فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

اختلاف در تعداد فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) بسیار است. از میان تحقیقات انجام شده در بین عالمان و محققان شیعه که می توان بر آن اعتماد نمود، شیخ طبرسی تعداد فرزندان آن امام همام را شانزده پسر و دختر ذکر نموده است. شیخ مفید و علامه حلی تعداد فرزندان ایشان را پانزده فرزند دختر و پسر دانسته اند.

شیخ مفید در الارشاد فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) را چنین معرفی می نماید: «فرزندان امام حسن (عليه السّلام) پانزده پسر و دختر بودند: زيد و دو خواهرش؛ ام الحسن و ام الحسين و مادر اين سه ام بشير دختر أبى مسعود عقبة بن عمرو بود، حسن بن حسن و مادرش خولة دختر منظور فزارى بود، عمرو بن حسن و دو برادرش قاسم و عبد اللَّه و مادرشان ام ولد بود، عبد الرحمن بن حسن و او نيز مادرش ام ولد بود و حسين بن حسن كه به أثرم ملقب بود و برادرش طلحه و خواهر اين دو فاطمه و مادرشان ام اسحق دختر طلحه بن عبيد اللَّه تيمى است و ام عبد اللَّه و فاطمه و ام سلمه و رقيه دختران آن حضرت (عليه السّلام) هستند كه از مادرهاى مختلف بودند.» (1)

شیخ طبرسی شخصی با نام ابو بكر را كه با حضرت سيد الشهداء (عليه السّلام) در دشت کربلا به شهادت رسید به فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) اضافه می نماید. (2)

علامه حلی در کتاب نگاهي به زندگي دوازده امام فرزندان امام حسن دارای پانزده دختر و پسر دانسته است که اسامی آنان را چنین ذکر نموده است:

زيد، ام ‏الحسن، ام ‏الحسين (مادر اين سه نفر «ام ‏بشير» دختر ابومسعود، عقبة بن عمرو بن ثعلبه از قبيله‏ خزرج بود.)، حسن مثني (مادرش «خوله» دختر منظور فزاري بود.)، حسين (با لقب «اثرم»)، طلحه، فاطمه (مادر اين سه نفر «ام‏ اسحاق» دختر طلحة بن عبيدالله تيمي بود.) عمر، قاسم، عبدالله، عبدالرحمان، ام‏ عبدالله، فاطمه،  ام ‏سلمه و رقيه. (3)

 

فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) حاضر در واقعه عاشورا

طبق برخی از مقاتل و منابع تاریخی هفت فرزند حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) در دشت کربلا حضور داشته اند و برخی از منابع از حضور سه فرزند حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) سخن گفته اند.

در کتاب حقایق پنهان دراین باره چنین آمده است: «بررسي کتابهاي تاريخي و واقعه ‏نگاري کربلا نشان مي ‏دهد که از فرزندان حسن بن علي (عليه السلام) هفت نفر در واقعه‏ خونين عاشورا شرکت داشتند، پنج نفر از آنان ضمن حماسه ‏آفريني به شهادت رسيدند و يک نفر مجروح گرديد و يک نفر هم که کودکي خردسال بود، به همراه حضرت امام زين‏ العابدين (عليه ‏السلام) با قافله‏ کربلا به مدينه‏ منوره بازگشت که مجموعه‏ آنان بدین ترتيب است: عمرو بن حسن، ابوبکر بن حسن، قاسم بن حسن، عبدالله اکبر بن حسن، عبدالله اصغر بن حسن و بشر بن حسن و حسن بن حسن مجروح معرکه نينوا که او را حسن مثني نيز مي ‏ناميدند.» (4)

در کتاب موسوعة الامام الحسين درباره فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) که در واقعه عاشورا حضور داشتند؛ آمده است: از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السّلام) با حضرت امام حسین (علیه السّلام) هفت نفر بودند: حسن مثنی، عبدالله اکبر، عبد الله اصغر، قاسم، عمر بن حسن، ابوبکر بن حسن و در خبر از حضور زید بن حسن با امام حسین (علیه السّلام) خبر داده اند. و الله اعلم. گفته می شود که پنج نفر از ایشان با حضرت امام حسین (علیه السّلام) به شهادت می رسند. (5)

در ارشاد شیخ مفید از سه فرزند حضرت امام حسن (عليه السلام) نام می برد که در حادثه کربلا به شهادت رسیدند: «عمر و قاسم و عبد اللَّه فرزندان ديگر حسن بن على (عليه السلام) هستند که در ركاب عموى خويش حسين بن على (عليه السّلام) در كربلا شهيد شدند. خداوند از ايشان خوشنود باشد و آنان را خوشنود سازد و به خاطر دفاعى كه از اسلام و مسلمين كردند پاداش نيكو عطا فرمايد. (6)

محمد جواد نجفی در نقدی بر این مطلب کتاب ارشاد می نویسد: «عمر، قاسم، عبدالله اين سه نفر در کربلا در رکاب عموي خود حضرت امام حسين (عليه ‏السلام) بودند. شيخ مفيد مي ‏نويسد: ايشان در کربلا شهيد شدند ولي آنچه که از کتب مقاتل به دست مي ‏آيد اين است که قاسم و عبدالله در کربلا شهيد شدند و عمر بن حسن در کربلا کشته نشد بلکه او را نيز اسير کردند.» (7)

در ذیل به ذکر چگونگی شهادت فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) در کربلا و اطلاعاتی که درباره ایشان در مقاتل و کتب تاریخی آمده می پردازیم:

 

شهادت أبوبكر بن حسن (عليه السّلام)‏

ابوبکر بن حسن همان فردی است که فقط شیخ طبرسی نام ایشان را در شمار فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) ذکر کرده است و نام ایشان را شیخ مفید و علامه حلی در شمار فرزندان حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) ذکر نکرده اند. در کتب تاریخی و مقاتل از شهادت ایشان به دست عبد اللّه بن عقبة الغنويّ خبر داده اند. (8)

در زیارت ناحیه درباره ایشان آمده است: «السّلام على أبي بكر الحسن‏ الزّكيّ، الوليّ المرميّ بالسّهم الرّديّ، لعن اللّه قاتله عبد اللّه بن عقبة الغنويّ.» (9)

 

شهادت قاسم بن حسن (علیه السّلام)

قاسم پسر حضرت امام حسن (عليه السّلام) در واقعه عاشورا هنوز به حدّ بلوغ نرسيده بود و چهره نورانی و درخشانی داشت. با اصرار بسیار زیاد از حضرت امام حسین (علیه السّلام) اجازه گرفت تا به میدان جنگ برود و با دشمنان بجنگد. در مقاتل نوشته اند که وی با سی و پنج نفر از دشمنان جنگید و آنان را به درک واصل کرد.

«راوى گويد كه: من در ميان لشكر عمر بودم كه ديدم كودكى از لشكر امام حسين (عليه السلام) جدا شد و متوجّه لشكرگاه گرديد و نور از جبين مبين او مى‏ تابيد و پيراهنى و ازارى پوشيده بود و دو نعل در پا كشيده بود و بند نعل راست او گسيخته بود، در آن حال عمر پسر سعد ازدى گفت: به خدا سوگند كه مى ‏روم تا او را به قتل آورم، گفتم: سبحان اللَّه آيا دل تو تاب آن دارد كه بر او ضربت بزنى، به خدا سوگند كه اگر بر من تيغى حواله كند، دست به دفع آن نمى ‏گشايم و اين گروهى كه او را در ميان گرفته‏ اند او را كافى است، پس آن ملعون بدگهر اسب تاخت و ضربتى بر سر آن امامزاده مطهّر زد كه به رو در افتاد و فرياد كرد كه: وا عمّاه مرا درياب، ناگاه ديدم كه امام حسين (عليه السّلام) مانند عقاب آمد و صفها را شكافت، چون شير خشمناك بر آن كافران بی باك حمله كرد و تيغى حواله عمر قاتل آن امامزاده مظلوم كرد، آن لعين دست پيش آورد، حضرت دست او را جدا كرد، آن ملعون فرياد زد لشكر اهل نفاق جمع شدند كه آن ملعون را از دست حضرت رها كنند، جنگ در پيوست و آن ملعون كشته شد و آن طفل معصوم در زير اسبان مخالفان كوفته شد.

چون حضرت آن كافران را دور كرد، بر سر فرزند برادر گرامى خود آمد ديد كه پا بر زمين مى ‏سايد و عزم پرواز اعلی عليّين دارد و جوى اشك حسرت از ديده‏ هاى مباركش جارى شد و گفت: به خدا سوگند كه بر عموی تو گران است كه تو از او يارى بطلبى و نتواند تو را يارى كند، خدا دور گرداند از رحمت خود آنها را كه تو را به قتل آوردند و واى بر گروهى كه پدر و جدّ تو خصم ايشان باشند، پس حضرت آن شهيد معصوم را برداشت و سينه ‏اش را بر سينه خود گذاشت و پاهاى او را بر زمين مى‏ كشيد و او را برد تا در ميان كشتگان اهل بيت خود گذاشت و گفت: خداوندا كشندگان ما را بكش و جمعيّت ايشان را پراكنده گردان و احدى از ايشان را مگذار و هرگز ايشان را نيامرز، پس فرمود: اى پسر عموهای من و اى اهل بيت و برادران من صبر كنيد كه بعد از اين روز ديگر مذلّت و خوارى نخواهيد ديد و به عزّت و سعادت ابدى خواهيد رسيد.» (10)

 

شهادت عبد اللّه اکبر بن الحسن (عليه السّلام‏)

پس عبد اللَّه اکبر پسر حضرت امام حسن (عليه السّلام) قدم در معركه نهاد و به تيغ آبدار چهارده نفر از آن كافران غدّار را به درك اسفل نار فرستاد و بعد از مقاتله بسيار هانى بن ثبيت حضرمى بر آن امامزاده عالى‏ قدر ضربتى زد و شربت شهادت نوشيد و به پدر و جدّ بزرگوار خود ملحق گرديد و به روايت حضرت امام محمّد باقر (عليه السّلام) عبد اللَّه را حرملة بن كاهل او را به درجه شهادت رسانيد. (11)

 

شهادت بشر بن الحسن (عليه السّلام)‏

از شهادت بشر بن حسن فرزند گرامی حضرت امام حسن (علیه السّلام) در مناقب ابن شهر آشوب، جلد چهل و پنج، بحار الانوار علامه مجلسی و العوالم بجرانی ذکری به میان آمده است. در مناقب آمده است احتمالا نام عمر، بشر بوده باشد.(12)

 

شهادت محمّد (احمد) بن الحسن (عليه السّلام)

در مقتلها از احمد بن حسن یا محمد بن حسن نام برده اند که از فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) بوده است و شانزده سال بیشتر نداشته است و پس از حضرت قاسم (علیه السّلام) به میدان رفت و جنگ نمایانی نمود و شماری از دشمنان را به درک واصل کرد و سرانجام عطشان به شهادت رسید. (13)

 

شهادت عبدالله اصغر بن حسن

«عبدالله يازده ساله بود، امام حسين (عليه ‏السلام) او را به بانوان حرم سپرد تا در خيمه ‏ها نگهداري کنند، اما هنگامي که غربت و تنهايي عمويش را ديد، براي ياري آن حضرت از خيمه‏ ها به سوي ميدان جنگ بيرون رفت. عمه ‏اش حضرت زينب (عليهاالسلام) خواست او را برگرداند، اما نتوانست. عبدالله خود را به حضرت امام حسين (عليه ‏السلام) رسانيد و فرياد برآورد: به خدا از عمويم جدا نمي ‏شوم. حضرت امام حسين (عليه‏ السلام) او را در آغوش گرفت و با او سخن مي‏ گفت که ناگاه ابحر بن کعب شمشير خود را فرود آورد تا به حضرت امام حسين (عليه‏ السلام) بزند که عبدالله اصغر دست خود را جلو آورد و فرياد زد: «يا بن الخبيثة أتقتل عمي؟ اي خبيث‏زاده، مي ‏خواهي عموي مرا بکشي؟» آن زشت سيرت با شمشير دست عبدالله را قطع کرد. آنگاه صداي عبدالله بلند شد: «يا عماه يا أبتاه: ای عمو جان، ای پدر جان.» حضرت امام حسين (عليه‏السلام) در حالي که خون از دست عبدالله بر زمين مي‏ ريخت او را به سينه چسبانيد و دلجويي نمود و فرمود: «يا ابن أخي اصبر علي ما نزل بک و احتسب في ذلک الخير فان الله يلحقک بآبائک الصالحين برسول الله (صلي الله عليه و آله) و علي بن ابيطالب و حمزه و جعفر و الحسن بن علي (عليهم ‏السلام): ای پسر برادرم بر اين مصائب صبر کن و اينها را خير و خوبي به حساب آور، خداوند تو را به پدران صالحت ملحق گرداند، به زودي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و علي بن ابیطالب و حمزه و جعفر و پدرت حسن بن علي (درود خدا بر همه آنان) را ملاقات کنی.»

ابومخنف مي ‏گويد: شنيدم امام حسين (عليه ‏السلام) در آن حال مي‏ فرمود: «اللهم أمسک عنهم قطر السماء و امنعهم برکات الأرض اللهم و ان متعتهم الي حين ففرقهم فرقا و اجعلهم طرائق قدرا و لا ترض عنهم الولاة أبدا فانهم دعونا لينصرونا فعدوا علينا فقتلونا: بار خدايا، باران رحمتت را از اینان دريغ دار و برکات زمين را از اينان بگير. پروردگارا، اگر تا کنون جمع اينان را بهره ‏مند گرداندي، پس از اين اينان را متفرقشان گردان و اختلاف را بر اينان حاکم نما و هرگز حکام را از اينان خشنود مگردان. اين مردم، ما را دعوت کردند تا ما را ياري کنند و ليکن ستيزه و دشمني کردند و ما را کشتند.» ناگاه حرمله بن کاهل تيري را به سوي عبدالله بن حسن رها کرد و گلويش را نشانه گرفت که پس از چند لحظه همانند برادران ديگرش شربت شهادت نوشيد و بر روي دست عمو، جان به جان ‏آفرين تسليم کرد. امام حسین (عليه‏ السلام) پیکر او را به نزديک خيمه‏ ها آورد و در کنار پیکرهای شهدا قرار داد. زينب کبري (عليها السلام) که از کنار خيمه ‏ها بر غربت و مظلوميت آن دو مي ‏نگريست، با دلي سوخته و قلبي شکسته صدا زد: «ليت الموت أعدمني الحياه: اي کاش مي ‏مردم و اين منظره را نمي ‏ديدم.» (14)

 

عمر بن حسن(عليه السّلام)

ابن ‏نما حلي (م. 645 ق.) او را عمر بن حسن معرفي مي ‏کند و مي ‏گويد: او کودکي خردسال بود و حدود يازده سال داشت که در سفر کربلا عمويش را همراهي کرد. بعد از واقعه‏ کربلا با ديگر اسيران روانه‏ شام شد. (15)

 

فرزندان دیگر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

زيد بن حسن (عليه السّلام)

«زيد بن حسن (عليه السّلام) متولى صدقات رسول خدا (ص) بود و از ديگر فرزندان آن حضرت بزرگتر بود و مردى والاقدر و بزرگوار و خوش نفس و پرخير بود و شاعران او را ستايش‏ بسيار كرده اند و مردمان از جاهاى دور و نزديك به خاطر بهره ‏گيرى از او به سويش رهسپار بودند و مورّخين گفته ‏اند: زيد بن حسن همچنان متولى صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود تا آنگاه كه سليمان بن عبد الملك به خلافت رسيد نامه به فرماندار خود در مدينه نوشت: «پس از رسيدن اين نامه من، زيد بن حسن را از منصب توليت صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بركنار و معزول گردان و آن را به دست فلان پسر فلان - كه مردى از بستگانش بود- بسپار و هر گونه كمكى از تو خواست به او كمك كن. و السّلام» و چون عمر بن عبد العزيز بر سر كار آمد نامه از او به همان فرماندار مدينه آمد بدين مضمون كه: «زيد بن حسن مرد شريف قبيله بنى هاشم و سالمند ايشان است، پس همين كه اين نامه من به تو رسيد صدقات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به او بازگردان و هر گونه كمكى از تو خواست یاريش كن. و السّلام» زيد بن حسن بدون آنكه ادعاى امامتى بكند از دنيا رفت و هيچ يك از گروه شيعه و نه ديگران چنين ادعایى در باره او نكردند. زيرا شيعه دو دسته‏ اند يكى طائفه امامى و ديگر طائفه زيدى، پس طائفه امامى درباره امامت بر نصوص (و سخنانى كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به صراحت در باره امامت كسى فرموده است.) تکیه نمايند و (روشن است) كه نصوصى در باره فرزندان امام حسن (عليه السّلام) نرسيده است و همگى آنان در اين باره اتفاق دارند و هيچ يك از آنان چنين ادعائى براى خود نكرده است تا شك در آن پيدا شود. اما زيديه پيروان زيد بن على بن الحسين (عليهما السّلام) پس از على و حسن و حسين (عليهم السّلام) آن كس را امام دانند كه مردم را به امامت خود بخواند و با دشمنان جهاد نمايد.» (16)

از جمله نوادگان زید حضرت عبدالعظیم حسنی (عليهما السّلام)  است که در شهر ری مدفون هستند. عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب مکنّی به ابوالقاسم است. «ایشان به علو مقام و جلالت شأن معروف و از اكابر محدثين و اعاظم علماء و زهّاد و عبّاد بوده است و از اصحاب حضرت امام جواد و حضرت امام هادى (عليهما السّلام) هستند و محقّق داماد در رواشح فرموده است كه: احاديث بسيار در فضيلت و زيارت حضرت عبد العظيم (علیه السّلام) روايت شده است و وارد شده كه هر كه زيارت كند قبر او را بهشت بر او واجب مى‏شود.» (17)

 

حسن بن حسن (حسن مثنی) (عليه السّلام)

حسن بن حسن (عليه السّلام) بسيار بزرگوار و فاضل بود، توليت صدقات امير المؤمنين (عليه السّلام) در اختيار او بود. (18)

حسن بن حسن يكى از دختران عمويش سيد الشهداء (عليه السّلام) را خواستگاری كرد، حضرت امام حسين (عليه السّلام) فرمود: اى پسرك من اكنون هر كدام از آنها را دوست دارى انتخاب كن، حسن از اين جهت حيا مانعش شد و چيزى نگفت، حضرت امام حسين (عليه السّلام) فرمود: من دخترم فاطمه را كه به مادرم فاطمه شباهت دارد به ازدواج شما در می آورم. حضرت حسن بن حسن در سن پنجاه و سه سالگی از دنيا رفت و به برادر مادرى خودش ابراهيم بن محمد وصيت كرد. عبد اللَّه بن حسن نيز سكينه دختر عمويش را تزويج كرد وليكن قبل از اينكه زفاف انجام بگيرد در كربلا به شهادت رسيد. (19)

حسن مثني با همسرش به همراه امام حسين (عليه‏ السلام) به کربلا رفت و در روز عاشورا شجاعانه جنگيد و حماسه‏ ها آفريد و هفده نفر از دشمنان اسلام را به درک واصل کرد. او سخت مجروح گرديد و هيجده زخم بر بدنش وارد آمد و بر زمين افتاد و بیهوش شد. دشمنان خيال کردند که او کشته شده است، او را رها کردند. روز يازدهم محرم عمر سعد دستور داد سرهاي شهيدان را از بدن جدا کنند، وقتي به او رسيدند، ديدند حسن بن حسن نيمه جان است. اسماء بن خارجه دايي وي (برادر مادر حسن مثني) همراه آنان بود، چون چشمش به بدن نيمه جان وي افتاد از عمر سعد مصرانه تقاضا کرد، او را از ميان شهدا بيرون آورد و به طرف کوفه برد تا درمانش کند. حسن بن حسن در کوفه به هوش آمد و وحشت زده از عمويش حسين (عليه‏ السلام) پرسيد. جواب دادند: شهيد گشته است. چون حسن مثني بهبود يافت روانه‏ مدينه گشت و در آنجا او را به عنوان مجروح واقعه‏ کربلا مي ‏شناختند. او مردي غيور و با هيبت و رک ‏گو بود تا آنجا که عبدالملک مروان از وي مي ‏ترسيد. هر کجا قدم مي ‏گذاشت، قضاياي کربلا را تعريف مي‏ کرد و آن را زنده مي‏ داشت. عبدالملک مروان او را عنصري مزاحم و مخالف عليه خود شناخته بود از اين رو دستور داد او را در سن سی وپنج سالگي مسموم کردند و به شهادت رساندند، که بعد از شهادت پیکر او را در بقيع به خاک سپردند.(20)

حسن بن حسن معروف به «المثني» است. بيشتر حسني هايي که در دوران عباسي عليه ظلم و جور آنان قيام کردند از نوادگان او به شمار مي‏ روند. (21)

 

عبد الرحمن بن حسن(عليه السّلام)

عبد الرحمن بن حسن (علیه السّلام) با عمويش حضرت امام حسين (عليه السّلام) براى زيارت حج بيرون رفت و در ابواء (22) در حال احرام از دنيا رفت. (23)

 

حسين بن حسن و طلحة بن حسن (عليهما ‏السلام)

حسين بن حسن كه به أثرم معروف بود مردى دانشمند و فاضل بود ولى ذكر چندانی از او نشده است و طلحة بن حسن مردى بخشنده و سخاوتمند بود. (24) او را طلحة الجلود مي نامیدند. (25)

 

دختران حضرت امام حسن (عليهم‏ السلام)

« نخست: امّ الحسن كه با زيد از يك مادر بود و به حباله نكاح عبد اللّه بن زبير بن العوّام درآمد و بعد از قتل عبد اللّه، زيد او را برداشته و به مدينه آورد.

دوّم: امّ عبد اللّه است كه در ميان دختران حضرت امام حسن (عليه السّلام) به جلالت و عظمت شأن و بزرگوارى ممتاز بود و او زوجه حضرت امام زين العابدين (عليه السّلام) بود و از آن حضرت چهار پسر آورد: حضرت امام محمّد باقر (عليه السّلام) و حسن و حسين و عبد اللّه الباهر.

دختر سيّم امّ سلمه است كه به قول بعضى از علماى نسّابه، به نكاح عمر بن زين العابدين (عليه السّلام) درآمد.

دختر چهارم رقيّه است و او به عمرو بن منذر بن زبير العوّام شوهر كرد. از دختران حضرت امام حسن (عليه السّلام) جز اين چهار تن كه ذکر شد یا هيچ يك ازدواج نکردند یا از ايشان خبرى نرسيده است.» (26)

 

نوادگان حضرت امام حسن (عليه السّلام)

چهار نفر از پسران حضرت امام حسن (علیه السّلام) داراي فرزند بودند و ما بقي آنان فرزندي نداشتند. آن چهار نفر عبارتند از: زيد، حسن مثني، حسين اثرم و عمر. از حسين و عمر فرزند ذکوري به جاي نماند. بنابراين نوادگان و نبيره ‏هاي حضرت امام حسن مجتبي (عليه ‏السلام) از زيد و حسن مثني به جاي مانده‏ اند و سادات حسني به طور کلي به وسيله‏ زيد و حسن به حضرت امام مجتبي (عليه‏ السلام) منتهي مي ‏شوند. (27)

 

پانوشتها

(1) الإرشاد، جلد‏2 ، صفحه 16

(2) زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام ( ترجمه إعلام الورى)، صفحه 306

(3)  نگاهي به زندگي دوازده امام، صفحه 47 – 46

(4) حقایق پنهان، صفحه 359

(5)موسوعة الامام الحسين(عليه ‏السلام)، جلد ‏4، صفحه 127 به نقل از معالي السّبطين، جلد 1، صفحه 456

(6) الإرشاد، جلد ‏2، صفحه 22

(7) ستارگان درخشان (سرگذشت امام حسن) ، محمد جواد نجفي، جلد 4 ، صفحه 128

(8) موسوعة الامام الحسين(عليه‏ السلام)، جلد ‏4 ، صفحه 124-123 به نقل از الأخبار الطّوال، صفحه 254 - الإرشاد، جلد 2، صفحه 113- إعلام الورى، صفحه 248

(9) موسوعة الامام الحسين(عليه‏ السلام)، جلد ‏4 ، صفحه 124به نقل از الإقبال، صفحه 574 - مصباح الزّائر، صفحه 280- به نقل از آن البحار، جلد 45، صفحه 67

(10) جلاء العيون، صفحه 676 – 675 به نقل از بحار الأنوار، جلد 45، صفحه34

(11) جلاء العيون، صفحه 676

(12) موسوعة الامام الحسين(عليه‏ السلام)، جلد ‏4، صفحه 173 به نقل از ابن شهر آشوب، المناقب، جلد 4، 112- 113- بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 63 - العوالم،جلد 17، صفحه 343

(13) ر. ک. موسوعة الامام الحسين (عليه ‏السلام)، جلد 4‏، صفحه 177 – 174

(14) حقایق پنهان،  صفحه 367 - 366

(15) حقایق پنهان، صفحه 361

(16) الإرشاد، جلد‏2 ، صفحه 19-16

(17) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد‏1، صفحه 584

(18) زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، صفحه 306

(19) زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، صفحه307

(20) حقایق پنهان، صفحه 360 – 361

(21) کتاب زندگي دوازده امام، جلد 1، صفحه 609

(22)كه نام جايى است در راه مكه و مدينه و قبر آمنة مادر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نيز در آنجا است.

(23) الإرشاد، جلد‏2 ، صفحه 22

(24) الإرشاد، جلد‏2 ، صفحه 22

(25) ستارگان درخشان، جلد 4 ، صفحه 128

(26) منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد1، صفحه 578 – 579

(27) ستارگان درخشان، جلد 4 ، صفحه 130 – 129

 

منابع

- الإرشاد، محمد بن محمد مفيد، ، ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، تهران، اسلاميه، چاپ دوم، بى تا.

- جلاء العيون‏، علامه مجلسى‏، قم‏، سرور، 1382

- حقایق پنهان، احمد زمانی، قم، بوستان کتاب، 1381

- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى، تهران، اسلاميه، چاپ اول، 1390 ق.

- زندگي دوازده امام، هاشم معروف الحسني، جلد 1، تهران، اميرکبير، 1386

- ستارگان درخشان (سرگذشت امام حسن) ، محمد جواد نجفي، جلد 4 ، تهران، اسلامیه ، 1376

- منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل علیهم السّلام، حاج شیخ عباس قمی، قم، دلیل، 1379

- موسوعة الامام الحسين(عليه ‏السلام)، گروهی از نویسندگان، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی دفتر انتشارات کمک آموزشی، 1378

- نگاهي به زندگي دوازده امام، حسن بن یوسف علامه حلي، مترجم محمد محمدي اشتهاردي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1385

 

 

Attachments

: فاطمه ابوحمزه