خطبه دوم نماز جمعه کربلا به امامت سید احمد الصافی در تاریخ هفتم شوال 1439 هجری مطابق با یکم تیرماه 1397 شمسی

برادران و خواهرانم؛ ما گاهی برخی آیات شریف قرآن را بررسی می کنیم تا به برخی از حالاتی که برای انسان رخ می دهد و در آیات ذکر شده است بپردازیم و تا حدی که زمان اجازه می دهد به راه حل مناسب برای آنها دست یابیم. در سوره فصلت سه آیه شریفه بررسی شد، اکنون برمی گردیم و برخی از نکات این آیات را بیان می کنیم. خداوند تعالی می فرماید : « آدمى هر چه طلب خير كند خسته نمى‏شود، اما چون بدى به او برسد بد انديش و نوميد مى‏گردد. (49) اگر پس از رنجى كه به او رسيده رحمتى به او بچشانيم مى‏گويد: اين حق من است و نپندارم كه قيامتى برپا شود، و اگر هم مرا نزد پروردگارم برگردانند البته كه نزد او حالتى خوشتر باشد. پس كافران را به اعمالى كه كرده ‏اند آگاه مى ‏كنيم و به آنها عذابى سخت مى ‏چشانيم. (50) چون به آدمى نعمتى ارزانى داريم، رويگردان مى ‏شود و به تكبر گردن مى ‏افرازد. و اگر بدو شرى برسد، بسيار فرياد و فغان مى ‏كند. (51) » اصل مساله ای که این آیات شریف به آنها پرداخته این است که انسان حالت توازن و تعادل را از دست بدهد و طبیعتا برادرانم بسیار پیش آمده که هر یک از ما حالات تعادل خود را از دست داده ایم و انسان گاهی در شرایط دشوار به سر می برد و گاهی در شرایط آسانی. زمانی که این حالات سپری می شود، می بینیم که برخی افراد از آنها برای بازگشت به حالت تعادل استفاده نمی کنند بلکه همواره نگران و مضطرب هستند و دائما منافع شخصی خود را دنبال می کند و از آن دفاع می کنند. توجه کنید مثال ساده ای می زنم. اکنون مساله تحریم و به طور دقیقتر تحریم اقتصادی که ملتها و عامه مردم آن را تجربه می کنند، اینکه این جامعه یا ملت به هر علتی تحت تحریم قرار می گیرند، من درباره دلایل صحبت نمی کنم بلکه در مورد یک حالت صحبت می کنم، زمانی که انسان وضعیت تحریم برایش پیش آید، خداوند تبارک و تعالی را می خواند و با تمام توانی که دارد تلاش می کند تا از این وضعیت خلاص شود و آن را از بین ببرد، در این میان تلاش می کند در تمام هزینه هایش صرفه جویی کند، بعد می بینید این شخص اسراف نمی کند و با برادران خود برای خروج از بحران تلاش می کند...، به محض اینکه خداوند تعالی راه را برای او باز می کند، علنا به حالتی که پیش از محاصره بود باز می گردد. انسان که بیمار می شود از روی فطرت به سوی پروردگارش باز می گردد و شروع به دادن قولهایی می کند اما به محض اینکه خداوند تعالی بر او منت می گزارد و او را شفا می دهد، انسان دیگری خواهد شد. خدای تعالی بر او منت گذاشت و او را شفا داده یک یا دو روز به این حالت می ماند سپس به همان حالتی که داشت و حتی بدتر بازمی گردد. انسانی به دلیلی زندانی می شود او که با غرور بر روی زمین قدم برمی داشت، به شکلی که کسی نمی توانست او را تحمل کند، اما به محض اینکه زندانی می شود به فطرت خود باز می گردد و شروع به بازنگری رفتارهای خود می کند و وعده هایی می دهد. اما به محض اینکه از زندان آزاد می شود تنها یک یا چند روز یا یک هفته به این حالت می ماند و سپس به همان شکل قبل بازمی گردد. انسان حالت تعادل خود را از دست می دهد زیرا غرور و تکبری وجود دارد که نمی تواند با آن مقابله کند. حالت تکبری دارد که خود را در جهان دیگری به غیر از جهان دیگران می بیند. اما خدا حقیقت و وضعیت او را در دنیا به او نشان می دهد. برادرانم تغییر حالات برای انسان بسیار مفید است. انسان تغییرات زندگی را مسائل سودبخش برای خود می داند.نباید گذشته را فراموش کرد. انسانی که یک چهره اقتصادی ثروتند است در حالی که در گذشته فقیر بود، نباید گذشته خود را فراموش کند یک چهره سیاسی تحت تعقیب بوده که از ظالم می ترسید اکنون خداوند تعالی به او قدرت بخشید، نباید فراموش کرد که قبلا چه وضعیتی داشته است. خدایی که به تو می بخشد از تو می گیرد و با شکر و سپاس نعمتها تداوم می یابد، انسان تصور نکند که حال و وضعیتش همیشه همین است، برعکس انسان باید پند بگیرد خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «انسان هرگز از تقاضای نیکی (نعمت) خسته نمی شود و هر گاه شر و بدی به او برسد، مایوس و نومید می گردد (سوره مبارکه فصلت، آیه 49) انسان نباید از طلب خیر خسته شود این مساله ای شخصی است که به او باز می گردد. دقت کنید او از منفعت شخصی خود خسته نمی شود از پول و مقام گرفته تا هر چیزی از آنها دست برنمی دارد و اگر شری به او برسد، زندان، بیماری، فقری ببیند، شخص دیگری می شوند و هیچ امیدی ندارد زیرا حدش مشخص است عقلش محدود به خودش است. خیر را تنها در مورد خود می بیند و می فهمد و شر را هم همینطور، دیگران را نمی بیند. زمانی که یک منفعت شخصی در میان باشد او تمامی مسایل را از منظر آن می بیند، اگر آن مسائل به نفع او بود یعنی آن منفعت عمومی خوب است اما اگر برعکس بود یعنی منفعت عمومی را رعایت نمی کند و به آن بها نمی دهد، این تنها یک بیماری نیست بلکه از بدترین بیماریهاست. انسان می بیند و نظرش در بهترین حالات این است که همه چیز را به چشم منفعت می بیند. سپس خداوند تبارک و تعالی می فرماید: و هرگاه او را رحمتی از سوی خود بعد از ناراحتی بچشانیم، می گوید این به خاطر شایستگی و استحقاق من بوده و گمان نمی کنم قیامت برپا شود. فکر نمی کنم همه ما این شرایط را داشته ایم، خدای تعالی پس از حالت بدی، ناامیدی، ناراحتی و درد؛ گشایشی ایجاد می کند. انسان چه کار می کند؟ این چیزی است که انسان می خواهد برادران من اکنون نمی توانم نمونه بیاورم چون سخن ما طولانی می شود. نمونه های آن بسیار است که این ویژگیها برای آنها وجود دارند. سخن قارون را به یاد بیاورید . قارون گفت: این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد. (سوره مبارکه قصص، آیه 78) این مال و ثروت با تلاش خودم حاصل شد اگر من و هوش و ذکاوتم نبود این ثروت به دست نمی آمد. این نیز از نادانی انسان است که برخلاف واقع تصور می کند. اگر نعمتی برایت رقم خورد شکر آن را به جای آوری «چون به آدمى نعمتى ارزانى داريم، رويگردان مى ‏شود و به تكبر گردن مى ‏افرازد و اگر به او شرى برسد، بسيار فرياد و فغان مى‏كند. (51) » این دسته دیگری است شبیه دسته اول از یک جهت اما می گوید که ارتباطی با هیچ کسی ندارد، چرا؟ خود را در جایگاهی از زندگی، قدرتمند و مقتدر می بیند که هیچ ارتباطی با کسی ندارد، و زمانی که بدی به او برسد می گوید الان باید به فلان مسئله عمومی توجه کنم. به این شخصیت خودخواه توجه کنید که تنها خودش را می بیند، درد و رنجهای دیگران را درک نمی کند، مهم این است که خودش خوش است، برادرانم برای تعادل و توازن لازم است انسان اینگونه فکر نکند، این آیات شبیه به ضربه ای است که قرآن آن را به هر کسی که تعادل و توازن را قبول ندارد، می زند و در نتیجه انسان به کجا می رود؟ انسان باید حدودش را بشناسد. انسان باید حد و حدودش را بشناسد تا تعادل یابد و آرام راه برود همانگونه که خداوند متعال خواسته است. همانگونه که خدای تعالی او را خلق کرده است. اما انسان ناگهان می بیند که تقاضای دائم و فراوان دارد و چه بسا دعای او مستجاب نشود زیرا او کلا از این ویژگی خاص یعنی وقار خارج شده است. حالت تعادل در انسان عاقل مدنظر است این مثالها از انسانهای غیر متعادل و کسانی بود که خود را بسیار دوست می دارند، همواره منفعت شخصی خود را بر منافع دیگران اولویت می دهند و همه کارها را محدود به خود می بینند. اگر مساله ای از نظرشان خوب بود مردم هم خوب هستند و بر عکس اگر بد بود، مردم هم بد هستند این یک بیماری است. انسان باید عاقلتر و آرامتر باشد. خداوند تمامی زنان و مردان مومن و مسلمان را ببخشد و بیامرز و همه را حفظ کند. سپاس مخصوص الله پروردگار دو جهان است. خداوندا بر محمد و خاندان پاک و مطهرش درود فرست.

پیوست ها