1. مقدمه
این نوشتار در صدد تبیین زمان و نحوه بیان تغییر رفتار حضرت امام حسین (علیه السلام) در برابر اعمال معاویه در طی حکومت او است.
تغییر رفتار حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) از چند منظر مورد توجه است از جمله این که تحول رفتار ایشان در دو سال مانده به مرگ معاویه صورت گرفته است با توجه به علم امامت، حضرت سعی دارند با آگاه بخشی به مردم، آنان را از گردن نهادن به حکومت فرد فاسقی چون یزید بازدارند. این زمان دو سال قبل از واقعه عاشورا است. حضرت امام حسین (علیه السلام) خطبه ای احتجاج گونه در ذکر امامت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) ایراد می فرمایند. حضرت حاضران را که به نقلی بیش از هفتصد نفر و به نقلی هزار نفر هستند قبل از احتجاجات خود درباره امامت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به خدا سوگند می دهند که اگر سخنانم مطابق با واقعیت بود شما تایید کنید و حاضران یک به یک سخنان حضرت را تایید می نمایند. حضرت آنان را مسئول می کند این سخنان را به گوش کسانی که مورد اطمینان هستند؛ برسانند. در واقع حاجیان سال 58 هجری دو سال تا واقعه عاشورا وقت داشتند که پیام حضرت امام حسین (علیه السلام) را نشر دهند تا مسلمانان به سوی خاندان عصمت (علیهم السلام) روی آورند و هم خود را از انحرافات وارد شده در دین نجات دهند و غربت خاندان عصمت نیز کمتر گردد.
2. فضای حاکم بر جامعه پس از شهادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)
دو سال قبل از مرگ معاویه و در واقع دو سال قبل از واقعه عاشورا در حالی که ظلم و ستم بر بلاد اسلامی گسترش یافته و تثبیت شده و حق اهل بیت عصمت (علیهم السلام) تضییع گشته بود و پیروان حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در تنگنا قرار داشتند، در برابر هر فضیلتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای حضرت علی (علیه السلام) ذکر نموده بودند احادیث مشابهی برای صحابه ساخته می شد؛ تغییر رفتار حضرت امام حسین (علیه السلام) با خطبه ای که در منی ایراد فرمودند؛ نمایان گردید.
سلیم بن قیس در توصیف فضای آن روزگار می نویسد: « وقتی امام حسن (علیه السلام) از دنیا رفت، روز به روز فتنه و بلا بالا گرفت و شدیدتر شد. هیچ ولی خدا باقی نماند مگر آنکه بر خون خود می ترسید یا کشته شده بود یا آواره و فراری بود و هیچ دشمن خدایی نماند مگر آنکه سخن خود را می گفت و بدعت و ضلالت خود را کتمان نمی کرد.» (1)
حضرت امام حسین (علیه السلام) تا مدتها در برابر اعمال معاویه سکوت کردند. زیرا معاویه به اسلام تظاهر می کرد و انگیزه های رفتاری مسلمین برای گرایش به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) را با حربه هایی چون تطمیع خواه با پول خواه با مقام، فریب، رعب و وحشت افکنی، کشتار شیعیان حقیقی از بین می برد. اما حضرت اباعبدالله (علیه السلام) به واسطه علم امامت آگاه بودند که حکومت این فرد از شجره ملعونه رو به انتها است، بهترین زمان و بهترین مکان برای تغییر رفتار در برابر فاصله گرفتن از اسلام حقیقی، فریبکاریها و رعب افکنیهای معاویه را در موسم حج و سرزمین منی انتخاب کردند.
در حالی که تعداد بسیاری از مسلمانان نزد ایشان گرد آمده اند خطبه ای با ویژگیهای خاص می خوانند تا سبب تغییر رفتار مسلمانان گردد.
3. ویژگیهای خطبه امام حسین (علیه السلام) در سرزمین منی
1. ساختار و چارچوب خطبه احتجاج گونه است و با دلیل و سند مخاطب را متوجه جایگاه فراموش شده امامت می کند. امامتی که با گردن ننهادن به آن بعد از وفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) انحرافات و دشواریهای زیادی برای مسلمانان پدیدار گردید.
2.اگرچه در ظاهر فضایل حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) ذکر می شود اما در برگیرنده استدلالات کلامی شیعه و شرایط حائز اهمیت برای مقام امامت می باشد.
3.حضرت امام حسین (علیه السلام) از ابتدا تا انتهای خطبه پس از احتجاج به هر یک از فضایل حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) حاضران را سوگند می دهد و از آنان تایید می گیرد و تمام حاضران اقرار می کنند که بله چنین فضایل یا اتفاقی در باب شخصیت بی همتای حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) حقیقت دارد.
4.حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تک تک مخاطبان را موظف می کند که پس از حج این مطالب را برای افرادی که به آنان اعتماد دارند؛ بیان کنند.
5.حضرت امام حسین (علیه السلام) بعضی از ویژگیهای امام معصوم را به طور ضمنی در خطبه برمی شمارد.
6.حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) با اشاره به سیادت اهل بیت اشاره ضمنی به مقام و جایگاه خویشتن را یادآوری می نمایند.
آیا اگر واقعا سخنان حضرت امام حسین (علیه السلام) در سال 58 هجری توسط مسلمانان درک می شد و به درخواست حضرت امام حسین (علیه السلام) نشر داده می شد، در سال 61 هجری شاهد چنین فجایعی نسبت به خاندان عصمت و طهارت بودیم؟
4. خطبه حضرت امام حسین (علیه السلام) در سرزمین منی
سلیم بن قیس می نویسد: «حضرت امام حسين بن على (علیه السلام) و عبد اللَّه بن عباس و عبد اللَّه بن جعفر با حضرتش به حج شدند، امام حسين (علیه السلام) مردان و زنان و طرفداران و شيعيان بنى هاشم كه به حج آمده بودند و كسانى از انصار كه به حضرتش و اهل بيت او ارادت داشتند، همه را گرد آورد. آنگاه افرادى را فرستاد و فرمودند: «همه كسانى كه از اصحاب رسول خدا به حج آمده اند و افراد صالح و پرهيزكارى هستند، برايم گرد آوريد.» بيش از هفتصد نفر در منى در چادر حضرت گرد آمدند كه بيشتر آنان از تابعين و حدود دويست نفر از اصحاب رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) بودند.»(2)
حضرت ابا عبدالله حسين (علیه السلام) در ميان آنان ایستادند و چنین خطبه خواندند:
« وَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَذَا الطَّاغِيَةَ قَدْ فَعَلَ بِنَا وَ بِشِيعَتِنَا مَا قَدْ رَأَيْتُمْ وَ عَلِمْتُمْ وَ شَهِدْتُمْ وَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكُمْ عَنْ شَيْءٍ فَإِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونِي وَ إِنْ كَذَبْتُ فَكَذِّبُونِي أَسْأَلُكُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ حَقِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ حَقِّ قَرَابَتِي مِنْ نَبِيِّكُمْ لَمَّا سيرتم [سَتَرْتُمْ] مَقَامِي هَذَا وَ وَصَفْتُمْ مَقَالَتِي وَ دَعَوْتُمْ أَجْمَعِينَ فِي أَنْصَارِكُمْ مِنْ قَبَائِلِكُمْ مَنْ أَمِنْتُمْ مِنَ النَّاسِ وَ وَثِقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُمْ إِلَى مَا تَعْلَمُونَ مِنْ حَقِّنَا فَإِنِّي أَتَخَوَّفُ أَنْ يَدْرُسَ هَذَا الْأَمْرُ وَ يَذْهَبَ الْحَقُّ وَ يُغْلَبَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ.
وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا تَلَاهُ وَ فَسَّرَهُ وَ لَا شَيْئاً مِمَّا قَالَه رَسُولُ اللَّهِ ص فِي أَبِيهِ وَ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ فِي نَفْسِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلَّا رَوَاهُ وَ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ الصَّحَابَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا وَ شَهِدْنَا وَ يَقُولُ التَّابِعِيُّ اللَّهُمَّ قَدْ حَدَّثَنِي بِهِ مَنْ أُصَدِّقُهُ وَ أَئْتَمِنُهُ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ إِلَّا حَدَّثْتُمْ بِهِ مَنْ تَثِقُونَ بِهِ وَ بِدِينِهِ.» (3)
حمد و ثناى خدا به جاى آوردند و فرمودند: «اما بعد، شما ديديد و شاهد بوديد و مى دانيد كه اين ستمگر (معاويه) با ما و شيعيان ما چه كرد، من مى خواهم از شما چيزى بپرسم اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم مرا تكذيب نماييد و شما را به حقى كه خدا بر شما دارد و به حق رسول خدا و به حق خويشاوندى خود با پيامبرتان، سوگند مى دهم از اينجا كه رفتيد و خواستيد سخنانم را نقل كنيد، همه ياران خود را در قبائلتان و كسانى از مردم را كه به آنان اطمينان داريد؛ گرد آوريد و آنان را به آنچه از حق و حقيقت ما مى دانيد، فرا خوانيد زیرا كه نگرانم اسلام امامت از يادها برود و حق و حقيقت از ميان رود و مغلوب باطل شود. اگر چه خداوند نورش را به پايان خواهد رساند هر چند كه كافران آن را ناخوش دارند.»
حضرتش مطلبى را از آنچه خداوند در قرآن در باره آنان نازل كرده فروگذار نكرد و همه آيات مربوطه را خواند و تفسير نمود و همه آنچه را كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) درباره پدر، برادر، مادر ایشان خود او و اهل بيتش گفته بود؛ روايت نمود و اصحاب در پى شنيدن آنها مى گفتند: «آرى، شنيديم و حاضر بوديم.» و تابعين مى گفتند: «گواهى دهيم كه فردى از اصحاب كه مورد اعتماد ما بود اين سخنان را به ما گفت.» حضرت امام حسين (عليه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند مى دهم كه سخنانم را تنها براى فردى كه به او و ديانتش اطمينان داريد نقل كنيد.» (4)
1 – 4 برشمردن فضایل حضرت امیرالمومنین (ع) و گرفتن تایید از مردم در صحت آن مطالب
حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) برای یادآوری جایگاه امامت و ولایت بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به ذکر برخی از فضایل والا و منزلت بی همتای پدر گرامیش می پردازد که در اینجا فرمایشات حضرت را نقل می نماییم:
1- 1 -4 حدیث مواخات
قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبِ كَانَ أَخَا رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حِينَ آخَى بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَآخَى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَفْسِهِ وَ قَالَ أَنْتَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه على بن ابى طالب برادر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) است آنكه رسول خدا ميان اصحابش پيمان برادرى بست، ميان خود و على پيمان برادرى برقرار نمود و فرمود: تو برادر منى و من برادرت در دنيا و آخرت؟ گفتند: آرى.»
2- 1 -4 حدیث سد ابواب
قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) اشْتَرَى مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ وَ مَنَازِلِهِ فَابْتَنَاهُ ثُمَّ ابْتَنَى فِيهِ عَشَرَةَ مَنَازِلَ تِسْعَةً لَهُ وَ جَعَلَ عَاشِرَهَا فِي وَسَطِهَا لِأَبِي ثُمَّ سَدَّ كُلَّ بَابٍ شَارِعٍ إِلَى الْمَسْجِدِ غَيْرَ بَابِهِ فَتَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ مَنْ تَكَلَّمَ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَكُمْ وَ فَتَحْتُ بَابَهُ وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِسَدِّ أَبْوَابِكُمْ وَ فَتْحِ بَابِهِ ثُمَّ نَهَى النَّاسَ أَنْ يَنَامُوا فِي الْمَسْجِدِ غَيْرَهُ... قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أَفَتَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ حَرَصَ عَلَى كُوَّةٍ قَدْرَ عَيْنِهِ يَدَعُهَا مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَى الْمَسْجِدِ فَأَبَى عَلَيْهِ ثُمَّ خَطَبَ صلی الله علیه و آله فَقَالَ [إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ مُوسَى أَنْ يَبْنِيَ مَسْجِداً طَاهِراً لَا يَسْكُنُهُ غَيْرُهُ وَ غَيْرُ هَارُونَ وَ ابْنَيْهِ وَ] إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَبْنِيَ مَسْجِداً طَاهِراً لَا يَسْكُنُهُ غَيْرِي وَ غَيْرُ أَخِي وَ ابْنَيْهِ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَم.
* حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) زمين مسجد و خانه هايش را خريد، مسجد را ساخت و سپس در آن ده خانه بنا كرد؛ نه خانه براى خودش و خانه دهم را كه در ميان آنها قرار داشت به پدرم داد، سپس راه خانه هاى ديگران را به مسجد بست جز در خانه پدرم را، يك نفر در اين باره اعتراض كرد، پيامبر فرمود: «من در خانه هایتان را نبستم و در خانه على را من باز نگذاشتم، خداوند مرا به بستن در خانه هایتان و گشودن در خانه على فرمان داد.» آنگاه به جز على، مردم را از خوابيدن در مسجد بازداشت... گفتند: آرى. حضرت فرمودند: آيا مى دانيد كه عمر بن خطّاب كوشيد تا خانه اش به اندازه روزنه ديدى به مسجد راه داشته باشد، پيامبر نپذيرفت. سپس فرمودند: خداوند به موسى فرمان داد تا مسجد پاكى بنا نهد كه جز خودش و هارون و دو پسرش هیچ فردی در آن ساكن نشود و خداوند مرا فرمان داد كه مسجد پاكى بنا نهم كه جز من و برادرم و فرزندانش كسى در آن ساكن نشود؟ گفتند: آرى.»
3- 1 -4 حدیث غدیر
قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) نَصَبَهُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍ فَنَادَى لَهُ بِالْوَلَايَةِ وَ قَالَ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) در روز غدير خم پدرم را به امامت امّت منصوب داشت و ولايت او را اعلام كرد و فرمود: بايد كه حاضران به غايبان برسانند؟ گفتند: آرى.»
درباره واقعه غدیر خم می توان به حدیث ذیل اشاره نمود:
رَوَى الْخَطِيبُ فَخْرُ خُوارِزْمَ حَدِيثَ غَدِيرِ خُمٍ وَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) أَخَذَ بِضَبْعِ عَلِيٍّ فَرَفَعَهَا حَتَّى نَظَرَ النَّاسُ إِلَى بَيَاضِ إِبْطِهِ ثُمَّ لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى نَزَلَ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه.(5)
خطيب خوارزمى، حديث غدير خم را روایت می کند: حضرت رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بازوى على را گرفته آن جناب را چنان بر سر دست بالا برد كه سپيدى زير بغل وى نمايان گرديد، در همان حال آيه شريفه: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»(6) امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم؛ نازل گرديد. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از شادمانى تكبير گفت كه دين در امروز به كمال و نعمت ولايت به اتمام رسيد و خداوند از ابلاغ رسالت به وسيله من راضى و خوشنود گرديد و ولايت على بن ابى طالب را بر كائنات انعام نمود. سپس دست بر دعا برداشت و عرض كرد: پروردگارا، دوست على را دوست بدار و با دشمنان او دشمن باش و يارىكننده او را يارى نما و آن كس كه او را تنها گذارد و خوار نمايد؛ خوار گردان.
4- 1 -4 حدیث منزلت
قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لَهُ فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
*حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) در غزوه تبوك به پدرم فرمود: تو نسبت به من مانند نسبت هارون به موسى است، تو پس از من ولىّ هر مؤمنى هستى؟ گفتند: آرى.»
در این باره احادیث زیادی روایت شده است که در اینجا به ذکر یک حدیث بسنده می کنیم:
رَوَى أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ أَيْضاً عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي أَوْفَى مِنْ طَرِيقَيْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِيٍّ (ع) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا اخْتَرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي. (7)
احمد بن حنبل از زيد بن ابى اوفى از دو طريق روايت كرده كه گفت پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله و سلّم) به على (عليه السلام) فرمود: به خدایى كه مرا به حق به پيامبرى فرستاد من ترا به برادرى خود اختيار كردم، نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسى است با اين تفاوت كه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود و تو برادر من و وارث من هستی.
5 - 1 -4 حدیث مباهله
قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حِينَ دَعَا النَّصَارَى مِنْ أَهْلِ نَجْرَانَ إِلَى الْمُبَاهَلَةِ لَمْ يَأْتِ إِلَّا بِهِ وَ بِصَاحِبَتِهِ وَ ابْنَيْهِ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) هنگامى كه مسيحيان نجران را به مباهله فرا خواند تنها با على و همسرش و دو پسرش به صحنه آمد؟ گفتند: آرى.»
در واقع حضرت سید الشهداء (علیه السّلام) در این فراز سخنرانی خود از حاضران برای بالاترین فضیلت حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) اقرار می گیرند که در جریان مباهله مطرح گردید و ایشان نفس پیامبر (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) معرفی شدند. در آیه 61 سوره مبارکه آل عمران که درباره این واقعه نازل شده است: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ» منظور از «أَنْفُسَنا» وجود نازنین حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) است که به عنوان جان پیامبر (صلی الله علیه وآله) یاد شده است.
6 - 1 -4 حدیث لوای خیبر
قَالَ: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَفَعَ إِلَيْهِ اللِّوَاءَ يَوْمَ خَيْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَأَدْفَعُهُ إِلَى رَجُلٍ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ يَفْتَحُهَا اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: «شما را به خدا سوگند، آيا مى دانيد كه پيامبر (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) در نبرد خيبر پرچم را به على داد و فرمود: پرچم را به مردى دهم كه خدا و رسولش او را دوست دارند و خدا و رسولش را دوست دارد، جنگاورى كه فرار نكند و خداوند به دست او بگشايد؟ گفتند: آرى.»
احادیث طولانی درباره شرح جنگ خیبر و درماندگی سران عرب از فتح و پیروزی در این نبرد یاد شده است که در نهایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر از پیروزی این جنگ به دستان فردی که خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را دوست دارد و او نیز ایشان را دوست دارد می دهد تا شخصیت ممتاز حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در بحبوحه جنگ بهتر شناخته شود.
و قال الجزري في النهاية في حديث خيبر: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ. (8)
جزری در کتاب النهایه در حدیث خیبر [از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله)] نقل می کند: فردا رایت را دست مردی می دهم که او را خدا و پیامبرش دوست دارند و او خدا و پیامبرش را دوست دارد و خداوند با دستان او فتح را حاصل فرماید.
7 - 1 -4 ابلاغ سوره برائت توسط حضرت علی بن ابیطالب (ع)
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بَعَثَهُ بِبَرَاءَةَ وَ قَالَ لَا يُبَلِّغْ عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّي قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) فرمودند: «آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) على را براى خواندن آيات برائت از مشركان فرستاد و فرمودند: اين مهم را كسى جز من و يا مردى از من نرساند؟ گفتند: آرى.»
به حدیثی درباره این واقعه تاریخی بسنده می نماییم:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زُهَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي الْأَسْوَدِ قَالَ حَدَّثَنَا كَثِيرٌ أَبُو إِسْمَاعِيلَ عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ قَالَ صَلَّيْتُ فِي الْمَسْجِدِ الْجَامِعِ فَرَأَيْتُ ابْنَ عُمَرَ جَالِساً فَجَلَسْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ حَدِّثْنِي عَنْ عَلِيٍّ فَقَالَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَبَا بَكْرٍ بِبَرَاءَةَ فَلَمَّا أَتَى ذَا الْحُلَيْفَةِ أَتْبَعَهُ عَلِيّاً (ع) فَأَخَذَهَا مِنْهُ قَالَ أَبُو بَكْرٍ يَا عَلِيُّ مَا لِي أَ نَزَلَ فِيَّ شَيْءٌ قَالَ لَا وَ لَكِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي قَالَ فَرَجَعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِيَّ شَيْءٌ قَالَ لَا وَ لَكِنْ لَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي قَالَ كَثِيرٌ قُلْتُ لِجُمَيْعٍ أَ تَشْهَدُ عَلَى ابْنِ عُمَرَ بِهَذَا قَالَ نَعَمْ ثَلَاثا. (9)
محمّد بن ابراهيم بن اسحاق از احمد بن يحيى بن زهير از يوسف بن موسى از مالك بن اسماعيل از منصور بن ابى الاسود از كثير ابو اسماعيل، از جميع بن عمير، وى مى گويد: در مسجد جامع نماز مى گذاردم، ابن عمر را ديدم كه در آنجا نشسته نزدش رفتم و پيش او نشستم و گفتم: حديثى از على (عليه السّلام) برايم نقل كن. ابن عمر گفت: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) ابوبكر را مأمور ساخت كه سوره برائت را بر مشركان مكّه ببرد و بخواند وى وقتى به وادى ذو الحليفه رسيد، حضرت على (عليه السّلام) به او رسید و سوره را از وى گرفت، ابو بكر گفت: يا على آيا درباره من چيزى نازل شده است؟ حضرت فرمودند: خير ولى رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرمودند: تكليف و رسالت مرا از طرف من كسى اداء نمى كند مگر خود يا مردى از اهل بيت من.
راوى مى گويد: ابو بكر به سوى رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) برگشت و عرض كرد: اى رسول خدا آيا درباره من چيزى نازل شده است؟ حضرت فرمودند: خير ولى تكليف و رسالت مرا از طرف من كسى اداء نمى كند مگر خودم يا مردى از اهل بيت من. كثير مى گويد: به جميع گفتم: آيا اين واقعه را بر ابن عمر شهادت مى دهى؟ جميع گفت: آرى و اين كلمه (آرى) را سه مرتبه تكرار نمود.
8 - 1 - 4 فداکاری و از جان گذشتگی حضرت امیرالمومنین(ع) در راه نشر اسلام
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمْ تَنْزِلْ بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إِلَّا قَدَّمَهُ لَهَا ثِقَةً بِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ يَدْعُهُ بِاسْمِهِ قَطُّ إِلَّا أَنْ يَقُولَ يَا أَخِي وَ ادْعُوا لِي أَخِي قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) فرمودند: «آيا مى دانيد كه پيامبر (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) با هر سختى و مشكلى كه روبرو مى شد على را به خاطر اطمينانى كه به او داشت جلو مى انداخت و هر گاه او را صدا مى زد نامش را نمى برد و مى فرمود: اى برادرم و يا برادرم را برايم صدا زنيد؟ گفتند: آرى.»
9 - 1 - 4 ولایت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَضَى بَيْنَهُ وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ وَ زَيْدٍ فَقَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ [وَ مُؤْمِنَةٍ] بَعْدِي قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) فرمودند: «آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) ميان پدرم و جعفر و زيد قضاوت نمود و فرمودند: اى على، تو از منى و من از تو و پس از من تو ولىّ هر زن و مرد مؤمنى هستى؟ گفتند: آرى.»
حدیث ذیل یکی از طرقی است که این حدیث از پیامبر (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) به ما رسیده است:
عِمْرَانُ بْنُ الْحُصَيْنِ وَ بُرَيْدَةُ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ جَابِرٌ الْأَنْصَارِيُّ وَ عُمَرُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ النَّبِيُّ (ص): عَلِيٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي. (10)
عمران بن حصین و بریده و ابن عباس و جابر انصاری و عمر بن علی از حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند که فرمودند: علی از من است و من از علی هستم و او ولیّ هر مومنی بعد از من است.
10 - 1 -4 سوال و خلوت پیامبر (ص) و حضرت امیرالمومنین (ع)
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ كَانَتْ لَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) كُلَّ يَوْمٍ خَلْوَة وَ كُلَّ لَيْلَةٍ دَخْلَةٌ إِذَا سَأَلَهُ أَعْطَاهُ وَ إِذَا سَكَتَ أَبْدَاهُ قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: «آيا مى دانيد كه على هر روز و هر شب با رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) خلوت مى كرد، هر گاه چيزى مى پرسيد پاسخش مى داد و هر گاه على ساكت مى شد، حضرتش شروع مى كرد؟ گفتند: آرى.»
11 - 1 -4 حضرت علی (ع) افضل بر همگان برای دامادی پیامبر (ص)
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَضَّلَهُ عَلَى جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ حِينَ قَالَ لِفَاطِمَةَ (علیها السلام) زَوَّجْتُكِ خَيْرَ أَهْلِ بَيْتِي أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً. قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) فرمودند: «آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) على را بر جعفر و حمزه برترى داد، آنگاه كه به فاطمه (علیها السلام) فرمود: تو را به ازدواج بهترين فرد خاندانم، كه اسلامش بر همه پيشى دارد و شکیبایی و صبر او از همه بیشتر است و دانش او از همه بيشتر است؛ درآوردم؟ گفتند: آرى.»
12 - 1 -4 حضرت امیرالمومنین (ع) مسئول تدفین پیامبر (ص)
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَمَرَهُ بِغُسْلِهِ وَ أَخْبَرَهُ أَنَّ جَبْرَئِيلَ يُعِينُهُ عَلَيْهِ. قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) فرمودند: «آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله و سلم) به على فرمود كه غسلش دهد و به او گفت كه جبريل در اين كار كمكش خواهد كرد؟ گفتند: آرى.»
2 – 4 برشمردن فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) و گرفتن تایید از مردم در صحت آن مطالب
حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) در بخشی از خطبه خود در سرزمین منی به ذکر فضایل و اشاره به مقام والای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) می پردازند و به یادآوری مهمترین احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره خاندان وحی بسنده می نمایند.
1- 2 -4 سیادت اهل بیت (علیهم السلام) بر همگان
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَخِي عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ابْنَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ. قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) فرمودند: آيا مى دانيد كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) فرمود: «من سرور فرزندان آدم هستم و على سرور عرب و فاطمه سرور زنان بهشت و فرزندانم حسن و حسين سرور جوانان بهشت؟ گفتند: آرى.»
احادیث زیادی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره منزلت والای اهل بیت (علیهم السّلام) روایت شده است. در قسمت پایانی حدیثی طولانی از ابا مفضل با اسنادی از سلمان فارسی نقل شده است که حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) در واپسین لحظات زندگی خویش فرمودند:
ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَارَنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ اخْتَارَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ اخْتَارَكِ فَأَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِكِ الْمَهْدِيُّ يَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ بِمَنْ قَبْلَهُ جَوْراً. (11)
سپس خدای تعالی مرا و خاندان مرا برگزید و علی و حسن و حسین را برگزید و ترا (ای فاطمه) برگزید. همانا من سرور فرزندان آدم هستم و علی سرور عرب و تو ای فاطمه سرور زنان و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستید و از ذرّیه تو مهدی است که خداوند به وسیله او زمین را از عدل و داد پر می نماید همان گونه که از ظلم و جور پر شده است.
در حدیثی دیگر با همین مضمون که از بکر بن عبد الله بن حبیب با اسنادی از ابی طفیل از حضرت امام حسن (علیه السّلام) نقل شده است که فرمودند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَهُمَا سَادَاتُ الْمُتَّقِينَ وَلِيُّنَا وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّنَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتُنَا طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتُنَا مَعْصِيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل.(12)
من سرور پیامبران و علی سرور اوصیای دین و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند و امامان پس از آن دو سروران با تقوا هستند. دوست ما دوست خداوند و دشمن ما دشمن خداوند است و طاعت ما طاعت خداوند و سرپیچی از ما سرپیچی از خدای عزّ و جلّ است و خداوند برای ما کافی است و او نیکو وکیلی است.
2- 2 -4 حدیث ثقلین
قَالَ: أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا [أَيُّهَا النَّاسُ] إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا. قَالُوا: اللَّهُمَّ نَعَمْ.
* حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: آيا مى دانيد رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) در آخرين خطبه اى كه ايراد كرد، فرمود: «اى مردم، من در ميان شما دو چیز نفیس مى گذارم؛ كتاب خدا و خاندانم، به آن دو چنگ آويزيد كه هرگز گمراه نشويد؟ گفتند: آرى.»
حدیث ثقلین که به عنوان حدیث صحیح و متواتر از درجه اعتبار آن یاد می شود یکی از مهمترین احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره سفارش مسلمانان به قرآن و عترت (علیهم السّلام) است:
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَال: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ وَ هُوَ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِي عِتْرَتِي.» (13)
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: من در میان شما ثقلین را قرار دادم یکی بزرگتر از دیگری است؛ کتاب خدا که ریسمانی ممتد است آسمان به سوی زمین و عترت خویش که خاندان من هستند این دو را جدایی نبود تا آنگاه که گرد کوثر بر من وارد شوند . پس بنگرید که چگونه سفارش مرا در مورد آنها رعایت می کنید.
3- 2 -4 ملازمت قرآن و اهل بیت با یکدیگر
فَلَمْ يَدَعْ شَيْئاً أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) خَاصَّةً وَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ لَا عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ (صلی الله علیه و آله) إِلَّا نَاشَدَهُمْ فِيهِ فَيَقُولُ الصَّحَابَةُ اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا وَ يَقُولُ التَّابِعِيُّ اللَّهُمَّ قَدْ حَدَّثَنِيهِ مَنْ أَثِقُ بِهِ فُلَانٌ وَ فُلَان.
* «حضرت ابا عبدالله (علیه السّلام) از آنچه خداوند به خصوص درباره على بن ابى طالب و خاندانش (علیهم السّلام) در قرآن نازل شده بود و از آنچه بر زبان پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) جارى شده بود، چيزى فروگذار نكرد و اصحاب مى گفتند: آرى شنيديم و تابعى مى گفت: آرى، فلانى و فلانى كه مورد اعتماد ما بودند اين سخن را برايم گفتند.»
4- 2 -4 بغض و کینه نسبت به حضرت امیرالمومنین و اهل بیت (علیهم السّلام) به منزله دشمنی با رسول الله (صلی الله علیه و آله)
[ثُمَّ نَاشَدَهُمْ] أَنَّهُمْ قَدْ سَمِعُوهُ صلی الله علیه و آله يَقُولُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ عَلِيّاً فَقَدْ كَذَبَ لَيْسَ يُحِبُّنِي وَ هُوَ يُبْغِضُ عَلِيّاً فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ [مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي] وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ [وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي] وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا وَ تَفَرَّقُوا عَلَى ذَلِكَ.
* سپس حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) آنان را سوگند داد كه آيا شنيده ايد رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) فرموده است: «كسى كه مى پندارد مرا دوست دارد در حالى كه على را دشمن مى دارد، دروغ مى گويد، اين طور نيست كه مرا دوست داشته باشد و على را دشمن دارد. فردى به حضرتش گفت: اى رسول خدا، چگونه چنين چيزى ممكن است؟ فرمود: زيرا على از من است و من از على، هر كس او را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر كس مرا دوست داشته باشد خدا را دوست دارد و هر كس او را دشمن دارد مرا دشمن داشته و هر كس مرا دشمن دارد با خداوند دشمنى كرده است؟ گفتند: آرى، شنيده ايم و بعد پراكنده شدند و رفتند.»
برخی از پژوهشگران در شرح این خطبه گفته اند که حضرت امام حسین (عليه السّلام) فضایل حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) را بیان فرمودند. در صورتی که همانطور که طبرسی نیز خلاصه ای از این خطبه را در کتاب احتجاجات خود آورده است؛ در واقع حضرت سیدالشهداء (عليه السّلام) با احتجاج و دلیل آوردن برای حاجیان گرد آمده در سرزمین منی آنان را به ایمان دوباره و اعتقاد به امامت حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) فراخوانده است. این در حالی است که مسلمانان پس از گذشت چهل و هفت سال از عمل نکردن به مهمترین وصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به گونه ای محسوس سلطه حکومت جور را دیده اند.
به تحقیق یکی از مهمترین وقایع تاریخ اسلام، واقعه غدیر خم است. اما حضرت سید الشهداء (عليه السّلام) این فضیلت خاص حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) را به عنوان سومین فضیلت پس از اشاره به احادیث مواخات و سد ابواب مطرح می فرمایند تا با تاکید بر جایگاه و منزلت حضرت مولی الموحدین (عليه السّلام) و شخصیت والای ایشان در نزد خداوند متعال و پیامبر اسلام (صلّى اللَّه عليه و اله و سلم) امامت و ولایت امت و جانشینی بلافصل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را اثبات و یادآوری نمایندکه اغلب مسلمین از آن سر باز زده اند.
حضرت امام حسین (عليه السّلام) در سخنان خود مسلمانان به اصل مغفول مانده امامت فراخواندند و احقاق حق قرآن و اهل بیت (علیهم السّلام) را درخواست نمودند که طبق فرمایشات پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) این حقی بر گردن هر مسلمانانی است.
اگر مطالب این خطبه طبق درخواست حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) در آن زمان فهم و نشر می شد، سبب آگاهی امت اسلام و جلوگیری از فجایع بی حد روز عاشورا می گردید. همانا سپاهی که در روز عاشورا با حضرت امام حسین (علیه السلام) جنگید بخشی از امت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) محسوب می شد.
پانوشتها
(1) أسرار آل محمد عليهم السلام، صفحه 491- 490
(2) تاريخ سياسى صدر اسلام (ترجمه كتاب سليم)، صفحه 397
(3) کتاب سليم بن قيس الهلالي، 793- 789 – خطبه عربی موجود در مقاله از این منبع نقل شده است.
(4) تاريخ سياسى صدر اسلام (ترجمه كتاب سليم)، 400 – 397 – معنای فارسی خطبه حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)
(5)كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، صفحه 254 – 252 و مناقب الخوارزمي، صفحه 80
(6) سوره مبارکه مائده، آیه 3
(7)الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، جلد1، صفحه 63
(8) بحار الأنوار، جلد 21، صفحه 7
(9) علل الشرائع، جلد1، صفحه 189
(10) مناقب آل أبي طالب عليهم السّلام، جلد3، صفحه 51
(11) بحار الأنوار، جلد 22 ، صفحه 502
(12) الأمالي (للصدوق)، صفحه 558
(13) بحارالانوار، جلد 23 ، صفحه 108
منابع
- قرآن
- أسرار آل محمد عليهم السلام (ترجمه كتاب سليم بن قيس هلالي)، سليم بن قيس هلالى، مترجم اسماعیل انصاری زنجانی خوئی، قم، الهادي، 1416 ق.
- أسرار آل محمد عليهم السلام (ترجمه كتاب سليم بن قيس هلالي)، سليم بن قيس هلالى، مترجم اسماعیل انصاری زنجانی خوئی، قم، دلیل ما، 1389ش.
- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، 1جلد، تهران، كتابچى، چاپ ششم، 1376ش.
- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ق.
- تاريخ سياسى صدر اسلام (ترجمه كتاب سليم)، سليم بن قيس هلالى، مترجم محمود رضا افتخارزاده، تهران، رسالت قلم، 1377ش.
- خطبه حسین بن علی علیه السلام در منا، محمد صادق نجمی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1384ش.
- الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، على بن موسى ابن طاووس، 2جلد، قم ، خيام ، چاپ اول، 1400ق.
- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، قم ، داورى، چاپ اول، 1385ش / 1966م.
- علل الشرائع، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه ذهنى تهرانى، 2جلد، قم، مؤمنين، چاپ اول، 1380ش.
- عيون أخبار الرضا عليه السلام، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، تهران، نشر جهان، 1378ق.
- كتاب سليم بن قيس الهلالي، سليم بن قيس هلالى، مترجم محمد انصارى زنجانى خوئينى، قم، الهادى، 1405ق.
- كشف الغمة في معرفة الأئمة، على بن عيسى اربلى، 2جلد، تبريز، بنى هاشمى، چاپ اول، 1381ق.
- كشف الغمة في معرفة الأئمة، على بن عيسى اربلى، ترجمه و شرح زوارهاى، 3جلد، تهران، إسلاميه، چاپ سوم، 1382 ش.
- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، 4جلد، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.
اترك تعليق