نزول سوره عادیات در شأن امیرالمومنین(علیه السّلام) و وصف دلاوریها و رشادتهای ایشان در سریه ذات السلاسل

دلاوری و جنگاوری حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) در هنگامه جنگها سبب ستایش و تمجید خداوند متعال و پیامبرش از آن حضرت در غزوات زیادی شد و آیات بسیاری در فضایل حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) نازل گردید. یکی از نبردهایی که در آن دلاوری، رشادت و ذکاوت حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) برای مسلمین پیروزی ارزشمند و بزرگی به بار آورد سریه ذات السلاسل در سال هشتم هجری پس از جنگ موته بود. پیامبر اسلام(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) برای استقبال از حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) و سپاهیان او به خارج از شهر مدینه رفتند و حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) اکرام بسیار نمودند و سوره عادیات در شأن حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) و در وصف دلاوریهای ایشان نازل شد.

 علت سریه ذات السلاسل طبق متون رسیده همپیمان شدن عدّه ای از اعراب برای از بین بردن اسلام بود که در برخی منابع این افراد را قبیله بنی سلیم معرفی کرده است.(1) و در برخی منابع از قبیله بنى قضاعه نامبرده است.(2)

در بحار الانوار ضمن نقل حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السّلام) ذکر شده است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از طریق وحی و نزول جبرائیل از این توطئه آگاه شدند. (3)

برخی از متون عامه و برخی از متون علت نامیده شدن این سریه را وجود چشمه ای در آن منطقه بدین نام دانسته اند.

در برخی از متون درباره نحوه آگاه شدن مسلمانان از حمله اعراب ذکر شده است:«عرب بيابان ‏نشينى به حضور رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مشرف شد و عرض كرد گروهى از اعراب در وادى الرمل اجتماع كردهاند و قصد دارند شبانه به مدينه هجوم آورند.»(4)

در برخی از منابع انگیزه حمله اعراب به مسلمانان کشتن حضرت رسول الله(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم)  و برادرش حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) نقل شده است.(5)

حضرت امام صادق(علیه السّلام) علت نامگذاری این سریه به ذات السلاسل را چنین نقل کرده اند: اين غزوه را ذات السلاسل ناميده ‏اند براى آنكه جمعى از ايشان [دشمنان] كشته و جمعى هم اسير شدند و اسراى ايشان را محكم به ريسمانهايى بستند مثل اينكه ايشان را در زنجير بسته ‏اند. (6)

 

ماجرای نبرد ذات السلاسل

در محل واقع شدن جنگ در بین نقلهای رسیده اختلاف است. برخی از منابع محل جنگ را «وادي اليابس» نقل کرده اند.(7) و در برخی از نقلها محل جنگ «وادي الرمل» ذکر شده است.(8)

برخی از اختلافات درباره چگونگی وقوع بین نقلهای مختلف وجود دارد که جعفر مرتضى العاملى در کتاب الصحیح من السیره النبی الاعظم آن موارد را بررسی نموده است. (9)

 

علامه حلی در کشف الیقین درباره وقایع این سریه چنین می نویسد:

«وَ فِي غَزَاةِ السِّلْسِلَةِ جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ (ص) وَ قَالَ إِنَّ جَمَاعَةً مِنَ الْعَرَبِ قَدِ اجْتَمَعُوا بِوَادِي الرَّمْلِ عَلَى أَنْ يُبَيِّتُوكَ بِالْمَدِينَةِ. فَقَالَ النَّبِيُّ (ع) لِأَصْحَابِهِ مَنْ لِهَؤُلَاءِ فَقَامَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ وَ قَالُوا نَحْنُ فَوَلِّ عَلَيْنَا مَنْ شِئْتَ.

فَأَقْرَعَ بَيْنَهُمْ فَخَرَجَتِ الْقُرْعَةُ عَلَى ثَمَانِينَ رَجُلًا مِنْهُمْ وَ مِنْ غَيْرِهِمْ فَأَمَرَ أَبَا بَكْرٍ أَنْ يَأْخُذَ اللِّوَاءَ وَ يَمْضِيَ  إِلَى بَنِي سُلَيْمٍ وَ هُمْ بِبَطْنِ الْوَادِي فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا جَمْعاً كَثِيراً مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ انْهَزَمَ أَبُو بَكْرٍ فَعَقَدَ لِعُمَرَ وَ بَعَثَهُ فَهَزَمُوهُ فَسَاءَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)  ذَلِكَ. فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ.

فَأَنْفَذَهُ فَهَزَمُوهُ وَ قَتَلُوا جَمَاعَةً مِنْ أَصْحَابِهِ وَ بَقِيَ النَّبِيُّ(ص) أَيَّاماً يَدْعُو عَلَيْهِمْ ثُمَّ دَعَا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ بَعَثَهُ إِلَيْهِمْ وَ دَعَا لَهُ وَ خَرَجَ مَعَهُ مُشَيِّعاً إِلَى مَسْجِدِ الْأَحْزَابِ وَ أَنْفَذَ جَمَاعَةً مَعَهُ مِنْهُمْ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَسَارَ اللَّيْلَ وَ كَمَنَ النَّهَارَ حَتَّى اسْتَقْبَلَ مِنْ فَمِهِ فَلَمْ يَشُكَّ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فِي الْفَتْحِ لَهُ فَقَالَ لِأَبِي بَكْرٍ إِنَّ هَذِهِ أَرْضٌ ذَاتُ ضِبَاعٍ وَ ذِئَابٍ وَ هِيَ أَشَدُّ عَلَيْنَا مِنْ بَنِي سُلَيْمٍ وَ الْمَصْلَحَةُ أَنْ نَعْلُوَ الْوَادِيَ وَ أَرَادَ إِفْسَادَ الْحَالِ وَ أَمَرَهُ بِأَنْ يَقُولَ ذَلِكَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع‏) فَقَالَ لَهُ أَبُوبَكْرٍ فَلَمْ يُجِبْهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) بِحَرْفٍ وَاحِدٍ. فَرَجَعَ إِلَيْهِمْ وَ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَجَابَنِي حَرْفاً وَاحِداً.

فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ امْضِ أَنْتَ إِلَيْهِ فَخَاطِبْهُ فَفَعَلَ فَلَمْ يُجِبْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع)  بِشَيْ‏ءٍ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ كَبَسَ عَلَى الْقَوْمِ وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ  عَلَى النَّبِيِّ (ص) بِالْحَلْفِ بِخَيْلِهِ فَقَالَ وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً فَاسْتَبْشَرَ النَّبِيُّ(ص) وَ اسْتَقْبَلَ عَلِيّاً(ع) فَنَزَلَ عَلِيٌّ (ع) وَ قَالَ لَهُ النَّبِيُّ لَوْ لَا أَنْ أُشْفِقَ أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِي الْمَسِيحِ لَقُلْتُ فِيكَ الْيَوْمَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنْهُمْ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ ارْكَبْ فَإِنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ عَنْكَ رَاضِيَانِ.»(10)

«در غزوه سلسلة (ذات السلاسل) عرب بيابان ‏نشينى به حضور رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مشرف شد و عرض كرد گروهى از اعراب در وادى الرمل اجتماع كرده اند و قصد دارند شبانه به مدينه هجوم آورند پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) رو به اصحاب نمودند و فرمودند: چه کسانی براى دفاع آماده هستند؟ جماعتى از اهل صفّه برخاستند و عرض كردند يا رسول اللَّه ما براى قلع و قمع آنها حاضريم، هم اكنون فرماندهى براى ما تعيين كن. گروه ديگرى از اصحاب، غير از اهل صفّه نيز همين سخن را گفتند. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) براى تعيين افراد اين امر را به قرعه موكول نمودند. در مجموع قرعه به نام هشتاد نفر افتاد. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) ابوبكر را فرمانده آنها قرار دادند و امر كردند به سوى قبیله بنى سليم (جماعت مهاجمان) كه در وادى الرمل مستقر بودند؛ حركت كنند، اما ديرى نگذشت كه ابوبكر با شكست و تلفات تعدادى رزمندگان به مدينه بازگشت. سپس عمر را به رهبرى مسلمانان انتخاب نمودند و پرچم اسلام را به او سپردند، او و همراهان راهى وادى الرمل شدند اما اين بار او نيز با هزيمت مواجه گرديد و ديرى نگذشت كه مانند رفيقش شكست خورده به مدينه باز آمد.

اين شكستهاى پى در پى، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را متأثر ساخت، براى سوّمين بار، عمرو بن العاص پيشنهاد جنگ نمود و عرض كرد: يا رسول اللَّه اين مأموريت را به من محوّل كن، رسول خدا صلّى اللَّه (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) درخواست او را پذيرفت و فرماندهى لشكر را به او سپرد، ولى ديرى نپاييد كه او هم مانند آن دو با كشته و زخمى شدن تعدادى از يارانش منهزم گرديد و به مدينه بازگشت.

بعد از شكست اين چند نفر، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) تا چند روز با ناراحتی خاصى دشمنان را نفرين كردند، سپس على (عليه السّلام) را طلبيدند و فرماندهى لشكر را به او سپردند و تا مسجد احزاب او و همراهان وى را بدرقه نمودند و براى پيروزى ایشان دعا كردند، در جمع همراهان حضرت امیرالمومنین على (عليه السّلام) بنا به دستور رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) ابوبكر، عمر و عمرو بن العاص حضور داشتند حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) با بينش خاص و شناخت تاكتيك نظامى شبها به همراه سپاه حركت می کردند و روزها در مخفیگاهها پنهان مى ‏شدند تا به محل استقرار مهاجمان رسيدند، گلوگاه ورود و خروج قرارگاه دشمن را محكم بستند و دشمن در بستر وادى محصور کردند. عمرو عاص که متوجه شد با طرح اين نقشه بی­ ترديد مسلمانان به پیروزی خواهند رسید، با ابو بكر و عمر به گفتگو نشست تا هر طور شده حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) را از اقدام ماهرانه نظامى كه پيش بينى نموده است منصرف نمايند، باشد كه اين نوبت نيز مانند گذشته با شكست روبرو شود و افتخار پيروزى لشكر اسلام به فرماندهى حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) كه مسلّم و بى  ‏ترديد بود از وى سلب گردد. اين پيشنهاد مورد قبول ابوبكر واقع شد و نزد حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) آمد و گفت: اين سرزمين محل درندگان و گرگان است و از محلّ استقرار دشمن به ما سخت‏ تر مى ‏گذرد، بنا بر اين مصلحت در اين است كه اردوگاه را از اينجا به بالاى وادى انتقال دهيم تا گزندى از دشمن و درندگان به ما نرسد. حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) سخن او را شنيدند اما جواب ندادند، ابوبكر نزد عمر و عمرو بن عاص آمد و جريان را بازگو كرد، عمرو عين همين سخن را به عمر منتقل نمود و گفت: تو به او پيشنهاد كن شايد از تو بپذيرد، وى با حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) در اين باره صحبت كرد، حضرت باز هم جواب ندادند و ساكت ماندند. سپس به لشكر اعلام آماده باش نمودند و به هنگام طلوع‏ فجر [سپيده دم‏] حمله قهرمانانه را بر دشمن آغاز كردند و در مدت كوتاهى آنها را تار و مار نمودند و فتح و پيروزى را در آغوش كشيدند. همزمان با پيروزى سپاه اسلام به فرماندهى حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) جبرئيل بر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نازل شد و سوره «و العاديات ضبحا: سوگند به نفسهاى پياپى اسبان رزمندگان»، را به نشانه وقوع پيروزى بر پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) خواندند، رسول اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از طريق وحى الهى از پيروزى آگاهى یافتند و با شادمانى هر چه بيشتر به استقبال حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) شتافتند، حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) با ديدن رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از مركب پياده شدند و آن حضرت را در آغوش كشيدند. در آن هنگام پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: اگر خائف نبودم كه گروهى از پيروانم آنچه را كه مسيحيان، درباره عيسى بن مريم گفتند، بگويند هر آينه سخنى درباره تو مى‏ گفتم كه هر گاه به فردى يا جماعتى بگذرى، خاك قدمت را به عنوان تبرك بردارند و بر ديده بمالند. هم اكنون بر مركب سوار شو، با اين افتخار كه خدا و رسولش از تو راضى و خوشنود هستند.»(11)

 

در بحارالانوار وقایع سریه ذات السلاسل از قول حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) اینگونه نقل شده است:

«فَخَرَجَ عَلِيٌّ وَ مَعَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ فَسَارَ بِهِمْ سَيْراً غَيْرَ سَيْرِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ أَعْنَفَ بِهِمْ فِي السَّيْرِ حَتَّى خَافُوا أَنْ يَنْقَطِعُوا مِنَ التَّعَبِ وَ تَحْفَى دَوَابُّهُمْ فَقَالَ لَهُمْ لَا تَخَافُوا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَدْ أَمَرَنِي بِأَمْرٍ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّ اللَّهَ سَيَفْتَحُ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ فَأَبْشِرُوا فَإِنَّكُمْ عَلَى خَيْرٍ وَ إِلَى خَيْرٍ فَطَابَتْ نُفُوسُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ وَ سَارُوا عَلَى ذَلِكَ السَّيْرِ [وَ] التَّعَبِ حَتَّى إِذَا كَانُوا قَرِيباً مِنْهُمْ حَيْثُ يَرَوْنَهُ وَ يَرَاهُمْ أَمَرَ أَصْحَابَهُ أَنْ يَنْزِلُوا وَ سَمِعَ أَهْلُ وَادِي الْيَابِسِ بِمَقْدَمِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ أَصْحَابِهِ‏ فَخَرَجُوا إِلَيْهِ مِنْهُمْ مِائَتَا رَجُلٍ شَاكِينَ بِالسِّلَاحِ فَلَمَّا رَآهُمْ عَلِيٌّ (ع) خَرَجَ إِلَيْهِمْ فِي نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ وَ مِنْ أَيْنَ أَنْتُمْ وَ مِنْ أَيْنَ أَقْبَلْتُمْ وَ أَيْنَ تُرِيدُونَ قَالَ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَخُوهُ وَ رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَكُمْ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَ عَلَيْكُمْ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ فَقَالُوا لَهُ إِيَّاكَ أَرَدْنَا وَ أَنْتَ طَلَبْتَنَا قَدْ سَمِعْنَا مَقَالَتَكَ فَاسْتَعِدَّ  لِلْحَرْبِ الْعَوَانِ وَ اعْلَمْ أَنَّا قَاتِلِيكَ وَ قَاتِلِي أَصْحَابِكَ وَ الْمَوْعُودُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ غَداً ضَحْوَةً وَ قَدْ أَعْذَرْنَا فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ (ع) وَيْلَكُمْ تُهَدِّدُونِّي بِكَثْرَتِكُمْ وَ جَمْعِكُمْ فَأَنَا أَسْتَعِينُ بِاللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ الْمُسْلِمِينَ عَلَيْكُمْ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ فَانْصَرَفُوا إِلَى مَرَاكِزِهِمْ وَ انْصَرَفَ عَلِيٌّ (ع) إِلَى مَرْكَزِهِ فَلَمَّا جَنَّهُ اللَّيْلُ أَمَرَ أَصْحَابَهُ أَنْ يُحْسِنُوا إِلَى دَوَابِّهِمْ وَ يُقْضِمُوا وَ يُسْرِجُوا فَلَمَّا انْشَقَّ عَمُودُ الصُّبْحِ صَلَّى بِالنَّاسِ بِغَلَسٍ ثُمَّ غَارَ عَلَيْهِمْ بِأَصْحَابِهِ فَلَمْ يَعْلَمُوا حَتَّى وَطِئَتْهُمُ الْخَيْلُ فَمَا أَدْرَكَ آخِرُ أَصْحَابِهِ حَتَّى قَتَلَ مُقَاتِلِيهِمْ وَ سَبَى ذَرَارِيَّهُمْ وَ اسْتَبَاحَ أَمْوَالَهُمْ وَ خَرَّبَ دِيَارَهُمْ وَ أَقْبَلَ بِالْأُسَارَى وَ الْأَمْوَالِ مَعَهُ وَ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ فَأَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَلِيٍّ (ع) وَ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ‏ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ أَخْبَرَ النَّاسَ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّهُ لَمْ يُصَبْ مِنْهُمْ إِلَّا رَجُلَانِ وَ نَزَلَ فَخَرَجَ يَسْتَقْبِلُ عَلِيّاً فِي جَمِيعِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى لَقِيَهُ عَلَى أَمْيَالٍ مِنَ الْمَدِينَةِ فَلَمَّا رَآهُ عَلِيٌّ مُقْبِلًا نَزَلَ عَنْ دَابَّتِهِ وَ نَزَلَ النَّبِيُّ (ص) حَتَّى الْتَزَمَهُ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَنَزَلَ جَمَاعَةُ الْمُسْلِمِينَ إِلَى عَلِيٍّ (ع) حَيْثُ نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَقْبَلَ بِالْغَنِيمَةِ وَ الْأُسَارَى وَ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ وَادِي الْيَابِسِ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع) مَا غَنِمَ الْمُسْلِمُونَ مِثْلَهَا قَطُّ إِلَّا أَنْ تَكُونَ خيبرا.[مِنْ خَيْبَرَ](12)

«حضرت علی (علیه السّلام) نیز به همراه مهاجرین و انصار خارج شدند، ولی سپاه را به شیوه اي غیر از شیوه ابوبکر و عمر حرکت دادند. حضرت در پیمودن مسیر، بر آنان سخت گرفتند تا آنجا که آنها ترسیدند از شدت خستگی قطعه قطعه شوند(و جانشان برآید) و سمهاي چهارپایانشان ساییده شود. با مشاهده این امر، حضرت علی (علیه السلام) به آنان فرمود: نهراسید، زیرا که رسول خدا مرا فرمانی داده است و آگاهم ساخته است که خداوند فتح و پیروزي را نصیب من و شما خواهد ساخت. پس شادمان باشید، که شما بر خیر و نیکی هستید و به سوي خیر و نیکی رهسپارید. با این سخن حضرت جانها و قلبهاي مسلمانان به وجد آمد و بر آن راهپیمایی جانفرسا، استقامت نمودند و سرانجام به نزدیکی دشمن رسیدند. به حدی به مشرکان نزدیک گشته بودند که آنان حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) را می دیدند و ایشان هم آنان را می دیدند. در این زمان حضرت حضرت علی (علیه السلام) به اصحابش دستور داد که فرود آیند. از دیگر سو، چون اهل وادي یابس از آمدن حضرت علی بن ابی طالب و اصحابش مطلع گشتند، از آنان دویست مرد سراپا مسلح به سوي او خارج شدند. هنگامی که حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) آنها را دیدند، با جمعی از یارانش به سوي آنها خارج شدند. آن مشرکان به مسلمانان گفتند: شما چه کسانی هستید؟ از کجایید؟ و از کجا آمده اید؟ و کجا می روید؟ حضرت پاسخ دادند: من علی بن ابی طالب پسرعموي رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و برادر و فرستاده او به سوي شما هستم، شما را فرا می خوانم که شهادت دهید: خدایی جز خداي یگانه نیست و محمد بنده و فرستاده اوست و (در مقابل) از خیر و شر، آنچه از حقوق و تکالیف بر مسلمانان است، بر شما نیز باشد. در پاسخ به او گفتند: ما در پی تو بودیم ولی تو خود به طلب ما آمدي. سخنت را شنیده ایم. پس براي جنگی سخت آماده شو و بدان که ما تو و اصحابت را خواهیم کشت و لحظه موعود ما، فردا هنگام چاشتگاه خواهد بود و در آنچه میان ما و توست ما را معذور دار.

حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) خطاب به آنان فرمودند: واي بر شما، مرا به کثرت و تعدد خود تهدید می کنید؟ من نیز در برابر شما از خدا و فرشتگان و مسلمانان یاري می گیرم و هیچ دگرگونی و قدرتی جز با اتکال بر خداوند بلندمرتبه بزرگ پدیدار نمی گردد.

بعد از این گفتگو، مشرکان به جایگاههاي خود بازگشتند و حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) به مکان خود بازگشتند. چون ظلمت شب جهان را دربرگرفت، به حضرت یارانش دستور دادند که چهارپایان خود را تیمار کنند و به آنان غذا دهند و زینهای آنان را بر روي آنها قرار دهند. چون روشناي صبح دمید، با مردم در پایان تاریکی شب نماز خواندند سپس با اصحابش بر آنان هجوم بردند و آنان تا هنگامی که اسبها، آنان را لگدکوب و پایمال ساختند، متوجه هجوم مسلمانان نگشتند و هنوز آخرین نفرات اصحاب نرسیده بودند که حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) جنگاوران آنان را کشتند و فرزندانشان را به اسارت گرفتند و اموالشان را به غنیمت گرفتند و خانه هاي آنان را ویران ساختند و با اسیران و اموال همراهش، آهنگ مدینه نمودند. جبرئیل نازل گردید و رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را از فتحی که خداوند نصیب حضرت علی (علیه السّلام) و جماعت مسلمانان ساخته بود؛ آگاه ساخت. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نیز بر منبر رفتند و حمد و ثناي الهی به جای آوردند و مردم را از فتح و پیروزي که خداوند نصیب مسلمانان ساخته بود با خبر ساختند و به مسلمانان خبر دادند که از مسلمانان تنها دو تن کشته شده اند و آنگاه از منبر فرود آمدند و براي استقبال از حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) با همه مسلمانان اهل مدینه خارج شدند تا آنکه با حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) در چند مایلی مدینه رو برو گردیدند. چون حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام)  پیامبر را دیدند که به سوی آنان می آیند از مرکب خود پایین آمدند و پیامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نیز از مرکب خود پایین آمدند و او را در آغوش گرفتند و میان دیدگان او را بوسیدند. جماعت مسلمانان نیز در جایی که پیامبر فرود آمده بودند، نزد حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) رفتند و حضرت با غنیمت و اسیران و آنچه خداوند از اهل وادي یابس نصیب آنان ساخته بود، بازگشتند.

سپس جعفر بن محمد (علیه السّلام) فرمودند: مسلمانان جز در خیبر، هرگز مانند آن نبرد ذات السلاسل غنیمت به دست نیاورند و غنایم آن همانند خیبر بود.»(13)

 

شیخ طبرسی در مجمع البيان في تفسير القرآن درباره سریه ذات السلاسل و نزول سوره عادیات در شأن حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) نوشته اند:

«ذکر شده است که اين سوره وقتى نازل شد كه پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) را به سوى قبيله ذات السلاسل فرستادند، بعد از آنكه چندين بار ديگران را (مانند ابو بكر و عمرو و ...) فرستاده بودند و هر دفعه با شكست مواجه شدند، پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) آن حضرت را اعزام فرمودند و از حضرت ابى عبد اللَّه (علیه السّلام) هم در حديث طولانى همين روايت شده گويد: اين غزوه را ذات السلاسل ناميده‏ اند براى آنكه جمعى از ايشان كشته و جمعى هم اسير شدند و اسراى ايشان را محكم به ريسمانهايى بستند مثل اينكه ايشان را در زنجير بسته ‏اند و چون اين سوره نازل شد، پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) با مردم بيرون رفتند و نماز صبح را به جماعت خواندند و در آن سوره و العاديات را تلاوت كردند و چون از نماز فارغ شدند، اصحاب گفتند ما اين سوره را نمى‏شناسيم، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمودند، آرى على بر دشمنانش پيروز شد و جبرئيل در اين شب مژده اين فتح را براى من آورد، پس حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) بعد از چند روز غنائم جنگى و اسيران را آورد.»(14)

 

شرح واقعه نبرد در الخرائج و الجرائح چنین نقل شده است:

«فَلَمَّا خَرَجَ عَلِيٌّ (ع) تَرَكَ الْجَادَّةَ وَ أَخَذَ بِالسَّرِيَّةِ فِي الْأَوْدِيَةِ بَيْنَ الْجِبَالِ فَلَمَّا رَأَى عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ قَدْ فَعَلَ عَلِيٌّ ذَلِكَ عَلِمَ أَنَّهُ سَيَظْفَرُ بِهِمْ فَحَسَدَهُ فَقَالَ لِأَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ وُجُوهِ السَّرِيَّةِ إِنَّ عَلِيّاً رَجُلٌ غِرٌّ لَا خِبْرَةَ لَهُ بِهَذِهِ الْمَسَالِكِ وَ نَحْنُ أَعْرَفُ بِهَا مِنْهُ وَ هَذَا الطَّرِيقُ الَّذِي تَوَجَّهَ فِيهِ كَثِيرُ السِّبَاعِ وَ سَيَلْقَى النَّاسُ مِنْ مَعَرَّتِهَا أَشَدَّ مَا يُحَاذِرُونَهُ مِنَ الْعَدُوِّ فَاسْأَلُوهُ أَنْ يَرْجِعَ عَنْهُ إِلَى الْجَادَّةِ فَعَرَّفُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) ذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ طَائِعاً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنْكُمْ فَلْيَتَّبِعْنِي وَ مَنْ أَرَادَ الْخِلَافَ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَلْيَنْصَرِفْ عَنِّي.

فَسَكَتُوا وَ سَارُوا مَعَهُ فَكَانَ يَسِيرُ بِهِمْ بَيْنَ الْجِبَالَ بِاللَّيْلِ وَ يَكْمُنُ فِي الْأَوْدِيَةِ بِالنَّهَارِ وَ صَارَتِ السِّبَاعُ الَّتِي فِيهَا كَالسَّنَانِيرِ إِلَى أَنْ كَبَسَ الْمُشْرِكِينَ وَ هُمْ غَارُّونَ‏ آمِنُونَ وَقْتَ الصُّبْحِ فَظَفَرَ بِالرِّجَالِ وَ الذَّرَارِيِّ وَ الْأَمْوَالِ فَحَازَ ذَلِكَ كُلَّهُ وَ شَدَّ الرِّجَالَ فِي الْحِبَالِ كَالسَّلَاسِلِ فَلِذَلِكَ سُمِّيَتْ غَزَاةَ ذَاتِ السَّلَاسِلِ.

فَلَمَّا كَانَتِ الصَّبِيحَةُ الَّتِي أَغَارَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) عَلَى الْعَدُوِّ وَ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى هُنَاكَ خَمْسُ مَرَاحِلَ خَرَجَ النَّبِيُّ(ص) وَ صَلَّى بِالنَّاسِ الْفَجْرَ وَ قَرَأَ وَ الْعَادِيَاتِ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى وَ قَالَ هَذِهِ سُورَةٌ أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَيَّ فِي هَذَا الْوَقْتِ يُخْبِرُنِي فِيهَا بِإِغَارَةِ عَلِيٍّ عَلَى الْعَدُوِّ.

وَ جَعَلَ حَسَدَهُ‏ لِعَلِيٍّ حَسَداً لَهُ فَقَالَ‏ «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» وَ الْكَنُودُ الْحَسُودُ وَ هُوَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ هَاهُنَا إِذْ هُوَ كَانَ يُحِبُّ الْخَيْرَ وَ هُوَ الْحَيَاةُ حِينَ أَظْهَرَ الْخَوْفَ مِنَ السِّبَاعِ ثُمَّ هَدَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى.»(15)

«حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) وقتى از مدينه خارج شد، جادّه را ترك كرد و لشكر را از ميان كوهها و صحراها عبور داد. عمرو بن عاص وقتى كه فهميد حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) با اين تاكتيك كه به كار برده اند، قطعا پيروز خواهد شد، حسد كرد و به ابو بكر و عمر و بزرگان سپاه گفت: على مرد جوانى است و اين راهها را خوب نمى‏ شناسد من بهتر از او مى‏ شناسم. در اينجا درنده زياد پيدا مى ‏شود و خطر آنها از خطر دشمن زيادتر است. از او بخواهيد كه از اينجا به جاده برگردد.

اين قضيّه را به امير مؤمنان (علیه السّلام) اطلاع دادند. حضرت فرمودند: «هر كس خدا و رسولش را اطاعت مى ‏كند از من پيروى كند و هر كس مى ‏خواهد با خدا و رسولش‏ مخالفت ورزد، برگردد.»

مردم ساكت شدند و با او رفتند. حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) هنگام شب آنها را از ميان كوهها عبور مى ‏داد و روز را در صحراها كمين مى ‏كرد و درنده‏ هاى آنجا نيز مثل گربه شده بودند و مشركين را غافلگير نمودند و پيروز شدند و مردها را كنار هم به طناب بستند، به همين جهت گفتند: «ذات السّلاسل» همان صبحى كه حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) دشمن را غافلگير كرده بود و از مدينه تا آنجا پنج منزل راه بود، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نماز صبح را با مردم اقامه كردند و در ركعت اول «و العاديات» را خواندند و فرمودند: «خدا اين سوره را الآن نازل كردند و در آن از حمله مسلمانان به مشركين و غافلگير كردن آنها خبر دادند.»

و خداوند متعال حسد عمرو بن عاص را نسبت به حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) حسد نسبت به خدا قرار داده و فرمود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» كنود؛ يعنى حسود و حسود عمرو بن عاص بود.(16)

 

در سطور گذشته نقل شد که پیروزی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به عنوان فرمانده لشکر مورد حسد برخی واقع شد که خداوند در سوره عادیات آیه «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» آن را ذکر کرده است. این پیروزی در برخی متون عامه مورد غفلت یا کتمان واقع شده است به طوری که «ابن جرير طبرى و ابن هشام و ديگران اين غزوه را ضمن رويدادهاى سال هشتم هجرى يادآور شده و در آن از حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) يادى نكرده‏ اند. در آنچه طبرى در اين زمينه ذکر کرده این است كه پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) عمرو بن عاص را به سرزمين بلى و عذره فرستاد تا مردم را براى حمله به شام بسيج كند و از اين جهت ابن عاص را به اين مأموريت فرستاد كه مادربزرگ او ام عاص از آن منطقه بود.

عمرو بن عاص با همراهانش رفت تا در زمين جذام به آبى به نام «سلاسل» رسيد و از آنجا به پيامبر پيغام فرستاد كه برايش كمك بفرستد. پيامبر نيز ابو عبيدة بن جراح را به همراه گروهى از مهاجران و انصار كه ابوبكر و عمر بن خطاب نيز در ميان آنان بودند به كمك او فرستاد و به ابوعبيده‏ فرمود: با يكديگر اختلاف نكنيد. چون ابوعبيده به جائى كه عمرو بن عاص در آنجا بود رسيد، عمرو به او گفت من فرمانده افراد سپاهم. ابو عبيده نيز با او مخالفت نكرد. در سيره ابن هشام آمده كه پيامبر عمرو بن عاص را با سيصد تن از رزمندگان به سوى بنى قضاعه فرستاد زيرا خبر يافته بود كه ايشان مى ‏خواهند به اطراف مدينه يورش آورند. چون عمرو عاص از بسيارى آنان آگاه شد به پيامبر پيغام داد كه برايش كمك گسيل دارد و آن حضرت نيز ابوعبيده را با دويست تن از مهاجران و انصار به كمك وى فرستاد.

در سيره ابن هشام و طبقات نوشته ابن سعد و ساير سيره‏ هاى متأخر از اين جنگ با كيفيتى كه بيان شد، نقل نشده است اما آنها سريه عمرو بن عاص به ذات السلاسل را كه پشت وادى القرى بوده و بين آن تا مدينه ده مايل فاصله بوده است، ذكر كرده ‏اند. اين سريه در ماه جمادى الآخر سال هشتم هجرى روى داد. علت اين درگيرى آن بود كه به پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) خبر رسيد كه گروهى از قضاعه گرد هم آمده اندو مى‏خواهند به اطراف آن حضرت نزديك شوند. پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) عمرو بن عاص را با سيصد تن بفرستاد. عمرو بن عاص از كثرت نيروهاى دشمن آگهى يافت و از آن حضرت نيروهاى كمكى طلبيد. پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نيز ابو عبيده را با دويست نفر به يارى وى گسيل داشت.»(17)

 

همانطور که ذکر شد در برخی از منابع رشادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و صلابت فرماندهی ایشان را که سبب نزول سوره «و العادیات» در شأن ایشان گردید مورد کتمان قرار دادند.

 

پانویسها

(1) آينه يقين (ترجمه كشف اليقين)، صفحه 179- تفسير فرات الكوفي، صفحه 592 - البحار الانوار، جلد 36، صفحه 178

(2) سيره معصومان، جلد ‏1، صفحه250 به نقل از سيره ابن هشام و طبقات نوشته ابن سعد - ترجمه سيرة المصطفى، جلد ‏2، صفحه 350

(3)ترجمه بحار الانوار، جلد21، صفحه 98

(4)آينه يقين (ترجمه كشف اليقين)، صفحه 179 - إرشاد القلوب، جلد‏2، صفحه 81

(5) ترجمه بحار الانوار، جلد21، صفحه 98

(6) ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، جلد ‏27، صفحه 235

(7) الصحيح من السيرة النبي الأعظم، مرتضى العاملي، جلد‏20 ، صفحه 214 به نقل از آن البحار جلد 21،صفحه 68 و شجرة طوبى، جلد 2، صفحه 295 و تفسير القمي، جلد 2، صفحه 434 و تفسير فرات، صفحه 599 و التفسير الصافي، جلد 5، صفحه 362 - التفسير الأصفى، جلد 2، صفحه 1469 و بحوث في تاريخ القرآن للزرندي،صفحه 51 - تأويل الآيات، جلد 2، صفحه 844

(8) الصحيح من السيرة النبي الأعظم، مرتضى العاملي، جلد‏20 ، صفحه 214 به نقل از آن مستدرك الوسائل، جلد 4، صفحه 161 و البحار، جلد 20، صفحه 308 و جلد 21 ، صفحه 80 -موسوعة التاريخ الإسلامي، جلد2، صفحه 574  - إعلام الورى، جلد 1، صفحه 382 - كشف الغمة، جلد 1 ، صفحه 230 – الإرشاد، جلد 1، صفحه 162 - المستجاد في الإرشاد، صفحه 100 -  مناقب آل أبي طالب، جلد 1 ، صفحه 174 و النص و الإجتهاد، صفحه 336 - كشف اليقين، صفحه 151 - تأويل الآيات، جلد 2، صفحه 840

(9)الصحيح من السيرة النبي الأعظم، مرتضى العاملي، جلد‏20، صفحه 218 - 214

(10) كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السّلام، صفحه 152 - 151

(11) آينه يقين (ترجمه كشف اليقين)، صفحه 181- 179 - إرشاد القلوب، جلد ‏2، صفحه 83 - 81

(12) بحار الأنوار، جلد‏21، صفحه 73 - 71

(13) ترجمه بحار الانوار، جلد 21، صفحه 103 – 101

(14) ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، جلد ‏27، صفحه 235

(15)الخرائج و الجرائح، جلد ‏1، صفحه 168- 167

(16)جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، صفحه 143 – 142

(17)ترجمه سيرة المصطفى، جلد ‏2، صفحه 350 - 349

 

منابع

- قرآن کریم

- ارشاد القلوب، حسن بن محمد ديلمى، مترجم: على‏ سلگى نهاوندى، قم، ‏ ناصر،1376 ش.

- آينه يقين (ترجمه كشف اليقين)، حسن بن يوسف بن مطهر علامه حلى، سيد مجتبى‏ علوى تراكمه اى، قم‏، هجرت‏، 1374 ش.‏

- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- ترجمه بحارالانوار، جلد 21، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ترجمه: گروه مترجمان، تهران، موسسه انتشارات کتاب نشر، 1392

- ترجمه ‏سيره معصومان، سيد محسن امين عاملى، مترجم على حجتى كرمانى، تهران‏، ‏ سروش‏، 1376 ش‏.

- ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، تحقيق: رضا ستوده‏، گروه مترجمان، تهران‏‏، انتشارات فراهانى‏، 1360 ش‏.

- ترجمه‏سيرة المصطفى، هاشم معروف الحسنى، مترجم حميد ترقى جاه‏، تهران‏، حكمت‏، 1412ق‏.

- تفسير فرات الكوفى‏، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم‏ فرات كوفى، تحقيق: محمد كاظم محمودى، تهران‏، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى،‏1410 ق‏.

- جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)، سعيد بن هبة الله قطب الدين راوندى، ، 1جلد، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ: دوم، 1378 ش.

- الخرائج و الجرائح، سعيد بن هبة الله قطب الدين راوندى، 3جلد، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف - قم، چاپ: اول، 1409 ق.

- الصحيح من سيرة النبي الأعظم‏، جعفر مرتضى العاملى، قم‏، ‏ دار الحديث‏، 1426 ق‏.

- كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام‏، حسن بن يوسف بن مطهر علامه حلى، حسين‏ درگاهى، تهران‏، وزارت ارشاد، 1411 ق‏.

 

المرفقات

: فاطمه ابوحمزه