علوم منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب از علوم اختصاصی ائمه معصومین (صلوات الله علیهم)
پروردگار عالم به جانشینان نبی خاتم خود (صلوات الله علیهم) علوم اختصاصی ای را عطا نموده است که جز در پیامبران سابقه نداشته است. از این جمله می توان به علوم منایا و بلایا و (مرگ و میرها و بلاها)، اسباب و انساب و فصل الخطاب (تشخیص حق و باطل) اشاره نمود.
ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) گاهی از زمان مرگ شیعیانشان خبر داده اند و حتی حضرت امیرالمومنین به رشید هجری علم منایا و بلایا را آموخته بود. به هر حال علوم منحصر به فردی که در اختیار ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) می باشد که دلالت بر تأییدات خداوندی بر حجتهای خویش بر روی زمین می باشد. در این مجال با تمرکز بر احادیث نقل شده از ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم به تبیین این مطلب از قول ائمه هدی (علیهم السّلام) می پردازیم:
علوم بلایا و منایا و اسباب و انساب و فصل الخطاب در اختیار حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در زمان حیات خویش از علوم ویژه ای که در اختیار داشتند به مردم خبر می دادند و از مردم می خواستند از ایشان سوال کنند. یا اینکه برخی از یاران خویش را از حوادث پس از خود یا چگونگی مرگشان آگاه می کردند. مانند میثم تمار که در هنگام شهادت خویش بازگو نمود که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بدیشان فرموده بود که بدینگونه شهید می شود.
حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) می فرمودند: «سلوني قبل أن تفقدوني» زیرا دارای علوم منایا و بلایا و نژادها و علوم دیگری بودند که مردم از آن آگاه نبودند:
«حدثنا العباس بن معروف عن حماد بن عيسى عن حريز عن حمران بن ميثم عن عباية بن ربعي قال سمعت عليا (ع) يقول: سلوني قبل أن تفقدوني أ لا تسألون من عنده علم المنايا و البلايا و الأنساب.»(1)
«عبایه بن ربعی گوید شنیدم حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) می فرمودند: از من سوال کنید قبل از اینکه مرا نیابید، آیا سوال نمی کنید از کسی که در نزد اوست دانش [زمان] مرگ و میرها و بلاها و نژادها.»
حضرت امام صادق (علیه السّلام) از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقل می کنند که خداوند نُه چیز را بدیشان عطا کرده است که پیش از ایشان به هیچ کس جز پیامبر (صلی الله علیه و آله) عطا نشده است:
«حدثنا أحمد بن الحسين عن أحمد بن إبراهيم و أحمد بن زكريا عن محمد بن نعيم عن يزدان [يزداد] بن إبراهيم عمن حدثه من أصحابه عن أبي عبد الله (ع) قال سمعته يقول قال أمير المؤمنين: و الله لقد أعطاني الله تبارك و تعالى تسعة أشياء لم يعطها أحدا قبلي خلا محمدا (ص) لقد فتحت لي السبل و علمت الأنساب و أجري لي السحاب و علمت المنايا و البلايا و فصل الخطاب و لقد نظرت في الملكوت بإذن ربي فما غاب عني ما كان قبلي و لا فاتني ما يكون من بعدي و إن بولايتي أكمل الله لهذه الأمة دينهم و أتم عليهم النعم و رضي لهم الإسلام إذ يقول يوم الولاية لمحمد (ص) يا محمد أخبرهم أني اليوم أكملت لهم دينهم و أتممت عليهم نعمتي و رضيت لهم الإسلام دينا و كل ذلك منا من الله من به علي فله الحمد.»(2)
«یزداد بن ابراهیم از کسی که برای او نقل میکند که از حضرت امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می فرمود حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرموده است: به خدا سوگند به من نُه چیز عطا کرده که پیش از من به هیچ کس جز پیامبر (صلی الله علیه و آله) عطا نکرده است: راهها به روی من باز شده است و علم انساب به من یاد داده شده است و ابرها برای من به حرکت در آمده و علم مرگها و بلاها و فصل الخطاب (تعیین حق و باطل) را می دانم و با اذن پروردگارم در ملکوت نظر کردم هیچ از من پنهان نشد چه آنچه پیش از من بوده و چه آنچه پس از من می آید.
و خداوند با ولایت من دین این امت را کامل کرد و نعمتها را بر آنان تمام نمود و به اسلام آنان راضی شد و این هنگامی بود که در روز ولایت (روز غدیر خم) به محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود: ای محمد، از من به آنان خبر بده که امروز دینشان را کامل کردم و به اسلام به عنوان دین آنان راضی شدم و نعمتهای خود را بر آنان تمام کردم. همه اینها نعمتهایی است که خداوند آنها را بر من منت نهاده است سپاس خدا را.»
سلمان فارسی از قول حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) درباره اینکه علم منایا و بلایا نزد ایشان است؛ چنین نقل نمودند:
«حدثنا أبو الفضل العلوي عن سعد بن عيسى الكربزي [الكزبري] البصري قال حدثنا إبراهيم بن الحكم بن طهر عن أبيه عن شريك بن عبد الله عن عبد الأعلى الثعلبي عن أبي وقاص عن سلمان الفارسي عن أمير المؤمنين (ع) قال سمعته يقول: عندي علم المنايا و البلايا و الوصايا و الأنساب و الأسباب و فصل الخطاب و مولد الإسلام و موارد الكفر و أنا صاحب الميسم و أنا الفاروق الأكبر و أنا صاحب الكرات و دولة الدول فاسألوني عما يكون إلى يوم القيامة و عما كان على عهد كل نبي بعثه الله.»(3)
«سلمان فارسی گوید از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) شنیدم که فرمودند: علم بلاها و مردنها و وصایا (آنچه اوصیاء پیغمبران می دانند.) و نژادها و علم سلسله اسباب مسببات قضا و قدر الهی و فصل الخطاب (داوری به حق و سخن مشخص کننده حق از باطل) و تولد اسلام و تولد کفر (یعنی نژاد صحیح و فاسد عرب را می شناسم.) نزد من است. من صاحب میسمم و من بزرگترین فرق گذارم (میان حق و باطل یا میان بهشتی و دوزخی) من پیروز در حمله های جنگها هستم و اطلاع از هر پیشبرد اقتصادی و مالی دارم. از من بپرسید راجع به آنچه تا قیامت پیش می آید و از آنچه زمان هر پیامبری _که خداوند او را مبعوث فرموده_ پیش می آمد.»
در دو حدیث از قول مفضل بن عمر و سعيد اعرج از حضرت امام صادق (علیه السّلام) ضمن شرح بی همتای حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) نقل شده است که برخی از فضائلى كه به حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) اعطاء شده است به احدى پيش از ایشان داده نشده است از جمله علم منایا و بلایا و علم انساب و فصل الخطاب:
«علي بن محمد و محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن محمد بن الوليد شباب الصيرفي قال حدثنا سعيد الأعرج قال: دخلت أنا و سليمان بن خالد على أبي عبد الله (ع) فابتدأنا فقال يا سليمان ما جاء عن أمير المؤمنين (ع) يؤخذ به و ما نهى عنه ينتهى عنه جرى له من الفضل ما جرى لرسول الله (ص) و لرسول الله (ص) الفضل على جميع من خلق الله المعيب على أمير المؤمنين (ع) في شيء من أحكامه كالمعيب على الله عز و جل و على رسوله (ص) و الراد عليه في صغيرة أو كبيرة على حد الشرك بالله كان أمير المؤمنين (ع) باب الله الذي لا يؤتى إلا منه و سبيله الذي من سلك بغيره هلك و بذلك جرت الأئمة (ع) واحد بعد واحد جعلهم الله أركان الأرض أن تميد بهم و الحجة البالغة على من فوق الأرض و من تحت الثرى و قال قال أمير المؤمنين (ع) أنا قسيم الله بين الجنة و النار و أنا الفاروق الأكبر و أنا صاحب العصا و الميسم و لقد أقرت لي جميع الملائكة و الروح بمثل ما أقرت لمحمد (ص) و لقد حملت على مثل حمولة محمد (ص) و هي حمولة الرب و إن محمدا (ص) يدعى فيكسى و يستنطق و أدعى فأكسى و أستنطق فأنطق على حد منطقه و لقد أعطيت خصالا لم يعطهن أحد قبلي علمت علم المنايا و البلايا و الأنساب و فصل الخطاب فلم يفتني ما سبقني و لم يعزب عني ما غاب عني أبشر بإذن الله و أؤدي عن الله عز و جل كل ذلك مكنني الله فيه بإذنه.»(4)
«سعيد اعرج گويد من همراه سليمان بن خالد به حضور حضرت امام صادق (علیه السّلام) شرفياب شديم. آن حضرت با ما آغاز سخن كرد و فرمود: اى سليمان، هر چه از حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) رسيده بدان عمل شود و از هر چه نهى كرده بايد دورى شود، براى او همان فضل بر آورد شده است كه براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از همه خلق خدا برتر است تا آنكه هر كس در حكمى از احكام على نكوهش كند، نكوهش بر خدا و رسولش كرده است، هر كه در خرد و درشت بر او را رد كند و از او نپذيرد در حد شرك به خدا است، حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) همان باب توجه به خدا بود كه جز از سوى وى رو بدو نشود و همان راه خدا است كه هر كه جز آن پيمايد نابود گردد، امامان هم يكى پس از ديگرى بر اين روش بودند، خدا آنها را ستونهاى زمين ساخت تا مبادا به خلق خود بلرزد و او است حجت رسا بر هر كه بر زير زمين يا زير توده كره خاك است، فرمود كه حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) فرموده اند: من از طرف خدا بهشت و دوزخ را تقسيم كنم، من فاروق اكبرم، من صاحب عصا و ميسم هستم، همه فرشتهها با روح به ولايت من اعتراف كردند چنانچه به نبوت محمد اعتراف كردند، من همان مسئوليت محمد (صلی الله علیه و آله) را دارم كه مسئوليت در برابر پروردگار است، محمد را بخوانند و جامه پوشند و باز پرسند و مرا هم بخوانند و جامه پوشند و باز پرسند و چون وى پاسخ گويم، به من فضائلى دادند كه به احدى پيش از من ندادند: من مرگ و مير و بلاها و گرفتاريها را مىدانم. علم انساب و فصل الخطاب را مىدانم. آنچه پيش از من بوده از دستم نرفته و آنچه از ديدهام نهان است در علمم عيان است. به اذن خدا مژده دهم و از طرف خدا عز و جل ابلاغ كنم، خدا مرا در همه اينها مقتدر ساخته است.»(5)
داشتن ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) علم منایا و بلایا و خبر دادن از زمان مرگ شیعیانشان بدانها
حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) پس از ایشان دارای علم منایا و بلایا بودند و همانگونه که ذکر شد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) گاهی این علم را به شیعیان خویش مثل رشید هجری آموخته بودند و برخی از اوقات از چگونگی شهادت شیعیانشان ایشان را مطلع می کردند.
ائمه معصومین (صلوات الله علیهم) نیز گاهی زمان مرگ شیعیان خویش را بدیشان خبر می دادند که در این مجال به ذکر چند نمونه می پردازیم.
خبر دادن حضرت امام صادق (علیه السّلام) از زمان مرگ ابوحمزه به ابو بصیر و از دنیا رفتن ابوحمزه در همان تاریخ در حدیثی در بصائر الدرجات چنین نقل شده است:
«حدثنا الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن أحمد بن عبد الله عن عبد الله بن إسحاق عن علي عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله (ع): يا أبا محمد ما فعل أبو حمزة قال: جعلت فداك خلفته صالحا فقال إذا رجعت إليه فأقرئه السلام و أعلمه أنه يموت يوم كذا و كذا من شهر كذا و كذا قال أبو بصير جعلت فداك لقد كان فيه أنس و كان لكم شيعة قال صدقت يا أبا محمد ما عندنا خير له قال جعلت فداك شيعتكم قال نعم إذا خاف الله و راقبه و توقى الذنوب فإذا فعل ذلك كان معنا في درجاتنا قال أبو بصير فرجعت فما لبث أبو حمزة حتى هلك تلك الساعة في ذلك اليوم.»(6)
«ابو بصیر گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) از من پرسید حال ابوحمزه چطور است؟ عرض کردم: آقا وقتی آمدم خوب بود. فرمودند: وقتی برگشتی سلام مرا برسان بگو در فلان روز از فلان ماه خواهد مرد. ابو بصیر گوید عرض کردم: آقا ما به او علاقه داشتیم از شیعیان شما است. فرمودند: راست می گویی ولی آنچه نزد ما است برایش بهتر است. عرض کردم: آقا هر کس شیعه شما باشد؟ فرمودند: در صورتی که از خدا بترسد و مراقب باشد. و اطراف گناه نگردد اگر چنین بود با ما در درجه خودمان است. ابوبصیر گوید: برگشتم چیزی نگذشت که ابوحمزه در همان تاریخی که امام فرموده بود از دنیا رفت.»
خبر دادن حضرت امام رضا (علیه السّلام) از مرگ شخصی که بر بیماری می گریست:
«حدثنا محمد بن الحسين عن عبد الله بن سعيد الدعشي عن الحسين بن موسى قال: اشتكى عمي محمد بن جعفر حتى أشرف على الموت قال فكنا مجتمعين عنده فدخل أبو الحسن (ع) فقعد في ناحية و إسحاق عمي عند رأسه يبكي فقعد قليلا ثم قام فتبعته فقلت جعلت فداك يلومك إخوتك و أهل بيتك يقولون دخلت على عمك و هو في الموت ثم خرجت قال أي أخي أ رأيت هذا الباكي سيموت و يبكي ذاك عليه قال فبرأ محمد بن جعفر و اشتكى إسحاق فمات و بكى محمد عليه.»(7)
«حسن بن ابی الحسن گوید: عمویم محمد بن جعفر بیماری سختی داشت که خوف مرگ او داشتیم پس حضرت امام رضا (علیه السّلام) بر او داخل شد و ما دور او بودیم و پسرانش و برادرانش و عمویم اسحاق نیز بر بالین سر او می گریستند و بیمار در حالت سختی و پریشانی بود. آن حضرت آمدند و نشستند و به سوی ما نگاه می کردند. چون بیرون رفتند من به دنبال ایشان رفتم و گفتم: فدایت گردم بر عموی خود داخل شدی و او را به این حال دیدی و ما می گریستیم و عمویتان اسحاق نیز می گریست ولی از شما ناراحتی ای دیده نشد. فرمودند: آری ای برادر من، او را دیدی که بر سر بالین بیمار می گریست؟ به زودی می میرد و آن مریض بر او می گرید.
راوی گوید: پس محمد بن جعفر بهبود یافت و اسحاق مریض شد و مرد و محمد بر او گریه می کرد.»
حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) با خبر دادن زمان درگذشت شخصی و در جواب یکی از شیعیانشان که از اینکه امام زمان مرگ مردم را بداند اظهار تعجب نموده بود؛ فرمودند: رشید هجری علم منایا و بلایا را می دانست. امام که به دانستن آن سزاوارتر است.
«حدثنا عبد الله بن محمد عن إبراهيم بن محمد قال حدثنا علي بن معلى قال حدثنا ابن أبي حمزة عن سيف بن عميرة قال: سمعت العبد الصالح أبا الحسن (ع) ينعى إلى رجل نفسه فقلت في نفسي و إنه ليعلم متى يموت الرجل من شيعته فقال شبه المغضب يا إسحاق قد كان رشيد الهجري يعلم علم المنايا و البلايا فالإمام أولى بذلك.»(8)
«اسحاق بن عمار گوید شنیدم حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) خبر مرگ مردی را به خود او گفت. من با خود گفتم: مگر او می داند که هر یک از شیعیان کی می میرند. حضرت خشمگین نگاهی کردند و فرمودند: ای اسحاق، رشید هجری علم منایا و بلایا را می دانست. امام که به دانستن آن سزاوارتر است.»(9)
حضرت امام کاظم (علیه السّلام) زمان مرگ خالد بن نجیح را به ایشان فرمودند و پیش بینی ایشان به وقوع پیوست:
«حدثنا جعفر بن إسحاق عن سعد عن عثمان بن عيسى عن خالد بن نجيح عن أبي الحسن (ع) قال: قال لي أفرغ فيما بينك و بين من كان له معك عمل في سنة أربع و سبعين و مائة حتى يجيئك كتابي و انظر ما عندك و ما بعث [فابعث] به إلي و لا تقبل من أحد شيئا و خرج إلى المدينة و بقي خالد بمكة خمسة عشر يوما ثم مات.»(10)
«خالد بن نجیح گوید حضرت امام کاظم (علیه السّلام) به من فرمود: در سال صد و هفتاد و چهار هر حسابی با دیگری داری تصفیه کن تا نامه من به تو برسد هر چه پول دستت بود، برایم بفرست و از کسی چیزی قبول نکن. امام (علیه السّلام) به طرف مدینه رفت و خالد در مکه ماند پس از پانزده روز از دنیا رفت.»(11)
خبر دادن حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) از زمان مرگ اسحاق بن عمار و وقایع پس از مرگ او به خودش:
«حدثنا الحسن بن علي بن فضال عن معاوية عن إسحاق قال: كنت عند أبي الحسن (ع) و دخل عليه رجل فقال له أبو الحسن (ع) يا فلان إنك تموت إلى شهر قال فأضمرت في نفسي كأنه يعلم آجال شيعته قال يا إسحاق و ما تنكرون من ذلك و قد كان رشيد الهجري مستضعفا و كان يعلم علم المنايا و البلايا فالإمام أولى بذلك ثم قال يا إسحاق تموت إلى سنتين و يشتت أهلك و ولدك و عيالك و أهل بيتك و يفلسون إفلاسا شديدا.»(12)
«اسحاق بن عمار گوید خدمت حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) بودم که مردی وارد شد؛ حضرت به او فرمود: ای فلانی، تو تا یک ماه دیگر می میری. من با خودم گفتم: مگر او می داند هریک از شیعیانش کی می میرند؟ در این موقع امام (علیه السّلام) فرمودند: ای اسحاق، شما که این را انکار نمی کنید؟ رشید هجری در حالی که مستضعف بود، علم بلایا و مرگ و میرها را می دانست و امام از او سزاوارتر است که این را بداند.
بعد از آن فرمود: ای اسحاق، تو تا دو سال دیگر از دنیا می روی و خانواده ات متفرق می شود و به فقر و ورشکستگی شدیدی دچار می گردند.»(13)
دستور حضرت امام موسی کاظم (علیه السّلام) به برخی از شیعیانش مبنی بر خروج از مکه در زمان شیوع بیماری مسری و سالم ماندن ایشان:
«حدثنا أحمد بن الحسين عن الحسن بن برة عن عثمان بن عيسى قال: دخلت على أبي الحسن (ع) سنة الموت بمكة و هي سنة أربع و سبعون [سبعين] و مائة فقال لي من هاهنا من أصحابكم مريض فقلت عثمان بن عيسى من أوجع الناس فقال قل له يخرج ثم قال من هاهنا فعددت عليه ثمانية فأمرنا بإخراج أربعة و كف عن أربعة فما أمسينا من غد حتى دفنا الأربعة الذين كف عن إخراجهم فقال عثمان فخرجت أنا فأصبحت معافا.»(14)
«حارث بن مغیره گوید در سال صد و چهل و هفت که مرگ و میر در مکه شیوع داشت بر حضرت امام کاظم (علیه السّلام) وارد شدم. به من فرمودند: از اصحاب شما چه کسانی اینجا مریض هستند؟ گفتم: عثمان بن عیسی بیش از همه درد می کشد. فرمودند: به او بگو از مکه خارج شود. آنگاه فرمودند: دیگر چه کسانی اینجا هستند؟ پس تا هشت نفر برای آن حضرت برشمردم. دستور دادند چهار نفر را از مکه خارج کنم. در مورد چهار نفر دیگر چیزی نفرمودند. یک روز بیشتر نشد که فردا آن چهار نفر مردند و ما آنان را دفن کردیم. عثمان گوید: من از کسانی بودم که از مکه خارج شدم و لذا سالم ماندم.»(15)
علوم بلایا و منایا، انساب و فصل الخطاب از علوم اختصاصی در اختیار ائمه اطهار (علیهم السّلام)
در متون و احادیث شیعی نقل شده است که ائمه اطهار (علیهم السّلام) دارای علوم منحصر به فردی بودند که مختص به پیامبران بوده است. حتی برخی از پیامبران پیشین هم همه آن علوم را نداشتند.
حضرت امام رضا (علیه السّلام) در نامه ای از قول حضرت امام سجاد (علیه السّلام) نقل نموده اند که دانشهایی که به کسی عطا نشده است از جمله علوم بلایا و منایا و فصل الخطاب و علم انساب به ائمه اطهار (علیهم السّلام) عطا شده است:
«حدثنا محمد بن عبد الله بن عامر عن عبد الرحمن بن أبي نجران قال: كتب أبو الحسن الرضا (ع) و أقرأنيها الرسالة قال قال علي بن الحسين (ع) عندنا علم المنايا و البلايا و فصل الخطاب و أنساب العرب و مولد الإسلام.»(16)
«عبدالرحمان بن أبی نجران گوید حضرت امام رضا (علیه السّلام) نامه ای نوشت و من آن را خواندم که فرموده بود حضرت امام سجاد (علیه السّلام) فرمودند: نزد ما است دانش [زمان] مرگ و میرها و بلاها و فصل الخطاب و نژاد عرب و تولد اسلام [می دانیم چه افرادی به دین اسلام متولد می گردند.]»
عبد الله بن جندب از حضرت امام رضا (علیه السّلام) همین مضمون حدیث بالا را چنین نقل نموده اند:
«حدثنا إبراهيم بن هاشم عن عبد العزيز بن المهتدي عن عبد الله بن جندب أنه كتب إليه أبو الحسن الرضا (ع) أما بعد فإن محمدا ص كان أمين الله في خلقه فلما قبض كنا أهل البيت ورثته فنحن أمناء الله في أرضه عندنا علم المنايا و البلايا و أنساب العرب و مولد الإسلام.» (17)
« عبد الله بن جندب گوید از حضرت امام رضا (علیه السّلام) در پاسخ [ سوال من از آیه 36 سوره نور] نوشت: اما بعد، محمد (صلی الله علیه و آله) در میان مردم امین خداوند بود پس از اینکه پیغمبر از دنیا رفت ما اهل بیت وارث او می باشیم. پس ما اکنون امنای پروردگار در روی زمین هستیم. دانش مرگ و میرها و بلاها و نژادها در نزد ما قرار دارد و ما می دانیم چه اشخاصی بر فطرت اسلام متولد می شوند.» (18)
حضرت امام صادق (علیه السّلام) به ابو بصیر ضمن شرح دانشهای اختصاصی ای که از طرف خداوند به خاندان عصمت (علیهم السّلام) عطا شده است؛ می فرمایند که شیعیان خود را مثل اینکه شما یکی از افراد خانواده خود را می شناسید؛ می شناسیم:
«حدثنا عبد الله بن محمد عن محمد بن الحسين عن جعفر بن بشير عن عبد الكريم عن أبي بصير عن أبي عبد الله (ع) قال: يا أبا بصير إنا أهل بيت أوتينا علم المنايا و البلايا و الوصايا و فصل الخطاب و عرفنا شيعتنا كعرفان الرجل أهل بيته.»(19)
«ابوبصیر گوید حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: ای ابابصیر، ما خانواده ای هستیم که دارای دانش [زمان] مرگ و میرها و بلاها و وصایا (آنچه اوصیای پیغمبران می دانند.) و تمییز بین حق و باطل هستیم. شیعیان خود را چنان می شناسیم مثل یکی از شما که افراد خانواده خود را می شناسد.»(20)
حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) به اصبغ بن نباته درباره علوم اختصاصی که در خاندان عصمت (صلوات الله علیهم) فرموده اند:
«حدثنا عبد الله بن محمد عن إبراهيم بن محمد قال حدثنا محمد بن علي عن العباس بن عبيد الله العبدي عن عبد الرحمن بن الأسود عن علي بن خرور [حزور] عن الأصبغ بن نباتة قال قال أمير المؤمنين (ع): إنا أهل بيت علمنا علم المنايا و البلايا و الأنساب و الله لو أن رجلا منا قام على جسر ثم عرضت عليه هذه الأمة لحدثهم بأسمائهم و أنسابهم.»(21)
«اصبغ بن نباته گوید حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: ما خانواده ای هستیم که دارای علم منایا و بلایا و انساب و نژادها هستیم. به خدا سوگند اگر یکی از ما بر سر پلی بایستد آنگاه این امت بر او عرضه شود همه آنان را به اسم و نژاد نام خواهد برد.»
حضرت امام صادق (علیه السّلام) نیز به مفضل بن عمر فرموده اند علوم و خصلتهایی به ایشان عطا شده است که به هیچ کس عطا نشده است:
«حدثنا أحمد بن محمد عن ابن سلام عن مفضل بن عمر قال سمعت أبا عبد الله (ع) يقول: أعطيت خصالا ما سبقني إليها أحد من قبلي علمت المنايا و البلايا و فصل الخطاب فلم يفتني ما سبقني و لم يعزب عني ما غاب عني و أبشر بإذن الله تعالى و أؤدي عنه كل ذلك من من الله مكنني فيه بعلمه.»(22)
«مفضل بن عمر گوید شنیدم حضرت امام صادق (علیه السّلام) می فرمود: به من خصلتهایی عطا شده که هیچ کس نسبت به آنها بر من پیشی نگرفته است: [دانش زمان] مرگ و میرها و بلاها و نژادها و فصل الخطاب (تشخیص حق از باطل) را می دانم. آنچه پیش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نیست (از امور آینده) بر من پوشیده نیست و به اجازه خدا بشارت می دهم و از جانب او ادای وظیفه می کنم. همه اینها از طرف خدا است که او به علم خود مرا نسبت به آنها توانا ساخته است.»(23)
پی نوشتها
(1)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 266
(2)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 201
(3)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 202
(4)الكافي، جلد 1، صفحه 197
(5)أصول الكافي، جلد 2، صفحه 115 – 113
(6)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 264 – 263
(7)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 264
(8)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 264
(9)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 616 - 615
(10)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 265
(11)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 617 - 616
(12)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 265
(13)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 617
(14)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 266 265 -
(15)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 618
(16)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 266
(17)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه267
(18)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 621 - 620
(19)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 267
(20)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 621
(21) بحار الأنوار، جلد 26، صفحه 147 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 268
(22) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد1، صفحه 266
(23)ترجمه بصائر الدرجات، صفحه 620
منابع
- أصول الكافي، محمد بن يعقوب كلينى، مترجم: محمد باقر كمره اى، قم، اسوه، 1375ش.
- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.
- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، محمد بن حسن صفار، محقق / مصحح: محسن بن عباسعلى كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، 1404ق.
- ترجمه بصائر الدرجات في علوم آل محمد (علیهم السلام)، ترجمه و تصحيح و تعليق: عليرضا زكي زاده رناني، قم، وثوق، 1391
- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق.
اترك تعليق