خطبه دوم نماز جمعه کربلاء به امامت سید احمد صافی در تاریخ هفتم ذی الحجه 1440 هجری برابر با هجدهم مردادماه 1398 شمسی

خواهران و برادران مجموعه مسائلی را خدمت شما عرض می کنم... در واقع این مسائل مجموعه سئوالاتی هستند.  بسیاری از برادران عزیز صاحبان تخصص و مدارک معتبر، عموم مردم و صاحبان مشاغل و تقریبا همه اقشار اجتماعی موجود در کشور در حالی (نزد ما) می آیند که مجموعه سوالاتی (را در ذهن) دارند که برخی از این سوالات، سوالاتی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اداری است. انصافا اکثر این سوالات، سوالاتی مشروع وقانونی است که به گوش آنهایی که می توانند تاثیری بر وضع موجود دهند، نمی رسد. طبیعتا این سوالات رنج هایی را با خود به همراه دارد که قطعا درست نیست این سوالات به همین شکل باقی بمانند و لازم است تا رنج ودرد مردم نیز از بین برود. در واقع ما دریافتیم که بهتر است این سوالات از روی کاغذ و تماسهای تلفنی به طور علنی مطرح شوند. این سوالات خودبه خود بیانگر خواسته های مردم، ملت و شایستگی های آنها است. سوالاتی که نیازمند پاسخگویی است. این سوالات در مقابل تصمیم گیرندگان وآنهایی که راه حل مشکلات در دستان آنهاست، مطرح می شود... هر شخصیت اقتصادی، سیاسی، اداری، اجتماعی و عشایری ونهایتا اگر راه حلی برای این سوالات پیدا نشود، این سوالات همچنان باقی خواهند ماند. من این سوالات را مطرح می کنم سوالاتی که از واقعیت جامعه و زندگی ما نشأت می گیرد و طبیعتا هر مسوولی که خود را در مقام پاسخگویی به این سوالات می بیند، باید با سینه ای گشاده از این سوالات استقبال کند. همانطور که گفتم این سوالات، سوالات عمومی هستند که هر چیزی اعم از سوالات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اداری را در برمی گیرند. بله محور مرکزی این سوالات این است که شهروند احساس ظلم می کند و در نتیجه آرزو دارد که به سوالاتش پاسخ داده شود. سوال اول این است که: برخی سوال می کنند که، ما به عنوان ملت عراق آیا افقی برای حل مشکلات ما وجود دارد یا خیر؟! من می گویم خیلی صریح با شما صحبت می کنم. آیا افقی هست؟ آیا نوری هست؟ آیا زمان بندی برای حل مشکلات ما هست یا خیر؟! چرا ما همیشه با مشکلات مواجه هستیم؟ چرا ما همیشه در رنجیم؟ یعنی آیا زمان آن نرسیده که ما به عنوان یک ملت آسوده خاطر باشیم و به ساده ترین حقوق طبیعی ما در زندگی روزمره مان پاسخ داده شود؟ تا کی باید راحتی را نبینیم؟ تا کی باید امیدوار باشیم، امروز و فردا جوانان ما پیر می شوند و مردم ما می میرند و کودکان ما جوان می شوند اما همچنان مشکلات ما حل نشده باقی است! این مشکل تا کجا؟! درواقع این سوالی است که ما از پاسخ به آن عاجزیم! اما باید در این باره صحبت کنیم. ما خواهان داشتن یک زندگی خوب هستیم. ما به کشورهای همسایه سفر کردیم ودیدیم که این کشورها حداقل امکانات کشور ما را دارند، اما فرق بین ما و آنها درچیست و چرا آنها به سیستمی پایبندند اما ما نیستیم؟ به عنوان یک نهاد دولتی صحبت می کنم و این اندازه حرف زدن، سیاسی تلقی نمی شود. چرا دولت، مردم را بر اساس گرایش واقعی عشق به کشور، تربیت نمی کند؟چرا؟! چرا الان ما صدها هزار انسان توانمند در اختیار داریم اما اینها را جذب نمی کنیم و با آنها نمی نشینیم و نمی گوییم که ای عقلای شریف عراقی چرا مشکلات را حل نمی کنید؟ چرا یک شهروند عراقی الان به این مساله فکر می کند که باید از عراق خارج شود. خستگی تا کی؟ ما به عنوان یک ملت، چه فرصت هایی را می توانیم به دست آوریم؟ دائما می دویم ودائما در ترس و وحشتیم. پروژه ای که به لحاظ رسانه ای مقابل ما است این است که ما در هراسیم... به لحاظ رسانه ای ما در شک و تردید به سر می بریم، و ما چرا در بی خیالی به سر می بریم. این بی خیالی به چه دلیلی است چرا ما این وضعیت را در عراق داریم؟! کمبود امکانات، هرگز، کمبود ذهن فعال، هرگز، کمبود مساحت، هرگز، پس منشأ این مشکلات چیست؟! توطئه هایی از سوی همه جهان وجود دارد تا بفهمیم، ای مردم به ما بگویید که مشکل از کجاست؟! دادن شعارها گاه و بیگاه عاقلانه نیست. مثلا زمانی که به زمان انتخابات نزدیک می شویم می بینیم که عزیزترین چیز (برای نامزدها) مردم و شهروندان هستند و به محض اینکه انتخابات به پایان می رسد این شهروند بیچاره از جایی که هست به جای بدتری سقوط می کند! مشکل کجاست؟ در واقع به دنبال مشکل هستیم. برادران من این سخنان حرفها و رنجهای مردم ما است ما به کجا می رویم و راه حل چیست؟ مرجعیت عالی دینی از سالها پیش بر مساله مبارزه با فساد تاکید کردند. مردم می گویند ما سخنرانی ها، بیانات و سخنان مرجعیت را می شنویم که می گوید فساد از سالها پیش در نهادهای دولتی گسترش یافته اما چرا این فساد هم چنان وجود دارد؟! مسوول این دست از امور کیست؟ چرا ما باید همیشه منتظر باشیم و صبر کنیم؟ مسوولان کجا هستند؟ متصدیان امر کجایند؟ آیا این مساله، مساله حائز اهمیت برای کشور نیست؟ ثروتهای کشور کجا رفته؟! و من به عنوان یک شهروند چرا وجود این سرمایه ها را احساس نمی کنم؟رقمهای وحشت انگیزی از سرقت و فساد را در اختیار من قرار می دهند، چرا؟؟ هنگامی که گفتگو می کنیم، می بینیم که جوانانی که اکنون به عمر پنجاه سال رسیده اند، کل سالهای زندگی خود را در مشکلات رژیم گذشته، جنگها، اقتصاد نابسامان، تحریم ها و اکنون در اوضاع جنگ و قتل و رویارویی با داعش گذرانده اند. نتیجه چیست؟ این کلام صریح وواضح است، آیا نباید کسانی که زمام دار امور کشور هستند به اقدامی جدی همت بگمارند؟  اکنون مشکلاتی دیگر هم هست که آنها را بیان نمی کنم، مردم می خواهند کمی راحت باشند.  مشکلات جوانان زیاد است، برخی از جوانان می گویند می خواهیم کسی به ما اهتمام بورزد، می گویند ما فکر و ایده هایی داریم اما کسی به حرفهای ما گوش نمی دهد، می گویند ما روزانه پنج هزار دینار در جیب نداریم، این جوانان آرزو و امید دارند وبا نظر به اینکه هجده سال از عمر خود را در تحصیل گذرانده اند، هیچ اهتمامی به آنها نمی شود. چرا این امیدها و آرزوها در کشور به حقیقت نمی پیوندد.  سئوالی دیگر.  استانی در عراق به کشاورزی معروف است و محصولات زراعی را به تمامی شهرهای کشور عراق صادر می کند، چرا نباید از هویت این شهر محافظت کرد؟ چرا نباید به زمینه های کشاورزی در کشور اهمیت داد؟ یکی از شهروندان می گوید که من کشاورزی و فعالیت در باغ و مزرعه را دوست دارم و از کشاورزی امرار معاش می کنم، این شخص می گوید که هر وقت بخواهم محصولاتم را به بازار عرضه کنم، مرزها را باز می کنند و می بینم که محصولات کشاورزی از کشورهای خارجی کل بازار را پر کرده، چه کسی مسئول این مشکل است؟ شهروند می گوید که به کشاورزی علاقه دارد و از این راه امرار معاش می کند، چه کسی مسئول است؟  در سال بعد این شهروند از کشاورزی دست می کشد و این کشور کشوری حاصلخیز است، آب فراوان دارد، چرا باید این کشور به کشوری صحرایی و بدون کشت تبدیل شود؟  دهها سئوال دیگر نیز است که در خطبه های آینده آنها را مطرح می کنیم، انصافا این سئوالات، سئوالاتی هستند که باید پاسخ داده شوند.  از خداوند منان مسئلت داریم که خیر را در این کشور رقم بزند و بدی را از این کشور دور نماید و همچنین قبولی طاعات را برای حجاج بیت الله الحرام و بازگشت به سلامتی آنان را خواستاریم والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

پیوست ها