واقعه ردّ الشمس برای تاکید بر مقام و منزلت والای مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

در اکثر کتب حدیثی و کتابهایی که با موضوع فضایل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نوشته شده واقعه ردّالشمس نقل شده است. چنین رخدادی تبیین کننده مقام و منزلت والای حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) می باشد. به جز ایشان فقط به برگشت خورشید برای يوشع بن نون وصى و جانشين موسى (عليه السّلام) در احادیث اشاره شده است. برخی منابع چنین فضیلتی را برای حضرت سلیمان (عليه السّلام) نیز نقل کرده اند.

«وَ قَدْ رُوِيَ‏ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَدَّ الشَّمْسَ‏ عَلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَصِيِّ مُوسَى(ع) حَتَّى صَلَّى الصَّلَاةَ الَّتِي فَاتَتْهُ فِي وَقْتِهَا.

وَ قَالَ النَّبِيُّ (ص)‏ يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ.

وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا» فَجَرَتْ هَذِهِ السُّنَّةُ فِي رَدِّ الشَّمْسِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ رَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ الشَّمْسَ مَرَّتَيْنِ مَرَّةً فِي أَيَّامِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ مَرَّةً بَعْدَ وَفَاتِهِ (ص).»(1)

«و روايت شده است كه خداوند تبارك و تعالى خورشيد را براى يوشع بن نون وصى، جانشين موسى (عليه السّلام)، باز گردانيد تا او نماز خود را كه فوت شده بود و وقت آن گذشته بود به موقع به جای آورد.

پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر آنچه در ميان بنى اسرائيل واقع شده در اين امّت نيز واقع خواهد شد كاملا يكسان همانند يك لنگه از كفش با لنگه ديگر و همچون مساوى بودن پرهايى از پيكان با پرهاى ديگرش.

و خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا: اين سنّت خداوند است كه پيش از اين نيز در ساير امم گذشته است و تو هرگز تغيير و دگرگونى براى سنّت خداوند نخواهى يافت. (سوره مبارکه فتح، آیه 23)» همچنین خداوند عزّ و جلّ فرمود: «وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا: و براى طريقه و روش ما دگرگونى و تغيير نخواهى يافت.(سوره مبارکه الاسراء، آیه 77)» پس اين سنّت در مورد بازگردانيدن خورشيد براى امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب (عليه السّلام) در اين امّت نيز جارى گرديد. بر حضرت امیرالمومنین علىّ بن ابى طالب (عليه السّلام) دو بار ردّ الشمس رخ داد، يك بار در روزگار رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) و مرتبه ديگر پس از رحلت آن حضرت (صلّى اللَّه عليه و آله).»(2)

 

رخداد ردّ الشمس برای حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) دو مرتبه

در منابع بسیاری به دو مرتبه بازگشت خورشید برای حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) اشاره شده است. در ارشاد این واقعه چنین نقل شده است:

 

و مما أظهره الله تعالى من الأعلام الباهرة على يد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (علیه السلام) ما استفاضت به الأخبار و رواه علماء السيرة و الآثار و نظمت فيه الشعراء الأشعار رجوع الشمس له (علیه السّلام) مرتين‏  في حياة النبي (صلی الله علیه و آله) مرة و بعد وفاته مرة أخرى.

و كان من حديث رجوعها عليه في المرة الأولى‏

مَا رَوَتْهُ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ وَ أُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ النَّبِيِّ(صلى اللّه عليه و آله) وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ فِي جَمَاعَةٍ مِنَ الصَّحَابَةِ  أَنَّ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَنْزِلِهِ وَ عَلِيٌّ (علیه السّلام) بَيْنَ يَدَيْهِ إِذْ جَاءَهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السّلام) يُنَاجِيهِ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَلَمَّا تَغَشَّاهُ الْوَحْيُ تَوَسَّدَ فَخِذَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) فَلَمْ يَرْفَعْ رَأْسَهُ عَنْهُ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ فَاضْطُرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السّلام) لِذَلِكَ‏ إِلَى صَلَاةِ الْعَصْرِ جَالِساً يُومِئُ بِرُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ إِيمَاءً فَلَمَّا أَفَاقَ مِنْ غَشْيَتِهِ قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) أَ فَاتَتْكَ صَلَاةُ الْعَصْرِ قَالَ لَهُ لَمْ أَسْتَطِعْ أَنْ أُصَلِّيَهَا قَائِماً لِمَكَانِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ الْحَالُ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا فِي اسْتِمَاعِ الْوَحْيِ فَقَالَ لَهُ ادْعُ اللَّهَ لِيَرُدَّ عَلَيْكَ الشَّمْسَ حَتَّى تُصَلِّيَهَا قَائِماً فِي وَقْتِهَا كَمَا فَاتَتْكَ فَإِنَّ اللَّهَ يُجِيبُكَ لِطَاعَتِكَ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ فَسَأَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ اللَّهَ عَزَّ اسْمُهُ فِي رَدِّ الشَّمْسِ فَرُدَّتْ عَلَيْهِ حَتَّى صَارَتْ فِي مَوْضِعِهَا مِنَ السَّمَاءِ وَقْتَ الْعَصْرِ فَصَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) صَلَاةَ الْعَصْرِ فِي وَقْتِهَا ثُمَّ غَرَبَتْ فَقَالَتْ أَسْمَاءُ أَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْنَا لَهَا عِنْدَ غُرُوبِهَا صَرِيراً كَصَرِيرِ الْمِنْشَارِ فِي الْخَشَبَةِ.

 

و كان رجوعها عليه بعد النبي (صلی الله علیه و آله)

أَنَّهُ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَعْبُرَ الْفُرَاتَ بِبَابِلَ اشْتَغَلَ كَثِيرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِتَعْبِيرِ دَوَابِّهِمْ وَ رِحَالِهِمْ وَ صَلَّى (علیه السلام)  بِنَفْسِهِ فِي طَائِفَةٍ مَعَهُ الْعَصْرَ فَلَمْ يَفْرُغِ النَّاسُ مِنْ عُبُورِهِمْ حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَفَاتَتِ الصَّلَاةُ كَثِيراً مِنْهُمْ وَ فَاتَ الْجُمْهُورَ فَضْلُ الِاجْتِمَاعِ مَعَهُ فَتَكَلَّمُوا فِي ذَلِكَ فَلَمَّا سَمِعَ كَلَامَهُمْ فِيهِ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى رَدَّ الشَّمْسِ عَلَيْهِ لِيَجْتَمِعَ‏ كَافَّةُ أَصْحَابِهِ عَلَى صَلَاةِ الْعَصْرِ فِي وَقْتِهَا فَأَجَابَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى رَدِّهَا عَلَيْهِ فَكَانَتْ‏ فِي الْأُفُقِ عَلَى الْحَالِ الَّتِي تَكُونُ عَلَيْهَا وَقْتَ الْعَصْرِ فَلَمَّا سَلَّمَ بِالْقَوْمِ غَابَتْ فَسُمِعَ لَهَا وَجِيبٌ‏  شَدِيدٌ هَالَ النَّاسَ ذَلِكَ وَ أَكْثَرُوا مِنَ‏ التَّسْبِيحِ وَ التَّهْلِيلِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ الْحَمْدِ لِلَّهِ عَلَى نِعْمَتِهِ الَّتِي ظَهَرَتْ فِيهِمْ‏.

و سار خبر ذلك في الآفاق و انتشر ذكره في الناس و في ذلك يقول السيد بن محمد الحميري رحمه الله:

ردت عليه الشمس لما فاته‏               وقت الصلاة و قد دنت للمغرب‏

حتى تبلج نورها في وقتها                   للعصر ثم هوت هوي الكوكب‏

و عليه قد ردت ببابل مرة                 أخرى و ما ردت‏  لخلق معرب‏

إلا ليوشع أو له من بعده‏                  و لردها تأويل أمر معجب ‏(3)

از معجزاتى كه ذات اقدس حضرت بارى تعالى به دست حضرت امام على (علیه السّلام) ظاهر كرد رد الشمس است كه همه علما و مورّخان و سرايندگان به نظم و نثر انتشار داده اند و اين واقعه دو مرتبه براى حضرت امام على (علیه السّلام) اتفاق افتاد. يكى در زمان پيغمبر (صلی الله علیه و آله) و ديگرى پس از ایشان.

 رد الشمس در بار اول آن گونه كه اسماء و ام سلمه و جابر انصارى و ابو سعيد خدرى و عده ديگری روايت كرده ‏اند، چنين است كه حضرت پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در منزل خود بود و حضرت امام على (علیه السّلام) هم حضور داشت همان دم برای جبرئيل وحى الهى نازل شد. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) سر مبارك خود را روى پاى حضرت امام على (علیه السّلام) گذارد و سر برنداشت تا هنگامى كه آفتاب غروب نمود حضرت امام على (علیه السّلام) كه نماز عصر را به جا نياورده بود بى ‏اندازه پريشان شد، زيرا نه مي توانست سر پيغمبر را از روى زانوى خود بردارد و نه مى‏توانست نماز را به طور معمول به جا آورد. چاره نداشت جز اينكه همچنان كه نشسته است با اشاره ركوع و سجود را به عمل آورد.

پيغمبر(صلی الله علیه و آله) پس از آنكه از آن حالت به خود آمد به حضرت امام علی (علیه السّلام) فرمود نماز عصرت قضا شد. عرض كرد چاره جز اين نداشتم زيرا حالت وحيى كه براى شما پيش ‏آمده بود مرا از انجام وظيفه بازداشت.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود اينك از خدا بخواه تا خورشيد را به جاى اول برگرداند تا نمازت را به وقت خودش به جای آورى. خدا دعاى ترا مستجاب مى‏كند، زیرا از خدا و رسول او اطاعت كردى.

حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) حسب الامر از خدا چنان درخواستى كرد. دعاى او مستجاب شد و خورشيد به محلى بازگشت كه مي توان نماز عصر را خواند. حضرت امام على (علیه السّلام) نماز عصر را در وقت خود به جا آورد آنگاه خورشيد غروب نمود.

اسماء گويد سوگند به خدا هنگامى كه خواست غروب كند، صدایى ارّه مانند كه بر چوب كشيده‏ مى ‏شود از آن به گوش ما رسيد.

 

مرتبه دوم كه پس از رحلت پيغمبر (صلی الله علیه و آله) براى آن حضرت رد الشمس اتفاق افتاد. واقعه از اين قرار بود كه وقتى در بابل تشريف داشت و مى‏ خواست از فرات عبور كند، عده بسيارى از يارانش به عبور دادن مركبها و توشه ‏ها از آب فرات اشتغال داشتند. آن حضرت با گروهى از اصحاب نماز عصر را خواند و مردم هنوز از كار عبور از فرات فارغ نشده بودند كه خورشيد غروب كرد در نتيجه نماز عصر عده بسيارى قضا شد و از نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند و در اين خصوص با آن جناب به گفتگو پرداختند. حضرت امام على (علیه السّلام) كه اصحاب خود را اين گونه نگران ديدند از خداى متعال درخواست كردند تا خورشيد را به محل اول خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداى متعال دعاى ایشان را اجابت كرد و در افق وقت عصر ظاهر شد و چون مردم از سلام نماز فارغ شدند خورشيد غروب كرد و صداى عجيب هولناكى به گوش رسيد كه مردم ترسيدند و به تسبيح و تهليل و استغفار پرداختند و از خدا سپاسگزارى نمودند كه چنين نعمتى به آنها ارزانى داشت. اين خبر در عالم منتشر شد و همه جا نقل مجالس بود.

 

سيد حميرى در اين باره چنين سروده است:

ردت عليه الشمس لما فاته‏               وقت الصلاة و قد دنت للمغرب

‏ چون نماز عصر او قضا شد و آفتاب غروب كرد دوباره به حال اول برگشت.

 

حتى تبلج نورها في وقتها                 للعصر ثم هوت هوي الكوكب

‏ و نور خورشید در هنگام عصر را نمودار ساخت و سپس چون ستاره كه سقوط كند؛ غروب نمود.

 

و عليه قد ردت ببابل مرة                 أخرى و ما ردت‏  لخلق معرب

‏ و بار ديگر در بابل نيز همين قضيه اتفاق افتاد و دیگر برای هیچ بنده خورشید باز نگشت.

 

إلا ليوشع أو له من بعده‏                  و لردها تأويل أمر معجب‏

مگر براى يوشع بن نون و پس از آن براى حضرت امام  على (علیه السّلام) و آرى رد شمس از امر عجيبى حكايت مى‏كند.(4)

 

در کتاب من لا يحضره الفقيه، اعلام الوری، كشف الغمة في معرفة الأئمة، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام)، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات كشف الغمة في معرفة الأئمة، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات آمده است که معجزه ردّ الشمس دو بار برای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) رخ داده است. بار اول در حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و بار دوم پس از رسول الله(صلی الله علیه و آله) رخ داده است.(5) در اینجا نقل اعلام الوری در این باره ذکر می شود:

أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ وَ أُمُّ سَلَمَةَ زَوْجُ النَّبِيِّ (ص) وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ فِي جَمَاعَةٍ مِنَ الصَّحَابَةِ أَنَّ النَّبِيَّ كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَنْزِلِهِ وَ عَلِيٌّ (ع) بَيْنَ يَدَيْهِ إِذْ جَاءَ جَبْرَئِيلُ يُنَاجِيهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا تَغَشَّاهُ الْوَحْيُ تَوَسَّدَ فَخِذَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمْ يَرْفَعْ رَأْسَهُ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ وَ صَلَّى صَلَاةَ الْعَصْرِ جَالِساً بِالْإِيمَاءِ فَلَمَّا أَفَاقَ النَّبِيُّ (ص) قَالَ لَهُ ادْعُ اللَّهَ لِيَرُدَّ عَلَيْكَ الشَّمْسَ فَإِنَّ اللَّهَ يُجِيبُكَ لِطَاعَتِكَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي رَدِّ الشَّمْسِ‏ فَرُدَّتْ عَلَيْهِ حَتَّى صَارَتْ فِي مَوْضِعِهَا مِنَ السَّمَاءِ وَقْتَ الْعَصْرِ فَصَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الصَّلَاةَ فِي وَقْتِهَا ثُمَّ غَرَبَتْ وَ قَالَتْ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْنَا لَهَا عِنْدَ غُرُوبِهَا صَرِيراً كَصَرِيرِ الْمِنْشَارِ فِي الْخَشَبِ‏.

 و أما الثانية أنه:

لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَعْبُرَ الْفُرَاتَ بِبَابِلَ اشْتَغَلَ كَثِيرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِتَعْبِيرِ دَوَابِّهِمْ وَ رِحَالِهِمْ وَ صَلَّى بِنَفْسِهِ فِي طَائِفَةٍ مَعَهُ الْعَصْرَ فَلَمْ يَفْرُغِ النَّاسُ عَنْ عُبُورِهِمْ حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ وَ فَاتَ كَثِيراً مِنْهُمُ الصَّلَاةُ وَ فَاتَ جُمْهُورَهُمْ فَضْلُ الْجَمَاعَةِ فَتَكَلَّمُوا فِي ذَلِكَ فَلَمَّا سَمِعَ كَلَامَهُمْ فِيهِ سَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَدَّ الشَّمْسِ عَلَيْهِ فَأَجَابَهُ بِرَدِّهَا عَلَيْهِ فَكَانَتْ فِي الْأُفُقِ عَلَى الْحَالِ الَّتِي تَكُونُ وَقْتَ الْعَصْرِ فَلَمَّا سَلَّمَ بِالْقَوْلِ غَابَتْ فَسُمِعَ لَهَا وَجِيبٌ شَدِيدٌ.(6)

از جمله اخبارى كه مورد توجه واقع شده و به طور مستفيض رسيده است و شعراء آن را به نظم آورده‏اند، قضيه مراجعت آفتاب است پس از اينكه در افق مغرب ناپديد شد، برگشتن آفتاب براى حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) دو مرتبه اتفاق افتاده است، يك بار در زمان حيات حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) واقع شد و ديگرى پس از رحلت آن حضرت.

اسماء بنت عميس و ام سلمه زوجه حضرت رسول(صلى اللَّه عليه و آله) و جابر بن عبد اللَّه و ابوسعيد خدرى و گروهى از اصحاب آن حضرت روايت مي كنند كه: روزى حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) در منزل خود بودند و حضرت علي (عليه السّلام) هم مقابل آن جناب ايستاده بودند، در اين هنگام جبرئيل خدمت پيغمبر(صلی الله علیه و آله) رسيدند و با ایشان به گفتگو پرداختند، هنگامى كه حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) را وحى فرا گرفت سر مباركشان را روى زانوى حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) گذاشتند.

حضرت خاتم النبيين(صلى اللَّه عليه و آله) همچنان سرش بر زانوى حضرت علي (عليه السّلام) بود تا آنگاه كه آفتاب غروب كرد و حضرت امير المؤمنين(عليه السّلام) در آخرين لحظات غروب آفتاب همان طور كه نشسته بودند با اشاره نماز خود را اداء كردند.

هنگامى كه پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) به هوش آمدند به حضرت علي (عليه السّلام) فرمودند: اكنون از خداوند بخواه تا آفتاب را برایت برگرداند، خداوند آفتاب را براى تو مراجعت خواهد داد، زيرا كه تو از خداوند و رسولش فرمان بردارى كرده ‏اى، حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) هم از خداوند خواستار شدند تا آفتاب را پس از اينكه در افق فرو رفته بود براى او برگرداند.

در اين هنگام پروردگار دعاى علي (عليه السّلام) را اجابت فرمود و قرص خورشيد پس از فرو رفتن در افق مراجعت كرد، حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) نماز عصر را خواندند و بعد از اين بار ديگر در افق ناپديد شد، اسماء بنت عميس گويد: به خداوند سوگند ما در هنگام غروب آفتاب صداى مخصوصى مثل اينكه چوبى را به وسيله ارّه مي برند؛ شنيديم.

مرتبه دوم كه آفتاب براى آن حضرت مراجعت كرد در زمانی بود كه: حضرت اميرالمومنین (عليه السّلام) تصميم گرفتند از فرات عبور كنند، گروه زيادى از ياران آن جناب به عبور دادن چهارپايان و وسائل زندگى خود مشغول شدند و حضرت علي (عليه السّلام) به اتفاق چند نفر از اصحابش نماز عصر را خواندند.

در اين هنگام كه هنوز مردم به عبور دادن وسائل زندگى خود بودند، آفتاب غروب كرد و نماز عده‏اى از آنان فوت شد و گروهى نيز از فضل نماز جماعت محروم شده بودند، مردم در اين موضوع با هم سخن مي گفتند، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) گفتار آنان را شنيد و از خداوند خواست تا خورشيد را برگرداند.

خداوند متعال دعاى آن حضرت را اجابت فرمود و خورشيد پس از ناپديد شدن مراجعت كرد و حضرت بار ديگر به اتفاق يارانش نماز خواندند و چون سلام دادند آفتاب بلافاصله ناپديد شد و خورشيد در هنگام غروب صداى شديدى نمود و مردم هم آن صدا را شنيدند.(7)

 

در کتاب اثبات الوصية واقعه ردّ الشمس برای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را چنین روایت می کند:

«و روي أن أمير المؤمنين (عليه السّلام) مر بأرض بابل و قد غابت الشمس و اشتبكت النجوم فنزل و جثا على ركبتيه و دعا ما شاء اللّه أن يدعو، فرجعت الشمس بيضاء نقية حتى صلّى العصر ثم انقضت كما ينقض الكوكب حتى غابت و عاد الظلام.

و قد روي انما ردّت عليه في حياة السيد رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) بمكّة و كان رسول اللّه(صلّى اللّه عليه و آله) موعوكا فوضع رأسه في حجره و حضر وقت العصر فلم يزل من موضعه حتى انتبه فقال (صلّى اللّه عليه و آله): اللّهم ان كان عليّا في طاعتك فرد عليه الشمس. فردّها اللّه عز و جل بيضاء نقية حتى صلّى ثم غربت.»(8)

«آفتاب در زمان حيات پيغمبر خدا (صلى اللّه عليه و آله) در مكّه معظّمه (آن موقعى كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تبى عارض شده بود و سر خود را در دامن على (عليه السّلام) نهاده بود) براى حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) برگشت. وقت نماز عصر رسيد، على از جاى خود بلند نشد تا اينكه پيغمبر(صلى اللّه عليه و آله) بيدار شد، پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله) گفت: پروردگارا على مشغول طاعت تو بوده است پس تو هم آفتاب را براى على برگردان. خداى رئوف آفتاب را در حالی كه سفيد بود برگردانيد تا على نماز خواند آنگاه غروب كرد.»(9)

 

در کتاب بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(صلى الله عليهم) با کمی تفاوت از نقلهای آورده شده درباره واقعه ردّالشمس حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چنین آمده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ [بْنِ‏] مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جُوَيْرِيَةَ بْنِ مُسْهِرٍ قَالَ: أَقْبَلْنَا مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) مَنْ قَتْلِ الْخَوَارِجِ حَتَّى إِذَا قَطَعْنَا فِي أَرْضِ بَابِلَ حَضَرَتْ صَلَاةُ الْعَصْرِ قَالَ فَنَزَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ نَزَلَ النَّاسُ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْضَ مَلْعُونَةٌ وَ قَدْ عُذِّبَتْ مِنَ الدَّهْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ هِيَ إِحْدَى الْمُؤْتَفِكَاتِ وَ هِيَ أَوَّلُ أَرْضٍ عُبِدَ فِيهَا وَثَنٌ إِنَّهُ لَا يَحِلُّ لِنَبِيٍّ وَ لِوَصِيِّ نَبِيٍّ أَنْ يُصَلِّيَ فِيهَا فَأَمَرَ النَّاسَ فَمَالُوا عَنْ جَنْبَيِ الطَّرِيقِ يُصَلُّونَ وَ رَكِبَ بَغْلَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَضَى عَلَيْهَا قَالَ جُوَيْرِيَةُ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَأَتْبَعَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَأُقَلِّدَنَّهُ صَلَاةَ الْيَوْمِ قَالَ فَمَضَيْتُ خَلْفَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صرنا [جُزْنَا] جِسْرَ سُورَا حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ قَالَ فَسَبَبْتُهُ أَوْ هَمَمْتُ أَنْ أَسُبَّهُ قَالَ فَقَالَ يَا جُوَيْرِيَةُ أَذِّنْ قَالَ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَزَلَ نَاحِيَةً فَتَوَضَّأَ ثُمَّ قَامَ فَنَطَقَ بِكَلَامٍ لَا أَحْسَبُهُ إِلَّا بِالْعِبْرَانِيَّةِ ثُمَّ نَادَى بِالصَّلَاةِ فَنَظَرْتُ وَ اللَّهِ إِلَى الشَّمْسِ قَدْ خَرَجَتْ مِنْ بَيْنِ جَبَلَيْنِ لَهَا صَرِيرٌ فَصَلَّى الْعَصْرَ وَ صَلَّيْتُ مَعَهُ قَالَ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنْ صَلَاتِهِ عَادَ اللَّيْلُ كَمَا كَانَ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا جُوَيْرِيَةَ بْنَ مُسْهِرٍ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ‏ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ»‏ فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ بِاسْمِهِ الْعَظِيمِ فَرَدَّ عَلَيَّ الشَّمْسَ.(10)

احمد بن محمد از حسین بن سعید از عبد الله بن بحر از عبد الله بن مسکان از ابوبصیر از ابوالمقدام از جویریه بن مسهر گوید: به همراه حضرت امیرالمؤمنین (عليه السّلام) از جنگ با خوارج باز می‌گشتیم تا اینکه به زمین بابِل رسیدیم. ایشان از اسب پیاده شد، دیگران نیز پیاده شدند. سپس فرمود: این زمینِ ملعونی است که سه بار در طول زمان بر آن بلا نازل شده است. اینجا اولین سرزمینی است که در آن بت پرستیده شد. همانا برای هیچ پیامبری و بر هیچ جانشین پیامبری جایز نیست که در این مکان نماز بخواند. پس هرکس می‌خواهد در این مکان نماز بخواند مختار است اما من نمی خوانم. پس مردم به اطراف رفته و نماز گذاردند و امام سوار بر مرکب رسول خدا شده و رفت. من به دنبال ایشان رفتم و قسم خوردم تا در این امر به ایشان اقتدا کنم. آفتاب غروب کرد. پس از مدتی امام فرمود: جویریه، اذان بگو. گفتم اطاعت می کنم. پس امام به سمتی رفت و وضو گرفت و جملاتی را به زبان عبری بر زبان آورد. به خدا قسم خورشید را دیدم که از بین دو کوه طلوع کرد. پس نماز عصر را اقامه کرد و من نیز به ایشان اقتدا نمودم. وقتی نماز ما تمام شد دوباره خورشید غروب نمود به همان حالی که بود‌. سپس حضرت فرمود: ای جویریه، خدا می فرماید: «خدا را با نام اعظمش بخوانید.(سوره مبارکه واقعه، آیه 96)» همانا من به واسطه اسم اعظم خدا او را خواندم‌، پس خورشید را برایم برگرداند‌.

 

مناقب آل ابی طالب علیهم السلام از ابن شهر آشوب در فصل اطاعت از جمادات از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) منابع ذیل از عامه و خاصه را برشمرده است که واقعه درباره بازگشت خورشید برای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را نقل کرده اند:

«روى أبو بكر بن مردويه في المناقب و أبو إسحاق الثعلبي في تفسيره و أبو عبد الله بن مندة في المعرفة و أبو عبد الله النطنزي في الخصائص و الخطيب في الأربعين و أبو أحمد الجرجاني في تاريخ جرجان رد الشمس‏ لعلي (ع) و لأبي بكر الوراق كتاب طرق من روى رد الشمس‏ و لأبي عبد الله الجعل مصنف في جواز رد الشمس‏ و لأبي القاسم الحسكاني مسألة في تصحيح رد الشمس‏ و ترغيم النواصب الشمس و لأبي الحسن الشاذان كتاب بيان رد الشمس‏ على أمير المؤمنين.»(11)

 ابوبکر بن مردودیه در المناقب و ابواسحاق ثعلبی در تفسیرش و ابن مندة در کتاب المعرفة و نطنزی در کتاب خصائص، خطیب خوارزمی در کتاب اربعین، جرجانی در تاریخ جرجان، ردّ الشمس برای حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) را نقل کردند و ابوبکر وراق کتابی دارد که به اسنادش، رد الشمس را نقل کرده است و ابی عبدالله الجعل، تالیفی در جواز ردّ الشمس دارد. حسکانی بحثی در صحت ردّالشمس و‌ ردی بر دشمنان و مخالفین این موضوع دارد. ابی الحسن شاذان نیز کتابی در مساله ردّ الشمس برای حضرت دارد.

«فقيه شافعى ابن مغازلى در كتاب «المناقب» به سند خود روايت كرده است كه پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) سرش در دامن على (عليه السلام) بود كه وحى بر او نازل شد و على هنوز نماز عصر را نخوانده بود تا آفتاب غروب كرد. پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) عرض كرد خدايا على (عليه السّلام) بر طاعت تو و رسولت بود، آفتاب را براى او برگردان (تا نماز عصرش را بخواند) راوى مى‏گويد: پس ديدم آفتاب طلوع كرد بعد از آنكه غروب كرده بود.

 

باز «ابن مغازلى» در «المناقب» از «ابو رافع» روايت كرده كه گفت: آفتاب پس از آنكه غروب كرده بود، براى على (عليه السلام) برگردانده شد به جايى كه وقت نماز عصر بود پس على (عليه السلام) به نماز ايستاد و نماز عصر را به جا آورد، و چون از نماز فارغ شد آفتاب غروب كرد و ستاره ‏ها نمايان شدند.» (12)

در کتب دیگری از جمله الکافی، من لا يحضره الفقيه، خصائص الأئمة عليهم السلام، الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام و الخرائج و الجرائح، أمالي المرتضى، عيون المعجزات، الأمالي طوسي، مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، الإحتجاج على أهل اللجاج، الفضائل ابن شاذان القمي، نهج الحق و كشف الصدق، إرشاد القلوب إلى الصواب، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات و دلائل الصدق لنهج الحق واقعه ردّالشمس برای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و جایگاه و منزلت والای آن حضرت در نزد پروردگار شرح داده شده است.(13)

 

پی نوشتها

(1)من لا يحضره الفقيه، جلد‏1، صفحه 203

(2) من لا يحضره الفقيه، جلد ‏1، صفحه 301 – 300

‏(3)الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، جلد اول، صفحه 345 – 347

(4)الارشاد، صفحات 333 -336

(5) من لا يحضره الفقيه، جلد‏1، صفحه 204 - كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد‏1، صفحه 282- كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام)، صفحه 113 – 112 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد ‏1، صفحه 275

(6) إعلام الورى بأعلام الهدى، صفحه 179 – 178

(7)زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، صفحه 260 – 259

(8) إثبات الوصية، صفحه153

(9) إثبات الوصية، مترجم انصاریان، صفحه 276

(10)بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد ‏1، صفحه 217 - بحار الأنوار، جلد‏41، صفحه 178

(11) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد ‏2، صفحه 316

(12) الطرائف، ترجمه داود إلهامى، صفحه 228

(13) الكافي، جلد چهارم، صفحات 561 – 562 - من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 205 - 203 - خصائص الأئمة عليهم السلام، صفحه 56 -57 - الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام ابن شاذان القمي، ص169 - الخرائج و الجرائح ؛ ج‏1 ؛ ص156- 155 -أمالي المرتضى، جلد‏2، صفحه 340 - عيون المعجزات، صفحه 9 – 7 –  الأمالي طوسي، صفحه 672 – 671 - مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، صفحه 8 - روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، جلد‏1، صفحه 129 - الإحتجاج على أهل اللجاج، جلد‏1، صفحه 120 - الفضائل ابن شاذان قمي، صفحه 69 – 68 – نهج الحق و كشف الصدق، صفحه 223 - إرشاد القلوب إلى الصواب، جلد‏2، صفحه 228 – 227 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، جلد‏1، صفحه 256 - دلائل الصدق لنهج الحق، جلد‏6، صفحه 199

 

منابع

- قرآن کریم

- اثبات الوصية، على بن حسين مسعودى، ‏قم‏، انصاريان، 1384 / 1426

- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، محمد بن حسن شيخ حر عاملى،  5جلد، بيروت،اعلمى، چاپ: اول، 1425 ق.

- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، احمد بن على طبرسى، 2جلد، مشهد، نشر مرتضى، چاپ: اول، 1403 ق.

- إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن محمد ديلمى،  2جلد، قم، الشريف الرضي، چاپ: اول، 1412ق.

- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد مفيد، 2جلد قم، كنگره شيخ مفيد، 1413 ق.

- الإرشاد، محمد بن محمد مفيد، ترجمه ساعدى‏، مترجم: محمد باقر ساعدى خراسانى، تهران‏، اسلاميه‏، 1380ش.

- إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، 1جلد، تهران، اسلاميه، چاپ: سوم، 1390ق.

- الأمالي (للطوسي)، محمد بن الحسن طوسى، 1جلد، قم، دار الثقافة، چاپ: اول، 1414ق.

- أمالي المرتضى (غرر الفوائد و درر القلائد)، على بن حسين علم الهدى، 2جلد، قاهره، دار الفكر العربي، چاپ: اول، 1998 م.

- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم،‏ محمد بن حسن‏ صفار، محقق و مصحح: محسن بن عباسعلى‏ كوچه باغى، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404ق‏.

- ترجمه إثبات الوصية، على بن حسين مسعودى، مترجم: محمد جواد نجفى، تهران‏، اسلاميه، 1362ش‏‏.

- الخرائج و الجرائح‏، سعيد بن هبة الله قطب الدين راوندى، قم، ‏مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، 1409ق‏.

- خصائص الأئمة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام)، محمد بن حسين‏ شريف الرضى، محقق و مصحح: محمد هادى‏ امينى، مشهد، آستان قدس رضوى، ‏1406ق‏.

- دلائل الصدق لنهج الحق، محمد حسن مظفر نجفى، 6 جلد، قم، موسسة آل البيت، چاپ: اول، 1422 ق.

- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، محمد بن احمد فتال نيشابورى، 2جلد، قم، رضى، چاپ: اول، 1375 ش.

- الروضة في فضائل أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليهما السلام، أبو الفضل شاذان بن جبرئيل‏ ابن شاذان قمى، محقق و مصحح: على‏ شكرچى، قم‏، مكتبة الأمين‏، چاپ: اول‏،423 ق‏.

- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى، تهران، اسلاميه، چاپ اول، 1390ق.

- الطرائف، على بن موسى ابن طاووس، ترجمه داود إلهامى، قم ،نويد اسلام، چاپ دوم، 1374ش.

- عيون المعجزات، حسين بن عبد الوهاب، 1جلد، قم، مكتبة الداورى، چاپ: اول، بى تا.

- الفضائل، ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئيل، 1جلد، قم، رضى، چاپ: دوم، 1363ش.

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم، 1407ق.

- كشف الغمة في معرفة الأئمة، على بن عيسى اربلى، 2جلد، تبريز، بنى هاشمى، چاپ: اول، 1381ق.

- كشف اليقين فى فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام)، علامه حلى، حسن بن يوسف بن مطهر، 1جلد، تهران، وزارت ارشاد، چاپ: اول، 1411 ق.

- مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة من ولده عليهم السلام من طريق العامة، محمد بن احمد ابن شاذان،  1جلد، قم، مدرسة الإمام المهدى (عجّل اللة تعالى فرجة الشريف)، چاپ: اول، 1407ق.

- من لا يحضره الفقيه‏، محمد بن على‏ ابن بابويه، مترجم: على اكبر غفارى، محمد جواد غفارى و صدر بلاغى، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، تهران، چاپ: اول‏،1367ش‏.

- من لا يحضره الفقيه‏، محمد بن على‏ ابن بابويه، محقق و مصحح: على اكبر غفارى، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ: دوم‏، 1413ق.‏

- مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، محمد بن على ابن شهر آشوب مازندرانى، قم، علامه، 1379ق.

- نهج الحقّ و كشف الصدق، علامه حلى، حسن بن يوسف، 1جلد، بيروت، دار الكتاب اللبناني، 1982م.

المرفقات

: فاطمه ابوحمزه