وقایع صبح عاشورا (1)

طلوع فجر هیچ روزی در روزگار خونبارتر و مصیبت بارتر از روز عاشورا نبوده است. زبان را یارای ذکر مصائبی که در آن روز بر اهل بیت عصمت (علیهم السّلام) رفته نیست و سخن در شرح آن فجایع گنگ و الکن است و تقریرات درباره محنتها و رنجهای وارد شده در روز عاشورا به خاندان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نارسا و قاصر است.

حضرت امام سجاد (علیه السّلام) درباره مصائب و محنتهای روز عاشورا فرموده اند:

«حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَمَدَانِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ قَالَ: نَظَرَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَاسْتَعْبَرَ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَشَدَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) مِنْ يَوْمِ أُحُدٍ قُتِلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ بَعْدَهُ يَوْمَ مُؤْتَةَ قُتِلَ فِيهِ ابْنُ عَمِّهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ (ع) وَ لَا يَوْمَ كَيَوْمِ الْحُسَيْنِ (ع)  ازْدَلَفَ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ يُذَكِّرُهُمْ فَلَا يَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْياً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً ثُمَّ قَالَ (ع) رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.(1)

ابوعلی احمد بن زیاد همدانی رضوان الله علیه از علیبن ابراهیم بن هاشم از محمد بن عیسی بن عبید یقطینی از یونس بن عبدالرحمن از این اسباط از علی بن سالم از پدرش از ثابت بن ابی صفیه نقل کرده است:

حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) به عبيد اللَّه بن عباس بن على نگاهى كرد و اشك چشمش را فرا گرفت و فرمود: روزى به رسول خدا سخت‏تر از روز احد نگذشت كه عمويش حمزه در آن كشته شد و بعد از آن موته است كه عموزاده‏اش جعفر بن ابى طالب كشته شد سپس فرمود: روزى چون روز تو نباشد اى حسين سى هزار مرد كه گمان مي­كردند از اين امت هستند دور او را گرفتند و هر كدام با كشتن او به خدا تقرب مي جستند و ایشان خدا را به آنها يادآور مي شدند و پند نمي گرفتند تا حضرت را به ستم و ظلم و عدوان كشتند.

سپس فرمود خدا عمويم عباس را رحمت كند كه جانبازى كرد و خود را فداى برادر كرد تا دو دستش قطع شد و خدا در عوض به او دو بال داد كه بدانها با فرشتگان در بهشت پرواز می کند چنانچه به جعفر بن ابى طالب عطا كرد و براى عباس نزد خداى تبارك و تعالى مقامى است كه در قيامت همه شهداء و اولين و آخرين بدان رشك برند.(2)

 

اقامه نماز صبح عاشورا

مظلوم دشت کربلا نماز صبح عاشورا را که به نقل از مقاتل روز جمعه یا شنبه بود با اصحاب خود اقامه نمودند و لشکر کم تعداد خود را برای مبارزه آماده نمودند.

 در برخی مقاتل و متون تاریخی به نبود آب در خیام حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) و اقامه نماز با تیمم و تعجیل عمر بن سعد (لعنه الله علیه) برای حمله اشاره شده است.

قرشي در کتاب حياة الإمام الحسين(علیه السّلام) آورده است:

«و بدأ الامام العظيم في فجر اليوم العاشر بالصلاة و كان فيما يقول المؤرخون: قد تيمم هو و اصحابه للصلاة نظرا لعدم وجود الماء عندهم و قد آتم به أهله و صحبه‏ و قبل أن يتموا تعقيبهم دقت طبول الحرب من معسكر ابن زياد و اتجهت فرق من الجيش و هي مدججة بالسلاح تنادي بالحرب أو النزول على حكم ابن مرجانة.»(3)

امام بزرگوار در سپيده‏دم روز عاشورا، نماز را اقامه نمودند در حالی که بنابر گفته مورخان ایشان و يارانشان به علت عدم وجود آب  براى نماز تيمم ساختند و خانواده و يارانش به آن حضرت اقتدا نمودند پيش از آنكه تعقيبات نماز را به پايان برسانند طبلهاى جنگ در اردوگاه ابن زياد به صدا در آمد و دسته ‏هاى كاملا مسلحى از سپاه به پيش آمدند در حالى كه فرياد مى ‏زدند يا مى‏ جنگیم يا به فرمان فرزند مرجانه گردن نهيد.(4)

 

گزارشهای دیگری نیز حاکی از تعجیل عمر بن سعد (لعنه الله علیه) برای حمله به حضرت در صبح عاشورا است. در الأخبارالطوال آمده است:

«و لما صلى عمر بن سعد الغداة نهد باصحابه.»(5)

هنگامی که عمر بن سعد نماز صبح گزارد همراه ياران خود حمله كرد.

 

در مقتل الحسین (علیه السّلام) خوارزمی خطبه ای نقل شده است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) قبل از جنگ برای یاران خود ایراد فرمودند:

«أخبرنا الإمام الحافظ‍‌ أبو العلاء الحسن بن أحمد الهمداني إجازة أخبرنا أبو عليّ‌ الحداد حدثنا أبو نعيم الحافظ‍‌ حدثنا سلمان بن أحمد حدثنا علي بن عبد العزيز حدثنا الزبير بن بكار حدثنا محمد بن الحسن قال: لما نزل القوم بالحسين و أيقن أنهم قاتلوهم قام في اصحابه خطيبا فحمد اللّه و أثنى عليه ثمّ‌ قال:

أما بعد فإنّه نزل من الأمر ما ترون ألا و إن الدّنيا قد تغيرت و تنكرت و أدبر معروفها و انشمرت و لم يبق فيها إلاّ كصبابة الإناء من خسيس عيش كالمرعى الوبيل ألا ترون الحقّ‌ لا يعمل به و الباطل لا يتناهى عنه‌؟ ليرغب المؤمن في لقاء ربه و إني لا أرى الموت إلاّ سعادة و العيش مع الظالمين إلاّ برما.

...آنگاه که قوم در برابر حضرت امام حسین (علیه السّلام) ایستادند و یقین کرد که با او خواهند جنگید برای اصحابشان خطبه خواندند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

مى‌بينيد كه چه پيش‌ آمده است دنيا عوض شده و تغيير قيافه داده است. خوبیهايش پشت كرده و از ميان رفته است. از ارزشها جز ته‌مانده ظرفى باقى نيست. زندگى پست و مانند چراگاه آفت‌زده شده است. نمى‌بينيد كه به حق عمل نمى‌شود و از باطل روى‌گردانى نيست‌؟ پس مؤمن به ديدار پروردگارش مشتاق مى‌شود و من مرگ را جز سعادت و خوشبختى نمى‌دانم و زندگى با ستمكاران را جز ملالت و آزردگى نمى‌بينم.»(6)

 

در چند مقتل و کتب تاریخی از قول ابن قولويه و مسعودى خطبه کوتاهی یاد شده است که حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) برای اصحاب خود پس از نماز صبح خواند اما در اکثر مقاتل شیعی ذکر نشده است:

«قال ابن قولويه و المسعودي‏: لما أصبح الحسين يوم عاشوراء و صلى بأصحابه صلاة الصبح قام خطيبا فيهم حمد اللّه و أثنى عليه ثم قال: إن اللّه تعالى أذن في قتلكم و قتلي في هذا اليوم فعليكم بالصبر و القتال.»(7)

«ابن قولويه و مسعودى گفته ‏اند: هنگامى كه حسين (عليه السّلام) در روز عاشورا نماز صبح را با اصحاب خود خواند به پای خاست و خطبه‏اى ايراد كرد پس حمد و ثناى الهى را به جا آورد و فرمود: به درستى كه خداى تعالى كشته شدن شما و من را در امروز مى‏خواهد پس بر شما باد به صبر و قتال‏.»(8)

 

شمار یاران حضرت سیدالشهداء(علیه السّلام) و شمار لشکریان عمر بن سعد(لعنه الله علیه)

شمار یاران حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مقاتل مختلف متفاوت ذکر شده است و در مقاتل از هفتاد و دو نفر تا صد و چهل و پنج نفر گزارش شده است.

در لهوف به نقل از حضرت امام باقر (علیه السّلام) یاران حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) صد و چهل و پنج نفر بیان شده است:

«فَرُوِيَ‌ عَنِ‌ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: أَنَّهُمْ‌ كَانُوا خَمْسَةً‌ وَ أَرْبَعِينَ‌ فَارِساً وَ مِائَةَ‌ رَاجِل.»(9)

 

ملعونی که سرهای شهدای دشت کربلا را به شام برد پس از گزارش چگونگی جنگ روز عاشورا شمار یاران حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) را هجده نفر از بنی هاشم و شصت تن از شيعيان جمعا هفتاد و هشت نفر نزد یزید (لعنه الله علیه) یاد می کند.(10)

 

مقاتل و کتب تاریخی شمار سپاه عمر بن سعد (لعنه الله علیه) را از چهار هزار سوار تا صدهزار سوار ذکر کرده اند و بسیاری از مقاتل و کتب تاریخی شمار سپاه را سی هزار سوار نقل کرده اند.

در احادیث رسیده از حضرت امام سجاد (علیه السّلام) و حضرت امام صادق (علیه السّلام) تعداد سپاهیان عمر بن سعد (لعنه الله علیه) را سی هزار نفر ذکر فرموده اند.(11)

 

چینش دو سپاه

در مقاتل مختلف از چینش سپاه حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) در روز عاشورا سخن رفته است:

در مقتل مقرم درباره چینش سپاه حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمده است:

«و كانوا اثنين و ثمانين فارسا و راجلا فجعل زهير بن القين في الميمنة و حبيب بن مظاهر في الميسرة و ثبت هو عليه السّلام و أهل بيته في القلب‏ و أعطى رايته أخاه العباس‏ لأنه وجد قمر الهاشميين أكفأ ممن معه لحملها و احفظهم لذمامه و أرأفهم به و أدعاهم إلى مبدئه و أوصلهم لرحمه و أحماهم لجواره و أثبتهم للطعان و أربطهم جأشا و أشدهم مراسا.»(12)

[سپاه حضرت امام حسین (علیه السّلام)] كه هشتاد و دو نفر پياده و سواره بودند. زهير بن قين را امير بر قسمت راست و حبيب بن مظاهر را بر قسمت چپ و خود و اهل بيت (عليه السّلام) را در قلب قرار دادند و پرچم را به دست برادرشان حضرت عباس (علیه السّلام) سپردند زیرا قمر بنى هاشم لايقترين فرد براى حمل پرچم بود و از همگان نسبت به امام (عليه السّلام) مهربانتر و به ايشان نزديكتر و دليرتر بودند.(13)

 

الأخبارالطوال نیز چینش سپاه عمر بن سعد (لعنه الله علیه) را چنین گزارش نموده است:

«و على ميمنته عمرو بن الحجاج و على ميسرته شمر بن ذي الجوشن و اسم شمر شرحبيل بن عمرو بن معاويه من آل الوحيد من بنى عامر بن صعصعة و على الخيل عروه بن قيس و على الرجاله شبث ابن ربعي و الراية بيد زيد مولى عمر بن سعد.»(14)

عمرو بن حجاج را بر پهلوى راست سپاه و شمر بن ذى الجوشن را كه نام اصلى او شرحبيل بن عمرو بن معاويه و از خانواده وحيد قبيله بنى عامر بن صعصعه است بر پهلوى چپ و عروة بن قيس را بر سواران و شبث بن ربعى را بر پيادگان گماشت و پرچم را به زيد غلام خود سپرد.(15)

 

دعای حضرت امام حسین (علیه السّلام) پس از محاصره دشمن

پس از اینکه لشکر عمر بن سعد (لعنه الله علیه) به سمت خیام حضرت امام حسین (علیه السّلام) حرکت نمود و گرداگرد ایشان را گرفتند حضرت دست به دعا برداشتند و در برخی منابع ذکر شده است مصحفى را طلبيد و آن را بر سر خود گذاشت(16) و تضرع‏ كنان چنین فرمودند:

«اللَّهُمَّ‌ أَنْتَ‌ ثِقَتِي فِي كُلِّ‌ كَرْبٍ‌ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ‌ شِدَّةٍ‌ وَ أَنْتَ‌ لِي فِي كُلِّ‌ أَمْرٍ نَزَلَ‌ بِي ثِقَةٌ‌ وَ عُدَّةٌ‌ كَمْ‌ مِنْ‌ كَرْبٍ‌ يَضْعُفُ‌ عَنْهُ‌ الْفُوءَادُ وَ تَقِلُّ‌ فِيهِ‌ الْحِيلَةُ‌ وَ يَخْذُلُ‌ فِيهِ‌ الصَّدِيقُ‌ وَ يَشْمُتُ‌ فِيهِ‌ الْعَدُوُّ أَنْزَلْتُهُ‌ بِكَ‌ وَ شَكَوْتُهُ‌ إِلَيْكَ‌ رَغْبَةً‌ مِنِّي إِلَيْكَ‌ عَمَّنْ‌ سِوَاكَ‌ فَفَرَّجْتَهُ‌ وَ كَشَفْتَهُ‌ فَأَنْتَ‌ وَلِيُّ‌ كُلِّ‌ نِعْمَةٍ‌ وَ صَاحِبُ‌ كُلِّ‌ حَسَنَةٍ‌ وَ مُنْتَهَي كُلِّ‌ رَغْبَةٍ‌.»(17)

خدايا تو تكيه گاه من در هر سختى هستى و در شدائد اميد من هستى. تو پناهگاه من هستى در امورى كه بر من نازل مى‏شود. چه بسيار مشكلاتى كه دلها را لرزاند و راه چاره بسته شد، دوستان خوار شده و دشمنان شماتت مى‏كردند، من آن را بارگاه عزّت و جلال تو آوردم و به تو شكايت كردم پس آن را گشودى و وسائل گشايش را فراهم كردى. تو ولىّ هر نعمت و منتهاى هر رغبت هستى.                       

 

تقریبا در همه مقاتل دعای حضرت امام حسین (علیه السّلام) ذکر شده است.(18)

 

حفاظت از خیام با آتش افکندن در خندق پشت خیام

در صبح عاشورا حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) دستور دادند در خندقی که پشت خیام در شب عاشورا کنده بودند و از خاشاک انباشته بودند؛ آتش افکنند که سبب شد سپاه عمر بن سعد (لعنه الله علیهم) نتواند محاصره خود را کامل کند.

سپاه عمر بن سعد که قصد محاصره حضرت و یاران ایشان (علیهم السّلام) را داشتند وقتی به پشت خیام رسیدند به خندقی پر از آتش برخورد کردند که این امر خشم دشمن را برانگیخت و سبب شد که برخی از آن دون صفتان لب به توهین بگشایند:

در برخی از مقاتل و کتب تاریخی از جمله نفس المهموم، محن الابرار، تاریخ طبری، الکامل و تذکره الخواص به این مطالب اشاره شده است.(19)

 

در تذکره الخواص درباره برافروختن آتش در پشت خیمگاه نوشته است:

«فأعطى الحسين الراية أخاه العباس و جعل البيوت و الحرم خلفه فاطلق القوم النار من وراء البيوت فناداه شمر يا حسين تعجلت النار في الدنيا فقال له الحسين يا ابن راعية المعزى إلي تقول هذا أنت و اللّه أولى بها صليا؛ ثم ناداه محمد بن الأشعث ابشر الساعة ترد الجحيم فقال من هذا فقالوا ابن الأشعث فقال لعنك اللّه و قومك.

ثم نادى الحسين يا أهل الكوفة أما هذه كتبكم إلي اقدمتموني و غررتموني أين عهودكم و مواثيقكم فلم يجبه أحد و في رواية انه نادى يا شبث بن ربعي و يا حجار بن أبجر و يا قيس بن الأشعث و يا زيد بن الحرث و يا فلان و يا فلان أ لم تكتبوا اليّ؟ فقالوا ما ندري ما تقول.»(20)

«حسين (علیه السّلام) پرچم را به دست برادرش عبّاس(علیه السّلام) داد و خيمه‏ها و اهل حرم را پشت سر او قرار داد، پس آن قوم از پشت خيمه ‏ها آتش برافروختند، شمر فرياد برآورد اى حسين در دنيا بر آتش شتافتى. حسين (علیه السّلام) فرمود: «اى پسر زن بزچران تو به من چنين سخنى را مى‏گويى به خدا سوگند كه تو سزاوارتر بر سقوط در آتش هستی.» سپس محمد بن اشعث او را ندا داد و گفت: بشارت باد ترا كه هم اكنون وارد دوزخ مى‏شوى. پرسيد: «اين كيست؟» گفتند: پسر اشعث است. فرمود: «خدا تو و قوم تو را لعنت كند.»

سپس حسين (علیه السّلام) فرياد زد: «اى مردم كوفه، بدانيد كه اينها نامه‏­هايى است كه شما به سوى ما نوشتيد و مرا به اينجا آورديد و فريبم داديد، كو عهد و پيمان شما؟» كسى پاسخ نداد و در روايتى آمده است كه صدا زد: «اى شبث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قيس بن اشعث و اى زيد بن حرث و اى فلان، اى فلان آيا شما به من نامه ننوشتيد؟ جواب دادند: ما نمى‏ دانيم كه تو چه مى‏ گويى.»(21)

 

در تاریخ الکامل درباره عکس­العمل سپاه عمر بن سعد (لعنه الله علیهم) هنگام دیدن خندقی پر از آتش آمده است:         

«فلمّا رأى أصحاب عمر النار تلتهب في القصب نادى شمر الحسين: تعجّلت النار في الدنيا قبل القيامة. فعرفه الحسين فقال: أنت أولى بها صليّا ثمّ ركب الحسين راحلته و تقدّم إلى الناس و نادى بصوت عال يسمعه كلّ الناس فقال: أيّها الناس اسمعوا قولي و لا تعجلونی...»(22)

«چون اتباع عمر آتش را ديدند كه افروخته شده و شعله بر افروخته شمر فرياد زد: اى حسين تو آتش دوزخ را در اين دنيا زودتر براى خود كشيدى و قبل از روز قيامت بدان دچار شدى. حسين (علیه السّلام) گفت: تو به سوختن در آتش جهنم اولى هستى. بعد حسين (علیه السّلام) بر مركب خود سوار شد و پيشاپيش مردم رفت و با صداى رسا كه همه آنرا مى‏شنيدند گفت ايها الناس گفته مرا بشنويد و شتاب مكنيد تا من به شما اندرز بدهم و وعظ كنم...»(23)

 

در اعلام الوری نیز درباره این واقعه آمده است:

«و أصبح عليه السّلام فعبأ أصحابه بعد صلاة الغداة و كان معه اثنان و ثلاثون فارسا و أربعون راجلا فجعل زهير بن القين في ميمنة أصحابه و حبيب بن مظاهر في ميسرة أصحابه و أعطى رايته العبّاس أخاه و جعلوا البيوت في ظهورهم و أمر بحطب و قصب كان من وراء البيوت أن يترك في خندق كان هناك قد حفر و أن يحرق بالنار مخافة أن يأتوهم من ورائهم.

و أصبح عمر بن سعد في ذلك اليوم و هو يوم الجمعة- و قيل: يوم السبت- فعبّأ أصحابه فجعل على ميمنته عمرو بن الحجّاج و على ميسرته شمر بن ذي الجوشن و على الخيل عروة بن قيس و على الرجّالة شبث بن ربعي. و نادى شمر (لعنه اللّه) بأعلى صوته: يا حسين، تعجّلت النار قبل يوم القيامة فقال الحسين (عليه السّلام): «يا ابن راعية المعزى أنت أولى بها صليّا» و رام مسلم بن عوسجة أن يرميه بسهم فمنعه الحسين (عليه السّلام) من ذلك، فقال له: دعني حتّى أرميه فإنّ الفاسق من عظماء الجبّارين و قد أمكن اللّه منه فقال عليه السّلام: «أكره أن أبدأهم.»(24)

«هنگامى كه صبح دميد ياران خود را در صفوف منظمى قرار داد و اين عمل پس از اداء نماز صبح انجام گرفت در اين هنگام سى و دو نفر سواره و چهل نفر پياده در خدمت او بودند زهير بن قين را در ميمنه و حبيب بن مظهر را در ميسره گذاشت و پرچم را به دست برادرش عباس داد و خيمه ها را پشت جبهه قرار دادند بعد از اين امر كردند مقدارى هيزم آوردند و در خندقى كه در اطراف خيمه ‏ها كنده شده بود، آتش زدند از آن طرف عمر بن سعد اصحاب خود را جمع كرد حجاج را بر ميمنه لشكر عمرو بن گذاشت و شمر بن ذى الجوشن را در ميسره قرار داد فرماندهي سواران را به عروة بن قيس واگذار كرد و شبث بن ربعى را بر پيادگان گماشت و اين جريان در روز جمعه و يا شنبه اتفاق افتاد.

در اين هنگام كه صفوف طرفين منظم شد شمر بن ذى الجوشن گفت: يا حسين قبل از روز قيامت آتش روشن كرده ‏اى؟ حضرت سيد الشهداء (عليه السّلام) فرمودند: اى فرزند زن بزچران تو اولى هستى كه در آتش جهنم بسوزى. مسلم بن عوسجه قصد كرد تيرى به طرف او بيندازد و گفت به من اجازه بدهيد اين فاسق را با تير بزنم زيرا وى اكنون هدف تير واقع شده است. حضرت سيد الشهداء (عليه السّلام) وى را منع كرد و فرمود من دوست ندارم جنگ را شروع کنم.»(25)

 

پانوشتها

(1)الأمالي، صفحه 463 – 462 - بحار الأنوار، جلد 22، صفحه 274

(2)ترجمه الأمالي، صفحه 462 – 461

(3)حياة الإمام الحسين(ع)، جلد ‏3، صفحه 179

(4)زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام، جلد ‏3، صفحه 212

(5) الأخبارالطوال، صفحه 256

(6) شرح غم حسین علیه السلام، صفحه۱۱۰

(7) مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 234    

(8) ترجمه مقتل مقرم، صفحه140

(9) اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه ۱۰۰

 (10) البداية و النهاية، جلد ‏8، صفحه 191- ترجمه الكامل، جلد ‏11، صفحه 197- 196- تاريخ ‏الطبري، جلد ‏5، صفحه 460 – 459 –  نفس المهموم، صفحه 383    

(11) ترجمه الأمالي، صفحه 463 – 462 - مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 207 - اللهوف على قتلى الطفوف، صفحه 25

(12) مقتل مقرم، صفحه 234    

(13) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 140

(14)الأخبارالطوال، صفحه 256

(15) ترجمه اخبارالطوال، صفحه 302

(16)حياة الإمام الحسين(ع)، جلد‏3، صفحه 180- نفس المهموم، صفحه 216 215 –

(17) محن الأبرار، صفحه ۷۹۸

(18) حياة الإمام الحسين(ع)، جلد‏3، صفحه180  -نفس المهموم، صفحه 216- 215 - الكامل، جلد‏4، صفحه60 - الطبقات الكبرى، جلد‏10، صفحه 468 - تاريخ‏ الطبري، جلد ‏5، صفحه 423

(19) نفس المهموم، صفحه 214 - الكامل، جلد‏4، صفحه60 - تذكرة الخواص، صفحه 226- تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه 422 -  محن الأبرار، صفحه: ۷۹9 - إعلام الورى بأعلام الهدى، جلد‏1، صفحه 458

(20) تذكرة الخواص، صفحه 226    

(21) شرح حال و فضائل خاندان نبوت، صفحه336    

(22) الكامل، جلد‏4، صفحه 61

(23)ترجمه الكامل، جلد‏11، صفحه 168

(24) إعلام الورى، جلد‏1، صفحه 458 – 457

(25) زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام، صفحه 338    

 

منابع

- الأخبار الطوال، ابوحنيفه احمد بن داود الدينورى، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضى، 1368ش.

- إعلام الورى بأعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، 2 جلد، قم، آل البيت، چاپ اول، 1417 ق.

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، ترجمه محمد باقر كمره‏اى،‏ تهران،‏ كتابچى،‏1376ش‏.

- الأمالي، محمد بن على‏ ابن بابويه، تهران‏، كتابچى‏، 1376 ش‏.

- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق.

- البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى، بيروت، دار الفكر،1407 ق./ 1986

- تاريخ الطبرى (تاريخ الأمم و الملوك)، محمد بن جرير طبرى، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دارالتراث، 1387/1967

- تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة، یوسف‌ بن‌ قزاوغلی‌ ابن‌جوزی‌، ۲ جلد، محقق: حسین تقی‌ زاده، قم، المجمع العالمي لاهل البيت عليهم السلام، مرکز الطباعة و النشر، ۱۴۲۶ ق.   

- ترجمه اخبار الطوال، ابوحنيفه احمد بن داود دينورى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1371ش.

- ترجمه الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965

- ترجمه ‏مقتل الحسين (عليه السّلام) مقرم، عبد الرزاق مقرّم، مترجم محمد مهدى عزيز الهى كرمانى، نويد اسلام‏، قم، 1381

- حياة الإمام الحسين عليه السلام‏، باقر شريف قرشى، ‏ قم، ‏مدرسه علميه ايروانى‏، 1413ق‏.

 - زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى، مترجم عزيز الله عطاردى، تهران‏، اسلامية، 1390 ق

- زندگانی حضرت امام حسین (علیه السّلام)، باقرشریف قرشی، حسین محفوظی (اهوازي)، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1380ش.

- شرح حال و فضائل خاندان نبوت‏، سبط بن جوزى، مترجم محمدرضا عطائى، ‏ مشهد، آستان قدس رضوى، ‏1379 ش‏.

- شرح غم حسین (علیه السّلام)، موفق بن احمد اخطب خوارزمی، مترجم مصطفی صادقی، قم، مسجد مقدس جمکران، 1388

- الطبقات الکبری، محمد ابن سعد، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰ 

- الکامل (كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران)، عز الدين على بن اثير، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.

- اللهوف علی قتلی الطفوف، علی بن موسی ابن‌ طاووس، تهران، جهان، 1348ش‏.

- محن الابرار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، مترجم:حسن بن عبدالله هشترودی تبریزی، محقق: علی اکبر رنجبران تهرانی، تهران، آرام دل، 1389ش.

- مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق.

- نفس المهموم‏، حاج شيخ عباس قمى، نجف، المكتبه الحيدريه‏، ‏1421 ق./ 1379ش.

پیوست ها

: فاطمه ابوحمزه