پژوهشی درباره واژه عشق و نظر ائمه اطهار (علیهم السلام) درباره آن

امروزه واژه عشق در وصف نسبت رابطه انسان با خدا و ارتباط عاطفی شیعیان با ائمه اطهار (علیهم السلام) بسیار رواج یافته است. در این مقاله به بررسی معنی لغوی عشق، منشأ استفاده و خاستگاه آن و مراتب عشق و نظر ائمه (علیهم السّلام) می پردازیم.

 

معنی واژه عشق در لغتنامه ها و فرهنگها

فرهنگ فارسی معین ذیل واژه عشق: دوستی مفرط و محبت تام و آن در روانشناسی یکی از عواطف است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی، حس جمال، حس اجتماعی، تعجب، عزت نفس و غیره . علاقه بسیار شدید و غالباً نامعقولی است که گاهی هیجانات کدورت انگیز را باعث می شود و آن یکی از مظاهر مختلف تمایل اجتماعی است که غالباً جزو شهوات به شمار آید.               

غیاث اللغات: مرضی است از قسم جنون که از دیدن صورت حسن پیدا می شود و گویند که آن ماخوذ از عَشَقه است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند، چون بر درختی بپیچد آن را خشک کند، همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود صاحبش را خشک و زرد کند.

ذخیره خوارزمشاهی: چون محکم شد بیماری باشد با وسواس مانند مالیخولیا. و خود کشیدن آن به خویشتن، چنان باشد که مردم اندیشه همه اندر خوبی و پسندیدگی صورتی بندد و امید اصل او اندر دل خویشتن محکم کند و قوت شهوانی او را بر آن مدد می دهد تا محکم گردد.

مجمع البحري: «عشق» في الحديث ذكر العشق و هو تجاوز الحد في المحبه. يقال عشق عشقا من باب تعب و الاسم العشق بالكسر و يقال عشقه عشقا مثل علمه علما و عن الغزالي: معنى كون الشي‏ء محبوبا هو ميل النفس إليه فإن قوي الميل سمي عشقا. و عن جالينوس الحكيم: العشق من فعل النفس و هي كامنة في الدماغ و القلب و الكبد و في الدماغ ثلاث مساكن: التخيل في مقدمه و الفكر في وسطه و الذكر في آخره. فلا يكون أحد عاشقا حتى إذا فارق معشوقه لم يخل من تخيله و فكره و ذكره. فيمتنع من الطعام و الشراب باشتغال قلبه و كبده و من النوم باشتغال الدماغ بالتخيل و الذكر و الفكر للمعشوق فتكون جميع مساكن النفس قد اشتغلت به و متى لم يكن كذلك لم يكن عاشقا. فإن ألهي العاشق خلت هذه المساكن و رجع إلى الاعتدال و يقال رجل عاشق و امرأه عاشقه.

البته واژه عشق در اصطلاحات تصوف و عرفان معانی خاصی یافته است که در  ادامه به سیر شکل گیری معانی تاریخی آن می پردازیم.

 

تصوف و عشق

 بحث عشق و چگونگی ورود آن به تصوف گرایش عاشقانه دارای اهمیت است. تصوف به علت نداشتن امامان و راهبرانی برای تبیین شریعت محمدی در بین اهل تسنن شکل گرفت. متصوفه ابتدا تحت تاثیر زندگی ساده مسلمانان در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علت سختگیری کفار بر مسلمانان و سرخوردگی از حاکمانی که خود تعیین کرده و زمام حکومت محمدی را به آنان سپرده بودند و به تدریج به زندگی اشرافی روی آورده بودند و از تجمل چیزی کمتر از دربار سلاطین نداشتند، گرایش به زهد یافتند .

اولین خانقاه در رملۀ شام گویا به دست حاکم مسیحی بنا شد و بدین ترتیب صوفیه طریق خود را از آحاد مسلمین جدا و ممتاز کردند و به شواهد تاریخی بعدها متصوفه تحت تاثیر عقاید مسیحی، یهودی و هندی قرار گرفتند. «گویی تا قبل از قرن دوم تشکلی به نام صوفیه در بلاد اسلامی وجود نداشت. گاه برخی از زاهدان با چند تن از یاران خود در بعضی مناطق اسلامی که گویی منشأ اصلی تصوف از سوریه و عراق بود؛ ساکن بودند.»(1)

 «به تدریج با پیدایش چارچوب فکری مشخص، صوفیان لازم دیدند که میان دیدگاه خود نسبت به شریعت و دیدگاه سایر مسلمانان نیز تفاوت و تمایز قایل شوند. به رغم بسیاری از برخورداریها که در چارچوب قوانین شریعت برای عامۀ مسلمین مجاز و مشروع بود اینان برای خود محدودیتها و قیدهایی قرار دادند.»(2)

به هرحال پس از گذشت مدتی از شکل گیری تصوف در خانقاهها، تصوف انشعاب یافت زهد و گوشه نشینی که از عوامل مهم پیدایش تصوف بود، به تدریج جای خود را به عشق صوفیانه داد و این شاخه از تصوف در برخی از نقاط از جمله خراسان رشد بسیاری یافت. زرین کوب در این باره می نویسد: «حدیث عشق، چیز دیگری بود که رابعۀ عدویه آن را بر زهد و درد صوفیه افزود.» (3)

با پیدا شدن عشق در میان صوفیه، زهد و ریاضت در درجۀ دوم اهمیت قرار گرفت و براساس تعابیر صوفیه صوفیان به عشق ورزی با حق روی آوردند. عشقی که آکنده است از درد جدایی بود. صوفیان شوریده ای که تاب این جدایی از حق را نیاوردند و نغمۀ انا الحق و لیس فی جبتی سوی الله سر دادند و با تعبیراتی که به حلول و اتحاد ــ که میراث یونان و هند نیز بود ــ ختم شد سبب خدشه دار شدن مباحث توحیدی شدند. بدین ترتیب در این دوره تصوف به دو شاخه منشعب شد. تصوف عاشقانه و تصوف زاهدانه. گفتار صوفیان مکتب عاشقانه آنقدر غیر حقیقی و دور از شریعت و اصول دین محمدی بود که حتی صوفیان زاهد مسلک همواره تصوف عاشقانه را مورد نقد و انتقاد قرار داده اند.

«با همۀ اعتباری که عشق در مکتب تصوف عاشقانه [و فلسفه] یافته است پیروان مکتب زاهدانۀ تصوف از آن احتراز کرده اند. گروهی به دلیل اینکه کلمۀ عشق در قرآن و در احادیث معتبر به کار نرفته از استعمال آن خودداری کرده و به جای آن لفظ «محبت» را به کار برده اند. از جمله ابوالقاسم قشیری [که از زمره صوفیان  است] از استاد خود ابوعلی دقاق نقل می کند که گفت: «عشق آن بود که در محبت از حد در گذرد و حق تعالی را وصف نکنند بدان که از حد در گذرد، پس او را به عشق وصف نکنند ... نشاید وصف کردن حق به عشق بنده را و نه بنده را به عشق حق، به هیچ وجه روا نباشد.»

هجویری هم در ناروایی به کار داشتن وصف عشق برای خداوند دلایلی ذکر می کند: اندر عشق، مشایخ را سخن بسیار است؛ گروهی از آن طایفه، آن بر حق روا داشته اند ــ اما از حق تعالی روا نباشد ــ و گفتند که عشق صفت منع باشد از محبوب خود و بنده ممنوع است از حق و حق تعالی ممنوع نیست، پس عشق بنده را بر وی جایز بود و از وی روا نباشد. باز گروهی گفتند که بر حق تعالی بنده را عشق روا نباشد از آنچه عشق تجاوز حدّ بود و خداوند تعالی محدود نیست و باز متآخران گفتند عشق اندر دو جهان درست نیاید الّا بر طلب ادراک ذات و ذات حق تعالی مُدرَک نیست...» (4)

افلاطون از نخستین کسانی است که در رساله های خود از درجات و مراتب عشق سخن گفته است.

ذومراتب بودن عشق که میراث افلاطونی متصوفه است با فرض قرار دادن عشق مجازی به عنوان مقدمه و سکوی پرش عشق حقیقی در مکتب تصوف عاشقانه بسیار مورد استقبال قرار گرفت و طرح و ترویج شد و عشق مجازی را پرتوی هر چند اندک از عشق حقیقی معرفی کردند.

«ماجرای عشق حقیقی و مجازی از یونان باستان آغاز شد و توسط افلاطون پخته گردید. همچنین توسط افرادی چون ابن مسکویه که محبت را چهار قسم نمود و عشق را افراط در محبت خواند؛ وارد علوم مختلف گردید. به وسیلۀ بوعلی سینا به رسمیّت شناخته شد و در رسالۀ عشق فصلی به عشق مجازی و عشق ورزی به ظرفا و زیبارویان اختصاص یافت و در فلسفۀ اسلامی به مسیر خود ادامه داد با اخوان الصفا و دیگران، همین نکته باعث پیوند فلسفه و عرفان گردید. در عرفان نیز ابتدا بدان اقبال شد و خواجه عبدالله انصاری با تقسیم محبت به سه قسم: علتی، خلقتی و حقیقتی آن را مدون نمود. این مسیر به وسیلۀ بزرگان مکتب جمال مانند شیخ روزبهان بقلی شیرازی به کمال رسید و این بحث تا آنجا از معارف دینی فاصله گرفت که ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه گفت: «ما حق تعالی را غالباً در مظاهر او دوست داریم و در قالب اسم خاص که لیلی یا هر کس دیگری، اگرچه که خود نشناسیم که او عین حق است. هنگامی که پرده ها افتاد می فهمند که جز حق تعالی را دوست نداشته و اسامی مخلوقات حجابهای او بوده اند و همچنین وضع بت پرستان است.» و بحث المجاز قنطره الحقیقه را خواجوی کرمانی عارف و شاعر ایرانی به اوج رساند. اشعار او سراسر در وصف عشق حقیقی و عشق مجازی است.» (5)

بحث عشق مجازی برای رسیدن به عشق حقیقی به صورت جدی در عرفان و فلسفه دنبال گردید و حتی در این باره گفته شد: المجاز قنطره الحقیقه که عشق مجازی را راهی برای وصول تلقی می کند. در صورتی که در مباحث قرآن و حدیثی به چنین مطلبی کوچکترین اشاره ای نشده است بلکه تنها محبتی که راه شناخت حق تعالی را هموار می نماید و ما را از وادی سرگردانی و حیرت به دیار شناخت و معرفت راهنمایی می نماید محبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) می باشد.

«آنچه مسلم است در معارف اسلامى و مکتب تشیّع بر این قسم از حب، شدیدترین سفارشها و تأکیدها وارد شده از جمله:

«قل ما اسئلکم علیه اجرا الا المودّة فى القربى: (اى پیامبر) بگو از شما مزدى مطالبه نمى‏کنم مگر دوستى با نزدیکانم. » (6)

«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله: (اى پیامبر) بگو اگر خداى را دوست دارید مرا تبعیت کنید تا خدا به شما محبت ورزد.»(7)

«یا ایها الذین آمنوا اتقو الله و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فى سبیله لعلّکم تفلحون: اى اهل ایمان تقواى خدا پیشه کنید و وسیله ‏اى به سوى او بجویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.»(8)

و در رابطه با اینکه این وسیله چه مى ‏باشد احادیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وارد شده، از جمله حدیث: «الائمة من ولد الحسین... هم العروة الوثقى و هم الوسیلة الى الله تعالى: امامان از فرزندان حسین (علیه السّلام)... دستگیره محکم الهى‏ هستند و هم آنان وسیله به سوى خداى تعالى هستند.»(9)

 نیز از معصومین علیهم السلام نقل شده است: «نحن کلمة التقوى و سبیل الهدى و المثل الاعلى: ما کلمه تقواى الهى و راه هدایت و نمونه اعلى براى حق تعالى هستیم.»(10)

و در زیارت جامعه خطاب به اهل بیت علیهم چنین مى‏خوانیم: «اشهد انّکم ابواب الله و مفاتیح رحمته ... یتقرب اهل السماء بحبکم و بالبرائة من اعدائکم: شهادت مى‏ دهم که شما ابواب الهى و کلیدهاى رحمت او مى ‏باشید ... و اهل آسمان (فرشتگان) نیز با حب شما به خدا نزدیکى مى ‏جویند.»

در دعاى ابوحمزه مى ‏خوانیم:« و یحى النبى الامّى القرشى...ارجو الزلفة لدیک: و به واسطه محبت پیامبر امى از اهل قریش...امید نزدیکى به تو دارم.»

 از همین خاصیت است که گاه تعبیر به «رسیدن از ولایت محبت به ولایت تکوینى» حاصل از قرب به حق تعالى مى‏ شود.» (11)

 

نظر ائمه (علیهم السّلام) درباره  واژه عشق

ائمه معصومین (علیهم السلام) چراغهای هدایت و موجب نجات انسانها از جهالت هستند و همواره احادیث ایشان نشانگر راه حق و درست می باشد. «امامان از اهل بیت (صلوات الله علیهم) که حاملان علوم قرآن کریم و معلمان انحصاری آن هستند به شدت امت اسلامی را از انتخاب نامی خودسرانه و به رأی و میل خود برای ذات خداوند منع فرموده و بر حذر داشته اند. «سبحان الله عما یصفون» پیامبر (صلی الله علیه و آله) اهل بیت (علیهم السّلام) درگفتار و احادیث خود از واژۀ «عشق و معشوق برای خداوند» استفاده نکرده اند. زیرا اسماء الله توقیفی است. جوازی برای وضع نام برای خداوند متعال وجود ندارد.»(12)

از حضرت امام رضا (علیه السّلام ) نقل شده است که فرمودند: « فلیسَ لک أن تُسَمیّه بما لم یُسَمَّ به نفسَهُ: تو نمی توانی خداوند را به نامی که او خود را به آن ننامیده است بنامی.» (13)

 

«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في‏ أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُون: برای خداوند اسامی نیکو است، پس او را به آن اسماء بخوانید و واگذارید کسانی را که در نامهای او به کفر و الحاد می گرایند که به زودی به سزای آنچه انجام می دادند، خواهند رسید.» (14)

اگر در مناجاتها به بیانات و راز و نیازهای خاندان وحی و ائمه هدی (علیهم السّلام) توجه کنیم؛ حتی یک مورد هم نمی یابیم که خداوند متعال را با واژه عشق نامیده و ستایش کرده باشند و حال آنکه واژه عشق عربی است. عرفای اهل سنت با عدم مراجعه به معارف اهل بیت (علیهم السّلام)، از این نعمت عظمی محروم و در مناجات خود که فطری هر انسانی است، به سادگی پذیرای عشق و عاشقی فرهنگ بیگانه با اسلام شده و به آن تمسک جسته اند و به تقلید از آنان عرفای منسوب به شیعه نیز، این راه و روش را انتخاب کرده اند و حال آنکه خلاف بودن آن امری است ثابت. شیخ حر عاملی، یکی از محدثین بزرگ شیعه جعفری می فرماید: «اسمهایی که از مخترعات و نام گذاریهای عرفا و صوفیه می باشد «عشق» و «کشف» است که در شرع مطلبی نیامده است مگر در نکوهش آنها.» (15)

هرگاه در کلام الهی و فرمایشات معصومین (علیهم السلام) صحبت از دوستی به میان می آید از کلمۀ «حبّ» و مشتقات آن استفاده می شود. در این باره نمونه هایی از قرآن کریم ذکر می شود.»(16)

« فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ : به زودی خداوند متعال گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ در برابر مومنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومند؛ در راه خدا جهاد می کنند، بدون این که از سرزنش سرزنش کننده ای بیم داشته باشند؛ این فضل و بخشش خداوند است به آن که بخواهد عطا می نماید و خداوند بخشنده ای دانا است.»(17)

«وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه: ‏ مومنان، دوستی شدیدی نسبت به خداوند متعال دارند.» (18)

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ: بگو اگر شما خدا را دوست داريد پس از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد و خدا آمرزگار مهربان است.» (19)

 این بحث از دید منتقدان صوفیه پنهان نمانده است. محمد طاهر قمی در تحفه الاخیار چنین می نویسد:

 «مخفی نماند که اهل بیت (علیهم السلام) که هادیان راه محبت هستند هرگز لفظ عشق را در محبت خدا استعمال نکرده اند زیرا که لفظ عشق مرضی است سوداوی که مستلزم خبط دماغ و ضعف عقل است و هرگز مومن را از محبت خدا این حالت حاصل نشود، پس محبت خدا مستلزم کمال عقل است. مقام محبت و ولایت مخصوص عقلاء علماء و تابعان ایشان است و نه پنداری که اهل جهل را از این مقام بلند و منزلت ارجمند بهره و نصیبی هست.» (20)

طبق فرمایشات و احادیث ائمه معصومین (علیهم السلام) به کاربردن واژه عشق و مشتقات آن از قبیل عاشق و معشوق برای خداوند از آن جهت که جزء اسماء الهی محسوب نمی شود درست نیست و طبق فرمایش خداوند در سوره مبارکه اعراف، آیه 180 «واگذارید کسانی را که در نامهای او به کفر و الحاد می گرایند.»

 بنابراین شایسته است شیعیان به ابداعات صوفیه اقتدا ننمایند و به پیروی از آنان از واژه عشق و مشتقات آن درباره خداوند و حب به ائمه معصومین(علیهم السلام) و منتسبان به ایشان استفاده نکنند همان طور که ائمه اطهار (علیهم السّلام) نیز از این کلمات استفاده نکردند.

جز در چند حدیث که بیشتر بر مذاق صوفیه خوشایند بوده از کلمه عشق در احادیث استفاده نشده است و در بقیه موارد از کلمه «حب» و مشتقات آن استفاده شده است. استفاده از واژه عشق برای ائمه معصومین (علیهم السّلام) بر اساس معانی ارائه شده از آن جهت که به مرضی سودایی تعبیر می شود و ناشی از ضعف عقل است و از غرایز شهوانی نیرو می گیرد نیز به هیچ وجه تعبیر مناسب و درستی نیست. از بحثهای مطرح در بین فلاسفه و عرفا که عشق مجازی می تواند انسان را به حق نزدیک کند نیز مردود است و فقط محبت به ائمه معصومین (علیهم السلام) از بین انسانها می تواند مسیر کمال به سوی خداوند را برای آدمی هموار نماید.

 

پی نوشتها

(1) تاریخ ادبیات ایران، صفحه 346

(2) تاریخ فلسفه در اسلام، صفحه 446

(3) ارزش میراث صوفیه، صفحه 51

(4) نقد صوفی، صفحه 193 – 194

(5) زیبایی پرستی در عرفان اسلامی، صفحه 101 – 100

(6) سورۀ مبارکۀ  شورى، آیۀ 23

(7) سورۀ مبارکۀ  آل عمران، آیۀ31

(8) سورۀ مبارکۀ مائده، آیۀ 35

(9) میزان الحکمه، جلد2، صفحه 238

(10) میزان الحکمه، جلد2، صفحه 238

(11) عشق حقیقی و عشق مجازی، صفحه 116 - 115

(12) فلسفه و عرفان از نظر اسلام، صفحه 40 - 39

(13) بحارالانوار، جلد 10، صفحه 336 - توحید صدوق، 451

(14) سورۀ مبارکۀ اعراف، آیۀ180

(15) الاثنی عشریه، صفحه 56

(16) فلسفه و عرفان از نظر اسلام، صفحه 49 – 52

(17) سورۀ مبارکۀ مائده، آیه 54

(18) سورۀ مبارکۀ بقره، آیه 165

(19) سورۀ مبارکۀ آل عمران، آیۀ 31

(20) تحفه الاخیار، صفحه 29 – 30

 

منابع

-       قرآن کریم

-       ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرین کوب، تهران، امیرکبیر، 1369

-       بحارالانوار الجامعه الدرر اخبار ائمه الاطهار علیهم السلام، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بیروت، موسسه الوفاء، 1404 ه. ق.

-       تاریخ ادبیات ایران، ریپکا یان، ترجمۀ عیسی شهابی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1354

-       تاریخ فلسفه در اسلام، میان محمد شریف، جلد اول، ترجمه و گردآوری زیر نظر نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی ، 1362

-       تحفه الاخیار تجزیه و تحلیلی در عقاید و آراء متصوفه، محمد طاهر قمی، مصور، 1336

-       زیبایی پرستی در عرفان اسلامی، افراسیاب پور علی اکبر، تهران، طهوری، 1380

-       عشق حقیقی و عشق مجازی، رحیمیان سعید، مجله کیهان اندیشه، مهر و آبان 1370، شماره 38

-       فلسفه و عرفان از نظر اسلام، محمد صدر زاده، روشنای، تهران، 1390

-       کشف المحجوب، علی بن عثمان هجویری، تصحیح ژکوفسکی با مقدمه قاسم انصاری، تهران، طهوری، 1376

-       نقد صوفی بررسی انتقادی تاریخ تصوف با تکیه بر اقوال صوفیان تا قرن هفتم هجری، محمد کاظم یوسف پور،  تهران، روزنه، 1380

: فاطمه ابوحمزه