ما همچنان در مبحث اصول اخلاقی و اجتماعی که اسلام برای معاشرت میان مومنان به آنها فراخوانده، هستیم. پیشتر در خطبه های قبلی گفتیم، اسلام بر ایجاد ارتباطات و روابط اجتماعی که همبستگی و قدرت جامعه و نیز ارتباط میان اشخاص را حفظ کند تاكيد مي نمايد تا امنیت اجتماعی، آرامش و سعادت برقرار شده، کارها سامان یافته و توان مقابله با چالش ها، دشواری ها و مشکلات مختلفی که در فعالیت های اجتماعی وجود دارند، فراهم شود. اسلام با تاکید بر اهمیت استمرار این روابط و حفظ همبستگی اجتماعی، نسبت به خطرات نابودی چنین ساختار اجتماعی هشدار می دهد و پیامدهای اجتماعی و اخلاقی خطرناکی که جامعه در صورت عدم پایبندی به این اصول با آنها رو به رو خواهد شد را بیان می کند.
در این خطبه برخی خطرات و چالش هایی که برای سلامت این ساختار اجتماعی به ویژه در سطح ملت ها و کشورها و نه فقط داخل عراق بلکه درون و بیرون جامعه عراق و در سطح گروه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وجود دارند را بیان می کنیم، خطرناک ترین مساله ای که وجود دارد و از جمله چالش ها و خطراتی است که به عنوان اولین نکته بیان می کنیم:
1- نگاه خود برتر بینی نسبت به دیگران:
برخی از اشخاص یا برخی از جامعه ها و پیروان برخی از مذهب و ادیان خود را بهتر از دیگران می بینند و گمانشان این است که از لحاظ ارزشی بالاتر از دیگران بوده و دیگران کم ارزشتر از آنها هستند. این نگاه موجب تکبر، خود برتر بینی، ظلم به دیگران، قتل و شکنجه آنها و دیگر موارد می شود و این امر از مجموعه ای از انواع تعصب ها نشأت می گیرد که در رأس آنها موارد زیر قرار دارند:
الف - تعصب دینی یا مذهبی:
برادرانم می دانید که اختلافاتی در باورهای دینی و مذهبی وجود دارند و برخی پیروان این ادیان یا مذاهب اعتقاد دارند که خودشان برتر، درست تر و اصلح هستند و کسی که حق با اوست در این زمینه مشکلی ندارد اما اگر او تصور کند که اصلح و برتر است در حالی که اینگونه نیست، این خطر اولیه است.. و مورد دیگر نحوه تعامل با پیروان ادیان و مذاهب دیگر با توجه به رویکرد خود برتر بینی نسبت به دیگران است، در اینجا خطر به وجود می آید، زمانی که او احساس کند که دیگران برتر نیستند و او باید بماند تا جامعه و دیگر جوامع را اصلاح کند، به طوری که او باور کند که او اصلح و درست تر است و باید بماند ودر مقابل، دیگران اینگونه نیستند بلکه آنها گروهی گمراه و باطل بوده و خطری برای او و سایر یارانش محسوب می شوند از این منظر چه بسا شیوه خشونت با دیگران به کار گرفته شده و برای نابودی، شکنجه، قتل و یا هرشیوه دیگری که صلح اجتماعی را به خطر می اندازد، تلاش شود.
ما چگونه به این مساله رسیدگی می کنیم؟
قرآن کریم و احادیث شریف بیان می کنند، اختلافاتی درادیان و مذاهب مختلف وجود دارند و این اختلافات واقعی هستند و تا روز قیامت امکانی برای تغییر آن وجود ندارد. اما نباید برخی در مورد این مساله دچار سوء تفاهم شوند.
آیا این سخن به این معناست که صاحبان دین و مذهبی که به حق است، به حقانیت خود و دین و مذهب حق دعوت نکنند و مردم را به آن فرا نخوانند و حقانیت این دین و مذهب را برای آنها بیان نکنند؟!
بله آنها باید بیان کنند این حق است اما با دلیل و حجت و برهان و نه از شیوه تحقیر دیگران و سرکوب آنها و چهره های برجسته آنها، مشکل آنست که گاهی صاحب حق مساله ای که در آن حق دارد را با دلیل و برهان و حجت و راهکاری که در آن احترام به دیگران باشد و با آن وارد قلب های آنها شوند، بیان نمی کنند.. بلکه گاهی از شیوه تحقیر دیگران و مذهب و چهره های برجسته شان استفاده می کنند و این همان چیزی است که صلح اجتماعی را تهدید می کند و نفرت و کینه را به وجود می آورد..
اسلام می خواهد صاحبان حق با حکمت، موعظه و احترام به دیگران آنها را دعوت کنند، این بدان معناست که دعوتی برای احترام به تعددگرایی دینی و مذهبی وجود دارد و این مساله با تلاش صاحبان حق از طریق تمامی راه ها برای دعوت دیگران و بیان این حق با اسلوبی که قرآن کریم آورده، منافاتی ندارد. دعوت کنندگان این حق را دارند که به این دین و مذهب حق دعوت کنند اما در قالب اصولی که صلح اجتماعی را برای جامعه حفظ کند تا این وضعیت به نفرت، کینه، دشمنی، عداوت و درگیری میان صاحبان مذهب حق و صاحبان مذهب باطل تبدیل نشود و در صورتی که صاحبان مذهب باطل ظلم کنند صاحبان حق باید دفاع کنند..
ب- تعصب فکری:
دارنده این تعصب چه بسا فکر و عقیده دینی یا مذهبی نداشته باشد بلکه او معتقد به تفکرات تعیین شده فرهنگی، فکری یا اجتماعی است.. و نمونه این افراد متعصب فکری، عامه مردم هستند که در یک حالت تعطیلی فکری زندگی می کنند، نظرات و اعتقادات شان بسته است، از تغییر و تحول بیزار بوده و مخالف بررسی نظراتشان هستند، آنها سخت گیر بوده و به دیگران حمله کرده و به آنها ضربه می زنند -و چه بسا- از خشونت برای بیان این موضعگیری متعصبانه خود استفاده می کنند آنها بر این باورند که تفکرات دیگران باطل و گمراه هستند، چنین تعصبی بذر تفرقه و دشمنی و کینه را پخش می کند و نیروهای سازنده فکری و علمی که باید از آنها در حرکت جامعه به سوی تضاد و درگیری درونی میانشان را تغییر می دهد.
به عنوان مثال گاهی پزشک، مهندس، استاد، معلم، کارمند یا شخصی که چنین علومی دارد، فکر می کند که برتر است و انتقاد دیگران را نمی پذیرد و به خاطر علم و تخصص یا رویکردهای اجتماعی، اقتصادی یا فکری اش نظرات دیگران را نمی پذیرد و می بینید که او تکبر می ورزد و دچار غرور می شود و هیچ گونه نقدی درباره اشکالی که در دیدگاهش وجود دارد را نمی پذیرد.
برادرانم توجه کنید نظریه های علمی، اجتماعی و اقتصادی و علوم موجود از همکاری های علمی میان همه نشأت می گیرد و با تفکراتی مواجه می شویم که در آنها افکاری از جمعی از علماء گرد هم آمده و در نظریه واحدی جمع شده، این همکاری علمی میان همه است و نتیجه تفکرات همه به نظریه مفیدی برای جامعه منجر می شود که نتیجه نظرات بیشماری است و برخی نیز نواقص برخی دیگر را بیان می کنند که اگر این امر حاصل شود، به نظریه بهتری می رسیم.
اگر من فکر کنم که از دیگران بهترم و نسبت به آنها تکبر داشته باشم این امر منجر به آن خواهد شد که دیگران از من متنفر شوند و از من بدشان بیاید و با من دشمن شوند، یک حالت نفرت و دشمنی ایجاد می شود و در آن صورت قطع روابط علمی میان گروه حاصل خواهد شد و این امر ما را از فرصتی که این گروه علمی از مجموعه صاحبان علم و تخصص به دست آورده، محروم می کند.
ج- تعصب ملی یا طایفه ای یا قبلیه ای:
بدون تردید هر انسانی به سرزمین یا قومیت و طایفه ای که به آن مرتبط است، افتخار می کند و این ارتباط زمانی که درداخل مرزها باشد، مثبت است اما اگر به باور خود برتر بینی و اشرف بودن بر دیگران تبدیل شود، به این رویکرد بالاتر بینی وطن، قوم یا طایفه و پایین تر دانستن و تحقیر دیگران تبدیل خواهد شد و صاحبان چنین تعصبی برای کنترل بر دیگران و تسلط بر آنها و گسترش نفوذشان بر آنها تلاش خواهند کرد و درگیری اجتماعی یا ملی از آن حاصل می شود و همراه با خود نفرت و دشمنی می آورد و این امر به درگیری و جنگ منجر می شود.
من از برادرانم شیوخ عشایر و قبایل می خواهم که به این نکته توجه کنند و فکر نکنند که از دیگران برتر هستند بلکه باید با دیگران گفتگو کرده و به تفاهم برسند، نه اینکه این احساس را در شخص مقابل ایجاد کرد که من برتر و قدرتمند تر هستم و یا اینکه تلاش کنم عادات و آداب و رسوم خود را به آنها تحمیل کرده و تلاش کنم که بر دیگران کنترل یابم زیرا اینها از جمله کارهایی است که منجر به درگیری و تنش و دشمنی هایی می شود.
د- تعصب سیاسی:
دارنده چنین تعصبی بر این باور است که تفکرات سیاسی او کامل و برتر است و شیوه سیاسی او می تواند منافع کشور را محقق گرداند و سایر تفکرات سیاسی از تفکرات او پایین تر هستند و او در مدیریت مسایل سیاسی از دیگران توانا تر و برتر است به همین خاطر تلاش می کند بیشترین دستاوردهای سیاسی را داشته باشد یا اینکه بر حقوق دیگران چیره شود و آنها را از حقوقشان منع کند، او انتقادات دیگران را رد کرده و با پرداختن به اشکالاتی که در تفکرات سیاسی اش وجود دارد و ذکر نواقص و معایب آنها در مدیریت امور کلی مخالف است و چه بسا زمانی که احساس کرد آنها برای او خطرناک هستند، با آنها مقابله کرده و آنها را از نظر اجتماعی، اخلاقی و سیاسی تخریب کند تا آنها را از سر راه خود بردارد.
پس می بینی که او تکبر می ورزد و دچار علو می شود و نقد دیگران و بیان اشکالات تفکر و اسلوبش را نمی پذیرد. ، در آن زمان امت و مردمی به چنین تعصب سیاسی که خطرات بسیاری دارد، مبتلا می شوند.
از خداوند تعالی می خواهیم که ما را از این خطر حفظ کرده و ان شاء الله ما را در راهی که دوست می دارد و به آن راضی است، موفق کند زیرا که او شنونده اجابت کننده است و سپاس مخصوص الله پروردگار دو جهان است و خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان پاکش.
اترك تعليق