه شرقی که به شط الحله نامیده می شود و در شمال (سماوه) پس از اندک مسیری دو شاخه رود به هم می پیوندند و شط الهندیه در قدیم شط الکوفه نامیده می شد زیرا از کوفه می گذشت و برخی مورخین عرب آن را نهر علقمی نیز نامیده اند. رود فرات در شط العرب به رود دجله می پیوندد.
مسعودی در التنبیه و الإشراف می گوید: فرات به دو شاخه تقسیم می شود: یک شاخه از فرات مستقیم به سمت مغرب جاری می شود که علقمه نامیده می شود و از کوفه و نواحی دیگر آن می گذرد و شاخه دیگر فرات سورا نامیده می شود و از شهر سورا می گذرد و روستاها و باغها و مناطق تابعه را سیراب می گرداند.
خوب است اشاره شود آبراههای رودهای قدیم با آبراههای رودهای کنونی به خاطر عملکرد عوامل طبیعی اختلافات بسیار دارند. چه بسیاری از رودها از مکان اولیه به مکان دیگر منتقل شده اند و چه بسیار سواحل دریاهای زمان قدیم امروزه به زمینی خشک تبدیل شده اند همان طور که در محل ورودی شط العرب به خلیج چنین اتفاقی رخ داده است. بصره در قدیم بندرگاهی در کنار دریا بود و امروزه کیلومترها از دریا دور افتاده است. به احتمال زیاد آبراهه رود فرات که از کوفه می گذشت، به تدریج به سمت شرقی گرایش یافت و از محل ابتدایی دور شد تا امروز که بدین صورت مشاهده می شود.
رود علقمه
نهر يتفرّع من الفرات استشهد إلى جانبه العباس بن على (عليه السّلام) يوم عاشوراء و العلقم بمعنى المر و يقال لكل شجرة مرّة أو ماء فيه مرارة علقما حنظلا و غالبا ما تطرح هذه الكلمة في الشعر و الادب مقرونة بذكر العطش و العباس و اليدين المقطوعتين.(18)
نام نهرى است که از فرات منشعب می شود و حضرت عباس بن على (علیه السّلام) در کنار این رود در روز عاشورا به شهادت رسيدند.
همچنین به معناى تلخى است و هر درخت تلخ و آب بسيار سخت را هم علقم گويند. حنظل. در ادبيات عاشورایی بيشتر در پيوند با عطش و عباس و دستهاى قطع شده حضرت ابا الفضل (علیه السّلام) مطرح مى شود.
در موسوعه کربلا درباره رود علقمه چنین آمده است:
«فی نهضۀ الحسین، صفحه 90 یقول السید هبۀ الدین الشهرستانی: و أما نهر الفرات فکان عموده الکبیر ینحدر من أعالیه یسقی القري إلی ضواحی الکوفۀ و کذلک ینشق من عمود النهر من شمالی المسیب نهر کفرع منه یسیل علی بطاح و وهاد شمال شرقی کربلاء حتّی ینتهی إلی قرب مثوي سیدنا العباس (علیه السّلام) ثم إلی نواحی الهندیۀ ثم ینحدر فیقترن بعمود الفرات فی شمال غربی قریۀ ذي الکفل و یسمی حتّی الیوم العلقمی.
و فی«مدینۀ الحسین» لمحمد حسن مصطفی آل کلیدار، جلد2، صفحه 4 یقول سمی فرع الفرات القریب من کربلاء «بالعلقمی» لأحد سببین:
1. ذهب فریق من المؤرخین إلی الاعتقاد بأن القسم المحاذي من هذا النهر لطف کربلاء قد کلّف بحفره رجل من بنی علقمۀ، بطن من تمیم، جدهم علقمۀ بن زرارة بن عدس، فسمی النهر «بالعلقمی»
2. و الفریق الثانی من المؤرخین قالوا: سمی النهر بالعلقمی لکثرة شجر العلقم «الحنظل» حول حافتی النهر. ذکر ذلک النویري فی کتابه «بلوغ الأرب فی فنون الأدب»
و نهر العلقمی هو الّذي ملکه عمرو بن الحجاج بأمر من ابن زیاد، فبعث خمسمائۀ من خیله فاستحلوه و منعوا الحسین (علیه السّلام) من الوصول إلیه منذ الیوم السابع و قد حاول العباس (علیه السّلام) الاستسقاء منه أکثر من مرة و فی المرة الأخیرة استشهد و هو راجع منه یحمل القربۀ إلی الأطفال الظمأي و النساء العطشی و کان علی ضفۀ النهر بعض النخیل.
و قد صاغ بعض الشعراء أبیاتا فیها توریۀ بین «العلقمی» و العلقم، مؤداها أن نهر العلقمی لیته کان علقما إذ لم یشرب منه العباس (علیه السّلام) حین ذهب للاستسقاء، فقتل قرب النهر دون أن یشرب، یقول: و هوي بجنب العلقمیّ فلیته للشاربین به یداف العلقم و فی حین نقل الحسین (علیه السّلام) کل المستشهدین إلی مکان واحد قریبا من المخیم فإن العباس هو الوحید الّذي ترك فی مکانه و دفن فی مکان استشهاده الّذي یبعد 350 مترا شرق مرقد الحسین (علیه السّلام) و قریبا من النهر.»(19)
در کتاب نهضت حسینی صفحه 90 سید هبه الدین شهرستانی می نویسد: سطح فرات زیاد است که از سمت بالا جاری می شود و روستاهای اطراف کوفه را سیراب می گرداند و همینطور شاخه ای از این رود منشق می شود از سمت شمال مسیب که به سمت بطاح و وهاد در شمال شرقی کربلا جاری می شود تا اینکه به حرم حضرت عباس (علیه السّلام) منتهی می شود و از آنجا به سوی ناحیه الهندیه جاری می شود سپس در شمال غربی روستای ذی الکفل به رود فرات می ریزد و تا امروز علقمی نامیده می شود.
و در کتاب مدینه الحسین از محمد حسن مصطفی آل کلیدار در جلد دوم صفحه 4 نقل می کند: به دو دلیل شاخه ای از فرات در نزدیکی کربلا «علقمه» نامیده می شود:
1. عده ای از مورخین بر این عقیده هستند که آن بخشی از این رود که در زمینهای کربلا جاری است حفر کننده آن مردی از بنی علقمه بخشی از قبیله تمیم بوده است که جد آنان علقمۀ بن زرارة بن عدس نام داشت و این نهر را «علقمه» نامید.
2. گروهی دیگر از مورخین بر این قائل هستند که این نام به دلیل وجود کثرت درخت علقم (حنظل) در اطراف رود اطلاق شده است. این دلیل را نیز نویری در کتاب بلوغ الأرب فی فنون الأدب خود ذکر کرده است.
و رود علقمه همان رودی است به دستور ابن زیاد عمرو بن حجاج با پانصد نفر از لشکریانش بر روز هفتم محرم در کنار شریعه فرات مستقر شدند و آب را بر حضرت امام حسین (علیه السّلام) بستند. حضرت عباس (علیه السّلام) بیش از یکبار برای آوردن آب به سمت رود علقمه رفتند و در دفعه آخر به شهادت رسیدند.
در حالیکه مشک آب را برای کودکان تشنه لب و بانوان عطشان می آوردند و در اطراف رود نخلستان بود.
و بعضی از شعرا اشعاری در ایهام بین رود علقمه و گیاه تلخ علقم سروده اند که متضمن این معنا است که ای کاش رود علقمه به مانند حنظل تلخ بود هنگامی که حضرت عباس (علیه السّلام) آب ننوشیدند در حالی که برای طلب آب رفته بودند و در کنار رود با لب تشنه به شهادت رسیدند. و همچنین سروده اند: در حالی که حضرت عباس (علیه السّلام) در کنار علقمه به خاک و خون غلتید ای کاش آب رود علقمه با حنظل آمیخته می شد و تلخ می گردید در حالی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) همه شهدا را به یک مکان نزدیک خیمه گاه بردند و حضرت عباس(علیه السّلام) تنها در همان مکان باقی ماندند و در محل شهادتشان به خاک سپرده شدند که از سمت شرقی حرم حضرت سیدالشهدا(علیه السّلام) سیصد و پنجاه متر فاصله دارد و به رود علقمه نزدیک است.
بیتابی بانوان حرم پس از آگاهی از شهادت حضرت امام حسین (علیه السّلام)
در لهوف درباره نزول اجلال حضرت امام حسین (علیه السّلام) و کاروان ایشان در دشت کربلا چنین آمده است:
«ثُمَّ إِنَّ الْحُسَيْنَ (ع) قَامَ وَ رَكِبَ وَ سَارَ وَ كُلَّمَا أَرَادَ الْمَسِيرَ يَمْنَعُونَهُ تَارَةً وَ يُسَايِرُونَهُ أُخْرَى حَتَّى بَلَغَ كَرْبَلَاءَ وَ كَانَ ذَلِكَ فِي الْيَوْمِ الثَّانِي مِنَ الْمُحَرَّمِ فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ فَقَالَ(ع) اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَزَلُوا جَمِيعاً وَ نَزَلَ الْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ نَاحِيَةً وَ جَلَسَ الْحُسَيْنُ(ع) يُصْلِحُ سَيْفَهُ وَ يَقُولُ:
يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ
مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِيلٍ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ
وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِ مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِيلِ
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ
قَالَ الرَّاوِي: فَسَمِعَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ (ع) ذَلِكَ فَقَالَتْ يَا أَخِي هَذَا كَلَامُ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَتْلِ فَقَالَ (ع) نَعَمْ يَا أُخْتَاهْ فَقَالَتْ زَيْنَبُ وَا ثُكْلَاهْ يَنْعَى الْحُسَيْنُ (ع) إِلَيَّ نَفْسَهُ قَالَ: وَ بَكَى النِّسْوَةُ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِي وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وَا ضَيْعَتَنَا بَعْدَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فَعَزَّاهَا الْحُسَيْنُ (ع) وَ قَالَ لَهَا يَا أُخْتَاهْ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ سُكَّانَ السَّمَاوَاتِ يَفْنُونَ وَ أَهْلَ الْأَرْضِ كُلَّهُمْ يَمُوتُونَ وَ جَمِيعَ الْبَرِّيَّةِ يَهْلِكُونَ ثُمَّ قَالَ يَا أُخْتَاهْ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ وَ أَنْتِ يَا زَيْنَبُ وَ أَنْتِ يَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ يَا رَبَابُ انْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً.
وَ رُوِيَ مِنْ طَرِيقٍ آخَرَ أَنَّ زَيْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْيَاتِ وَ كَانَتْ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا حَتَّى وَقَفَتْ عَلَيْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِيَ الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِينَ وَ ثِمَالَ الْبَاقِينَ فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ (ع) فَقَالَ يَا أُخْتَاهْ لَا يَذْهَبَنَّ بِحِلْمِكِ الشَّيْطَانُ فَقَالَتْ بِأَبِي وَ أُمِّي أَ سَتُقْتَلُ نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ فَرُدَّتْ غُصَّتُهُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَيْلًا لَنَامَ فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسي [نَفْسَكَ] اغْتِصَاباً فَذَلِكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا فَقَامَ (ع) فَصَبَّ عَلَيْهَا الْمَاءَ حَتَّى أَفَاقَتْ ثُمَّ عَزَّاهَا (ص) بِجُهْدِهِ وَ ذَكَّرَهَا لِمُصِيبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِيهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.»(20)
«سپس حضرت امام حسين (عليه السّلام) برخاستند و سوار شدند و حركت كردند ولى سپاهيان حرّ گاهى از حركت ایشان جلوگيرى مي كردند و گاهى حضرت را از مسير منحرف مي كردند تا روز دوّم محرّم به سرزمين كربلا رسيدند چون به آنجا رسيدند؛ حضرت فرمودند: نام اين زمين چيست؟ عرض شد كربلا، فرمودند: بار الها من از اندوه و بلا به تو پناهنده می برم سپس فرمودند: اينجا سرزمين اندوه و بلا است و فرمودند: فرود آیيد كه بارانداز و قتلگاه و مدفن ما همین جاست. جدّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همين را به من خبر دادند پس جملگی فرود آمدند. حرّ و سربازانش در سمت ديگرى فرود آمدند حضرت امام حسين (عليه السّلام) نشستند و به اصلاح شمشير خود پرداختند و در ضمن اشعارى بدين مضمون مي خواندند:
اى چرخ اف در دوستى بادت كه خواهى
بـيـنى بهر صبحى و در هر شامگاهى
آغـشـتـه در خـون از هوا خواهى و يارى
ويـن چرخ نبود قانـع از گل بر گياهى
هر زنده اى بــايـد بـه پـيـمايـد ره مـن
گيتى ندارد غير از اين رسمىّ و راهى
حالى كـه نـزديك است وقت كوچ كردن
جـز بارگـــاه عزّتش نبود پنـاهـى
راوى گفت: حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اشعار را شنيد؛ گفت: برادرم، كسى اين سخن را مي گويد كه به كشته شدن خويش يقين كرده باشد. فرمودند: آرى خواهرم، حضرت زینب (سلام الله علیها) گفت: آه چه مصيبتى، حسين خبر مرگ خود را به من مي دهد.
راوى گفت: زنان همه گريان شدند و به صورتهاى خود سيلى مي زدند و گريبانها چاك كردند، امّ كلثوم فرياد مي زد: اى واى يا محمّد، اى واى يا على، اى واى مادر، اى واى برادر، اى واى حسين اى واى از بيچارگى كه پس از تو در پيش داريم اى ابا عبد اللّه.
راوى گويد: حضرت امام حسين (علیه السّلام) خواهر را تسلّى داد و گفت: خواهرم، تو به وعده هاى الهى دلگرم باش كه ساكنين آسمانها همه فانى گردند و اهل زمين همه مى ميرند و همۀ مخلوقات جهان هستى راه نيستى مى پيمايند سپس فرمودند: خواهرم امّ كلثوم و تو اى زينب و تو اى فاطمه و تو اى رباب توجّه كنيد، من كه كشته شدم گريبان چاك مزنيد و صورت به ناخن مخراشيد و سخنان بيهوده بر زبان مياوريد.
و به روايت ديگر حضرت زینب (سلام الله علیها) كه در گوشه اى با زنان و دختران حرم نشسته بود همين كه مضمون ابیات را شنيد بدون نقاب و دامن كشان بيرون شد و همى آمد تا نزد برادر رسيد و گفت: آه چه مصيبتى اى كاش مرگ به اين زندگى من پايان مي داد امروز احساس مي كنم كه مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن را از دست داده ام اى يادگار گذشتگان و پناه بازماندگان، حضرت امام حسین (علیه السّلام) نگاهى به خواهر كردند و فرمودند: خواهرم دامن شكيبائى را شيطان از دستت نگيرد حضرت زینب (سلام الله علیها) گفت: پدر و مادرم به قربانت، راستى به همين زودى كشته مي شوى؟ اى من به فدايت، گريه راه گلوى حضرت امام حسین(علیه السّلام) را گرفت و چشمهایشان پر از اشك شد و سپس فرمودند: اگر مرغ قطا را به حال خود مي گذاشتند در آشيانۀ خود مي خوابيد. حضرت زینب (سلام الله علیها) گفت: وا ويلا، تو به ظلم و ستم كشته مي شوى؟ اين زخم بر دل زينب عميقتر و تحمّلش سختتر است اين بگفت و گريبان چاك زد و بيهوش بر روى زمين افتاد، حضرت امام حسين (علیه السّلام) برخاستند و آب بر سر و صورت حضرت زینب (سلام الله علیها) بيفشاندند تا حضرت زینب (سلام الله علیها) به هوش آمد سپس تا آنجا كه مي توانستند او را تسلي دادند و مصيبتهاى پدر و مادر و جدّش را ياد آور شدند.(21)
خطبه حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) برای اصحاب پس از نزول اجلال در دشت کربلا
در مقتل مقرم خطبه ای از حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) نقل شده است که به هنگام نزول اجلال در کربلا آن را در میان اصحاب بیان می فرمایند. در بعضی مقاتل زمان ایراد این خطبه اندکی قبل از فرود در کربلاء نقل شده است که در این مجال به ذکر آن می پردازیم:
«فجمع عليه السّلام ولده و اخوته و أهل بيته و نظر إليهم و بكى و قال: اللهم إنّا عترة نبيك محمد قد أخرجنا و طردنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنو أمية علينا، اللهم فخذ لنا بحقنا و انصرنا على القوم الظالمين.
و اقبل على أصحابه فقال: الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على ألسنتهم يحوطونه ما درت معايشهم فإذا محصوا بالبلاء فل الديانون.
ثم حمد اللّه و اثنى عليه و صلى على محمد و آله و قال: أما بعد فقد نزل بنا من الأمر ما قد ترون و إن الدنيا قد تغيرت و تنكرت و أدبر معروفها و لم يبق منها إلا صبابة كصبابة الإناء و خسيس عيش كالمرعى الوبيل ألا ترون إلى الحق لا يعمل به و إلى الباطل لا يتناهى عنه ليرغب المؤمن في لقاء اللّه فإني لا أرى الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما.
فقام زهير و قال: سمعنا يا ابن رسول اللّه مقالتك و لو كانت الدنيا لنا باقية و كنا فيها مخلدين لآثرنا النهوض معك على الاقامة فيها.
و قال برير: يا ابن رسول اللّه لقد منّ اللّه بك علينا أن نقاتل بين يديك تقطّع فيك أعضاؤنا ثم يكون جدك شفيعنا يوم القيامة.
و قال نافع بن هلال: أنت تعلم أن جدك رسول اللّه لم يقدر أن يشرب الناس محبته و لا أن يرجعوا إلى أمره ما أحب و قد كان منهم منافقون يعدونه بالنصر و يضمرون له الغدر يلقونه بأحلى من العسل و يخلفونه بأمر من الحنظل حتى قبضه اللّه إليه و إن أباك عليا كان في مثل ذلك فقوم قد أجمعوا على نصره و قاتلوا معه الناكثين و القاسطين و المارقين حتى أتاه أجله فمضى إلى رحمة اللّه و رضوانه. و أنت اليوم عندنا في مثل تلك الحالة فمن نكث عهده و خلع بيعته فلن يضر إلا نفسه و اللّه مغن عنه فسر بنا راشدا معافى مشرّقا إن شئت أو مغرّبا فو اللّه ما أشفقنا من قدر اللّه و لا كرهنا لقاء ربنا و إنا على نياتنا و بصائرنا نوالي من والاك و نعادي من عاداك.»(22)
«حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرزندان و برادران و اهل بيت خود را جمع كردند، به آنها نگاه كردند و گريستند و فرمودند: خدايا ما عترت پيامبرت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) هستيم كه بيرون رانده شديم و طرد شديم و از حرم جدّ خود دور مانديم و بنى اميّه بر ما تعدّى كردند، خدايا حقّ ما را بگير و ما را يارى بفرما.
آنگاه رو به اصحابش كردند و فرمودند: مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست با دين مدارا مى كنند تا آنجا كه معيشت آنان اقتضاء مى كند و هنگامى كه دچار بلاء شوند دينداران بسيارى كم هستند.
آنگاه حمد و ثناى الهى را به جای آوردند و بر محمد (صلّى اللّه عليه و آله) و آل او درود فرستادند و فرمودند: «اما بعد به تحقيق حادثه اى پيش آمده است كه خود مى بينيد، دنيا تغيير كرده و خوشيهاى آن پشت كرده است و از آن چيزى باقى نمانده است مگر به اندازه ته مانده ظرفى، زندگی با فرومایگی مانند چراگاهى پر خطر است آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و جلوى باطل گرفته نمى شود، مؤمن بايد مشتاق لقاء الهى باشد. همانا كه من مرگ را جز سعادت و زندگى با ظالمين را جز ذلّت و خوارى نمى بينم.»
زهير برخاست و گفت: اى فرزند رسول خدا گفتار شما را شنيديم، اگر بر فرض دنيا پايدار بود و ما در آن جاودانه مى بوديم، باز قيام با شما را بر ماندن در دنيا ترجيح مى داديم.
برير گفت: اى فرزند رسول خدا، خداوند بر ما منت گذاشته است كه پيشاپيش شما بجنگيم و اعضاء ما قطعه قطعه شود آنگاه جدّ شما در روز قيامت شفيع ما باشد.
نافع بن هلال گفت: تو مى دانى كه جدّت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) نتوانست محبّت خود را به همه مردم بچشاند و آنان را مطيع خود كند چون عدّه اى منافق بودند و عدّه ای يارى مى دادند ولى در پنهان غدر و نيرنگ به كار مى گرفتند، مردم نزد وى شيرينتر از عسل بودند و پشت سر تلختر از حنظل بودند تا آنكه عمر شريفش به پايان رسيد. پدرت حضرت امام على (عليه السّلام) نيز همين وضعيّت را داشت، بر يارى او اجتماع كردند در حالى كه ناكثين و قاسطين و مارقين با او از در جنگ در آمدند تا آنكه اجل او هم به سر آمد و به سوى رحمت و رضوان خداوند رفت. امروز هم شما نزد ما همين حالت را داريد، هر كس پيمان شكنى كند و از بيعت فرار كند ضرر نمى زند مگر به خودش و خداوند كفايت كننده است.
پيشاپيش ما به سلامت حركت كن، اگر مى خواهى به شرق برو يا به غرب، ما از قضا و قدر الهى نمى ترسيم و از لقاء خداوند إكراه نداريم، ما بر نيّت و دیدگاه خويش هستيم، دوستان شما را دوست داريم و دشمنان شما را دشمن می داریم.(23)
خریداری اراضی اطراف مضجع مبارک حضرت امام حسین(علیه السّلام) توسط ایشان
در مقاتل و منابع تاریخی آمده است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) پس از نزول اجلال در کربلا اراضی حدود مضجع شریف را از اهالی آنجا خریداری نمودند.
«كربلاء موضع معروف و بها قبر الحسين بن علي بن أبي طالب عليهما السلام روي أنه (عليه السّلام) إشترى النواحي التي فيها قبره من أهل نينوى و الغاضرية بستين ألف درهم و تصدق بها عليهم و شرط عليهم أن يرشدوا إلى قبره ويضيفوا من زاره ثلاثة ايام.»(24)
کربلا مکان معروفی که مضجع حضرت امام حسین (علیه السّلام) در آن واقع است نقل شده است که حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) نواحى مضجع شریف را از اهالى نينوى و غاضريّه به شصت هزار درهم خريدند و پول را به آنها دادند و شرط كردند كه نزد قبر وى بيايند و سه روز زوّار را پذيرايى كنند.
در مقتل مقرم مساحت اراضی ای که حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) خریداری نمودند چهار مایل در چهار مایل نقل شده است:
«ثم إنه عليه السّلام اشترى النواحي التي فيها قبره من أهل نينوى و الغاضرية بستين ألف درهم و تصدق بها عليهم و اشترط عليهم أن يرشدوا إلى قبره و يضيفوا من زاره ثلاثة أيام و كان حرم الحسين عليه السّلام الذي اشتراه أربعة أميال في أربعة أميال، فهو حلال لولده و لمواليه و حرام على غيرهم ممن خالفهم و فيه البركة و في الحديث عن الصادق (عليه السّلام) أنهم لم يفوا بالشرط.» (25)
بعد از آن امام (عليه السّلام) نواحى اطراف مضجع را از اهالى نينوى و غاضريّه به شصت هزار درهم خريدارى كردند و پول را به آنها دادند و شرط كردند كه نزد قبر وى بيايند و سه روز زوّار را پذيرايى كنند. حرم امام حسین (عليه السّلام) كه خريدارى شده چهار ميل در چهار ميل است كه بر فرزندان و دوستانشان حلال و بر مخالفين و بدخواهان حرام است و در حديثى از حضرت امام صادق (عليه السّلام) آمده است كه مخالفان به بيعت وفا نكردند. (26)
نامه حضرت امام حسین (علیه السّلام) به بنی هاشم و محمد بن حنفیه
حضرت امام حسین(علیه السّلام) پس از نزول در کربلا برای بنی هاشم و محمد بن حنفیه نامه نوشتند و فرستادند که در كامل الزيارات و بحارالأنوار در این باره چنین آمده است:
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو حَدَّثَنِي كَرَّامٌ عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: كَتَبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) مِنْ كَرْبَلَاءَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَامُ.»(27)
«محمّد بن عمرو مى گويد كرام عبد الكريم بن عمرو از ميسر بن عبد العزيز از حضرت ابوجعفر برايم نقل نمود كه آن حضرت فرمودند: حضرت حسين بن على (عليهما السّلام) از كربلاء براى محمّد بن على نوشتند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از حسين بن على به محمّد بن على و بنى هاشمى كه او را پذيرفته اند:
امّا بعد، گويا دنيا نبوده و پيوسته آخرت بوده است و السّلام.»(28)
این نامه حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مقتل مقرم نیز نقل شده است.(29)
باقر شریف القرشی درباره این نامه در کتاب خویش می نویسد:
«و رفع الامام (ع) رسالة من كربلا إلى أخيه محمد بن الحنفية و سائر بنى هاشم نعى فيها نفسه و اعرب عن دنو الأجل المحتوم منه هذا نصها: «أما بعد؛ فكأن الدنيا لم تكن و كأن الآخرة لم تزل و السلام» و هذه أوجز رسالة تكتب في مثل هذه المحن الشاقة التي تعصف بالصبر.»(30)
امام (عليه السّلام) از كربلا نامه اى به برادرش محمد بن حنفيه و ديگر افراد بنى هاشم نوشت و در آن از مرگ خويش سخن گفت و نزديكى اجل محتوم خويش را بيان فرمودند كه متن آن نامه چنين است: «اما بعد، گويى دنيا نبوده و آخرت همچنان باقى است. و السّلام»
اين كوتاهترين نامهاى است كه در خصوص چنين محنتهاى سختى كه شكيبايى را در هم مىكوبد؛ نوشته شده است.(31)
خبر دادن حرّ بن یزید به ابن زیاد ملعون نزول حضرت امام حسین(علیه السّلام) را در دشت کربلا
حرّ بن یزید ریاحی که به همراه هزار سوار راه رفتن به کوفه را بر حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) و یاران ایشان سدّ نمودند و ایشان را مجبور نمودند که از راه اصلی منحرف شوند هنگامی که به کربلا رسیدند بر حضرت امام حسین (علیه السّلام) سخت گرفتند و ایشان را مجبور نمودند که در همین مکان نزول نمایند. حرّ و سپاهیان نیز در همانجا فرود آمدند و حرّ این خبر را برای ابن زیاد(لعنه الله علیه) ارسال نمود و منتظر دستور ماند.
در کتاب الفتوح درباره این ماجرا چنین آمده است:
«قال: فأقبل الحر بن يزيد حتى نزل حذاء الحسين في ألف فارس، ثم كتب إلى عبيد اللّه بن زياد يخبره أن الحسين نزل بأرض كربلاء. قال: فكتب عبيد اللّه بن زياد إلى الحسين: أما بعد يا حسين، فقد بلغني نزولك بكربلاء و قد كتب إليّ أمير المؤمنين يزيد بن معاوية أن لا أتوسد الوثير و لا أشبع من الخبز أو ألحقك باللطيف الخبير أو ترجع إلى حكمي و حكم يزيد بن معاوية و السلام.
فلما ورد الكتاب قرأه الحسين ثم رمى به ثم قال: لا أفلح قوم آثروا مرضاة أنفسهم على مرضاة الخالق. فقال له الرسول: أبا عبد اللّه! جواب الكتاب؟ قال: ما له عندي جواب، لأنه قد حقت عليه كلمة العذاب.
فقال الرسول لابن زياد ذلك، فغضب من ذلك أشد الغضب، ثم جمع أصحابه و قال: أيها الناس، من منكم تولى قتال الحسين بن علي ولي ولاية أيّ بلد شاء فلم يجبه أحد.»(32)
«در اثناى اين حال حرّ آمد و در برابر خيمه هاى آن حضرت منزل ساخت، پس نامه ای به عبيد اللّه بن زياد نوشت و او را از فرود آمدن حضرت امام حسین (علیه السّلام) به حوالى كربلا با خبر کرد.
عبيد اللّه نامه اى به حضرت امام حسین (علیه السّلام) بر اين منوال نوشت:
«اما بعد؛ اى حسين، شنيده ام كه به نزديكى كربلا منزل ساختى. امروز يزيد به من نامه نوشته و گفته است كه پهلو بر جامه خواب ننهم و طعام لذيذ نخورم تا آن وقت كه تو را به ملاقات خداى تعالى فرستم مگر كه به حكم او راضى شوى و بيعت كنى و السّلام.»
چون نامه به حضرت امام حسین (علیه السّلام) رسيد و خواندند، بينداختند و فرمودند: قومى كه خشم بارى تعالى را بر رضاى مخلوق اختيار كنند هرگز رستگار نشوند. رسول عبيد اللّه جواب نامه را خواست، حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: نامه جوابی ندارد. أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ.
رسول بدون جواب نامه بازگشت و آنچه شنيده بود به عبيد اللّه باز گفت. عبيد اللّه خشمگین شد. اصحاب و اتباع خويش را بخواند و ايشان را گفت: به هر حال حسين بن على (علیه السّلام) را مى بايد كشت. كيست از شما كه قبول اين خدمت كند و او را بكشد و در مقابل هر شهر و ولايت كه بخواهد، بدو بدهم؟ هيچ كس جواب نداد.»(33)
در مقتل مقرم درباره خبر دادن حرّ بن یزید ریاحی به ابن زیاد (لعنه الله علیه) که حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کربلا فرود آمدند؛ چنین آمده است:
«و بعث الحر إلى ابن زياد يخبره بنزول الحسين في كربلاء فكتب ابن زياد إلى الحسين: أما بعد يا حسين فقد بلغني نزولك كربلاء و قد كتب إلي أمير المؤمنين يزيد أن لا أتوسد الوثير و لا أشبع من الخمر أو ألحقك باللطيف الخبير أو تنزل على حكمي و حكم يزيد و السلام.
و لما قرأ الحسين الكتاب رماه من يده و قال: لا أفلح قوم اشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق و طالبه الرسول بالجواب فقال: ما له عندي جواب لأنه حقت عليه كلمة العذاب.
و أخبر الرسول ابن زياد بما قاله أبو عبد اللّه عليه السّلام فاشتد غضبه و أمر عمر بن سعد بالخروج إلى كربلاء.» (34)
«حرّ شخصى را نزد ابن زياد مى فرستد كه خبر فرود آمدن حضرت امام حسين (عليه السّلام) در كربلا را به او بدهد.
ابن زياد نامه اى به حضرت امام حسین (علیه السّلام) مى نويسد: امّا بعد؛ اى حسين، به من خبر رسيده است كه در كربلا فرود آمده اى. يزيد به من نامه نوشته است كه سر بر بالش نگذارم و سير غذا نخورم مگر آنكه تو را به خداى لطيف و خبير ملحق كنم يا به حكم من و حكم يزيد تسليم شوى و السلام.
هنگامى كه حضرت امام حسین (علیه السّلام) نامه را خواند آن را دور انداختند و فرمودند: قومى كه رضايت مخلوق را در برابر خشم خالق خريده اند رستگار نمى شوند. نامه رسان جواب نامه را درخواست كرد امام فرمودند: نزد من جوابى براى او نيست چون عذاب خداوند بر او حتمى شده است.
نامه رسان ابن زياد را از گفتار حضرت ابا عبد الله (عليه السّلام) با خبر ساخت، ابن زياد غضب کرد و به عمر بن سعد دستور داد كه با چهار هزار نيرو كه براى رفتن به دستبى آماده شده بودند به كربلا بروند.»(35)
پی نوشتها
(1) با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، جلد۴، صفحه ۲۸
(2)كامل الزيارات، صفحه 270
(3) ترجمه كامل الزيارات، صفحه820
(4)كامل الزيارات، صفحه 264
(5) ترجمه كامل الزيارات، صفحه 803
(6)كامل الزيارات، صفحه 269 – 268
(7) كامل الزيارات، صفحه 269
(8)حياة الإمام الحسين(عليه السّلام)، جلد 3، صفحه 94 – 92
(9) زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام، جلد 3، صفحه 110- 108
(10) مع الركب الحسيني، جلد4، صفحه 23 – 22
(11) با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، جلد4، صفحه 27
(12)سفينة البحار، جلد2، صفحه352 به نقل از موسوعة عاشوراء، صفحه 348 - 347
(13) موسوعة عاشوراء، صفحه 348 - 347
(14) سفينة البحار، جلد 2، جلد 563 به نقل از فرهنگ عاشورا، صفحه 342- 341
(15) سفينة البحار، جلد 1، صفحه 565 به نقل از فرهنگ عاشورا، صفحه 342- 341
(16) فرهنگ عاشورا، صفحه 342- 341
(17) موسوعۀ کربلاء، جلد1، صفحه 593 – 592
(18) موسوعة عاشوراء، صفحه 327
(19) موسوعۀ کربلاء، جلد1، صفحه 595- 593
(20) اللهوف على قتلى الطفوف، صفحه 84- 81 - شرح غم حسین(علیه السّلام)، صفحه 63 – 61
(21)آهی سوزان بر مزار شهیدان، صفحه ۸۴ – 80
(22)مقتل الحسين(عليه السّلام) المقرم، صفحه 200 – 198
(23)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 114
(24) مجمع البحرین، جلد5، صفحه 462 – 461 - الحسین فی الطریقه الی الشهاده، جلد1، صفحه 134 - الامام الحسین (عليه السّلام) و اصحابه، صفحه 204
(25)مقتل الحسين(عليه السّلام) المقرم، صفحه 202 – 201
(26)ترجمه مقتل مقرم، صفحه 114
(27)كامل الزيارات، صفحه 75 - بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 87
(28) ترجمه كامل الزيارات، صفحه 236
(29) مقتل الحسين(عليه السّلام) المقرم، صفحه 202
(30)حياة الإمام الحسين(عليه السّلام)، جلد3، صفحه 101- 100
(31)زندگانى حضرت امام حسين (عليه السّلام)، جلد3، صفحه 118
(32) الفتوح، جلد 5، صفحه 85 – 84
(33) ترجمه الفتوح، صفحه 885 - 884
(34) مقتل الحسين(عليه السّلام) المقرم، 203 – 202
(35) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 115
منابع
- الامام الحسین (علیه السّلام) و اصحابه: عرض تاریخی معمق لواقعه الطف و استشهاد الامام الحسین علیه السلام و تراجم تحقیقیه لمن حضر الواقعه من الاصحاب رجالا و نساء، فضل علی قزوینی، محمود شريعت المهدوي، قم، ایران، 1415ق.
- آهى سوزان بر مزار شهيدان (ترجمه اللهوف)، على بن موسى ابن طاووس، مترجم احمد فهرى زنجانى، تهران، جهان، 1348 ش.
- با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه (ترجمه)، علی شاوی، قم، زمزم هدايت، 1386ش.
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.
- الحسین فی الطریقه الی الشهاده، منشورات الشريف الرضي، المطبعة النهضة، بی تا
- حياة الإمام الحسين عليه السلام، باقر شريف قرشى، قم، مدرسه علميه ايروانى، 1413 ق.
- زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، باقرشریف قرشی، حسین محفوظی (اهوازي)، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1380ش.
- شرح غم حسین (علیه السّلام)، موفق بن احمد اخطب خوارزمی، مترجم مصطفی صادقی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1388ش.
- الفتوح، ابن اعثم كوفى، مترجم: محمد بن احمد مستوفى هروی، مصحح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372 ش.
- الفتوح، محمد بن علی ابناعثم کوفی، بیروت، دار الأضواء، 1411 ه.ق.
- فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، قم، معروف، 1417ش.
- كامل الزيارات، جعفر بن محمد ابن قولويه، ترجمه ذهنى تهرانى، تهران، انتشارات پيام حق، چاپ اول، 1377ش.
- كامل الزيارات، جعفر بن محمد ابن قولويه، محقق و مصحح: عبد الحسين امينى، نجف اشرف، دار المرتضوية، 1356 ش.
- اللهوف على قتلى الطفوف، على بن موسى ابن طاووس، احمد فهرى زنجانى، تهران، جهان،1348ش.
- مجمع البحرين، فخر الدين بن محمد طريحي، محقق / مصحح: احمد حسينى اشكورى، تهران، مرتضوى، 1375 ش.
- مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق.
- مقتل الحسين (عليه السلام) مقرم، عبد الرزاق مقرّم، مترجم محمد مهدى عزيز الهى كرمانى، قم، نويد اسلام، 1381 ش.
- موسوعة عاشوراء، جواد محدثی، بیروت، دار الرسول الاکرم صلی الله عليه و آله و سلم، 1418ق.
- موسوعۀ کربلاء، لبیب بیضون، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات،1427 ق.
اترك تعليق