دو نامه حضرت امام علی بن موسی الرضا به فرزندش حضرت امام جواد (علیهما السلام) پس از عزیمت به خراسان

 

پس از به خلافت رسیدن مأمون (لعنه الله علیه) حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) را به مرو که پایتخت خلافت او بود فراخواند. حضرت امام رضا (علیه السّلام) برخلاف میل باطنی خود مجبور به ترک مدینه شد. در کتب معتبر درباره وداع آن حضرت با اهل بیت خود و مضجع مطهر رسول الله (صلی الله علی و آله) چنین آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي محول [مُخَوَّلٌ‏] السِّجِسْتَانِيُّ قَالَ: لَمَّا وَرَدَ الْبَرِيدُ بِإِشْخَاصِ الرِّضَا (ع‏) إِلَى خُرَاسَانَ كُنْتُ أَنَا بِالْمَدِينَةِ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ لِيُوَدِّعَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَوَدَّعَهُ مِرَاراً كُلَّ ذَلِكَ يَرْجِعُ إِلَى الْقَبْرِ وَ يَعْلُو صَوْتُهُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ فَتَقَدَّمْتُ إِلَيْهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ هَنَّأْتُهُ فَقَالَ ذَرْنِي فَإِنِّي أَخْرُجُ مِنْ جِوَارِ جَدِّي (ص) وَ أَمُوتُ فِي غُرْبَةٍ وَ أُدْفَنُ فِي جَنْبِ هَارُونَ قَالَ فَخَرَجْتُ مُتَّبِعاً لِطَرِيقِهِ حَتَّى مَاتَ بِطُوسَ وَ دُفِنَ إِلَى جَنْبِ هَارُونَ.(1)

احمد بن زياد همدانى(رحمه اللَّه) با اسنادی از سجستانى روايت كرده است كه گفت: چون فرستاده مأمون براى گسيل حضرت امام رضا (علیه السّلام) به خراسان، به مدينه وارد شد من در مدينه بودم، آن حضرت به مسجد رفت كه با رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) وداع كند، چند بار وداع كرد و اجازه مرخصى خواست و هر بار قدمى چند دور مي شد و باز به سوى قبر مطهّر باز مى‏گشت و صدايش به گريه و ناله بلند مي شد، من پيش رفته و به ايشان سلام كردم جواب سلام مرا داد و من او را بدين سفر به سوى مأمون تهنيت گفتم، فرمود: دست بردار و مرا واگذار، من از جوار جدّ بزرگوارم مي روم و در غربت جان مي سپارم و در كنار قبر هارون دفن مي شوم. گويد: من به همراه او بودم و او را دنبال مي كردم تا به خراسان رسيد و در طوس از دنيا رفت و در كنار هارون او را به خاك سپرده شد.(2)

حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) خبر شهادت خود را در این سفر بی بازگشت به خاندان خود نیز می دهند.

 حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمٍ الْحَاكِمُ الشَّاذَانِيُّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ قَالَ‏ لِيَ الرِّضَا (ع):‏ إِنِّي حَيْثُ أَرَادُوا الْخُرُوجَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ جَمَعْتُ عِيَالِي فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ يَبْكُوا عَلَيَّ حَتَّى أَسْمَعَ ثُمَّ فَرَّقْتُ فِيهِمْ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ دِينَارٍ ثُمَّ قُلْتُ أَمَا إِنِّي لَا أَرْجِعُ إِلَى عِيَالِي أَبَداً.(3)

ابو محمد جعفر بن نعیم الحاکم شاذانی با اسنادی حسن بن علی وشاء گفت حضرت امام رضا (علیه السّلام) به من فرمودند: وقتى خواستند مرا از مدينه خارج كنند زن و فرزندم را جمع كرده گفتم بر من بلند بلند گريه كنند بعد دوازده هزار دينار بين آنها تقسيم كردم سپس گفتم من ديگر به سوى شما بازگشت ندارم.

 

وداع حضرت امام رضا (علیه السّلام) با تنها فرزند خود حضرت امام جواد (علیه السّلام) در هنگام عزیمت به خراسان

در برخی از منابع تاریخی نقل شده است که تنها فرزند حضرت امام رضا (علیه السّلام)، حضرت امام جواد (علیه السّلام) بودند و برخی منابع پنج فرزند برای حضرت امام رضا (علیه السّلام) نام برده اند.(4)

در کتاب بحارالانوار به نقل از کتاب الدرّ تصریح شده است که تنها فرزند حضرت امام رضا (علیه السّلام)، حضرت امام محمد بن علی(علیه السّلام) بودند:

فِي كِتَابِ الدُّرِّ، مَضَى الرِّضَا (ع) وَ لَمْ يَتْرُكْ وَلَداً إِلَّا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ (ع) وَ كَانَ سِنُّهُ يَوْمَ وَفَاةِ أَبِيهِ سَبْعَ سِنِينَ وَ أشهر [أَشْهُراً]. (5)

در كتاب الدر آمده است که حضرت امام رضا (علیه السّلام) از دنيا رفت در حالى كه فرزندى جز ابوجعفر محمّد بن علي (عليه السّلام) نداشت كه در روز فوت پدر هفت سال و چند ماه داشت.(6)

 

در برخی از منابع درباره وداع حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) با فرزند خویش حضرت امام جواد (علیه السّلام) پس از ادای مناسک حج یاد کرده اند که حضرت امام رضا (علیه السّلام) به جانب خراسان و حضرت امام جواد (علیه السّلام) به سمت مدینه رهسپار شدند:

وَ مِنْ كِتَابِ الدَّلَائِلِ عَنْ أُمَيَّةَ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ:‏ كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ بِمَكَّةَ فِي السَّنَةِ الَّتِي حَجَّ فِيهَا ثُمَّ صَارَ إِلَى خُرَاسَانَ وَ مَعَهُ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ يُوَدِّعُ الْبَيْتَ فَلَمَّا قَضَى طَوَافَهُ عَدَلَ إِلَى الْمَقَامِ فَصَلَّى عِنْدَهُ فَصَارَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَى عُنُقِ مُوَفَّقٍ‏ يَطُوفُ بِهِ فَصَارَ أَبُو جَعْفَرٍ إِلَى الْحَجَرِ فَجَلَسَ فِيهِ فَأَطَالَ فَقَالَ لَهُ مُوَفَّقٌ قُمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَبْرَحَ مِنْ مَكَانِي هَذَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَ اسْتَبَانَ فِي وَجْهِهِ الْغَمُّ فَأَتَى مُوَفَّقٌ أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ جَلَسَ أَبُو جَعْفَرٍ فِي الْحِجْرِ وَ هُوَ يَأْبَى أَنْ يَقُومُ فَقَامَ أَبُو الْحَسَنِ فَأَتَى أَبَا جَعْفَرٍ فَقَالَ قُمْ يَا حَبِيبِي فَقَالَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَبْرَحَ مِنْ مَكَانِي هَذَا قَالَ بَلَى يَا حَبِيبِي ثُمَّ قَالَ كَيْفَ أَقُومُ وَ قَدْ وَدَّعْتُ الْبَيْتَ وَدَاعاً لَا تَرْجِعُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا حَبِيبِي فَقَامَ مَعَهُ.(7)

در کتاب الدلائل از امية بن علي نقل شده است که گفت در آن سال كه حضرت امام رضا (علیه السّلام) به حج رفته بود و بعد به خراسان رفت من در مكه بودم فرزندش امام جواد نيز به همراهش بود. حضرت امام رضا (علیه السّلام) مشغول طواف و وداع خانه خدا بود پس از اينكه طوافش تمام شد به طرف مقام ابراهيم رفته و نماز خواند ابو جعفر حضرت جواد (علیه السّلام) نيز روى شانه موفق بود و طواف مي كرد.

حضرت امام جواد (علیه السّلام) در كنار حجر الاسود نشست، موفق عرض كرد آقا فدايت شوم حركت كن فرمود دلم نمي خواهد از اين محل حركت كنم تا وقتى كه خدا بخواهد و آشكارا اندوه از چهره ‏اش هويدا بود. موفق خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رفت عرض كرد آقا حضرت امام جواد (علیه السّلام) در كنار حجر الاسود است و حركت نمي كند، حضرت امام رضا (علیه السّلام) از جاى خود حركت نمود پيش فرزند خود آمد، فرمود: عزيزم حركت كن.

عرض كرد پدر جان نمي خواهم از اين مكان حركت كنم. فرمود نه عزيزم حركت كن. عرض كرد پدر جان چگونه حركت كنم با اينكه چنان خانه خدا را وداع كرديد مثل اينكه دو مرتبه برنمي گرديد. فرمود پسرم حركت كن حضرت امام جواد (علیه السّلام) از جاى حركت كرد.(8)

«معتبرترين منبعى كه از وداع حضرت امام رضا (علیه السّلام) با خانه خدا روايت مى‏كند، شيخ صدوق است كه مى‏نويسد: حضرت براى طواف بيت الحرام به مكّه رفت و فرزند برومند خود جواد الائمّه (علیه السّلام) را كه شش سال داشت با خود به همراه برد. موفق غلام آن حضرت، حضرت امام جواد (عليه السّلام) را روى دوش خود گذاشت و در حرم طواف مى ‏داد.

چون حضرت امام جواد (علیه السّلام) به حجر اسماعيل رسيد از دوش موفق به زير آمد، آنجا نشست و اشك از ديدگان وى جارى شد و مدتى گريست، موفق عرض كرد: قربانت شوم برخيز، گريه بس است. حضرت امام جواد (علیه السّلام) فرمودند: موفق از اينجا حركت نكنم تا آنگاه كه خدا بخواهد. موفق خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رفت و جريان را عرض كرد.

حضرت امام رضا (علیه السّلام) گريان نزد فرزندش آمد او را در آغوش گرفت و سر و سينه‏اش را بوسيد و فرمود: نور ديده ‏ام چرا اين قدر گريه و زارى كرده ‏اى، حضرت امام جواد (علیه السّلام) فرمودند: چگونه خود را تسلى دهم در حالى كه مى ‏بينم شما آن چنان با خانه خدا وداع مى ‏كنى كه گويا ديگر مراجعت نخواهى كرد و من يتيم خواهم شد.

حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: اى فرزند دلبندم به قضاى الهى راضى شو و در هر پيشامدى صابر و شكيبا و خرسند و شادمان باش، آنگاه هر دو در آغوش هم گريستند و با هم وداع كردند. حضرت امام جواد (علیه السّلام) به مدينه و حضرت امام رضا (علیه السّلام)به سوى خراسان حركت كردند.»(9)

برخی از منابع نیز آغاز حرکت حضرت امام رضا (علیه السّلام) را از مدینه به سوی بصره ذکر کرده اند.

 

در این مجال دو نامه حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) برای فرزندش حضرت امام جواد (علیه السّلام) ذکر می گردد.

 نامه ذیل را حضرت امام رضا (علیه السّلام) از خراسان برای حضرت امام جواد (علیه السّلام) نوشته است:

عن محمد بن عيسى بن زياد قال: كنت في ديوان ابن عباد، فرأيت كتابا ينسخ فسألت عنه، فقالوا: كتاب الرضا إلى ابنه (عليهما السلام) من خراسان فسألتهم أن يدفعوه إلي، فإذا فيه: «بسم الله الرحمن الرحيم أبقاك الله طويلا و أعاذك من عدوك يا ولدي فداك أبوك قد فسرت‏ لك‏ ما لي و أنا حي سوي، رجاء أن ينميك الله بالصلة لقرابتك و لموالي موسى و جعفر (رضي الله عنهما) فأما سعيدة فإنها امرأة قوية الجزم في النحل و الصواب في دقة النظر و ليس ذلك كذلك: قال الله: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً» و قال: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ‏» و قد أوسع الله عليك كثيرا يا بني، فداك أبوك لا تستر دوني الأمور لحبها فتخطئ حظك. و السلام»(10)

محمد بن عیسی نقل می کند: در دیوان ابی عَبّاد بودم که دیدم نامه ای را استنساخ می کند. از او پرسیدم که این نامه کیست؟ به من گفت: این نامه حضرت امام رضا (علیه السّلام) به فرزندش حضرت امام جواد (علیه السّلام) است که از خراسان برای او ارسال کرده بود. از او خواستم نامه را به من بدهد تا بخوانم. در آن نوشته شده بود:

«به نام خداوند بخشنده مهربان خداوند تو را نگهدارد و در پناه خود از شر دشمنانت محافظت فرماید. ای پسرم، پدرت فدای تو باد. من در حال حیات و صحت و سلامتی اموال خود را به تو واگذار نمودم، به امید آن که خداوند بر تو منت گذارد و بر خویشاوندان خود و غلامان حضرت موسی بن جعفر و امام صادق (علیهماالسلام) احسان و بخشش کنی و اما سعیده او زنی است که هوشیار است و استعداد قوی و دقت نظر دارد در اموالی که می بخشد. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «کیست که به خداوند وام دهد وام نیکوئی، و او برایش چندین برابر کند. (سوره مبارکه بقره، آیه 245)» و فرموده است: «تا آنکه اشخاص دارا و ثروتمند به اندازه ثروت خود و کسانی که نادار هستند به قدر امکان که خدا به آنها مرحمت نموده بخشش کنند.(سوره مبارکه طلاق، آیه7)» و هر آینه خداوند به تو وسعت زیادی عطا کرده است. ای فرزند عزیزم، پدرت فدایت شود کارها را از من پنهان مکن که از نصیب خود بی بهره بمانی. والسلام»

 

حضرت امام رضا (علیه السّلام) در نامه دیگری که برای حضرت امام جواد (علیه السّلام) نوشتند به ایشان را به انفاق بیشتر تشویق نمودند:

‏أحمد بن محمّد بن خالد و محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد بن عيسى‏ جميعاً، عن ابن أبي نصر، قال: قرأت في كتاب أبي الحسن الرّضا (علیه السّلام) إلى أبي جعفر (عليه السلام): يا أَبا جَعفَرٍ، بَلَغَني أَنَّ المَواليَ إِذا رَكِبَت أَخرَجوكَ مِنَ البابِ الصَّغيرِ، فَإِنَّما ذلِكَ مِن بُخلٍ مِنهُم؛ لِئَلَّا يَنالَ مِنكَ أَحَدٌ خَيراً، وَأَسأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيكَ لا يَكُن مَدخَلُكَ وَ مَخرَجُكَ إِلّا مِنَ البابِ الكَبيرِ، فَإِذا رَكِبتَ فَليَكُن مَعَكَ ذَهَبٌ وَفِضَّةٌ، ثُمَّ لا يَسأَلُكَ أَحَدٌ شيئاً إِلّا أَعطَيتَهُ. وَ مَن سَأَلَكَ مِن عُمومَتِكَ أَن تَبَرَّهُ فَلا تُعطِهِ أَقَلَّ مِن خَمسينَ ديناراً، وَالكَثيرُ إِلَيكَ، وَمَن سَأَلَكَ مِن عَمَّاتِكَ فَلا تُعطِها أَقَلَّ مِن خَمسَةٍ وعِشرينَ ديناراً، وَالكَثيرُ إِلَيكَ، إِنَّي إِنَّما أُريدُ بِذلِكَ أن يَرفَعَكَ اللَّهُ، فَأَنفِق وَلا تَخشَ مِن ذي العَرشِ إِقتاراً.(11)

ای پسرم، به من خبر رسیده است که خدمتکاران تو را از درب کوچک خانه بیرون می ‏برند، زیرا بخل دارند که از ناحیه تو خیری به کسی برسد. تو را به حقی که بر گردنت دارم، هنگام وارد شدن به خانه و خارج شدن، از درب بزرگ رفت و آمد کن و همراه خود طلا و نقره فراوان بردار و به هر کس که از تو درخواست کرد عطا کن‌. از عموهایت هرکدام را دیدی، کمتر از پنجاه دینار نده و به هر کدام از عمه‏ ها که رسیدی، کمتر از بیست و پنج دینار نده. اگر بیشتر دادی، با خودت است. چرا که می ‏خواهم خداوند در پرتو انفاق مقامت را بالا برد. پس ببخش و انفاق کن و جز از خدا مترس.

 

پانوشتها

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد‏2، صفحه 217

(2) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ترجمه غفارى و مستفيد، جلد‏2، صفحه 526

(3)عيون أخبار الرضا عليه السلام، جلد‏‏2، صفحه 218 – 217

(4)ر. ک. اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام ، صفحه 216

(5) بحار الأنوار، جلد‏‏49، صفحه 222

(6)زندگانى حضرت امام رضا(ع)، صفحه 216    

(7)كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد‏2، صفحه 363 -362 - بحار الأنوار، جلد ‏49، صفحه120 - بحار الأنوار، جلد‏‏50، صفحه 64 – 63 - بحار الأنوار، جلد‏ ‏49، صفحه120- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد‏‏4، صفحه403 – 402 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة جلد‏‏9، صفحه 155

(8)زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام، صفحه 108

(9) جغرافياى تاريخى هجرت امام رضا(ع)، صفحه 19 – 18

(10) البرهان في تفسير القرآن، جلد‏‏1، صفحه505 - بحار الأنوار، جلد‏‏50، صفحه 103 - مكاتيب الأئمة عليهم السلام، جلد‏‏5، صفحه 259

(11)مكاتيب الأئمة عليهم السلام، جلد‏ ‏5، صفحه260 – الكافي، جلد‏4 ، صفحه 43

 

منابع

- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، محمد بن حسن‏ شيخ حر عاملى، بيروت‏، اعلمى‏،‏1425 ق‏.

- اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام، عزيز الله عطاردى، تهران‏، كتابخانه صدر، 1397 ق.

- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى ، جلد 43، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ق.

- البرهان فى تفسير القرآن‏، سيد هاشم بحرانى، تهران،‏‏ بنياد بعثت‏، 1416 ق‏.

- جغرافياى تاريخى هجرت امام رضا عليه السلام از مدينه تا مرو، جليل عرفان منش،‏ مشهد، بنياد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، نوبت چاپ: دوم‏، 1376 ش‏

- زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، تهران ، 1جلد، اسلاميه، چاپ: اول، 1380 ش.

- عيون أخبار الرضا عليه السلام، محمد بن على ابن بابويه، 2جلد، تهران، نشر جهان، چاپ: اول، 1378ق.

- عيون أخبار الرضا عليه السلام‏، محمد بن على‏ ابن بابويه، مترجم: حميد رضا مستفيد و على اكبر غفارى، تهران‏، صدوق‏،1372

- كشف الغمة في معرفة الأئمة، على بن عيسى اربلى، 2 جلد، بنى هاشمى، تبريز، چاپ اول، 1381ق.

- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، حسين بن محمد تقى نورى، قم ، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ: اول، 1408ق.

- مكاتيب الأئمة عليهم السلام، على احمدى ميانجى، قم ، دار الحديث، چاپ: اول، 1426ق.

 

Attachments

: فاطمه ابوحمزه